حدیث بندگی

مشخصات کتاب

سرشناسه : ارفع، سید کاظم، 1323 - ، شارح

عنوان قراردادی : صحیفه سجادیه .فارسی - عربی. شرح

عنوان و نام پدیدآور : حدیث بندگی : شرح موضوعی صحیفه سجادیه / تالیف کاظم ارفع.

مشخصات نشر : تهران: فیض کاشانی، 1388.

مشخصات ظاهری : 813 ص.

شابک : 55000 ریال: 978-964-403-170-0

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

موضوع : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق. . صحیفه سجادیه -- نقد و تفسیر

شناسه افزوده : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق. . صحیفه سجادیه. شرح

رده بندی کنگره : BP267/1/ع8ص30422216 1388

رده بندی دیویی : 297/772

شماره کتابشناسی ملی : 1741937

ص:1

اشاره

ص:2

حدیث بندگی

شرح موضوعی صحیفه سجادیه

تالیف: استاد سیدکاظم ارفع

ص:3

ارفع، کاظم، 1323-شارح

صحیفه سجادیه. فارسی-عربی.شرح

حدیث بندگی/ تالیف کاظم ارفع

تهران فیض کاشانی 1388. 820 ص

شابک 0-170-403-964-978

5500 تومان-فیبا

عنوان دگیر: حدیث بندگی: شرح موضوع صحیفه سجادیه

علی بن حسین علیه السلام امام چهارم، 38-94ق.. صحیفه سجادیه نقد و تفسیر

رده بندی کنگره: 1388- 30432216ص8ح /1/ 267 PB

دیویی: 297/772

حدیث بندگی

تالیف: استاد سیدکاظم ارفع

نوبت چاپ: اول 1388

ویراستار: شاکری، سیمیاریان

لیتوگراف: موعود

حروف چینی: گروه نگارستان

الناشر: فیض کاشانی

تیراژ نسخه: 5000 جلد

قیمت: 500 تومان

صفحانی: رشد

چاپ : تدبیر

آدرس: تهران-پیچ شمیران- خیابان صفی علیشاه

پائین تر از چهاره راه هدایت- پلاک 162

تلفن: 77528793-77523009

شابک: 0-170-430-964-978

ص:4

نام کتاب حدیث بندگی

فهرست شرح موضوعی

صحیفه سجادیه

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

تقدیم به:

ولی نعمت مان امام عصر روح الفدا به امید آن ایام که دولت کریمه اش برپا گردد و آثار اجداد طاهرینش همچون صحیفه سجادیه به عنوان کتاب قانون در جامع بشری مطرح شود.

ص:11

پیش سخن

چرا به شرح موضوعی صحیفه روی آوردم:

قرآن شریف که مثل و مانند ندارد و کسی قادر نیست مشابه کوچکترین آیات کریمه آن را بیاورد چهارده قرن است که مبارز طلبیده و عجز بشر در برابر عظمت آن کتاب آسمانی بیشتر روشن شده است

بعد از قرآن از دو امام معصوم علیهم السلام نیز بی مثل و ماننداند و کسی نتوانسته چونان که مبتکر آن بوده اند مشابه ای را ارایه دهد.

یکی نهج البلاغه مولایمان علی علیه السلام و دیگری صحیفه سجادیه. نهج البلاغه که بخشی از گفتارهای جمع آوری شده آن امام بزرگوار است و به حق کتاب زندگی و اداره کشورها و خانواده هاست و همه آموزه های اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی را در بر دارد ولی به خاطر بعضی از مطاعن موجود د رخطبه ها و خطبه هایی که خاص مسلمانان است قابل درک آحاد ملت ها از مذاهب مختلف نیست مگر آنکه با گزینش بعضی از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار ارایه شود.

اما صحیفه سجادیه یک کتاب بین المللی است و قابل ارایه به تمامی انسان ها در هر مذهب و مرامی که باشند چرا که دقیقا با فطرت بشر همسویی و هم خوانی دارد.

مسلئه خداجویی و نیایش با پروردگار چیزی نیست که به مسلمانان اختصاص داشته باشد سایر مذاهب موجود در عالم حتی کسانی که ادیان ساختگی و خرافی دارند و در معابد خود به راز و نیاز در برابر بت های خویش می پردازند. اگر صحیفه امام سجاد علیه السلام را به زبان خودشان روان و آسان ترجمه کنیم خواهیم دید که آنان نیز دست از شرک برداشته فطرت خفته ایشان بیدار گشته و روی به سوی خدای مهربان خواهند آورد.

ص:12

پیشنهاد اینجانب به دفاتر و مراکز فرهنگی خارج از کشور جمهوری اسلامی این است همت نمایید این کتاب که در بین مسلمین نیز مهجور مانده است به غیر مسلمانان هم عرضه بدارید خواهید دید که چه استقبال جانانه ای از لحن مناجات و گفت گوهای عارفانه و عاشقانه بنده معصوم و مخلص خدا امام زین العابدین و سیدالساجدین علیه السلام خواهند کرد.

و اما چرا به شرح موضوعی صحیفه سجادیه اقدام کردم:

اول برای آنکه تا به حال کسی به این طریق به شرح این کتاب نورانی و پرفیض قلم نزده بود و دوم آنکه جامعیت و جهان شمول آن بر همگان روشن شود که امام بزرگوار در قالب دعا در عصر خفقان و اختناق که اجازه خطابه و وعظ نداشتند به ریز و درشت مسایل اعتقادی و اخلاقی و عرفانی و سیاسی و اجتماعی پرداخته اند و این بهترین راهی بوده است که آن امام گرانقدر برای اشاعه فرهنگ ناب توحیدی انتخاب فرموده است.

ص:13

حدیث بندگی

یَا غَنِیَّ الْأَغْنِیَاءِ، هَا، نَحْنُ عِبَادُکَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَیْکَ، فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِکَ، وَ لَا تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِکَ (1)

ای بی نیازترین بی نیازان اینک ما بندگانت در اختیار تو هستیم و من فقیرترین فقرایم به سویت آمده ام پس فقر و تهیدستی ما را به وسیله رحمت واسعه ات جبران کن وبا طرد کردنمان از در خانه ات قطع امیدمان مکن.

بندگی آن وقت محقق می شود که عبد مطیع بدون چون و چرای مولای خویش باشد و در اجرای دستورات و انجام خواسته الهی عنوان و موقعیتی برای خویش قایل نباشد و همیشه خود را بدهکار و قاصر بداند و چون وجود نازنین امام سجاد علیه السلام بگوید خدایا من فقیرترین فقیرانم که به درگاهت روی آورده ام.

در فرازی از دعای مکارم الاخلاق همین صحیفه ارزشمند امام علیه السلام عرض می کند عَبّدنِی لَکَ وَ لا تُفسِد عِبادَتِی بِالعُجبِ خدایا مرا به عبادت و بندگی خود رام ساز و عبادتم را به عجب تباه مگردان.

در جای دیگر همان دعا عرض می کند: و لا تَبتَلِیَنّی بِالکَسَلِ عَن عِبادَتِکَ، ولا العَمَی عَن سَبِیلِکَ خدایا مرا در عبادت و بندگیت به مسامحه کاری و بی رغبتی مبتلا مکن و در پیمودن راهت مرا گرفتار نابینایی منما.

آری باید طاعت و بندگی خداوند مهربان را با نشاط و طراوت انجام داد تا بندگی ثابت شود. راغب اصفهانی می گوید: اَلکَسَل التَّثاقُل عَمّا لا یَنبَغِی التَّثاقُل عَنهُ و لاَجلِ ذلِکَ صارَ مَذمُوماً» کَسَل عبارت از این است که آدمی انجام عملی را ثقیل و سنگین وانمود نماید با آنکه

ص:14


1- دعای دهم صحیفه

شایسته است در انجام آن عمل از خود نشاط و تحرک نشان دهد به همین جهت کَسَل از صفات مذموم شناخته شده است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بهترین مردم را کسی می داند که عاشق عبادت و بندگی حضرت حق باشد.

اَفضَلُ النّاسِ مَن عَشَقَ العِبادَهَ فَعانَقَها وَ اَحَبَّها بِقَلبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لا یُبالِی عَلی ما اَصبَحَ مِن الدُّنیا عَلی عُسرٍ اَم عَلی یُسرٍ کافی ج2ص83

برترین مردم کسی است که عاشق بندگی و عبادت باشد با آن معانقه کند در دل عبادت را دوست بدارد با بدن خود در حال فراغت بال و آرامش خاطر آن را انجام دهد و باک نداشته باشد که از نظر معاش در مضیقه و تنگی است یا در آسایش و رفاه.

لذت مناجات و بندگی باری تعالی با حب دنیا و علاقه به مادیات جمع نمی شود اگر کسی واقعا طالب شیرینی بندگی خداست باید خانه دل را از غیر خدا پاک و تخلیه کند و به خصوص ارزشهای دنیایی را هیچ بداند و خود را زمین گیر و پای بند دنیا و زرق و برق آن نکند و این مهم هیچ منافاتی ندارد که شخص بسیاری از مواهب دنیا را در اختیار داشته باشد ولی دل به آنها نبسته باشد.

بهترین نمونه قرآنی که حضرت سلیمان علیه السلام است با اینکه خداوند همه نوع امکانات در اختیار او گذاشته بود باد مرکب او بود پرندگان را می دانست جنیان کارفرمایان او بودند بر کل کره زمین احاطه داشت ولی خود را نباخته بود به این دلیل که خداوند مدال پرافتخار بندگی را بر سینه اش زد و فرمود:

وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّ(1)

به داود فرزندش سلیمان را عطا کردیم که او بنده ی خوبی بود و به درگاه الهی بسیار توبه می کرد.

ص:15


1- ص-30

حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام می فرمود: «به حق با شما می گویم: همان طور که مریض به غذای خوب و مطبوع می نگرد و بر اثر شدت درد از آن لذت نمی برد همچنین دنیاداران و علاقمندان به امور مادی با احساس حب مال لذت عبادت و شیرینی آن را درک نمی کنند» تحف العقول ص507

آنان که طالب درک حقیقت بندگی هستند خوب است یک دوره کامل صحیفه سجادیه مولا زین العابدین علیه السلام را با دقت مرور کنند و ببینند که آن امام بزرگوار چگونه آموزه های بندگی را در اختیار ما گذاشته و متاسفانه ما از آنها غافلیم. اینک به چند فراز از دعاهای صحیفه عنایت کنید:

یَا مَنْ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِی عَظَمَتِکَ وَ یَا مَنْ لَا تَنْتَهِی مُدَّةُ مُلْکِهِ(1)

ای کسی که شگفتی ها و بزرگی هایش پایان ندارد بر محمد و آل او درود فرست و ما را از منحرف شدن درباره عظمت و کبریای ات بر حذر بدار وای آنکه زمان سلطنت و زعامتش به آخر نمی رسد.

وَ اجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِکَ الدَّاعِینَ إِلَیْکَ، وَ هُدَاتِکَ الدَّالِّینَ عَلَیْکَ، وَ مِنْ خَاصَّتِکَ الْخَاصِّینَ لَدَیْکَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(2)

خدایا ما را از جمله کسانی قرار ده که ضمن دعوت شدن خود دیگران را نیز به سویت دلالت کنیم و بالاخره از افراد بسیار نزدیک به تو محسوب شویم ای مهربانترین مهربانان.

وَ احْفَظْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِینَا وَ مِنْ خَلْفِنَا وَ عَنْ أَیْمَانِنَا وَ عَنْ شَمَائِلِنَا وَ مِنْ جَمِیعِ نَوَاحِینَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِیَتِکَ، هَادِیاً إِلَی طَاعَتِکَ، مُسْتَعْمِلًا لِمَحَبَّتِکَ.(3)

خداوندا ما را از جمیع نواحی از مقابل و پشت سر و راست و چپ حفظ فرما آنچنان حفظی که مرتکب معصیت نشویم. و به بندگی ات هدایت شده و به راه دوستی تو عمل کنیم.

ص:16


1- دعای پنجم صحیفه
2- همان دعا
3- دعای ششم صحیفه.

وَ احْمِلْنِی بِکَرَمِکَ عَلَی التَّفَضُّلِ، وَ لَا تَحْمِلْنِی بِعَدْلِکَ عَلَی الِاسْتِحْقَاقِ، فَمَا أَنَا بِأَوَّلِ رَاغِبٍ رَغِبَ إِلَیْکَ فَأَعْطَیْتَهُ وَ هُوَ یَسْتَحِقُّ الْمَنْعَ، وَ لَا بِأَوَّلِ سَائِلٍ سَأَلَکَ فَأَفْضَلْتَ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَسْتَوْجِبُ الْحِرْمَانَ(1)

خدایا به فضل و کرم خود با من رفتار کن و گرچه استحقاق دارم با عدلت با من برخورد مفرما الها من اول روی آورنده. به درگاهت نیستم که سزاوار منع است ولی به او کرم کرده ای و نه اول حاجتمندی که مستحق نومیدی است و به او احسان نموده ای.

یکی از ثمرات بندگی حق تعالی اصلاح امر دنیا و آخرت است:

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مَن اَصلَحَ ما بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصلَحَ اللهُ ما بَینَهُ وَ بَینَ النّاسِ وَ مَن اَصلَحَ اَمرَ آخِرَتِهِ اَصلَحَ اللهُ لَهُ اَمرَ دُنیاهُ(2)

کسی که میان خود و خدا را اصلاح کند خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسی که امور آخرت را اصلاح کند خدا امور دنیای او را اصلاح خواهد کرد.

بعضی نگران مسایل اقتصادی و امور خانواده و آینده فرزندان خویشند در حالی که اگر عبد صالح خدا باشند و آنچه را محبوب اصلی از ایشان خواسته به جا آورند و اطاعت کنند خداوند تبارک و تعالی چنان کار ایشان را ردیف می کند که خود ندانند چگونه و به چه طریق بدین سهولت کارها بر وفق مراد واقع می گردد.

در تایید بیان گذشته مولایمان علی علیه السلام در خطبه ای فرمود: وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدَ کُلِّ طاعَةٍ عَوْنا مِنَ اللَّهِ سُبْحانَهُ یَقُولُ عَلَی الْاءَلْسِنَةِ، وَ یُثَبِّتُ الْاءَفْئِدَةَ، فِیهِ کِفاءٌ لِمُکْتَفٍ، وَ شِفاءٌ لِمُشْتَفٍ(3)

هر گامی که در اطاعت بر می دارید و بندگی خدا می کنید یاری از طرف خدای سبحان وجود دارد که زبان ها به نیروی آنها سخن می گویند و دلها با کمک آنها استوارند. برای یاری طلبان یاور و برای شفاخواهان شفا دهنده اند.

ص:17


1- همان دعا
2- نهج البلاغه حکم مواعظ 86
3- خطبه 214 نهج البلاغه.

پس آن کسانی که تن به طاعت حقتعالی می دهند و او را نافرمانی نمی کنند مردم عاقل و فهمیده و دوراندیشی هستند و به خوبی می دانند که خدایی که مالک قطعی است معین و یاور بندگان مخلص خویش است.

بر مین اساس باز مولایمان علی علیه السلام می فرماید: اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ جَعَلَ الطّاعَهَ غنیِمَهَ الاَکیاسِ عِندَ تَفریطِ العَجَزَهِ!(1)

خدای سبحان بندگی خود را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان کوتاهی کنند.

خداوند در میان تمام امتیازاتی که برای انبیاء قرار داده امتیاز بندگی را بیشتر اهمیت می دهد همانطور که درباره حضرت سلیمان علیه السلام گذشت و فرمود: نِعمَ العَبدُ اِنَّهُ اَوَّابُ او بنده خوبی بودو به درگاه الهی بسیار انابه می کرد. درباره حضرت نوح علیه السلام فرمود: اِنَّهُ عَبدًا شَکُوراً(2)

حضرت نوح بنده سپاسگزار ما بود.

درباره حضرت مسیح علیه السلام فرمود: لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْدًا لِلَّهِ(3) مسیح از بندگی پروردگار سرپیچی نمی کند وخود را عبد می داند. در جای دیگر فرموده: إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ (4)عیسی نبود جز بنده ای که ما بر او نعمت بخشیدیم و او را مثلی برای بنی اسرائیل قرار دادیم.

درباره زکریا فرمود: ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا (5)

ص:18


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 331
2- اسراء -3
3- نساء-172.
4- زخرف59
5- مریم-2

این یادی است از رحمت پروردگارت درباره بنده اش زکریا. درباره داوود و ایوب علیهما السلام خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: وَاذکُر عَبدَنَا دَاوُدَ(1) به یاد آور بنده ما داوود را.

وَذکُر عَبدَنَا اَیُّوبَ(2)به یاد آور بنده ما ایوب را و درباره پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در هفت جای قرآن مدال پرافتخار بندگی را اختصاص به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم داده در دو جا با کلمه «عَبدَنا»بقره-23 انفال 41. بقره-23 انفال 41 و در پنج جای قرآن با کلمه «عَبدِهِ» سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا(3)

وگاه با بندگان متقی و حتی گنهکار خود در نهایت صمیمیت و مهر با خطاب بندگانم سخن به میان آورده تا به ما بفهماند که اگر بنده او باشیم در سایه رحمت واسعه اش قرار خواهیم گرفت و هیچگاه شیطان بر ما غالب نخواهد شد کافی است که به این آیات شریفه مراجعه فرمایید: (4)

و در پایان این بحث باز از دعای امام سجاد علیه السلام که در روز عید فطر و روز جمعه وارد شده استفاده می کنیم به این امید که روح بندگی و طاعت حق در ما زنده شود و با نشاطی بیشتر به اجرای فرامین خداوند تبارک و تعالی بپردازیم.

خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَی غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ. بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ جُودَکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ اِغَاثَتُکَ قَرِیبَهٌ مِنَ المُستَغیثینَ لا یَخِیبُ مِنکَ ال آمِلُونَ وَ لا یَیاسُ مِن عَطَائِکَ المُتَعَرّضُونَ وَ لا یَشقَی بِنَقِمَتِکَ المُستَغفِرُونَ.

خداوندا ضرر کردند آنانی که جز تو را خواستند و آنها را که به درگاه غیر تو التماس نمودند ضایع شدند.

ص:19


1- ص-17
2- ص-41
3- اسراء-1 کهف-1 فرقان-1 النجم-10 الحدید-9
4- زمر-10 زمر-16 زخرف-68

اگر حاجتمندی فقط از تو احسان درخواست نکرد گرفتار و بدبخت گشت. الها در خانه ات به سوی مشتاقان باز و جودت برای پرسش کنندگان حلال و یاریت برای استغاثه کنندگان درگاهت آماده است.

پروردگارا آرزومندان از تو محروم نمی شوند و درخواست کنندگان از عطایت نومید نمی گردند و استغفار کنندگان به عذاب بدبخت نمیگردند.

وجه تسمیه کتاب:

اما چرا کتاب شرح موضوعی صحیفه سجادیه را حدیث بندگی نامیدم؟ چون از پنجاه و چهار دعای پرارزش این کتاب نورانی که زبور داوود و خواهر قرآنش خواندند همان طور که نهج البلاغه شریف را برادر قرآن گفتند. جایی نبود که سخن از آموزه های بندگی خداوند مهربان نباشد. گرچه بسیاری از موضوعات انتخاب شده و برگزیده از صحیفه کامله امام سجاد علیه السلام جنبه اخلاقی و مباحث پراکنده و مختلف و متنوع دارد ولی در مجموع یک هدف را دنبال می کند و آن عبد مولا بودن و آنگونه بودن را که حضرت دوست می پسندد. پس بی مناسبت نبود که عنوان کتاب حدیث بندگی باشد.

در پایان آخرین جملات دعای پنجاه چهارم دعای پایانی صحیفه را می آوریم باشد که در این رهگذر همه دعاهای خیر آن امام بزرگوار به خصوص این بخش در حق حقیر پدر و مادر و همسر که همواره مدیون دعای خیرشان هستم و شما خواننده عزیز و گرامی مستجاب گردد.

ص:20

اللَّهُمَّ مَنْ أَصْبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أَوْ رَجَاءٌ غَیْرُکَ، فَقَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجَائِی فِی الْأُمُورِ کُلِّهَا، فَاقْضِ لِی بِخَیْرِهَا عَاقِبَةً، وَ نَجِّنِی مِنْ مَضَلَّاتِ الْفِتَنِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ الْمُصْطَفَی وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ

الها کسی که صبح می کند و اعتماد و امیدش به غیر تو است من این گونه نیستم صبح می کنم و تو مورد اعتماد و امید من در تمامی کارها هستی. پس عاقبت بخیری در آن کارها را برایم مقرر فرما و از فتنه های گمراه کننده به وسیله رحمتت ای مهربان ترین مهربانان نجاتم ده و درود خدا بر آقای ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم که برگزیده پروردگار است و بر اهل بیت پاکیزه اش باد.

25 محرم 1429 سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام.

سید کاظم ارفع

ص:21

حرف آ

آب و باران

قرآن نعمت ارزشمند آب را سبب بقا و زندگی برای موجودات و مایه پاکیزگی و طهارت می داند.

به این سه آیه شریفه دقت کنید.

وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ (1)

و هر چیزی را از آب زنده نگه داشتیم آیا ایمان نمی آورند؟!

وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتًا وَنُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِیَّ کَثِیرًا(2)

و از آسمان آبی پاک کننده نازل کردیم تا به وسیله آن زمین خشک را جان تازه بخشیم و تا آنچه خلق کرده ایم از حیوانات و بسیاری از انسان ها را سیراب سازیم.

وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ(3)

و آبی از آسمان برایتان نازل کرد تا بدان شما را پاکیزه کند.

از این دو آیه اخیر استفاده می شود که اب طاهر و مطهر است. پاک و پاک کننده است.

و در کتاب های فقهی آب تقسیم شده به آب باران آب جاری آب چاه آب راکد آب دریا آب قلیل آب کر آب مطلق آب مضاف امام سجاد علیه السلام در دعای 19 برای طلب باران می فرماید:

اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَیْثَ، وَ انْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ بِغَیْثِکَ الْمُغْدِقِ مِنَ السَّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِکَ الْمُونِقِ فِی جَمِیعِ الْآفَاقِ

ص:22


1- انبیاء-30
2- فرقان-48و49
3- انفال -11

بار الها ما را به وسیله باران سیراب فرما و رحمتت را به توسط بارانت آن هم بارانی فراوان از ابری که سبب می شود در اطراف زمینت گیاهان برویند منتشر کن.

وَ امْنُنْ عَلَی عِبَادِکَ بِإِینَاعِ الثَّمَرَةِ، وَ أَحْیِ بِلَادَکَ بِبُلُوغِ الزَّهَرَةِ، وَ أَشْهِدْ مَلَائِکَتَکَ الْکِرَامَ السَّفَرَةَ بِسَقْیٍ مِنْکَ نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزْرُهُ(1)

خدایا بر بندگانت منت گذار تا درختانشان میوه دهد و با شکفته شدن شکوفه ها شهرهایت را حیات تازه ببخش و فرشتگانت را که سفیران تواند به آب دادن سودمند به گیاهان آن هم به طور دایم و باریدن فراوان مامور فرما.

امیرالمومنین علی علیه السلام :

جد بزرگوارش نیز وقتی از خداوند درخواست آب و باران این مایه حیات را می کرد چنین می گفت:

الّلهُمَّ سُقیاً مِنکَ مُحییَهً مُروِیَهً ، تامَّهً عامَّهً، طَیِّبَهً مُبارَکَهً هَنیئَهً مَریعَهً.

پروردگارا بارانی عطا فرما که زنده کننده سیراب سازنده تمام و کامل و همه جا گیر پاکیزه و با برکت و گوارا باشد.

فَإِنَّکَ تُنْزِلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا، وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَکَ، وَ اءَنْتَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ(2)

بنابراین تو هستی که بندگانت را پس از نومیدی با فرو فرستادن باران امیدوار می سازی و رحمتت را می گسترانی و تو هستی یاری رسان و مددکار و تویی صاحب ولایت و ستوده شده.

همان بزرگوار پیدایش جهان را از آب می داند: «خدای سبحان طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هوای به آسمان و زمین راه یافته را آفرید و در آن آبی روان ساخت آبی که امواج متلاطم آن شکننده بود.(3)

ص:23


1- دعای 19
2- خطبه -114
3- خطبه-1

بار الها ما را به وسیله باران سیراب فرما و رحمتت را به توسط بارانت آن هم بارانی فراوان از ابری که سبب می شود در اطراف زمینت گیاهان برویند منتشر کن.

وَ امْنُنْ عَلَی عِبَادِکَ بِإِینَاعِ الثَّمَرَةِ، وَ أَحْیِ بِلَادَکَ بِبُلُوغِ الزَّهَرَةِ، وَ أَشْهِدْ مَلَائِکَتَکَ الْکِرَامَ السَّفَرَةَ بِسَقْیٍ مِنْکَ نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزْرُهُ(1)

خدایا بر بندگان منت گذار تا درختانشان میوه دهد و با شکفته شدن شکوفه ها شهرهایت را حیات تازه ببخش و فرشتگانت را که سفیران تواند به آب دادن سودمند به گیاهان آن هم به طور دایم و باریدن فراوان مامور فرما.

امیرالمومنین علی علیه السلام :

اَلّلهُمَّ سُقیاً مِنکَ مُحییَهً مُروِیَهً، تَامَّهً عامَّهً، طَیِّبهً مُبارَکَهً هُنِیئَهً مَریعَهً

پروردگارا بارانی عطا فرما که زنده کننده سیراب سازنده تمام و کامل و همه جا گیر پاکیزه و با برکت و گوارا باشد.

فَإِنَّکَ تُنْزِلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا، وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَکَ، وَ اءَنْتَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ(2)

بنابراین تو هستی که بندگانت را پس از نومیدی با فرو فرستادن باران امیدوار می سازی و رحمتت را می گسترانی و تو هستی یاری رسان و مددکار و تویی صاحب ولایت و ستوده شده.

همان بزرگوار پیدایش جهانرا از آب میداند: خدای سبحان طبقات فضا را شکافت و اطراف آن را باز کرد و هوای به آسمان و زمین راه یافته را افرید و در آن آبی روان ساخت آبی که امواج متلاطم آن شکننده بود.(3)

ص:24


1- دعای 19
2- خطبه-114
3- خطبه-1

امروزه همه دانشمندان این حقیقت را قبول دارند که اب از اکسیژن و هیدروژن پدید آمده و آغاز آفرینش از هوا و توده بخار بوده است و نیز در نقش حیاتی آب فرمود:

آگاه باش هر عملی رویشی دارد و هر روینده ای از آب بی نیاز نیست و آب ها نیز گوناگون می باشند پس هر درختی که آبیاری اش به اندازه و نیکو باشد شاخ و برگش نیکو و میوه اش شیرین است و آنچه آبیاری اش پاکیزه نباشد درختش عیب دارد و میوه اش تلخ است(1)

یکی از نکات بسیار مهم در آب ایجاد نظافت و بهداشت سالم است. امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: تَنظَفوا بِالماء مِنَ النَّتَنِ الرِّیحِ الَّذِی یُنَاذّی بِهِ. تَعَهَّدوا اَنفُسَکُم فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُبغِضُ مِن عِبادِهِ القاذُورَهَ الَّذی یَتَانَّفُ بِهِ مَن جَلَسَ اِلَیهِ(2)

خودتان را به وسیله آب از بوی نامطبوعی که مایه ازار دیگران است پاکیزه سازید به سر و وضع خودتان برسید زیرا خداوند عزوجل از بندگان کثیف که هر که با او می نشیند از وی بیزار می شود نفرت دارد. همان بزرگوار برای شستشوی بدن می فرمود:

نِعمَ البَیتُ الحَمّامُ تُذکَرُ فِیهِ النّارُ وَ یَذهَبُ بِالدَّرَن (3)

چه جای خوب است حمام یاد آور آتش و حرارت دورخ است و چرک بدن را می برد.

باز هم باران که مصداق آشکار رحمت الهی است و قرآن در چندین ایه به آن اشاره دارد.

خداست که بادها را می فرستد تا ابرها را به حرکت در آورند. سپس ابرها را در آسمان هر گونه بخواهد می گستراند و قطعه قطعه می کند. آنگاه می بینی که قطرات باران از درونش بیرون می ریزد و به هر کس از بندگانش خواست می رساند که ناگهان آنها شادمان می گردند گرچه ایشان قبل از نزول باران نومید بودند.(4)

ص:25


1- خطبه-154
2- خصال ص 620.
3- من لا یحضره الفقیه ج1 ص115.
4- روم-48-49

خداست که بادها را می فرستد تا ابرها را به حرکت درآورند و آنگاه آنها را به زمین مرده روانه می کنیم و زمین مرده را به وسیله باران زنده می نماییم و زنده شدن مردگان همین گونه است. (1)

اوست که بادها را پیشاپیش رحمت خویش بشارت دهد تا ابرهای سنگین را با خود حمل کنند. ما آنها را به سرزمین های مرده و بی آب می رانیم و به وسیله آنها باران را نازل می کنیم و به کمک باران میوه ها از خاک بیرون می آوریم و این گونه مردگان را زنده می کنیم شاید به خود آیید.(2)

آری آب و باران از جمله برکات غیرقابل توصیف حقتعالی است که ما انسان ها کمتر قدر آن را می دانیم و گاهی به خاطر اسراف کاری و ناسپاسی هایمان همان آب و باران بلای جانمان می شود.

امام سجاد علیه السلام این احساس خطر را فرموده بود که می گفت:

اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ ظِلَّهُ عَلَیْنَا سَمُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ بَرْدَهُ عَلَیْنَا حُسُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ صَوْبَهُ عَلَیْنَا رُجُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ مَاءَهُ عَلَیْنَا أُجَاجاً. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنَا مِنْ بَرَکَاتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ(3)

پروردگارا سایه ابرها را برای ما مسموم و سرمایش را برایمان شوم و بارشش را عذاب و ابش را شور مگردان.

خداوندا بر محمد و ال او درود فرست و از برکات آسمان ها و زمین روزی ما کن که تو بر همه چیز توانایی.

در پایان این بحث سفارشی دارم به اهل وسواس و کسانی که در شستن لباس و ظروف و غسل و وضو آب شرب را فراوان مصرف می کنند به راستی هیچ فکر کرده اید که

ص:26


1- فاطر-9
2- اعراف-7
3- دعای 19

وسواس از القائات شیطان است و اسراف در مصرف آب یعنی پیروی و فرمان برداری از شیطان.

عبدالله بن سنان می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم که مردی است که به وسوسه در وضو و نماز مبتلا است ولی او مرد عاقلی است.

امام علیه السلام فرمود: «این چه عقلی است برای او در حالی که پیروی از شیطان می کند؟ گفتم: چگونه پیروی از شیطان می نماید؟»

فرمود: «از خودش سوال کن این حالت وسواس که به تو دست می دهد از کجا سرچشمه می گیرد؟ پاسخ خواهد داد از وسواس شیطان است(1)

آبادانی

خداوند تبارک و تعالی انسان را در کره ای از کرات قرار داد که استعداد آباد شدن و توسعه روزی از هر نقطه آن وجود دارد. باری تعالی در عین حالی که خود متعهد روزی بندگانش شده ولی برای رسیدن به آن تلاش و کوشش را از ما خواسته و می فرموده است:

وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی (2)

و نیست برای انسان جز آنچه را با سعی و عمل به دست می آورد و البته نتیجه سعی و کوشش او به زودی دیده خواهد شد این سعی و کوشش چه در مادیات و امور اقتصادی و آبادانی محیط زندگی باشد و یا در مسایل معنوی و عبادت پروردگار هر دو نتیجه بخش و سودمند خواهد بود.

ص:27


1- کافی ج1ص11.
2- نجم-39و40

امام سجاد علیه السلام درباره آبادانی رزق و روزی و وضع اقتصادی عرض می کرد:

وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِکَ فِی وَحْیِکَ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِکَ فِی کِتَابِکَ، قَاطِعاً لِاهْتِمَامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِی تَکَفَّلْتَ بِهِ، وَ حَسْماً لِلِاشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْکِفَایَةَ لَهُ (1)

خدایا آنچه را به وسیله وحی ات وعده داده ای ما را تکفل نموده ای و ما را با همین ضمانت در کفالت روزیمان به کار و اشتغال وا داشته ای برایمان مقرر فرما.

کار و اشتغال است که سبب توسعه روزی و آبادانی شهرها و کشور می شود.

آباد کردن محیط زندگانی و ارایش و رونق بخشیدن به محسط کار و سرو وضع خود کاری است مطلوب و مورد پسند پروردگار متعال.

مولایمان علی علیه السلام فرمود:

اِنَّ اللهَ جَمیلٌ وَ یُحِبُّ الجَمالَ وَ یُحِبُّ اَن یَری اثَرَ النِّعمَهِ عَلی عَبدِهِ(2)

خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد و دوست دارد اثر نعمت را در بنده خود ببیند البته از جمله کسانی نباشیم که دنیای خود را آباد کنیم و آخرت را خراب چنان که بعضی سخت کوش برای ابادنی شهر و کشور و خانه و خورد و خوراک و اقتصاد خود هستند و کوچک ترین توجهی به آباد کردن جهان آخرت خویش ندارند و بلکه در مقام تخریب خانه جهان دیگر خویشند.

از امام حسین علیه السلام سوال شد که علت ناخوش داشتن مرگ چیست؟

لِاَنَّکُم اَخرَبتُم آخِرَتَکُم وَ عَمَّرتُم دُنیاکُم وَ اَنتُم تَکرَهونَ لنُّقَلهَ مِن العِمرانِ اِلی الخَرابِ(3)

زیرا شما آخرت خود را ویران کرده اید و دنیایتان را آباد و دوست ندارید از آبادانی به ویرانه منتقل شوید.

و بدترین آبادکنندگان را از زبان مولایمان علی علیه السلام بشناسیم:

ص:28


1- دعای 29
2- کافی ج1ص440
3- معانی الاخبار ص390.

یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یَبْقَی فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَی سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی الْخَطِیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَی أُولَئِکَ فِتْنَةً تَتْرُکُ الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ(1)

زمانی برای مردم فرا میرسد که از قرآن چیزی باقی نمی ماند جز نشانی و از اسلام جز اسمی. در آن زمان مسجدهایشان از نظر ساختمان آباداست ولی ا زجهت ارشاد و هدایت خلق خراب ساکنین و آبادکنندگان مساجد آن زمان از بدترین مردم روی زمین هستند از وجودشان فتنه برخیزد و لغزش و خطا به آنها پناه می برد هر که از آن فتنه کناره گیرد به آن بازش می گردانند و آن که از آن عقب افتاده به طرف آن می رانندش. خداوند سبحان می فرماید:

به حق خود سوگند چنان فتنه را برایشان بر می انگیزم که مردمان عاقل را در آن سرگردان کنم و به راستی که پروردگار چنین کرده است و ما از پروردگار می خواهیم از لغزشی که از ما سر می زند بگذرد. ما نیز چون مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام عرض می کنیم پروردگارا از لغزشی که از ما سر می زند ما را ببخش چرا که اگر گرفتار غفلت شویم روزی فرا می رسد که متوجه این معنا می شویم که ما جزء بدترین مردم زمین هستیم چون مساجد خود را از نظر شکل هندسی و ساختمان بی بدیل و زیبا ساخته ایم ولی از هدایت خلق و ترویج دین خدا و مکتب اهل بیت علیهم السلام در آن مساجد خبری نیست.

پس پیش از آنکه در فکر آبادانی جسم و ظاهر خانه و پایگاه عبادت و مغازه و ماشین و لوازم اسایش خویش باشیم باید در اندیشه برای آبادانی روح و قلب و هدف از خلقتمان

ص:29


1- نهج البلاغه حکم 361

باشیم که ما در این دنیا میهمان و دنیا برای ما میهمان سر است و پل عبور برای جهانی است که خوب و بدن در آن جاودانه اند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: ای مردم هر که در دنیا میهمان است و آنچه دارد عاریت است میهمان سرانجام باید برود و عاریه باید برگردانده شود.(1)

رُوِیَ اَنَّ جِبرئِیلَ قالَ لِنُوحٍ علیه السلام:

یا اَطوَلَ الاَنبیاءِ عُمراً کَیفَ وَجَدتَ الدُّنیا؟ قالَ: کَدارٍ لَها بِابانِ دَخَلتُ مِن اَحَدِهِما وَ خَرَجتُ مِن الآخَرِ(2)

روایت شده است که جبرئیل علیه السلام به نوح علیه السلام گفت: ای پر سال ترین پیامبران! دنیا را چگونه دیدی؟

نوح گفت: هم چون خانه ای دو در که از یک در وارد شدم و از در دیگر بیرون رفتم.

آبرو

دعای چهل و یک صحیفه سجادیه دعای حفظ آبرو و حیثیت از درگاه الهی است ابرو یعنی نیک نامی، اعتبار، شرف، ارج و قدر آن چه مایه سرافرازی است. ابرومند به کسی می گویند که در عین عفت و پاکدامنی با مناعت زندگی می کند و دارای اعتبار و شرافت است.

امام علیه السلام ابتدا عرض می کند: «خدایا بر محمد و آل او درود فرست بسترهای کرمت را برایم بگستران و مرا از محل نوشیدن شراب رحمتت سیراب کن و در بهشت جایم ده و با رد کردن از در خانه ات مرا مرنجان و به نومیدی از رحمتت نومیدم مکن و مرا به گناهانم تقاص مفرما و به آنچه را که انجام داده ام سخت گیری مکن.»

ص:30


1- بحار ج13ص427.
2- تنبیه الخواطر ج1ص130.

سپس می گوید:

وَ لا تُبرِز مَکتُومِی وَ لا تَکشِف مَستُورِی وَ لا تَحمِل عَلی میزان الاِنصافِ عَمَلِی وَ لا تُعلِن عَلی عُیُونِ الملا خَبَرِی اَخفِ عَنهُم ما یَکونَ نَشرُهُ عَلی عارًا وَاطوِ عَنهُم ما یُلحِقُنِی عِندَکَ شَنارًا

و رازم را فاش و سرم را آشکار مفرما و کارم را در ترازوی عدلت مسنج و وضع حالم را در برابر چشم بزرگان فاش مگردان.

خدایا آنچه برایم ننگ است از دید بزرگان در روز قیامت مخفی بدار و آنچه نزد تو مرا رسوا می کند از آنان بپوشان.

گاهی برای کسب آبرو باید سراغ آبرومندان درگاه الهی برویم و با توسل و توجه به آن بندگان نازنین خداوند در دنیا و آخرت شریف و عزیز شویم.

در دعای توسل به چهارده معصوم علیهم السلام یک عبارت خطاب به همه معصومین تکرار می شود. یا وَجیهاً عِندَاللهِ اِشفَع لَنا عِندَاللهِ ای آبرومند نزد خدا شفاعت ما کن نزد خدا.

در زیارت عاشورا از درگاه احدیت عاجزانه می خواهیم که خدایا به برکت وجود عزیز و گرامی حضرت حسین علیه السلام ما را نزد خودت آبرومند دنیا و آخرت قرار ده.

اَلّلهُمَّ اجعَلنِی عِندَکَ وَجیهاً بِالحُسَینِ عَلَیهِ السَّلام فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ

خداوند مهربان تا زمانی که بنده اش اصرار بر گناه و تظاهر به آن ندارد آبرویش را حفظ می کند ولی وقتی انسان خود بی آبرویی می کند پروردگار وی را به حال خود میگذارد. معمولا عواملی که باعث می شوند آبرو حفظ شود و شخصیت فرد زیر سوال نرد. عبارتند از بخشش در خواست نکردن از دیگران عقل معاش و تدبیر اقتصادی ترک و دعوا و نزاع، ترک شوخی های مبتذل و یاوه گویی استفاده از تجربه دیگران و قناعت در زندگی.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

الجُودُ حارِسُ الاعراضِ(1)

ص:31


1- نهج البلاغه حکم 311.

بخشندگی ، نگاهدارنده آبروست.

ماءُ وَجهِکَ جامِدٌ یُقطرُهُ السُّئوالُ(1)

آبروی تو چون یخی جامد است که درخواست آن را قطره ، قطره آب می کند.

اَلّلهُمَّ صُن وَجهِی بِالیَسارِ وَ لا تَبذُل جاهِیَ بِالاِقتارِ (2)

خدایا ابرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما.

مَن ضَنَّ بِعِرضِهِ فَلیَدَعِ المَرءَ(3)

هر کس که از آبروی خود بیمناک است از دعوا و نزاع بپرهیزد.

وَ لاَ تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضا لِنِبَالِ الْقَوْلِ، وَ لاَ تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ فَکَفَی بِذَلِکَ کَذِبا، وَ لاَ تَرُدَّ عَلَی النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ فَکَفَی بِذَلِکَ جَهْلاً(4)

آبروی خود را آماج تیر گفتار دیگران قرار نده و آن چه شنیدی بازگو مکن که نشانه دروغ گویی است و هر خبری را دروغ مپندار که نشانه نادانی است.

ثُمَّ اُنْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اِخْتِبَاراً ... وَ اَلْقَدَمِ فِی اَلْإِسْلاَمِ اَلْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً(5)

سپس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار کارگزاران دولتی و از میان مردمی با تجربه و با حیا و آبرومند از خاندانی پاکیزه و باتقوا که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند انتخاب کن.

بِالقناعَه یَکُونُ العِزَّ(6)

با قناعت است که آبرو و حیثیت انسان به دست می آید.

ص:32


1- نهج البلاغه حکم 346.
2- خطبه 225
3- حکم 362
4- نهج البلاغه نامه-69
5- نهج البلاغه نامه-53
6- غررالحکم-4244

نکته دیگری که در این بحث باید بدان توجه ویژه شود حفظ آبروی دیگران است امام رضا علیه السلام به ما می آموزد که از خدای خویش بیاموزید «وَ اَمّا السُّنَّهُ مِن رَبِّه فَکتِمانُ السِرِّ» بحار ج75ص68

خصلت پروردگارش رازپوشی است.

این که خداوند ستارالعیوب است برای کسی جای شک نیست و تابنده نخواهد سرش را فاش نمی کند و آبرو را حفظ می نماید پس ما نیز از خدای خویش بیاموزیم آبروی دیگران را بر باد ندهیم و برای انتقام گرفتن کسی را رسوا نکنیم.

و شاید به همین علت است که امام صادق علیه السلام سفارش می فرمود: «دوستت را از راز خود آگاه مکن مگر بر رازی که اگر دشمنی از آن آگاه شود نتواند به تو زیانی رساند زیرا دوست نیز ممکن است که روزی دشمن شود.

بعضی از افراد خیلی راحت آبروی دیگران را می برند و آنان را در جامعه بی حیثیت می کنند و بعد که مورد اعتراض قرار می گیرند خبر خود را تکذیب می کنند.

البته خبر دارند و یا شاید هم ندارند که ابروی ریخته را نمی توان جمع کرد و از جمله گناهانی است که خیلی سخت و دیر مورد آمرزش قرار می گیرد مگر آنکه ابروریز با تمام همت و تلاش در مقام رفع اشکال خود برآید و وجهه فرد مورد آزار خود را ترمیم و به حال اول برگرداند.

امیرالمومنین علی علیه السلام سفارش می فرمود: فَمَن استَطاعَ مِنکُم اَن یَلقَی اللهَ تَعالی وَ هُوَ نَعِیُّ الرّاحَهِ مِن دِماءِ المُسلِمینَ وَ اَموالِهِم، سَلیمُ اللّسانِ مِن اَعراضِهِم، فَلیَفعَل

پس هر کس از شما بتواند خدا را در حالی ملاقات کند که دستش از خون و اموال مسلمانان پاک و زبانش از عرض و ابروی مردم سالم ماند باید چنین کند.

ص:33

آخرت

و آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا بِرَحمَتِکَ عَذابَ النَّارِ

به ما در دنیا خوبی و در آخرت نیز خوبی و به رحمتت از عذاب دوزخ نگاهم دار.

همان طور که ملاحظه می فرمایید این عبارت برگرفته از ایه 201 سوره بقره است و در آخرین بخش دعای معروف مکارم الاخلاق دعای بیستم صحیفه سجادیه علیه السلام آمده است آخرت به معنی بازپسین و مهلت و همیشه است. این واژه مونث کلمه آخر و صفتی است که موصوف آن حذف شده است یعنی در اصل «دَّارُ الآخِرَةُ» یا «نَشاَهُ الاخِرَه» بوده است. چنانکه قرآن مجید نیز به این معنا تاکید دارد.

تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (1)

این خانه آخرت است که برای آنان قرار داده ایم که در دنیا اراده طغیان در زمین و فساد نکرده اند و پایان خوب از آن اهل تقواست.

وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُون(2)

زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و خانه آخرت برای اهل تقوا بهتر است. آیا اندیشه نمی کنید؟

آخرت به سبب تاخر آن جهان بر این جهان آخرت موسوم شده است. اگر آخرت را از زمان زنده شدن مردگان در نظر بگیریم عبارت است از زنده شدن مردگان سنجش اعمال عبور از پل دوزخ و ورود به بهشت و یا جهنم.

ص:34


1- قصص-83
2- انعام-32

تعبیر دیگر آخرت معاد یا رستاخیز است واژه آخرت در قرآن فراوان آمده ولی لغت معاد یکبار آمده

إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ (1)

ای رسول ما آنکه قرآن را بر عهده تو گذاشت تو را به جایگاهت باز می گرداند.

عده ای می گویند منظور بازگشت به مکه است ولی صحیح آن چیزی است که امیرالمومنین علیه السلام به آن اشاره فرمود و ابن عباس آن را بیان کرد. که معاد در آیه اشاره به بهشت به گونه ای است که بالقوه آن را خلق نموده است.

نقل از مفردات راغب

وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ (2)

خداست که خلق موجودات را آغاز کرده سپس آنها را باز می گرداند و اینکار برای او آسان تر است.

حضرت امیرالمومنین علیه السلام درباره اوضاع جهان آخرت می فرمود: آخرت روزی است که خداوند تبارک و تعالی انسان های اولین و آخرین را برای محاسبه دقیق اعمالشان جمع می کند تا به کیفر و یا پاداشی که استحقاق دارند برسند. همگی در حال خضوع و فروتنی بر پا ایستاده اند و عرق تا گوشه دهانهایشان روان و زمین زیر پایشان لرزان است. در ان جمع حال آن کسی بهتر است که برای ایستادن خود به اندازه جای دو پا مکانی را یافته و برای راحتی خود محل وسیعی به دست آورده باشد. (3)

سرفصل هایی که درباره جهان آخرت از قرآن و روایات استفاده می شود هم راه گشای زندگی دنیای ماست و هم پیوند دهنده بین دنیا و آخرتمان می باشد.

ص:35


1- قصص-85
2- روم-27
3- نهج البلاغه خطبه-101

آمادگی برای سفر آخرت توشه سفر آخرت راه های آخرت گرایی ضرورت یادآوری آخرت ره آورد آخرت گرایی.

از این چند سرفصل توجه خویش را به ره آورد آخرت گرایی بیشتر معطوف داریم که به تحقیق موارد دیگر را حتما دنبال خواهیم کرد.

ره آورد آخرت گرایی توجه به جهان آخرت و کار کردن برای آن جایگاه جاوید است وقتی صحبت تعقل و دوراندیشی می شود بسیاری آن را به آینده دنیای خویش تطبیق می دهند. در حالی عمرها کوتاه و آینده برای ما مختصر است پس عاقل کسی است که به جهان آخرت خود بیندیشد و برای آنجایگاه کاری انجام دهد و توشه تهیه کند.

امیرالمومنین علی علیه السلام در دو روایت چنین فرمود:

مَن عَمَّرَ دارَ اِقامَتِهِ فَهُوَ العاقِلُ(1)

هر که خانه جاوید خود را آباد کند او عاقل است.

اِنَّ العاقِلَ مَن نَظَرَ فِی یَومِهِ لِغَدهِ وَ سَعَی فِی فَکاکِ نَفسِهِ وَ عَمِلَ لِما لا بُدَّلَهُ مِنهُ وَ لا مَحیصُ لَهُ عَنهُ (2)

عاقل کسی است که در امروزش به فکر فردای خود باشد و در راه آزاد کردن خویش از آتش دوزخ بکوشد و برای چیزی کار کند که چاره و گریزی از آن ندارد.

آداب و معاشرت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی، وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی، وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَی مَنْ کَایَدَنِی، وَ قُدْرَةً عَلَی مَنِ اضْطَهَدَنِی، وَ تَکْذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی، وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی، وَ وَفِّقْنِی لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِی، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِی(3)

ص:36


1- غرر الحکم-8298
2- غررالحکم3611
3- دعای بیستم صحیفه.

بارالها بر محمد و آل او درود فرست و قرار ده برایم دست نیرومندی بر هر که به من ستم کند و زبان گویایی بر هر که با من ستیزگی نماید و پیروزی بر هر کس که با من دشمنی کند و حیله ای در مقابل حیله گران به من بده و نیرویی بر کسی که در تنگنایم گذارد و تکذیب گفتار هر که عیب جویی و بدگویی ام نماید.

آداب معاشرت یک عنوان کلی است که درباره اصول اخلاق نحوه سلوک چگونگی معاشرت و مصاحبت با مردم وظایف خانوادگی وغیره بحث می شود.

امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق دعای بیستم صحیفه بخش مبسوطی از گفتار خویش و مطالباتش را از درگاه الهی به همین موضوع اختصاص داده است.

در جمله اول عرض میکند: «وَ اجْعَلْنی یَداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی»

در برابر کسی که به من ستم روا می دارد دستی نیرومند داشته باشم.

امام علیه السلام با این درخواست خود به ما می آموزد که مومن نباید زیر بار ظلم و زور برود و نباید تن به ذلت و زبونی دهد و تو سری خور باشد بلکه باید در برابر زورگویان ایستادگی کند.

انسان برای سرکوب ظلم باید از قدرت خویش استفاده کند و اگر د راین مسیر آسیبی به وی وارد شود تکلیف را انجام داده و ماجور است.

تا کاخ ستم بر پاست بنیان ستم برجاست***پیوسته روا بر ماست ناکامی و ناشادی

گر داد همی خواهی بیداد مکش ورنه***بیداد کند ظالم چون تم به ستم دادی

امام علی علیه السلام درس آموز بزرگ به امام حسن و امام حسین علیهما السلام می فرمود: کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً(1)

فرزندان من شما دشمن ظالم و ستمکار و یارو مددکار مظلوم و ستمدیده باشید.

«وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی»

ص:37


1- نهج البلاغه نامه-47

امام علیه السلام در جمله دوم دعا عرض کرد: خدایا مرا در مقابل کسی که با من بحث خصومت آمیز می نماید زبانی گویا قرار ده. ما هیچ گاه نباید آغازگر خصومت و دشمنی با کسی باشیم اما اگر کسی بنای خصومت را با ما گذاشت لازم است با قدرت بیان و گفتار منطقی او را محکوم کنیم و از صحنه بدر نماییم.

مومن در بحث و مجادله احسن نباید کم بیاورد.

وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (1)

آری جدل باید به گونه ای خوب و نیکو باشد و به دشمنی و رذایل آلوده نگردد.

گاهی طرف متخاصم فرد لجوج و دارای سماجت و پافشاری در باطل خود است شرع مقدس اجازه نمی دهد که ما با او به مناظره و مباحثه ادامه دهیم.

چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم با نفس قدسی خویش بسیاری را نتوانست هدایت کند بیش از آن هم تکلیف نداشت.

وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدَی لَا یَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ(2)

و اگر آنها را به راه هدایت بخوانید نمی شوند می بینی که فقط به تو نگاه می کنند ولی در واقع نمی بینند تو گذشت داشته باش و دعوت به خوبی ها کن و از مردم نادان کناره بگیر مردی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: بنشینید تا در مطالب دینی مناظره و مباحثه نماییم.

حضرت در پاسخ به وی فرمود: من به دینم آگاهی دارم و حقیقت بر من روشن است و شما اگر به دینت جاهلی برو آن را طلب کن. سپس حضرت با خودش سخن می گفت و می فرمود: مرا با خصومت و بحث های خصومت انگیز چه کار؟

این شیطان است که وسوسه می کند و می گوید در دین خدا با مردم مناظره کن تا درباره تو گمان ناتوانی و نادانی نبرند. (3)

ص:38


1- نحل 125
2- اعراف 198و199
3- مستدرک الوسایل ج2ص98

امام سجاد علیه السلام در ادامه عرض کرد که خدایا بر هر کس که با من دشمنی کند پیروزم کن و هر کس با من از خدعه و دروغ وارد می شود تو به من نیرویی عطا کن که بتوانم نیرنگ او را دفع کنم و هر که می خواهد از راه قهر و غلبه بر من سلطه پیدا کند تو به من قدرتی عطا فرما که مانع زورگویی و قهر او شوم. و قدرتی به من ده تا گفتار هر عیب جو و بدگو را تکذیب کنم و تندرستم بدار از شر کسی که مرا تهدید می نماید.

بعد فرمود: وَ فّقنِی لِطاعَهِ مَن سَدَّدَنی وَ مُتابَعَهِ مَن اَرشَدَنی و موفقم بدار برای فرمانبرداری کسی که کمکم کند و پیروی کسی که به راه راستم وادارد.

توفیق اطاعت کسی که ما را به راه درست وا می دارد و متابعت از کسی که ما را ارشاد می کند توفیق بزرگی است که نصیب همه کس نمی شود.

در مجمع البحرین توفیق الهی را اینگونه معنا کرده: تَوجِیهِ الاَسباب نَحوَ اللمَطلُوبِ الخَیرِ برای تحقق یک امر خوب وسایل و اسباب به گونه ای تنظیم شود که مقصود حاصل گردد. معمولا فیض توفیق الهی شامل حال کسانی می شود که خواهان آن باشند. کسی که در انجام کارهای پسندیده بی تفاوت است و علاقه نشان نمی دهد توفیق پروردگار نصیب وی نخواهد شد.

هر که زمینه هدایت را در خود ایجاد کند خداوند قلب و نفس او را هدایت و راهنمایی می کند و تا زمانی که انسان روح عناد و دشمنی دارد و پذیرای حقایق نیست در مسیر هدایت قرار نخواهد گرفت.

وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ(1)

و هر کس به خدا ایمان آورد خداوند دلش را هدایت می کند که خدا به همه چیز آگاه است. طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک چو درد در تو بینند که را دوا بکند.

ص:39


1- تغابن -11

امام کاظم علیه السلام میفرمود:

اِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِی السَّهلِ وَ لا یَنبَتُ فِی الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَهَ تَعمُرُ فِی قَلبِ المُتَواضِعِ وَ لا تَعمُرُ فِی قَلبِ المُتَکَبِّر الجَبَّارِ لِاَنَّ اللهَ جَعَلَ التَّواضُعَ آلهَ العَقلِ وَ جَعَلَ التَّکَبُّر آلَهَ الجَهلَ(1)

همانا زراعت در زمین نرم می روید و بر روی سنگ نمی روید. حکمت نیز چنین است در دل های افتاده آبادان می شود و در دل خود ستای گردن فراز پرورش نمی یابد زیرا که خداوند افتادگی را ابزار عقل قرار داده و تکبر را ابزار نادانی.

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست***در باغ لاله رویاند و در شوره زار خس

امام علیه السلام وقتی عرضه می دارد که وَ مُتابِعَهِ مَن اَرشَدَنِی

خدایا موفقم بدار که از کسی که مرا به راه خیر و صلاح ارشاد می نماید پیروی کنم.

به ما می آموزد آنکه هدایت پذیر است و گوش دل را برای شنیدن حقایق باز کرده رستگار و پیروز است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سفارش می فرمود که:

اِستَرشِدوا العاقِلَ تَرشُدُوا و لا تَعصُوهُ فَتَندَمُوا(2)

از عاقل راهنمایی و ارشد بخواهید تا هدایت شوید و از دستورش سرپیچی ننمایید که پشیمان خواهید شد.

ص:40


1- بحار ج78ص312
2- بحار ج2ص34

آدم و آدمیان

فِی کُلِّ دَهرٍ و زَمانٍ اَرسَلتَ فِیهِ رَسولاً وَ اَقَمتَ لِاَهلِهِ دَلیلاً مِن لَدُن آدَمَ الی محمد صلی الله علیه و آله وسلم

آدم در اصل کلمه عبری است به معنای خاکی می باشد و بعضی معتقدند که واژه آدم از «اَدیِمُ الاَرض» خاک زیر پا گرفته شده است.

علامه مجلسی معتقد است آدم همچون ازر نامی عجمی است و از کلمه ای گرفته نشده است. طبق نص صریح قرآن شریف آدم نخستین انسانی است که خداوند از خاک افریده است.

إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (1)

داستان عیسی نزد خدا چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و به او گفت: باش و او موجود شد.

خداوند آدم را خلیفه خود بر روی زمین قرار داد

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً (2)

و زمانی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین جانشینی قرار می دهم.

و آدمیان همان فرزندان آدمند که به بنی آدم نامیده شده اند:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (3)

آیا ای فرزندان آدم با شما عهد نبستم که شیطان را بندگی نکنید زیرا که او برای شما دشمن آشکاری است؟

ص:41


1- آل عمران 59
2- بقره-30
3- یس -60

وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا (1)

ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و در خشکی و دریا سیرشان دادیم و از چیزهای پاکیزه روزی شان کردیم و بر بسیاری از افریده های خویش آنان را برتری کامل دادیم.

امام سجاد علیه السلام آدم را نخستین پیامبر الهی و اولین انسان و ابوالبشر می داند و فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ أَرْسَلْتَ فِیهِ رَسُولًا وَ أَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلِیلًا مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَی، وَ قَادَةِ أَهْلِ التُّقَی، عَلَی جَمِیعِهِمُ السَّلَامُ، فَاذْکُرْهُمْ مِنْکَ بِمَغْفِرَةٍ وَ رِضْوَانٍ.(2)

بار الها برای مردم هر زمان پیامبرانی فرستادی و بر هر کدام آنها اقامه دلیل کردی از زمان آدم تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم که همگی رهبران هدایت و پرهیزکاری بودند بر انها نیز سلام و درود فرست و آنها را از خود به مغفرت و رضامندی یاد کن.

امام باقر علیه السلام درباره آنچه بر آدم وحی شد فرمود: «خداوند تبارک و تعالی به آدم علیه السلام وحی فرمود: ای آدم من همه خوبی ها را در چهار کلمه برای تو فراهم می آورم یکی از آنها به من اختصاص دارد یکی به خودت مربوط می شود یکی به رابطه من و تو و یکی به رابطه تو با مردم.

اما آن که به من اختصاص دارد این است که بندگی مرا بکنی و چیزی را شریک من قرار ندهی. اما آنکه به تو مربوط می شود این است که تو دعا کنی و من اجابت نمایم و اما آن که به رابطه میان تو و مردم مربوط می شود این است که برای مردم آن پسندی که برای خودت می پسندی(3)

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

ص:42


1- اسراء 70
2- دعای چهارم صحیفه.
3- بحار ج11ص257

لَمّا اَهبَطَ اللهُ آدَمَ اِلَی الاَرضِ مَکَثَ فِیها ما شاءَ اللهُ اَن یَمکُثَ ثُمَّ قالَ لَهُ بَنُوهُ: یا اَبانا تَکَلَّم فقَامَ خَطِیباً فِی اَربَعینَ اَلفاً مِن وُلدِهِ وَ وُلدِ وُلدِهِ فَقالَ: اِنَّ اللهَ اَمَرنی فَقالَ: یا آدمُ اَقلِل کلامَکَ ترجِع اِلی جوارِی(1)

چون خداوند آدم را به زمین فرو فرستاد او الی ماشاء الله در زمین باقی ماند. سپس فرزندانش به او گفتند ای پدر سخن بگو آدم در میان چهل هزار از فرزندان و نوادگان خود به خطبه ایستاد و گفت: خداوند به من دستور داده و فرمود: ای آدم سخن کم گوی تا به جوار من برگردی.

امیرالمومنین درباره داستان پیدایش آدم فرمود:

خداوند از انواع خاک نرم و سخت و شوره زار خاکی جمع کرد و آن را با آب شستشو داد تا پاک شد و سپس با آب مختصری آن را خمیر کرد تا چسبناک شود و بعد صورتی از آن پدید آورد با اندام ها و اعضا جدا و به هم پیوسته.

خداوند آن صورت را خشک کرد تا اعضای یکدیگر را گرفتند و به هم متصل شدند و آن را محکم و ثابت ساخت تا بدین طریق خشک گردید که وقتی باد به او می خورد صدا می کرد.

آن شکل و شمایل را به حال خود گذاشت تا وقت موعود فرا رسد. سپس از روح خود در آن دمید تا به صورت انسان در آمد انسانی که دارای فکر و اندیشه است و می تواند آن را به کار بنددو همه چیز را به صورت خویش در آورد.

دست و پا و سایر اعضا را به او داد تا خدمتگزار وی باشند و دستوراتش را اجرا کنند.

پروردگار ابزار و ادواتی در اختیارش گذاشت تا او را به کار و کوشش وادارند. شناختی به او داد تا بتواند تفاوت حق از باطل را بشناسد و چشیدنی ها و بوئیدنی ها و رنگ ها و اجناس مختلف را تشخیص دهد.

ص:43


1- در المنثور سیوطی ج1ص148

انسانی بیافرید دارای نژادهای مختلف هم با سرشت های هماهنگ و هم متضاد و مخالف و ضد یکدیگر گرم با سرد در آمیخته و تری با خشکی یک جا جمع شده (1)

آرامش

یَا فَارِجَ الْهَمِّ، وَ کَاشِفَ الْغَمِّ، یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْرُجْ هَمِّی، وَ اکْشِفْ غَمِّی(2)

ای برطرف کننده هم و دور کننده غم ای بخشاینده در دنیا و آخرت و هر دو جهان بر محمد و آل او درود فرست و هم مرا بر طرف و غم مرا زایل کن.

آری باید چون امام زین العابدین علیه السلام آرامش را از خدای آرامش بخش درخواست کرد زیرا اوست که نگرانی و اضطراب را در زندگی برطرف می کند.

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ (3)

خداست که نعمت طمانینه و وقار را در دل های اهل ایمان قرار می دهد در زیارت امین الله که از زیارت های معتبر و مجرب است می گوییم

اَلّلهُمَّ اجعَل نَفسِی مُطمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ راضِیَهً بِقَضائِکَ

پروردگارا به من حالی عطا کن تا نسبت به آن چه تو بر این خواسته ای آرامش یابم و به قضا تو راضی باشم.

أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (4)

آگاه باشید که با یاد خدا دل ها آرام می گیرد.

ص:44


1- نهج البلاغه خطبه -1
2- دعای 54 صحیفه
3- فتح-4
4- رعد-28

ذکر را هم سه نوع بیان کرده اند. ذکری که فقط به زبان جاری می شود و دل در حال غفلت است ذکری که در دل انجام می گیرد و زبان صامت است و ذکری که با دل و زبان باشد که این ذکر کامل است و باعث آرامش و سکون انسان.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: ذِکرُاللهِ جَلاءُ الصُّدورِ و طُمَانِینَهُ القُلُوبِ(1)

یاد خدا سینه ها را صفا می بخشد و دل ها را آرام می کند.

در مناجات الذاکرین امام سجاد علیه السلام هم می خوانیم:

اِلهیِ بِکَ هامَتِ القُلوُبُ الوالِهَهُ وَ عَلی مَعرِفَتِکَ جُمِعَتِ العُقُولُ المُتَبایِنَهُ فَلا تَطمَئِنُّ القُلوبُ اِلّا بِذِکرکِ

خدایا دل های واله و حیران تو پا بسته عشق و محبت توست و بر معرفت تو تمام عقول مختلف متفق اند و دل های بندگان جز به یاد تو اطمینان نیابد.

امام سجاد علیه السلام خطاب به پروردگار عرضه داشت یا فارِجَ الهَمِّ وَ کاشِفَ الغَمِّ ای برطرف کننده هم و دورکننده غم.

آری ا وست که دل را ارامش می بخشد و باید به فضل و کرمش امید داشت تا به ارامش رسید.

سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی.

خداوند به داوود پیامبر علیه السلام وحی فرستاد همان طور که خورشید دریغ ندارد که هر کسی از پرتوش استفاده کند کَذلکَ لا تضیقُ رَحمَتی عَلی مَن دَخَلَ فِیها(2)

هم چنین برای کسی که مورد رحمت من قرار گرفته است مضایقه ای وجود ندارد و او نیز می تواند از رحمت من بهره ببرد.

ص:45


1- میزان الحکمه ج3ص423
2- سفینه البحار ج1ص517

راه دیگر دست یابی به آرامش انجام اعمال نیک است. آن که پرونده منظمی دارد واجبات را انجام داده و محرمات را ترک کرده و حتی به نوافل و مستحبات پرداخته آرام است و با دلی مطمئن دنیا را پشت سر می گذارد.

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (1)

خداوند به اهل ایمان و کارهای پسندیده وعده بخشش و پاداش بزرگ داده است

جوهر روحی ما قابل ترقی و رشد است و این کمال در پرتو عمل صالح حاصل می شود و ترقی رشد ما در گرو نفس مطمئن و آرام است.

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی(2)

تو ای نفس مطمئن سوی پروردگارت بازگرد و در حالی که راضی و مورد رضای حق هستی پس در جمع بندگان من داخل شو و در بهشت خودم قرار بگیرد.

این ایه به طور یقین خطاب به کسانی است که مراتبی از اعمال خوب را انجام داده اند مثل رضامندی به مقدرات پروردگار و عبودیت و بندگی صادقانه. امام سجاد علیه السلام دستور فرمودند که برای رفع نگرانی و کسب آرامش از آیه الکرسی و سه سوره ارزشمند «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ قُل هُوَ اللهُ اَحَد» استفاده کرده و آنها را بین دعا تلاوت نمایند و بعد عرضه بداند:

بار الها از تو درخواست می کنم همانند کسی که زندگی بر او سخت شده و نیرویش ضعیف و گناهانش بسیار گشته است. همانند درخواست کسی که برای گرفتاریش فریاد رسی و برای ضعفش توانایی و برای گناهش بخشنده ای غیر از تو نمی یابد. ای صاحب جلالت و

ص:46


1- مائده-9
2- فجر-آیات آخر

کرامت از تو می خواهم عملی را که دوست داری بنده ات انجام دهد و یقینی را که به وسیله آن کسی را که در مسیر خواست تو به مرتبه حق الیقین برسد سود برسانی.

اَلّلهُمَّ َمن اَصبَحَ لَهُ ثِقَهٌ اَو رَجاءٌ غَیرُکَ فَقَد اَصبَحتُ وَ اَنتَ ثِقَتی وَ رَجایی فِی الامورِ کُلِّها فَاقضِ لِی بِخَیرِ ها عاقبَتهً وَ نَجِّنِی مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرَّاحِمینَ

الها کسی که صبح می کند و اعتماد و امیدش به غیر تو است من اینگونه نیستم صبح می کنم و تو مورد اعتماد و امید من در تمامی کارها هستی. پس عاقبت بخیری در آن کارها را برایم مقرر فرما و از فتنه های گمراه کننده به وسیله رحمتت ای مهربان ترین مهربانان نجاتم ده.

وَ صَلَّی اللهَ علی سَیِّدنا مُحَمَّدٍ رَسوُلِ اللهِ المُصطَفی وَ عَلی آلِهِ الطّاهِرینَ

ص:47

آرزو

اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِی رُوعِی مِنَ التَّمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ الْحَسَدِ ذِکْراً لِعَظَمَتِکَ، وَ تَفَکُّراً فِی قُدْرَتِکَ، وَ تَدْبِیراً عَلَی عَدُوِّکَ(1)

خدایا چنان کن آنچه را که شیطان در دلم و خاطرم اندازد از آرزو و بدگمانی و حسد همه مبدل به تذکر عظمت تو و تفکر در قدرت تو و تدبیری برای از بین بردن دشمن گردد.

آرزو از جمله عنایات پرارزش پروردگار است که به انسان ها ارزانی داشته و مردم را از این نعمت بزرگ بهره مند نموده است.

آرزو مایه آبادانی شهرها و منشا پیشرفت علم و دانش و رسیدن به کمال است دانش پژوهان در حوزه های علمیه و دانشگاه ها با یک دنیا آرزو ادامه تحصیل می دهند آرزو برای اهل کسب و تجارت و کشاورزان عامل تحرک و فعالیت است.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود: اَلاَمَلَ رَحمهٌ لِاُمَّتِی وَ لَولا الاَمَلُ ما رَزَقَت والِدَهٌ وَلَدَها وَ لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَراً(2)

آرزو برای ملت من رحمت است و اگر ارزو نمی بود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغ داری درختی را غرس نمی نمود.

امام سجاد علیه السلام بخشی از ارزوهای موهوم و غلط را که از القائات شیطان است مذموم می شمارد چون دروغ و غیرواقعی می دانند.

چنان که عده ای از جوان و پیر مبتلا به آرزوهای طولانی و بی اساس می باشند و بیشتر آنها به ارزوی خویش دست نمی یابند رفتار و اعمال جنون آمیزی از آنها سر می زند و گاه تا مرز انتحار پیش می روند.

این نوع آرزوهای غیرواقعی و آمال موهوم بزرگترین وسیله گمراه سازی شیطان است.

ص:48


1- دعای صحیفه بیستم.
2- سفینه البحار ج1ص30

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اَلاَمَلُ سَلطانُ الشَّیاطِینِ عَلی قُلوُبِ الغافِلینَ(1)تمنای غیر حقیقی و آرزوی باطل سلطان شیطان ها بر قلوب افراد غافل است.

برای آنکه انسان از القائات شیطان در امان باشد و آرزوهای عاقلانه ای را دنبال کند باید به عظمت و بزرگی خداوند بیاندیشند و این نکته ای است که از کلام امام سجاد علیه السلام استفاده می شود. اَلّلهُمَّ اجعَل ما یُلقِی الشَّیطانُ فِی رُوعی مِن التَّمَنِّی ذِکراً لِعَظَمَتِکَ

بارالها آنچه را که شیطان از خواسته و آرزوهای باطل در ضمیر من القاء می نماید تو با لطف خود آن را به ذکر عظمت و یاد بزرگی خودت متحول فرما.

همان طور که برشمردیم ارزو چیز بدی نیست بلکه عامل حرکت و شور و عشق انسان است ولی وقتی از طرف شیطان و نفس اماره شکل می گیرد زشت و ناپسند می شود.

امام علی علیه السلام می فرمود: اَلاَمانِیُّ تُعمی عُیُونَ البَصائِرَ(2)تمنیات و ارزوهای باطل چشم دل را نابینا می کند.

خداوند تبارک و تعالی به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خطاب می کند که کافران را به حال خودشان بگذارد تا سرگرم آرزوهای غلط خود باشند.

ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (3)

آن ها را به حال خودشان بگذار تا بخورند و از دنیا بهره ببرند و آرزوها سرگرمشان کند ولی به زودی خواهند فهمید.

کسانی که ارزوهای طولانی و بیهوده دارند باید بدانند صرف داشتن این نوع آرزوها هیچ گونه تغییری در زندگانی آنان ایجاد نخواهد کرد و آنچه مقدر الهی است محقق خواهد شد. مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: «آنکه یقین دارد از دوستان جدا می شود و در دل خاک جای خواهد گرفت در دادگاه عدل الهی مورد حساب و سوال قرار خواهد

ص:49


1- غرر الحکم ص21
2- میزان الحکمه ج1ص141
3- حجر-3

گرفت و از آنچه پشت سر گذاشته بی نیاز می گردد و به آنچه پیش فرستاده نیازمند خواهد شد. چنین کسی تلاش می کند «بِقَصرِ الاَمَلِ وَ طَوُلِ العَمَلِ» که ارزوهایش کوتاه کند و اعمال صالحه اش را مفصل و طولانی نماید. بحار ج73ص167

آنانکه روی دنیا با چشم عقل دیدند***چون صید تیر خورده از دام وی رمیدند

مرغان باغ جنت در کشتزار دنیا***دیدند دام پنهان از دانه دل بریدند

مردان حق ز دنیا بستند دیده دل***از نیک و بد گذشتند جز حق کسی ندیدند

آن طائران لاهوت ناسوتشان مکان شد***آخر قفس شکستند سوی وطن پریدند.

آنچه که تا به امروز برای بشر ثابت شده است آرزوی طولانی و توسعه دادن دامنه آرزوها باعث هلاکت ابدی انسان می شود به طوری که شخص آرزومند را از یاد مرگ بیندازد و خود را هیچ گاه آماده برای روبه رو شدن با آن ننماید در این موقع است که به اندازه های افکار آینده تهیه وسایل آسایش زندگی قلب او را احاطه می نماید که هستی دیگران را دستخوش آرزوهای خود قرار می دهد چنین شخصی جنایت و خیانت حیله و نیرنگ دروغ و تزویر رشوه خواری و حق کشی را جزء وظایف خود می داند زیرا او مفهومی برای زندگی دیگران قایل نیست و هستی همه چیز را فرع آمال و آرزوهای خود فرض می کند خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود:

لا تُطِل فِی الدُّنیا اَمَلَکَ فَیَقسُوَ قَلبُکَ وَ القاسِیَ القَلبِ مِنّی بَعیدٌ(1)

ای موسی آرزوهایت را در دنیا طولانی مکن که گرفتار قساوت قلب می شوی و کسی که دارای قساوت قلب باشد از من فاصله دارد.

روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم سه قطعه چوب برداشت و یکی را در مقابل خود در زمین فرو برد و دیگری را در کنار خود و سومی را دورتر آنگاه فرمود: آیا می دانید اینها چیست؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می دانند فرمود: این انسان است

ص:50


1- بحار ج77ص31

این اجل و آن دیگری آرزوست که فرزند آدم به دنبالش می رود اما اجل در می رسد و او به آرزو نمی رسد.(1)

آزادگی

وَ لَا تَفْتِنِّی بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَیْرِکَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیْرِکَ إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَی مَنْ دُونَکَ إِذَا رَهِبْتُ(2)

خدایا در هنگام ناچاری به کمک خواهی از غیرت دچارم مکن و نه به خضوع و کرنش برای درخواست از غیرت گاهی که نیازمند می شوم و نه به زاری کردن هنگام ترس و هراس به درگاه دیگری جز خودت.

شخص آزاده صاحب مقام رضا و توکل و اتکا به پروردگار است. افراد عزیزالنفس در نهایت تنگدشتی و فقر دست نیاز به سوی هیچ کس جز الله تبارک و تعالی دراز نمی کنند. در برابر ستمگران و طاغوت ها با قدی برافراشته و زبان گویا می ایستند حتی اگر به قیمت جانشان تمام شود چرا که این ها اهل مصانحه و مداهنه یعنی سازشکاری با ظلم و ظالم نیستند.

نکته مهم آن است که ایشان ریشه خوی زشت طمع را در درون خویش خشکانده اند.

آری یک ملت آن وقت سزاوار و شایسته ازادی و استقلال است که برای رهایی از چنگال استعمار و استکبار مبارزه کند وگرنه او را به بند خواهند کشید.

و چقدر زیباست بیان حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام که فرمود

مَن قامَ بِشَرائِطِ الحُرِّیَّهِ اَهلٌ لِلعِتِقِ وَ مَن قَصُرَ عَن اَحکامِ الحَرِّیَّهِ اُعیِدَ اِلَی الرِّقِّ(3)

ص:51


1- میزان الحکمه ج1ص188
2- دعای بیستم صحیفه
3- غررالحکم ص661

کسی که به انجام شرایط آزادگی قیام کند شایسته ازادی و هر کس که از مقررات ازادی سرباز زند و در اجرای وظایف کوتاهی کند به بندگی و بردگی برمیگردد.

مردی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در تنگدستی شدیدی قرار گرفت روزی همسرش به او گفت خوب است خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بروی و از ایشان تقاضای کمک کنی آن مرد خدمت حضرت آمد همین که چشم پیامبر به او افتاد فرمود: «مَن سَاَلَنا اَعطَیناهُ وَ مَن استَغتی اَغناهُ اللهُ» هر که از ما چیزی درخواست کند به او می دهیم اما کسی که شرافت نفس داشته باشد و در حال احتیاج خود را بی نیاز نشان دهد خدا او را بی نیاز خواهد کرد مرد از شنیدن این سخن با خود گفت منظور پیغمبر از این جمله من هستم از همان جا برگشت و جریان را برای زن شرح داد.

همسرش گفت حضرت رسول نیز بشری است به ایشان بگو آنگاه ببین چه می فرماید برای مرتبه دوم آمد باز همان جمله را شنید در سومین مرتبه که برگشت و سخن او را شنید پیش یکی از دوستان خود رفت و تبری را از او به عاریه گرفت. تا شامگاه در کوه هیزم جمع آوری نمود شب بازگشت و هیزم را به پنج سیر آرد فروخت. نانی تهیه کرده با زن خود خورد فردا جدیت کرد بیشتر از روز پیش هیزم آورد همین طور هر روز مقدار زیادتری می آورد تا توانست یک تبر بخرد چندی گذشت در اثر فعالیت و بی نیازی آن مقدار پول تهیه نمود که دو شتر و یک غلام خرید به وسیله آنها بیش از پیش درآمد پیدا کرده کم کم یکی از ثروتمندان شد.

روزی خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شرفیاب شد جریان آن چندین مرتبه و برگشتنش را عرض کرد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من که گفتم: مَن سَاَلَنا اَعطَیناهُ وَ مَن استَغتی اَغناهُ اللهُ(1)

ص:52


1- کافی ج2ص139

ملاحظه نمودید که رهبر بزرگ اسلام با نوع برخورد خویش روح آزادگی و حریت را در شخص سائل زنده کرد و به او آموخت که مومن باید از زور بازوی خویش ارتزاق کند و محتاج خلق خدا نباشد.

اصولا حریت و ازادگی باید یکی از اهداف ما باشد و اگر به غیر آن فکر کنیم در تمام زمینه ها شکست خورده و عقب مانده خواهیم بود.

امام صادق علیه السلام می فرمود: مَن اَصبَحَ مَهمُوماً لِسوِی فَکاکِ رَقَبَتِهِ فَقَد هَوَّنَ عَلَیهِ الجَلیلُ وَ رَغِبَ مِن رَبِّه فِی الرّبِح الحَقیرِ(1)

کسی که شب را به صبح آورد و غیر از آزادی خود اندوهی در دل داشته باشد بداند که عالی ترین هدف انسانی را کوچک و خوار شمرده و به جای توجه به خداوند علاقه و میل خویش را به طرف سود ناچیزی معطوف داشته است.

واکنش امیرالمومنین علیه السلام آنگاه که سپاه معاویه در صفین بر اصحاب آن بزرگوار پیشی جسته راه ورود به اب فرات را به تصرف در آورده و مانع برداشتن آب آنان شدند قابل دقت و توجه است.

سپاه معاویه طالب کارزار با شما هستند یا اقرار به ذلت و زبونی کنید و شرافت و عزت را از دست بدهید و یا شمشیرهای خود را از خون دشمن سیراب کنید تا در نتیجه از آب سیراب شوید. حقیقت زندگی و مرگ با عزت شماست و تن به ذلت دادن مرگ و نیستی واقعی شماست. توجه داشته باشید که معاویه عده کمی از گمراهان را به جنگ کشانده و حقیقت را از آنها پنهان می دارد و آنها را هم کورکورانه به استقبال مرگ می روند.(2)

زندگی آن زمان ارزش دارد که با عزت و شرافت طی شود اگر با خواری و ذلت آمیخته گردد مرگ از حیات بهتر و برتر است.

ص:53


1- تحف العقول ص302
2- نهج البلاغه خطبه-51

امام حسین علیه السلام سرسلسله مردم آزاده جهان می فرمود:

مَوتٌ فِی عِزٍّ خَیرٌ مِن حَیاهٍ فِی ذُلٍّ(1)

مرگ با عزت بهتر از زندگی در ذلت است.

افراد باایمان و پیروان مکتب و عترت حق ندارند برای چند روزه زندگی دنیا شرف انسانی خود را نادیده انگارند و موجبات ذلت و خواری خویش را فراهم آورند چرا که خداوند نه خواسته و نه اجازه می دهد که مومن ذلیل غیر مومن شود.

وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا(2)

هیچ گاه خدا نمی خواهد که کافران بر اهل ایمان راه سلطه داشته باشند امام صادق علیه السلام فرموده: خداوند امور مومنین را به خودشان تفویض فرموده اما ذلیل ساختن خودشان را به آنان واگذار ننموده است ندیدی کلام خدا را که در این مقام فرموده: عزت برای خدا و رسول خدا و مومنین است. وَ المُومِنُ یَنبَغِی لَهُ اَن یَکُونَ عَزیِزاً وَ لا یَکونَ ذَلِیلاً مومن شایسته عزت است و نباید خوار و ذلیل باشد. (3)

در شرح حال سید شریف رضی رحمه الله علیه مولف نهج البلاغه نوشته اند که: سید در سن نه سالگی قصیده ای در مدح پدر عالی قدرش سرود که هم اکنون در دیوانش موجود است و پدر به شکرانه آن استعداد بلند صله ای به او داد ولی سید رضی نپذیرفت و گفت: پدر من قصیده را به عشق داشتن پدری چو تو سرودم نه برای گرفتن پاداش.

یکی از وزرای معاصر سید رضی می گوید: «خدای تعالی نوزادی به سید رضی کرامت فرمود. من هزار دینار در طبقی گذاشتم و به رسم هدیه و چشم روشنی برای او فرستادم رضی آن وجه را رد کرد و گفت: وزیر می داند که من از هیچ کس چیزی قبول نمی کنم بار دیگر آن طبق را فرستادم و گفتم: این وجه برای آن مولود است دخلی به شما ندارد باز پس فرستاد و گفت: کودکان ما نیز چیزی از کسی قبول نمی کنند. بار سوم فرستادم و

ص:54


1- میزان الحکمه ج3ص441
2- نساء 141
3- کافی ج5ص64

گفتم این مبلغ را به قابله بدهید این بار نیز بازگرداند و گفت: وزیر می داند که زنان ما از زنان بیگانه قابلگی نمی کنند بلکه قابله ایشان از زنان خود ما هستند و اینان نیز چیزی را از کسی نمی پذیرند. برای بار چهارم آن مبلغ را فرستادم و گفتم: این مبلغ از آن طلابی باشد که در خدمت شما درس می خوانند سید رضی فرمود: طلاب همه حاضرند هر کس هر قدر می خواهد بردارد. آنگاه یکی از طلاب برخاست و یک دینار برداشت و قدری از آن برید و آن بریده را نزد خود نگاه داشت و باقیمانده را در همان طبق گذاشت سید رضی پرسید: چرا چنین کردی؟ گفت: دیشب برای روغن چراغ احتیاج پیدا کردم و کلید در خزانه شما که وقف بر طلاب است نبود از این رو از بقال نسیه روغن چراغ گرفتم اکنون قدری از این دینار را برداشتم تا قرض خود را ادا کنم. چنین کردند و سرانجام آن طبق دینار را رد کردند و نپذیرفتند. (1)

چرخ و زمین بنده تدبیر توست***بنده مشو درهم و دینار را

همسر پرهیز نگردد طمع***با هنر انباز مکن عار را

این نوع آزادگی و حریت در بسیاری از علماء ربانی دیده شده مثل آنکه مرحوم حاج ملاهادی سبزواری فیلسوف بزرگ اسلامی هدیه ناصرالدین شاه را نپذیرفت و گفت من را حاجتی به هدیه پادشاهان نیست.

آزار

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ ... وَ سُوءِ الْوِلَایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا ... أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً ... وَ نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَنْطَوِیَ عَلَی غِشِّ أَحَدٍ(2)

ص:55


1- قصص العلماء ص411.
2- دعای هشتم صحیفه

خداوندا به تو پناه می برم از بد رفتاری نسبت به آنهایی که پایین دست ما هستند و نیز به تو پناه می برم از اینکه بازو و مددکار ظالمی باشم و یا مظلومی را خوار کنم و به تو پناه م یبرم از اینکه قصد خیانت به کسی داشته باشم. از ویژگی های مسلمان سلامت ماندن مسلمانان از دست و زبان اوست و اگر خلاف آن انجام گرفت باید از چنین فردی نفی اسلام را کرد.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: «فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ إِلا بِالْحَقِّ وَ لاَ یَحِلُّ اءَذَی الْمُسْلِمِ إِلا بِمَا یَجِبُ(1)

پس مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزار نبینند مگر آنجا که حق باشد و آزار روا نیست جز در آنچه که واجب باشد.

آزار و اذیت در هر شکل آن نشان از ضمیر آلوده و حقد و کینه است.

در غیر از مواردی که باید افراد خطاکار را حد زد و احکام الهی را درباره ایشان اجرا نمود به هیچ وجه جایز نیست انسان با دست و زبان برای خانواده ها و با هر وسیله ای که در اختیار دارد اسباب زحمت و اذیت شود. انسان های مردم آزار افراد پست و اراذل و اوباشی هستند که از اذیت دیگران لذت می برند و البته این خوی حیوانی است که در فلز وجودشان رخنه کرده است.

چون خوی انسانی می گوید به هم نوع خود کمک کن اگر مشکل و گرفتاری دارد برطرف کن نه اینکه نمک بر زخم او بریز و او را شکنجه بده و بروی ستم روا دار.

وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا(2)

ص:56


1- نهج البلاغه خطبه 167
2- احزاب-58

آنان که مردان و زنان مومن را بی هیچ گناهی که کرده باشند می آزارند تهمت و گناه آشکاری را به دوش می کشند.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود: که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: مَن اَهانَ لِی وَلِیًّا فَقَد اَرصَدَ لِمُحارَبَتِی(1)

هر که به یکی از دوستان من تحقیر و توهین روا دارد برای جنگ با من آماده شده است.

امام صادق علیه السلام فرمود: فازُو وَاللهِ الابرارُ اَتَدرِی مَن ُهم؟ هُمُ الَّذینَ لا یُوذُونَ الذَّرَّ(2)

سوگند به خدا که نیکان رستگار شدند آیا می دانید آنها چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که آزارشان به مورچه ای نمی رسد.

در هر عصری نوع ازار دیگران فرق میکند در عصر و زمان ما عده ای بی مسئولیت باعث آزار و اذیت همسایه به خصوص در مجتمع ها و آپارتمان ها می شوند گروهی با نوع رانندگی خود و موزیک های بلند و مبتذل اسباب اذیت عابرین و افراد رهگذر می گردند. گاه فروشنده آزارش به خریدار و خریدار به فروشنده و گاه در لباس مامور دولتی غیر قانونی مردم را اذیت می کنند خلاصه یکی از مصادیق بارز و روشن حق الناس در این رفتارها نادیده گرفته میشود.

امیرالمومنین علی علیه السلام ضمن آن که از مردم آزاری و بیدادگری بیزاری می جوید می فرماید:

به خدا سوگند اگر شب را روی خارها بیدار بمانم و مرا به زنجیر کشانند خوشتر دارم از این که د رروز قیامت با دامنی آلوده به ستم بر یکی از بندگان خدا یا غصب کمترین چیزی از زندگی دنیا بر خدا و رسول او وارد شوم. چگونه به خاطر جسمی که تار و پودش به سرعت سوی پوسیدگی پیش می رود و روزگاران درازی در زیر خاک می ماند بر کسی ستم کنم؟(3)

ص:57


1- کافی ج2ص351
2- تفسیر قمی ج2ص146
3- نهج البلاغه خطبه-192

وَ اللَّهِ لَوْ اءُعْطِیتُ الْاءَقالِیمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ اءَفْلاکِها عَلَی اءَنْ اءَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ اءَسْلُبُها جُلْبَ شَعِیرَةٍ ما فَعَلْتُهُ(1)

به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با هر آنچه در زیر افلاک آن است به من دهند به این شرط که با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی خدا کنم هرگز چنین نخواهم کرد. این روایتی را که نقل می کنم ویژه کارمندان است که با ارباب رجوع سر و کار دارند.

امام کاظم علیه السلام به علی بن یقطین کارگذار و کارمند دستگاه خلیفه زمان فرمود: «یک چیز را برای من ضمانت کن من سه چیز برای تو ضمانت می کنم... آن سه چیزی که من برایت ضمانت می کنم این است که هرگز به سوزش تیغ شمشیر گرفتار و کشته نشوی. به فقر مبتلا نگردی و به زندان نیفتی.

علی بن یقطین عرض کرد: آن کاری که من باید برایتان ضمانت کنم چیست؟ حضرت فرمود: ضمانت بده که هیچ دوستی از دوستان ما نزد تو نیاید مگر این که گرامیش بداری و آزرده خاطرش نکنی. راوی می گوید: علی بن یقطین این کار را تضمین کرد و امام کاظم علیه السلام آن سه چیز را برایش ضمانت داد. بار دیگر به کسانی که کار اجرایی دارند برادرانه توصیه می کنم از داشتن خوی و خصلت فرعنی در رفتار و گفتار و پندار پرهیز کنند و باعث آزار مراجعین به آنان به خصوص مردم محروم جامعه نشوند.

تجمل در مسایل زندگی و داشتن خدم و حشم و پای بندی به تشریفات و مراسم فریبنده چشم و گوش پرکن که امروزه در زندگی پرخرج و پر زرق و برق سران و دولت ها به خصوص هنگام ملاقات ها جشن ها و بازدیدها متداول است از جمله اعمالی است که دل رعیت را به درد می آورد و غم حقارت و مسکنت را در قلب های آنها تشدید کرده و نوعی آزار محسوب می شود.

ص:58


1- نهج البلاغه خطبه-224

این کلام مولایمان علی علیه السلام است اِنَّ اللهَ تَعالی فَرَضَ عَلی الاَئِمَّهِ العدلِ اَن یَقدِروُا اَنفُسَهُم بِضَعفَهِ النَّاسِ کَیلا یَتبِیغَ بِالفَقیِرِ فَقرَهُ(1)

خداوند تبارک و تعالی بر رهبران دادگرا واجب فرموده است که خود را با مردمان تنگدست برابر نهند تا این که فقیر و تنگدست را پریشانیش بر او فشار نیاورد و نگران نسازد.

آزمایش

هر فردی در این جهان پهناور با هر نوع اعتقاد و شیوه ای که زندگی کند مورد آزمایش قرار خواهد گرفت چه بخواهد و چه تمایل نداشته باشد. این آزمایش گاهی از ناحیه بندگان خداست و گاه از جانب پروردگار در مورد بندگان. این امکان هست که انسان خود را در معرض امتحان آنان قرار ندهد و با انزواطلبی و دور شدن از اجتماع از ازمایش خلق خدا مصون بماند اما از امتحان الهی هیچ کس را رهایی نیست چرا که خداوند تبارک و تعالی بدون استثنا همه مردم حتی پیامبران و معصومین را آزمایش می کند.

امام سجاد علیه السلام عرضه می داشت:

اللَّهُمَّ إِنَّکَ ابْتَلَیْتَنَا فِی أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ، وَ فِی آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّی الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَکَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِینَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِی أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِینَ(2)

خداوندا تو ما را در مورد مسایل اقتصادی خویش به سوء ظن و در دوران عمرمان به آرزوی طولانی امتحان کردی تا آنجا که به سراغ روزی خوارانت رفتیم و از آنها کمک گرفتیم و به خاطر همین آرزوهای طولانی به آنهایی که عمر دراز کرده اند طمع نمودیم.

یکی از دعاهایی که مستجاب نشدنی است دعا به درگاه الهی که: خدایا ما را امتحان مکن

ص:59


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 334
2- دعای 29 صحیفه

بر همین اساس امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: لا یَقُوَلَّن اَحَدَکُم: اَلّلهُمَّ اِنّی اَعوذُبِکَ مِنَ الفِتنَهٍ لِاَنَّه لَیسَ اَحَدٌ اِلّا وَ هُوَ مُشتَمِلٌ عَلی فِتنَهٍ وَ لکِن مَنِ استَعاذَ فَلیَستَعِذ مِن مُضِّلات الفَتِنِ(1)

هیچ یک از شما نگوید: خدایا از فتنه و آزمایش به تو پناه می برم زیرا هیچ کس نیست که از فتنه و ازمایش برکنار باشد بلکه کسی که از آزمایش به خدا پناه می برد باید از فتنه ها و ازمایش های گمراه کننده به خدا پناه برد.

أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ (2)

آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ به یقین کسانی را که پیش از ایشان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم دارد و خداوند پیامبران را نیز امتحان کرد

امتحان آدم

وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ (3)

و گفتیم: ای آدم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و آنجا در ناز و نعمت از هر چه بخواهید بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستم کاران خواهید شد و شیطان آدم و حوا را لغزانید تا از آن ناز و نعمت بیرونشان کرد.

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا (4)

ص:60


1- نهج البلاغه حکم -93
2- عنکبوت1و2
3- بقره 35و36
4- طه-115

از پیش به آدم سفارشی کردیم ولی او فراموش کرد و او را صاحب عزم و پایمرد نیافتیم.

امتحان سلیمان

وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ(1)

و قطعا سلیمان را آزمایش کردیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم پس به توبه باز آمد.

امتحان ابراهیم

وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُ(2)

و به یاد آور زمانی را که خدای ابراهیم او را به اموری گوناگون امتحان کرد و او همه را به جا آورد.

پس انبیا مورد آزمایش الهی قرار می گیرند پیروان مکتب انبیا به طریق اولی امتحان می شوند. امام صادق علیه السلام سوگند یاد می کرد که وَاللهِ لَمُتَحّصُنَّ وَ اللهِ لَتُمَیزُنَّ وَ اللهِ لَتُغَربَلُنَّ حَتّی لا یَبقی مِنکُم اِلّا الاَندَرُ(3)

به خدا قسم که در بوته آزمایش گداخته می شوید به خدا قسم که از یکدیگر متمایز می شوید به خدا قسم که غربال می شوید چندان که از شما جز اندک ترین شمار باقی نماند.

به این آیه بیشتر توجه کنید که چه بخواهیم و چه نخواهیم خداوند در سال یکبار یا دوبار ما را آزمایش خواهد کرد:

أَوَلَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ (4)

آیا ندیدی که آنان در هر سال یکبار یا دوبار مورد امتحان قرار می گیرند؟! و آنها توبه نمی کنند و به خود نمی آیند.

ص:61


1- ص-34
2- بقره-124
3- بحار ج5ص216
4- توبه-126

خداوند هر کسی را فراخور حالش آزمایش می کند یکی را با ثروت دیگری را با زن و فرزند و سومی را با مقام و ریاست چهارمی را با زیبایی اندام و صورت و غیره.

امام صادق علیه السلام فرمود: روز قیامت زن زیبارویی که به سبب زیباییش فرفته و گمراه گشته است آورده می شود او می گوید: پروردگارا مرا زیبا آفریدی و در نتیجه آن دیده که دیدم. در این هنگام مریم علیها السلام را می آورند و به آن زن گفته می شود: تو زیباتری یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم اما گمراه نشد. آنگاه مرد زیبایی را می آورند که به خاطر زیباییش به فتنه و گ ناه کشیده شده است. او می گوید: پروردگارا مرا زیبا آفریدی و در نتیجه از جانب زنان آن دیدم که دیدم. پس یوسف علیه السلام را می آورند و به آن مرد گفته می شود: تو زیباتری یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم اما گرفتار فتنه و فساد نشد. سپس شخص گرفتار بلا زده ای را می آورند که بر اثر آن به گمراهی رفته است او می گوید: پروردگارا مرا به شدت گرفتار و مبتلا کردی تا این که به گمراهی و تباهی افتاده آن گاه ایوب علیه السلام را می آورند و به آن مرد گفته می شود: آیا رنج و بلای تو سخت تر بود یا رنج و بلای این؟ او هم به رنج و بلا در افتاد اما دستخوش فتنه و تباهی نشد» بحار ج7ص285

ص:62

آسمان

رَبَّنَا بِأَنَّ لَکَ الْمُلْکَ، وَ لَکَ الْحَمْدَ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ الْحَنَّانُ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ، بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ(1)

پروردگارا سلطنت و حمد مخصوص توست خدایی نیست جز تو که بردبار و کریم و مهربان و بسیار نعمت دهنده صاحب جلالت و کرامتی آفریدگار آسمانها.

آسمان فضای وسیع و نیلگونی است که بالای سر ما دیده می شود و ستارگان در آن مشاهده می شوند رنگ آبی آن رنگ هوایی است که کره زمین را احاطه کرده است. اسم های دیگری چون سپهر و گردون و فلک و چرخ نیز دارد. آسمان محل ریزش برکات و رحمت پروردگار است باران بزرگترین نعمت الهی از آسمان سرازیر می شود تا زمین مرده را زنده کند نور و ابر و باد همه از آسمان دنیای ماست. پیامبران الهی برکات و نعمت ها را از خداوند از پایگاه اسمان درخواست می کردند.

قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ (2)

عیسی بن مریم گفت: پروردگارا از آسمان برای ما غذایی نازل فرما. غیر از انبیا مردم عادی به شرط ایمان و تقوا مشمول برکات آسمان خواهند شد.

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ(3)

اگر ساکنین شهرها ایمان می آوردند و تقوا را پیشه خود می ساختند برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم.

ص:63


1- دعای چهل هشتم صحیفه.
2- مائده-114
3- اعراف-96

بَدیعَ السَّمواتِ

خلقت آسمان ها به اراده الهی انجام گرفته و کلید آن در دست قدرت اوست. لَهُ مَقالِیدُ السَّمواتِ(1)

خداوند در آسمان لشکریانی دارد که اجرای فرامین او را می نمایند وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (2) سپاهیان آسمان ها و زمین مختص پروردگارند.

اما کیفیت خلقت آسمان از زبان امیرالمومنین علی علیه السلام.

هیچ می دانید که پروردگار متعال آسمان هفت گانه را از کف و بدون هیچ عیب و نقصی آفرید و در زیر آسمان ها موجی خلق کرد که ریزش نکند و بر بالای آن سقفی محفوظ و طاقی بلند و بی ستون قرار داد که آسمان ها را بر پای داشته و بی میخ و طناب استوار و پابرجاست. سپس آسمان ها را به ستاره های درخشان و تابان آراسته کرد و خورشید نور افشان و ماه پرتو افکن را در آن روان ساخت در حالی که هر یک از آن ستاره ها و خورشید و ماه را در چرخ گردان دور زننده و در جنبش در آورد.(3)

و نیز فرمود: خداوند بدون آویختن به چیزی ارتفاعات و پستی های آسمان را نظم داد و شکاف های آن را به همدیگر پیوست و هر یک را با مانندهایش پیوند داد و برای فرود آمدن و بالا رفتن ملایکه جهت رساندن فرمانش به خلق و یا بالا بردن اعمال آنان دشواری ها را آسان کرد.

در آن زمان آسمان دود بود.ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ (4) سپس به آسمان پرداخت در حالی که به صورت دود بود. فرمان داد تا قطعات از هم جدا

ص:64


1- شوری-12
2- فتح -7
3- نهج البلاغه خطبه-1
4- فصلت-11

شده و به هم بپیوندند و جذب یکدیگر شوند و سپس درهای بسته آن را گشود و از شهاب های نورانی بر شکاف های اسمان نگهبان قرار داد و آن را آن چنان نگاهداشت که در فضای شکافته مضطرب و لرزان نباشد و به آسمان فرمان داد در حالیکه تسلیم امر الهی است در جای خود بماند.» (1)

آفت ها

وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِی بِمَا یَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِیَتِکَ، وَ لَا خَلَوَاتِی بِمَا یَعْرِضُ لِی مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِکَ(2)

الها کارهای خوبم را به خاطر آلوده شدن به معصیت نابود مکن و راز و نیاز در خلوتم را به علت خلاف کاری هایی که از راه آزمایش تو برایم اتفاق افتاده تباه مساز.

هر چیزی که مایه تباهی و فساد شود آفت نامیده می شود آفت دارای معنای عامی است که در گیاهان و میوه جات و مسایل مادی گفته می شود در اعمال و کارهای معنوی و خوب انسان نیز استعمال می گردد. و هر چیزی را آفتی هست.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: لِکُلِّ شَیی آفَهٌ وَ آفَهُ العِلمِ النِّسیانِ وَ آفَهُ العِبادَهِ الرّیِاء، وَ آفَهُ الُّلبِّ العُجبُ، وَ آفَهُ النِجابَهِ الکِبرُ وَ آفَهُ الظَّرفِ الصَّلَفِ وَ آفَهُ الجُودِ السَّرَفُ و آفَهُ الحَیاءِ الضَّعفُ وَ آفَهُ الحِلمِ الذُّلُّ و آفَهُ الجَلَدِ الفُحشُ(3)

هر چیزی آفتی دارد آفت علم فراموشی است آفت عبادت ریا افت عقل عجب آفت نجیب زادگی تکبر آفت زیرکی خودستایی آفت بخشندگی زیاده روی آفت حیا ناتوانی آفت بردباری خواری و آفت نیرومندی زشت گفتاری و بدکرداری است.

همان بزرگوار در جای دیگر به ده ها مورد از آفات اشاره می فرماید که به طور اختصار به مواردی از آنها اشاره می کنیم:

ص:65


1- نهج البلاغه خطبه-90
2- دعای چهل و هفتم صحیفه
3- کنزالعمال-44091

«آفت ایمان، شرک، آفت یقین، شک. آفت نعمت ها، ناسپاسی، آفت سخاوت، منت گذاردن، آفت وزیران، باطن آلوده، آفت دانشمندان، جاه طلبی، آفت زمامداران بی سیاستی، آفت ارتش سرپیچی از فرماندهان، آفت قاضیان طمع، آفت صرفه جویی بخل، آفت هیبت و شکوه شوخی. آفت ریاست، فخر فروشی و آفت سخن، دروغ گفتن، آفت امانت، خیانت آفت معاش، سوء مدیریت» غرر الحکم.

در قرآن واژه آفت وجود ندارد اما همین معنا را در لغت حبط آورده که تباهی و نابودی عمل تعبیر به حبط عمل شده است که همان آفت می باشد. «وَ مَن یَکفُر بِالاِیمانِ فَقَد حَبِط عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الخاسِرینَ»

و هر که ایمان را انکار کند کارهایش از بین خواهد رفت و در آخرت از جمله زیان کاران است.

وَالَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْسًا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ َلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ (1)

مرگ بر آنانی که کافر شدند و کارهایشان نابود باد این به خاطر آن است که به آنچه خداوند نازل فرموده کراهت داشتند خدا هم کارهایشان را نابود کرد.

امام سجاد علیه السلام عرض می کرد که لا تُحبِط حَسَناتِی... خدایا کارهای خوبم را به خاطر آلوده شدن به معصیت نابود مکن...

آفت بسیاری از کارهای خوب انسان گناه و معصیت است. نماز، روزه، حج، زکات ، خمس، جهاد و خدمت به خلق، آن وقت بالا می روند و مورد قبول حضرت حق تعالی قرار می گیرند. که همراه با پرهیز از گناه گیرند «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اَللهُ مِنَ المُتَّقینَ» مائده-27 به تحقیق خداوند از اهل تقوا و پرهیزکاران کارها را قبول می کند و اصولا نماز

ص:66


1- محمد صلی الله علیه و آله وسلم آیات 8و9

و روزه و حج بدون تقوا یعنی دریافت نکردن فلسفه وجودی این اعمال نورانی چون خداوند علت انجام این همه عمل مهم دین را رسیدن به مقامو منزلت تقوا بیان فرموده است.

إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ »عنکبوت-45

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (1)

فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ ...... وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی(2)

نقش گناه در بی اثر کردن اعمال خوب نقش آتش را دارد که به انبار کالا زده می شود و در فاصله کوتاهی همه را تبدیل به خاکستری کند البته اگر توبه و درخواست عفو از پروردگار را به دنبال نداشته باشد. چون تو به کار آب را بر آتش می ریزد به شرط آنکه در توبه تاخیر نشود و پیش از آن که زبانه های آتش شعله کشد و انبار اعمال را بسوزاند باید توبه کرد.

وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ (3)

و گناه را چه آشکار و چه پنهان ترک گویید آنان که مرتکب گناه می شوند به سزای اعمال خود خواهند رسید.

تعبیر امام علی علیهم السلام از گناهان به اسب چموش است.

اَلا وَ اِنَّ الخَطایا خَیلٌ شُمسٌ حُمِلَ عَلَیها اَهلَها وَ خُلعت لُجُمُها فَتَقَحَّمَت بِهِم فِی النّار(4)

ص:67


1- بقره83
2- بقره-197
3- انعام120
4- بحار ج78ص3

بدانید گناهان اسبان چموشی هستند که گناه کاران بر آنها نشسته و لگام هایشان را رها کرده اند و گناهان آنان را در آتش فرو می افکند.

آفرینش

ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَی مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً(1)

او بادست قدرتش خلق موجودات را بنیان گذاشت و با اراده اش مخلوقات را اختراع نمود. سخن از پیدایش موجودات است. موجوداتی که از قبل نبودند و هستی یافتند اتفاقا مشابه بیان امام سجاد علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه از جد بزرگوارش علی علیه السلام آمده است که »َفَطَرَ الخَلائِقَ بِقُدرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرضِهِ» خداوند موجودات را با قدرت خویش آفرید و با لطف و رحمتی که نسبت به بندگانش داشت بادها را پراکنده ساخت و توسط کوه ها لرزه زمین را مهار کرد.

همان بزرگوار در همان خطبه با بیانی دیگر فرموده است که «خداوند تبارک و تعالی بدون آنکه فکر و اندیشه کند و یا از تجربه کسی استفاده نماید و یا گرفتار اضطراب و دودلی شود هر موجودی را در زمان مناسب آن از نیستی به هستی آورد. پروردگار پیش از آن که موجودات را بیافریند از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاهی داشت و حدود و پایان آنها را می دانست و از اسرار درون و بیرون پدیده ها آشنا بود. خداوند اول هوا و بعد آب و سپس باد آنگاه سایر موجودات را آفرید. خلق موجودات و اختراع آنها از ابتدا به قدرت لایزال الهی انجام گرفته. او به تنهایی و بدون کمک گرفتم از موجودی دیگر همه خلایق را لباس وجود هستی بخشیده است. در دعای روز شنبه که چون دعاهای سایر روزهای هفته جزء ملحقات صحیفه سجادیه محسوب می شود عرض میکنیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُشْهِدْ أَحَداً حِینَ فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لاَ اتَّخَذَ مُعِیناً حِینَ بَرَأَ

ص:68


1- دعای اول صحیفه

النَّسَمَاتِ لَمْ یُشَارَکْ فِی الْإِلَهِیَّةِ وَ لَمْ یُظَاهَرْ فِی الْوَحْدَانِیَّةِ کَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ غَایَةِ صِفَتِهِ وَ الْعُقُولُ عَنْ کُنْهِ مَعْرِفَتِهِ

حمد از آن خدائی است که احدی را نخواست هنگامی که آسمان ها و زمین را بنیاد کرد و کمکی نگرفت هنگامی که نسیم را آفرید و شریکی در خدایی ندارد و پشت و مددکاری در یکتایی نخواهد زبان ها از بیان غایت حمدش لالند و عقل ها از ژرفای معرفتش عاجزند.

و امام حسین علیه السلام در دعای روز عرفه عرض میکند: و می گویم آن هم از روی اعتقاد و یقین که حمد خدا را که فرزندی ندارد تا ارث از او برد و شریکی ندارد در سلطنت بر آفرینش که با او ضدیت کند در آنچه پدید می آورد.

در آنچه مصنوع اوست کسی به کمک و حفظ او نیامده فَسُبحانَهُ سُبحانَهُ لَو کانَ فِیهِما آلِهَهٌ اِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتا وَ تَفَطَّرَتا منزه است خدا منزه است اگر خدایی غیر از او بود همه موجودات در هم ریخته بودند و متلاشی می شدند. وَ اَختَرعُهُم عَلی مَشیَتِهِ اِخترِاعا : خداوند با اراده اش مخلوقات را اختراع کرد.

امام علی علیهم السلام هم می فرمود: إِنَّمَا صَدَرَتِ الْاءُمُورُ عَنْ مَشِیئَتِهِ (1)

تمام امور از مشیت و اراده الهی سرچشمه می گیرد.

اراده خدا بر اراده ما غالب است نه به این معنا که ما اراده هیچ کاری را نداریم و جبر است بلکه منظور این است که گاهی خداوند برای توجه دادن ما اراده و تصمیم ما را بی اثر می کند و اراده خود را غالب می نماید. چنان که مولایمان علی علیه السلام یکی از راه های خداشناسی را همین می داند و می فرماید:

عَرَفتُ اللهَ سُبحانَهُ بِفَسخِ العَزائِمِ وَ حَلِّ العُقودِ وَ نَقضِ الهِمَمِ(2)

ص:69


1- خطبه-91
2- حکم و مواعظ نهج البلاغه -250

خدا را از به هم خوردن اراده های قوی گشوده شدن گره های دشوار و در هم شکسته شدن تصمیم ها شناختم.

باز گردیم به عنوان بحث یعنی آفرینش گفتیم که خداوند برای اختراع و خلق موجودات نیاز به کمک نداشت و ندارد. خَلَقَ الْخَلْقَ عَلی غَیْرِ تَمْثِیلٍ وَ لا مَشُورَةِ مُشِیرٍ وَ لا مَعُونَةِ مُعِینٍ، فَتَمَّ خَلْقُهُ بِاءَمْرِهِ(1)

بی آن که نمونه ای از پدیده ها موجود باشد یا با مشاوری مشورت نماید و یا از قدرتی کمک و مدد بگیرد آفرید پس به فرمان او خلقت آن به کمال رسید.

مولایمان علی علیه السلام به شگفتی های آفرینش در سراسر نهج البلاغه اشاره می کند و از انواع پدیده های الهی سخن می گوید. از آب و دریاها ابرها و انسان پرندگان و جو و فضا حیوانات کوچک و بزرگ شگفتی های خلقت خفاش طاووس ملخ و مورچه سبزیجات و گیاهان کوه ها و اسمان ها و فرشتگان و نظم در آفرینش و هدفدار بودن آفرینش و در خدمت انسان بودن همه آفرینش.

درباره عنوان پایانی می فرماید: ءَلا وَ إِنَّ الْاءَرْضَ الَّتِی تُحْمِلُکُمْ، وَ السَّماءَ الَّتِی تُظِلُّکُمْ، مُطِیعَتانِ لِرَبِّکُمْ، وَ ما اءَصْبَحَتا تَجُودانِ لَکُمْ بِبَرَکَتِهِما تَوَجُّعا لَکُمْ، وَ لا زُلْفَةً إِلَیْکُمْ، وَ لا لِخَیْرٍ تَرْجُوانِهِ مِنْکُمْ، وَ لَکِنْ اءُمِرَتا بِمَنافِعِکُمْ فَاءَطاعَتا، وَ اءُقِیمَتا عَلی حُدُودِ مَصالِحِکُمْ فَقامَتا(2)

آگاه باشید زمینی که شما را بر پشت خود می برند و آسمانی که بر شما سایه می گستراند فرمان بردار پروردگارند و برکت آن دو به شما نه از روی دلسوزی یا برای نزدیک شدن به شما و نه به امید خیری است که از شما دارند بلکه آن دو مامور رساندن منافع شما بوده اوامر خدا را اطاعت کردند به آنها دستور داده شد که برای مصالح شما قیام کنند و چنین کردند.

ص:70


1- نهج البلاغه خطبه-155
2- نهج البلاغه خطبه143

آفرینش برای ما و ما برای خدا وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (1)

جن و انسان را خلق نکردیم مگر برای عبادت «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ (2) دستور نداشتند جز اینکه خدای یگانه را بپرستند و دین خاص او کنند.

حضرت سیدالشهدا و علیه السلام می فرمود: اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ ما خَلَقَ العِبادَ اِلاّ لِیَعرِفُوه فَاِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ(3)

خداوند بزرگ بندگان خود را خلق نکرد مگر برای معرفت به خودش و هر کس خدا را شناخت او را عبادت می کند.

آگاهی

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ ......نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ(4)

خدایا به تو پناه می برم..... از اینکه بدون آگاهی اظهار فضل کنیم.

از مهمترین آثار آگاهی به علوم و مسایلی که همه روزه با آن مواجه هستیم قضاوت کارشناسانه و صحیح است

باید شناخت دغدغه ما باشد شناخت اصول دین و فروع دین شناخت مسایل تربیتی و خانوادگی شناخت موضوعات اجتماعی و سیاسی روز مومن واقعی کسی است که به عصر و زمان خویش آگاه باشد که در غیر این صورت به دام شیطان های انسی و جنی خواهد افتاد و گرفتار فتنه های آخر الزمان خواهد شد.

مولایمان علی علیه السلام درباره ارزش آگاهی به مسایل مورد نیاز می فرمود: کسی که کاری را بدون آگاهی انجام دهد مثل کسی می ماند که به بیراهه می رود. ناگزیر چنین کسی به هر اندازه ای که از راه دور شود به همان اندازه از مقصد و منظورش دور خواهد شد ولی آنان

ص:71


1- الذاریات 56
2- بینه-5
3- المیزان ج18ص423
4- دعای هشتم صحیفه

که از روی علم و آگاهی کارها را انجام می دهد مثل رونده ای است که در راهی روشن و آشکار گام برمیدارد.

بنابراین انسان بینا باید بیندیشد آیا در راه درست و به طرف مقصد حرکت م یکند و یا اینکه به بیراهه می رود؟

امام سجاد علیه السلام در دعای هشتم صحیفه به خدا پناه می برد که مبادا از روی ناآگاهی درباره چیزی قضاوت کند. نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیْرِ عِلْمٍ

قرآن هم سفارش می کند که وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا(1)

چیزی که درباره آن آگاهی نداری دنبال مکن زیرا که گوش و چشم و دل همگی مورد مواخذه و سوال قرار خواهند گرفت.

آیه فوق بار مسئولیت افراد را سنگین می کند که مبادا بدون آگاهی نسبت به مطالبی که روز و شب با آنها مواجه می باشند چیزی بگویند چرا که ممکن است ایجاد شبهه شود سخن چینی و غیبت و تهمت و دروغ و امثال آن را دنبال داشته باشد چون در آیه بعد از نهی از قضاوت شتابزده و بدون آگاهی درباره مسئولیت و مورد مواخذه قرار گرفتن گوش و چشم و دل سخن به میان می آورد. و این گواه این حقیقت است که شنیده ها و دیده ها و آنچه که به دل می گذرد ممکن است دروغ و خلاف واقع باشد پس باید تحقیق کرد و نسبت به واقعیت آنچه شنیده و دیده و یا از دل گذرانده آگاهی پیدا نمود و سپس قضاوت کرد و نظر داد.

از موضوع قضاوت آگاهانه که صرف نظر کنیم مسئله دانستن و اشنایی به حقایق این عالم جزء برجسته ترین فضایل بشری است.

ص:72


1- اسراء -36

از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده که فَضلُ العالِمِ عَلی غَیرِهِ کَفَضلِ النَّبِیِّ عَلی امَّتِهِ(1)

برتری عالم بر دیگران هم چون برتری پیامبر بر امت خود است.

زیرا نقش علما آگاهی دادن به مردم و آشنا کردن آنان به اصول و فروع دین و اخلاق و حکمت عملی است.

امام هادی علیه السلام درباره عصر غیبت امام عصر روحی له الفداء چنین می فرماید: «گر بعد ازغیبت قائم علیه السلام نبود وجود علمایی که به سوی او می خوانند و به وجود او رهنمون می شوند و با حجت های الهی از دین او دفاع میکنند و بندگان ناتوان خدا را از دام های ابلیس و پیروان او می رهانند بی گمان همه مردم از دین خدا بر می گشتند. (2)

یکی از وظایف آگاهان به دین خدا آگاهی دادن مردم به امر ولایت و خلافت بلافصل مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام است. آن عالمانی که می دانند حق با علی است ولی مردم را در جهل و بی خبری می گذراند بی شک مسئول و مورد مواخذه قرار خواهند گرفت.

آیات فراوانی در قرآن شریف موجود است که تاویل آن به نقل فریقین در شان و فضایل امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه طاهرین علیهم السلام از نسل اوست ولی متاسفانه علما آنان یا شهامت گفتن آن فضایل را ندارند و یا این که از روی حقد و بغض نقل نمی کنند.

قضاوت قرآن مجید و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درباره چنین عالمانی این است:

إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللاعِنُونَ(3)

ص:73


1- کنزالعمال -28798
2- بحارج2ص6
3- بقره159

کسانی که حجت ها و هدایت ما را که نازل کرده ایم با وجود آن که در کتاب آسمانی برای مردم توضیح داده ایم نهان می دارند خدا و لعنتگران لعنتشان می کنند.

لایعذب اللَّهُ هَذَا الْخَلْقَ إِلَّا بِذُنُوبٍ الْعُلَمَاءِ الَّذِینَ یکتمون الْحَقِّ مِنْ فَضْلِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَعِتْرَتِهِ علیهم السلام.

لَا وَأَنَّهُ لَمْ یَمْشِ فَوْقَ الْأَرْضِ بَعْدَ النَّبِیِّینَ وَالْمُرْسَلِینَ أَفْضَلُ مِنْ شَیَّعَهُ عَلِیٌّ بِن اَبیطالِب عَلَیْهِ السَّلَامُ وَمُحِبِّیهِ الَّذِینَ یُظْهِرُونَ أَمَرَهُ وَیَنْشُرُونَ فَضْلِهِ اولئک تَغْشَاهُمْ الرحمه وَتَسْتَغْفِرَ لَهُمْ المَلائِکَهُ الوَیلُ کُلَّ الوَیلُ لِمَن یَکتُمُ فَضلَهُ(1)

خداوند مردم را عذاب نمی کند مگر به خاطر گناهان علما همان هایی که حقایق را از فضایل علی و عترت او علیهم السلام کتمان می کنند و مردم را نسبت به آنها آگاه نمی سازند.

بدانید که بعد از پیامبران و مرسلین کسی روی زمین راه نمی رود که برتر و ارزشمندتر از شیعه علی بن ابیطالب علیه السلام باشد. همان هایی که امر علی علیه السلام را ظاهر می کنند و فضایلش را نشر می دهند. این ها کسانی هستند که خداوند مشمول رحمت خویش قرار می دهد و فرشتگان برایشان استغفار می کنند. پس وای و وای بر کسانی که فضایل علی علیه السلام را کتمان می کنند و مردم را آگاه نمی سازند.

و بر پیروان مکتب اهلبیت علیهم السلام است که سطح آگاهی خود را با مطالعه کتاب های سودمند و نشستن پای درس اساتید سخن بالا ببرند تا در موقع لزوم قدرت مناظره و احتجاج با مخالفین را داشته باشند.

ابن ابی العوجاء در عصر امام صادق علیه السلام زندگی می کرد. او پیرو افکار مادی بود و مکرر با آنحضرت به گفتگو نشست و پیرامون مسایل مختلف بحث کرد. مفضل بن عمر می گوید:

روزی طرف عصر در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بین قبر و منبر نشسته بودم و در عظمت پیشوای گرامی اسلام فکر می کردم که ابن ابی العوجاء وارد شد نزدیک من به فاصله ای

ص:74


1- الدمعه الساکبه ص82

نشست که اگر حرف می زد سخنش را می شنیدم طولی نکشید که یکی از دوستان وی نیز وارد مسجد شد و آمد و نزد او نشست.

ابن ابی العوجاء آغاز سخن نمود و در مورد بزرگی و عظمت پیامبر اسلام جملاتی چند گفت سپس رفیقش رشته کلام را به دست گرفت و رسول اکرم را فیلسوفی دانا و توانا خواند که عقلا را مبهوت و مجذوب خود ساخت دعوتش را اجابت کردند و از پی آنان مردم نیز دیگر به وی گرویدند و آئینش را پذیرفتند.

ابن ابی العوجاء گفت: سخن رسول اکرم را واگذار که عقل من در کار او حیران است سپس جهان را به میان کشید و اظهار کرد عالم ازلی و ابدی است همیشه بوده و همیشه خواهد بود و صانع مدبری آنرا نیافریده است.

سخنان ابن ابی العوجاء عنان صبر را از کف مفضل ربود او را سخت ناراحت و خشمگین ساخت و با تندی گفت: ای دشمن خدا دین الهی را نفی می کنی؟ آفریدگار جهان را انکار می نمایی؟ و ایات حکیمانه او را که حتی در ساختمان خودت وجود دارد نادیده می گیری؟

ابن ابی العوجاء در پاسخ گفت اگر اهل بحث و کلام هستی با تو سخن می گویم و در صورتی که دلیل محکمی بر ادعای خود بیاوری می پذیریم. اگر اهل بحث و استدلال نیستی با تو سخنی ندارم و اگر از اصحاب حضرت جعفر بن محمد هستی او با ما این چنین حرف نمی زند و همانند تو بحث نمی کند.

امام تو بیشتر از آنچه تو شنیدی سخنان ما را شنیده است و هرگز با کلام زشت با ما سخن نگفته است و در پاسخ ما از مرز اخلاق و ادب تجاوز نکرده است او مردی است بردبار سنگین عاقل و کامل. در بحث و گفتگو خود را گم نمی کند و دچار اضطراب نمی شود گفته های ما را با توجه کامل گوش می دهد و از دلایلی که اقامه می کنیم به

ص:75

خوبی آگاه می گردد وقتی سخن های ما پایان می پذیرد پیش خود تصور می کنیم که حجت را تمام کرده ایم و راه پاسخ گویی را بر رویش بسته ایم ولی او با کلام کوتاهی ما را ملزم می کند و راه عذر را چنان می بندد که نمی توانیم پاسخش را رد کنیم و دری به روی خود بگشاییم اگر تو از اصحاب امام صادق هستی همانن او با ما حرف بزن.

مفضل به محضر امام علیه السلام شرفیاب شد و داستان برخورد خویش را با ابن ابی العوجاء بیان کرد. امام صادق علیهم السلام برای آن که مفضل قدرت مناظره صحیح را با مخالفین پیدا کند درس توحید به او داد و او به اصول عقاید خویش آگاه شد و دیگر در مباحثات کم نمی آورد. (1)

درس امام به مفضل به توحید مفضل معروف شد که به طور مستقل چاپ و شرح شده است.

آمرزش

یکی از موضوعاتی که امام سجاد علیه السلام در سرتاسر صحیفه مبارکه سجادیه به آن پرداخته و بسیار به آن اصرار دارد طلب آمرزش از درگاه الهی است.

بدون گزافه گویی در تمامی پنجاه و چهار دعای صحیفه اگر شده در یک جمله کوتاه استغفار و آمرزش را در عبارات آن ملاحظه ای می فرمایید و این نشانگر اهمیت موضوع طلب آمرزش از خداوند متعال است.

عنوان دوازده دعا از پنجاه و چهار دعا در زمینه آمرزش است:

1-دُعاوُهُ فِی الاِشتیاق

2-دُعاوُهُ فِی الاعتِراف

3-دُعاوُهُ فِی الاِستِقالَهِ

4-دُعاوُهُ بِالتَّوبَهِ

ص:76


1- بحار الانوار ج2ص18

5-دُعاوُهُ اِذا اِبتُلِیَ اَو رَای مُبتَلی بِفَضیِحَهِ بِذَنبٍ

6-دُعاوُهُ فِی الاِعتِذارِ

7-دُعاوُهُ فِی طَلَبِ العَفوِ

8-دُعاوُهُ فِی طَلَبِ السِّترِ وَ الوِقایَهِ

9-دُعاوُهُ فِی التَّضَرَّعِ وَ الاِستِکانَهِ

10-دُعاوُهُ فِی الاِلحاحِ

11-دُعاوُهُ فِی التَّذلَلِ

12-دُعاوُهُ فِی استِکشافِ الهُمُومِ

در بین دوازده عنوان به دعای سی و یکم که فی ذکر التوبة وطلبها» آمده دقت بفرمایید خواهید دید امام علیه السلام چه عاجزانه و در نهایت تواضع از خداوند مهربان درخواست آمرزش می کند.

یَا إلهِی عَدْلَکَ إنْ عَاقَبْتَهُ، وَلا یَسْتَعْظِمُ عَفْوَکَ إنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَرَحِمْتَهُ; لاِنَّکَ الرَّبُّ الْکَرِیمُ الَّذِی لا یَتَعَاظَمُهُ غُفْرَانُ الذَّنْبِ الْعَظِیم ای خدای من اگر این بنده گنه کارت را کیفر دهی عدلت را انکار نمی کند و اگر از وی درگذری و به او رحمت فرستی عفو تو را به خاطر رحمت واسعه ات بزرگ نمی شمارد چه آن که تو پروردگار کریمی که آمرزش گناه بزرگ در نظرت بزرگ جلوه نمی کند.

أَللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جئْتُکَ مُطِیعاً لاِمْرِکَ فِیمَا أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ، مَتَنَجِّزاً وَعْدَکَ فِیمَا وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الاجَابَةِ إذْ تَقُولُ: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ خدایا اینک این منم که به قصد اطاعت فرمانت در خصوص دعا که به آن امر فرموده ای به حضورت آمده ام در حالی که قاطعانه

ص:77

می خواهم به وعده ات در مسئله استجابت دعا وفا کنی آنجا که می فرمایید مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را.

أللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِهِ وَالْقَنِی بِمَغْفِ_رَتِکَ کَمَا لَقِیتُکَ بِ_إقْرَارِی وَارْفَعْنِی عَنْ مَصَارعِ الذُّنُوبِ کَمَا وَضَعْتُ لَکَ نَفْسِی وَاسْتُرْنِی بِسِتْرِکَ کَمَا تَأَنَّیْتَنِی عَنِ الانْتِقَامِ مِنِّی.» بارالها بر محمد و ال او درود فرست و مرا مشمول رحمت گردان همان طور که من با اعتراف به گناه خود روی به تو آورده ام و مرا از ذلت گناهان بالا بر همان گونه که خود را ذلیل تو کرده ام و مرا در پرده رحمتت بپوشان همان طور که در انتقام گرفتن از من درنگ نمودی. شک نیست که دل و روح انسان در اثر گناه صفا و لطافت خود را از دست می دهد حجاب سراسر وجود آدمی را می گیرد باید قبل از آن که تمام راه ها برویمان بسته شود از باب توبه که در رحمت الهی است وارد شویم و از خداوند درخواست عفو کنیم. او خود وعده آمرزش داده و با تاکید فراوان فرموده «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ(1)از رحمت خدا نومید مشوید که خدا گناهان را یک سره می آمرزد که او بخشنده و مهربان است.

توبه کن مردانه رو آور به ره***که فَمَن یَعمَل بِهِ مثقالَ یَرَه

هست جنت را ز رحمت هشت در***یک درش توبه است از آن هست ای پسر

آن همه گه باز باشد گه فراز***و آن در توبه نباشد جز که باز

از امام بزرگوارمان زین العابدین علیه السلام بیاموزیم عذر و تقصیر به پیشگاه خدا بردن را براستی چه شده است که آن انسان های پاک که منزه از گناه بودند این اندازه به درگاه الهی تضرع و زاری می کردند و از خداوند درخواست آمرزش می نمودند حتما رمزی در

ص:78


1- زمر53

این کار است که رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم کانَ یَتُوبُ اِلَی اللهِ فِی کُلِّ یَومٍ سَبعینَ مَرَّه مِن غَیرِ ذَنبٍ(1)

هر روز هفتاد مرتبه در پیشگاه پروردگار توبه می کرد در حالی که گناهی مرتکب نشده بود. نتیجه آن که طلب آمرزش یک تکلیف و مقدمه ارتباط با حضرت معبود است و ایجاد زمینه برای گفت و گو با مهربان ترین مهربانان.

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست***که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست

نه این زمان دل حافظ در آتش طلب است***که داغدار ازل همچو لاله خود روست

میثم تمار رحمه الله علیه می گوید: شبی مولایم مرا به همراه خود از کوفه بیرون برد وارد مسجد جعفی شدیم. آن بزرگوار رو به قبله ایستاد و چهار رکعت نماز خواند پس از نماز و تسبیح دست های خود را بلند کرد و این دعا را خواند:

اِلهی کَیفَ اَدعَوکَ وَ قَد عَصَیتُکَ وَ کَیفَ لا اَدعُوکَ وَ قَد عَرفتُکَ وَ حُبُّکَ فِی قَلبِی مَکِینٌ مَدَدتُ اِلَیکَ یَداً بِالذُّنوبِ مَملُوَّهً وَ عَیناً بِالرَّجاءِ مَمدُوهً

پروردگارا چگونه تو را بخوانم با اینکه نافرمانیت را کرده ام و باز چگونه نخوانم با اینکه تو را شناخته و محبتت در قلبم استوار است خدایا دست های پر از گناهم را به سویت دراز می کنم و چشم های امیدوارم را به سویت می گشایم. آنگاه سر به سجده برد و صد مرتبه العفو گفت از سجده سر برداشت از جا حرکت کرد و خارج شد من هم از پی آن حضرت بیرون آمدم میان بیابان بر روی زمین خطی کشیده فرمود: میثم از داخل این خط خارج نشوی. این را فرمود و از من جدا شد و به طرفی رفت. شب تاریکی بود با خود گفتم مولایم دشمنان فراوانی دارد سزاوار نیست او را در این بیابان تنها بگذارم اگر برای حضرت اتفاقی بیفتد در پیشگاه خدا و رسول هیچ عذری ندارم.

ص:79


1- کافی ج2ص450

تصمیم گرفتم آن جناب را تعقیب کنم و از حالش اطلاع یابم گرچه مخالف دستور اوست. از خط بیرون شده به طرف آن بزرگوار رفتم. مشاهده کردم سر در داخل چاهی کرده و سخن می گوید در این هنگام متوجه من شد فرمود: کیستی؟ عرض کردم منم میثم با حالت اعتراض فرمود: مگر من به تو نگفتم از داخل خط بیرون نیایی؟!

گفتم مولای من ترسیدم از سوی دشمنان به شما گزندی رسد. طاقت نیاوردم که شما را تنها بگذارم. فرمود: سخنان مرا که در این چاه میگفتم شنیدی؟ عرض کردم نه روی به من نموده این اشعار را خواند. که ترجمه اش این است در سینه ام اندوه فراوانی است هرگاه افسرده و دلتنگ می شوم زمین را با دست خود می شکافم و رازهای دلم را با زمین می گویم و در نهاد او پنهان می کنم این گیاه که از دل زمین می روید بذر آن را من افشانده ام بذرش همین آن و سوز و گداز من است.(1)

آه و سوز و گداز از علی علیه السلام را در دعای کمیل همه شنیده ایم و خوانده ایم آری علی علیه السلام به ما می آموزد چگونه آمرزش طلبیدن را:

اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ الْعِصَمَ، اَللّ_هُمَّ اغْفِ_رْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّ_رُ النِّعَمَ، اَللّ_هُمَّ اغْفِرْ لی الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاءَ، اَللّ_هُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لی کُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَکُلَّ خَطیئَة اَخْطَأتُها

خدایا بیامرز از من گناهانی که پرده دری کردم.

بیامرز از من گناهانی که باعث بدبختی ها می شود.

بیامرز از من گناهانی که باعث تغییر نعمت می گردد.

بیامرز از من گناهانی که سبب حبس دعاهایم شده

بیامرز از من گناهانی که باعث نزول بلا گشته

ص:80


1- ارشاد مفید ص 152

الها هر گناه و خطایی که از من سرزده همه را ببخش .

اِل_هی مَنْ لی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرّی وَالنَّظَرَ فی اَمْری

خدایا من چه کسی را جز تو دارم که ضرر و زیان را از من رفع کند؟ و به وضع من برسد و به حالم نظر نماید. پس با بیان مطالبی در نهایت خضوع عرض می کند. «وَبِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ، وَبِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ، وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّی مِنْ کُلِّ خَیْر اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسان فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْق بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْب تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَأ تَسْتُرُهُ

خدایا به مهر خود لغزش هایم را پنهان داشتی و به فضلت سرپوش گذاشتی الها حظ فراوانم ده از هر چیزی که فرو باری یا احسانی که پخش می کنی یا نیکی که نشر می دهی یا روزی و رزقی که وسعت می دهی یا گناهی که می آمرزی و یا خطایی که می پوشانی یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ

الهی تویی آگه از حال من***عیانست پیش تو احوال من

تویی از کرم دلنواز همه***به پیچارگی چاره ساز همه

بود هر کسی را امیدی به کس***امید من از رحمت توست و بس

الهی به عزت که خوارم مکن***به جرم گنه شرمسارم مکن

ص:81

آموختن و آموزش

وَ أَعِنِّی عَلَی تَرْبِیَتِهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ، وَ بِرِّهِمْ(1)

پروردگارا در تربیت و ادب کردن و نیکی به فرزندانم مرا یاری کن.

همه می دانیم که اولین پایگاه آموزش و پرورش و کانون آموختن خانه و خانواده است و بعد مدرسه و محیط آموزشی و جامعه.

تعلیم و تربیت فرزندان و یادگیری آنان از همان موقعی که کودک به درک و فهم مسایل اطراف خویش می رسد آغاز می شود و بر پدر و مادر تکلیف است که در تربیت و تادیب آنان و آموختن خوبی ها فضای خانه را آماده سازند تا نونهالانشان با آداب صحیح و شایسته شوند.

وقتی امام سجاد: به خدای مهربان عرض می کند «وَاَعِنّی» کمکم کن تا ادب و نیکی را به فرزندانم بیاموزم معلوم می شود اگر خداوند متعال کمکمان نکند نمی توانیم فرزندانی دانشمند و پاکیزه تربیت کنیم و بدون مدد او کاری از دست ما ساخته نیست.

در دعای هشتم صحیفه یکی از مواردی که امام سجاد پناه به خدا میبرد و از او استعانت می جوید همین مسئله است وَ سُوءِ الْوِلَایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا» بارالها به تو پناه می بریم از اینکه در سرپرستی و تربیت زیردستان بدرفتار باشیم.

سوء رفتار پدر و مادر باعث حقارت و نابودی فرزندان می شود. با یک نگرش به جوانان بزهکار و آلوده به لغزش های اجتماعی به وضوح خواهیم دید که این ها معلول تربیت بد و آموزش دوران کودکی هستند. اینان زیردست والدین نادان و اطرافیان خشن و بداخلاق پرورش یافته و در محیط خانواده غیر از تحقیر و اهانت به شخصیت شان چیزی ندیده و از راه های فضیلت و شرافت انسانی چیزی نیاموخته اند.

ص:82


1- دعای بیست و پنجم صحیفه

مولایمان علی علیه السلام میفرمود: حَقُّ الوَلَدِ عَلی الوالِدِ اَن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یَحَسِّنَ اَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ القُرآنَ(1)

حق فرزند بر پدر این است که نام نیکو روی او بگذارد او را نیکو تربیت کند و قرآن را به او بیاموزد.

وقتی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از حق فرزند سوال می شود می فرماید:

تُحَسِّنُ اِسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ تَضعُهُ مَوضِعًا حَسَناً(2)

نام نیک و بر او بگذاری و خوب تربیتش کن و شغل و حرفه خوبی به او بیاموزی. علی علیه السلام در مورد دانش بچه ها فرمود: «مُروُا اَولادَکُم بِطَلَبِ العِلمِ» کنزلاعلمال 45953 فرزندان خود را به آموختن دانش، وادارید. امام بزرگوار فرمود: عَلِّمُوا صِبیانَکُم مِن عِلمِنا ما یَنفَعَهُم بِه. لا تَغلِبَ عَلَیهِم الُمرجِئَهُ بِرَایِها(3)

از دانش ما به کودکان خود چیزی بیاموزید تا آن که خداوند به واسطه آن سودشان بخشد و مرجئه و شبه اندازان با آرای خود بر آنان چیزه نشوند. یکی از جاهایی که امام سجاد شکر خدا را به جا می آورد جایی است که خداوند درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود.

«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّکِّ فِی أَمْرِهِ(4)

حمد خدای را به خاطر آن چه از خود به ما شناساند و طریقه شکر گزاری اش را به ما الهام فرمود و درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود و ما را دلالت نمود که چگونه به وسیله اخلاص به مرتبه توحید و یگانگی حضرتش برسیم. و از انحراف و دودلی در امر خویش دورمان ساخت.

ص:83


1- نهج البلاغه حکم 399
2- بحار ج74ص99
3- وسایل الشیعه ج12ص14
4- دعای اول صحیفه

بنابراین پدر و مادر و انبیاء و امامان معصوم علیهم السلام و تمامی راهنمایان دینی هستند که در آموختن و آموزش سلسله عقاید صحیح و اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی برای ما نقش مهمی دارند و لازم است که از آموزه های آنان استفاده کنیم و از فرمایشات و گفته های ارزشمند آنان بهره مند شویم.

اسلام عزیز هم برای معلم احترام ویژه قایل است و هم برای متعلم و فراگیرنده.

درباره معلم و مقام عالی وی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

یجی ء الرَّجُلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ مِنَ الْحَسَنَاتِ کالسَّحابِ الرُّکام اَوْ کالجبال الرَّوَاسِی فَیَقُولُ یَا رَبِّ إِنِّی لِی هَذَا وَ لَمْ أَعْمَلْهَا؟ فَیَقُولُ هَذَا علمک الَّذِی عَلَّمْتَهُ النَّاسَ یَعْمَلُ بِهِ مِنْ بعدک(1)

روز قیامت مردی را می آورند با حسناتی چون ابرهای انبوه و یا کوه های استوار او می گوید: پروردگارا این ها را من انجام نداده ام از کجا آمده اند؟ خداوند می فرماید این ها همان دانشی است که به مردم آموختی و بعد از تو به آنها عمل می شد.

و در باره متعلم و فراگیرنده علم و دانش امام صادق علیه السلام می فرمود:

لو عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بسفک الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ(2)

اگر مردم می دانستند که علم چه فوایدی دارد هر آینه در جستجوی آن بر می آمدند گرچه در راه آن خون بریزند و در ژرفای دریاها فرو روند.

پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود: علم بیاموزید زیرا علم رشته پیوند میان شما و خدای عزوجل است. (3)

و لقمان حکیم علیه السلام در اندرز به فرزند خود فرمود: فرزندم در روزها و شبها و ساعات عمر خود بهره ای را به آموختن دانش اختصاص بده زیرا برای خود هرگز لطمه ای بزرگتر از ترک علم نخواهی یافت.(4)

ص:84


1- بحار ج2ص18
2- عوالی اللالی ج4ص61
3- امالی مفید ص29
4- امالی طوسی ص68

آینده نگری و دوراندیشی

یا رَبِّ یَا رَبِّ، یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ، یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، ..... وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ وَ سَعَةِ مَا عِنْدَکَ، فَإِنَّکَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ، وَ صِلْ ذَلِکَ بِخَیْرِ الْآخِرَةِ وَ نَعِیمِهَا، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(1)

ای پروردگار من ای پروردگار من ای بسیار مهربان و ای بسیار نعمت دهنده ای صاحب جلالت و کرامت بر محمد و آل او درود فرست ... و به فضل و رحمت واسعه ات آنچه که در اختیار داری برایم بیفزا زیرا که تو وسعت بخش و کریم هستی و آن را به خیر آخرت و نعمت فراوان آن متصل کن ای مهربانترین مهربانان.

امام علیه السلام به ما می آموزد که به فکر آینده و پایان کار در دنیا و جهان آخرت باشیم و از خداوند متعال عاقبت کار را در جهت خیر و سلامت بخواهیم.

یک بخش آینده نگری به دنیا مربوط می شود که انسان متفکر و صاحب اندیشه ی والا همواره به فکر آینده خود است و در انتخاب کارها و راه ها دوراندیش و آینده نگر است. همیشه با اهل تجربه مشورت می کند و برای انجام هر کاری نتیجه و نهایت را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد تا گرفتار لغزش و اشتباه نشود.

بخش دیگر مربوط به عالم برزخ و قیامت می باشد وَصِل ذلِکَ بِخَیرِ الاخِرَهِ وَ نَعِیمَها و آن را به خیر آخرت و نعمت فراوانی آن متصل کن.

انسان اینده نگر از بسیاری رذایل اخلاقی دور است مثل حرص و بخل و حسد و کبر چون می داند یک روزی موقعیت اجتماعی و امکانات مادی به پایان می رسد و پرونده عمر بسته می شود بنابراین حرص و بخل و حسد و کبر برای چه. بر همین اساس به خاطر دوراندیشی که دارد این رذایل را در خود می خشکاند و بدون چشم داشت به مال

ص:85


1- دعای چهل و هشتم صحیفه

و ثروت دیگران و یا قصور و کوتاهی از انفاق و احسان به دیگران به کار خویش ادامه میدهد. امیرالمومنین علی علیه السلام درباره دوراندیش چنین می فرمود:

اِنَّ العاقِلَ یَنبَغِی اَن یَحذَرَ المَوتَ فِی هِذِه الدّارِ وَ یَحسُنُ لَهُ التَّاهُّبُ قَبلَ اَن یَصِلَ اِلی داِر یَتَمَنّی فِیها المَوتَ فَلا یَجِدِهُ(1)

عاقل باید که در این دنیا از مرگ حذر کند و خود را برای آن به خوبی آماده سازد پیش از این که به سرایی رود که در آن ارزوی مرگ می کند و نمی یابدش. و نیز همان امام بزرگوار فرمود: اِنَّ العاقِلَ مَن نَظَرَ فِی یَومِهِ لِغَدِهِ وَسَعی فِی فَکاکِ نَفسِهِ. وَ عَمِلَ لِما لا بُدَّلَهُ مِنهُ وَ لا مَحِیصَ لَهُ عَنهُ(2)

خردمند کسی است که به دنیای فانی و پست پشت کند و به بهشت ارزنده و جاویدان روی آورد.

آینده نگری این حسن را دارد که انسان خود را در وضعیتی که دارد مشغول نمی کند و گرفتار خودخواهی و خود بزرگ بینی نمی شود. اگر طبق فرمایشات امیرالمومنین علی علیه السلام به آخرت و لحظه های پایانی عمر اندیشه شود به طور قطع این نوع رذایل در انسان مهار می شود.

تفرعن یعنی فرعون صفت بودن درتمام اعصار بوده و هست در همین عصری که ما زندگی می کنیم غیر از پادشاهان رئیس جمهور مادام العمر داریم که در نهایت زورگویی بر مسند قدرت نشسته اند و به آراء مردم اعتنایی ندارد و فکر می کند که همه کشور و مردم آن سرزمین متعلق به او و برده وی هستند در حالی که اگر آینده نگر باشد باید لحظه ای درباره مرگ و قیامت درنگ کند و به خود آید که یک روزی به طور ناگهانی همه این نعمت ها از او گرفته می شود و در نهایت زبونی و ذلت در پیشگاه الهی و دادگاه عدل او باید پاسخ گوی اعمال یک عمر خویش باشد.

ص:86


1- غررالحکم
2- همان مدرک

تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَلا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (1)

این سرای آخرت است برای آنانی که قرار داده ایم که در دنیا اراده طغیان در زمین و فساد نکرده اند و پایان خوب از آن اهل تقواست.

اجتماع

وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا(2)

خدایا به دست من کار خیر مردم را اجرا کن ولی با منت گذاری من از بینش نبر و مرا به پایه های اخلاق برسان و از فخر کردن و به خود بالیدن نگاهم دارد. الها بر محمد و آل او درود فرست و مرا بالا مبر در میان مردم به درجه ای جز آنکه پایینم آری در پیش خود به همان مقدار.

امام علیه السلام دیدگاه خیر و مثبت به اجتماع و مردم دارد و از خداوند می خواهد که خیرش به مردم برسد آن هم بدون منت گذاردن و فخرفروشی. خدمت به خلق خدا از آموزه های صحیفه سجادیه است. در بیان حضرت بود که خدایا توفیق کار راه اندازی مردم را به من بده. جالب اینجاست بین انان که مشمول کار خیر قرار می گیرند تفاوتی وجود ندارد. یعنی دین و مذهب و مرام مطرح نیست بلکه باید صرف آن که ناس و انسان هستند به آنها خیر برسانم. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره مردم جامعه بیانی دارد که سعدی آن را به نظم در آورده است.

ص:87


1- قصص 83
2- دعای بیستم صحیفه

اِنَّما المُومنونَ فِی تَراحُمِهِم وَ تُعاطُفِهِم بِمَنزِلَهِ الجَسَدِ الواحِدِ اِذَا اشتَکی عُضوٌ تَداعی لَهُ سایِرُ الجَسَدِ بِالحُمی وَ السَّهَر(1)

مومنین در مقام رحمت و عطوفت نسبت به یکدیگر به منزله یک جسدند وقتی یک عضو از جسد بیمار شود سایر اعضای آن همانند او تبداری و شب بیداری دارند و در غم و مصیبت او شریکند.

بنی آدم اعضای یک پیکرند***که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار***دگر عضو ها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی***نشاید که نامت نهند آدمی

شان انسانیت اقتضا می کند که دیگران را دوست بداریم از بیماران عیادت کنیم از افتادگان دستگیری نماییم گرسنه را سیر نیازمندان به لباس را بپوشانیم به افراد بی سرپرست و ایتام کمک و نوازش کنیم.

مردم جامعه در هر م ذهب و مرام که باشند باید مورد تفقد و مهربانی قرار گیرند مولایمان علی علیه السلام در منشور حقوق بشر ارزشمند خود به مالک اشتر نوشت که مالک دلت را مهیا کن تا با رحمت و محبت و لطف و مهربانی با مردم برخورد نمایی مبادا همچون درنده ای که خوردن شکار خویش را مغتنم می شمارد با آنان مواجه گردی چه آنکه مردم دو گروهند اِمّا اَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ اَو نَظِیرٌ لَکَ فِی الخَلقِ

یا از نظر دینی برادر تو هستند یا از جهت آفرینش و خلقت همانند تو و در هر دو صورت انسان اند و باید با روش انسانی با آنان معامله نمایید.(2)

یکی از مسایل مهم درباره اجتماع و مردم خیر رساندن به مردم است که امام سجاد علیه السلام عرض کرد وَ اَجرِ لِلنّاسِ عَلی یَدِیَ الخَیرَ این خیر منحصر به خدمات مالی نیست بلکه هر نوع خدمتی که دیگران را شامل می شود و حاکی از فضیلت انسان است.

ص:88


1- سفینه البحار ج1ص13
2- نهج البلاغه نامه 53

مردی به رسول گرامی صلی الله علیه و آله وسلم عرض کرد: اَحِبُّ اَن اَکُونَ خَیرَ النّاسِ فَقالَ: خَیرُ النّاسِ مَن یَنفَعُ النّاسَ فَکُن نافِعاً لَهُم(1)

دوست دارم که بهترین مردم باشم حضرت فرمود: بهترین مردم کسی است که نفعش بیشتر عاید مردم گردد. پس تو در راه نفع رساندن به مردم کوشا و جدی باش تا از بهترین مردم باشی.

اَجَل

به پایان مهلت هر چیز و زمان مرگ اجل گفته می شود. وقتی در بین مردم گفته می شود فلانی اجلش فرا رسیده یعنی هنگامه مرگ که البته گاهی (ضرب الاجل) است یعنی مهلت عمر به سرعت به پایان می رسد مثل مرگ های ناگهانی و گاه بیماری ها و احتضار وجود دارد که نشانه اجل است.

اجل گاه معلق است و گاه حتمی در مورد اول می توان با پرداخت صدقه صله رحم و ذکرهای خاص آن را دفع کرد و به تاخیر انداخت ولی درباره اجل حتمی کاری نمی توان کرد قرآن درباره اجل حتمی به اجل مسمی تعبیر می فرماید: وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُسَمًّی لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَیَأْتِیَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ(2)

از تو تقاضای تعجیل در عذاب را می کنند که اگر زمان معین آن نبود عذاب به سراغ آنان می آمد و ناگهانی آنان را فرا می گرفت در حالی که بی خبر بودند.

امام سجاد علیه السلام درباره هنگامه اجل عرض می کند وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیَّامُ حَیَاتِنَا، وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا، وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُکَ الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ إِجَابَتِهَا، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ

ص:89


1- میزان الحکمه ج3ص214
2- عنکبوت 53

مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَةُ أَعْمَالِنَا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیَةٍ اقْتَرَفْنَاهَا(1)

و در آن هنگام که عمرمان به پایان می رسد و در موقع اجابت دعوتت که هیچ راه فراری از آن نیست بر محمد و آل او درود فرست و پایان آن چه دو فرشته نویسنده اعمال برایمان نوشته اند توبه قبول شده ثبت و ضبط فرما که اگر پس از آن لغزشی از ما سرزده باشد به حساب نیاوری و بازخواستمان نکنی.

آری هنگامه اجل و مرگ و یا به تعبیر دیگر احتضار اگر فضل و کرم خداوند و عنایت محمد و آل علیهم لاسلام نباشد بسیار سخت و دشوار است.

وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ (2)

و سرانجام سکرات مرگ براساس حق فرا می رسد این همان مرگی است که از آن دوری می کردی.

رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

«احْضُرُوا موتاکم وَ لقنوهم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» وَ بَشِّرُوهُمْ بِالْجَنَّةِ فَإِنْ الْحَلِیمَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ یَتَحَیَّرُ عِنْدَ ذلک الْمَصْرَعِ وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ أَقْرَبُ مَا یکون مِنِ ابْنِ آدَمَ عِنْدَ ذلک الْمَصْرَعِ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لِمُعَایَنَةِ ملک الْمَوْتِ أَشَدُّ مِنَ أَلْفِ ضَرْبَةً بِالسَّیْفِ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا تَخْرُجُ نَفْسُ عَبْدِ مِنَ الدُّنْیَا حتی یَتَأَلَّمُ کل عِرْقٌ مِنْهُ عَلَیَّ حِیَالِهِ (3)

در بالین مردگان خود حاضر شوید و به آنان «لا اله الا الله» تلقین کنید و نوید بهشتیان دهید زیرا حتی مردان و زنان بردبار هم در این صحنه گیج و سرگشته می شوند و شیطان بیش از هر زمان دیگری در هنگام مرگ به آدمی نزدیک می گردد.

ص:90


1- دعای یازده صحیفه
2- ق-19
3- کنزالعمال 42174

سوگند به آن که جانم در دست اوست مشاهده ملک الموت سخت تر از هزار ضربه شمشیر است سوگند به آن که جانم در دست اوست جان هیچ بنده ای از دنیا نرود مگر این که یکایک رگ های او درد کشد.

این هم برای ارادتمندان به اهل بیت علیهم السلام خاصه مولا امیرالمومنین علیه السلام حارث همدانی می گوید نیم روزی نزد امیرمومنان علیه السلام رفتم فرمود: چه جز تو را به این جا کشانده است؟ عرض کردم: به خدا قسم که محبت به شما فرمود: اگر راست بگویی بی گمان در همه جا مرا خواهی دید: زمانی که جانت به این جا رسد با دست مبارکش اشاره به حنجره خود کرد و هنگام گذاشتن از صراط و در کنار حوص کوثر. (1)

احسان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ .... وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ، وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ(2)

الها بر محمد و آل او درود فرست و مرا به زیور انسان های صالح بیارای ...... و مرا به سبقت گرفتن به سوی فضیلت و از خود گذشتگی در احسان و بخشش موفق بدار.

امام سجاد علیه السلام از چیزی سخن می گوید که یک مرتبه از احسان بالاتر است زیرا احسان لازم نیست حتما ابتدایی و بدون علت باشد بلکه بعضی از مواقع ممکن است احسان پاداشی باشد چنان چه قرآن شریف می فرماید

هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِ(3)

اما «إِیثَارِ التَّفَضُّلِ» یعنی احسان ابتدایی و بدون علت که نشان بزرگواری و کرامت نفس تفضل کننده ای است.

ص:91


1- دعوات راوندی ص 249
2- دعای بیستم صحیفه
3- الرحمن 60

به هر تقدیر این نوع احسان از بهترین موارد احسان است چنان که امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: مِن اَحسَنِ الاِحسانِ الاِیثارُ(1)

از بهترین نیکوکاریها ایثار است

آن امام بزرگوار فرمود: الاِیثارُ اَحسَنُ الاِحسانِ وَ اَعلی مَراتِبِ الاِیمانِ(2)

ایثار نیکوترین نیکوکاری و بالاترین مرتبه ایمان است.

موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگارا درجات حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و امت او را به من بنمای فرمود ای موسی تو تاب تحمل آن را نداری اما یکی از منزلت های ارجمند و والای او را به آن سبب که وی را بر تو و همه آفریدگانم برتری دادم من به تو نشان می دهم .... آن گاه ملکوت آسمان را بر موسی آشکار ساخت پس موسی منزلتی را دید که از پرتوهای آن و نزدیکیش به خدی عَزَّوَجَلَّ نزدیک بود قالب تهی کند عرض کرد:

پروردگارا به چه سبب او را به این کرامت و منزلت رساندی؟ فرمود: به سبب خوبی که از میان افریدگانم او را به آن ویژه گردانیدم و آن خوی ایثار است ای موسی هیچ یک از بندگانم که زمانی از عمر خود را به ایثار گذرانده باشد بر من وارد نشود مگر آن که از حسابرسی او شرم کنم و در هر جای از بهشتم که خواهد جایش دهم. (3)

احسان خانواده کرم و احسان سبب نزول آیات شریفه ای در سوره مبارکه (انسان) شد.

یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا(4)

به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شر آن انکار ناپذیر است می ترسند و غذا را بر دوستی خدا به مسکین و یتیم و اسیر می دهند.

ص:92


1- غررالحکم
2- غررالحکم
3- تنبیه الخواطر ج1ص173
4- انسان 7-9

و گویند ما شما را فقط برای خدا غذا می دهیم و از شما هیچ پاداشی و سپاسی نمی خواهیم.

امام صادق علیه السلام میفرماید: نزد فاطمه علیها السلام مقداری جو موجود بود آنحضرت آنها را آرد کرد و مقداری نان پخت همین که خواستند استفاده کنند. شخص مسکنی وارد شد و گفت خدا به شما رحمت فرستد از آنچه که در اختیار دارید مرا اطعام کنید و امیرالمومنین علیه السلام برخاسم یک سوم نان را به او داد. چیزی نگذشت شخص یتیمی وارد شد و گفت خدا به شما رحمت فرستد از آنچه در اختیار دارید مرا اطعام کنید حضرت علی علیه السلام ثلث دوم نان را د راختیار یتیم گذاشت و بعد مرد اسیری وارد شد و گفت خدا شما را رحمت کند از آنچه در اختیار دارید مرا اطعام کنید حضرت علی علیه السلام برخواست و ثلث باقیمانده را به اسیر داد و خودشان از آن نان نخوردند و خداوند این ایات را در شان ایشان نازل فرمود.(1)

ما مامور به دو کار مهم هستیم یکی اجرای عدالت و دیگری احسان به خلق

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ(2)

خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد.

درباره پدر و مادر به طور ویژه سفارش می کند که وَ بِالوالِدَینِ اِحسناً(3)

به پدر و مادر خود احسان کنید و برای تاکید این امر مهم یعنی احسان به پدر و مادر در سوره بقره آیه 83 و نساء آیه 36 و انعام آیه 151 و احقاف آیه 15 همین مطلب را تکرار می نماید.

ص:93


1- مجمع البیان ج1ص405
2- نحل 90
3- اسراء 23

حر بن یزید ریاحی علیه الرحمه با هزار نیروی نظامی خود به سپاه حضرت حسین علیه السلام نزدیک شدند و در شدت گرما در برابر حسین علیه السلام و یارانش صف کشیدند تا مانع ادامه راه آن حضرت و اصحابش شوند.

امام علیه السلام هم با سپاه خود شمشیرها را آماده کردند و در مقابل آنها ایستادند. در این هنگام حضرت حسین علیه السلام ملاحظه فرمود که سپاه دشمن تشنگی سخت در عذاب است فورا به جوانان خود امر کرد: اِسقُوا القَومَ وَ اورِوهِم مِنَ الماءِ وَ رَشِفُوا الخَیلَ تَرشِیفاً

اینها را با اسب هایشان آب دهید تا حدی که سیراب شوند آنها به فرموده امام ظروف و طشت ها را پر از آب کردند و سپاه حر و اسب هایشان را آب دادند.

علی بن طعان محاربی می گوید: من آخرین نفر از سپاه حر بودم که به آنجا رسیدم تشنگی بر من و مرکب من بسیار غلبه کرده بود چون حضرت سید الشهداء علیه السلام حال عطش من و مرکب مرا ملاحظه فرمود: به من امر کرد تا شتر خود را بخوابانم شتر را آب دادم و شخص حسین علیه السلام با دست مبارک مشک اب را به دهان من گذاشت. (1)

ره نیک مردان آزاده گیر***چو استاده ای دست افتاده گیر

امام حسین علیه السلام با عده ای از یاران به باغی که اطراف مدینه بود و متعلق به حضرت بود وارد شدند. نگهبان و باغبان باغ غلامی به نام صاف بود.

وقتی به داخل باغ رفتند امام علیه السلام مشاهده کرد که غلام به خوردن نان مشغول است امام حسین علیه السلام پشت درختی پنهان شد و رفتار غلام را زیر نظر گرفت غلام یک لقمه خودش می خورد و یک لقمه به سگی که در کنارش بود می داد. امام علیه السلام از عمل غلام شگفت زده شده بود. همین که غلام دست از غذا کشید گفت:

ص:94


1- احقاق الحق ج11ص436

اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین الّلهُمَّ اغفِرلِی وَ اَغفِر لِسَیِّدی وَ بارِک لَهُ کَما بارَکتَ عَلی اَبَوَیهِ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرَّاحِمین

حمد خدای دو جهان را خداوندا مرا ببخش مولایم را مشمول غفرانت قرار بده و برکتت را بر او نازل فرما همان طور که بر پدر و مادرش نازل فرمودی ِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرَّاحِمین

امام حسین علیه السلام وقتی احسان خالصانه این غلام را به حیوانی مشاهده کرد از برخاست و خود را به غلام رساند و او را صدا زد:

غلام از جا برخاست و وحشت زده گفت ای آقای من و آقای همه مومنین ببخشید من شما را ندیدم امام علیه السلام فرمود: ای صافی تو مرا حلال کن که بدون اجازه ات به باغ تو داخل شدم.

غلام گفت شما با فضل و بزرگواریتان چنین می فرمایید امام علیه السلام فرمود دیدم که لقمه هایت را دو نیم می کردی نصف خود می خوردی و نصف به سگ می دادی این کار تو چه معنی داشت؟ غلام گفت این سگ در هنگام خوردن غذا به من نگاه می کرد بنابراین حیا کردم که او را غذا ندهم.

حسین جان این سگ پاسبان باغ توست من هم عبد و غلام تو هر دو با هم از رزق و کرم تو می خوردیم.

امام حسین علیه السلام از سخنان غلام به گریه افتاد و فرمود تو را در راه خدا آزاد کردم و از صمیم قلب هزار دینار به تو بخشیدم غلام گفت اگر مرا آزاد کنی از در خانه ات نخواهم رفت و همچنان خدمتگزار آستانت خواهم بود. امام علیه السلام فرمود سزاوار است مرد آنچه می گوید به آن عمل کند هنگامی که وارد باغ شدم به تو گفتم بدون اجازه تو به باغ تو قدم گذاشتم پس قول و عمل من باید یکی باشد یعنی باغ متعلق به توست فقط با این شرط که این اصحاب و یاران من که مشاهده می کنی اجازه داشته باشند گاهی از میوه های آن استفاده کنند و تو آنها را به خاطر من کرامت کن تا خداوند در روز قیامت به تو کرم کند.

ص:95

امام علیه السلام او را دعا کرد و فرمود: وَ بارِکَ لَکَ فِی حُسنِ خُلقِکَ وَ اَدَبِکَ خداوند این حسن خلق و ادب تو را مبارک گرداند.

غلام گفت حال که باغ خویش را به من بخشیدی من هم استفاده از آن را برای اصحاب و شیعیانت رایگان قرار دادم. (1)

مباد که احسان و نیکی به کسانی که سزاوار احسانند. به فراموشی سپرده شود و دل ها گرفتار قساوت و سختی گردد که به طور یقین سخط و غضب خدا را به همراه دارد از جمله پیش بینی هایی که امیرمومنان علی علیه السلام کردند این بود: «زمانی بر مردم فرا می رسد که بسیار سخت است در آن زمان توانگر هر چه د راختیار دارد محکم می چسبد در حالی که دستور چنین کاری به وی داده نشده خدایی که من او پاک و منزه می دانم فرمود: وَلا تَنسَوُا الفَضلَ بَینَکُم احسان و نیکی را در بین خود فراموش نکنید. (2)

ص:96


1- احقاق الحق ج1ص446
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 460

اخلاص

انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیَّاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ. اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی(1)

خدایا نیتم را به بهترین نیت ها و عمل مرا به بهترین اعمال منتهی گردان الها به لطف و کرمت نیتم را کامل فرما.

نیت در سلامت و یا فساد عمل بسیار موثر است و هیچ عملی بدون نیت امکان پذیر نیست. قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ(2)

ای رسول ما بگو هر کس براساس نیت خویش عمل می کند.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به اباذر می فرمود: ای اباذر ناگزیر هستی در هر کاری نیتی داشته باشی حتی در خوابیدن و خوردن.(3)

شاید بعضی فکر کنند نیت جدای از عمل است و حال آنکه عمل و نیت مکمل همدیگرند و عمل آن وقت ارزش پیدا می کند که نیت سالم و خالص باشد.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: اِنَّ اللهَ بِکَرَمِهِ وَ فَضلِهِ یَدخُلُ العَبدَ بِصِدقِ النِّیهِ وَ السَّریرَهٍ الصّالِحِهِ الجَنَّهِ(4)

خداوند به کرم و فضل خود بنده مومن خود را به خاطر صداقت در نیت و سلامت باطن وارد بهشت می کند.

نیت خالص در انجام کار و اختصاص دادن دین خالص به خدا توصیه قرآن و عترت است. اَلا للهِ الدّینُ الخالِصِ هان که دین خالص مخصوص خداست. (5)

امام صادق علیه السلام می فرمود: اخلاص مجمع جمیع اعمال شایسته است زیرا اخلاص موجب کمال و برتری عر عملی خواهد شد و چون اخلاص محقق گردید بسیاری از فضایل و محاسن اعمال نیز محقق است.

ص:97


1- دعای بیستم صحیفه
2- اسراء 82
3- وسایل ج1ص34
4- همان مدرک ج1ص41
5- زمر3

اخلاص کلید قبول عمل و مهر و امضاء و رضای پروردگار است بنابراین هر کس اعمالش به درگاه الهی مورد قبول قرار گرفت و خدا از او راضی بود از مخلصین است و هر کس که اعمالش مورد قبول و رضای خدا واقع نشد مخلص نیست

سپس فرمود: کمترین مرتبه اخلاص آن است که به قدر استطاعت در مقام اطاعت و عبادت کوشش کند و برای عمل خود از پروردگار توقع پاداش نداشته باشد (1)

این که امام سجاد علیه السلام عرض می کند خدایا: وَ قّر بِلُطفِکَ نِیّتِی پروردگارا نیتم را به بهترین نیت ها برسان بهترین نیت اخلاص است.

انسان مخلص کارهایش را برای خدا انجام می دهد و توقع پاداش از غیر خدا ندارد.

محبت و دوستی اش را برای خدا و بغض و نفرتش را در راه خدا مصرف می کند چرا که امام صادق علیه السلام فرمود: «مَن لَم یُحِب عَلی الدِّینِ وَ لَم یُبغِض عَلی الدِّینِ فَلا دِین لَهُ » جامع السعادات ج3ص184 هر کس حب و بغض خود را به خاطر خدا مصرف نکند دین ندارد.

همان بزرگوار فرمود: هَل الاِیمانُ اِلّا الحُبِّ فِی اللهِ وَ البُغضِ فِی اللهِ(2) آیا ایمان غیر از حب و بغض در راه خداست؟ آدم مخلص در بین راه سست نمی شود و کار را نیمه تمام نمی گذارد وقتی مردی از پیامبر از اخلاص می پرسد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پاسخ می دهد. اِنَّ تَقُولَ رَبِّی اللهُ ثُمَّ تَستِقِیمُ کَما اُمرتَ(3) بگویی خدا من الله است و بعد همان طوری که خدا امر کرده پایداری کن.

برای رسیدن به مقام اخلاص جز امدادهای الهی و کمک باری تعالی کارساز نیست بنابراین باید عاجزانه از حضرت متعال بخواهیم که خدایا کمکمان کن که به آنچه تو می پسندی مشغول شویم و برخلاف رضای تو گامی برنداریم. مرحوم صاحب جواهر شیخ محمد حسن نجفی در روزهای آخر زندگیش دستور داد مجلسی تشکیل شود که همه علمای

ص:98


1- مصباح الشریعه ص335
2- همان مدرک.
3- همان مدرک.

طراز اول نجف اشرف در آن شرکت کنند مجلس مزبور در خدمت صاحب جواهر تشکیل گردید ولی شیخ مرتضی انصاری در آن حضور نداشت.

صاحب جواهر فرمود: شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید پس از جستجو و تفحص دیدند شیخ در گوشه ای از حرم شریف امیرالمومنین علی علیه السلام رو به قبله ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا می کند و از خداوند می خواهد تا او از این مرض عافیت یابد. پس از اتمام دعا شیخ را به آن مجلس هدایت کردند. صاحب جواهر شیخ را بر بالین خودنشاند و دستش را گرفته بر روی قلب خود نهاد و گفت: اَلانَ طابَ لِیَ المَوتُ اکنون مرگ بر من گواراست. سپس به حاضرین فرمود: هذا مَرجِعکُم مِن بَعدِی این مرد پس از من مرجع و رهبر شما خواهد بود بعد رو به شیخ انصاری کرده و گفت: قَلِّل مِن اِحتیاطِکَ فَاِنَّ الشَّریعَهَ سَمحَهٌ سَهلَهٌ از احتیاطات خود بکاه و بسیار سخت گیر مباش زیرا که دین اسلام دینی است سهل و آسان.

این مجلس پایان یافت و طولی نکشید که صاحب جواهر شیخ محمدحسن نجفی به دیار قدس پر کشید. و اینک نوبت شیخ مرتضی است که رهبری امت را به به عهده بگیرید اما او با این که چهارصد تن مجتهد مسلم اعلم بودنش را تصدیق کردند از صدور فتوا و قبول مرجعیت خودداری ورزید و به سعید العلما مازندرانی که در ایران به سر می برد و شیخ انصاری در کربلا با وی همدرس بود و در آن هنگام او را برخود ترجیح می داد نامه ای به این مضمون نوشت:

هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر استاد استفاده می بردیم درک و فهم تو بیشتر از من بود اینک سزاوار است به نجف آمده و این امر را عهده دار شوی.

ص:99

سعید العلما در جواب نوشت: اری لیکن شما در این مدت در حوزه مشغول به تدریس و مباحثه بوده اید ولی من در اینجا گرفتار امور مردم هستم و شما در این مسئله از من سزاوارترید.

شیخ انصاری پس از رسیدن جواب نامه به حرم مطهر حضرت علی علیه السلام مشرف شده و از آن امام بزرگ خواست که وی را در این امر خطیر کمک نموده و از لغزش مصون بدارد. یکی از خادمان حرم مطهر امیرالمومنین علیه السلام می گوید:

طبق معمول ساعتی قبل از طلوع فجر برای روشن کردن چراغ های حرم مطهر به آن جا رفتم. ناگهان از طرف پایین پای حضرت صدای گریه ای بلند و جانکاه به گوشم رسید بسیار در شگفت شدم خدایا این صدای کیست؟ این گریه جانسوز از کجاست؟

ناگهان دیدم شیخ انصاری رحمه الله علیه صورتش را بر ضریح مقدس گذاشته و گریه می کند و با سوز و گداز به امام علیه السلام عرض میکند: «آقای من مولای من ای ابالاحسن یا امیرالمومنین این مسئولیتی که اینک به من واگذار شده بس خطیر و مهم است از تو می خواهم که مرا از لغزش و اشتباه و عدم عمل به وظیفه مصون داری و در طوفان های حوادث ناگوار همواره راهنمایم باش در غیر این صورت زیر بار مسئولیت رهبری مرجعیت نخواهم رفت.(1)

این یک نمونه از اخلاص در نیت و عمل است که نشان از احتیاط و نگرانی دارد از این که مبادا برخلاف رضای حق تعالی کاری انجام گیرد.

بر همین اساس امام سجاد علیه السلام در ضمن حدیثی فرمود: محبوب ترین شما نزد خداوند کسانی هستند که عملشان نیکوتر و رفتارشان پسندیده تر است اما بدانید که برترین شما در مقام عمل نزد خدا و بزرگترین شما در پیشگاه الهی کسانی هستند که نسبت به

ص:100


1- الکلام یجر الکلام ج1ص127

اموری بیشتر مراقبت می کنند که در نزد خدا پسندیده تر است و خدا به آن اهمیت زیادی می دهد.(1)

بنده مخلص آنچه دلش می خواهد دنبال نمی کند آنچه خدا می خواهد انجام می دهد و البته ممکن است در این راه ضررها و صدمات ظاهری ببیند ولی همه را تحمل می نماید. امام باقر علیه السلام می فرمود: روز قیامت منادی حق ندا می دهد که کجایند اهل استقامت و پایداری یک گروه از بندگان خدا برمیخیزند.

فرشتگان به سوی ایشان می روند و می پرسند که شما چه استقامتی کردید جواب می دهند که:

صَبَرنا اَنفُسَنا عَلی طاعَهِ اللهِ و صَبرنا ها عن مَعصِیَهِ اللهِ قالَ فَیُنادِیُ مِنادٍ مِن عِندِاللهِ صَدَقَ عِبادِی خَلُّوا سَبِیلهُم لِیَدخُلوُا الجَنَّهَ بِغَیرِ حِسابٍ(2)

ما پایدار در اجرای دستورات الهی بودیم و آنگاه منادی از طرف خدا صدا می زند که این بندگان من راست می گویند راه آنها را باز کنید که بدون بازخواست داخل بهشت شوند.

ص:101


1- روضه کافی ص68
2- وسایل الشیعه ج2ص451

اخلاق

وَ وَفِّقنِی لِلَّتِی هِیَ اَزکی(1)

خدایا موفقم دار به روش و کرداری که پاکیزه تر است.

تزکیه نفس و تطهیر آن یعنی خشکاندن رذایل در خود و متخلق شدن به اخلاق حمیده.

بحث و گفت و گوی اخلاق از جمله مباحثی است که دامنه بسیار وسیع دارد. بنابراین علاقه مندان به گفتگوهای اخلاقی باید به کتاب های اخلاق مراجعه کنند تا از مجموعه فضایل و رذایل اخلاقی مطلع شده و انشاء الله به اخلاق خوب و پاکیزه که همان تزکیه نفس است نایل آیند.

فلسفه رسالت پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و اله وسلم تکمیل اخلاق شمرده است. اِنَّما بُعثِتُ لِاُتَمِمَّ مَکارِمَ الاَخلاقِ(2)

من از طرف خداوند برانگیخته شدم که مکارم اخلاق را تکمیل و تمام نمایم. جمله ای را که برای این بحث انتخاب کردیم از دعای شریف و گرانقدر مکارم اخلاق صحیفه سجادیه بود. این دعا که اسمش مطابق متن آن است مجموعه ای از مکارم خوبان و اخلاق کریمه می باشد و چه خوب است گاهی مثل دعاهای روز و شب که به آنها مانوس هستیم این دعا را نیز ضمیمه کنیم و آن چه را که امام سجاد علیه السلام از مکارم اخلاق از خداوند طلب کرده است ما نیز بخواهیم شاید در این رهگذر رذایل از ما دور شوند و فضایل در سر وجودمان جای گیرند.

اخلاق خوب و صفات پسندیده آن قدر جاذبه دارند که افراد فاقد آنها اگر انسان و یا انسان هایی را دارای چنین حالاتی ببینند احساس شادمانی و مسرت می کنند و زبان به ستایش و تمجید آنان می گشایند.

ص:102


1- دعای بیستم صحیفه
2- مستدرک ج2ص282

در واقع دوست داشتن اخلاقیات پسندیده و نفرت از رذایل اخلاقی در نهاد و فطرت انسان نهفته است البته به شرط آن که گناه و جنایت آن قدر گریبان گیر طرف نشده باشد که او را چون چهارپایان بلکه پست تر آنها کرده باشد به این در بیان مولایمان علی علیه السلام دقت کنید:

اَلنَّفسُ الدَّنِیَّهُ لا تَنفَکُّ عَن الدَّنائاتِ انسان پست فطرت از پستی دنائت جدا نمی شود و پیوسته به فرومایگی و اعمال وهن آمیز گرایش دارد.

اَلکَریمُ یَری مَکارمَ اَفعالِهِ دَیناً عَلَیهِ یَقضِیهِ هر دو حدیث از غررالحکم انسان کریم النفس و بزرگوار مکارم اعمال را دین انسانی خود تلقی می کند و خویشتن را به اداء آن موظف می شناسد.

به هر احل اخلاص خوب مایه زندگی خوب و تحکیم روابط اجتماعی می شود و مردم را به ادب و احترام متقابل وا می دارد و به زندگی گرمی و نشاط می بخشد. مردی به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد مرا از مکارم اخلاق آگاه سازید. حضرت در جواب او از چند صفت انسانی نام برد: اَلعَفوُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَ صِلَهُ مَن قَطَعَکَ وَ اِعطاءُ مَن حَرَمَکَ وَ قَولُ الحَقِّ عَلی نَفسِکَ(1)

بخشش و گذشت از آن کسی که به تو ستمی کرده است ارتباط با کسی که از تو بریده است بخشش و انفاق به آنکه تو را محروم نموده است و به حق و درستی سخن گفتن اگرچه بر ضررت باشد.

بخلق و لطف توان کرد صید اهل نظر***به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

آری تمامی علوم و معارف ارزشمند و گرانقدرند ولی علم اخلاق و حکمت علمی جایگاه ویژه ای دارند به این دلیل که تصور هر علمی برای عده ای خاص مطرح است ولی اخلاق چیزی است که بدست آوردن آن برای طالبین هر نوع علم و دانش ضروری است تجربه نشان داده است که کارسازی و سودمندی سایر علوم در گرو علم اخلاق است و به

ص:103


1- امالی صدوق ص 169

عبارت دیگر هر علمی که با خلقیات پسندیده انسان آمیخته باشد به طور صحیح و شایسته پیاده خواهد شد. آری جامعیت اخلاق در حدی است که عامی و عالم مسلمان و کافر و کوچک و بزرگ همه محتاج به آن می باشند. علم اخلاق همیشه و همه جا ملازم انسان است دستورالعمل های اخلاقی که برای زندگی زناشویی و آیین همسرداری و تعلیم و تربیت فرزندان و برخورد با ارحام و نزدیکان و همسایگان و دوستان وجود دارد همه و همه مفید و حیاتی هستند و هیچ کس نمی تواند تا پایان عمر خود را از آن بی نیاز بداند.

در قدر و منزلت اخلاق همین بس که به محض متصف شدن به صفات کمال و جمال دل آدمی محل نور حق تعالی می شود و برای سیر و سلوک الی الله آماده می گردد و بی شک تا تهذیب اخلاق و تزکیه نفس محقق نشود سیر و سفر روحانی برای هیچ کس مقدور نخواهد بود و به قول حافظ دیو چون بیرون رود فرشته دراید.

امام صادق علیه السلام می فرمود: لِاَنَّ اللهَ اَبی اَن یَترُکَ الطافَهُ وَ حُسنُ الخُلقِ اِلّا فِی مَطایا نُورِهِ الاَعلی وَ جَمالِهِ الاَزکی لِاَنَّها خِصلَهُ یَختَصُّ بِهَا الاَعرَفیَن بِهِ(1)

خداوند متعال از پراکندن الطاف مخصوص خود و فیض بردن از اخلاق خوب و پسندیده در افراد خودداری می کند مگر در مورد کسانی که محل نور اعلا و جمال پاک احدیث هستند و این صفات مخصوص اشخاصی است که به پروردگار متعال معرفت کامل دارند. شاید ما فکر کنیم که موضوع اخلاق منحصر به ماست و انبیا و امامان معصوم نباید در مقام کسب فضایل اخلاقی باشند و در حالی که این طور نیست مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام درباره شخص رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم و خود فرمود: خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را از وقتی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از شیر گرفته شده بود همنشین آن حضرت گردانید تا او را

یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ

ص:104


1- مصباح الشریعه ص 254

اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالِاقْتِدَاءِ بِهِ (1)

شب و روز به راه بزرگواری ها و مکارم اخلاق جهان سیر دهد و من پی او می رفتم مانند رفتن بچه شتر پی مادرش در هر روز از خوهای خود پرچم و نشانه ای می افراشت و پیروی از آن را به من امر می فرمود.

ارزشها

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَبِّبْ إِلَیَّ مَا رَضِیتَ لِی، وَ یَسِّرْ لِی مَا أَحْلَلْتَ بِی، وَ طَهِّرْنِی مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ، وَ امْحُ عَنِّی شَرَّ مَا قَدَّمْتُ، وَ أَوْجِدْنِی حَلاوَةَ الْعَافِیَةِ(2)

الها بر محمد و آل او درود فرست و آن چه را که تو می پسندی مورد علاقه ام قرار ده و آنچه تو برایم حلال کرده ای برایم اسان کن و از هر چه در گذشته باعث کدری من شده پاکیزه ام کن و شر و بدکاری های گذشته ام را محو گردان و شیرینی و طراوت عافیت و سلامتی را به من عنایت فرما.

دیدگاه خداپرستان و پیروان مکتب انبیا و اولیا با دیگران در تعیین ارزش ها متفاوت است بسیاری از مواقع چیزهایی که برای اهل دین و تقوا ارزش است و برای بی دینان و افراد لا ابالی ضد ارزش است و بالعکس باید دید ارزش و ضد ارزش از کجا نشات می گیرد اگر بناست ارزش ها را خداوند تبارک و تعالی تعیین فرماید چنانکه در قرآن شریف فراوان به آنها اشاره شده پیداست چه چیزهایی ارزش است و چه چیزهایی ضد ارزش. اما اگر بنابراین باشد که انسان های جاه طلب و بوالهوس و شهوتران و پول پرست ارزش و ضدارزش را مشخص کنند می بینیم که معروف منکر و منکر معروف می گردد و اهل منکر به منکرات خود می بالند و افتخار می کنند.

ص:105


1- نهج البلاغه خطبه 192
2- دعای پانزده صحیفه

امام سجاد علیه السلام ارزش ها را در این چند جمله کوتاه بیان فرمود: علاقه داشتن به آنچه خدا می پسندد و برای ما حلال فرموده و پاک شدن از کدری ها و آلودگی ها و دور شدن از شر بدی ها و به طور کلی محو و نابود شدن رذایل اخلاقی.

عده ای از مردم ارزش ها را در زندگی پر تجمل و تشریفاتی دنیا خلاصه کرده و اوضاع خود را به رخ مردم محروم جامعه می کشند و معنویات و اخلاق الهی را ضد ارزش می شمارند قرآن می فرماید: درک و شعورشان بیش از این نیست.

فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَی (1)

بنابراین از هر کسی که از یاد ما روی برمیگدارند اعراض کن همان که فقط زندگانی دنیا را اراده کرده است.

این است اندازه آگاهی آنها و خدای تو بهتر می داند چه کسی از راه منحرف شده و چه کسی راه هدایت را برگزیده است.

چیزی که به انسان ارزش و بها می دهد نوع نگرش او به زندگی است اگر برهنگی بی حجابی و تظاهر به گناه برای مردم و زن و برداشتن تمامی موانع سر راه و ازادی تا مرز نفی همه نمونه های شرف و فضیلت انسانی ارزش محسوب شود تازه چنین افرادی می شوند همانند حیوانات و چهارپایان و طبق بیان قرآن یک مرحله نازلتر از حیوانات.

أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُ(2)

آنها هم چون حیوانات هستند بلکه از آنها پست تر و گمراه ترند آنها غافل بی خبرند.

مولایمان علی علیه السلام میفرمود: قِیمَهُ کُلِّ امرِیٍ ما یُحسِنُهُ(3)

ص:106


1- النجم 30-29
2- اعراف 179
3- حکم و مواعظ نهج البلاغه 78

ارزش هر کس به چیزی است که برای آن ارزش قایل است.

سید شریف رضی رحمه الله علیه پس از نقل این بیان می گوید: و هذِهِ الکَلِمَهُ الَّتِی لا تُصابُ لَها قِیمَهٌ و لا تُوزَنُ بِها حِکمَهٌ و لا تُقرَنُ اِلَیها کَلِمَهٌ برای این سخن علی علیه السلام نمی توان قیمتی قایل شد و حکمت و اندرزی را با آن مقایسه کرد و هیچ سخنی با آن برابری نمی کند.

تکلیف انسان های خوب و اهل ایمان و تقوا در برابر کسانی که اشاعه فحشا و منکرات را ارزش می دانند چیست؟ به طور قطع بی تفاوتی در مقابل آنان گناه و به منزله امضا گناه و حمایت از ایشان است.

مردمی که جرایم و فحشا را عادی تلقی کنند و در مقابل آنها کمترین واکنش درونی و برونی نشان ندهند مورد مواخذه قرار خواهند گرفت. چون به ارزش های اجتماعی بی اعتنایی کرده و باعث نشر فرهنگ فساد شده اند.

امام صادق علیه السلام به بعضی از یاران خود می فرمود: برای من شایسته است که افراد پاک و درستکار شما را ناسالم و غیر منزه قرار داده و مورد مواخذه قرار دهم و چگونه این حق برای من نباشد با آن که به شما خبر می رسد که مردی از دوستانتان مرتکب عمل قبیح شده و شما او را تقبیح نکرده اید از وی دوری ننموده اید و با بی اعتنایی خود آزارش نداده اید تا متنبه شود و عمل بد خویش را ترک گوید(1)

و علی علیه السلام فرمود: مَن تَرَکَ اِنکاَر المُنکَرِ بِقَلبِهِ وَ لِسانِهِ وَ یَدِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الاَحیاءِ(2)

کسی که گناه را عمل قبیح نداند و نسبت به آن نه در دل نه به زبان و نه عمل تنفر و انزجار نداشته باشد او بین مردم فرد مرده و فاقد حیات انسانی است.

ص:107


1- وسایل ج1ص69
2- مشکوه الانوار ص52

نتیجه آن که ضامن حفظ ارزش ها امر به معروف و نهی از منکر است و این نظارت ملی و عمومی است که سبب می شود ارزش ها باقی بمانند و ضد ارزش ها شکل عادت و قانون به خود نگیرد.

امیرالمومنین علی علیه السلام درباره مسخ ارزش ها و رسیدن زمانی که همه ارزش ها واژگونه می شود در بیانی بسیار شفاف و زیبا می فرمود:

یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یُقَرَّبُ فِیهِ إِلَّا الْمَاحِلُ وَ لَا یُظَرَّفُ فِیهِ إِلَّا الْفَاجِرُ وَ لَا یُضَعَّفُ فِیهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ یَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِیهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَی النَّاسِ(1)

زمانی برای مردم فرا می رسد که جز سخن چین را گرامی ندارند و جز آدم فاجر و فاسق را زیرک نخوانند و جز آدم باانصاف را ضعیف نگویند. در آن زمان دادن صدقه را غرامت و تاوان شمارند و در صله رحم کردن منت گذارند و عبادت کردن را وسیله فخرفروشی بر مردم قرار می دهند.

ازدواج

فَخَلَقَ لَهُمُ اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ .... وَ لِیَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَةً(2)

خدایی که شب را خلق کرد تا از حرکت های خستگی آور و دشواری های روز به استراحت و آرامش بپردازند ... وسیله ای برای لذت بردن و دفع شهوت باشد. دو نقش بزرگ ازدواج برای هیچ کس پوشیده نیست.

1-آرامش و سکون مرد و زن

2-دفع شهوت و لذت حلال

ص:108


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 98
2- دعای ششم صحیفه

خداوند در یک جا می فرماید:

وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَنِینَ وَحَفَدَةً (1)

خداوند از جنس خودتان همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوه ها خلق کرد.

در جای دیگر می فرماید:

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (2)

و از آیات الهی است که از جنس خودتان برای شما همسرانی افرید تا به وسیله آنان آرامش یابید و بین شما مودت و رحمت قرار داد که در این کار نشانه هایی برای اهل تفکر هست.

ازدواج باعث می شود که غریزه جنسی از طریق مشروع ارضا شود و انسان به حرام نیفتد. قرآن برای دفع شهوت سفارش می کند که حتی مقدمات آن را از طریق حرام آماده نکنید و به آن نزدیک نشوید. وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا(3) به زنان نزدیک مشوید که آن فحشاست و بد راهی است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هیچ گناه فرزند آدم نزد خدای تبارک و تعالی سنگین تر از این نباشد که کسی پیامبر و یا امامی را بکشد یا کعبه را که خدای عزوجل قبله بندگان خود قرار داده است ویران کند یا به حرام با زنی نزدیکی کند.(4)

اگر پایه ازدواج درست بنا شود آثار مطلوبی در پی خواهد داشت.

1-رضایت و محبت پرورگار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «هیچ بنایی ساخته نشد که نزد خدای عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از ازدواج باشد.»

ص:109


1- نحل 72
2- روم 21
3- اسراء 32
4- بحار ج79ص19

2-تولید مثل و ازدیاد جمعیت همان امام بزرگوار: ازدواج کنید تا جمعیت شما زیاد شود زیرا من در روز قیامت به وجود شما حتی به فرزند سقط شده تان بر سایر امت ها می بالم

3-عمل به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم : هما امام بزرگوار: ازدواج سنت من است پس هر که از سنت من روی گرداند از من نیست.

4-حفظ نصف ایمان «همان امام بزرگوار هرگاه بنده ازدواج کند نصف دین را کامل کرده و برای حفظ نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند.

5-ثواب نماز چند برابر می شود. امام صادق علیه السلام فرمود: دو رکعت نمازی که ازدواج کرده می خواند برتر از هفتاد رکعت نمازی است که فرد عزب بخواند.

6-روزی زیاد می شود قرآن آیه 33 سوره نور اگر تهی دست باشند خداوند از فضل و کرم خود آنان را توانگر می گرداند و خداوند وسعت بخش و داناست و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «زن بگیرید زیرا که ازدواج روزی شما را بیشتر می کند(1)

چند نکته مهم که باید در امر ازدواج رعایت شود:

1-اهمیت دادن به ایمان و اخلاق مرد و زن در موضوع ازدواج

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: با زن به خاطر چهار چیز ازدواج می شود: مال و ثروتش ، زیبایی اش، دین داریش و اصل و نسب و خانواده اش و تو با زنان متدین ازدواج کن(2)

2-مهریه متعارف باشد و سنگین نباشد. همان امام بزرگوار فرمود: یتاسَرُوا فِی الصَّداقِ فَاِنَّ الرَّجُلَ لَیُعطِی المَراَهَ حَتّی یَبقیٌ ذلِکَ فِی نَفسِهِ عَلَیه ها حَسیِکَهً(3)

مهریه را اسان بگیرید زیرا مرد در غیر این صورت کابین زن را می دهد اما در دلش نسبت به او کینه و دشمنی به وجود می آید.

ص:110


1- تمام موارد در ج5 بحار الانوار ص53و54
2- کنزالعمال 44602
3- النهایه ج1ص386

3-با خانواده های اصیل و ریشه دار وصلت کنید. رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم : با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید زیرا ژن اثر دارد.

4-کفویت مرد و زن در ایمان است همان امام بزرگوار فرمود: من زینت دختر جحش را به ادزواج زیدبن حارثه در آوردم و ضیاعه دختر زبیربن عبدالمطلب را به ازدواج مقداد تا بدانند که بالاترین شرافت اسلام است.»

5-حقوق متقابل یکدیگر را رعایت کنند: همان امام بزرگوار فرمود: بزرگ ترین حق را بر زن شوهر او دارد در جای دیگر فرمود: جبرییل پیوسته مرا درباره زن سفارش می کرد تا جایی که گمان بردم طلاق او جایز نیست مگر در صورت ثابت شدن فحشا

6-خدمت متقابل زن و شوهر به یکدیگر امام کاظم علیه السلام فرمود: جهاد زن خوب شوهرداری است رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: به زن خود خدمت نکند مگر صدیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد(1)

7-خواستگاری مخفی باشد ولی مراسم ازدواج آشکار پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: اَظهِرُو النّکاحَ وَ اَخفُو الخِطبَهَ مراسم ازدواج را آشکار برگزار کنید ولی خواستگاری را پنهان(2)

8- آداب پذیرفتن دعوت عروسی: این دو روایت نیز از رسول صلی الله علیه و آله وسلم است. هرگاه به مراسم عروسی دعوت شدید در فتن کندی کنید زیرا این مراسم انسان را به یاد دنیا می اندازد اما هرگاه به مراسم تشییع جنازه فرا خوانده شدید شتاب ورزید زیرا این مراسم یادآور آخرت است.بد ولیمه است ولیمه عروسی که در آن ثروتمندان را اطعام می کنند و از مستمندان جلوگیری می نمایند.(3)

ص:111


1- این چند روایت بحار ج103ص256 و کافی ج5ص508 است.
2- کنزالعمال ص44617
3- کنزالعمال 44536

استقامت

وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ(1)

خداوندا پا برجایم کن تا پاسخ دهم خیانت کسی را که به من خیانت کرده به خیرخواهی و پاداش دهم کسی را که مرا ترک کرده به نیکی.

معمولا پابرجایی و استقامت در جاهایی معنا دارد که دل چیز دیگری را می طلبد دل می گوید از خائن انتقام بگیر و با قطع کننده ارتباط با خود روی خوش نشان نده ولی امام علیه السلام از خدا می خواهد که در مواردی مستقیم و راسخ بماند و از خود نقطه ضعف نشان ندهد که خواست دل چیز دیگری را می گوید.

در بخش دیگر همین دعا پس از آن که یک سلسله صفات فضیلت را از خداوند تمنا می کند عرضه می کند. وَ أَکْمِلْ ذَلِکَ لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ و کامل کن اینها را برایم به وسیله پایداری در طاعتت علما علم اخلاق و حکمت علمی معتقدند یکی از نشانه های مهم اخلاص استقامت دوام در عبادت و بندگی پروردگار است.

بر همین اساس امام علیه السلام در جای دیگر همین دعا می فرماید: وَلا تَبتَلِیَنّی بِالکَسَلِ عَن عِبادَتِکَ خدایا به تنبلی و بی حالی در عبادتت گرفتارم مکن. رسول الله نشان ای انسان های با استقامت و شکیبا را در سه مورد فرموده است.

اَوّلّها اَن لا یَکسِلَ الثّانِیَهُ اَنع لا یَضجِرَ اثّالِثَهُ اَن لا یَشکُو مِن رَبِّهِ عَزّوَجَلَّ (2)

اول اینکه کسل و بی حال نمی شود و از هدف باز نمی ماند دوم آنکه جزع و فزع نمی کند و سوم شکایت و اعتراض به خواست پروردگار نمی نماید.

ص:112


1- دعای بیستم صحیفه
2- بحار ج71ص89

طاعت و بندگی خداوند تبارک و تعالی استقامت و حوصله می خواهد باید از بسیاری لذات زودگذر دنیا صرفنظر کرد باید نفس را سرجای خودش نشاند که اگر فرصتی پیدا کند و احساس آزادی بنماید سرپیچی کرده و مخالفت مولا را خواهد نمود.

خداوند تبارک و تعالی یک سلسله واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات برای ما مقرر داشته که رعایت آنها را اطاعت و بندگی نامند و همه خوبان عالم و کسانی که ملقب به لقب بندگی شدند و مدال پرافتخار عبد به آنها عنایت شده به خاطر آن بوده که در انجام فرامین و دستورات الهی ریاضت کشیده و تن خاکی را همراه با روح علوی به استقامت دعوت کرده اند.

مقید شدن به نماز اول وقت توام با حضور قلب و انجام روزه ماه مبارک رمضان همراه با امساک زبان و چشم و گوش و دل از هر لغزش و گناه رفتن به سفر ملکوتی و پرمشقت حج با آن همه مناسک از قبیل طواف و سعی و وقوف در بیابان عرفات و مشعر و منی و رمی جمرات و قربانی و حلق پرداخت زکات و خمس و سایر حقوق واجب و مستحب و گذشت از مال و ثروتی که به جان بعضی بسته شده و از همه مهمتر امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا با مال و جان و دفاع از حریم ولایت اهل بیت علیهم لاسلام همه و همه نامش طاعت و بندگی است و رمز صحت و قبولی اش استقامت و پایداری است.

تشویق فوق العاده مولایمان علی علیه السلام درباره استقامت: «اَلعَمَلَ اَلعَمَلَ ثُمَّ النِّهایَهَ النِّهایَهَ وَ الاِستِقامَهَ الاِستِقامَهَ» عمل صالح عمل صالح! سپس آینده نگری آینده نگری! و استقامت! استقامت! «وَ قَد قُلتُم رَبَّنا اللهُ فَاستَقیمُوا عَلی کِتابِهِ وَ عَلی مِنهاج اَمرِهِ وَ عَلی الطَّریقَهِ الصّالِحَهِ مِن عِبادَتِهِ» همانا شما گفتید: پروردگار ما خداست پس در عمل به دستورات کتاب خدا و در ادامه راهی که فرمان داد و بر روش درست پرستش بندگان او استقامت داشته باشید و پایدار بمانید. وَ لَقَد قالَ

ص:113

رسول الله علیه و اله وسلم: «لا یَستَقیمُ اِیمانُ عَبدٍ حَتّی یَستَقیِمَ قَلبُهُ وَلا یَستَقیِمُ قَلبُهُ حَتّی یَستَقِیمُ لِسانُهُ(1)

و به تحقیق رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم : ایمان بنده ای استوار نگردد تا دل او استوار شود و دل استوار نشود تا زبان استوار گردد.

لازمه ادامه دادن راه خدا استقامت است چون ممکن است انسان تحت تاثیر فشارهای هواهای نفسانی و تبلیغات سوء دشمنان دین خدا قرار گیرد اگر مقاومت و پشتکار نباشد زمین می خورد و محکوم جو فاسد خواهد شد.

جهانیان همه گر منع کنند از عشق*** من آن کنم که خداوندگار فرماید

امام صادق علیه السلام در وصف اهل استقامت فرمود:

اِنَّ المُومن اَشَدُّ مِن زُبُرِ الحَدیدِ اِنَّ زُبُرَ الحَدیدِ اِذا دَخَلَ النّار تَغَیَّرَ وَ اِنَّ المُومِن لَو قُتِلَ لَم یَتَغَیَّر قَلبُهَ(2)

مومن از آهن گداخته شده استوارتر و محکم تر است زیرا آهن وقتی در میان آتش قرار می گیرد تغییر شکل و حالت می دهد ولی مومن اگر کشته شود و سپس زنده گردد و بار دیگر کشته شود هرگز تغییری در اراده و قلبش ایجاد نخواهد شد.

آری استقامت عامل خوبی برای حفظ ارزش ها و معنویات به دست آمده است شخص مستقیم در برابر طوفان های سهمگین بلایا و حوادث زندگی رنگ عوض نمی کند بی شک نتیجه و ثمره استقامت خود را به زودی خواهد دید.

وَأَلَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا (3)

اگر بر این طریق الهی استقامت کنند آب فراوانشان دهیم.

ص:114


1- نهج البلاغه خطبه 176
2- سفینه البحار ج ص37
3- جن 16

شاید منظور همان شراب طهوری باشد که در آیه 21 سوره انسان آمده وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاءً وَکَانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا » و پروردگارشان به آنها شراب طهور می نوشاند این پاداش شماست و تلاش شما قابل تقدیر و تشکر است.

شراب طهور از آن کسانی است که در بندگی حضرت حق قصور نمی کنند و مصداق بارز کلام امیرالمومنین هستند آنجا که فرمود: «شب ها پاهای خود را برای عبادت جفت می کنند آیات قرآن را به ارامی و شمرده تلاوت می نمایند با زمزمه آن آیات و دقت در معنی آنها غمی عارفانه درون خود ایجاد می کنند و دوای دردهای خویش را به این وسیله ظاهر می سازند هر چه از زبان قرآن می شنوند مثل این است که به چشم می بینند. هرگاه به آیه ای از آیات رحمت می رسند به آن طمع می بندند و قلبشان از شوق لبریز می گردد و چنین می نماید که نصب العین آنها است و چون به آیه ای از آیات قهر و غضب می رسند بدان گوش فرا می دهند و مانند این است که آهنگ بالا و پایین رفتن شعله های جهنم به گوششان می رسد. کمرها را به عبادت خم کرده پیشانی ها و کف دستها و زانوها و سرانگشت پاها به خاک میسایند و از خداوند آزادی خویش را می طلبند و همین ها که چنین شب زنده داری میکنند و تا این حد روحشان به دنیای دیگر پیوسته است روزها مردانی هستند اجتماعی ، بردبار دانا نیک پارسا (1)

اسراف

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْکَفَافِ(2)

خدایا به تو پناه می بریم از افتادن در اسراف و از کف دادن کفاف و به اندازه خواستن.

ص:115


1- نهج البلاغه خطبه 193 معروف به خطبه همام.
2- دعای هشتم صحیفه

هر اندازه خواسته های معنوی و روحی رو به ضعف بروند خواسته های مادی مثل شهوت جنسی و خورندگی بیشتر می شوند.

انسان اسراف کار فکر و ذکری جز شکم پرستی و ریخت و پاش و غمی جز فکر کردن در تامین لذت ها و کامرانی زندگی مادی ندارد.

آیا این نوع افراد مجالی دارند تا به تربیت و تهذیب نفس خویشتن بپردازند و روح را از نقایص پاکیزه کنند؟

یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًی لَهُمْ(1)

مانند حیوانات به بهره برداری از دنیا و خوردن و آشامیدن می پردازند که البته جهنم جایگاه آنهاست.

وَ اَنَّ المُسرِفِینَ هُم اَصحَبُ النّارِ(2)

اسراف کنندگان همه اهل آتش دوزخند.

وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (3)

بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید که خدا مسرفان را دوست نمی دارد. خلاصه آن که اسراف یک آفت بسیار مهم اجتماعی است که می تواند بر تمام اوضاع و حالات و صفات فردی و روابط گوناگون اجتماعی اعم از مادی یا معنوی مسلط شده و نظم طبیعی را به کلی از هم بپاشد و جامعه را به بحران های خطرناک اقتصادی مبتلا سازد.

نمونه های بارز اسراف را امروزه در مجالس عروسی و مراسم های گوناگون افراد مرفه می توان مشاهده کرد که پس از صرف غذا سطل زباله در انتظار غذاهای دست نخورده و دست خورده آنها است آن هم در حالی که در کنار همین مسرفین خانواده هایی هستند که حسرت یک لقمه از آن غذاها را می کشند.

ص:116


1- محمد صلی الله علیه و آله وسلم 12
2- مومن 43
3- اعراف 31

امام سجاد علیه السلام در دعای بیستم همین صحیفه عرضه می دارد: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنِی مِنَ السَّرَفِ، وَ حَصِّنْ رِزْقِی مِنَ التَّلَفِ پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست مانع اسراف کاری من باش و روزیم را از تلف شدن محافظت فرما.

امام حسن عسگری علیه السلام فرمود:

عَلَیکَ بِالاِقتِصادِ وَ اِیّاکَ وَ الاِسرافِ فَاِنَّهُ مِن فِعلِ الَّشیطَنَهِ(1)

بر تو باد به رعایت میانه روی و اقتصاد و پرهیز از اسراف و زیاده روی که اسراف از رفتارهای شیطانی است.

قرآن شریف اسراف کنندگان را مفسیدن فی الارض خوانده و درباره آنان فرموده است:

وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ(2)

و از روش اسراف کنندگان پیروی نکنید همان هایی که در زمین فساد می کنند و قابل اصلاح نیستند.

کارگزاران حکومت اسلامی و کسانی که به بعضی میهمانی ها دعوت می شوند نصیحت مولایمان علی علیه السلام را به عثمان بن حنیف کارگزار حضرت در شهر بصره آویزه گوش کنند: «ای پسر حنیف به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره تو را به ولیمه عروسی دعوت کرده و تو به آن جا شتافته ای خوردنی های گوارا و رنگارنگ در کاسه های بزرگ برایت آورده اند گمان نداشتم که تو به مهمانی کسانی بروی که فقیر و نیازمند را راه ندهند و ثروتمندان را دعوت کنند. پس درباره آن چه از این خوردنی ها به دهانت می گذاری بیندیش و هر چه را که در حلال بودنش شبهه داری بیرون انداز و از آن چیزی استفاده کن که از پاک بودن و حلال بودن آن اطمینان داشته باشی.»

ص:117


1- سفینه البحار ج1ص616
2- شعرا 151و152

ای پسر حنیف اگر بخواهم می توانم عسل مصفا و مغز گندم و لباس ابریشمین برای خود تهیه کنم و لکن هیهات که هوای نفس بر من چیزه شود و حرص مرا به برگزیدن خوراکی ها وادار نماید آن هم در این زمان که در حجاز یا یمامه افرادی باشند که حسرت یک قرص نان را داشته باشند و یا هرگز شکمی سیر نخورند و من سیر بخوابم در حالی که در اطرافم شکم هایی گرسنه و جرگرهایی تشنه باشند.

فَاتَّقِ اَللَّهَ یَا اِبْنَ حُنَیْفٍ وَ لْتَکْفُفْ أَقْرَاصُکَ لِیَکُونَ مِنَ اَلنَّارِ خَلاَ(1)

ای پسر حنیف از خدا بترس و چند قرص نان برای تو بس است. اگر علاقه مندی که از آتش جهنم خلاصی داشته باشی.

اسلام

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ ..... وَالحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّیَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ(2)

و حمد خدایی را که دینش را به ما عطا فرمود و ما را جز ملت خودش گردانید. و حمد خدایی را که یکی از راه های هدایت یعنی ماه مبارک رمضان را به ما اختصاص داد ماه روزه و ماه اسلام.

یکی از جاهایی که شکر فراوان دارد نعمت بزرگ اسلام است اینکه خداوند ما را جز امت محمد صلی الله علیه و آله وسلم قرار داده و دینش که همان اسلام است بر ما عطا فرموده صدها هزار بار جای شکر دارد.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ(3) حمد مخصوص خداوندی است که ما را به این جا هدایت فرمود و اگر هدایت او نبود ما هدایت نمی یافتیم.

ص:118


1- نامه 45 نهج البلاغه
2- دعای چهل و چهارم صحیفه
3- اعراف 43

گرچه این سخن اهل بهشت است در هنگامی که در آن جای می گیرند ولی مانعی ندارد در دنیا نیز بگوئیم: خدایا ممنونیم که ما را با مکتب متعالی اسلام آشنا فرمودی. «وَ اختَصَّنا بِمِلَّتِهِ» ما را جز ملت خودت یعنی اسلام قرار دادی.

ناگفته نماند که از حضرت صادق علیه السلام در تفسیر آیه روایات شده که فرمود:

اِذا کانَ یَومَ القِیامَه دُعی بِالنَّبِیِ وَ بِاَمیرِ المومِنینَ وَ بِالاَئِمَهِ علیهم السلام فَیَنصُبونَ لِلنّاسِ فَاِذا رَاتهُم شیعَتُهُم قالُوا الحَمدُاللهِ الَّذِی هَدانا لِهذا للاَیَهَ (1)

هنگامی که قیامت بر پا می شود رسول الله و امیرالمومنین و ائمه علیهم السلام به صحنه قیامت دعوت می شوند همین که چشم شیعیان آن بزرگوار به آنها می افتد همگی می گویند ستایش خدایی را که ما را به این نعمت رهبری کرد. بله اسلام کامل و ناب همان اسلامی است که پیروان سنت و مکتب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برگزیده و تمامی سفارشات آن بزرگوار را درباره خلیفه بلافصل و فرزندان معصومش به اجرا در آورند و منکر امامت آن ذات مقدسه نشدند.

اسلام جدای امامت و ولایت اسلام نیست بلکه اعتقادی است نیمه و ناقص چنان که قرآن درباره کسانی که بخشی از کتاب خدا را قبول دارند و منکر بخش دیگر آن هستند می فرماید:

أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلا خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَی أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (2)

آیا به بعضی از کتاب ایمان می آورید و بعضی دیگر را انکار می کنید و چیست پاداش کسی که چنین کند جز زبونی در زندگانی دنیا و در روز قیامت به سخت ترین عذاب روانه اش نمایند و خداوند از آن چه انجام می دهید غافل نیست.

ص:119


1- تفسیر صافی ص 193
2- بقره 85

باید دید خداوند در چه موقع از الام ما اظهار رضایت فرموده:

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»(1)

امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را برایتان تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم.

آن چه روزی بوده است که خداوند مهربان فرمود: وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا تفسیر در المنثور سیوطی سنی مذهب ج2ص259 آمده ابن مردویه از ابن عساکر از ابی سعید خدری نقل می کند که «لمّا نَصَبَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم عَلِیٍّا یَومَ غَدیرِ خُمٍّ فَنادی لَهُ بِالولایَهِ هَبَطَ جِبرئیلُ عَلَیهِ بِهذِهِ الایَهِ الیَومَ اکمَلتُ لَکُم دینَکُم» همین که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در روز غدیر خم علی بن ابیطالب را منصوب نمود برای علی علیه السلام ندای ولایت سرداد و آنگاه جبرییل نازل شد و ایه «الیَومَ اکمَلتُ لَکُم دینَکُم» برای پیامبر آورد نتیجه آن که اسلام مورد رضایت پروردگار اسلام همراه با ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و خلافت بلافصل آن گرامی است دیدگاه دو امام بزرگوار امام باقر و امام صادق علیها السلام «رَضیِتُ لَکُم الاسلامَ دِینَا اَی تَسلِیمَ النَّفسِ لِاَمرِنا» (2)

معنای این که اسلام را برای شما رضا دادم تسلیم شدن نفس در برابر امر ما اهل بیت است در ملت خدا بودن یعنی جز حزب خدا بودن و حزب خدا هم در آیات و روایات ترسیم شده تا هر کسی ادعای حزب اللهی بودن نکند.

در دو جای قرآن سخن از حزب خدا به میان آمده و در هر دو جا مشخصات حزب خدا بیان شده است.

ص:120


1- مائده 3
2- الغدیر ج1ص234

در سوره مجادله آیه 2 «نمی یابی گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارند با دشمنان خدا و رسول او دوستی کنند هر چند پدران و فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند. اینها کسانی هستند که خداوند بر دل هایشان ایمان نوشته است و با روحی از جانب او تایید می شوند و آنها را در باغ هایی از بهشت وارد می کند که نهرها از زیر درختان آن باغ ها جاری است و برای همیشه در آن می مانند. خدا از آنها راضی است و آنها از خدا راضی هستند اینها حزب خدایند بدانید که حزب خدا رستگارند.» در سوره مبارکه مائده به دنبال آیه 55 که آیه ولایت است سخن از حزب خدا به میان آمده است.

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»

سرپرست شما فقط خدا و رسول و کسانی هستند که ایمان آورده اند و نماز را بر پا داشته و در حال رکوع زکات می دهند و هر که سرپرست او خدا و رسول و کسانی که اهل ایمانند باشد از حزب خداست و حزب خدا پیروز است.

درباره آیه 55 مائده از فریقین روایت نقل شده آن که در حال رکوع زکات داد امیرالمومنین علی علیه السلام بوده است (1)

درباره آیه 56 همین سوره از امام صادق علیه السلام روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در روز قیامت التجا و اعتصام به سوی خدا می برد و ما اهل بیت او به آن حضرت ملتجی می شویم و شیعیان نما متمسک بما خواهند شد و البته ما و شیعیانمان از حزب خداییم و حزب خدا غالب است.»(2)

ص:121


1- احتجاج طبرسی ج1ص43. الغدیر ج2ص156 اختصاص شیخ طوسی ص 277.
2- تفسیر صافی ص152

اشک

فَمَثَّلَ بَیْنَ یَدَیْ_کَ مُتَضَرِّع_اً، وَغَمَّضَ بَصَرَهُ إلَی الارْضِ مُتَخَشِّعَاً، وَطَأطَأَ رَأسَهُ لِعِزَّتِکَ مُتَذَلِّلاً (1)

الها این بندگان گنه کار در حال گریه و زاری به درگاهت ایستاده و از روی خشوع چشم به زمین دوخته و ذلیلانه سر به زیر افکنده اند.

اگر اشک برای از دست دادن مادیات و نزاع های خانوادگی و مسایل دنیا باشد نه تنها ارج و ارزش ندارد بلکه محکوم و خلاف است.

گریه از خوف خدا و استغاثه و توبه و طلب آمرزش از باری تعالی امری موجه و پسندیده است اشک ذوق و محبت نسبت به خداوند تبارک و تعالی و عرض ارادت به محمد و آل محمد علیهم السلام نشان ایمان و اعتقاد و باطن است. گریه برای از دست دادن عزیزان اگر همراه شکایت و اعتراض نباشد امری طبیعی و مباح است.

ولی بهترین نوع گریه در حال دعاست که از دل شکسته حکایت دارد و قابل مقایسه با چیزهای دیگر نیست. چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: «ما مِن شَییءٍ اِلّا وَلَهُ کَیلٌ اَو َوزنً اِلّا الُّدمُوعُ فَاِنَّ القَطرَهَ مِنها تُطفِی بِحاراً مِنَ النّار»(2)

چیزی نیست مگر این که بر آن اندازه و وزنی هست جز اشک ها که قطره ای از آن دریاهایی از آتش را فرو می نشاند.

بعضی از روشنفکرنماها پیروان مکتب اهلبیت علیهم السلام را ملت گریه می نامند و آن را نشانه نادانی می شمرند در حالی که خود از روح مکتب اسلام بی خبرند و نمی دانند که قرآن انبیا و اولیا را به گریه و زاری به درگاه الهی توصیف می کند. در سوره مبارکه مریم پس از ذکر اسامی چند تن از پیامبران از زکریا و یحیی و عیسی و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و

ص:122


1- دعای سی و یکم صحیفه
2- کافی ج2ص428

موسی و هارون و اسماعیل و ادریس علیهم السلام می فرماید: أُولَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا (1)

آنان پیامبرانی بودند که خداوند آنها را مشمول نعمت های خود قرار داده بود وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان تلاوت می شد بی اختیار به خاک می افتادند در حالی که سجده کننده و گریان بودند.

و نیز در سوره اسراء گریه را از خصایص دارندگان علم به حقایق وحی معرفی می فرماید:

قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا (2)

بگو چه شما به این قرآن ایمان بیاورید و چه ایمان نیاورید آنها که پیش از این علم و دانش به آنان داده شده است هنگامی که (این قرآن) بر آنها خوانده می شود مجذوبانه به خاک می افتند و سجده می کنند. (آری آنان) بی اختیار به رو به تمام صورت به زمین می افتند در حالی که گریه می کنند و بر خشوع قلبشان می افزاید.

و باز خداوند بزرگ در جای دیگر درباره چشم های اشکبار می فرماید:

وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (3)

وقتی آیاتی را که بر پیامبر نازل می شود می شنوند می بینی که از دیدگانشان اشک جاری می شود.

ص:123


1- مریم 58
2- اسراء 109و107
3- مائده83

این منطق قرآن بود اما امام سجاد علیه السلام در سراسر صحیفه سجادیه اغلب دعاها را همراه با تضرع و زاری خوانده و در محراب عبادت و بندگی حضرت حق از نهاد دل می نالیده است در دعای ابوحمزه ثمالی آن امام بزرگوار فریاد می زد فَمالِی لا اَبکِی چرا گریه نکنم و نیز جای دیگر دعا عرض میکرد وَ اَعِنِّی بِالبُکاءِ عَلی نَفسِی خدایا باریم کن تا بر خودم گریه کنم.

پیامبر عظیم الشان اسلام از خدا چشم گریان درخواست می کند:

اَلّلهُمَّ ارزُقنِی عَینَینِ هَطّالَتَینِ ذَرّافَتَینِ لِلدُّمُوعِ (1)

خدایا به من دو چشم اشکباری عنایت کن که سیلاب اشکشان سریع و پیاپی باشد.

امام سجاد علیه السلام در دعای سحر رمضان المبارک بعد از آن که بار دیگر می گوید:

اَبکی لِخُروُجِ نَفْسی اَبْکی لِظُلْمَةِ قَبْری اَبْکی لِضیقِ لَحَدی اَبْکی لِسُؤالِ مُنْکَروَنَکیر اِیای اَبْکی لِخُروُجی مِنْ قَبْری عُرْیاناً ذَلیلاً حامِلاً ثِقْلی عَلی ظَهْری

گریه می کنم برای لحظه جان دادنم بگریم برای تاریکی قبرم می گریم برای تنگی لحدم بگریم برای پرسش منکر و نکیر از من گریه می کنم برای بیرون شدنم از گور در حالی که برهنه و خوارم با بار گناهی که بر دوش دارم.

یکی از انواع اشک های بجا و ارزشمند گریه بر مصایبی است که به ال محمد علیهم لاسلام وارد شده و یا اشک ذوق و ارادت نسبت به آن بزرگواران.

امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود:

مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَبَکَی لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمَنَّ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَی وَأَبْکَی لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَمَنَّ جَلَسَ مَجْلِساً یَحْیَی فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ (2)

هر کس ذکر مصایب ما را بنماید و بر آنچه به ما وارد شده اشک بریزد روز قیامت در رتبه ما خواهد بود و هر کس مصایب ما را متذکر شود و بگرید و بگریاند در روزی که همه

ص:124


1- محجه البیضاء ج7ص280
2- امالی صدوق مجلس 17

چشم ها گریان است دیدگانش گریان نخواهد بود و هر کس در مجلسی از مجالس که امر ما اهل بیت و امامان احیا می شود بنشیند دلش زنده و جاوید خواهد بود روزی که همه دل ها مرده است.

امام صادق علیه السلام فرمود: کُلُّ الجَزَعِ وَ البُکاءِ مَکروُهٌ سِوَی الجَزَعِ وَ البُکاءِ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام (1)

هر ناله و فریاد و گریه زاری مکروه است مگر ناله و گریه بر حسین علیه السلام امام رضا علیه السلام فرمود: ماه محرم ماهی است که مردم عصر جاهلیت حرمت آن را حفظ می کردند و در آن جنگ و کشتار نمی کردند ولی در این ماه خون ما را ریختند و حرمت ما را شکستند بچه ها و زنان ما را به اسارت بردند خانه هایشان را آتش زدند.

به درستی که روز شهادت حضرت حسین علیه السلام دلخراش ترین روزها و اشکبارترین ایام است آری در آن روز بود که عزیزان ما در نهایت بلا و مصیبت قرار گرفتند و کرب و بلا را تا قیامت برای ما به ارث گذاشتند.

فَعَلی مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباکُونَ فَاِنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الُّذنوبُ العِظامَ پس بر مثل حسین علیه السلام باید گریست که گریه بر حضرت او گناهان بزرگ را از بین می برد. (2)

اشک حضرت بقیه الله امام عصر روحی له الفدا بر مصایب جد بزرگوارش قابل مقایسه با نوع گریه هیچ فردی از اهل ایمان نیست.

آن بزرگوار در زیارت ناحیه خطاب به امام حسین علیه السلام می گوید: اگر روزگار و زمانه مرا به تاخیر انداخته و نبودم که یاریت کنم و با دشمنانت ستیز نمایم و آنها را سرکوب نمایم. لاَنْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً، وَ لاَبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَهً عَلَیْک َ، وَ تَأَسُّفاً عَلی ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً، حَتّی أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصابِ، وَ غُصَّهِ الاِکْتِیابِ اما شب و روز بر مصایب تو اشک می ریزم و اگر اشک چشمم تمام شود خون گریه می کنم تا جایی که سزاوار

ص:125


1- بحار ج44ص280
2- امالی صدوق مجلس 28و27

است از غم و اندوه و مصیبت هایت جان داده و قالب تهی کرد و در ادامه زیارت ناحیه می فرماید: آسمانیان و کوه ها و خزاین آنها دریاها و ماهی ها و حیوانات آنها مکه و بیت و مقام و مشعرالحرام و حل و احرام همه و همه بر مصیبت تو می گریند.

تنها نه خاکیان به عزای تو اشکریز***ماتم سراست بهر تو از غیب تا شهود

از خون کشتگان تو صحرای مار یه***باغی و سنبلش همه گیسوی مشکبود.

اصلاح و اصلاحات

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا وَ لَیْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِی جَمِیعِ أَیَّامِنَا لِاسْتِعْمَالِ الْخَیْرِ، وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ، وَ شُکْرِ النِّعَمِ، وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ، وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ حِیَاطَةِ الْإِسْلَامِ، وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ، وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ، وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِیفِ، وَ إِدْرَاکِ اللَّهِیفِ(1)

پروردگارا بر محمد و ال او درود فرست و ما را در امروز و امشب و در جمیع ایام زندگی برای انجام کار خیر موفق بدار و نیز برای دوری از شر و شکر نعمت ها و پیروی از سنت ها و اجتناب از بدعت ها و امر به معروف و نهی از منکر و نگهبانی از اسلام و سرکوب باطل و یاری و عزت بخشیدن به حق و هدایت نمودن گمراهان و یاری ضعیفان و دادرسی رستم دیدگان توفیق عطا فرما.

ملاحظه می فرمایید وجود مقدس امام سجاد علیه اسلام چه چیزهایی را در جهت اصلاح خویش و جامعه از درگاه الهی مطالبه می کند برای خود توفیق کار خیر و دوری از شر و بدی ها و شکر نعمت های الهی و پیروی از سنت های الهی و اجتناب از بدعت ها و برای اصلاح جامعه توفیق امر به معروف و نهی از منکر و نگهبانی و حراست از اسلام و مبارزه با باطل و دفاع ازحریم حق و فضیلت و ارشاد مردم گمراه و حمایت از مستضعفین

ص:126


1- دعای ششم صحیفه

دادرسی از ستم دیدگان همه انبیا و اولیا از جانب خداوند مامور بودند که همین مسایل را برای اصلاح مردم به اجرا در آوردند و کاری غیر از این نداشتند.

در مسایل مادی و سیاسی اصلاحات خلاصه نمی شود بلکه اگر جامعه کسانی را داشته باشد که احساس مسئولیت کنندو آن چه را که امام سجاد علیه السلام توفیقش را از خداوند بزرگ می خواهد آنان نیز بخواهند و موفق به انجام و اجرای آنها شود به طور قطع مسایل مادی و سیاسی نیز اصلاح می شود و آن مدینه فاضله که نهایت آرزوی بشریت است به وجود خواهد آمد. شما ببینید منطق مولایمان علی علیه السلام برای قبول حکومت ظاهری بر مردم و قیام خونین فرزند بزرگوارش حضرت سیدالشهدا با چه انگیزه و هدفی بوده است.

امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه اش به عبدالله بن عباس که از جمله کارگزاران حضرت بود نوشت:

فَلا یَکُن اَفضَلَ ما نِلتَ فِی نَفسِکَ بُلُوغُ لَذَّهٍ اَو شِفاءُ غَیظٍ وَ لکِن اِطفاءُ باطِلٍ اَو اِحیاءُ حقٍّ (1)

پس بهترین چیز نزد تو در دنیا رسیدن به لذت ها یا انتقام گرفتن نباشد بلکه هدف تو خاموش کردن باطل یا زنده کردن حق باشد.

اءَما وَ الَّذِی فَلَقَ الحَبَّهَ، وَ بَرَاءَ النَّسَمَهَ لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اءَخَذَ اللّهُ عَلَی الْعُلَماءِ اءَنْ لا یُقارُّوا عَلی کِظَّهَ ظالِم وَ لا سَغَبِ مَظلُومٍ لاْلَقْیْتُ حَبْلَها عَلی غارِبها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَاءْسِ اءوَّلِها، وَ لالْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِهِ اءَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ(2)

سوگند به پروردگاری که دانه گیاه را از خاک شکافت و انسان را بیافرید. اگر آن جمعیت زیاد حضور نمی یافتند و وجود جمعی یاری کننده نبود که حجت بر من تمام گردد و نبود پیمانی که خداوند تبارک و تعالی از علما و دانشمندان گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم هر اینه رشته خلافت را بر کوهانش می انداختم و پایانش را

ص:127


1- نهج البلاغه نامه 66
2- نهج البلاغه خطبه سوم

چون اولش فرض می کردم و از خلافت کناره می گرفتم و آن وقت شما می فهمیدید که این دنیای شما نزد من از آب بینی بزی کم ارزشتر است.

قیام حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام نیز براساس ایجاد اصلاحات در امت جدش بود و هدفی غیر از این نداشت.

امام علیه السلام احساس کرد که دیگر موعظه و خطابه نامه نگاری برای مردم شهرها بی فایده است اینک وقت آن رسیده که با یک قیام خونین و ایثار جان و حتی همراه کردن زن و فرزند هشدار و زنهاری به مردم غافل عصر خویش دهد تا با خون مقدس خود و فرزندان و برادران و جوانان رشیدش درخت دین را آبیاری کند. که نبود اگر حرکت آن بزرگوار نبود طبق فرمایش خود حضرت وَ عَلَی الاِسلاِم السَّلام باید فاتحه اسلام خوانده می شد و اگر امروز این مکتب متعالی به سلامت در اختیار ما قرار گرفته مرهون فداکاری های آن امام بزرگوار و یاران باوفایش می باشد.

هنگامی که حضرت حسین علیه السلام از مدینه رهسپار مکه می شد برای برادرش محمد حنفیه وصیتنامه ای نوشت و در آن وصیت نامه انگیزه قیام خود را بیان کرد.

پس از اقرار و اعتراف به یگانگی پروردگار و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و حق بودن بهشت و دوزخ و حساب و زنده شدن مردگان که احتمالا منظور امام علیه السلام از بیان اصول عقاید آن بود که بدانید همین اصول امروز به خطر افتاده است.

سپس نوشت که:

و إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِیدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ، وَأَسِیرَ بِسِیرَه جَدِّی وَسِیرَه أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام. فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَهُ أَوْلَی بِالْحَقِّ، وَمَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّی یَقْضِیَ اللَهُ بَیْنِی وَبَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ. وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی إلَیْکَ یَا أَخِی ؛ وَمَا تَوْفِیقِی إلاَّ بِاللَهِ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإلَیْهِ أُنِیبُ (1)

ص:128


1- نفس المهموم ص45

این نهضت من نه برای سرکشی و طغیان و نه از روی هوای نفس و نه منظور آن است که فساد کاری کنم و یا بر کسی ستمی روا دارم تنها آن چه مرا به این قیام وا داشته اصلاح کارهای جدم است و جلوگیری از فساد و باطل است و می خواهم راه امر به معروف و نهی از منکر را در پیش گیرم و روش جد خود رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و پدر خود علی علیه السلام را دنبال کنم هر کس در مقابل دعوت من سر تسلیم و پذیرش فرود آورد و حق را از من بپذیرد چه بهتر و هر کس هم نپذیرد و عکس العمل نشان دهد باز صبر می کنم و در راه رسیدن به اهداف خود مصیبت ها و ناملایمات را تحمل می کنم.

ای برادر من این وصیت من است برای تو و توفیق را جز از خدای نخواهم و تنها بر وی توکل می کنم و به سوی او باز می گردم.

نتیجه می گیریم که اصلاح و اصلاحات واقعی در جلوگیری از فسادهای اجتماعی و اعتقادی و امر به معروف و نهی از منکر و کشاندن جامعه به آنجا که جان و مال و ناموس مردم در امنیت و رفاه باشند و دست مفسیدن فی الارض و ستمگران از سر مردم کوتاه گردد.

ص:129

اعتدال

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالِاقْتِصَادِ (1)

خدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا بهره مند کن به میانه روی.

یکی از چیزهایی که زندگی بشر را گرفتار کرده خروج از حد اعتدال در تمامی زمینه هاست و این منحصر به جامعه امروز نیست در گذشته هم این خط انحرافی وجود داشته است. قرآن مجید کتاب آسمانی مسلمین و همچنین روایات رسیده از معصومین علیهم السلام مکرر و مدام ما را به صراط مستقیم و نیفتادن در افراط و تفریط و چپ و راست دعوت کرده اند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: اِنَّ هذَا الدِّینِ مَتینً فَاَوغِلُوا فِیهِ بِرِفقٍ (2)

این دین محکم و قوی است راه مستقیم آن را با مدارا بپیمایید و تندروی نکنید.

برخی در مسایل اعتقادی از صراط مستقیم الهی خارج می شوند و برخی دیگر در کار و مسایل دنیوی یا آنقدر خود را اذیت می کنند که وقتی برای استراحت ندارند و یا این که تن به کار نمی دهند و تن پروری می کنند.

ایوب بن حر می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که در پاسخ به سوال مردی که از حضرت می پرسید میانه روی و تدبیر زندگی نیمی از کسب است فرمود: لا بَل هُوَ الکَسبِ وَ مِن التَّدبِیرِ فِی المَعیشَهِ نه بلکه تمام کسب است نه نیمه آن و تدبیر در کیفیت زندگی جز دین محسوب می شود.

در خورد و خوراک نیز نباید مرتبه اعتدال را از یاد برد. استفاده از مواهب الهی جز دستورات پروردگار است. چیزی که با کلمات خداوند تبارک و تعالی و اهل بیت علیهم السلام مغایرت دارد ریاضت های غیرشرعی و پرخوری و اسراف است.

وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ(3)

ص:130


1- دعای بیستم صحیفه
2- کافی ج2ص86
3- اعراف 31

بخورید و بیاشامید و لیکن اسراف نکنید که خدا مسرفین را دوست نمی دارد. امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق درباره حق شکم می فرماید:

وَ اَمّا حَقُّ بَطنِکَ فَاَن لا تَجعَلَهُ وَ عاءً لِقَلیلٍ مِنَ الحَرامِ وَ لا لِکَثرٍ وَ اَن تَقتَصِدَ لَهُ فِی الحَلالِ (1)

حق شکم بر تو این است که آن را ظرف چیزهای حرام چه کم و چه زیاد قرار ندهی و در چیزهای حلال هم میانه روی را پیشه کنی.

در عبادت نیز باید حد اعتدال را حفظ کرد تجربه نشان داده اشخاص که در عبادت تندروی داشته اند و بار سنگینی از نوافل و مستحبات را بر جسم و روح خویش تحمیل کرده اند پس از گذشت چند صباحی از کل عبادت خسته شده و گاهی متاسفانه حتی تارک نمازهای یومیه خود گشته اند.

مولایمان علی علیه السلام و به امام مجتبی علیه السلام سفارش می فرمود:

وَ اقتَصِد یا بُنَیَّ فِی مَعِیشَتِکَ وَ اقتَصِد فِی عِبادَتِکَ وَ عَلَیکَ فِیها بِالاَمرِ الدائِمِ الذَّی تُطِیقُهُ (2)

فرزندم در تلاش معاش و انجام عبادت میانه رو و معتدل باش و از زیاده روی پرهیز کن و در حدود طاقت و توانت فعالیت نما تا بتوانی آن را برای همیشه انجام دهی.

حضرت صادق علیه السلام می فرمود: لا تَکرِهُوا اِلی اَنفُسُکُم العِبادَهَ (3)

خود را به خاطر عبادت به کراهت و زحمت نیندازید و عبادت را بر خویشتن تحمیل نکنید

همان امام بزرگوار از خاطرات جوانی خویش نقل می کند که در عبادت کوشش بسیار می کردم پدرم می فرمود: کمتر از این مقدار عبادت که از تو می بینم به جای آور زیرا وقتی خداوند بنده ای را دوست دارد با عبادت کم از او راضی می شود. (4)

ص:131


1- تحف العقول ص186
2- سفینه البحار ج2ص431
3- کافی ج2ص85
4- کافی ج2ص87

در موضوع کار و کسب گرچه انبیا و اولیا بیشتر در مقام پرورش روح و روان انسان ها بودند ولی به مسایل مربوط به کار و کسب نیز می پرداختند و از مردم می خواستند که برای رسیدن به ثروت دنیا و رفاه خانواده از مرز اعتدال خارج نشوند.

امیرالمومنین علی علیه السلام برای اینکه مسلمانان در اثر کار زیاد فرسوده نگردند و همیشه سر حال و با نشاط باشند می فرمود:

مَنِ اقتَصَرَ عَلی بُلغَهِ الکَفافِ فَقَد انتَظَمَ الرّاحهَ (1)

هر کس به درآمد خود به اندازه کفاف زندگی اش اکتفا کند و قانع باشد از پریشان فکری رهیده و به این وسیله آسایش خاطر خود را فراهم ساخته است.

یکی از ضررهای زیاد خواهی افتادن در معاملات حرام از قبیل ربا و احتکار و گران فروشی و غش و تقلب و نظایر اینهاست.

حمزه بن حمران می گوید مردی از وضع روحی و اخلاقی خود به حضرت صادق علیه السلام شکایت کرد که در طلب مال می رود و ثروت به دست می آورد و مال بیشتری طلب می کند سپس گفت به من چیزی بیاموزید که خوی خود را اصلاح کنم.

حضرت در جواد فرمود اگر به اندازه زندگی اکتفا کنی کمترین مال دنیا بی نیازت می کند و اگر اکتفا نکنی تمام ثروت دنیا نمی تواند تو را غنی و بی نیاز سازد. (2)

نکته مهمی که در بحث اعتدال مطرح است آب و آبکشی است و مصرف آب در هنگام غسل و وضو و استحمام است

اسراف در آب و وسواس در وضو و غسل و آب کشیدن لباس و ظروف و غیره بیش از حد شرعی از زشت ترین کارهاست.

ص:132


1- نهج البلاغه حکم 362
2- کافی ج2ص139

رعایت نکات بهداشتی در خوردنی ها و نوشیدنی ها و پوشیدنی ها و محل سکونت و مجامع عمومی مورد سفارش و تاکید رهبران دینی است ولی این به آن معنا نیست که آب شرب را چنان مصرف کنیم که شکل اسراف به خود گیرد.

عبدالله بن سنان می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم که مردی است که به وسوسه در وضو و نماز مبتلاست ولی او مرد عاقلی است امام علیه السلام فرمود این چه عقلی است برای او در حالی که پیروی از شیطان می کند؟ گفتم چگونه پیروی از شیطان می نماید؟ فرمود از خودش سوال کن این حالت وسواس به تو دست می دهد از کجا سرچشمه می گیرد؟ پاسخ خواهد داد از عمل وسواس های شیطانی است. (1)

اعتقادات

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّکِّ فِی أَمْرِهِ(2)

حمد خدای را به خاطر آنچه از خود به ما شناساند و طریق شکر گزاری اش را به ما الهام فرمود و درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود و ما را دلالت نمود که چگونه به وسیله اخلاق به مرتبه توحید و یگانگی حضرتش برسیم و از انحراف و دودلی در امر خویش دورمان ساخت.

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ .....اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَمِینِکَ عَلَی وَحْیِکَ، وَ نَجِیبِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ صَفِیِّکَ مِنْ عِبَادِکَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَیْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَکَةِ(3)

ص:133


1- کافی ج1ص11
2- دعای اول صحیفه
3- دعای دوم صحیفه

حمد خدای را که به وجود مبارک پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم که بر ما منت گذاشت ... بار الها بر محمد که امین وحی ات بود درود فرست همو که از بین مخلوقاتت برگزیده شد او که رهبر رحمت و پیشوای خوبی و کلید برکت بود.

اعتقاد به خداوند تبارک و تعالی به نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و به جانشینان بر حق او یعنی ائمه طاهرین علیهم السلام و موضوع معاد از اصل دین و از جمله مسایلی است که تقلید بردار نیست.

اعتقاد به خداوند متعال پیچ و خم ندارد زیرا که مطابق با فطرت است.

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (1)

توجه خود را به این دین معتدل کن این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده تبدیلی در خلق خدا نیست این است دین استوار ولی بیشتر مردم نمی دانند.

ابراهیم علیه السلام به بت سازان و بت پرستان می گفت:

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ (2)

من از آنچه شما عبادت می کنید بیزارم مگر خدایی که مرا به وجود آورده و هدایتم خواهد کرد.

حس خداجویی در فطرت و نهاد همه انسان ها موجود است همان طور که رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: کُلُّ مُولوُدٍ یُولَدُ عَلَی الفِطرَهِ هر نوزادی که به دنیا می آید براساس ایمان و اعتقاد به خدامتولد می شود.

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه عرض می کند.

اَنتَ الَّذی اَشرَقتَ الاَنوارَ فِی قُلوُبِ اَولِیائِکَ حَتی عَرَفُوک وَ وَحَّدُوکَ (3)

ص:134


1- روم 30
2- زخرف 27و26
3- بحار ج98ص226

تویی آن که انوار را در دل های دوستانت تاباندی تا آن که تو را شناختند و به یگانگیت ره یافتند.

در بحث اعتقاد به انبیا و خاصه پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم باید چون امام سجاد علیه السلام خدای را سپاس گفت که وجود نازنین شخصیتی را راهبر ما قرار داد که اشرف مخلوقاتش بود.

امیرالمومنین علی علیه السلام درباره منزلت و جایگاه رسول الله صلی الله علیه واله وسلم و نبوت خاصه فرمود : خداوند تبارک و تعالی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به حق برانگیخت تا بندگانش را از عبادت و بندگی بت ها به عبادت باریتعالی وادار سازد و از فرمانبرداری شیطان به فرمانبری از پروردگار ترغیب نماید و توسط قرآنی که معنای آن را روشن نمود و اساسش را محکم فرمود از مردم خواست تا به خدای خویش آگاه شوند در حالی که ناآگاه بودند و بالاخره به وجود حق تعالی اعتراف کنند بعد از آن که او را انکار می کردند. و هستی او را اثبات نمایند بعد از آن که باور نداشتند پس خدای سبحان در کتاب خویش بی آنکه او را ببیند تجلی کرد و این تجلی به وسیله قدرت خویش بود که به آنها بشارت داد و نیز توسط قهر و غضب خود بود که آنها را ترسانید. (1)

اعتقاد دیگری که در بطن نبوت واقع شده و الزامی است اعتقاد به خلافت بلافصل علی علیه السلام و امامان معصوم از فرزندان آن امام بزرگوار است.

امامت همانند نبوت ضرورت اجتماعی و دینی دارد و سعادت و نیک بختی جامعه بشری به استمرار ارشاد و تبلیغ از مبدا وحی و الهام وابسته است اگر انبیا به طور مستقیم یا وحی با پروردگار ارتباط دارند و قوانینی را برای انسان ها از جانب پروردگار می آورند پس از خاتم انبیا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم می باید افرادی واجد شرایط باشند که مفاهیم قرآن و دین را تبیین کنند و انها نیز از جانب خداوند منصوب و مورد تایید حضرت باری

ص:135


1- نهج البلاغه خطبه 26

تعالی باشند. به همین دلیل بود که رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در حدیثی بسیار معروف و مورد تایید فریقین یعنی حدیث ثقلین امامان معصوم و عترت را ملازم و همراه قرآن قرار داده و فرموده است.

اِنّی تارِکٌ فیکُم الثَّقَلینِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتِی (1)

من دو چیز گرانبها را در میان شما می گذارم این دو عبارتند از کتاب خدا و عترت من.

امام رضا علیه السلام می فرمود: اِنَّهُ لَولَم یَجعَلِ اللهُ لَهُم اِماماً قَیِمّاً اَمِیناً حافِظاً مُستَودِعًا لَدَرَسَتِ المِلَّهُ وَ ذَهَبَ الدِّینُ غُیِّرتِ السُّنَّهِ (2)

اگر خداوند تبارک و تعالی برای امت و مردم امامانی قرار نمی داد که قیم و امین و حافظ نگهبان باشند ملت از بین می رفتند و دین از دست می رفت و سنت تغییر می کرد.

و در موضوع اعتقاد به معاد باید عرض کنم در تقسیم بندی آیات قرآن شریف بیشترین آیات را درباره موضوع معاد مشاهده می کنیم و حتی از بحث توحید و خداشناسی آیات معاد فزون تر است.

قرآن کریم از اول تا آخر به مناسبت های گوناگون سخن از روز قیامت و حالات آن به میان آورده که هیچ کتاب آسمانی مثل آن به این موضوع مهم اعتقادی نپرداخته است.

قرآن تعبیرهایی جالبی برای معاد دارد:

وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (3)

این زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی چیزی نیست زندگی واقعی در خانه آخرت است اگر مردم بفهمند.

ص:136


1- فضائل الخمسه ص56
2- تصنیف نهج البلاغه ص 323
3- عنکبوت 64

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا (1)

خدای یکتا که خدایی جز او نیست همه شما را در روزی که تردید در آن نیست جمع خواهد کرد و چه کسی از خدا راستگوتر است آثار اعتقاد به معاد فراوان است.

1-آرامش خاطر بارها دیده شده منکرین معاد وقتی به آخر خط می رسند دست به خود کشی می زنند تا از آنچه در آن گرفتار شده اند رهایی یابند در حالی که مومنین به آخرت و آنهایی که امید به لقاء الله و رحمت خدا دارند هیچ گاه مرگ را به منزله پایان زندگی تصور نمی کنند.

2-کسی که به جهان آخرت معتقد و به حساب و کتاب آن عالم است احساس می کند که مسئول است و درباره کارهایش مورد مواخذه و سوال قرار خواهد گرفت بر همین اساس در دنیا به قول معروف دست به عصا راه می رود و تلاش می کند که از مرز شرع مقدس خارج نشود چون باور دارد که یک روز آنچه را که انجام داده باید پاسخگو باشد. وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (2)

و از آنچه انجام داده اید شما را بازخواست خواهد کرد.

مولایمان علی علیه السلام فرمود: اِنَّ الغایَهَ القِیامَهُ وَ کَفی بِذلِکَ وَاعِظاً لِمَن عَقَلَ (3) پایان کار قیامت است و کافی است آدم عاقل از همین اعتقاد موعظه شود و پند گیرد.

3-یکی دیگر از آثار و نتایج اعتقاد به معاد هدفمندی و آینده نگری است کسی که به روز قیامت و پاداش اعتقاد دارد دنیا را مزرعه آخرت و جای آباد کردن رستاخیز می داند و مانند منکرین معاد به پوچی و لغو بودن آفرینش خویش نمی رسد بلکه با اراده ای قوی برای اهدافی عالی و بلند که همانا نیل به جزا و پاداش های ارزشمند الهی در

ص:137


1- نساء 87
2- نحل 93
3- نهج البلاغه خطبه 190

جهان آخرت است تلاش م یکند و همین آینده نگری و امید به فردای روشن او را به حرکت وادار می نماید و با پشتکار و پایداری مشغول تهیه و تدارک توشه آخرت می شود.

اعمال

وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ(1)

خدایا عملم را به بهترین اعمال منتهی گردان و مرا به اعمالی بگمار که فردای قیامت مرا به آن بازخواست می کنی روزهایم را تنها برای آنچه به خاطر آن خلقم کرده ای صرف نما.

بهترین عمل کدامست؟ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در واقع بهترین عمل را آن می دانند که مطابق با سنت باشد و نیت و گفتار و عمل هم یکی باشد.

سخنی پذیرفته نمی شود مگر با عمل عمل و سخنی قبول نمی شود مگر با نیت و سخن و عمل و نیتی مقبول نیست مگر آنکه منطبق با سنت باشد. (2)

امام صادق علیه السلام بیانی در ذیل این آیه شریفه دارند.

الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَملاً (3)

خداوند مرگ و حیات را آفریده است برای اینکه شما را ازمایش کند تا معلوم شود کدامیک از عملتان بهتر است.

لَیسَ یَعنِی اَکثَرُ عَمَلاً لکِن اَصوَبَکُم عَمَلاً (4)

منظور کار زیاد نیست بلکه مراد این است که خدا شما را بیازماید تا معلوم شود کردار کدام یک از شما به صواب و واقعیت نزدیکتر است.

ص:138


1- دعای بیستم صحیفه
2- مستدرک الوسایل ج1ص8
3- ملک2
4- تفسیر صافی 539

نتیجه آنکه بهترین عمل آن است که مورد رضای پروردگار و بی شائبه و مطابق با سنت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم باشد. امام سجاد علیه السلام در ضمن روایاتی فرمود محبوب ترین شما نزد خداوند کسانی هستند که عملشان نیکوتر و رفتارشان پسندیده تر است اما بدانید که اعظم شما در نزد خداوند در مقام عمل و بزرگترین شما در پیشگاه الهی کسانی هستند که اعمال بیشتری و بهتری انجام می دهند و این در پیشگاه خداوند مقبول تر است و خدا به آن اهمیت زیادی می دهد.

وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ (1)

حضرت سلیمان گفت پروردگارا توفیقم ده تا عملی را انجام دهم که مورد رضایت تو باشد و مرا به لطف و رحمتت در زمره بندگان صالحت وارد نما.

بیان دیگر امام سجاد علیه السلام در دعا این بود که وَاستَعمِلنِی بِما تَسالُنِی غَداً عَنهُ وَ استَفرِغ اَیّامِی فِیما خَلَقتَنِی لَهُ

انسان کارهای زیادی را می تواند انجام دهد که بسیاری از آنها لغو بیهوده است و کارساز نیستند جز آنکه عمر عزیز از کف برود و محصولی حاصل نشود.

براستی در این دنیا که عمر بشر محدود و کوتاه است سزاوار نیست که اوقات شریف را به بطالت تمام کرد چه بهتر از فرصت ها به چیزی اشتغال یابیم که فردای قیامت مورد مواخذه و سوال درباره آنها قرار می گیریم و فلسفه آفرینش ما با آن ارتباط دارد.

امیرالمومنین علی علیه السلام در این رابطه رهنمودی دارند بسیار جالب و آموزنده است: مَن اِشتَغَلَ بِغَیرِ المُهِمِّ ضَیَّعَ الاَهَمَّ مَن طَلَبَ العَقلَ المُتعارَف فَلیَعُرِف صُورَهً الاُصُولِ وَ القُضُولِ فَاِنَّ کَثیراً مِنَ النّاسِ یَطلُبُونَ الفُضُولَ وَ یَضعَونَ الاُصُولَ فَمَن اَحرَزَ الاَصلَ اِکتَفی بِهِ عَنِ الفَضلِ لا قُربَهَ بِالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّت بِالفَرائِضِ کُن مَشغولاً بِما اَنتَ عَنهُ مَسئُولٌ (2)

ص:139


1- نمل 19
2- الحیاه ج1ص308

هر کس به غیر مهم خود را مشغول بدارد آن را که در صدر قرار دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد ضایع کرده است.

هر کس عقل متعارف را طلب می کند باید به صورت اصول و فضول آشنایی و شناخت پیدا کند ولی بیشتر مردم فضولات را طلب می کنند و مسایل اصلی و مهم را رها می نمایند در حالی که هر کس به اصل برسد از مسائل فرعی بی نیاز خواهد شد.

انسان به توسط کارهای مستحب تقرب به خداوند پیدا نمی کند زمانی که به کارهای واجبش ضرر برسد بنابراین به چیزی مشغول باش که درباره آن مسئولیت داری و مورد مواخذه و سوال قرار خواهی گرفت.

چیزهایی در قیامت از ما سوال می شود تمام احکامی است که اسلام در شئون مختلف زندگی برای مردم مقرر فرموده و باید در عمل آنها را رعایت کرد.

به نظر حقیر بهترین مرجع برای آشنایی به آنچه که ما درباره آنها مسئول هستیم رساله حقوق امام سجاد علیه السلام است که در حدیث مفصلی به تمامی وظایف و حقوق یک فرد مسلمان پرداخته است.

از جمله به حق خدا حق اعضای بدن حق پدر و مادر حق فرزند حق معلم نکته دومی در دعای امام سجاد علیه السلام درباره اعمال بود وَ استَفرِغ اَیّامِی فِیما خَلَقتَنِی لَهُ بارالها توان و نیروی مرا در طول ایام زندگی به راهی قرار ده که مرا برای آن آفریده ای.

قرآن فلسفه آفرینش ما را این گونه بیان می فرماید:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (1)

من جن و انسان را نیافریدم مگر برای عبادت.

عبادت منحصر در نمازهای یومیه و روزه ماه رمضان و حج و خمس و زکات و امثال آنها نیست بلکه هر کاری که برای جلب رضایت پروردگار انجام گیرد و در ارتباط با اطاعت

ص:140


1- الذاریات 56

از فرمان الهی باشد عبادت است و این علت خلقت ماست

وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (1)

مرا عبادت کنید که عبادت من صراط مستقیم و راه اصلاح و رستگاری است.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: ما تَقَرَّبَ مُتَقَرَّبٌ بِمِثلِ عِبادَهِ اللهِ (2) هیچ تقرب جوینده ای به چیزی چون عبادت خدا به او نزدیک نشد. اگر پرسید ما برای عبادت خدا خلق شدیم عبادت چه نقشی در ما دارد؟ امام رضا علیه السلام فرمود: تا این که مردم یاد خدا را فراموش نکنند و آداب او را وا نگذارند و از اوامر و نهی او غافل نشوند زیرا درستی و قوام آنان در این است اگر بدون تعبد به حال خود رها می شدند پس از مدتی دلهای شان سخت می شد. (3)

و امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسش از حقیقت بندگی خدا فرمود: حقیقت بندگی سه چیز است اینکه بنده در آن چه خداوند به او عطا فرموده است برای خود مالکیتی قایل نباشد زیرا بندگان مالک چیزی نیستند مال را متعلق به خدا می دانند و آن را هر جا که خدای تعالی فرمان داده است به مصرف می رسانند. بنده برای خود تدبیر و چاره اندیشی نمی کند و تمام اشتغالش به چیزهایی است که خدای تعالی او را به انجام آنها فرمان داده یا از آنها بازداشته است. این نخستین درجه پرهیزکاران است. (4)

افسوس

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَی، وَ الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَی، وَ أَشْقَی الشَّقَاءِ، وَ سُوءِ الْمَآبِ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ (5)

ص:141


1- یس 61
2- غررالحکم
3- عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2ص103
4- مشکاه الانوار ص 327
5- دعای هشتم صحیفه

خداوندا به تو پناه می بریم از افسوس و حسرت بزرگ و مصیبت کبری و بدبخت ترین نکبت ها و پایان بد و محروم ماندن از ثواب ووارد شدن در عقاب و عذاب .

افسوس و حسرت درباره مسایل مادی و گذرای دنیا کوچک و غیرقابل اهمیت است افسوس بزرگ در صحنه قیامت و هنگام رسیدگی به اعمال است که مصیبت کبری و عاقبت بد و محروم ماندن از ثواب ورود به عذاب الهی را در پی دارد.

بعضی برای آنکه نتوانستند در موقع ارزانی املاک و وسایل زندگی چیزی را تهیه کنند و یا به مراد جنسی خود برسند افسوس می خورند در حالی که جای افسوس نیست کسانی باید افسوس بخورند که در محضر خدا جوانی خویش را تباه کردند و عمر عزیز خویش را با خطاها و لغزش ها سپری نمودند.

و کاری برای جهان آخرت خویش نکرده اند.

خداوند می فرماید:

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿55﴾ و پیش از آنکه به طور ناگهانی و در حالی که حدس نمی زنید شما را عذاب دررسد نیکوترین چیزی را که از جانب پروردگارتان به سوی شما نازل آمده است پیروی کنید (55) أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَی مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ (1)

و از بهترین آیاتی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید قبل از اینکه ناگهان عذاب الهی به سراغ شما آید و شما آگاه نباشید آنگاه هر کس بگوید افسوس بر من از آنچه درباره پروردگار کوتاهی کردم و از مسخره کنندگان بودم.

در جای دیگر می فرماید

قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتَّی إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا یَا حَسْرَتَنَا عَلَی مَا فَرَّطْنَا فِیهَا وَهُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَی ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا یَزِرُونَ وَمَا

ص:142


1- زمر 56و55

الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (1)

آن هایی که لقاء الله را تکذیب کردند زیان کردند و همین که قیامت به ناگهانی برای آنان فرا رسد می گویند افسوس بر ما که چه اندازه درباره چنین روزی کوتاهی کردیم و آنان بار سنگین اعمال خویش را بر دوش می کشند و چه بد بار گرانی را حمل می کنند

زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و خانه آخرت برای اهل تقوا بهتر ست آیا اندیشه نمی کنید.

عده ای برای همین دنیای لهو و لعب صدها جنایت و گناه مرتکب می شوند تجاوز به حقوق دیگران می نمایند و ثروت هنگفتی را به جیب می زنند و یا برای رسیدن به ریاست دنیا دست و پا می زنند و با دروغ و فریب به جایگاه مادی خویش می رسند بدون آنکه برای عاقبت این کارها اندیشه کنند. که پایان کارشان بدو جایگاهشان دوزخ است.

حالا جالب تر از این قشر حریص و نیرنگ باز آنهایی هستند که حسرت می خورند چرا مثل این افراد به ثروت و ریاست دنیا نرسیده اند و شاید هم از غم و غصه به بیماریهای صعب العلاج و مرگ های ناگهانی گرفتار آیند.

گروهی هم هستند که حسرت یک لحظه دیدار یوسف زهرا علیهما السلام امام عصر ارواح العابدین له الفداء را می خورند بارها به مساجد جمکران و سهله می روند شاید یکبار عطر مهدوی را استشمام کنند و روی نازنین حضرتش را ببینند و با او گفت و گو کنند و یا اینکه هنگامه حضور و ظهور آن بزرگوار را درک کنند و ملازم رکاب او باشند و جز انصار و سربازانش گردند.

چقدر زیبا فرمود: مولایمان امیرالمومنین علیه السلام قِیمَهُ کُلِّ امرِی ء ما یُحسِنُهُ (2)

ص:143


1- انعام 31و32
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 78

ارزش هر کس به چیزی است که بر آن ارزش قایل است.

بیاییم به چیزهایی حسرت و افسوس بخوریم که نزد خداوند و پیامبر گرامی و اهل بیت او علیهم السلام قیمت و ارزش داشته باشد برای پوچیها و چیزهای بی ارزش غصه نخوریم که ضرر خواهیم کرد.

همان گرامی فرمود:

مَن عَرَفَ نَفسَهُ لَم یُهنِها بِالفانِیّاتِ (1)

هر که جایگاه خود را بشناسد و قدر و منزلت خود را بداند خویشتن را به چیزهای فانی شدنی خوار نسازد.

لازم است باز تکرار شود که امروزه چیزی که خانواده های زیادی را به خود مشغول کرده چشم به هم چشمی و نگاه به زندگی یکدیگر است به چه قیمتی خدا می داند گاه از راه ریا گاه دزدی و اجحاف و غیره و اگر با همه این احوال نتوانستند به خواسته های مادی خویشتن برسند عاقبت حسرت و اندوه آنان را از پای در می آورد.

باید گفت ای کسانی که ارزش و جایگاه خویش را فراموش کرده اید بیایید مثل سلمان فارسی فکر کنید تا زندگی بی دغدغه و آرامی داشته باشید و به همین که دارید قانع گردید. به سلمان فارسی علیه الرحمه گفتند آسایش در چیست؟ پاسخ داد در زندگی همیشه به پایین دست خود نگاه کردن و به آنچه دیگران دارند چشم مدوز و آنچه را بدان نمی رسی آرزو مکن زیرا کسی که قانع باشد سیر می شود و کسی که قانع نباشد سیر نمی شود و به فکر بهره آخرتت باش. (2)

از جمله وحی های آسمانی این بود اگر برای آدمیزاد دو رودخانه طلا و نقره جریان یابد باز خواهان سومی است.

یَابنَ اَدَم اِنَّما بَطنُکَ بَحرٌ مِنَ البُحورِ وَ وادٍ مِنَ الاودَیَهِ لا یَملَوهُ شَییٌ اِلّا التُّرابُ (3)

ص:144


1- غررالحکم
2- کافی ج2ص138
3- من لا یحضر الفقیه ج ص418

ای آدمیزاد شکم تو در حقیقت دریایی و دره ای است که آنها را چیزی جز خاک پر نمی کند.

شاعر گفت: چشم تنگ دنیا دوست را***یا قناعت پر کند یا خاک گور

اقتصاد

امام سجاد علیه السلام در موقعی که وضع اقتصادی اش ضعیف می شد عرض می کرد:

اللَّهُمَّ إِنَّکَ ابْتَلَیْتَنَا فِی أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ، وَ فِی آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ حَتَّی الْتَمَسْنَا أَرْزَاقَکَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِینَ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِی أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِینَ

خداوندا تو ما را د رمورد مسایل اقتصادی خویش به سوء ظن و در دوران عمرمان به آرزوی طولانی امتحان کردی تا آنجا که به سراغ روزی خوارانت رفتیم و از آنها کمک گرفتیم و به خاطر همین آرزوهای طولانی به آنهایی که عمر دراز کردند طمع نمودیم.

فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لَنَا یَقِیناً صَادِقاً تَکْفِینَا بِهِ مِنْ مَئُونَةِ الطَّلَبِ، وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِینَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ (1)

پس بر محمد و آل او درود فرست و به ما یقین درستی عطا فرما تا به وسیله آن از سختی طلب ما را کفایت کنی و به ما اعتماد خالصی عنایت فرما تا به واسطه آن از رنج طلب نگاهمان داری.

امام علیه السلام اشاره به دو امتحان الهی در مورد مسایل اقتصادی و معیشت ما فرمود که قابل دقت و اهمیت زیاد است یکی آنکه وقتی بعضی از افراد در تنگنای اقتصادی قرار می گیرند به خدای خویش سوء ظن پیدا می کنند که مثل آنکه خداوند (نعوذبالله) با ما سر ستیز دارد و نمی خواهد وضع اقتصادی ما را بهبود بخشد و یا اینکه چرا به دیگران این همه مال و ثروت می دهد ولی از ما دریغ می دارد.

ص:145


1- دعای بیست و نهم صحیفه

دوم آنکه بخاطر آروزهای طولانی به سراغ غیر خدا رفتیم تا در زندگی مادی ما رونق یابد.

هر دو امتحان برای جمع کثیری از مردم رخ می دهد اول اینکه باید باور داشته باشند که روزی رسان خدا ست.

وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا (1)

هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه روزی اش بر عهده پروردگار است.

و بعد این را نیز معتقد باشیم أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ (2)

خداوند برای هر که بخواهد توسعه روزی می دهد و برای هر که بخواهد روزی مختصر داده و تنگ می گیرد.

شک نیست که کارهای الهی همه بر اساس خیر و صلاح بشر است به آنکه فراوان می دهد او را با فراوانی ثروت می آزماید و به آنکه کم می دهد او را با کمی ثروت آزمایش می کند نه به آنکه زیاد می دهد سر دوستی دارد و نه به آنکه کم می دهد سر دشمنی بنابراین سوء ظن به حضرت او معنا ندارد.

مولایمان علی علیه السلام فرمود: بهره هر کس همچون قطره های باران که از آسمان به زمین فرود میاید به هر کس کم و بیش آنچه سهم اوست می رسد پس اگر یکی از شما در خانواده یا مال یا وجود برادرش اندک فزونی دید نباید مایه فتنه او شود. (3)

همان امام بزرگوار درباره حکمت کاهش و افزایش روزی می فرمود: روزی ها را مقدر فرمود و آنگاه آنها را زیاد و کم و به تنگی و فراخی عادلانه تقسیم کرد تا هر که را بخواهد به وسعت روزی و یا تنگی آن بیازماید و از این طریق سپاسگزاری و شکیبایی توانگر و تهی دست را به آزمایش گذارد. (4)

ص:146


1- هود6
2- روم 37
3- خطبه 23 نهج البلاغه
4- خطبه 91 نهج البلاغه

رهنمود قرآن شریف در حکمت قبض و بسط کاهش و افزایش روزی این است.

وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ (1)

اگر خدا روزی بندگانش را افزون کند در زمین فساد می کنند ولی به اندازه ای که بخواهد روزی می فرستد زیرا بر بندگان خود آگاه و بیناست.

امام سجاد علیه السلام در دعای بیست و نهم صحیفه از خداوند درخواست می کند که خدایا به ما یقین درستی عطا فرما تا به وسیله آن از سختی طلب ما را کفایت کنی و به ما اعتماد خالصی عنایت فرما تا به واسطه آن از رنج طلب نگاهمان داری یقین درست به اینکه اول خدا روزی رسان است و دوم اینکه هر چه مقدر فرماید براساس مصلحت و خیر ماست.

امام امیرالمومنین علی علیه السلام در تفسیر آیه شریفه وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ (2)

بدانید که دارایی ها و فرزندان شما مایه آزمایش است فرمود:

وَ مَعنی ذلِکَ اَنَّهُ یَختَبِرُهُم بِالاَموالِ وَ الاَولادِ لِیَتَبَیَّنَ الساخِطُ لِرِزقِهِ وَ الرَّاضِی بِقِسَمِهِ (3)

یعنی خداوند به وسیله دارایی ها و فرزندان مردم را می آزماید تا معلوم شود چه کسی از روزی خود ناخشنود است و چه کسی به قسمت خویش راضی و خشنود می باشد.

درخواست دیگر امام سجاد علیه السلام در امور اقتصادی اعتماد خالص داشتن به خداوند است بسیاری را می شناسیم درصد اعتمادشان به خداوند ضعیف است آنقدر که به فکر و دانش خود با دوستان و آشنایان اتکا و اعتماد دارند از خدای مهربان خویش غافلند در حالی که با چشم خود می بیند گاهی افراد کم سواد و یا بی سواد آنچنان از روزی فراوان برخوردارند که همه را به شگفتنی وا می دارند.

ص:147


1- شوری 27
2- انفال 28
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 93

به این بیان مولای مومنان علی علیه السلام توجه ویژه نمایید که فرمود: به یقین بدانید که خدای تعالی اجازه نمی دهد بنده بر آنچه در قرآن حکیم برایش مقدر شده پیشی گیرد هر چند سخت بکوشد و با تمام توان چاره اندیشد و ترفند زند.ای مردم هیچ انسانی باهوش و ذکاوت خود نمی تواند تغییری در جهت افزایش روزی خود پدید آورد و از روزی هیچ فقیری به سبب کم هوشی او کم نمی شود. کسی که این نکته را بداند و به آن عمل کند بیش از همه آسایش دارد و سود برده است. (1)

و نیز آن گرامی فرمود:

اِعلَمُوا اَنَّ عَبدًا وَ اِن ضَعُفَت حِیلَتُهُ وَ هَنَت مَکِیدَ تُهُ اَنَّهُ لَن یُنقَصَ مِمّا قَدَّرَاللهُ لَهُ وَ اِن قَوِیَ عَبدٌ فِی شدَّهِ الحِیلَهِ وَ قُوَّهِ المَکیِدَهِ اَنَّهُ لَن یُزادَ عَلی ما قَدَّرَ اللهُ لَهُ (2)

بدانید که آنچه خداوند برای بنده مقدر کرده است بی کم و کاست به او برسد هر چند در چاره اندیشی و پیدا کردن راه های کسب و روزی ناتوان باشد و نیز بیش از آنچه خداوند برایش مقدر کرده به او نرسد هر چند بسیار زرنگ و چاره اندیش باشد.

امر به معروف و نهی از منکر

فَإِنَّکَ خَلَقْتَنَا وَ أَمَرْتَنَا وَ نَهَیْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا فِی ثَوَابِ مَا أَمَرْتَنَا وَ رَهَّبْتَنَا عِقَابَهُ، (3)

خدایا ما را آفریدی و به واجبات امر کردی و از محرمات نهی فرمودی و میل و رغبت در ثواب اعمال و ترس و وحشت از عقاب در دلهایمان انداختی. طبق بیان امام علیه السلام اولین امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر ذات مقدس باری تعالی است. با مراجعه به آیات کریمه قرآن این واقعبت را به خوبی دریافت می کنیم.

ص:148


1- بحار ج103ص69
2- امالی مفید ص 207
3- دعای بیست و پنجم صحیفه

مجموعه آیات قرآن یا دعوت به خوبی هاست و یا نهی از بدی ها چه در مباحث اعتقادی و یا غیر اعتقادی مثل آداب و معاشرت و فرهنگ چگونه زیستن با خانواده با همسایه با آحاد جامعه همه و همه در قالب امر به واجبات و نهی از محرمات مطرح است.

امام باقر علیه السلام فرمود: امر به معروف و نهی از منکر دو خصلت از خصلت های خدای عزوجل هستند. هر که آنها را یاری دهد خداوند عزتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد خداوند عزوجل و را تنها گذارد.

نکته جالب دیگر اینکه آنچه سبب امتیاز امت اسلام بر سایر ملت ها شده همین مسئله امر به معروف و نهی از منکر است.

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ (1)

بهترین گروهی که بر این مردم نمودار شده اند شما می باشید که امر به معروف می کنید و نهی از منکر می نمایید به خدا ایمان دارید.

و چند آیه قبل از آیه فوق خداوند بر اهل ایمان تکلیف می کند که باید عده ای انتخاب شوند تا جلوی فساد را بگیرند و امر به معروف و نهی از منکر کنند.

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (2)

باید گروهی در بین شما باشند تا مردم را به خوبی ها دعوت کنند و به کارهای پسندیده فرمان دهند و از کارهای زشت بازدارند و آنها خودشان رستگارانند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

مَن اَمَرَ بِالمَعروُفِ وَ نَهی عَنِ المُنکَرِ فَهُوَ خَلِیفَهُ اللهِ فِی الاَرضِ وَ خَلیفَهُ رَسُولِهِ (3)

ص:149


1- آل عمران 110
2- آل عمران 104
3- مستدرک الوسایل ج12ص179

هر که به خوبی فرمان دهد و از زشتی باز دارد او جانشین خدا در زمین و جانشین رسول اوست. در ابتدای بحث ادعا کردیم که نخستین امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر خداست و قرآن مجید گواه بر این ادعاست به این آیه توجه فرمایید.

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (1)

همانا خداوند به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و زشتکاری و ستم باز می دارد شما را پند می دهد شاید پند گیرند.

پس امر به معروف و نهی از منکر کاری است خدایی و از جهت مقام کسانی که موفق به احیا این دو اصل فراموش شده هستند رتبه والا و بالایی دارند.

علی علیه السلام می فرمود: همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر نیست مگر همچون آب دهانی که در دریایی ژرف انداخته شود. (2)

نکته قابل توجه اینکه این دو اصل مهم را کسانی انجام دهند که

1-به آنچه امر می کنند خود عمل کنند .

2-آنچه را نهی می کنند خود نیز ترک گویند.

3-در هنگام اجرای امر به معروف و نهی از منکر عدالت را رعایت نمایند.

4-در امر و نهی افراد ملایمت و ملاطفت را حفظ کنند.

خداوند به دو پیامبر خویش حضرت موسی و هارون علیهما السلام می فرمود:

اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی (3)

ص:150


1- نحل 90
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 374
3- طه 43و44

با هم به سوی فرعون بروید که طغیان کرده با او به نرمی سخن گویید شاید به خود آید و یا بترسد.

امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسش از وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر همه امت فرمود: واجب نیست عرض شد چرا؟ فرمود زیرا این کار بر عهده کسی است که قدرت داشته باشد از او حرف شنوی داشته باشند و خوب را از بد باز شناسند نه بر افراد ناتوانی که راه و چاه را تشخیص نمی دهند و نمی دانند از چه و به چه دعوت کنند به باطل یا به حق دلیل این سخن از کتاب خداوند این فرموده خدای عزوجل است که می فرماید : باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند. (1)

امنیت

اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الِاحْتِشَادِ عَلَیْهِمْ. اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ(2)

خدایا مشرکین را به مشرکین مشغول کن تا دست درازی به مرزهای مسلمانان نکنند و به ایجاد نقص در آنها از وارد کردن نقص بر مسلمین بر حذرشان دار و تفرقه بین آنها بینداز تا هماهنگی علیه مردم مسلمان نداشته باشند خدایا دلهایشان را از امنیت خالی کن.

اَللّهُمَّ اشغَلِ الظّالمینَ بِالظّالِمینَ وَ اجعَلنا بَینَهُم سالِمینَ خدایا ستمگران را با ستمگران مشغول کن و ما را بین آنان سلامت بدار این هم جمله ای است که بین مسلمانان مرسوم است. بارزترین نوع امنیت برای مسلمانان وقتی است که کافران و ظالمان با هم درگیر و مشغولند زیرا به محض آنکه از هم فارغ شدند و یا با هم متحد می شوند آن وقت است

ص:151


1- آل عمران 104 حدیث در بحار ج100ص93
2- دعای بیست و هفتم صحیفه

که می خواهند امنیت را از مسلمین بگیرند و در اقتصاد و معیشت و زندگی و آب و خاکشان ناامنی ایجاد کنند.

امام صادق علیه السلام درباره نعمت های دنیا و آخرت فرمود:

النَّعیمُ فِی الدُّنیا الامنُ وَصِحَّهَ الجِسمِ وَ تَمامُ النِّعمِه فِی الاخِرَه دُخولث الجَنَّهِ (1)

نعمت دنیا امنیت و سلامتی است و این نعمت در آخرت با رفتن به بهشت کامل می شود به طور معمولی تا وقتی دارای نعمت های الهی هستیم قدر نمی دانیم مثل نعمت امنیت و آسایش و نعمت و سلامتی ولی وقتی آنها را از دست می دهیم تاسف می خوریم که اغلب اندوه و حسرت ما بی جاست و به جایی نمی رسد مگر آنکه خوبان و اهل دل دعا کنند سلامتی و امنیت به مردم باز گردد.

چه بهتر قبل از آنکه نعمت امنیت و سلامتی را از کف بدهیم عرض کنیم پروردگارا نعمت هایی را که به ما تفضل فرمودی از ما مگیر و ما را قدردان نعمت هایت بفرما و آن ها را برای ما تبدیل به نقمت مکن. آمین یا رب العالمین به غیر از دعا نباید عمل و رفتار ما آنگونه باشد که خدا بر ما غضب کند و امنیت را که شاخص ترین نعمت های الهی است از ما بگیرد.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: اِحذَروا اِنفارَ النَّعَمِ فَما کُلُّ شارِدٍ بِمَردوُدٍ (2)

مواظب باشید که نعمت ها نرمند زیرا هر گریخته ای باز نمی گردد.

عوامل پایندگی نعمت ها در مرحله اول ایمان و تقواست البته این گفته خداوند تبارک و تعالی است.

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (3)

ص:152


1- معانی الاخبار ص 408
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 246
3- اعراف 96

و اگر ساکنین شهرها ایمان می آوردند و تقوا پیشه خود می ساختند برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم و لکن تکذیب کردند و ما هم آنها را به واسطه کارهایی که انجام می دادند مجازات نمودیم.

تعبیرهای زیبا و جذابی از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در این زمینه دارند: هر که پرهیزکاری پیش گیرد سختی هایی که به او نزدیک شده انداز از وی دور گردند باران کرامتی که بند آمده است بر او فرو ریزد و رحمت گریخته از او به سوی وی باز گردد و چشمه خشکیده نعمت ها برایش جوشان شود و باران برکت که نم نم بر او می بارد به قطراتی درشت و فراوان تبدیل شود. امام رضا علیه السلام رهنمودشان برای پایداری نعمت های الهی این است:

استِمالُ العَدلِ وَ الاِحسانِ مُوذِنٌ بِدوامِ النِّعمَهِ (1)

به کار بستن هدایت و احسان به دیگران باعث پایندگی نعمت است مولایمان علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند هرگز قومی در زندگی مرفه و پرنعمت نبوده اند و آن نعمت و رفاه از انان زایل نشده است مگر به سبب گناهانی که مرتکب شده اند چرا که خداوند به بندگانش ستم نمی کند.

اگر مردم به هنگامی که بلاها و سختی ها بر آنان فرود می آید و نعمت ها از کفشان می رود با نیت های راست و درست و دل های مشتاق به پروردگارشان پناه برند هر گریخته ای را به آنان باز گرداند و هر تباهی و فسادی را برایشان اصلاح گرداند. (2)

پس در یک جمع بندی کوتاه باید گفت امنیت آن وقت می ماند که

1-عدالت اجرا شود و در حق کسی ظلم نشود.

2-انواع گناهان و معصیت ها کنار گذاشته شود.

3-هنگام برقراری امنیت و آرامش سپاسگزار این نعمت بزرگ الهی باشیم.

ص:153


1- عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2ص24
2- نهج البلاغه خطبه 178

و اگر بخواهیم دامنه امنیت را به وسعت آسمان ها و زمین در نظر بگیریم باید عرض کنیم که وجود نازنین چهارده معصوم علیهم السلام سبب امنیت و برپایی آسمان ها و زمین هستندو طبق روایات شیعه و سنی بقا عالم به سبب آن بزرگواران است.

ابی سعید الخدری می گوید:

سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم یَقُولُ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! فَالْأئِمَّةُ بَعْدَکَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ؟ قَالَ: نَعَمْ الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ وَ مِنَّا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَلاَ إِنَّهُمْ أَهْلُ بَیْتِی وَ عِتْرَتِی مِنْ لَحْمِی وَ دَمِی مَا بَالُ أَقْوَامٍ یُؤْذُونَنِی فِیهِمْ لاَ أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی(1)

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود: اهل بیت من سبب امنیت و مصونیت اهل زمین هستند همان طور که ستارگان امان اهل آسمانند عرض شد ای رسول خدا تعداد امامان بعد از شما از میان اهل بیت شما چند نفرند؟ فرمود: بله امامان بعد از من دوازده نفرند نه نفر از آنها از صلب حسین علیه السلام می باشند. امینند و معصوم و مهدی این امت از ماست آگاه باشید اهل بیت من و عترم از گوشت و خون منند. هر قوم و ملتی که آنها را بیازارد به من اذیت رسانده و من هرگز از ایشان شفاعت نمی کنم. جابر بن یزید جعفی می گوید به امام باقر علیه السلام عرض کردم برای چه ما محتاج پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امام هستیم؟ در پاسخ فرمود:

لِبَقاءِ العالَم عَلی صَلاحِهِ وَ ذلِکَ اِنَّ اللهَ عزّوجَلَّ یَرفَعُ العَذابَ عَن اَهلِ الاَرضِ اِذا کانَ فِیها نَبِیٌّ اَو اِمامٌ قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: وَ ما کانَ الله لِیُعَذِّبَهُم وَ اَنتَ فِیهِم ... (2)

برای بقا عالم و این به این خاطر است که خداوند عزوجل عذاب را از زمین برمیدارد تا زمانی که در بین آنها پیامبر و یا امام حضور دارد چنانکه پروردگار می فرماید خداوند مردم را تا مادامی که تو (رسول خدا) در میانشان هستی عذاب نخواهد کرد.

ص:154


1- غایه المرام ج3ص561
2- علل الشرایع ج1ص123

در اقوام گذشته همین سنت اجرا شد وقتی خداوند می خواست قوم لوط و شعیب و سایر انبیا را عذاب کند ابتدا به اطلاع پیامبر زمان می رساند که از بین آنانخارج شود تا عذاب نازل گردد.

و اگر کسی بگوید حال که امام زمان ارواح العالمین له الفداء به ظاهر در بین ما نیست چرا عذاب کره زمین را نمی گیرد پاسخ را از امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام دریافت کنیم که فرمود: اگر یکی از ما ائمه بر روی زمین نباشد زمین اهلش را فرو می برد و از زمان خلقت آدم زمین بدون حجت خدا نبوده چه ظاهر باشد و چه غائب و مستور و هیچ گاه تا روز قیامت زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود.

راوی می گوید عرض کردم مردم از امام و حجت غائب و مستور چه سود می برند فرمود:

کَما یَنتَفِعُونَ بِالشَّمسِ اِذا ستَرها سَحابٌ (1)

همان طور که وقتی خورشید پشت ابرها قرار می گیرد از وجود خورشید بهره مندند.

اموال

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنِی عَنِ السَّرَفِ وَ الِازْدِیَادِ، وَ قَوِّمْنِی بِالْبَذْلِ وَ الِاقْتِصَادِ، وَ عَلِّمْنِی حُسْنَ التَّقْدِیرِ، وَ اقْبِضْنِی بِلُطْفِکَ عَنِ التَّبْذِیرِ، وَ أَجْرِ مِنْ أَسْبَابِ الْحَلَالِ أَرْزَاقِی، وَ وَجِّهْ فِی أَبْوَابِ الْبِرِّ إِنْفَاقِی، وَ ازْوِ عَنِّی مِنَ الْمَالِ مَا یُحْدِثُ لِی مَخِیلَةً أَوْ تَأَدِّیاً إِلَی بَغْیٍ أَوْ مَا أَتَعَقَّبُ مِنْهُ طُغْیَاناً(2)

الها بر محمد و آل او درود فرست و مرا از اسراف و زیاده روی باز دار و به بذل و بخشش و رعایت اقتصاد مقاوم ساز . و من به عقل معاش ده و اقتصاد سالم را بیاموز و به لطفت مرا از زیاده روی در صرف مال بر حذر دار و روزی ام را از طریق حلال به جریان انداز و

ص:155


1- امالی صدوق ص 156
2- دعای سیم صحیفه

توفیقم دو تا انفاق و خرج کردنم در راه خیر باشد و آن ثروتی که باعث شود مغرور شوم و طغیان کنم و دیگران را مورد ستم خویش قرار دهم از من بگیر.

امام علیه السلام تقریبا آنچه را که اطراف اموال باید بحث کرد در این جمله دعای خویش گنجانده است.

1-دوری از اسراف

2-انفاق و احسان مال

3-رعایت اعتدال در کسب مال و خرج کردن آن

4-عقل معاش و اقتصاد سالم

5-روزی حلال

6-ثروت ، باعث غرور و طغیان و ظلم در حق دیگران نشود.

خداوند مال دنیا را برای انسان وسیله امتحان قرار داده تا او به چه وسیله ای آن را کسب کندو چگونه خرج کند.

إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِیعُوا وَأَنْفِقُوا خَیْرًا لِأَنْفُسِکُمْ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1)

ثروت و فرزندان شما فقط وسیله امتحان شمایندو پاداش بزرگ نزد پروردگار است تا می توانید از خدا بترسید و گوش فرا دهید و اطاعت کنید و انفاق نمایید که برای شما بهتر است و هر کسی نفس خویش را از بخل و حرص حفظ کند آنها رستگارانند.

اموال و ثروت دنیا امانتی هستند دست ما که باید به مصرف معقول و صحیح برسند قبولی در امتحان الهی در نوع کسب و درآمدهاست و طریقه خرج کردن آنها.

ص:156


1- تغابن 16و15

امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق خود وقتی حق ثروت بر صاحبش می رسد می فرماید : اما حق مال و دارایی تو این است که آن را جز از حلال به دست نیاوری و جز در راهش خرج نکنی و کسی را که تو قدردانی و تشکر نمی کند برخود ترجیح ندهی پس آن را در راه اطاعت پروردگارت به کار ببر و در آن بخل مورز که بار حسرت و ندامت را سر بار پیامدها آن سازی.

و چقدر روشن و شفاف مولایمان اباعبدالله الحسین درباره اموال و ثروت دنیا سخن گفته است:

مالُکَ اِن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ فَلا تَبقِ عَلَیهِ فَاِنَّهُ لا یُبقی عَلَیکَ وَ کُلهُ قَبلَ اَن یَاکُلَکَ (1)

ثروت تو اگر از آن تو نباشد تو از آن او خواهی بود پس به آن رحم نکن زیرا که او به تو رحم نمی کند و پیش از آن که او تو را بخورد تو آن را بخور.

افکار مردم درباره جمع آوری ثروت متفاوت است بعضی نیت خیر دارند که اگر ثروتمند شدند به داد فقرا و مستمندان برسند و چنین هم می کنند و بعضی بیماری جمع آوری ثروت دارند فقط از بالا رفتن شمار اسکناس هایشان لذت می برند و کوچک ترین کمک در راه خیر در پرونده ایشان مشاهده نمی شود.

و بعضی متاسفانه نوع درآمدشان یا حرام مطلق است و یا مخلوط به حرام و برای آنکه وجدانشان آنان را نیاز دارد بخشی از اموال خویش را انفاق می کنند. بین این سه گروه کدام موفق است و درست عمل می کند؟ به طور قطع آن گروه که ثروتی را از راه حلال به دست آورد و بخشی از آن را ک جز حقوق واجب و یا مستحب است در راه خدا احسان می نماید قرآن درباره کسب حرام و مال اندوزی از طریق نامشروع می فرماید:

وَلا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ (2)

مال یکدیگر را بناحق مخورید.

ص:157


1- میزان الحکمه ج12ص5734
2- بقره 188

لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً (1)

ربا نخورید که دایم سود بر سرمایه افزایید تا چند برابر شود.

وَتَرَی کَثِیرًا مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (2)

بسیاری از مردم را بنگری که در گناه و ستمکاری و خوردن حرام می شتابند بسیار بدکاری را پیشه خود نمودند.

اصولا هر نوع تصرف عدوانی و تجاوز به حقوق دیگران اعم از خوردن و آشامیدن و یا پوشیدن و مسکن گزیدن و امثال آن را حرام خواری می گویند همان طور که تصرف مال یتیم و یا مال ربوی را خوردن مال حرام اطلاق می کنند.

از خصوصیات مکتب متعالی قرآن و عترت آن است که انسان ها را در بهره برداری صحیح از مواهب طبیعی و نعمت های دنیا ازاد گذارده و هر کس مجاز است که از طریق حلال شغل و حرفه داشته باشد و زندگی و معیشت خود را بگذارند و در ضمن به کسی اجازه داده نشده بدون قانون در راه به دست آوردن وسایل زندگی راهی را پیش گیرد که منجر به تصرف نامشروع از اموال دیگران می شود.

آری حرام خواری عواقب شومی دارد از جمله مانع قبولی اعمال و عبادات می شود.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

اِذا وَقَعَتِ الّقمَهً مِن حَرامٍ فِی جُوفِ العَبدِ لَعَنَهُ کُلَّ مَلَکٍ فِی السَّمواتِ وَ الاَرضِ (3)

هرگاه لقمه حرامی در شکم شخصی قرار گیرد تمام ملایکه آسمان ها و زمین او را لعنت می کنند.

ص:158


1- آل عمران 130
2- مائده 62
3- سفینه البحار ج1ص245

و نیز فرمود:

العِبادَهُ مَعَ اَکلِ الحَرامِ کَالبَناءِ عَلَی الرَّملِ (1)

عبادت با حرام خواری مانند بنا کردن ساختمان بر روی رمل است

و نیز فرمود : کسی که لقمه حرامی بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر گوشتی که د ربدن از حرام روییده شود پس آتش به آن سزاوارتر است و جز این نیست که یک لقمه هم گوشت را در بدن می رویاند.

امام حسین علیه السلام خطاب به سپاه عمر سعد می فرمود:

فَقَد مُلِئَت بُطُونکُم مِن حَرامٍ وَ طَبَعَ عَلی قُلوبِکُم وَیلَکُم اَلا تَنصِفُونَ اَلا تَستَمَعُونَ (2)

شکم هایتان از حرام پر شده و بر دل هایتان مهر خورده دیگر حق را نمی پذیرید وای بر شما آیا انصاف نمی دهید آیا گوش فرا نمی دهید؟

انبیا

اَللَّهُمَّ وَ اَتْباعُ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقُوهُمْ مِنْ اَهْلِ الْاَرْضِ بِالْغَیْبِ عِنْدَ مُعارَضَةِ الْمُعانِدینَ لَهُمْ بِالتَّکْذیبِ وَالْاِشْتِیاقِ اِلَی الْمُرْسَلینَ بِحَقآئِقِ الْایمانِ فی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمانٍ اَرْسَلْتَ فیهِ رَسوُلاً، وَ اَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلیلاً، مِنْ لَدُنْ ادَمَ اِلی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ وسلم.

خداوندا سلام و درود فرست بر پیروان انبیا و آن هایی که در باطن ایمان آوردند در همان حالی که معاندین پیغمبران را تکذیب می کردند آنها مشتاقانه با حقیقت ایمان به آنها می گرویدند بارالها برای مردم هر زمان پیامبرانی فرستادی و بر هر کدام آنها اقامه دلیل کردی از زمان آدم تا حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم

در هر زمان از جانب خداوند پیامبرانی فرستاده شد تا برای مردم اقامه دلیل کنند و راهنمایی های لازم را در جهت بهتر زیستن و کسب صفات کریمه و خوب برایشان ارایه دهند. با این که خداوند تبارک و تعالی انسان را به طور فطری خداجوی آفرید ولی به

ص:159


1- همان مدرک
2- نفس المهموم

خاطر عوامل و مسایل دیگری که بشر را به انحراف و انحطاط می کشاند پیامبران را فرستاد تا آن فطرت پاک را رهبری کنند.

فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ(1)

خداوند پیامبران را برانگیخت تا به مردم مژده دهند و آنها را بترسانندو به آنها کتاب را به حق نازل فرمود تا در بین مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند.

و بی شک اگر خداوند پیامبران را نمی فرستاد آفرینش انسان بیهوده می شد و این با حکمت الهی منافات دارد.

مولایمان علی علیه السلام بهترین و شیواترین بیانات را درباره فلسفه وجود انبیا دارد که از جمله می فرماید:

وَ اصْطَفی سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ اءَنْبِیاءَ اءَخَذَ عَلَی الْوَحی مِیثاقَهُمْ، وَ عَلی تَبْلیغِ الرِّسالَهِ اَمانَتَهُمْ، لَمّا بَدَّلَ اءَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلوا حَقَّهُ ... وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِی مُرْسَلٍ، اءَوْ کِتابٍ مُنْزَلٍ، اءوْ حُجَّهٍ لازِمَهٍ، اءوْ مَحَجَّهٍ قائِمَهٍ، رُسُلُ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّهُ عَدَدِهِمْ، وَ لا کَثْرَهُ الْمُکَذَّبِینَ لَهُمْ(2)

پروردگار از بین فرزندان آدم علیه السلام پیامبرانی برگزید و برای رساندن وحی خود به مردم از آنها پیمان گرفت همان هنگام که بیشتر آفریدگان او پیمان شکسته بودند و از حق بی اطلاع مانده بودند.

پروردگار در هیچ عصر و زمانی مردم را بی پیامبر و کتاب نگذاشت و یا اینکه حجتی بر آنها نگمارد و یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد. پیامبران با وجود کم بودن تعدادشان و مخالفین فراوانشان از ادامه راه باز نایستادند.

ص:160


1- بقره 213
2- نهج البلاغه خطبه 1

نقش انبیا در قطع سلطه طاغوت ها و مبارزه با افکار خرافی قابل دقت است به راستی اگر فداکاری های آنان نبود هم اینک احدی روی کره زمین خدا پرست و عفیف و پرهیزگار پیدا نمی شد و خوی حیوانی بر خوی انسانی غالب می گشت.

در نامه ای که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم برای اهالی نجران نوشت چنین فرمود: بنام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب از جانب محمد رسول خدا به سوی اسقف نجران و اهالی نجران.

اگر اسلام اختیار کنید من حمد می کنم خدا را که خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب است.

اَمّا بَعدُ فَاِنّی اَدعُوکُم اِلی عِبادَهِ اللهِ مِن عِبادَهِ العِبادِ وَ اَدعُوکُم اِلی وَلاَیَهِ اللهِ مِن وِلایَهِ العَباد (1)

بعد از این مسایل من شما را از بندگی انسان ها به بندگی خداوند دعوت می کنم از ولایت و سرپرستی مردم به ولایت و سرپرستی پروردگار می خوانم.

اینک در بحث انبیا به بعضی ویژگی های الهی اشاره کنیم باشد که در این رهگذر گوشه ای از خصایص آن بزرگوار تبیین شده باشد.

آدم علیه السلام

سلمان فارسی گفت: چون خداوند آدم را آفرید فرمود: ای آدم یک مطلب به من اختصاص دارد و یکی به خودت و یکی به رابطه من و تو مربوط می شود. اما آن که مخصوص من است این است که مرا بپرستی و چیزی را شریک من نگردانی. آن که مخصوص توست این است که هر کاری کنی به سبب آن تو را سزا و پاداش دهم و این که تو را بیامرزم زیرا من آمرزنده مهربانم و آنکه به رابطه میان من و تو مربوط می شود این است که از تو خواهش و دعا باشد و از من اجابت و عطا.

ص:161


1- بحار ج21ص285

ادریس علیه السلام

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: اوَّلَ مَن خَطَّ بِالقَلَمِ اِدرِیسُ (1) اولین کسی که با قلم نوشت ادریس بود.

امام صادق علیه السلام فرمود: سُمِّیَ اِدرس لِکَثرَهِ دِراسَتِهِ الکُتُبَ (2)

ادرس را ادریس نامیدند چون زیاد درس می خواند و مطالعه می کرد. نوح علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: خداوند نوح را در چهل سالگی مبعوث کرد و او نهصد و پنجاه سال قوم خود را دعوت می کرد و بعد از طوفان شصت سال زنده ماند تا آن که تعداد مردم زیاد و فراوان شد. (3)

هود علیه السلام

امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که خداوند عزوجل هود را برانگیخت بازماندگان از فرزندان سام در برابر او سر تسلیم فرود آوردند. اما بقیه گفتند: از ما قویتر کیست؟ پس به وسیله طوفان سهمگین هلاک شدند و هود نیز پیروان خود را سفارش کرد و به آمدن صالح علیه السلام بشارت داد.

صالح علیه السلام

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: ای مردم جز این نیست که راضی بودن و راضی نبودن به یک عمل است که مردم را گرد هم می آورند ناقه ثمود را فقط یک مرد کشت اما خداوند همه آنان را عذاب کرد. (4)

ابراهیم علیه السلام

إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اِتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ رَسُولاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ خَلِیلاً قَبْلَ أَنْ یَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ اَلْأَشْیَاءَ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً (5)

ص:162


1- کنزالعمال 32269
2- تفسیر قمی ج2ص52
3- میزان الحکمه ج12ص5836
4- نهج البلاغه خطبه 201
5- کافی ج1ص175

خداوند تبارک و تعالی ابراهیم علیه السلام را پیش از آن که به پیامبر برگزیند به بندگی خود گرفت و پیش از آنکه به رسولی برگزیدنش به پیامبری برگزید و پیش از آنکه خلیلش گرداند او را به رسولی برگزید و پیش از آنکه امامش قرار دهد او را به خلیلی گرفت و چون همه این مقامات را برایش فراهم آورد. فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم.

لوط علیه السلام

امام باقر علیه السلام فرمود: آن ابادای که باران عذاب برایشان بارید سدوم آبادی قوم لوط است که خداوند سنگ هایی از سجیل یعنی گل بر آنها باراند. (1)

یوسف بن یعقوب علیه السلام

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: اَلکَریِمُ اِبنُ الکَریمُ اِبنُ الکَریمُ اِبنُ الکَریم: یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (2)

بزرگوار فرزند بزرگوار فرزند بزرگوار فرزند بزرگوار یوسف پسر یعقوی پسر اسحاق پسر ابراهیم است.

ایوب علیه السلام

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: کانَ اَیُّوبُ اَحلَمَ النّاسِ وَ اصبَرَ النّاسِ و اکظَمَ النّاسِ لِغَیظٍ (3) ایوب بردبارترین مردم و شکیباترین مردمان بود و بیش از همه مردم کظم غیظ می کرد.

شعیب علیه السلام

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: کانَ شُعیِبٌ خَطیِبَ الانبیاءِ شعیب خطیب پیامبران بود (4) شُعیبٌ بَکّاءً (5) شعیب بسیار می گریست.

موسی علیه السلام

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرمود: ای موسی آیا می دانی چرا از میان آفریدگانم تو را برگزیدم و برای سخنم تو را انتخاب کردم؟ عرض

ص:163


1- بحار ج12ص157
2- کنزالعمال 43و42
3- همان مدرک
4- نورالثقلین ج2ص394
5- قصص الانبیاء ص145

کرد: نه ای پروردگار خداوند به او وحی فرمود: من به زمین نگریستم و در روی آن کسی را نیافتم که برابر من متواضع تر از تو باشد. (1)

داود علیه السلام

امام صادق علیه السلام فرمود: اَوحَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلی داودَ علیه السلام یا داودً بِی فَافَرح وَ بِذِکرِی فَتَلَذَّد وَ بِمناجاتِی فَتَنَعَمَّ فَعَن قَلِیلٍ اُخَلِیّ الدّارَ عَنِ الفاسِقینَ وَ اجعَلُ لَعنَتِی عَلَی الظالِمینَ (2)

خدای عزوجل به داود علیه لاسلام وحی فرمود: ای داود به من خوش باش و از یاد من لذت ببر و از نعمت مناجات با من برخوردار شود زیرا بزودی خانه را از گنه کاران خالی کنم و لعنتم را بر ستمگران قرار دهم.

سلیمان علیه السلام

همان بزرگوار فرمود: آخَرُ مَن یَدخُلُ الجَّنَهً مِنَ النَّبِییّن سُلِیمانُ بنُ داودَ علیه السلام وَ ذلِکَ لِما اُعطِیَ فِی الدُّنیا (3)

آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود سلیمان بن داود علیه السلام است و این به سبب چیزی است که در دنیا به او داده شد.

عیسی بن مریم علیهما السلام

لَمّا سُئِل: مَن ادَّبِکَ؟ ما اَدَّبَنِی اَحَدٌ رَایتُ قُبحَ الجَهلِ فَاجتنبتُهُ (4)

وقتی از حضرت مسیح علیه السلام سوال شد: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود: هیچ کس مرا ادب نیاموخت بلکه زشتی جهالت را دیدم و از آن دوری کردم.

محمد صلی الله علیه و آله وسلم

خود فرمود: اِنَّما بَعِثتُ فاتِحاً وَ خاتِماً (5)

من پیامبر فاتح و خاتم هستم به عبارتی فتح و ختم انبیا با من است.

ص:164


1- امالی طوسی ص165
2- روضه الواعظین ص505
3- میزان الحکمه ج12ص6022
4- تنبیه الخواهر ج1ص96
5- کنزالعمال 32269

در جای دیگر فرمود: اَیُّهَا النّاس لا نَبِیَّ بَعدِی وَ لا سُنَّهً بَعدَ سُنَّتیِ فَمَن ادّعی ذلِکَ فَدعواهُ وَ بِدعَتُهُ فِی النّار و مَن ادِّعی: ذلِکَ فَاقتُلُوهُ (1)

ای مردم بعد از من هیچ پیامبری نخواهد بود و بعد از سنت من هیچ سنتی وجود نخواهد داشت و هر که ادعای پیامبری کند پاداش ادعای او و بدعتش آتش جهنم است و هر که چنین ادعایی را کند او را به قتل برسانید.

و نیز فرمود: اَنَا خاتَمُ النَّبِییین و علیُّ خاتَمُ الوَصییّنَ (2)

من خاتم پیامبرانم و علی خاتم وصیین و جانشینان پیامبران است.

انتقاد

وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی (3)

خدایا زبان گویایی به من عطا کن تا بر هر که با من ستیز می نماید مقابله کنم و بر دشمنم پیروز شوم.

زبان گویا در مقابل خلاف کاری ها و به عبارتی انتقاد سازنده خواسته امام علیه السلام است. همان چیزی که همه ما به آن نیاز داریم. عنوان سازنده بودن همه نواقص گوینده را برطرف می کند چون بعضی از افراد از رفتار دیگران انتقاد می کنند اما نه از سر دلسوزی و اصلاح بلکه برای خالی کردن عقده دل و سرکوب کردن طرف مقابل پیداست چنین انتقادهایی شعله لجاجت و گستاخی را بیشتر می کند و کلام منتقد اثری نخواهد داشت. از جمله اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این بود که وقتی مطلع می شد فلان شخص سخنی می گوید یا مرتکب عملی می شود که آن را نمی پسندد نمی فرمود چرا فلانی چنین می گوید بلکه به طور دسته جمعی می فرمود: ما بالُ اَقوامٍ یَصنَعون کَذاوَ یَقُولُونَ کَذا یَنهی صلی الله علیه و اله وسلم عَنهُ وَ لا یُسَمّی فَاعِلَهُ (4)

ص:165


1- امالی مفید ص33
2- بحار ج16ص325
3- دعای بیستم صحیفه
4- کحل البصر محدث قمی ص92

چرا کسانی مرتب چنین عملی می شوند یا چنین سخنی می گویند به این ترتیب پیشوای اسلام از عمل ناروا انتقاد می کرد بدون آنکه از کننده کار اسم ببرد. به عنوان مثال اگر ما بخواهیم انتقاد سازنده از رانت خواران و اجحاف کنندگان بیت المال مسلمین چیزی بیان کنیم نباید همه مسئولین را زیر سوال ببریم و همه را مورد اتهام قرار دهیم.

سیره امیرالمومنین علی علیه السلام بر این بود که در نامه ها و انتقادهایش به طریقی سخن می گفت که جایی برای رهایی و نجات کارگزارانش باقی بماند و برای همیشه بی ابرو نشوند.

انجا امام علیه السلام راه نجات و رهایی را در انتقاد خویش جلوی پای عثمان بن حنیف انصاری می گذارد اینجاست که می فرماید: بدان که هر پیروی را امامی است که باید از پیشوای خویش پیروی کند و از نور علم او کسب نور نماید. بدانید که امام شما از دنیای خود به دو لباس فرسوده و دو قرص نان قناعت کرده و شما نمی توانید مثل امامتان زندگی وَ لکِن اَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اِجتِهادٍ وَ عِقَّهٍ وَ سَدادٍ و لکن مرا با پرهیزکاری و تلاش و عفت و درستکاری خویش یاری نمایید.

و در پایان نامه نوشت که: خوشا به حال آن کسی که به تکلیف الهی خویش عمل می کندو با سختی ها در نهایت شکیبایی می سازد و شب زنده دار است و از خوابیدن دوری می نماید و تا آن زمانی که خواب بر او غلبه کند زمین را فرش و دستش را بالش قرار دهد همان هایی که ترس روز قیامت دیدگانشان را بیدار نگه داشته و پهلوهایشان را از خوابگاه هایشان دور ساخته و لب هایشان به ذکر و یاد پروردگارشان آهسته گویا است و به خاطر آنکه زیاد استغفار می کنند گناهانشان زدوده شده است.

اَولئَکَ حِزبُ اللهِ اَلا اِنَّ حِزعبَ اللهِ هُمُ المُفلِحونَ آنان حزب خدایند و بدانید که حزب خدا پیروز و رستگار است.

ص:166

پروردگار درباره انتقاد سازنده و نتیجه بخش پیامبر خویش را مامور می کند از سه مرحله خارج نشود.

ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (1)

مردم را به دین الهی و آیین پروردگارت دعوت کن از سه راه اول با مقالات حکیمانه دوم با مواعظ و اندرزهای نیکو سوم با مباحثه و جدل باید به گونه ای خوب و نیکو باشد و به دشمنی و خصومت آلوده نگردد. در انتقادها اگر رعایت شخصیت افراد نشود و شخص منتقد قصد توهین و بی احترامی به فرد متخلف را داشته باشد جز دشمنی و کینه محصولی نخواهد داشت.

امیرالمومنین علی علیه السلام به فرزندان خود فرمود از دشمنی مردان پرهیز نمایید که اینان از دو قسم خارج نیستند یا عاقل اند و برای اعمال دشمنی خود بر ضرر شما نقشه می کشند یا جاهل اند و با شتاب دشمنی خود را اعمال می نماید و به شما ازار می دهند.

یک منتقد خوب کسی است که مردم را نه گرفتار امید کاذب کند و نه مبتلا به یاس و نومیدی نماید.

بعضی برای آنکه طرف گنه کار را از کارش پشیمان کنند آنقدر از عذاب و خشم و قهر خدا به طرف می گویند که به طور کامل او را مایوس کرده و نتیجه ای از نقد خود نمی برند. علی علیه السلام می فرمود: الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ(2)

انسان فهمیده کسی است که مردم را از رحمت پروردگار مایوس نکند و از مهربانی او نومیدشان ننماید و آنها را از عذاب ناگهانی و کیفر خداوند ایمن شان ندارد.

ص:167


1- نحل 125
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 87

همان امام بزرگوار به امام حسن علیه السلام می فرمود: فرزندم هیچ گنه کاری را از رحمت خداوند مایوس مکن چه بسا افرادی که پایبند معصیت بودند با حسن عاقبت از دنیا رفتند و چه بسا رستگارانی در آخر عمر به فساد گراییدند و راهی دوزخ شدند و از این عاقبت بد به خدا پناه می بریم.

انتقام

فَابتَدَاتَنِی بِنَصرِکَ، وَ شَدَدتَ اَزری بِقُوَّتِکَ، ثُمَ فَلَلتَ لِی حَدَّهُ، وَ صَیَّرتَهُ مِن بَعدِ جَمعٍ عَدیدٍ وَحدَهُ، وَ اَعلَیتَ کَعَبی عَلَیهِ، وَ جَعَلتَ ما سَدَّهُ مردُودًا عَلَیهِ، فَرَددتَهُ لَم یَشفِ غَیظَهُ

تو پروردگار من پیش از انکه از تو یاری بخواهم یاریم نمودی و پشتم را با نیرویت محکم ساختی و برندگی دشمنم را شکستی و پس از آنکه تعدادی بود تنهایش نمودی و مرا بروی پیروز کردی و آنچه را که برایم نشانه گرفته بود به خودش برگرداندی در حالی خشمش التیام نیافته بود و کینه اش فرو ننشسته بود او را باز گرداندی.

دست انتقام الهی چنان قوی و محکم است که هر وقت اراده کند قدرتمندترین طاغوت ها را سرنگون می کند و آنها را در نهایت خواری و خفت قرار می دهد.

فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ (1)

در نتیجه ما از آن ها انتقام گرفتیم و آنها را در دریا غرق کردیم زیرا که آیات ما را تکذیب می کردند و از آن غافل مانده بودند.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ (2)

آنان که ایات الهی را انکار می کنند عذاب سختی دارند و خدا انتقام گیرنده است.

ص:168


1- اعراف 136
2- آل عمران 4

فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ (1)

و از مجرمین انتقام گرفتیم و این حق ماست که اهل ایمان را یاری کنیم آری این حق خداوند متعال است که از مجرمین انتقام گیرد و از اهل ایمان حمایت کند.

اگر به سراسر تاریخ بشر از قابیل و هابیل تا به امروز بنگریم خواهیم دید چگونه خداوند تبارک و تعالی از آدم کش ها و جانیان حرفه ای انتقام گرفته و از مظلومین و مومنین حمایت نموده و این یک سنت غیرقابل تغییر پروردگار است.

اگر گاهی به بعضی از ستمگران مهلت می دهد نه به خاطر آن است که کاری از دستش بر نمی اید بلکه برای آن است که بر گناهانشان افزوده شود.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اگر خداوند به ستمگر مهلت دهد کیفر او هرگز فراموش نمی شود و او بر سر راهش و در گلوگاه او آنجا که آب دهان فرو برده می شود و عقده غم و اندوه گیر می کند در کمین است (2)

در جی دیگر فرمود: در از بین رفتن نعمت خدا و شتاب بخشیدن به خشم و انتقام او چیزی کارگرتر از ستمگری نیست زیرا خداوند دعای مظلومان را می شنود و در کمین ستمگران است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: قال جبرئیلُ قُلتُ: یا رَبِّ تَدَعُ فِرعَونُ وَ قَد قالَ: اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی ؟! فقالَ: اِنَّما یَقُولُ هذا مِثلُکَ مَن یَخافُ الفَوتَ(3)

جبرییل گفت: عرض کردم پروردگارا فرعون را که ندای اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی سر داده است رها می کنی؟ خداوند فرمود: این حرف را کسی مانند تو می زند که می ترسد از دستش برود. آیا کسی می تواند از حکومت و قدرت لایزال الهی رهایی داشته باشد؟

ص:169


1- روم 47
2- نهج البلاغه خطبه 97
3- نورالثقلین ج2ص394

فرازی از دعای کمیل بن زیاد نقل از مولایمان علی علیه السلام این است

اَللّ_هُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَعَلا مَکانُکَ وَخَفِی مَکْرُکَ وَظَهَرَ اَمْرُکَ وَغَلَبَ قَهْرُکَ وَجَرَتْ قُدْرَتُکَ وَلا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ

خدایا بزرگ است سلطنت تو و برتر است منزلت تو و نهان است مکر تو و آشکار است فرمان تو و چیره است قهر تو و نافذ است قدرت تو و ممکن نیست فرار از حکومت تو .

همان امام بزرگوار فرمود: یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَی الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَی الْمَظْلُومِ (1)

روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمگتری بر مظلوم است.

یک نکته را نباید فراموش کرد که در بعضی از مسایل شخصی و زودگذر دنیا عفو و گذشت از انتقام بهتر است به شرط آنکه طرف خطاکار برداشت بد نکند.

چنانکه گفته اند: در عفو لذتی است که در انتقام نیست. حضرت امیرمومنان علیه السلام فرمود: یَقُولُ مَتَی أَشْفِی غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُأَ حِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی لَوْ صَبَرْتَ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی لَوْ عَفَوْتَ (2)

چون خشم گیرم کی آن را فرو نشانم؟ در آن زمان که قدرت انتقام ندارم که به من بگویند اگر صبر کنی بهتر است یا آنگاه که قدرت انتقام دارم؟ که به من بگویند: اگر عفو کنی خوب است.

در نامه ای که به حارث همدانی نوشت فرمود: خشم را فرو خور و به هنگام توانایی گذشت کن و در هنگام عصبانیت بردبار باش و در وقت چیرگی ببخشای تا سرانجامت نیکو باشد.

همان طور که عرض کردم عفو از خطاکار در صورتی صحیح است که شخص خطاکار سوء استفاده نکند و از کرده خود به طور جد اظهار ندامت کند.

ص:170


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 341
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 194

امام علی علیه السلام می فرمود: اَلعَفوُ یُفسِد مِنَ اللّئِیمِ بِقَدرِ اِصلاحِهِ مِن الکَریمِ (1)

گذشت به همان اندازه که شخص بزرگوار را درست می کند شخص فرومایه را تباه میگرداند.

امام سجاد علیه السلام فرمود: حق کسی که به تو بدی کند این است که از او در گذری ولی اگر دانستی که گذشت از او زیانبار است آنگاه انتقام بگیر. خدای تبارک و تعالی فرموده است. وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِکَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَ(2)

بر کسانی که پس از ستمی که بر آنها رفته باشد انتقام میگیرند ملامتی نیست. (3)

انحراف

وَ وَفِّقْنِی إِذَا اشْتَکَلَتْ عَلَیَّ الْأُمُورُ لِأَهْدَاهَا، وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْکَاهَا، وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا(4)

خدایا موفقم بدار گاهی که کارها بر من مشکل شود به درست ترین آنها و هنگامی که کردارها به هم مشتبه گردد به پاکیزه ترین آنها و چون ملت ها به اختلاف و درگیری برخیزند به پسندیده ترین آنها.

به راستی اگر کمک و یاری پروردگار نباشد در حوادث روزگار و اقبال و بدبختی های دنیا و امور مشتبه انسان گرفتار انحراف در عقیده و اخلاقیات و رفتار خواهد شد پس باید چون امام سجاد علیه السلام عاجزانه از خدای مهربان درخواست کنیم که خدایادر اختلافات و اظهارات فکری و عقیدتی و اخلاقی ما را نگهبانی کن تا در ورطه گناه و نافرمانی تو نیفتیم.

ص:171


1- میزان الحکمه ج6ر ص3838
2- شورای 41
3- خصال صدوق ص570
4- دعای بیستم صحیفه

البته غیر از دعا پدران و مادران گرامی و مراکز آموزشی ما باید چنان فضایی را از جهت آموزش و پرورش به وجود آورند که جوانان ما معرفت کامل نسبت به اصول عقاید و مبانی اخلاقی مکتب خویش پیدا کنند تا در برابر هجوم تبلیغاتی دشمن ایمن شده و رو به انحراف نروند.

امام امیرالمومنین علی علیه السلام به ما می آموزد که در برابر فرزندانمان چه رسالتی داریم سفارش به فرزند خود امام مجتبی علیه السلام فرمود: خواستم تا قبل از هر چیز کتاب خدا عزوجل و تاویل و تفسیر آن را و شرایع و احکام اسلام و حلال و حرام آن را به تو تعلیم دهم و جز این چیزی به تو نیاموزم. (1)

مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد:

اِنَّ لِی اِبناً قَد اَحَبَّ اَن یَساَلَکَ عَن حَلالٍ وَ حَرام ٍلا عمّا لا یَعیِنهِ وَ هَل یَسالُ الّناسَ عَن شَییٍ اَفضَلَ مِن الحَلالِ وَ الحَرامِ؟ (2)

فرزندی دارم که دوست دارد درباره حلال و حرام و نه موضوعاتی که به کارش نمی آید از شما بپرسد حضرت فرمود: آیا بهتر از سوال درباره حلال و حرام سوالی هست که مردم بپرسند؟

وقتی از کودکی و نوجوانی حلال و حرام برای فرزندان تبیین شود و خصوصا زشتی عمل حرام و عواقب آن و خوبی حلال و مواهب آن بیان شود شک نیست چنین فرزندانی در آینده خود نه تنها مرتکب حرام نمی شوند بلکه مانع اعمال حرام دیگران خواهند شد.

درباره مسائل اعتقادی و برای آنکه نسل جوان گرفتار انحراف نشوند امام صادق علیه السلام به پدران و مادران هشدار می دهد که:

بادِروُا اَولادَکُم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن یَسبِقَکُم اِلَیهِم المُرجئَهُ (3)

ص:172


1- نهج البلاغه 3
2- محاسن ج1ص358
3- کافی ج6ص47

احادیث اسلامی را بر فرزندان خود هر چه زودتر بیاموزید قبل از آنکه مخالفین بر شما سبقت گیرند و دل های کودکان شما را با سخنان نادرست خویش اشغال نمایند.

مسایل اعتقادی و تعالیم اسلامی برای جوانان به اندازه ای مهم است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم صریحا از پدران و مادرانی که به تربیت دینی جوانان خود بی اعتنا هستند اظهار بیزاری می نماید و آنان را وابسته به خود نمی داند.

أَنَّهُ نَظَرَ إِلَی بَعْضِ الْأَطْفَالِ فَقَالَ: وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِینَ؟ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یَسِیرٍ مِنَ الدُّنْیَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِی ءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاء(1)

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به بعضی از کودکان نظر افکند و فرمود: وای به فرزندان آخر زمان از روش ناپسند پدرانشان عرض شد ای رسول خدا از پدران مشکوک؟ فرمود نه از پدران مسلمان که به فرزندان خود هیچ یک از فرایض دینی را نمی آموزند و به ناچیزی از امور مادی درباره آنها قانع هستند. من از این مردم بری و بیزارم و آنان نیز از من بیزار.

آری پدر در ولایت و حکومتی که نسبت به فرزند دارد مسئول است که طفل را با دین و اخلاق آشنا کند و راهنمایی های لازم را بنمایدو اگر خود آگاهی کامل از دین نداشت به سراغ کارشناسان دینی برود و از آنها بخواهد معرفت دین را به فرزندانش بیاموزند تا از انحراف در امان بمانند.

بر پدران و مادران گرامی مژده باد که تلاش و زحمتشان در دنیا و آخرت بدون پاداش نخواهد بود در دنیا باعث آبرو و احترام و طلب مغفرت از ناحیه مردم می شوند و در آخرت مزد بزرگ را خواهند گرفت.

امام حسن عسگری علیه السلام فرمود: خداوند به پدر و مادر پاداش بزرگی عنایت می فرماید:

ص:173


1- مستدرک الوسایل ج2ص625

فَیقُولانِ یارَبَّنا اَنّی لَنا هِذِه وَ لَم تَبلُغها اَعمالُنا؟

آنان می گویند: پروردگارا این همه لطف و عنایت درباره ما از کجاست؟ اعمال ما شایسته چنین پاداشی نیست؟

فَیقالُ هذِهِ بِتَعلیِمکما وَلَدَکُما القُرآنَ وَ تَبصِیرِ کُما اِیّاهُ بِدِینِ الاِسلامِ (1)

در جواب گفته میشود این همه عنایت و نعمت پاداش شما است که به فرزند خود کتاب خدا را آموختید و او را در آیین اسلام بصیر و بینا تربیت کردید.

عبدالرحمن سلمی به فرزند حضرت حسین علیه السلام سوره حمد را آموخت وقتی کودک در حضور پدر سوره را خواند حضرت حسین علیه السلام علاوه بر پول نقد و پارچه ای را از راه حق شناسی به معلم طفل داد دهان آموزگار را از در پر کرد.

کسانی که از این همه عطا تعجب کردند و در آن باره از حضرت سوال نمودن حسین بن علی علیهما السلام در جواب فرمود: کجا پاداش مالی من با عطای آموزش این معلم برابری می کند. (2)

یعنی خدمت تعلیم سوره حمد از عطای مالی من ارزنده تر است باز عرض می کنم که پدران و مادران گرامی برای مصونیت فرزندان از انحراف ایمان فطری فرزندان خود را شکوفا کنند و آرام آرام آنها را به کمال معنوی برسانند.

علی علیه السلام فرمود: اِنَ الاِیمانَ لیَبدَو لُمعَهً بَیضاءَ فَاِذا عَمِلَ العَبدُ الصّالِحاتِ نَما وَ زادَ حَتّی یَبیَضَّ القَلبُ کُلُّه (3)

اولین ظهور ایمان در قلب آدمی روشنایی کوچک و محدود است ولی در پرتو اعمال شایسته و در اثر تکرار کارهای پسندیده رفته رفته آن فروغ کوچک بزرگ می شود و سرانجام شعاع نورانیش آنقدر وسیع می گردد که همه قلب را فرا می گیرد و تمام ضمیر باطن را روشن و منور می کند.

ص:174


1- مستدرک ج1ص290
2- همان مدرک
3- محجه البیضاء ج1ص277

اندرز و پند

اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَیَّ بِبَقَاءِ وُلْدِی وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِی ... اِلَهِی ... وَ اجْعَلْهُمْ أَبْرَاراً أَتْقِیَاءَ بُصَرَاءَ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ لَکَ، وَ لِأَوْلِیَائِکَ مُحِبِّینَ مُنَاصِحِینَ(1)

پروردگارا بر من منت بگذار به زنده ماندن فرزندانم و به اصلاح و تربیت ایشان ... خدایا .... فرزندانم را از جمله نیکان و متقین و صاحبان بینش و حرف شنو و فرمان برداران دستوراتت و برای دوستانت اندرز دهندگانی علاقه مند قرار ده.

پند دادن و پند گرفتن هر دو تکلیف و سبب نیک بختی دنیا و آخرت است نخست باید دید چه کسانی شایسته پند و اندرز به دیگرانند بی تردید برای شخص ناصح شرایطی وجود دارد که حتما باید مورد توجه قرار گیرد.

صداقت و امین بودن از جمله شرایط ناصح است حضرت نوح پیامبر علیه السلام به قوم خود می فرمود: أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ نَاصِحٌ (2)

پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما نصیحت کننده ای خیرخواه می باشم.

صالح علیه السلام نیز در نهایت صداقت به قوم خود گفت: یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ (3)

ای قوم من پیام پروردگارم را به شما رساندم و شما را نصیحت کردم ولی شما نصیحت کنندگان را دوست نمی دارید.

شعیب نیز به قوم خود گفت:

یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَی عَلَی قَوْمٍ کَافِرِینَ (4)

ص:175


1- دعای بیست و پنجم صحیفه
2- اعراف 68
3- اعراف 79
4- اعراف 93

ای مردم من که پیام های پروردگارم را به شما رساندم و شما را نصیحت کردم بنابراین چرا برای هلاکت مردم کافر تاسف خوردم؟!

پس پند دهنده باید امین و صادق باشد و نصیحت هایش متاثر از وحی و کلمات الهی باشد یعنی هر کسی لایق نیست در قیافه ناصح و اندرزگو چهره ظاهر کند و در مقام ارشاد دیگران در اید و حرف های خودش را بزند. به طور کلی باید پای نصیحت کسی نشست که سخنانش برگرفته از وحی و گفتار معصومین علیهم السلام باشد و الا شیطان هم خود را به عنوان ناصح و اندرزگو معرفی می کند.

وقتی حضرت آدم و حوا را فریب داد

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ (1)

برای آن دو سوگند یاد کرد که من خیرخواه و ناصح شما هستم.

اندرز با ویژگی هایی که عرض شد در زنده کردن دل ها نقش اول را دارد که باعث صفا و روشنایی قلوب می گردد.

چنانکه مولایمان امیرالمومنین علیه السلام فرمود: المَواعِظُ صَقالُ النُّفوسِ وَ جَلاءُ القُلوبِ (2)

اندرزها صیقل بخش جان ها و جلا دهنده دل هاست. آن بزرگوار در مقام اندرز به فرزند خود می فرمود: اَحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَهِ (3)

دلت را با اندرز زنده گردان.

گاهی خوب است خود را در معرض اندرز خوبان عالم قرار دهیم تا دلمان از زنگار و زنگ زدگی پاکیزه شود و گاه از قرآن شریف پند بگیریم که عالی ترین مواعظ را در خود دارد.

امام صادق علیه السلام می فرمود: اَصدَقُ القَولِ وَ اَبلَغُ المَوعِظَهِ وَ اَحسَنُ القَصَصِ: کتابُ اللهِ (4)

ص:176


1- اعراف 21
2- غرر الحکم
3- نهج البلاغه 31
4- امالی صدوق ص394

راست ترین سخن و رساترین اندرز و بهترین داستان کتاب خداست و امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

اُنَّ اللهَ سُبحانَهُ لَم یَعِظ اَحَدًا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ (1)

خداوند سبحان هیچ کس را به چیزی چون این قرآن اندرز نداده است.

همان بزرگوار فرمود: انِتَفِعُوُا بِبَیانِ اللهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَواعِظه اللهِ وَ اقبَلوُا نَصیِحَهَ اللهِ (2)

از بیان خداوند بهره مند شوید و از اندرزهای خدا پند گیرید و نصیحت خدا را بپذیرید.

یکی از شرایط مهم دیگر پند دهندگان عمل به اندرزهایی است که به دیگران می کنند و اگر غیر از این باشد نقشی در اصلاح و تحول در دیگران نخواهد داشت. امام صادق علیه السلام فرمود: اِنَّ العالِمَ اِذا لَم یَعمَل بِعِلمِهِ زَلَّت مَوعِظَتُهُ عِنِ القُلُوبِ کَما یَزِلُّ المَطَرُ عَنِ الصّفا (3)

عالم هر گاه به علم خود عمل نکند پند او از دل ها فرو غلتد آنگونه که باران از روی تخته سنگ فرو می غلتد.

اما سخنی هم با پند گیرندگان که تلاش کنند گوش دل را باز کنند تا نصایح انسان های دلسوز بر روی آنان اثر گذارد والا اگر فقط گوش شنوای اندرز باشد و گوش دل بسته به قول سعدی.

نصیحت همه عالم چو باد در قفس است ***به گوش مردم نادان چو آب در غربال.

تا اعلان آمادگی نکنیم و زمینه قبول اندرز دیگران را در خود ایجاد نسازیم نصیحت همه عالم در ما بی نتیجه خواهد بود. تا مادامی که انسان روح عناد و دشمنی دارد و پذیرای حقایق نیست در مسیر هدایت قرار نخواهد گرفت.

ص:177


1- نهج البلاغه خطبه 176
2- نهج البلاغه خطبه 198
3- منیه المرید ص 146

سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ خَتَمَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ(1)

برایشان تفاوتی نکند بترسانی یا نترسانی در هر صورت ایمان نمی آورند خداوند بر دلهایشان مهر زد و در گوش و چشم هایشان حجاب است. باید درد دین داری و احساس شدید نیاز به اندرز به وجود آید تا پند و اندرز اهل نصیحت مثمرثمر افتد.

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند***نماز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش***که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند.

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند***هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند.

طبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک***چو درد تو نبیند که را دوا بکند.

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد***مگر دلالت این دولتش صبا بکند.

پس مهم آن است که دل پند گیرد. امام صادق علیه السلام فرمود: در حالی که موسی بن عمران یاران خود را اندرز می داد ناگاه مردی برخاست و پیراهن خود را درید خداوند عزوجل به موسی علیه السلام وحی فرمود که: قُل لَهُ لا تَشُقَّ قَمِیصَکَ وِ لکِنِ اشرَح لِی عَن قَلبِکَ (2)

ای موسی به او بگو: پیراهنت را پاره مکن بلکه دلت را برای من بگشای.

ص:178


1- بقره 6و7
2- کافی ج8ص129

اندوه و غم

إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ (1)

عنوان و مطلعش این است از جمله از دعاهای امام سجاد علیه السلام زمانی که سختی و غم و اندوه به حضرت روی می آورد.

یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ ای کسی که گره های گرفتاری ها به دستش باز می گردد و ای کسی که شدت سختی ها به وسیله او برطرف می شود.

وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ و در آسایش و آسودگی را با فضل و کرمت برویم بگشا و سلطه غم و اندوه را به قوت خویش در وجودم بشکن.

عوامل غم و اندوه گاه از جانب خداست تا بنده اش را بیازماید و ایمانش محک زده شود و انگیزه ای گردد تا بیشتر به درگاه خدای خویش تضرع و زاری کند و گاه غم و اندوه نتیجه ندانم کارهای خود انسان است که بر دل و روح وارد می گردد.

در حالی می توان به طریقی برنامه زندگی را تنظیم کرد که غصه قرض و نداری های جانکاه به سراغ آدمی نیاید با کمی پرهیز از تجملات زندگی و قناعت در آرامش و آسایش زندگی کرد

راه صحیح رفع غم و اندوه توکل و اتکا به پروردگار است.

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (2)

کسانی که می گویند پروردگار ما خداست و در این راه استقامت می کنند هیچ جای ترس و اندوهی برای آنان نخواهد بود.

ص:179


1- دعای هفتم صحیفه
2- احقاف 13

فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَی وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (1)

هنگامی که کافران پیامبر را از مکه بیرون کردند خدا یاری اش کرد آنگاه که دو نفری به غار پناه بردند پیامبر به همسفرش فرمود: نترس که خدا با ماست و پروردگار آرامش را بر او فرستاد و با سپاهی که نمی توانستید آنها را مشاهده کنید یاری کرد کلام کافران را پست گردانید و کلام خدا بلند مرتبه است و خداوند مقتدر و حکیم است.

باور اِنَّ اللهَ مَعَنَا خدا با ماست بسیار کارساز و تقویت کننده اراده و حالات وحی ماست مشکلات زندگی برای همه هست برای بعضی کمتر و برای بعضی بیشتر مومن چون به طور دایم در ارتباط با خدای قادر خویش است هیچگاه گرفتار افسردگی و اندوه نمی شود و هر وقت دلش گرفت با مراجعه به دعا و نیایش به پیشگاه الهی رفع غم و اندوه از خود دور می کند.

امام صادق علیه السلام برای افسرده دلان و غم زدگان نسخه شفابخش پیشنهاد داده که اگر کسی سر اخلاص به جا آورد به طور یقین افسردگی و غم از او رفع خواهد شد.

ما یَمنَعُ اَحَدُکُم اِذا دَخَلَ عَلَیهِ غَمٌّ مِن غُمومِ الدُّنیا اَن یَتَوَضَّا ثُمَّ یَدخُلَ مَسجِدَهُ فَیَرکِعَ رَکعَتَیَن فَیَدعُو اللهَ فِیها اَما سَمِعتَ اللهُ یَقولُ و استَعیِنُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلوهِ (2)

چه چیز شما را مانع می شود هرگاه غمی از غم های عالم بر دل شما نشست برخیزید وضو بگیرید و در محل عبادت خویش بایستید و دو رکعت نماز بخوانید و سپس دل را

ص:180


1- توبه 40
2- تفسیر صافی ص30

به حق متصل کنید و هر چه می خواهید با خدای خود در میان بگذارید آیا نشنیده اید که خداوند می فرماید از روزه و نماز کمک بگیرید.

و اگر به نماز هم نایستادیم فقط ذکر و یاد حقتعالی آرام بخش دلهاست البته به شرط آنکه زبان و دل با هم خدا را یاد کنند.

الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (1)

آنان که ایمان آورده اند و دلهای شان به یاد خداآرامش می یابد آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می یابد.

آری شفای بیماری اندوه و دل های خسته و افسرده یاد خداست و امیرمومنان علی علیه السلام فرمود: ذِکرُاللهِ دَواءُ اَعلالِ النُّفُوسِ (2)

یاد خدا داروی بیماریهای جان است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سفارش می فرمود: اُذکُرِاِللهَ عَندَهَمِّک اِذا هَمَمتَ(3)

هرگاه اندوهی به تو دست داد خدا را یاد کن تا اندوهت برطرف شود.

اندیشه

وَ أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَکَ، وَ لَا تَجْعَلْ لِشَیْ ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِی مَعْصِیَتِکَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا... فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ (4)

خدایا چشم دلمان را بر آنچه دوست نمی داری ببند و در هیچ عضوی از اعضای ما راه نفوذ معصیت قرار مده.

الها بر محمد و آل او درود فرست و اسرار دل هایمان را در چیزهایی قرار ده که موجبات ثواب ترا فراهم آورد.

ص:181


1- رعد28
2- غررالحکم
3- بحار ج103ص102
4- دعای نهم صحیفه

در محدوده واژه اندیشه مطالب متنوع و فراوانی قابل بحث و گفتگوست مثل فکر و تفکر آگاهی و بصیرت آثار تعقل و اندیشیدن در مواقعی که غضب و شهوت مهار شده است. اندیشه کردن درباره کارهای خوب و برحذر بود از تفکر غیرالهی.

چه بهتر که در هر کاری اندیشه کنیم تا از افتادن در خطر و لغزش در امان باشیم همان طور مولایمان علی علیه السلام فرمود:

اَصلُ السَّلامَهِ مِنَ الزَّلَلِ الفِکرُ قَبلَ الفِعلِ وَ الرِّویَّهُ قَبلَ الکَلامِ (1)

ریشه سالم ماندن از لغزش ها اندیشیدن پیش از عمل کردن است و سنجیدن پیش از سخن گفتن.

و نیز فرمود: بِالفِکرِ تَنجَلِی غَیاهِبُ الاُمورِ (2)

با اندیشه است که تاریکی های کارها روشن می شود.

امام سجاد علیه السلام از پیشگاه پروردگار خواست که تفکرات و حالات درونی اش در چیزهایی باشد که ثواب الهی را جلب می کند.

خداوند تبارک و تعالی نعمت عقل که جایگاه اندیشیدن است به همه انسان ها داده بعضی از افراد از این نعمت در مسیر خداوند و خدمت به خلق خدا استفاده می کنند و بعضی آن را در مسیر شیطان و خیانت و ظلم و تعدی به خلق خدا به کار می بندند.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: مَن کَثُرَ فِکرُهُ فِی المَعاصِی دَعَتهُ اِلَیها (3)

کسی که درباره گناهان زیاد بیندیشد گناهان او را به سوی خود بکشاند نقطه مقابل آنان را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم این گونه معرفی می کند. سهم دیدگان خود را از عبادت به آنان بدهید عرض کردند: ای رسول خدا سهم آنها از عبادت چیست؟ فرمود: نگریستن به قرآن و اندیشیدن در آن و پند گرفتن از شگفتی هایش.

ص:182


1- غررالحکم
2- همان مدرک
3- غررالحکم

بسیاری از کلاه برداران و دزدان حرفه ای و کسانی که جعل اسناد می کنند و در به دست آوردن مال حرام ابتکار به خرج می دهند اهل اندیشه و فکرند در صورتی که اگر این اندیشه و فکر را در جهت پیشرفت و توسعه علمی کشور خود و ارتقای معنوی خویش به کار بندند در ردیف نوابغ و افرادی خواهند بود که در مسابقات علمی بین المللی صاحب مدال طلا شدند و باعث افتخار خود و خانواده و جامعه و ملت خویش خواهند شد.

ارزش یک ساعت درست فکر کردن به قدری است که معادل یک سال عبادت محسوب شده است. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

فِکرَه ساعَهٍ خَیرٌ مِن عِبادَه سَنَهٍ (1)

ساعتی اندیشه کردن بهتر از یک سال عبادت است.

همان گروهی که اندیشه خود را در راه باطل به کار می بندند اگر یک ساعت به عواقب کار خود و مواخذه ای که در جهان آخرت پیش رو دارند بیندیشند به طور قطع دست از خلافکاری های خویش بر خواهند داشت.

حسن صیقل از امام صادق علیه السلام پرسید: یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک شب عبادت کردن است؟ حضرت فرمود: آری رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است ساعتی اندیشیدن بهتر است از شبی را به عبادت گذراندن عرض کردم چگونه باید اندیشید؟ فرمود به خانه های ویران گشته برود و بگوید: کجایند سازندگان شما؟ کجایند ساکنان شما؟ چه شده است که سخن نمی گویید؟! (2)

چه کنیم تا اندیشه ای پاکیزه داشته باشیم؟ این شاید سوال بسیاری از نسل جوان و تحصیلکرده ما باشد پاسخ را از ائمه طاهرین علیهم السلام دریافت کنیم.

1-معده را پر نکردن.

ص:183


1- بحار ب71ص327
2- بحار ج71ص334

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

مَن قلَّ اَکلُهُ صفافِکرُهُ هر که کم بخورد اندیشه اش صاف گردد. کَیفَ تَصِفُو فِکرَهُ مَن یَستَدیِمُ الشِّبَعَ (1) چگونه صاف و زلال گردد اندیشه کسی که پیوسته شکمش سیر است؟

2-در صنع و خلق خدا اندیشیدن

همان بزرگوار: لا عِبادَهَ کالتَّفَکُرِ فِی صَنعَهِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ (2)

هیچ عبادتی مانند اندیشیدن در صنع خدای عزوجل نیست.

3-تفکر در نعمت هایی که خداوند به ما عنایت فرمود

همان بزرگوار: التَّفَکُرُ فِی اَلاء الله نِعمَ العِبادَهِ (3)

اندیشیدن درباره نعمت های خدا نیکو عبادتی است

4-تفکر در ملکوت و باطن آسمان ها و زمین

همان بزرگوار فرمود: التَّفَکُرُ فِی مَلَکُوتِ السَّمواتِ وَ الاَرضِ عِبادَه المُخلِینَ (4)

اندیشیدن در باطن آسمان ها و زمین از عبادت های اهل اخلاص است

5-تفکر در قدرت بی انتهای الهی

امام صادق علیه السلام فرمود: اَفضَلُ العِبادَهِ ادمانُ التَّفَکُرِ فِی اللهِ وَ فِی قُدرَتِهِ (5)

برترین عبادت اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.

6-اندیشیدن در احوال ملتهای پیشین

امام علی علیه السلام در سفارش به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه السلام فرمود: فرزندم هر چند من به اندازه همه کسانی که پیش از من بوده اند زندگی نکرده ام اما در کارهای آنان نظر کرده ام و در اخبار آنها اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام چندان که همچون یکی از آنان شده ام و بلکه آن سان بر کارهایشان آگاهی یافته ام که گویی با اولین و آخرین آنها زندگی کرده ام. (6)

ص:184


1- هر دو از غررالحکم
2- امالی طوسی ص146
3- غررالحکم
4- همان مدرک
5- کافی ج2ص55
6- نهج البلاغه نامه 31

و در پایان این قسمت به دعایی دیگر از امام سجاد علیه السلام توجه کنیم شاید ما نیز فکر و اندیشه خود را در مسیر رضای خدا قرار دهیم.

فَأَسْأَلُکَ یَا مَوْلَایَ سُؤَالَ مَنْ نَفْسُهُ لَاهِیَةٌ لِطُولِ أَمَلِهِ .... وَ فِکْرُهُ قَلِیلٌ لِمَا هُوَ صَائِرٌ إِلَیْهِ (1)

ای مولای من از تو مسالت می جویم همانند مسالت کسی که به خاطر آرزوهایش بی بهره مانده ... و فکرش برای آنه به سویش باز می گردد کم است.

پس باید به اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون بیشتر بیندیشیم که ما از جانب خدا آمده ایم و به سویش باز می گردیم چه توشه ای برای جایی که باز می گردیم آماده کرده ایم ایا هیچ فکر کرده ایم که سفر بدون توشه ممکن نیست آن هم سفری که جاوید و همیشگی است الها ما را از خواب غفلت بیدار کن تا مقداری برای روز بازگشت و جهان آخرت خویش فکری کنیم.

ص:185


1- دعای پنجاه و دوم صحیفه

انصاف

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِی فَلَمْ أَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِیَ إِلَیَّ فَلَمْ أَشْکُرْهُ، وَ مِنْ مُسِی ءٍ اعْتَذَرَ إِلَیَّ فَلَمْ أَعْذِرْهُ، وَ مِنْ ذِی فَاقَةٍ سَأَلَنِی فَلَمْ أُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذِی حَقٍّ لَزِمَنِی لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ، وَ مِنْ عَیْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِی فَلَمْ أَسْتُرْهُ (1)

خداوندا از تو معذرت می خواهم از ظلمی که در برابر من بر مظلومی واقع شده و من ستمدیده را یاری نکرده ام و از نیکی و محبتی که به من شده و قدردانی و سپاسگزاری ننموده ام و از خطاکاری که از من عذر خواسته ولی عذرش را نپذیرفته ام و از گرفتار و بینوایی که از من کمک خواسته و من ترتیب اثری به خواسته اش نداده ام و از حق صاحب حق با ایمانی که بر من لازم بوده و آن را نداده ام و از عیب مومنی که برایم آشکار شده و من سر پوشی نکرده ام.

معذرت خواهی امام علیه السلام زبان حال ماست که در مجموع انصاف را رعایت نکردیم. چون از مظلوم حمایت نکردیم و از احسان کننده تشکر ننمودیم از معذرت خواه عذرش را نپذیرفتیم و به شخص گرفتار جواب مثبت ندادیم.

حق صاحب حق را ندادیم و در آخر سرپوشی نکردیم و عیب دیگران را آشکار نمودیم. در تمامی موارد فوق اگر انصاف باشد حق کسی ضایع نخواهد شد و همه کسانی که با ما در ارتباط هستند اعم از زن و فرزند و اقوام و آحاد جامعه از گزند دست و زبان ما در امان خواهند بود.

انصاف در زبان روایات جز بهترین فضایل شمرده شده است چون انصاف است که به نیت و اعمال ما جامه اعتدال و پاکیزگی می پوشاند.

این چند جمله از مولایمان علی علیه السلام است.

اَلاِنصافُ اَفضَلُ الفَضائِلِ انصاف بزرگترین فضایل است.

ص:186


1- دعای سی و هشتم صحیفه

اَلاِنصاُف اَفضَلُ الشَّیَم انصاف داشتن برترین خصلت هاست

اِنَّ اَعظَمُ المَثُوبَهَ الاِنصافِ بزرگترین ثواب ، ثواب انصاف است

اَلاِنصافُ المَثُوبَهِهَ القُلوبَ انصاف دل ها را الفت می بخشد.

اَلمُنصِفُ کَثِیرُ الاَولِیاءِ وَ الاوِدّاءِ آدم منصف دوستان و دوستداران زیادی دارد. (1)

انصاف نقش کلیدی در ایجاد فضای مهر و دوستی و اجرای عدالت و رسیدن هر کس به حقوق مسلم خود دارد.

چیزی که افراد جامعه را رنج م یدهد این است که می بینند افرادی از موقعیت سیاسی و اجتماعی خویش سو استفاده می کنند و در نهایت بی انصافی می کنند به محض آنکه در مسند ریاست نشستند به تعبیری حکومت هزار فامیل به وجود می آورند. و از میان اقوام و بستگان افراد نالایق را به سر کار می گمارند بدون آنکه میزان تحصیلات و کاردانی آن ها را در نظر بگیرند. این یک نوع مصداق بارز بی انصافی نسبت به کسانی است که پارتی ندارند و باید در عین داشتن شایستگی و لیاقت بی کار و خانه نشین باشند.

کمی که از آن سطح پایین تر می آییم کمرنگی انصاف را در بعضی کسبه ها و تجار و فروشندگان اجناس مورد نیاز مشاهده می کنیم.

به راستی اگر جماعت کاسب منصف باشد هم مشتری بیشتر خواهد داشت و هم خداوند به کسب و تجارتش برکت و رونق خواهد داد.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اَلا مَن یُنصِفُ النّاَس مِن نَفسِهِ لَم یَزِدهُ اللهَ اِلا عِزًّا (2)

بدانید هر کس نسبت به مردم از خود انصاف به خرج دهد خداوند جز بر عزت او نمی افزاید.

ص:187


1- تمام روایات در غررالحکم
2- کافی ج2ص144

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مَن واسَی الفَقیرَ وَ انصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ فَذلِکَ المُومِنُ حَقّا (1)

کسی که به تهی دست کمک مالی کند و نسبت به مردم از خود انصاف به خرج دهد چنین کسی مومن حقیقی است.

یکی از دیگر از مصادیق انصاف انصاف داشتن در قضاوت است. قضاوت چه در محکمه و دادگاه باشد چه درباره آحاد جامعه بعضی از افراد در هنگام تعریف از افراد یا افرادی گاه چنان غلو می کنند که آنها را تا عرش بالا می برند و گاه هم چون ماشین های تخریب کننده از بیخ و بن افراد را خراب کرده و آبرو و حیثیتی برای آنان باقی نمی گذارند.

قاضی با انصاف کسی است که براساس عدل و داد قضاوت کند.

وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ (2)

وقتی میان مردم داوری کردید عادلانه داوری کنید.

وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ (3)

هرگاه داوری کردی میان آنها عادلانه داوری کن.

فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَی (4)

در میان مردم به حق داوری کن و از هوس و هوی پیروی مکن.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: اَفضَلُ الخَلقِّ وَ احَبُّهُم اِلَی اللهِ سُبحانَه اَقوَلُهَم لِلصِّدقِ (5)

برترین مردم داورترین آنها به حق است و محبوب ترین آنان نزد خدای سبحان راستگوترین آنهاست.

ص:188


1- خصال ص47
2- نساء58
3- مائده 42
4- ص36
5- غررالحکم

انفاق

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنِی مِنَ السَّرَفِ، وَ حَصِّنْ رِزْقِی مِنَ التَّلَفِ، وَ وَفِّرْ مَلَکَتِی بِالْبَرَکَةِ فِیهِ، وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَةِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ(1)

الها بر محمد و ال او درود فرست و جلوگیری کن از اسراف کاری و نگه دار روزی ام را از تلف شدن و فراوان کن دارایی ام را به برکت و راهنمایی کن مرا به راه راست و احسان و انفاق در آنچه از دارایی ام خرج می کنم.

قسمت پایانی عبارات فوق بیشتر مربوط به عنوان بحث است اَصِب بِی سَبیلَ الهِدایَهِ لِلبِّرِ فِیما اُنفِقُ مِنهُ خدایا آن را که از مال خود انفاق می نمایم به گونه ای صورت پذیرد که از هدایت تو در بر و نیکوکاری برخوردار باشم.

در واقع طریقه صحیح انفاق خواسته امام سجاد علیه السلام است. انفاق گاه از مسیر الهی و درستش خارج می شود و جنبه ریا و خودنمایی و گاه اسراف به خود می گیرد.

درباره اصل انفاق و اهمیت آن ایات فراوانی در قرآن یافت می شود که از جمله می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفَاعَةٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید از آن چه به شما روزی کرده ایم انفاق کنید پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه وساطتی و کافران خود ستمکارانند.

آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ(3)

ص:189


1- دعای بیستم صحیفه
2- بقره 254
3- الحدید7

به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آن چه شما را در استفاده از آن جانشین کرده است انفاق کنید زیرا کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق کنند پاداش بزرگی خواهند داشت.

بسیاری را می شناسم که برای بهتر شدن خانه و تجملات زندگی پول های زیادی را هزینه می کنند چند وقت یکبار کلی تشکیلات زندگی را تغییر می دهند و به یک خانه و ویلا و غیره قانع نیستند بلکه داخل و خارج از کشور برای خود مسکن و خانه تهیه میکنند ولی برای کمک به بینوایان و محرومان جامعه اگر پیشنهاد خدمت و اعانتی به آنها داده شود جانشان به لب می رود و حاضر نیستند کوچکترین انفاق و احسانی را به اهلش بنمایند.

امام صادق علیه السلام می فرمود: مَلعونٌ مَلعونٌ مَن وَهَبَ اللهُ لَهُ مالاً فَلَم یَتَصَدَّق مِنهُ بِشَی (1)

ملعون است ملعون است کسی که خداوند مالی به او ببخشد و او از آن مال صدقه ای ندهد.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: اِنَّکُم اَغبَطُ بِما بَذَلتُم مِنَ الرّاغِبِ اِلَیکُم فِیما وَصَلَهُ مِنکُم (2)

سودی که از شما از آن چه انفاق کرده اید می برید بیشتر از سود کسی است که با خواهش از شما چیزی به او می رسد.

درخواست امام سجاد علیه السلام در بهترین نوع انفاق بود. گام اول پرداخت حقوق واجب است مثل زکوه و خمس گام دوم پرداخت حق سائل و محروم است خداوند متعال در توصیف متقین می فرماید:

وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ (3)

و در ثروت هایشان حقی برای سائل و محروم است.

ص:190


1- بحار ج96ص133
2- غرر الحکم
3- ذاریات 19

درباره نمازگذاران واقعی می فرماید:

وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ (1)

و آن هایی که در ثروت هایشان حقی معلوم است برای سائل و محروم و بهترین نوع انفاق آن است که در طریقه انفاق کردن از حد اعتدال خارج نشویم و ابلهانه ثروت خویش را به تاراج نگذاریم.

وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا (2)

همان ایی که وقتی انفاق می کنند نه اهل زیاده روی هستند و نه بخل می ورزند و بلکه بین این دو راه اعتدال را بر می گزینند.

نکته پایانی این بحث آن است که انفاق باید از مال حلال باشد با درآمد نامشروع متفق به جایی نمی رسد و ثوابی نخواهد برد.

در این جایک سفارش برادرانه با کسانی دارم که به مناسبت های مذهبی اطعام می کنند حتما تلاش کنند از اموال پاکیزه و حلال خود از مردم پذیرایی کنند و با این کار مردم بی اطلاع را به حرام خواری وادار نکنند و باعث تاریکی دل هایشان نشوند.

لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَخَذُوا مَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ فَأَنْفَقُوهُ فِیمَا نَهَاهُمْ عَنْهُ مَا قَبِلَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَخَذُوا مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ فَأَنْفَقُوهُ فِیمَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ مَا قَبِلَهُ مِنْهُمْ حَتَّی یَأْخُذُوهُ مِنْ حَقٍّ وَ یُنْفِقُوهُ فِی حَقٍّ (3)

اگر مردم از راهی که خداوند به آنها فرمان داده است کسب درآمد کنند و آن را در راهی که خداوند از آن بازشان داشته انفاق کنند آن را از ایشان نمی پذیرد و اگر از راهی که آن ها را از آن نهی کرده است درآمد به دست آورند و آن درآمد را در راهی که خداوند به

ص:191


1- معارج 24و25
2- فرقان 67
3- من لا یحضر الفقیه ج2ص57

آن فرمانشان داده است به مصرف رسانند باز از آنان نمی پذیرد مگر اینکه از راه حلال به دست آورند و در راه حلال انفاق کنند.

ایمان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ (1)

خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و ایمانم را به کامل ترین درجات ایمان برسان

امام سجاد علیه السلام در این دعوت بعد از درود بر محمد و ال او درخواستی که از پروردگار می نماید ایمان کامل است.

تفاوت مسلمان با مومن این است که همین که کافر شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است ولی مومن به کسی می گویند که به زبان اقرار کند و اذعان به قلب داشته باشد و اعمالش مطابق دستورات اسلام باشد.

پس اگر دل بود زبان هم معترف بود و بدن هم انجام وظیفه کرد مجموع این سه امر ایمان است چنانکه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اَلاِیمانُ مَعرِفَهٌ بِالقَلبِ وَ قَولٌ بِاللِّانِ وَ عَمَلٌ بِالاَرکانِ (2)

ایمان عبارت از عرفان قلب و عقیده باطنی و نیز گفتاری به زبان و عملی است به ارکان.

همان بزرگوار در حدیثی دیگر تفاوت اسلام و ایمان را بسیار شفاف و روشن بیان فرمودند:

اَلاِیمانُ ما وَقَّرَتهُ القُلوُبُ وَ صَدَّقَتهُ الاَعمالُ وَ الاِسلامُ ما جَری بِهِ الِّلسانُ وَ حَلَّت بِهِ المُناکَحَهَ (3)

ص:192


1- دعای بیستم صحیفه
2- میزان الحکمه ج1ص301
3- سفینه البحار ج1ص643

ایمان عبارت از آن است که دل ها آن را با تعظیم و تکریم فرا گیرد و اعمال مردم آن را گواهی دهد و اسلام آن است که جاری شود به زبان و بر اثر آن ازدواج روا و حلال گردد.

ایمان کامل مورد درخواست امام سجاد علیه السلام بود اول ببینیم ایمان ناقص کدام است ایمان ناقص مثل ایمان کسانی است که به قسمتی از ایات الهی ایمان دارند و قسمتی را رد می کنند و قبول ندارند.

أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ (1)

آیا به قسمتی از کتاب الهی ایمان می آورید وبه بعض دیگر کافر می شوید و اعراض می نمایید؟

خداوند در جای دیگر درباره همین قشر از جامعه مسلمین می فرماید:

وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا (2)

اینان می گویند: ما به پاره ای از آنچه خداوند بر پیغمبر نازل فرموده است ایمان داریم و به قسمت هایی دیگری ایمان نداریم و به آنها کافریم این گروه می خواهند برای خود راه مخصوص را باز کنند و آنچه از آیات قرآن و تعالیم الهی را که مطابق خواسته های آن هاست بپذیرند و آنچه را که میل ندارند رد کنند. مومن واقعی اهل چون و چرا نیست نسبت به احکام و قوانین الهی اطاعت بی قید و شرط دارد مثل بعضی از افراد نیست که با صراحت می گویند که ما از فروع دین بعضی از احکامش را مثل پرداخت خمس و یا حج قبول نداریم و به جای آنها خودمان به فقرا کمک می کنیم. در حالیکه اگر تمام دارایی خود را بدهند ولی خمس ندهند و حج نروند در صف کسانی هستند که ایه فوق وضع ایشان را مشخص نمود.

ص:193


1- البقره 85
2- نساء 150

شاید اعتراض بعضی از این منکرین به این است که چون عقل ما آن احکام را قبول نمی کند ما زیر بار نمی رویم و حال آنکه معنی تسلیم محض بودن در برابر فرامین الهی این نیست که ایشان می گویند.

امام رضا علیه السلام می فرمود:

وَ اَعلَمُوا اَنَّ رَاسَ طاعَهِ اللهِ سُبحانَهُ التَّسلِیمُ لِما عَقَلناهُ وَ مالَم نَعقِل (1)

سرآمد تمام شرایط اطاعت و فرمان برداری از خداوند این است که ما تسلیم بدون قید و شرط خدا باشیم چه در اموری که عقل ما آنها را درک می کند و چه آن اموری که عقل ما به عمق آنها راه ندارد و حقیقت آن را درک نمی نماید.

درباره بوعلی سینا نقل می کنند که با قوه دراکه خویش نتوانست معاد جسمانی را بپذیرد. ولی چون آیات شریفه قرآن و کلمات نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم همگی حکایت از معاد جسمانی دارد به خود خطاب کرد که عَدَمُ الوُجدانِ لا یَدُلُّ عَلی عَدَمِ الوُجُود دست نیافتن انسان به چیزی دلیل بر نبود آن نیست و هم چنین در احوال او نقل می کنند که هرگاه یک مطلب علمی رایش حل نمی شد دو رکعت نماز می خواند و از نماز و سجده بر حق تعالی کمک می طلبید و مطلب علمی برایش روشن می شد.

امثال بوعلی ها در برابر آیات کریمه الهی و دستوراتش سر تسلیم فرود می آورند و از انجام آنها سرباز نمی زدند.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: ای بندگان خدا شما همانند بیماران هستید و خداوند همانند طبیب معالج صلاح بیماران در آن چیزی است که طبیب از نظر علم پزشکی می داند تدبیر درمان خود را بر آن استوار می سازد نه آن چیزی که خوای نفس مریض طلب می کند و خواهش غریزی خود را درخواست می نماید. لا فَسَلِّمُوا اللهَ اَمرَهُ تَکونوُا مِنَ الفائِزِینَ(2)

پس تسلیم امر باری تعالی باشید تا به فوز و پیروزی موفق گردید.

ص:194


1- بحار ج75ص348
2- مجموعه ورام ج2ص117

حالا ببینیم ایمان کامل از آن چه کسانی است روایات فراوانی داریم که ایمان در چه چیزهایی است مثلا در روایتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سه چیز را باعث کامل شدن ایمان بیان می کند:

1-مردی که برای حمایت از حق و فضیلت از هیچ ملامتی نترسد.

2-اعمالش را به ریا آلوده نکند.

3-بین دو موضوع یکی دنیایی و دیگری آخرتی آنکه به آخرت مربوط است برگزیند (1)

در جای دیگر همان بزرگوار در پاسخ کسی که می پرسد دوست دارم ایمان من کامل شود فرمود: حَسِّن خُلقَکَ یَکُمُل اِیمانُکَ (2)

اخلاق خود را نیکو و پسندیده کن ایمانت کامل می شود.

و نیز فرمود: لا یَستَکمِلُ عَبدٌ الایمانَ حَتّی یُحِبَّ لِنَفسِهِ وَ حَتّی یَخافَ اللهَ فِی مِزاحِهِ وَجِدِّهِ (3)

بنده به کمال ایمان نرسد مگر آنکه آنچه برای خود دوست دارد برای برادرش نیز دوست بدارد و در شوخی و جدی خود از خدا بترسد.

امام جواد علیه السلام می فرمود: بنده هرگز حقیقت ایمان را به کمال نرساند مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد و هرگز به هلاکت در نیفتد مگر زمانی که هوس خود را بر دینش ترجیح دهد.

و نیز ببینیم که درجات ایمان چند است و ما خود را بیازماییم که در کدام درجه ایمانیم امام صادق علیه السلام می فرمود: ایمان مانند نردبانی است که ده پله دارد و پله های آن یکی پس از دیگری پیموده می شود پس کسی که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزی نداری تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین تر خود چنین سخنی بگوید) آن را که در پله پایین تر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز

ص:195


1- میزان الحکمه ج1ص311
2- همان مدرک
3- کنزالعمال 107

تو را می اندازد اگر دیدی کسی یک پله از تو پایین تر است با مهربانی و ملایمت او را به طرف خود بالاکشان و فراتر از توانش باری بر دوش او مگذار که او را می شکنی و هر کس مومنی را بشکند باید شکستگی او را درمان کند. (1)

همان گرامی فرمود:

اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ وَضَعَ الاِیمانَ عَلی سَبعَهِ اَسهُمٍ: عَلی البِّرِ وَ الصِّدقِ وَ الیَقینِ وَ الرِّضا وَ الوَفاءِ وَ العِلمِ وَ الحَلمِ(2)

خداوند ایمان را به هفت بخش تقسیم کرده است: نیکوکاری، راستگویی، یقین، خشنودی، وفاداری، دانش و بردباری.

ص:196


1- کافی ج2ص45
2- همان مدرک

حرف ب

باد

فَصَلِّ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی الرَّوْحَانِیِّینَ مِنْ مَلَائِکتک ... وَ خُزَّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السَّحَابِ ... وَ الْقُوَّامِ عَلَی خَزَائِنِ الرِّیَاحِ (1)

درود بر فرشتگانت فرست و بر روحانیون آنها .... و بر خزانه داران باران و حرکت دهندگان ابرها .... و بر فرشتگانی که بر بادها فرمانروایی می کنند.

در آیات متعددی از قرآن شریف (ریاح) باد بشارت رحمت الهی معرفی شده چون باد است که ابرها را به حرکت در می آورد و به اراده حق تعالی در نقطه ای از زمین باران می بارد و رحمت خداوند نازل می گردد.

وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّی إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ (2)

خداست که بادها را پیشاپیش رحمت خویش بشارت دهد تا ابرهای سنگین را با خود حمل کنند ما آنها را به سرزمین های مرده و بی آب می رانیم و به وسیله آنها باران را نازل می کنیم و به کمک باران میوه ها را از خاک بیرون می آوریم.

خداوند در میان انبیا حضرت سلیمان بن داود علیهما السلام را دارای امکانات فراوانی کرد انسان و جن و پرندگان و حیوانات و درک سخنان پرندگان را به وی عطا فرمود و در واقع همه چیز به او عنایت کرد و از جمله باد را به تسخیر او در آورد.

وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ (3)

ص:197


1- دعای سوم صحیفه
2- اعراف 57
3- انبیاء 81

به سلیمان قدرت در اختیار گرفتن باد و طوفان دادیم که به فرمانش به سوی سرزمینی که پر برکت کرده بودیم حرکت می کرد و ما به همه چیز آگاهی داریم.

در واقع وسیله نقلیه حضرت سلیمان علیه السلام به قدرت لایزال الهی باد بود و با این وسیله به هر کجای عالم می خواست سفر می کرد.

فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ (1)

باد را به تسخیر سلیمان در آوریم تا به فرمان او هر کجا خواست آرام برود.

البته همین باد که به تعبیر مکرر قرآن مژده و بشارت رحمت الهی یعنی باران راست گاهی برای عده ای که شایستگی رحمت خدا را ندارند در اثر گناه و نافرمانی حق تعالی تبدیل به طوفان های سهمگین با سرعت زیاد خواهد شد و ملتی را نابود خواهدکرد.

وَفِی عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ مَا تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ (2)

و در داستان قوم عاد نیز عبرتی است آن زمان که طوفانی خشک برای آنها فرو فرستادیم طوفانی که بر چیزی نمی گذشت مگر آنکه چون استخوان پوسیده و خاکستر می کرد.

وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَةٍ سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیَالٍ وَثَمَانِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومًا فَتَرَی الْقَوْمَ فِیهَا صَرْعَی کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ فَهَلْ تَرَی لَهُمْ مِنْ بَاقِیَةٍ(3)

و قوم عاد به طوفانی سرکش و پرصدا نابود گشتند. آن طوفان را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنها مسلط کرد می دیدی که آن ها مثل تنه های درخت پوسیده در بین طوفان روی زمین افتاده اند آیا هیچ دیدی که کسی از آنها باقی مانده باشد همان طور

ص:198


1- ص 36
2- الذاریات 41و42
3- الحاقه 6تا8

که عرض شد گاه همین باد نسلیم دلبخش می شود که گل ها و گیاهان و حتی انسان را روح تازه می بخشد و باعث پاکیزه شدن هوا و طراوت و نشاط انسان می گردد.

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِیُذِیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ (1)

و از آیات الهی است که بادها را جهت بشارت می فرستد تا از رحمت خویش به شما بچشاند.

غافل از نسیم صبح و سحر نباشیم که چقدر روح بخش و دلگشاست.

وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ (2)

وَ الصُّبحُ اِذَا اَسفَرَ(3)

سوگند به صبح در آن هنگام که نفس می کشد. سوگند به صبح وقتی که آشکار می گردد.

گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد***گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید

یکی از بارزترین خواص موجودات زنده نفس است که به وسیله آن اکسیژن هوا را جذب کرده گاز کربنیک را که یک ماده سمی است دفع می نمایند و تمام گیاهان و جانوران اعم از کوچک و بزرگ در این خاصیت مشترک می باشند حتی گیاهانی که در آب زندگی می کنند از اکسیژن موجود در آب استفاده می نمایند.

انسان که برترین و کامل ترین موجودات زنده است بیش از سایرین محتاج به تنفس در هوای آزاد و سالم است.

در میان ساعات شبانه روز لطیف ترین هوا هوای صبحگاهی است چه در شهرهای بزرگ و پر دود و دم و چه در مناطق خوب آب و هوا و کوهستانی و صحرا و دشت زیرا که در آن ساعات دوره سال نسیم با طراوتی می وزد و روح را حیات تازه می بخشد.

سحر بلبل حکایت با صبا کرد***که عشق گل به ما دیدی چها کرد

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی***که درد شب نشینان را دوا کرد

به هر سو بلبل عاشق در افغان***تنعم زین میان باد صبا کرد

ص:199


1- روم 46
2- تکویر 18
3- مدثر 34

باطل

اَللّهُمَّ ... وَ أَوْهِنْ قُوَّتَنَا عَمَّا یُسْخِطُکَ عَلَیْنَا وَ لَا تُخَلِّ فِی ذَلِکَ بَیْنَ نُفُوسِنَا وَ اخْتِیَارِهَا، فَإِنَّهَا مُخْتَارَةٌ لِلْبَاطِلِ إِلَّا مَا وَفَّقْتَ، أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمْتَ (1)

خدایا ... نیروی ما را نسبت به آنچه ترا خشمگین می کند سست کن و در آن هنگام نفس های ما را به خودشان وامگذار زیرا که هماره نفس های ما باطل را انتخاب می کند مگر آنکه توفیقی از ناحیه تو باشد و هماره امر به بدی می کنند مگر آنکه تو رحم کنی.

امام علیه السلام به دو حالت زشت نفسانی اشاره فرمودند که انسان از راه منحرف می شود و گرفتار باطل می گردد.

یکی زمانی که به خود واگذار شود چون در این موقع ارتباطی با پروردگار ندارد بدون استثنا به باطل جذب می گردد.

بر همین اساس مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اِنَّ مِن اَحَبِّ عِبادِ اللهِ اِلَیهِ عَبدٌ اَعانَهُ اللهُ عَلی نَفسِهِ (2)

همانا بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا بنده ای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است.

دیگری اشاره به نفس اماره است که اگر خداوند یاری نکند باز به باطل مبتلا خواهیم شد چون مثل یوسف ها از حالت نفسانی به خدا پناه برده اند و اگر عنایت خداوندی نبود یوسف هم از راه منحرف می شد.

علی علیه السلام می فرمود: اَنَّ نَفسَکَ لَخَدوُعٌ اِن تِثق بِها یَقتَدکَ الشَّیطانَ اِلی اِرتکابِ المَحارِمِ (3)

همانا نفس تو بسیار فریب کار است اگر به آن اعتماد کنی شیطان تو را به سمت ارتکاب حرام ها می کشاند.

ص:200


1- دعای نهم صحیفه
2- خطبه 87 نهج البلاغه
3- غرر الحکم

باطل نقیض و ضد حق است به عنوان مثال پرستش خدا حق است و پرستش غیر خدا هر چه و هر که باشد باطل است.

ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ(1)

و به این خاطر است که خداوند حق است و آنچه را غیر او می خوانند باطل می باشد.

و گاه باطل به امری بیهوده و بی هدف اطلاق می شود چنانکه اهل ایمان به خداوند عرض می کنند. رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (2)

پروردگارا آسمان ها و زمین رابی هدف و بی جهت خلق نفرموده ای.

قرآن باطل گرایان را زیانکار معرفی می کند که این معنای عام دارد و شامل معاملات باطل می شود. لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ (3)

ثروت های یکدیگر را از طریق باطل نخورید و تصرف نکنید.

و نیز اعمال و کارهای باطل و بیهوده را در بر می گیرد که جز ضایع کردن عمر نتیجه ای ندارد حضرت صادق علیه السلام می فرمود: در شهر مدینه مرد دلقک و مسخره ای بود که مردم را با کارهای خویش می خندانید ولی خودش می گفت تاکنون نتوانسته ام علی بن الحسین علیه السلام را بخندانم. روزی هنگام عبور امام علیه السلام عبای آن حضرت را از دوش او برداشت و رفت امام علیه السلام کردار زشت او توجهی نفرمود همراهان امام علیه السلام عبارا گرفته و آوردند امام علیه السلام پرسید: او که بود؟ گفتند دلقکی است که مردم را می خنداند.

امام علیه السلام فرمود به او بگویید اِنَّ للهِ یَومًا یَخسِرُ فِیهِ المُبطِلونَ (4)

خدای را روزی است که در آن روزه یاوه سرایان و بیهوده کاران به زیان کاری خود پی می برند.

ص:201


1- حج 62
2- آل عمران 191
3- نساء 29
4- امالی صدوق ص133

اشاره حضرت به آیه 27 سوره مبارکه جاثیه است وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ و در روزی که قیامت بر پا می گردد اهل باطل زیان می کنند.

و به طور کلی هر چیزی که انسان را از خداوند دور می کند و باعث گمراهی ما می شود باطل است و از خصوصیت باطل اضمحلال و نابودی است و هیچ گاه حکومت باطل عمل باطل کسب و تجارت باطل و از همه مهمتر عقیده باطل جاودانه نیست و بالاخره از بین خواهند رفت و این وعده الهی است.

بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ (1)

بلکه ما حق را بر سر باطل می کوبیم تا آن را در هم شکند و یک باره نابود شود.

وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا (2)

و بگو: حق آمدو باطل رفت زیرا که باطل رفتنی و نابودشدنی است نکته قابل توجه اینکه خداوند تبارک و تعالی در طول تاریخ حامی حق بوده و باطل را به هر شکلی نابود کرده است.

برای درک بهتر این حقیقت کافی است ببینیم خداوند با اقوام باطل گرای گذشته چه کرد.

بعد از اتمام حجت و فرستادن رسولان و انبیا و امامان معصوم به طریقی نابودشان کرد که از ریشه و بنیان برکنده شدند و حتی یک نفر نیست که ادعا کند من از نسل فرعون و قوم عاد و ثمود و صالح و بنی امیه و بنی عباس هستم و در حالی که وقتی همان ها در مسند قدرت نشسته بودند تا مرز ادعای خدایی پیش رفته بودند و هر مخالفی را برخلاف رای آنها عمل می کرد نفسش را قطع می کردند.

خداوند می فرماید: وَیَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَیُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ(3)

ص:202


1- انبیاء 18
2- اسرا 81
3- شوری 24

خداوند باطل را محو می کند و حق را به وسیله گفتار خویش ثابت می سازد.

قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ (1)

بگو حق آمد و باطل نخواهد آمد و تجدید نخواهد شد.

امام صادق علیه السلام می فرمود: لَیسَ من باطِلٍ یَقُومُ بِاِزاءِ الحَقِّ اِلّا غَلَبَ الحَقَّ الباطِل (2)

هیچ باطلی نیست که در برابر حق بایستد مگر آنکه حق بر باطل چیره شود و مولایمان علی علیه السلام فرمود: اَلحَقُّ سَیفُ عَلی اَهلِ الباطِل (3)

حق شمشیری است بر ضد باطل گرایان

امام سجاد علیه السلام در دعایی دیگر از خداوند درخواست می کند.

اللّهُمَّ ... وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلَالِهِ، وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ(4)

پروردگارا توفیقم ده تا باطل را سرکوب کنم و حق را یاری و عزت بخشم.

باطن

وَ یَا مَنْ تَظْهَرُ عِنْدَهُ بَوَاطِنُ الْأَخْبَارِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْضَحْنَا لَدَیْکَ.(5)

ای خدایی که اخبار و مطالب باطن نزدش آشکار است بر محمد و ال او درود فرست و ما را در محضر خود رسوا مفرما.

باطن در لغت به معنی پنهان، اندرون، حقیقت و اصل آمده است. یکی از اسماء الحسنی باطن است یعنی خداوند به هر چه پنهان و ستر و پوشیده است و از نیات و سرایر وجود موجودات و از جمله انسان باخبر می باشد.

یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (6)

ص:203


1- سبا 49
2- بحار ج5ص305
3- غررالحکم
4- دعای ششم صحیفه
5- دعای پنجم صحیفه
6- غافر 19

خداوند به گردش خائنانه چشم های خلق و اندیشه های پنهانی مردم عالم آگاه است.

مرحوم علامه مجلسی از محمد بن مسلم در تبیین آیه وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَی (1) اگر سخن به آشکارا گویی خداوند از ضمیر مخفی و مفی تر آگاه است. روایتی را نقل می کند که محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام پرسید پاسخ شنید

اَلسِّرُّ ما کَتَمتَهُ فِی نَفسِکَ وَ اَخفی ما خَطَرَ بِبالِکَ ثُمَّ اَنسَیتَهُ (2)

سر آن چیزی است که در ضمیرت وجود دارد و آن را پنهان نگاه داری و اخفی آن چیزی است که زمانی به دلت خطور کرده و سپس آن را فراموش کرده ای.

امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از خطبه های خویش با بیانی در نهایت فصاحت و بلاغت به احاطه علمی ذات اقدس پروردگار اشاره فرمود که ابن ابی الحدید می گوید: سختی به نیکویی و بزرگی شبیه این سخنان علی بن ابیطالب علیه السلام سراغ ندارم جز سخن خداوند سبحان. زیرا کلام امام علیه السلام شاخه ای است از آن درخت و نهری است از آن دریا و شعله ای از آن آتش است. آن بیان فصیح و بلیغ این است که:

عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِینَ، وَ نَجْوَی الْمُتَخَافِتِینَ، وَ خَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ، وَ عُقَدِ عَزِیمَاتِ الْیَقِینِ، وَ مَسَارِقِ إِیمَاضِ الْجُفُونِ، وَ مَا ضَمِنَتْهُ اءَکْنَانُ الْقُلُوبِ، وَ غَیَابَاتُ الْغُیُوبِ، وَ مَا اءَصْغَتْ لاِسْتِرَاقِهِ مَصَائِخُ الْاءَسْمَاعِ(3)

خداوند متعال عالم و داناست بر کسانی که راز خود را پنهان کنند و به پنهان گویی آنان که سخن با یکدیگر آهسته گویند و به اندیشه هایی که از ظن و گمان در دل قرار گیرد و به آنچه با یقین تصمیم بر آن گرفته می شود و به نگاه کردن های زیر چشم که از روی دزدی و آهستگی انجام می گیرد و به طوری که دیگری ملتفت نباشند و به آنچه در دل ها پنهان شده (و هیچ کس از آن آگاه نیست) و به نادیدنی ها که در زیر حجاب ها و

ص:204


1- طه 7
2- بحار الانوار ج3ص128
3- خطبه 90 نهج البلاغه

پرده ها مستور است (و برای احدی اشکار نمی باشد) و به سخنانی که سوراخ های گوش ها به دزدی و آهستگی می شنوند.

نتیجه آنکه بر ماست که باطن را پاکیزه کنیم تا در روزی که باطن ها آشکار می گردد رسوایی ببار نیاوریم.

إِنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقَادِرٌ یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ(1)

البته خدا می تواند او باز گردانده روزی باطن ها آشکار می شود برای انسان هیچ نیرو و یاوری نخواهد بود.

وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (2)

خداوند به آنچه مخفی می کنید و یا علنی انجام می دهید آگاه است.

بیاییم باطن را از انانیت و هر چه صفات رذیله است شستشو دهیم و تمام توجه آن را به خدای خوب و مهربان معطوف داریم.

برو تو خانه دل را فرو روب***مهیا کن مقام و جای محبوب

چو تو بیرون شوی او اندر آید***به تو بی تو جمال خود نماید

کسی کو از نوافل گشت محبوب ***به لای نفی کرد او خانه جاروب

و بیاییم باطن را به خشیت و انابه وا داریم شاید در این رهگذر ظاهرمان نیز آراسته به خضوع و خشوع گردد.

مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ (3)

کسی که در حال خلوت از خداوند می ترسد و با دلی پر انابه به محضر او حاضر شود.

فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ (4) دل هایشان برای خدا نرم گردد.

ص:205


1- طارق 8تا10
2- نحل 19
3- ق33
4- حج54

دو آیه فوق حالت باطنی مومن را ترسیم می کند که باطن او بر این پایه از ترقی و رشد می رسد که حضور مردم و خلوت برایش یکسان است و در هر حال ترس از خدا و روح اطاعت از دستورات الهی و تواضع و خضوع را دارد.

مومن ظاهر و باطن در حال انابه است و هر سالکی که به این مقام برسد هیچ وقت از یاد خدا غافل نیست و اگر چشمش بین مردم است دل و روحش به عالم بالا وصل است.

در اندرون من خسته دل ندانم کیست***که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند***فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

در خصوص ایشان مولای عارفان علی علیه السلام می فرمود:

وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیَتِهِمْ (1)

با بدن هایشان در دنیایند ولی جان هایشان به ملا اعلی آویخته است این ها جانشینان خداوند در روی زمین اند و مردم را به دین او دعوت می کنند آه آه که چقدر مشتاق دیدارشان هستم. همان بزرگوار فرمود:

عَظُمَ الْخالِقُ فِی اءَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِی اءَعْیُنِهِمْ(2) خداوند در دل وباطن آنان بس بزرگ است و غیر خدا در دیده آنها کوچک است و نیز فرمود:

شَغَلَ التَّفَکُّرُ قَلْبَهُ وَ اءَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ (3)

دلش در فکر و اندیشه فرو رفته و خوف و ترس بدنش را رنجور نموده است.

ای خدا ای راز دل بندگان شرمگینت ***ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروایی

ای خدا ای همنوای ناله پروردگارت***زین جهان تنها تو با سوز دل من آشنایی

ص:206


1- حکم و مواعظ 139
2- نهج البلاغه خطبه 184
3- نهج البلاغه خطبه 82

بخل

وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغبه(1)

خدایا مرا از میل و رغبت بد به ثروت دنیا حفظ فرما

بخل از سو رغبت به مال و منال دنیا حکایت می کند وقتی دل به دارایی هایمان گره می خورد حاضر نیستیم از ثروت خود چیزی به کسی ببخشیم و دلی را به دست آوریم.

فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَلَا یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ ...وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(2)

این همان کسی است که یتیم را از خود می راند و به غذا دادن به مستمندان تشویق نمی کرد و دیگران را از کمک های جزیی منع میکنند.

گفتند از بخیل بخیل تر آن کسی که از احسان دیگران رنج می برد و حتی مانع اتفاق مردم می شود.

الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (3)

آنان که بخل می ورزند و مردم را به بخل وادار می سازند و آنچه را که خداوند از فضلش به آنها عنایت کرده کتمان می کنند آدم بخیل مورد نفرت اطرافیان و مردم است چون انسان همواره تحت تاثیر احسان دیگران است بنابراین اگر کسی با داشتن امکانات مالی و ثروت فراوان خساست به خرج دهد و بذل و بخشش نداشته باشد نزدیکترین افراد خانواده اش او را دوست نمی دارند.

بخل حکایت از سستی ایمان بخیل نسبت به پروردگار متعال و قدرت و نفوذ حضرت او می کند.

ص:207


1- دعای چهاردهم صحیفه
2- آیات 2و3و7 سوره ماعون
3- نساء 37

اگر بداند و باور داشته باشد که خداوند تبارک و تعالی بر جهان و جهانیان احاطه کامل دارد و همه موجودات تحت فرمان و حکومت مطلقه او هستند به طور طبیعی امور دنیوی و مادیات در نظر او کوچک و بی ارزش خواهد بود و لذا خیلی راحت و بی تکلف آنچه که از ثروت و دانش و موقعیت اجتماعی در اختیار دارد بذل و بخشش می کند و کار مردم را راه می اندازد.

شخص بخیل انسان طرد شده خداوند است این سخن از امیرالمومنین علی علیه السلام است که

اِذا لَم یَکُن للهِ فِی عَبدٍ حاجَهً اِبتَلاهُ اللهُ بِالبُخلِ (1)

هرگاه خداوند تبارک و تعالی بنده ای را یله و رها کند او را به بخل مبتلا میسازد.

همان بزرگوار از مردی شنید که می گفت شخصی که خست طبع و لئامت دارد کیفرش اسان تر از ظالم است.

فرمود: اشتباه کرده ای زیرا ظالم مکن است توبه کند و استغفار نماید حق مظلوم را نیز در کند اما خسیس و لئیم هرگاه خست طبع به خرج دهد از دادن زکات و صدقه خودداری میکند پیوند خویشاوندی را قطع می نماید از پذیرایی میهمان اجتناب نموده در راه خدا چیزی نمی دهد. از سایر کمک های دینی دوری می گزیند و بر بهشت حرام شده که شخص خسیس داخل آن شود. (2)

همان طور که عرض کردم آدم بخیل را هیچ کس دوست ندارد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اَلبَخیلُ بَعیدُ مِن اللهِ بَعیدُ مِنَ النّاسِ بَعیدٌ مِنَ الجَنَّهِ وَ قَریبٌ مِنَ النّارِ وَ جاهِلٌ سَخِیٌ اَحَبُّ اِلی اللهِ من عابِدٍ بَخیلِ وَ اَودَی الدّاءِ البُخلِ (3)

بخیل از خدا و مردم و بهشت دور است و به آتش جهنم نزدیک. نادان سخاوتمند بهتر از عابد بخیل است و بدترین دردها بخل است.

ص:208


1- فروع کافی ج4ص44
2- همان مدرک
3- جامع السعادات ج2ص110

مرد عالم و صالحی به در خانه بخیلی رفت و گفت چنین شنیده ام که تو مقداری از مال خود را به نیازمندان اختصاص داده ای من بی نهایت مستحق و فرومانده ام. آن مرد بهانه ای آورده گفت من آنچه نذر کرده ام باید به اشخاص کور بدهم تو کور نیستی.

مر عالم گفت اشتباه دیده ای کور واقعی منم که روی از رزاق حقیقی برتافته به سوی همچو تو بخیلی شتافته ام.

این سخن را گفت برگشت بخیل از این جمله تحت تاثیر قرار گرفت به دنبالش دوید و هر چه درخواست کرد که برگردد تا خواسته او را برآورد نپذیرفت. (1)

ای دل مکن ز خلق سیه روی خواهشی***کز خلق نیست هیچ گره را گشایشی

فرخنده بنده به که بدر گاه کبریا***دارد به صبح و شام زبان ستایشی

ای خوش کسی که کرد توکل به ذات حق***در زیر سر نهاده ز تفویض بالشی

یکبار رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اطراف خانه کعبه طواف می کرد مردی را دید دست بر پرده کعبه آویخته می گوید خدایا ترا به عظمت این خانه سوگند می دهم که گناهم را بیامرزی آن جناب فرمود گناهت چیست؟

عرض کرد بزرگتر از آن است که شرح دهم فرمود: گناه تو بزرگتر است یا زمین ها؟ گفت گناه من پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرسید گناه تو از کوه ها بزرگتر است پاسخ داد آری

فرمود از دریا بزرگتر است؟ بلی فرمود گناهت بزرگتر است یا آسمان ها؟ عرض کرد گناه من فرمود: از عرض نیز بزرگتر است؟ جواب داد آری فرمود: ذَنبُکَ اَعظَمُ اَمِ الله گناه تو بزرگ است یا خدا؟ عرض کرد خدا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از گناهش جویا شد گفت ای رسول خدا من مردی ثروتمندم و هرگاه مستمندی به من مراجعه می کند به اندازه ای ناراحت می شوم مثل اینکه کسی با آتش گداخته به من روی آورده.

ص:209


1- لطائف الطوائف ص35

فَقالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله وسلم اِلَیکَ عَنّی لا تُحرِقنِی بِنارِکَ پیامبر فرمود: دور شو از من با آتش خود مرا نسوزانی به آن خدایی که مرا برای هدایت برانگیخته اگر بین رکن و مقام دو هزار سال نماز بخوانی و آن قدر گریه کنی که از اشک چشمت جوی ها جاری شود و درخت هایی آبیاری گردد در صورتی که بخل و لئامت بمیری با صورت در آتشت خواهند انداخت. وای بر تو مگر نمی دانی خداوند می فرماید: وَ مَن یَبخَلُ فَاِنَّما یَبخَلُ عَن نَفسِهِ (1) و هر کس بخل ورزد بر خودش ضرر زده است.

بدبینی

وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُکُّ فِیهَا .... وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ (2)

خدایا مرا بهره مند کن به نیت درستی که در آن شک نکنم و بدگمانی مردمان شایسته را درباره من به اطمینان وثوق مبدل کن.

امام علیه السلام به دو مورد ظن و گمان اشاره فرمود یکی حسن ظن به خدا و دیگر حسن ظن مردم خوب.

به طور کلی هر دو مورد مهم وقابل اهمیت است چون بدبینی نسبت به آنچه که خداوند درباره مخلوقاتش و از جمله ما انسان ها انجام داده و می دهد نشان ضعف توحید و خداشناس است.

موحد و خداشناسی راستین در خصوص آنچه را خداوند برایش مقدر کرده چون و چرا نمی کند و به داده های الهی به هر کیفیت که باشد تن می دهد و به خواست پروردگار راضی است.

ص:210


1- جامع السادات ج2ص110
2- دعای بیستم صحیفه

وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ (1)

ولی اگر آنها به آنچه خداوند و رسول او در اختیارشان گذارده رضایت دهند و بگویند همین برای ما کافی است و خدا و رسول او از فضل خویش به زودی به ما می بخشد که ما فقط مشتاق پروردگاریم.

و اما از صفات بد که بسیاری از خانواده ها را متلاشی کرده سوظن و بدبینی است که وقتی بررسی می کنند مشاهده می کنند نگاه ایشان نگاه درستی نبوده و گمان بد است.

پس انسان باید از ابتدا با دیده خوش بینی به مردم بنگرد و نظر مساعد و خوب داشته باشد اگر کاری از کسی دیدیم که دو پهلوست هم می توان آن را خوب دانست و هم بد حسن ظن و خوش گمانی داشته باشیم و حمل به صحت کنیم

لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُبِینٌ (2)

چرا وقتی آن را شنیدند مردان و زنان مومن نسبت به خودگمان خیر نبردند؟! و چرا نگفتند این دروغی آشکار است پس حسن ظن از صفات نیک و فضایل اخلاقی است که قرآن مسلمانان را به آن تشویق می نماید. آری گمان خوب از مکارم اخلاق است و در دل هیا پاک و نورانی جا دارد و هر کس برای شناخت خود بهتر است حسن ظن و سوء ظن معیار خویش قرار دهد.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: ضِع امر اَخیِکَ عَلی اَحسَنِهِ حَتّی یَاتِیکَ ما یَغلِبُ مِنهُ(3)

ص:211


1- توبه 59
2- نور 12
3- وسایل الشیعه ج2ص24

کار برادر دینی خود را حمل به خوبی کن مگر آنکه برای تو بدیش ثابت شود برای آنکه مسلمان از گمان های مشکوک و بدبینی بر حذر باشند قرآن درباره اکثر گمان ها هشدار می دهد که بعضی از آنها گناه است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (1)

ای اهل ایمان از بسیاری گمان ها دوری کنید زیرا که برخی از گمان ها گناه است باید توجه داشت که سوء ظن و بدبینی نشان دار نیست تا مشخص شود بنابراین باید از ظن های همانند او نیز دوری شود تا از آن پرهیز کامل شده باشد.

وقتی انسان بداند از چند ظرف غذا یکی آلوده به سم و زیان است به حکم عقل و شرع از همه آنها پرهیز می کند.

بدگمانی یکی از امراض روحی است که همانند سایر صفات رذیله پیوسته مبتلایان به آن را در رنج و عذاب قرار می دهد بدگمان جایی در جامعه ندارد زیرا جز منفی بافی کار دیگری از او ساخته نیست.

مولایمان علی علیه السلام فرمود: الشَّریرُ لا یظُنُّ بِاَحَدٍ خَیرًا لاَنَّهُ لا یَراه اِلّا بِطبعِ نَفسِهِ (2)

انسان شرور به هیچ کس خوش بین نیست زیرا همه را با سرشت بد خویش می بیند و یا اینکه فرمود: سُوءُ الظَّنِّ بِالمُحسِنِ شَرُّ الاِثمِ وَ اَقبَحُ الظُّلمِ (3)

بدبینی به انسان شایسته بدترین گناه و زشت ترین مورد ظلم است توضیح این نکته لازم است که بدبینی درباره افراد صالح و خوش سابقه و مردم جامعه که بیشتر آنها را به ایمان و امانت داری و کارهای خوب می شناسیم جایز نیست ولی نسبت به آدم های ظالم و تجاوز پیشه و حکومت های ستمگر و آلوده به گناهان بدبینی و سوء ظن بجاست.

از ابی الحسن الثالث علیه السلام روایت شده که فرمود:

ص:212


1- حجرات 12
2- غررالحکم ص80
3- همان مدرک

إذا کانَ زَمانٌ أَلْعَدلُ فیهِ اَغْلَبُ مِنَ الْجَورِ فَحَرامٌ أنْ یُظَنَّ بِاَحَدٍ سُوءٌ حَتّی یُعْلَمَ ذلِکَ مِنهُ، وَإذا کانَ زَمانٌ الْجَوْرُ أغلَبُ فیهِ مِنَ الْعَدْلِ فَلَیْسَ لِأَحَدٍ اَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیرا مالَمْ یَعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ(1)

هرگاه حاکمیت با عدل و عدالت خواهی بود سوء ظن بردن به احدی جایز نیست مگر آنکه علم و یقین به عمل زشت اشخاص پیدا کنیم و هرگاه حاکمیت با ظلم و ستمگری بود حسن ظن به احدی جایز نیست مگر آنکه علم و یقین به خوبی اشخاص پیدا کنیم.

بدعت

وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْیِ الْمُخْتَرَعِ(2)

خدایا توفیقم ده تا اهل بدعت و آنهایی که رای ساختگی خود را به کار می بندند واگذارم و ایشان را ترک کنم.

امام علیه السلام به ما می آموزد که مسلمان واقعی باید در برابر بدعت گذاران در دین خدا موضع قاطع داشته باشند و در نهایت ارتباط خود را با آنان قطع کند.

بزرگترین ضربه ای که به ادیان الهی وارد شده و از جمله دین متین و شریعت اسلام از ناحیه خود رای ها و بدعت گذاران بوده است خداوند در سوره مبارکه مائده با فاصله چند آیه کتاب تورات و کتاب انجیل را هدایت و نور معرفی می کند. (3)

اما چه شد این دو کتاب آسمانی لبریز از تهمت ها به انبیای مقدس و بدعت ها شد به این دلیل که عده ای از انسان های منحرف و جاه طلب در آیات شریفه تورات و انجیل دست بردند و به رای خود آداب و رسومی را از مذهب موسی و عیسی علیهما السلام بیرون آورده و سخنان خویش را جایگزین کردند. البته خوشبختانه طبق وعده ای که خداوند

ص:213


1- بحار الانوار ج17ص216
2- دعای بیستم صحیفه
3- آیات 44و46

درباره حفظ قرآن شریف داده تا به امروز کسی نتوانسته دستبردی به آیات کریمه قرآن بزند و همچنان از تحریف و بدعت سالم مانده است.

ولی متاسفانه در سیره و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و جانشینان آن حضرت دست بردند و از صدر اسلام تاکنون آداب و رسومی را به عنوان دین و نوعی عقیده در دین مقدس اسلام وارد کردند که اگر تلاش علمای ربانی و خادمین دین محمد صلی الله علیه و آله وسلم نبود برای اکثریت مردم حقیقت امر مجهول می ماند و دین ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم از دست می رفت و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم این احساس خطر را کرد و فرمود:

اِذا رَایتُم اَهلَ الرَّیبِ وَ البِدَعِ مِن بَعدِی فَاظهِرُو البَرائَهَ مِنهُم (1)

وقتی بعد از من با وسوسه گران و بدعت گذاران در دین مواجه شدید از آنها بیزاری جویید و دوری نمایید.

در روایتی دیگر فرمود: من وَقَّرَ صاحِبَ بِدعَهٍ فَقَد اَعانَ عَلی هَدمِ الاِسلامِ (2) لغت وَقَّرَ کسی که صاحب بدعتی را احترام بگذارد با عمل خود به ویران ساختن اسلام کمک کرده است.

چون لازمه پیروی و یا تشویق کسانی که در دین خدا تصرف می کنند و از خودشان حکمی را اضافه می کنندو یا حکمی را بر می دارند انهدام اسلام و نابودی احکام الهی است همان بزرگوار فرمود: ما هَدَمَ الدِّینَ مِثلُ البِدَعِ (3)

چیزی مثل بدعت ها دین را ویران و تباه نکرده است.

آنهایی که از صدر اسلام حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کردند و در برابر قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و سیره معصومین علیهم السلام ایستادندو اظهار مخالفت کردند و با قیاس و استحسان جعل حکم نمودند طبق فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هیچ کدام از اعمالشان قبول نخواهد شد.

ص:214


1- وسایل ج16ص508
2- مجمع البحرین
3- بحار ج78ص92

اِنَّ اللهَ تَعالی لا یَقبَلُ لِصاحِبِ بِدعَهٍ صَومًا وَ لا صَلاهً وَ لا صَدَقَهً وَ لا حَجّاً وَ لا عُمرَهً وَ لا جَهادًا وَ لا صَرفاً وَ لا عَدلاً (1)

خداوند از بدعت گذار نه روزه ای می پذیرد و نه نمازی نه صدقه و زکاتی نه حجی نه عمره ای نه جهادی نه نقدی و نه فدیه ای

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سخن را فراتر برده حتی راه توبه را بر بدعت گذار بسته است.

اَبی اللهُ لِصاحِبِ البِدعَهِ بِالتَّوبَهِ (2) خداوند توبه بدعت گذار را نمی پذیرد.

چون بر فرض اینکه توبه کند آنهایی که به بدعت او عمل کرده اند گناهانشان به گردن اوست و اگر مرده باشند چگونه می تواند آن را از راهی که رفتند و مردند بازگرداند؟

امام صادق علیه السلام می فرماید: در زمان های گذشته مردی بود که به دنبال کسب حلال رفت ولی نتوانست ثروتی به دست آورد بعد دنبال کسب حرام نیز رفت موفق نشد پولی به چنگ آورد.

شیطان به سراغش رفت و گفت فلانی تو طلب حلال کردی موفق نشدی و بعد طلب حرام نمودی به دسن نیاوردی آیا می خواهی راهی به تو نشان بدهم که دنیایت آباد گردد و عده زیادی هم اطرافت جمع شوند؟

گفت آری شیطان گفت در دین بدعت بگذار و مردم را به بدعت خود دعوت کن. او هم چنین کرد مردم دور او را گرفتند و اطاعتش کردند و آنچه از ثروت دنیا می خواست به او رسید یکباره به فکر فرو رفت و به خود گفت می دانی که چه کرده ای؟ در دین خدا بدعت گذارده ای و مردم را به آن دعوت نموده ای بنابراین توبه ای برای کارت نداری مگر آنکه بر وی تمام کسانی را که به دین جعلی خود دعوت کردی برگردانی.

اعلام کرد همه اصحاب و پیروانش در یک جا جمع شدند خطاب به آنها گفت آنچه من شما را به آن دعوت کردم باطل بوده و من بدعت گذار در دین هستم. پیروانش گفتند: تو

ص:215


1- کنزالعمال 1115
2- بحار ج72ص216

دروغ می گویی و دین حق همان بوده که تو می گفتی تو امروز خودت گرفتار شک در دینت شده ای به ناچار از آنها جدا شد و زنجیری برگردن خود بست بیرون شهر به ناله و فریاد افتاد و گفت: زنجیر را از گردنم برنمی دارم تا خداوند توبه ام را بپذیرد.

خداوند تبارک و تعالی به پیامبر آن زمان وحی فرستاد به فلان شخص بدعت گذار بگو به عزتم سوگند اگر آنقدر مرا بخوانی که گردنت بشکند دعایت مستجاب نخواهد شد مگر آنکه آنهایی را که به دعوت باطل تو منحرف شده و مرده اند بازگردانی و از عقیده غلط خود اعلان انصراف نمایند. (1)

اینجا تکلف علما دین بسیار سنگین است از این جهت که باید از دین خدا مراقبت و نگهبانی کنند و مواظب باشند شیادان جاه طلب و پول پرست مردم عوام را فریب ندهند و با ادعاهای دروغین تحت نام شریف مولایمان علی علیه السلام و امام عصر روحی له الفدا باعث انحراف نگردند.

البته این تکلیف را بنیان گذار اسلام عزیر حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بر دوش علماء و دانشمندان گذارده است.

اِذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی امَّتِی فَلیُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیه لَعنَهُ اللهِ (2)

هرگاه بدعت ها در میان امتم آشکار شوند بر عالم است که علم و دانش خود را آشکار سازد. هر کس چنین نکند نفرین خدا بر او باد. اسلام به ما اجازه نداده برای تایید بدعت گذار حتی به چهره اش لبخند بزنیم به خاطر بزرگی گناهی که مرتکب شده است.

به این دو حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دقت کنید:

اِذا رَایتُمُ صاحِبَ بِدعَهٍ فَاکفَهِّروا فِی وَجهِهِ (3)

هرگاه بدعت گذاری را دیدید به او رو ترش کنید.

مَن تَبَسَّمَ فِی وَجهِ مُبتَدَعٍ فَقَد اعانَ عَلَی هَدمِ دِینِهِ (4)

ص:216


1- بحار ج72ص219
2- کافی ج1ص54
3- کنزالعمال 1676
4- بحار ج47ص217

هر که به روی بدعت گذار لبخند بزند به نابود کردن دین خود کمک کرده است.

برادری

وَ کانَ مِن دُعائِهِ عَلَیه السَّلام لِجِیرانِهِ وَ اَولیائِهِ اِذا ذَکَرَهُم

هنگامی که امام سجاد علیه السلام بیاد همسایگان و برادران ایمانی و دوستانش می افتاد و در حقشان این گونه دعا می کرد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ...وَ وَفِّقْهُمْ لِإِقَامَةِ سُنَّتِکَ، وَ الْأَخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِکَ فِی إِرْفَاقِ ضَعِیفِهِمْ، وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ، وَ عِیَادَةِ مَرِیضِهِمْ...وَ کِتْمَانِ أَسْرَارِهِمْ، وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ، وَ نُصْرَةِ مَظْلُومِهِم (1)

خدایا آنان را به برپایی سنت هایت و کسب صفات پسندیده در سود رساندن به ضعیفان و جلوگیری از فقر و نداریشان و عیادت بیمارانشان موفق بدار و نیز بر آنان توفیق ده تا اسرار یکدیگر را حفظ و عیب هایشان را بپوشانند و از مظلومانشان یاری نمایند.

وَ اجْعَلْنِی اللَّهُمَّ أَجْزِی بِالْإِحْسَانِ مُسِیئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِی کَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّی بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِی عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِینُ جَانِبِی لَهُمْ تَوَاضُعاً... (2)

الها به من نیز توفیق ده تا با دوستان و هم جواران که رفتار ناپسند دارند به نیکی پاداش دهم و از ستمکاران آنان با چشم پوشی از ستمشان در گذرم و نسبت به همگی آنها خوش گمان باشم و با نیکی بر آنها سرپرستی ایشان نمایم و با پاکدامنی از لغزش آنها صرفنظر نمایم و در هنگام ملاقات با ایشان برخورد متواضعانه و ملایم داشته باشم.

خیرخواهی و رسیدگی به مسایل فردی و خانوادگی و اجتماعی اهل ایمان در مجموعه دعای امام علیه السلام مشهود است. مومن نباید درباره مشکلات مادی و اخلاقی و اعتقادی

ص:217


1- دعای بیست و ششم صحیفه
2- دعای بیست و ششم صحیفه

برادران ایمانیش بی تفاوت باشد بلکه باید احساس مسئولیت کند و برادری خود را در مواقع گرفتاریهای ایشان ثابت نماید.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (1)

به تحقیق که اهل ایمان با هم برادرند بنابراین باید برادران صلح برقرار کنید و از خدا بترسید شاید مشمول رحمت الهی واقع شوید.

نکاتی که در دعای امام علیه السلام د رحق برادران ایمانی به چشم میخورد عبارت بود از 1-کمک به برپایی سنت ها و کسب اخلاق خوب 2-سود رساندن به ضعیفان 3-جلوگیری از فقر 4-عیادت از بیماران 5-حفظ اسرار و عیب ها 6-یاری مظلومان 7-در مقابل رفتار ناپسند برخورد نیک 8-گذشت از لغزش ها 9-حسن ظن به کارهایشان 10-در هنگام روبرو شدن ملایم و متواضع بودن. حقوق برادران هم کیش ما آن وقت ادا می شود که توصیه امام سجاد علیه السلام بدون سهل انگاری و به طور واقعی به اجرا در اید.

در هر جامعه ای که سفارشات امام علیه السلام که در قالب دعا فرموده پیاده شود مردم در رفاه و آسایش زندگی می کنند کانون خانواده گرم و با محبت افراد جامعه نسبت به هم مهربان و مال و جان و ناموسشان در امان خواهد بود.

کسی فکر نکند که این همه خدمت به برادران مسلمان و مومن بی پاداش می ماند امام محمد باقر علیه السلام نقل فرمود که حضرت موسی بن عمران در مناجات هایش یکبار شنید که خداوند می فرماید ای موسی من بعضی از بندگانم را بدون حساب داخل بهشت خواهم کرد.

حضرت موسی علیه السلام عرض کرد پروردگارا آنها چگونه مردمی هستند؟ فرمود کسانی که باعث شادمانی مومنی گردند. سپس امام باقر علیه السلام فرمود: مرد مومنی از ظلم و ستم

ص:218


1- حجرات 10

پادشاه شهر خود هراسن شد و فرار کرد و به کافری پناه برد کافر او را پناه داد و به میهمانی پذیرفت.

هنگام مرگش که رسید به او خطاب شد به عزت و جلالم اگر در بهشت جایی برای مثل تو بود تو را داخل بهشت می کردم و لیکن آنجا حرام است بر کسی که با کفر از دنیا رود. اکنون ای آتش او را بترسان ولی نیازار امام علیه السلام فرمود خوراکش را در شبانه روز می آورند.

راوی پرسید آیا از بهشت برایش می آورند؟ فرمود از جایی که خداوند بخواهد. (1) فیض کاشانی رحمت الله علیه چنین سرودهاست

ایستادن نفسی نزد مسیحا نفسی***به ز صد سال نماز است به پایان بردن

یک طواف سر کوی ولی حق کردن***به ز صد حج قبولست به دیون بردن

تا توانی ز کسی بار گرانی برهان***به ز صد نافه حمر است به قربان بردن

یک گرسته به طعامی بنوازی روزی ***به ز صوم رمضان است به شعبان بردن

یک جو از دوش مدین دین اگر برداری***به صد خرمن طاعات بدیان بردن

به ز ازادی صد بنده فرمان بردار***حاجت مومن محتاج به احسان بردن

ملاحظه فرمودید حاجات برادران مومن منحصر به خدمات مالی نبود بلکه بخش زیادی از آنها جنبه اخلاقی و معنوی داشت که باید نسبت به آنها حساس باشیم و در خیر رساندن به ایشان قصور نکنیم

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: من تعجب می کنم از کسی که برادر دینی او از او کمک می طلبد ولی او امتناع می ورزد از اینکه حاجتش را برآورد و خودش را لایق انجام کار خیر نمی بیند آیا اینجا جای امیدواری به ثواب و نگرانی از عقاب نیست؟! اَفَتَزهَدُونَ فِی مَکارِمِ الاَخلاقِ آیا در کسب مکارم اخلاق هم زهد می ورزید؟! (2)

ص:219


1- بحار ج16ص81
2- غرر الحکم ص496

حالا اگر کسی در خدمت مادی و معنوی نسبت به برادران مومن خود کوتاهی کرد به طور یقین در استخدام و افراد نالایق و بد در خواهد آمد.

مَن بَخِلَ بِمَعُونَهِ اَخِیهِ المُسلِمِ وَ القِیامِ لَهُ فِی حاجَتِهِ اِبتَلی بِالقِیامِ بِمَعُونَهِ مَن یَاثَمَّ عَلَیهِ وَ لا یُوجَرُ (1)

هر که از کمک و یاری به برادر مسلمان خود بخل ورزد و حاضر نشود که حاجتش را برآورد به یاری اشخاصی گرفتار شود که یاری آنان گناه باشد و اجری نیز به او نرسد.

در مقابل یاری رساندن به برادران و خواهران مومن سبب می شود در آخرت خوشحال و شادمان باشیم.

موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی در روی زمین بندگانی دارد که سعی و تلاش می کنند به مردم خدمت رسانی کنند این ها هستند که به حق ایمان به روز قیامت دارند.

وَ مَن اَدخَلَ عَلی مُومِنٍ سُرورًا فَرِحَ اللهُ قَلبَهُ یَومَ القِیامَهِ (2)

و هر کسی دل مومنی را شاد کند خداوند در روز قیامت قلبش را مسرور خواهد کرد.

خداست یار کسانی که یار یکدگرند***ز راه مهر و وفا دوستدار یکدگرند

شریک شادی و اندوه و رنج و راحت هم***به گاه محنت و غم غمگسار یکدگرند

نمی کنند دریغ از مساعدت در کار ***همیشه در پی انجام کار یکدگرند

اثر ز تیرگی شب به کلبه شان نیست***که روشنایی شب های تار یکدگرند

شد افتخار و شرافت نصیب آن ملت***که طالب شرف و افتخار یکدگرند

قلوب اهل محبت بود به هم نزدیک***اگر چه دور ز شهر و دیار یکدگرند

چه طاعتی است پسندیده تر ز خدمت خلق ***خوش آن گروه که خدمتگزار یکدگرند

صفوان جمال از یاران امام صادق و امام کاظم علیهما السلام می گوید در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودم مردی از اهل مکه به نام میمون وارد شد و از تنگدستی و نداشتن کرایه

ص:220


1- کافی ج2ص366
2- بحار ج12ص272

برای بازگشت به وطن شکایت نمود حضرت به من امر فرمود که برخیزم و او را کمک نمایم برخاستم و با مدد پرودگار خواسته او را انجام دادم و باز به مجلس بازگشتم

امام صادق علیه السلام از من موضوع را پرسید؟ عرض کردم خداوند حاجت او را برآورد فرمود: آگاه باش همراهی نمودن با برادر مسلمان اَحَبُّ اِلَیَّ مِن طَوفِ اُسبُوعٍ بِالبَیتِ مُبتَدِیاً در نزد من از طواف ابتدایی هفت گانه در اطراف خانه کعبه محبوب تر است.

بردباری

وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَی الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَی الْفَقْرِ...وَ انْظُرْ إِلَیَّ وَ انْظُرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی(1)

خدایا من طاقت سختی و صبر در برابر بلاها را ندارم و نیرویی برایم در مقابل فقر و تنگدستی نیست خدایا تو به من بنگر و ناظر احوالم در همه امور باش.

گرچه صبر و بردباری بخش از آن به اراده و تصمیم خود انسان بستگی دارد ولی بخش مهم آن را باید از خداوند تبارک و تعالی مدد خواست ما را کمک کند تا در برابر حوادث و مشکلات تحمل خود را از دست ندهیم و با صفت حلم به جنگ ناملایمات برویم.

حلم در مقابل عصبانیت و تندی قرار دارد انسان حلیم با مواجه عواملی که باعث ناراحتی و خشم انسان می گردد خشم و غیظ خود را فرو می برد و بر نفس خویش حاکم می گردد در روایات حلم در کنار علم بیان شده یعنی آن عالم و دانشمندی در کارش موفق است که همراه با علم حلم را نیز داشته باشد زیرا که برای آموزش و پرسش هایی که از او می شود و نوع ارتباطی که با مردم آن هم با سلیقه های متفاوت دارد به ناچار باید بردبار باشد که در غیر این صورت در رسالتش و وظیفه ای که به عهده اش گذاشته شده توفیقی نخواهد داشت.

ص:221


1- دعای بیست و دوم صحیفه

رسول الله فرمود صلی الله علیه و آله وسلم : نِعَمِ وَزیرُ الاِیمانِ العِلمُ وَ نعمَ وَ زِیرُ العِلمِ اَلحِلمُ وَ نِعمَ وَزِیرُ الحِلمِ الرِّفقُ وَ نِعمَ وَزیرُ الرِّفقِ الِّلینِ (1)

علم چه خوب یاوری است برای ایمان و حلم چه خوب یاوری است برای علم و حلم چه خوب یاری است برای مدارا و مدارا چه خوب یاوری است برای ملایمت

علامه مجلسی رحمه الله علیه پس از نقل حدیث فوق توضیح میدهد که حلم و مدارا و ملایمت گرچه از نظر معنی به هم نزدیک هستند ولکن با هم متفاوتند حلم عبارت است از ترک مکافات از کسی که به ما بدی روا داشته و سکوت در برابر کسی که نسبت به ما سفاهت و نادانی کرده است رفق و مدارا یعنی لطف و شفقت و محبت به بندگان خدا که نتیجه اش آن است که بندگان خدا درباره شما نادانی نمی کنند و بیشتر مردم نسبت به شما کار خلاف انجام نمی دهند ملایمت یعنی ترک خشونت و غلظت و ضرر زدن به خلق.

همان بزرگوار می فرمود وَ الّذِی نَفسِی بَیَدِهِ ما جُمِعَ شَییٌ اِلی شَییٍ اَفضَلُ مِن حِلمٍ اِلی عِلمٍ (2)

سوگندبه آن خدایی که جانم در اختیار اوست هیچ چیز با هم اجتماع نمی کنند که برتر از اجتماع حلم با علم باشند.

امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: زنی خدمت حضرت فاطمه علیهما السلام شرفیاب شد و گفت مادر ناتوانی دارم که در امر نمازش به مسئله مشکلی برخورد کرده و مرا خدمت شما فرستاده است که سوال کنم و پرسشی نمود حضرت فاطمه علیها السلام جواب آن سوال را داد آن زن برای دومین بار مسئله دیگری را پرسید حضرت زهرا علیها السلام جوابش را داد بعد از آن مسئله سوم را پرسید و همچنین تا ده مسئله شد. آنگاه آن زن از کثرت سوال خجالت کشید و عرض کرد لا اَشُقُّ عَلَیکَ یا اِبنَهَ رَسُولِ اللهِ قالَت فاطِمَهُ: هاتی و سَلی عَمّا بَدالَکَ ای دختر رسول خدا دیگر مزاحم نمی شوم خسته شدید فاطمه علیها السلام فرمود:

ص:222


1- بحار ج2ص45
2- بحار ج2ص46

خجالت نکش هر سوالی داری بپرس تا جواب دهم من از سوالات تو خسته نمی شوم بلکه با کمال میل جواب می دهم اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را بر بام حمل کند و در وجه آن مبلغ صد هزار دینار اجرت بگیرد آیا از حمل بار خسته می شود؟!

زن پاسخ داد نه خسته نمی شود زیرا به خاطر آن مزد زیادی که دریافت می کند خسته نخواهد شد.

حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:

خدا در برابر هر مسئله انقدر به من ثواب می دهد که بیشتر از این که بین زمین و آسمان پر از مروارید باشد.

با این وجود آیا از جواب دادن مسئله خسته می شوم؟!

از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمود علما شیعه ما در قیامت محشور می شوند و خدا به مقدار علوم آنها و مراتب جدیت و کوششان د رراه ارشاد و هدایت مردم به آنان خلعت و ثواب عطا می کند. سپس منادی حق تعالی ندا می دهد ای کسانی که ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم را تکفل نمودید در آن هنگامی که از امامانشان منقطع بودند اینان شاگران شما و ایتامی هستند که در تحت تکفل علوم شما به دین داری خویش ادامه دادند و ارشاد و هدایت شدند به مقداری که در دنیا از علوم شما استفاده کردند به آنان خلعت بدهید آنگاه حضرت زهرا علیها السلام در ادامه فرمایشاتشان فرمودند:

ای امه الله یک نخ از این خلعت ها هزار هزار مرتبه بهتر است از آنچه خورشید بر آن می تابد زیرا امور دنیوی با کدورت و گرفتاری آلوده است اما نعمت های اخروی نقص و عیب ندارد. (1)

و چه خوب است آنان که در کار نشر فرهنگ اصیل اسلام هستند با مخاطبین و سوال کنندگان خود چون فاطمه علیها السلام حلیم و کریمانه صحبت کنند و پاسخ دهند.

ص:223


1- بحار ج2ص3

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اَوَّلُ عِوَضِ الحَلِیمِ مِن حِلمِهِ اَنَّ النّاسَ اَنصارُهُ عَلیَ الجاهِلِ (1)

اولین ثمره بردباری آن است که مردم در برابر نادان او را یاری کنند همان بزرگوار حتی طریقه تخلق به بردباری را برای کسانی که علاقه مند هستند این صفت پسندیده را به دست آورند آموزش می دهد.

اِن لَم تَکُن حِلِیمًا فَتَحلَّم فَاِنَّه قَلَّ مّن تَشَبَّهَ بّقَومٍ اِلّا اَوشَکَ اَن یَکُونَ مِنهُم (2)

اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار ساز که کم می شود کسی خود را شبیه گروهی کند و از جمله آنها نشود.

برزخ

وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِکَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِیحِ رَحْمَتِکَ أَمِتْنَا مُهْتَدِینَ غَیْرَ ضَالِّینَ(3)

خدایا مرگ مرا دری از درهای مغفرت و کلیدی از کلیدهای رحمتت قرار ده الها ما را بمیران در حالی که هدایت شده ایم و گمراه نیستیم.

بعد از مرگ عالم برزخ است و برزخ جایگاهی است بین دنیا و آخرت

حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ(4)

تا هنگامی که مرگ به سراغ یکی از آنها آید آنگاه گوید پروردگارا مرا بازگردان تا شاید به عنوان تدارک گذشته کارهای پسندیده انجام دهم هرگز این سخنی است که او می گوید در پشت سر انها تا روز قیامت برزخ می باشد.

ص:224


1- حکم و مواعظ 197
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 198
3- دعای چهلم از صحیفه
4- مومنون 99و100

امام صادق علیه السلام می فرمود برزخ همان عالم قبر است که پاداش و کیفر میان دنیا و آخرت است به خدا ما بر شما نمی ترسیم مگر از برزخ. (1)

در عالم برزخ هم نعمت هست و هم عذاب مومنین برزخ خوبی دارند ولی کافران و منافقین و فاسقان در عذابند.

الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (2)

همان کسانی که فرشتگان در حالی که پاکیزه اند روح آنها را میگیرند و به آنها می گویند سلام بر شما داخل بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید.

مرحوم طبرسی می گوید: وَ فِی هذا دلالَهٌ عَلی نَعِیمِ القَبرِ (3)

و در این آیه دلالتی بر نعمت های قبر و برزخ است.

در عالم برزخ شهدا وضع خوبی دارند و مشمول فضل پروردگار

گمان مبرید آنانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.

رِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

از آنچه خداوند از فضل خویش به آنها بخشیده خوشحالند و از سرنوشت آنهایی که به دنبالشان می آیند و هنوز به آنها ملحق نشده اند شادمانند که نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.(4)

و همین عبارات یرزقون، فرحین، یَستَبشِرون دلالت بر زنده بودن شهیدان و بهره مندی آنان از نعمت های الهی در عالم برزخ می کند درباره برزخ مجرمین و کافران خداوند می فرماید:

ص:225


1- آیه های زندگی ص 27
2- نحل 32
3- مجمع البیان ج3ص421
4- آل عمران 169و170

آل فرعون را گرفتار عذاب سختی کرد آتش را صبح و شب بر آنها عرضه می دارند و در روز قیامت فرمان داده شود آل فرعون را به سخت ترین عذاب وارد جهنم کنید. (1)

توجه می فرمایید که عرضه دادن آتش قبل از قیامت برای آل فرعون است یعنی در عالم برزخ در ایه برای برزخشان سُوءُ العذاب دارد و برای قیامتشان اَشَدُّ العَذاب

امام علی علیه السلام تابلوی شفاف و روشنی از عالم برزخ روبروی ما گذارده تا به خود آییم و برای برزخ و قیامت خود گامی برداریم.

وای که چه هدف و مقصد دوری است و چه دیدارکنندگان غافلی آن هم غفلت از خطری که این اندازه شدید و هولناک است.

از جای خالی مردگان عبرت نگرفتند در حالی که بسی مایه عبرت است آنها راه نزدیک عبرت گرفتن را رها کردند و از جایی دور و بی ثمر از مرده های خود طلب افتخار می کنند آیا به مکان هایی افتخار می کنند که پدرانشان در آن خفته اند و یا به تعداد هلاک شدگانشان می نازند گویی جسدهایی از روح تهی شده و بی حرکت را به دنیا باز می گردانند در حالی که این وضع برای عبرت گرفتن سزاوارتر است از فخرفروشی. بعضی پادشاه و بعضی رعیت و فرمانبر همگی راه خویش را تا به درون برزخ طی کردند که در آن عالم زمین بر آنها چیره شده گوشت بدنشان را خورده و خون هایشان را اشامیده است.

پس صبح کرد در حالی که در شکاف قبرهایشان بی حرکت و چون جماد شدند.

دیگر هول ها آنها را نگران نمی کند و دگرگونی ها محزونشان نمی سازد و از زلزله ها هراسی ندارند و صدای بادهای شدید را نمی شوند غایبانی هستند که کسی در انتظارشان نیست حاضرانی هستند که حضور ندارند و در میان جمع نیستند اری در گذشته در جمع بودند و بعد پراکنده شدند با هم الفت داشتند و بعد متفرق شدند.

ص:226


1- مومنون 45و46

اخبار مربوط به آنها نامعلوم و خانه هایشان خاموش مانده البته نه به خاطر طولانی بودن زمان و یا دوری مکان بلکه جامی به آنها نوشاندند که گویا نطقشان را به گنگی و قدرت شنیدنشان را به کری و حرکاتشان را به سکون مبدل ساخته است گویی چون افراد بیهوش به خاک افتاده و خوابیده اند.

در عین حال که قبرهایشان کنار هم و همسایه یکدیگرند اما با هم انس نمی گیرند دوستانی هستند که به دیدار یکدیگر نمی روند ارتباطات برادری و آشنایی بینشان قطع شده و ایا اینکه یکجا هستند ولی همه آنها غریب و تنها می باشند و با اینکه دوستان یکدیگرند ولی از هم جدایند شب و روز را تشخیص نمی دهند آن شب و یا روزی که از دنیا رفته اند برایشان همیشگی است. خطرها و حالات سخت آخرتشان را شدیدتر از آنچه می ترسیدند مشاهده کردند و علایمی را دیدند که بزرگتر از آنچه بود که فکر می کردند و این دو حالت در نعمت بودن و یا عذاب برایشان ادامه دارد تا قیامت برپا شودو در آن فاصله برای دوزخیان نهایت ترس و بهشتیان نهایت امیدواری است.

حالا اگر به کمک عقل حال و وضع ایشان را تصور کنی و یا پرده ها از جلوی چشمت کنار روند و چشم برزخی پیدا کنی خواهی دید که چگونه گوش هایشان از انبوه خزندگان کر شده و دیده هایشان ازخاک قبر نابینا گشته و زبان هایشان پس از نطق و بیان لاله گردیده و دل هایشان پس از بیداری به خواب رفته است.

و در هر عضو بدنشان پوسیدگی تازه ای که آن را زشت کرده و تباهشان ساخته مشاهده می شود و راه های ضربه زدن به آنها آسان گردیده در حالی که اندامشان آسیب پذیر گشته و دست هایی ندارند که از خود دفاع کنند و نه دل هایی که ناله و فریاد نمایند. راستی که مرگ را سختی هایی است که در بیان و الفاظ نگنجد وعقل های مردم دنیا آن را درک نکنند. (1)

ص:227


1- نهج البلاغه خطبه 22

برکت

وَ کانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام اِذا نَظَر اِلی الهِلالِ...

از جمله دعاهای حضرت علیه السلام در آن هنگام که بر ماه در شب اول نگاه می کرد.

فَأَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکَ، وَ خَالِقِی وَ خَالِقَکَ، وَ مُقَدِّرِی وَ مُقَدِّرَکَ، وَ مُصَوِّرِی وَ مُصَوِّرَکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْ یَجْعَلَکَ هِلَالَ بَرَکَةٍ لَا تَمْحَقُهَا الْأَیَّامُ(1)

از خدایی که پروردگار و خالق من و توست و تقدیرکننده امور و صورت بخش من و توست مسئلت می جوییم که بر محمد و ال او درود فرستد و تو را ماه برکت برای ما قرار دهد که در مرور زمان برکت از آن زایل نشود.

برکت در لغت به معنی پایداری و بر جای ماندن و اعتماد و اطمینان نقل شده است در اصطلاح این لغت را بیشتر در معنی رشد و فزونی و سعادت به کار برده اند.

این کلمه به صورت مفرد در قرآن نیامده ولی به جمع بیان شده است.

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ (2)

و اگر ساکنین شهرها ایمان می آوردند و تقوا را پیشه خود می ساختند برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم.

همسر ابراهیم علیه السلام وقتی از مژده فرزند دار شدن به شگفت آمده بود فرشتگان مامور الهی گفتند:

أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِید(3)

آیا از کار خدا تعجب می کنی؟ رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل بیت بوده و هست که او ستوده و بزرگوار است.

ص:228


1- دعای چهل و سوم صحیفه
2- اعراف 96
3- هود 73

کلمه مبارک به صورت اسم مفعول از باب مفاعله این ریشه در قرآن به معنای خیر و برکت آمده است.

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی لِلْعَالَمِینَ (1)

اولین خانه ای که برای انسان بنا شد همان است که در مکه می باشد و مایه برکت و هدایت جهانیان است.

قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنْتُ (2)

عیسی بن مریم گفت: من بنده خدایم که به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و مرا در هر کجا باشم وجودی مبارک و پربرکت کرده است در آیه معروف نور که با جمله اللهُ نُورَ السَّمَواتِ شروع می شود جمله یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ تفسیر به حضرت ابراهیم علیه السلام جد اعلای حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم شده است. (3)

و در جای دیگر تاویل به نور علی علیه السلام شده که از درختی مبارک فروغ می گیرد که نه شرقی و نه غربی است (4)

در تعقیبات مشترکه نماز ها عرض می کنیم وَ انشُر عَلی مِن رَحمَتِکَ وَ اَنزِل عَلَیَّ مِن بَرَکاتِکَ خدایا رحمتت را برای من نشرده و برکاتت را بر من نازل فرما.

اَلّلهُمَّ اِنِّی اَسئَلُکَ بِاسمِکَ المَکنُونِ المَخزوُنِ الطّاهِرِ الطُّهرِ المُبارکِ بار خدایا من از تو خواستارم به نام مکنون و مخزون و پاک و پاکی بخش و با برکت تو

چه عواملی باعث می شود خداوند به عمر و مال و اولاد و چشم و گوش و زبان و قلم ما برکت می بخشد. قرآن شریف دو عامل مهم را ایمان و تقوا برشمرد چنانکه در این مقال آیه را مرور کردیم.

ص:229


1- آل عمران 96
2- مریم 30و31
3- اصول کافی ج1ص195
4- مجمع البیان ج7ص143

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای برکت در کسب و تجارت می فرمود:

کِیلُوا طَعامَکُم فَاِنَّ البَرَکَهَ فِی الطَّعامِ المَکیلِ (1)

خوراکی های خود را وزن و پیمانه کنید که برکت در خوراک وزن شده است همان گرامی فرمود:

ثَلاثٌ فِیهِنَّ البَرَکَهُ: البَیعُ اِلی اَجَلٍ وَ المُقارَضَهُ وَ اِخلاطُ البُرِّ بِالشَّعِیرِ لِلبَیتِ لا لِلبَیعِ(2)

در سه چیز برکت است: فروش مدت دار وام دادن به یکدیگر و مخلوط کردن گندم با جو برای مصرف خانه نه برای فروش.

بعضی از مردم احساس می کنند برکت و رونقی در کسب و تجارتشان و نوع درآمدشان نیست و دنبال آن هستند که علت را ریشه یابی کنند باید به ایشان گفت قبل از هر چیز تلاش کنند درآمد حلال داشته باشند و از احجاف و احتکار و گران فروشی و معاملات ربوی بپرهیزند و از راه باطل ثروت نیدوزند خواهند دید که خداوند چگونه به ثروت اندک آنان برکت و رونق عنایت می فرماید.

حضرت جواد الائمه و امام هادی علیها السلام هر دو بزرگوار فرمودند:

اِنَّ الحَرامَ لا یَنمِی وَ اِن نَمی لا یُبارکُ لَهُ فِیهِ وَ ما اَنقَهُ لَم یُوجَر عَلَیهِ وَ ما خَلَّفَهُ کانَ زادهُ الیَ النّارِ (3)

ثروت حرام رشد نمی کند و اگر هم رشد کند بر صاحبش برکتی ندارد و اگر از آن چیزی انفاق کند پاداشی نخواهد دید و آنچه پس از خود بر جای گذارد توشه او به سوی دوزخ است.

و هشدار مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام برای کل جامعه این است:

اِذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ اِرتَفَعَتِ البَرَکاتُ (4)

هرگاه جنایت ها و تجاوزات به حقوق یکدیگر آشکار شود برکت ها از میان برود.

ص:230


1- کنزالعمال 9434
2- همان مدرک 9436
3- کافی ج5ص125
4- غررالحکم

و رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: چهار چیز است که اگر یکی از آنها به خانه ای در آید آن را ویران کند و از برکت آبادان نشود خیانت، دزدی ، شراب خوری، زنا (1)

امیر المومنین علیه السلام که از عوامل برکت زا برای آحاد جامعه فرمود درباره وسعت برکت در جامعه می فرماید: بِالعَدلِ تَتَضاعَفُ البَرکاتُ (2)

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ(3) ما قرآن را در شب مبارک نازل کردیم و مصداق مکان هم آیه 96 سوره مبارکه ال عمران بود که گذشت إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا اولین خانه ای که برای انسان بنا شد همان است که در مکه می باشد و مایه برکت جهانیان است.

سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ (4)

ص:231


1- بحار ج79ص19
2- غررالحکم
3- دخان3
4- اسراء 1

منزه است خدایی که شبی بنده اش را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر داد همان مسجدی که اطرافش را پر برکت کردیم.

بزرگواری

إِنَّکَ أَکْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ، وَ أَکْفَی مَنْ تُوُکِّلَ عَلَیْهِ، وَ أَعْطَی مَنْ سُئِلَ مِنْ فَضْلِهِ(1)

پروردگارا تو بزرگوارتر از آنی که از او درخواست شود و بی نیاز کننده ترین کسی هستی که بر او توکل شود و تویی هرگز از او بخواهد می دهی و که تفضل می فرمایی. خداوند اکرم از انسان کریم است اَلاَکرَم اَفعلُ التفضیل است و به معنای صاحب کرامت بزرگ و وسیع است. چرا او را کریم می خوانیم چون در هنگام قدرت می بخشد و وقتی به بنده اش وعده ای می دهد به عهد خود وفا میکند و اگر انسان از او حاجتی را طلب کند بیش از نیازش به او عطا می فرماید و باکی ندارد که چقدر می دهد و به چه کسی می دهد.

رب کریم آنقدر نظر بلند و بزرگوار است که رضایت نمی دهد بنده اش به در خانه غیر او برود و حاجت طلب کند. پروردگار با کرامت تمام راه های ملاقات و اتصال به خود را باز گذارده و حتی یاد داده که اگر خود به خاطر کثرت گناهان و لغزش ها شرم حضور داشتید و از صحبت با من خجالت زده بودید با وسایل و شفاعت کنندگان به من مراجعه کنید.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ(2)

شما که ایمان دارید از خدا بترسید و با وسیله به او تقرب جویید.

ص:232


1- دعای چهل و پنجم صحیفه
2- مائده 35

از ابن شهر آشوب نقل شده که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در تفسیر کلام خدا وَابتَغُوا اِلَیهِ الوَسِیلَهَ فرمود: اَنَا وَسیِلَتُهُ من وسیله تقرب به خدا هستم (1)

چون محمد و ال خانواده کریم وب زرگواری هستند و ایشانند که باب لطف و کرم خداوند هستند چنانکه در زیارت ارزشمند جامعه کبیره عرض می کنیم عادَتُکُمَ الاِحسانُ وَ سَجِیتُکُم الکَرَمُ عادت شما احسان و منش شما کرم است.

و خطاب به وجود نازنین امام عصر ارواح العالمین له الفداء عرض می کنیم : وَ اَنتَ یا مَولای کَریمٌ اَولادِ الکِرامِ وَ مَامُورٌ بِالضیِافَهِ و الاِجارَهِ فَاَضِفیِ وَ اَجِرِنیِ و تو ای مولای من بزرگواری و از فرزندان بزرگواران و مامور پذیرایی و پناه دادن پس مرا میهمان کن و پناه ده و چه خوب است ما نیز کرامت و بزرگواری را از خداوند اکرم و محمد و آل علیهم السلام بیاموزیم و نسبت به یکدیگر کریمانه برخورد کنیم.

در روایات واجدین صفت گرانقدر کرم را این چنین بیان می کنند:

امام حسین علیه السلام در پاسخ به این پرسش که بزرگواری چیست فرمود:

اَلاِبتِداءُ بِالعَطِیَّهِ قَبلَ المَساَلَهِ وَ اِطعام الطَّعامِ فِی المَحلِ (2)

قبل از سوال و در ابتدا عطا کردن و اطعام مردم در موقع قحطی

امام صادق علیه السلام می فرمود: سه چیز نشانه بزرگواری آدمی است خوشرویی، فرو بردن خشم، چشم پوشی از لغزش دیگران. (3)

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اَلکَرَمُ مِلکُ اللّسِانِ وَ بَذلُ الاِحسانِ (4)

بزرگواری در اختیار داشتن زبان و بذل احسان است.

همان بزرگوار فرمود: اِنَّما الکَرَمُ التَّنَزَهُ عَنٍ المَعاصِی (5)

بزرگواری در حقیقت دوری کردن از گناهان است.

ص:233


1- مناقب ابن شهر آشوب ج 3ص73
2- بحار ج78ص102
3- تحف العقول ص319
4- غررالحکم
5- غررالحکم

امام سجاد علیه السلام فرمود: شخص بزرگوار از فضل خود شادمان می شود و آدم پست به ملک و دارایی خویش می نازد. (1)

امام حسن علیه السلام فرمود: اَوسَعُ ما یَکونُ الکَریمُ بِالمَغفِرَهِ اِذا ضاقَت بِالمُذنِبِ المَعذِرَه (2)

شایسته ترین زمان بر این که بزرگوار گذشت کند وقتی است که عرصه عذر بر گنه کار تنگ گردد.

دوستان خواننده خوب می دانند افرادی در جامعه هستند که زبان تند و آلوده به ناسزا دارند برای مواجه با آنان بهترین راه بزرگواری است و مبادا که ما نیز مثل آنان زبان به ناسزا بگشاییم در این صورت تفاوتی بین ما و آنان نخواهد بود.

در دو جای سوره مبارکه فرقان خداوند مهربان به ما می آموزد که با افراد بی خبر ونادان چگونه برخورد کنیم.

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (3)

بندگان خدای رحمان آنانی هستند که بی تکبر روی زمین راه می روند و اگر نادانی چیزی به آنها بگویند در جواب سلام می گویند.

وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا (4)

و هرگاه با کار زشتی روبرو شوند از خود بزرگواری نشان می دهند.

ص:234


1- میزان الحکمه ج11ص5150
2- همان مدرک
3- فرقان 63
4- فرقان 72

بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ و خِیَرَتُکَ مِنْ خَلْقِکَ، حَمَّلْتَهُ رِسَالَتَکَ فَأَدَّاهَا، وَ أَمَرْتَهُ بِالنُّصْحِ لِأُمَّتِهِ فَنَصَحَ لَهَا (1)

خدایا شهادت می دهم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بنده ور سول توست و از بهترین خلقت می باشد. بار رسالت را بر دوش او گذاشتی و او به خوبی ابلاغ کرد وی را به نصیحت امتش فرمان دادی او امت را پند داد.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم آخرین پیامبر و آخرین پیامبر اولوالعزم است اما بهترین خلق بودنش را از زبان خود آن بزرگوار ملاحظه کنیم.

اَیُّها النّاسُ اِنَّما اَنَا رَحمَهٌ مُهداهٌ (2)

ای مردم من د رحقیقت رحمتی اهدایی از جانب خدا هستم.

اَنَا سَیِدُ وُلدِ آدَمَ وَ لا فَخرَ (3)

خودستایی نباشد من سرور و فرزندان آدم هستم.

خودستایی نباشد من جلودار پیامبرانم خاتم پیامبران و نخستین شفاعت کننده و اول کسی هستم که شفاعتش پذیرفته می شود. (4)

اِنَّ اَتقاکُم وَ اَعلَمَکُم بِاللهِ اَنَا (5)

من خدا ترس ترین و آگاه ترین شما در خداشناسی می باشم.

ما خَلَقَ اللهُ خَلقُا اَفضَلَ مِنّی وَ لا اکرَمَ عَلَیهِ مِنِّی(6)

خداوند هیچ مخلوقی نیافرید که از نظر او از من برتر و گرامی تر باشد.

امام سجاد علیه السلام در قسمت دوم دعای خود عرض کرد: که الها رسالتی که بر دوش حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم گذاشتی به خوبی انجام داد.

مولایمان علی علیه السلام درباره خوب انجام دادن رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چنین میفرمود: طبیبی

ص:235


1- دعای ششم از صحیفه
2- میزان الحکمه ج13ص6142
3- بحار ج8ص48
4- کنزالعمال 31882
5- همان مدرک
6- عیون اخبار الرضا علیه السلام ج1ص262

بود که با دانش خود میان مردم میگردید. مرهم هایش را درست و آماده کرده و آن را بر هر جا که لازم بود از دل های کور و گوش های کر و زبان های گنگ می گذاشت با داروی خود بیماری غفلت و سرگردانی را در کسانی که از پرتوهای حکمت روشنایی برنگرفته بودند و با آتش زنه های دانش های درخشان شعله ای نیفروخته بودند و هم چون حیوانات چرنده و تخته سنگ های سخت بودند در مان کرد. (1)

اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ بَعَثَ مُحَمَدًا نَذیرًا لِلعالَمینَ وَ مُهَیمِنًا عَلَی المُرسَلِینَ (2)

خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاد تا به جهانیان هشدار دهد و گواه بر پیامبران باشد.

در جای دیگر فرمود: اَرسَلَهُ داعِیاً اِلیَ الحَقِ وَ شاهِدًا عَلَی الخَلقِ فَبَلِّغَ رِسالات رَبِّهِ غَیرَ وَ انِ وَ لا مُقَصِّرٍ وَ جاهَدَ فِی اللهِ اَعداءَهُ غَیرَ واهِنٍ وَ لا مُعَذِّرٍ وَ بَصَرُ مَنِ اهتَدی(3)

خداوند او را برای دعوت به حق وگواه بودن بر مردمان فرستاد و آن حضرت پیام های پروردگارش را بدون کمترین سستی و کوتاهی ابلاغ کردو با دشمنان او بدون نشان دادن کمترین ضعف و اظهار کوچکترین بهانه ای جهاد کرد او پیشوای پرهیزکاران و دیده رهجویان بود.

یکی از راه هایی اثبات نبوت انبیا معجزه آنهاست و تمامی آن بزرگواران با منکران و مخالفان خود برای اثبات نبوت خویش معجزه ای می آورده اند.

و پیامبر اسلام از این جهت استثنا نبوده است. معجزات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به دو گونه بود

یکی قرآن کریم که معجزه علمی و جاودان اوست و دیگری معجزات عملی آن حضرت که برخی از آنها در قرآن و موارد دیگر در کتاب های حدیث و تاریخ نقل شده است.

قرآن در جنبه ادبی و فن فصاحت و بلاغت در چنان مرتبه ای بود که هیچ یک از ادیبان و فصیحان عرب نتوانستند قدرت اعجاز و خارق العاده بودن آن را انکار کنند.

ص:236


1- نهج البلاغه خطبه 190
2- نهج البلاغه خطبه 116
3- همان مدرک خطبه 185

ولید بن مغیره از بلاغت فوق العاده ای برخوردار بود وقتی ابوجهل برادرزاده اش نزد او رفت و گفت ای عمو تو به دین محمد در آمدی؟

ولید گفت: چنین نیست من بر دین پدران خود باقی هستم لیکن من کلامی از او شنیدم که بدنم از آن سخن به لرزه افتاد.

ابوجهل گفت: آیا کلام او شعر است؟ گفت شعر نیست گفت آیا گفتار محمد خطابه است؟ گفت خطابه هم نیست زیرا خطابه کلامی است که به هم متصل است ولی کلام محمد از هم پراکنده می باشد و به هم شباهتی ندارد و با این حال بسیار شیرین و زیباست کلام او سحر است و دل مردم را مسحور می کند کلام او که به عنوان کلام خدایش می خواند حلاوت و طراوت مخصوص به خود را دارد.

کلام او به سان درخت استوار است که در زمین ریشه دوانیده و بر فرازش میوه دانش حکمت قرار دارد کلام او از هر سخنی بالاتر است هیچ کلامی برتر از سخن او وجود ندارد کلام او مادون خود را خرد و بی مقدار می نماید. (1)

به یک معجزه عملی که مولایمان علی علیه السلام نقل می فرماید و مرحوم سید شریف رضی در خطبه 234 نهج البلاغه آورده توجه کنید.

من در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بودم که سران قریش نزد آن حضرت آمدند و گفتند: ای محمد صلی الله علیه و آله وسلم تو دعوی کار بزرگ کرده ای که چنین ادعایی نه پدرانت و نه کسی از خاندانت کرده اند و ما از تو سوالی می کنیم که اگر پذیرفتنی و آن را به ما نشان دادی باور میکنیم که تو نبی و رسول هستی و اگر نتوانستی خواسته ما را برآورده سازی به تحقیق که تو جادوگر و دروغگو هستی.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: سوال شما چیست؟ گفتند این درخت را بخوان تا از بیخ و بن بیرون آید و در برابر تو قرار گیرد.

ص:237


1- سیره ابن هشام ج1ص289

پیامبر فرمود خداوند بر همه چیز قادر است اگر پروردگار این کار را برای شما انجام دهد آیا ایمان می آورید و شهادت به حق می دهید؟ گفتند آری فرمود من آنچه را می خواهید به شما نشان خواهم داد ولی می دانم که شما به راه خیر باز نمی گردید و در بین شما کسی است که در چاه (بدر) انداخته می شود و کسی است که گروه ها را گرد هم خواهد آورد.

آنگاه فرمود: ای درخت اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و می دانی که من رسول خدایم از ریشه و بن بیرون آی و به اذن پروردگار در مقابل من قرار گیرد. به آن خدایی که حضرتش را به حق مبعوث به رسالت فرمود درخت از ریشه و بن بیرون کنده شده و نزد آن بزرگوار آمد و در حالی که صدایی سخت مانند صدای بالهای مرغان داشت و همان مرغ پر و بال زنان ایستاد و شاخه بلند خود را بر سر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و بعضی از شاخه هایش را بر دوش من افکند و من در طرف راست پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بودم.

پس وقتی آنان این معجزه را دیدند از روی گستاخی و کبر گفتند: بگو تا نیم آن نزد تو آید و نیم دیگر بر جای ماند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چنین کرد و امر فرمود نیم آن نزد حضرت آمد چنان با شتاب و سخت ترین صدا که نزدیک بود به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بپیچد آن مردم بار دیگر از روی ناسپاسی و ستیزگی گفتند: امر کن این نیمه باز گردد و به نیمه خود پیوند بخورد مثل اول: پیامبر امر فرمود درخت بازگشت.

پس من گفتم: لا اِله اِلّا الله من اول کسی هستم که به تو ایمان اورده ام ای رسول خدا و اول کسی هستم که اقرار می کنم این درخت آنچه فرمودی اجرا کرد تا نبوت تو را تصدیق کند و کلامت را بزرگ شمارد.

ص:238

پس آن قوم دسته جمعی گفتند: جادوگری است دروغگو شگفتا جادویی که با تردستی و سرعت انجام می دهد و گفتند آیا ترا در کارت غیر این شخص که منظورشان من بودم تصدیق می کند؟ و من از گروهی بودم که از سرزنش ملامت کنندگان باز نمی ایستند.

در پایان به این نکته هم توجه کنید که از ویژگی های حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم جهان شمولی و خاتمیت حضرت است.

وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ (1)

ما تو را جز برای همه مردم جهان نفرستادیم.

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا (2)

بگو ای مردم من برای همگی شما از جانب خداوند پیام آورم.

مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (3)

محمد صلی الله علیه و آله وسلم پدر هیچ کدام از مردان شما نیست ولکن رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند بر همه چیز آگاه است.

ص:239


1- سبا 28
2- اعراف 158
3- احزاب 40

بغض

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ(1)

الها بر محمد و آل او درود فرست و بغض کینه ورزان را برای من به محبت تبدیل کن.

بغض به معنی کینه دشمنی و نفرت است بغض نسبت به خدا و انبیا و اولیا و مومنین نازیبا و گناه است ولی بغض نسبت به دشمنان خدا و انبیا و اولیا و اهل ایمان مثل حب و دوستی خدا و انبیا و اولیا و مومنین است.

تولی و تبری یعنی دوست داشتن خوبان عالم و بیزاری و اظهار نفرت درباره دشمنانتان و این جزء فروع دین است و برخلاف طرز تفکر بعضی ها که صلح کل هستند اسلام حب و بغض را در صورتی که به جا مصرف شود با هم دارد. پس دین ما جاذبه و دافعه را با هم دارد این درست نیست که با دشمنان خدا و دین خدا که سر ستیز با ما دارند دست دوستی دراز کنیم و تن به ذلت بدهیم به دو آیه اول سوره مبارکه ممتحنه خوب دقت کنید که ترجمه آن این است:

ای اهل ایمان با دشمنان من و دشمنان خودتان پیوند دوستی برقرار نکنید. شما نسبت به آنها اظهار محبت می کنید ولی آنان به آنچه از حق برای شما آمده کافر شده اند و رسول خدا و شما را به خاطر ایمان به خدایی که پروردگار شماست از شهرتان بیرون می رانند.اگر شما برای جهاد در راه من و جلب رضایت من بیرون آمده اید پس چرا مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار می کنید در حالی که من به آنچه مخفی می دارید و یا آشکار می سازید آگاه ترم و هر کسی از شما چنین کاری را انجام دهد به حقیقت از راه راست گمراه شده است.

اگر با شما برخورد کنند دشمنانتان باشند و دست و زبان خود را به بدی کردن به شما می گشایند و دوست دارند که شما به کفر بازگردید.

ص:240


1- دعای بیستم صحیفه

خداوند با ترسیمی روشن و شفاف وضع دشمنان اسلام را به ما میفهماند که باید با مومنین مهربان و صمیمی باشیم ولی با کسانی که کمر به نابودی ما بسته اند رابطه دوستانه نداشته باشیم چون به خاطر کینه و عنادی که دارند به ما ضربه خواهند زد.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ (1)

محمد صلی الله علیه و آله وسلم رسول خداست و آنانی که با او هستند با کافران سرسخت و در بین خود مهربانند.

آیات فرآوانی در قران موجود است که با کلمه برائت از مشرکان و دشمنان اسلام بیان شده انبیا و پیامبر عزیز اسلام صلوات الله علیهم اجمعین مامورند از آنان که مجرمند و قصد اصلاح شدن ندارند اظهار تنفر و بیزاری نمایند. خوانندگان محترم کافی است به این ایاتی که شمارگانشان را ارائه می دهم مراجعه نمایند. (2)

بعد از آیات کریمه قرآن سیره عملی معصومین علیهم السلام برای ما حجت می باشد به عنوان نمونه شخص امیرالمومنین علی علیه السلام چگونه با خوارج و اهل صفین و جمل روبرو شد و آنان را از پای در آورد و کوچکترین انعطافی نسبت به دین گریزان و آن هایی که شمشیر بر روی امام زمان خود کشیدند نشان نداد ولی در مقابل با فقرا و مساکین و درماندگان جامعه و ایتام در نهایت لطف و مهربانی برخورد می کرد و گره از کارشان باز می نمود.

در مواقعی که به فقرا و مستمندان اطعام میداد از بهترین نان ها و گوشت سفره را رنگین می کرد ولی خود از نان جوین خشک استفاده می نمود. یک روز برای حضرت معجونی از آب و عسل هدیه آوردند با انگشت آن را مخلوط کرد و فرمود طیب و پاکیزه است و حرام نیست ولکن من کراهت دارم به نفس خویش چیزی را عادت بدهم که نباید به آن عادت کند. گاه میفرمود: خداوند تبارک و تعالی مرا امام و پیشوای مردم قرار داده و بر

ص:241


1- فتح 29
2- بقره 166 توبه 1و3و114 قصص 63 انعام 19و78 انفال 48 یونس41 هود 35و54 شعراء 216 حشر 16

من واجب کرده است تا مراقب خود باشم و در خوردن و آشامیدن و پوشیدن هم مانند مستضغفین باشم.

اسود و علقمه گفتند: بر علی علیه السلام وارد شدیم در پیش آن حضرت طبقی از لیف خرما بود در میان آن دو قرص نان جوین و خشک.

علی علیه السلام نان را برداشت و بر روی زانوان خود گذاشت تا آن را شکند. پس از شکستن با نمک میل فرمود. روی نان ها نخاله های آرد جو بود به فضه خادمه گفتیم چه می شد که نخاله آن رامی گرفتی؟ فضه گفت نان گوارا را اگر علی علیه السلام بخورد گناهش بر گردن من است در این هنگام امیرالمومنین علیه السلام لبخندی زد و فرمود: من خودم دستور داده ام نخاله اش را نگیرد گفتیم چرا؟ فرمود زیرا اینطور نفس بهتر ذلیل می شود. (1)

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم : اَمَرِنی رَبِّی بِحُبِّ المَساکِینِ المُسلِمینَ(2)

خدایم مرا به دوست داشتن مسلمانان مستمند فرمان داده است.

و همان بزرگوار به علی علیه السلام خطاب می فرمود: یا عَلِیُّ اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ وَ هَبَکَ حُبَّ المَساکِینَ المُستَضغَفینَ فِی الاَرضِ فَرَضیِتَ بِهِم اِخوانًا وَ رَضُوا بِکَ اِمامًا (3)

ای علی خدای عزوجل دوستی مستمندان و مستضعفان زمین را ارزانی تو کرده است پس تو به برادری آنان خشنودی و آنان به امامت و پیشوایی تو

و مولایمان علی علیه السلام سفارش می فرمود: اِیّاکَ اَن تُحِبَّ اَعداءَ اللهِ اَو تُصفِیَ وَ دَّکَ لِغَیرِ اَولِیاءِ اللهِ فَاِنَّ مَن اَحَبَّ قَومًا حُشِرَ مَعَهُم(4)

مبادا دشمنان خدا را دوست بداری یا دوستیت را نثار کسی جز دوستان خدا کنی که هر کس مردمی را دوست بدارد با آنان محشور شود.

ص:242


1- انوار نعمانیه ص18
2- کافی ج8ص8
3- میزان الحکمه ج2ص936
4- غررالحکم

و وای بر کسانی که نسبت به محمد و ال او بغض داشته باشند سک نیست که از محدوده اسلام خارج شده و هیچ گونه راه نجاتی برایشان نخواهد بود.

چنانکه رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اَلا وَ مَن اَبغَضَ آلَ مُحَمَّدٍ جاءَ یَومَ القِیامَهِ مَکتُوبًا بَینَ عَینَیهِ آیِسٌ مِن رَحمَهٍ اللهِ (1)

آگاه باشید هر کس بغض آل محمد را در دل داشته باشد در حالی روز قیامت محشور می شود که در پیشانیش نوشته شده این شخص مایوس از رحمت خداست.

در پایان این مبحث باید عرض کنم از مواهب بیار گرانقدر پروردگار در انسان حب و بغض است و مهم آن است که هشیار باشیم و از آن دو به جا استفاده کنیم. امام صادق علیه السلام فرمود: مَن لَم یُحِب عَلَی الدِّینِ وَ لمَ یُبغِض عَلیَ الدِّینِ فَلا دِینَ لَهُ(2)

هر کس حب و بغض خود را به خاطر دین خدا مصرف نکند دین ندارد.

در جای دیگر فرمود: هَل الاِیمانُ اِلّا الحُبِّ فِی اللهِ وَ البُغضِ فِی اللِه(3)

آیا ایمان غیر حب و بغض در راه خداست؟

ص:243


1- سفینه البحار ج1ص90
2- جامع السعادات ج3ص184
3- همان مدرک

بلند پروازی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا(1)

بار الها بر محمد و آلش درود فرست هیچ درجه ای از من بین مردم بالا مبر جز آنکه مرا معادل آن عزت و شوکت در نزد مردم ذلیل و پست گردانی.

آدم های کم ظرفیت به محض آنکه در جامعه نام و شهرتی پیدا می کنند و مورد اقبال مردم یا ثروت دنیا قرار می گیرند خود را گم می کنند و گرفتار بلند پروازی می شوند امام علیه السلام بهترین رهنمود را به ما داده که در هنگام روی آوردن دنیا و اهل آن و استقبال گرم مردم و بالا رفتن رتبه اجتماعی به خدا پناه بریم و بگوییم خدایا به همان اندازه که در جامعه مطرح شده ایم در درون به ما احساس ذلت و زبونی ده تا مبادا گرفتار عجب و غرور شویم.

در واقع احساس ضعف درونی و پیشگیری میکند از بلند پروازی چون شهرت و اقبال دنیا و مردم امتحان خطرناکی است که جز اولیاء الله انسان های خود ساخته زمین می خورند و از برایشان مشتبه می شود و گرفتار خود باختگی می گردند این کلام رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که فرمود:

کَفی بِالمرِء فِتنَهً اَن یُشارَ اِلَیهِ بِالاَصابِعِ فِی دِینٍ اَو دُنیا (2)

برای ازمایش و امتحان یک انسان کافی است که مردم با انگشت به وی اشاره کنند و او را از نظر دین یا دنیا به هم نشان دهند.

همان بزرگوار فرمود:

اَفضَلُ النّاسِ مَن تَواضَعَ عَن رِفعَهٍ (3)

برتر و افضل مردم کسی است که از موضع قدرت و بلندی مقام فروتنی نمایند و نسبت به مردم متواضع باشد.

و از همه بهتر آن است که ضعف و زبونی خود را در پیشگاه پروردگار اظهار کنیم تا حفظ تعادل شود.

ص:244


1- دعای بیستم صحیفه
2- ریاض السالکین ص214
3- میزان الحکمه ج10ص504

إِلَهِی أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ عَبْداً دَاخِراً لَکَ، لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً إِلَّا بِکَ، أَشْهَدُ بِذَلِکَ عَلَی نَفْسِی، وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِی وَ قِلَّةِ حِیلَتِی، فَأَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی، وَ تَمِّمْ لِی مَا آتَیْتَنِی، فَإِنِّی عَبْدُکَ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ الضَّعِیفُ الضَّرِیرُ الْحَقِیرُ الْمَهِینُ الْفَقِیرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِیرُ(1)

خدایا صبح و شام نمودم در حالی که بنده زبون توام و جز به مدد تو بر سود و زیان خود ناتوان و به آنچه درباره خویش می گویم شهادت می دهم به ضعف نیرو و کمی چاره اندیشی خود معترفم بنابراین به آنچه وعده داده ای رفا کن و آنچه را که عطا کرده ای به کمال برسان چرا که من بنده دردمند و ذلیل و کوچک و پست و فقیر و نگران و پناهنده توام. پس یکی از راه های گرفتار نشدن به بلند پروازی تضرع و زاری و اظهار ذلت به درگاه الهی است و راه دیگر تواضع نسبت به اطرفیان و به خصوص فقرا و تهیدستان است.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: ما احسَنَ تَواضُعَ الاَغنِیاءِ لِلفُقَراءِ طَلَبًا لِما عِندَ اللهِ (2)

چقدر پسندیده و خوب است که ثروتمندان برای رسیدن به پاداش الهی نسبت به فقرا تواضع و فروتنی نمایند.

حقیر عرض میکنم هرگاه در جمع زیاد استقبال شدیم و مردم به تکریم و احترام فوق العاده ما پرداختند در خلوت و خانه برای شکستن حالت عجب و غرور دست به کارهای شاق و پرزحمت اهل خانه بزنیم کارهایی را که به طور معمول کارگران عزیز و بزرگوار برای امرار معاش به آن مشغول می شوند انجام دهیم تا اماته نفس محقق شود و نفس بر سرکشی و طغیان نیفتد.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَی رُءُوسِکُمْ وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ (3)

ص:245


1- دعای بیست و یکم صحیفه
2- سفینه البحار ج2ص666
3- نهج البلاغه خطبه 190

تصمیم بگیرید که فروتنی را روی سرهایتان نهاده بزرگی و خودپسندی را زیر پاهایتان قرار دهید.

روزی حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام به حواریون گفت مرا از شما تقاضایی هست عرض کردند هر چه باشد برآورده می کنیم عیسی علیه السلام برخاست پاهای حواریین را شستشو داد گفتند ما به این کار سزاوارتر بودیم فرمود شایسته ترین مردم برای خدمت دانشمند و عالم است به این طریق که مشاهه کردید تواضع نمودم تا شما نیز بعد از من همین طور برای مردم متواضع باشید فرمود با فروتنی بنیان دانش و حکمت گذارده می شود نه با تکبر و بلند پروازی همان طور که در جای نرم و ملایم نبات می روید نه در سنگ های سخت کوه (1)

آری خود کوچک بینی یکی از مشخصات اخلاقی انسان های با فضیلت است مکتب اسلام که از تمدن واقعی و نزاکت صادقانه برخوردار می باشد همیشه پیروان خویش را به تواضع دعوت نموده است.

ز خاک آفریدت خداوند پاک ***پس ای بنده افتادگی کن چو خاک

تواضع سر رفعت افرازدت ***تکبر به خاک اندر اندازدت

به عزت هر آن کو فروتر نشست***به خواری نیفتد ز بالا و پست

به گردن فتد سرکش و تند خوی***بلندیت باید بلندی مجو

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: وَ اِنَّ التَّواضُعَ یَزیدُ صاحِبَهُ رَفعَهً فَتَواضَعُوا یَرفَعُکُمُ اللهُ

تواضع باعث ترفیع مقام صاحب تواضع می شود. پس متواضع باشید تا خداوند شما را بلند مرتبه کند. پیامبر عبارت فوق را وقتی فرمود که جریان ذلیل را برای او نقل کردند.

هنگامی که جعفر بن ابیطالب برادر حضرت علی علیه السلام بار دیگر مسلمین از مهاجرین در حبشه توقف داشتند حضرت صادق علیه السلام فرمود: روزی نجاشی جعفر را خواست جعفر بن

ص:246


1- وسایل جهاد با نفس ص 505

ابیطالب و همراهانش به محل نجاشی وارد شدند. و مردم حبشه را روی خاک با لباس های کهنه نشسته دیدند. جعفرگفت از مشاهده این وضع نگران شدیم وقتی نجاشی وضع ما را دگرگون یافت گفت اکنون یکی از جاسوس هایم از حجاز آمده می گوید خداوند پیغمبرش را نصرت داده دشمنانش را از بین برده و فلانی را نیز به قید اسارت در آورده است این جنگ به نام بدر اتفاق افتاده.

جعفر گفت چرا با این لباس های کهنه روی خاک نشسته اید؟ پاسخ داد ما در میان دستوراتی که بر عیسی نازل شده می یابیم که از جمله حقوق خداوند بر بندگان این است که هنگام تجدید نعمتی آنها نیز باید تجدید تواضع نمایند اینک چون خداوند به من نعمتی مانند حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم ارزانی داشته من هم به شکرانه این نعمت تواضع میکنم.

یکی قطره باران ز ابری چکید***خجل شد چو پهنای دریا بدید

چو خود را به چشم حقارت بدید***صدف در کنارش به جان پرورید

بلندی از آن یافت کو پست شد***در نیستی کوفت تا هست شد

بلندیت باید تواضع گزین***که این بام را نیست سلم جز این

ص:247

بهشت

وَ اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(1)

خدایا ما را از جمله بندگان صالحی گردان که وارث فردوس بهشت و جاودان در آن هستند.

این فراز از دعا اشاره به آیه 11 سوره مبارکه مومنون است که پس از بیان یک دوره از ویژگی های مومنین از جمله اینکه در نمازشان خاشعند از لغو و بیهودگی اعراض می کنند زکات را پرداخت می نمایند غریزه جنسی خود را کنترل می نمایند نسبت به امانت ها و قرارهای خود وفادارند بر نمازهای خود مراقبت می نمایند.

آنگاه می فرماید : اُولئِکَ هُمُ الوارِثُونَ این ها وارثانند ممکن است پوشیده شود وارث چه چیزند؟ خداوند می فرماید: اَلَّذِی یَرِثُونَ الفِردَوسَ هُم فِیها خالِدِوُنَ وارث فردوس هستند و برای همیشه در آن می مانند در تمام قرآن دو جا به فردوس اشاره شده است مورد دوم سوره مبارکه کهف ایه 107و108 إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا آنان که ایمان آورده و کارهای پسندیده انجام داده اند باغ های فردوس محل فرودشان می باشد برای همیشه در آن می مانند و هیچ گاه تقاضای تغییر مکان نمی کنند.

در معنا و تبیین فردوس اقوال متفاوت است بعضی گفته اند فردوس اسم تمامی بهشت است و بعضی آن را نام طبقات عالی و بالای بهشت دانسته اند.

ص:248


1- دعای چهل و چهارم صحیفه

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درباره ویژگی فردوس فرمود:

خَلَقَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی ثَلاثهُ اَشیاءِ بَیَدِهِ خَلَقَ آدَم بَیَدِهِ وَ کَتَبَ التَّوراتَ بَیَدِهِ وَ غَرَسَ الفِردَوسَ بَیَدِهِ ثُمَّ قالَ وَ عِزَّتِی وَ جَلالِی لا یَدخُلُها مُدمِنُ خَمرٍ وَ لا الدَّیَّوثُ خداوند تبارک و تعالی سه چیز را به طور مستقیم خود خلق نمود آدم را خود خلق کرد تورات را خود نوشت و فردوس را خود ایجاد کرد و سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند در فردوس می گسارم و مرد بی غیرت حق وارد شدن ندارد. (1)

نتیجه آنکه فردوس و یا بهشت جایگاه بندگان صالح و کسانی است که دارای امتیازات خشوع در نماز پرهیز از لغو و لهو و دادن زکات و حفظ غریزه جنسی و امانت داری و محافظت از نماز ها باشند. پس بهشت را به بها می دهند و به بهانه نمی دهند.

امام سجاد علیه السلام در ضمن حدیثی می فرماید: اِعلمُوا اَنَّهُ مَنِ اشتاقَ اِلی الجَنَّهِ سارَعَ اِلی الحَسَناتِ وَ لا عَن الشَّهَواتِ وَ مَن اَشفَقَ مِن الناّرِ بادَرَ بِالتَّوبَهِ اِلی اللهِ مِن ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ المَحارِمِ (2)

بدانید که هر کس مشتاق بهشت باشد به سوی خوبی ها بشتابد و از خواهش های نفس کناره گیرد و هر که از آتش بترسد از گناهان خود به درگاه خداوند زود توبه کند و از کارهای حرام دست بردارد.

مولایمان علی علیه السلام در یک جمله فرمود: الجَنَّهُ جَزاءُ المُطیِعِ (3)

بهشت پاداش کسی است که از خدا فرمان برد و مطیع پروردگار باشد.

و اگر کسی غیر از بهشت را جستجو کند در اشتباه است چنانکه همان بزرگوار فرمود:

مَن باعَ نَفسَهُ بِغَیرِ نَعِیمِ الجَنَّه فَقَد ظَلَمَها(4)

ص:249


1- ریاض السالکین ص 401
2- تحف العقول ص281
3- غررالحکم
4- همان مدرک

هر کس خود را به چیزی جز نعمت های بهشت بفروشد به خویش ستم کرده است با اینکه به عوامل و موجبات رفتن به بهشت تا حدی اشاره شد باز خوب است از گفتار نورانی امام محمد باقر علیه السلام استفاده کنیم و بدانیم چه چیزهایی سبب ورود به بهشت است.

ده چیز است که هر کس با آنها خدای عزوجل را دیدار کند به بهشت در اید:

1-گواهی دادن به یگانگی خدا

2-گواهی دادن به پیامبری محمد صلی الله علیه و آله وسلم

3-اقرار به آنچه خدا فرستاده است

4-بر پا داشتن نماز

5-پرداختن زکات

6-روزه ماه رمضان

7-زیارت خانه خدا

8-دوستی با اولیا خدا

9-بیزاری از دشمنان خدا

10-دوری کردن از چیز مست کننده (1)

و امام صادق علیه السلام فرمود:

اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی ضَمِنَ لِلمُومِنِ ضِماناً ... اِن هُوَ اقَرَّ لَهُ بِالُّربُوبِیَّهِ وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم بِالنُبُّوَت وَ لِعَلِیٍ علیه السلام بِالاِمامَهِ وَ ادّی ما افتَرَضَ عَلَیهِ اَن سُکِنَهُ فِی جَوارِهِ (2)

خداوند تبارک و تعالی به مومن تضمین داده است که ... اگر به خدایی او و پیامبری محمد صلی الله علیه و اله وسلم و امامت علی اعتراف کند و فرایض او را به جا آورد وی را در جوار خود سکنا دهد.

بهشت همه اهل بهشت یکسان نیست بلکه هر کس به اندازه لیاقت و شایستگی خویش در درجه ای از درجات بهشت است حضرت صادق علیه السلام می فرمود: نگویید یک بهشت است خدای عزوجل می فرماید: درجاتی است یکی بالای دیگری (3) چنانکه در قرآن شریف آمده

وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ (4)

ص:250


1- خصال صدوق ص 432
2- توحید صدوق ص19
3- میزان الحکمه ج2ص808
4- انعام 132

برای انسان ها به مناسبت کارهایشان درجاتی است و خدای تو از آنچه آنها انجام می دهند غافل نیست.

وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی (1)

و آنان که با ایمان نزد خدا آیند و کارهای شایسته کنند درجاتی بلند دارند.

انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا (2)

بنگر که چگونه بعضیشان را بر بعضی دیگر برتری داده ایم و در آخرت درجات و برتری ها برتر و بالاتر است.

و پاکیزه ترین نعمت بهشتی رضوان است که حلاوت و شیرینی آن قابل مقایسه با سایر نعمت های بهشتی نیست.

وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (3)

و خشنودی خدا از همه برتر است که پیروزی بزرگ خشنودی خداوند است.

و در پایان این حدیث نورانی را نیز ملاحظه کنید: امام امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اَنَا یَعسُوبُ المُومِنینَ ... وَ اَنَا قَسِیمٌ الجَّنَهِ وَ النّارِ (4)

من رهبر مومنانم...من تقسیم کننده بهشت و دوزخم.

حکیم ابوالقاسم فردوسی گفت:

منم بنده اهل بیت نبی***ستاینده خاک پاک وصی

هر آن کس که در دل بغض علی است***از او زارتر در جهان زار کیست؟

ص:251


1- طه 75
2- اسراء 21
3- توبه 72
4- بحار ج8ص235

بیت المال

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ حَقِّ ذِی حَقٍّ لَزِمَنِی لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ(1)

خدایا از تو معذرت می خواهم از حق صاحب حق با ایمانی که بر من لازم بوده و آن را ادا نکرده ام.

ذی حق موردنظر امام علیه السلام از انواع حقی است که با توبه و معذرت خواهی از پروردگارت قابل حل است والا بعضی از حقوق مردم است که با استغفار و طلب عفو از خداوند اصلاح نمی شود مثل حقی که مردم از بیت المال مسلمین دارند. در این مورد زمانی توبه پذیرفته است که حق ذی حق به او پرداخت شود و آنچه به ظلم و تعدی از اموال مسلمین تصرف کرده شده به خزانه عموم بازگردانده شود یا حداقل از طرف صاحبان اصلی رد مظالم پرداخت گردد.

آنهایی که دارای پست و مقام دولتی هستند در این خصوص بیشتر در معرض وسوسه شیطان و نفس اماره قرار می گیرند پس چه بهتر اینکه قبل از پذیرفتن مسئولیت خود را آزمایش کنند و ببینند در حفظ امانت و حق الناس چه اندازه قاطع و محکم هستند و اگر با در اختیار گرفتن بیت المال به تصرف های خلاف دست می زنند و جهنم را برای خود انتخاب می کنند بهتر است اصلا قبول مسئولیت نکنند.

به هشدارهای مولایمان علی علیه السلام به کارگزاران دولتش توجه کنید:

نامه به اشعث بن قیس فرماندار آذربایجان این نامه پس از جنگ جمل در شعبان 36 هجری در شهر کوفه نوشته شد:

وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لاَ تُخَاطِرَ إِلاَّ بِوَثِیقَةٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّی تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی أَلاَّ أَکُونَ شَرَّ وُلاَتِکَ لَکَ(2)

ص:252


1- دعای سی و هشتم صحیفه
2- نهج البلاغه نامه5

همانا پست فرمانداری برای تو وسیله اب و نان نبوده بلکه امانتی در گردن تو است باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی در دست تو اموالی از ثروت های خدای بزرگ و عزیز است و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم.

مولایمان شریح بن حارث قاضی خود را که خانه ای به 80 دینار خریده بود احضار کرده فرمود: به من خبر دادند که خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و سندی برای آن نوشته ای و گواهانی آن را امضا کرده اند.

شریح گفت: اری ای امیرالمومنین امام علیه السلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود: ای شریح به زودی کسی به سراغت می اید که به نوشته ات نگاه نمی کند از گواهانت نمی پرسد تا تو را از آن خانه بیرون کرده تنها به قبر بسپارد.

ای شری اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای.

اما اگر هنگام خرید خانه نزد من آمده بودی برای تو سندی می نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر رغبت نمی کردی. آن سند این است: این خانه ای است که بنده ای ذلیل از بنده ای که برای کوچ از دنیا رانده شده خریداری کرده است از جمله خانه های قریب در ناحیه نابودشوندگان و محدوده هلاک شوندگان خریده است.

حدود این خانه به این ترتیب است:

1-به پیش آمدهای ناگوار و آسیب ها منتهی می شود.

2-به مصیبت ها ختم می گردد.

3-به هوا و هوس نابودکننده منتهی می گردد.

4-به شیطان گمراه کننده پایان می یابد و درب این خانه با چهارمی باز می شود (1)

ص:253


1- نهج البلاغه نامه 3

عبدالله بن زمعه از یاران امام بود و در خواست مالی از بیت المال مسلمین داشت امام علی علیه السلام در جوابش فرمود:

اِنَ هذَا المالَ لَیسَ لِی وَ لا لَکَ وَ اِنَّما هُوَ فَیءٌ لِلمُسلِمینَ وَ جَلبُ اَسیافِهِمُ فَاِن شَرِکتَهُم فِی حَربِهِم کانَ لَکَ مِثلُ حَظِّهِم وَ اِلّا فَجَناهً اَیدیِهِم لا تَکُوُنُ لِغَیرِ اَفواهِهِم (1)

این اموال که می بینی نه مال من و نه از آن توست غنیمتی گرد آمده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود به دست آوردند اگر تو در جهاد همراهشان بودی سهمی چونان سهم آنان داشتی و گرنه دسترنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود.

دیدگاه مولایمان علی علیه السلام در حفظ و مواظبت از بیت المال مسلمین آنقدر دقیق و حساس است که کارگزاران حکومت های اسلامی و مدعیان عدالت اجتماعی اگر یک بار بخوانند و یا جملات حضرت را تابلو کنند در برابر دیدگان خود و در دفتر کارشان بگذارند قطعا به خود خواهند آمد و دست از پا خطا نخواهند کرد و به ساده زیستی و اسراف نکردن اموال عمومی اقدام خواهند کرد. متاسفانه گاه دیده شده به محض اینکه مدیری جایگزین مدیر قبلی می شود تمام دکور و تشکیلات دفتر رئیس کنار گذاشته می شود و دکور جدید همراه با حیف و میل بیت المال بر پا می گردد تا به قول خودشان به شان و منزلتشان بیفزایند در حالی که شان و منزلت یک مدیر خوب در رعایت و حفظ بیت المال و اجحاف نکردن در حق عموم و کار مردم را راه انداختن است.

و اما دیدگاه امام علیه السلام :

فِیما کَتَبَ اِلی عُمّالِهِ ادِقُوا اَقلامَکُم وَ قارِبُوا بَینَ سُطورِکُم وَ احذِفُوا عَنِّی فُضولَکُم و اقصِدوا قَصدَ المعانِی وَ اِیّاکُم وَ الاِکثارَ فَاِنَّ اَموالَ المُسلِمینَ لا تَحتَمِل الاِضرارِ (2)

در نامه ای به کارگزاران خود نوشت: نوک قلم هایتان را باریک کنید و سطرهایتان را نزدیک به هم بنویسید و از نوشتن مطالب اضافی برای من خودداری ورزید و جان کلام و لب مطلب را بنویسید و از زیاده گویی بپرهیزید زیرا اموال مسلمانان ضرر و زیان را تحمل

ص:254


1- نهج البلاغه خطبه 232
2- خصال ص 310

نمی کند و به عبارتی نباید به اموال مسلمین ضرر وارد شود. یکی از مباحثی که در بیت المال مسلمین مطرح است تقسیم عادلانه آن است اگر کسی به خاطر پارتی بازی و ارتباط فامیلی و دوستی بین او و کسی که امور بیت المال را در اختیار دارد سهم بیشتری به دست آورد قطعا حرام و نامشروع است. هنگامی که به امام علی علیه السلام به سبب رعایت برابری در تقسیم بیت المال خرده گرفتند فرمود: آیا به من می گویی که با ستم بر کسانی که زمامدارشان شده ام پیروزی را بجویم؟ به خدا سوگند که تا شب و روز می چرخند و در آسمان ستاره ای از پی ستاره ای بر می آید هرگز گرد این کار نخواهم گشت.

اگر این مال از آن خود من هم بود آن را به یکسان میانشان تقسیم می کردم چه رسد به این که مال مال خداست. (1)

ص:255


1- نهج البلاغه خطبه 126

بیماری

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلامُ إِذَا مَرِضَ أَوْ نَزَلَ بِهِ کَرْبٌ أَوْ بَلِیه

این دعا را هنگامی حضرت می خواند که بیماری یا بلایی به آن بزرگوار روی می آورد.

اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا لَمْ أَزَلْ أَتَصَرَّفُ فِیهِ مِنْ سَلامَةِ بَدَنِی، وَ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا أَحْدَثْتَ بِی مِنْ عِلَّةٍ فِی جَسَدِی...وَ أَوْجِدْنِی حَلاوَةَ الْعَافِیَةِ، وَ أَذِقْنِی بَرْدَ السَّلامَةِ(1)

الها حمد تو راست به خاطر آنکه بدن سالمی به من عنایت فرمودی و حمد تو راست برای اینکه هم اینک بیمارم ساخته ای... خدایا شیرینی و طراوت عافیت و سلامتی را به من بچشان.

یکی از نعمت های بزرگ الهی نعمت سلامتی است که معمولا قدرش را نمی دانیم و ما از آن غافلیم و هنگامی که آن را از دست می دهیم به تلاش و تکاپو می افتیم تا آن را دوباره بازیابیم و چه خوب است عواملی که باعث بیماری می شود از خود دور کنیم که در اسلام این دین غنی و پرمحتوا به حفظ بهداشت و سلامتی بها و ارزش فوق العاده ای داده شده است.

سلامتی از نظور معصومین علیهم السلام:

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم : نِعمَتانِ مَجهُولَتانِ اَلصِّحَّهُ وَ الاَمان (2)

دو نعمت است که قدرش مجهول است نعمت سلامتی و امنیت

امیرالمومنین علی علیه السلام: اَلصِّحَّهُ اَفضَلُ النِّعمَ (3)

تندرستی بالاترین نعمت هاست

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : لا خَیرَ فِی الحَیاهِ اِلّا مَعَ الصِّحَّهِ (4)

در زندگی که سلامتی نباشد خیری وجود ندارد.

امام صادق علیه السلام: اَلعافِیَهُ نِعمَهٌ خَفِیَّهٌ اِذا وُجِدَت نُسِیَت وَ اِذا فَقَدَت ذُکِرَت (5)

ص:256


1- دعای پانزدهم صحیفه
2- روضه الواعظین ج2ص472
3- غررالحکم
4- بحار ج77ص58
5- بحار ج81ص172

سلامتی و تندرستی نعمتی است پنهانی وقتی هست فراموش می شود و هنگامی که از دست می رود به یاد می اید و حسرتش خورده می شود.

در بین مردم بیماری اینگونه معنا می شود: حالت ناخوشایندی انسان از درد اختلال در کار بدن و به هم خوردن وضع طبیعی بدن ضعف عمومی در کوتاه مدت و یا دراز مدت.

گرچه امروزه بیماری های جدیدی به عنوان تحفه زندگی ماشینی و کثرت گناهان پیدا شده ولی با این احوال اهل ایمان می توانند با رعایت اصول بهداشت و دستورات اصیل اسلامی خود را از این مهلکه نجات دهند و با استعانت از پروردگار و دعای شب و روز خویش هم چنان در صحت و سلامتی بمانند.

امام سجاد علیه السلام درخواست سلامتی و شکر این نعمت بزرگ را در دعای بیست و سوم صحیفه دارد:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ، وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ، وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ، وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ...وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَافِیَتِکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ...وَ عَافِنِی عَافِیَةً کَافِیَةً شَافِیَةً عَالِیَةً نَامِیَةً، عَافِیَةً تُوَلِّدُ فِی بَدَنِی الْعَافِیَةَ، عَافِیَةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِی دِینِی وَ بَدَنِی

خدایا بر محمد و آل او درود فرست سلامتی را بر من بپوشان و مرا به سلامتی زیور بخش و به سلامتی حراستم فرما و به سلامتی گرامی ام بدار...

و بین من و سلامتی در دنیا و آخرت جدایی نینداز.

خدایا چنان سلامتی بر من عنایت فرما که بی نیاز کننده و شفابخش بالامرتبه و افزون شونده باشد آن چنان سلامتی که بدنم در دنیا و آخرت در عافیت و تندرستی کامل باشد راه های پیشگیری از بیماری خیلی آسان تر از درمان بیماری است و گاهی در بعضی بیماری ها معالجه بسیار سخت و یا غیرممکن خواهد بود.

ص:257

نوع تغذیه بیشترین نقش را در سلامتی انسان و بیمار او دارد. اسلام مترقی و جهان شمول دستورات گوناگون درباره طریقه استفاده از غذاها دارد که در صورت رعایت کردن آنها به طور یقین سلامتی حفظ خواهد شد.

بر همین اساس مولایمان علی علیه السلام می فرمود: لا تَنالُ الصِّحَّهَ اِلّا بِالحَمیَّهَ (1) دستیابی به سلامتی جز با پرهیز میسر نیست.

و نیز فرمود: لا وِقایَهَ اَمنَعُ مِنَ السَّلامَهِ (2)

هیچ پیشگیری همچون تامین سلامت موثر نیست.

پس باید قبل از آنکه بیماری به سراغ ما بیاید پیشگیری های لازم را انجام بدهیم.

نمونه هایی از رهنمودهای قرآن و رهبران و امامان معصوم علیهم السلام در مورد تغذیه:

فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَی طَعَامًا (3)

باید بنگرد که کدام غذا پاکیزه تر است؟

وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ(4)

بخورید و بیاشامید و زیاده روی نکنید.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اِدمانُ الشُّبَعِ یُرِثُ اَضعافُ الوَجَعِ (5) مداومت بر پرخوری دردهای متعددی را موجب می شود.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: کُل وَ اَنتَ تَشتَهی وَ اَمسِک وَ اَنتَ تَشتَهِی (6)

زمانی به خوردن غذا بپرداز که میل داری و در حالی دست از طعام بردار که هنوز میل خوردن غذا داری.

مولایمان علی علیه السلام به کمیل بن زیاد می فرمود: ای کمیل معده خود را کاملا پر نکن بلکه در آن جایی برای آب و مکانی برای تنفس باقی بگذار و در حالی دست از طعام

ص:258


1- غررالحکم
2- همان مدرک
3- کهف 19
4- اعراف 31
5- جامع الاحادیث ج24 باب 197
6- بحار ج66ص29

بردار که هنوز به خوردن اشتها داری اگر چنین کنی تغذیه ات را گوارا خواهی یافت

فَاِنَّ صِحَّهَ الجِسمِ مِن قِلَّهِ الطَّعامِ(1)

چون در این بخش بحث درباره بیماری هاست لازم به ذکر است تعداد زیادی از بیماری های عصر ما مربوط به گناهان و حرام خوری ها و حرکات جنسی نامشروع می باشد.

به طور مثال بیماری ایدز با انحراف جنسی و آلودگی های غرب آغاز شد و طبق نظریه اکثر دانشمندان پزشکی این دوران نخستین موارد شناخته شده از این بیماری در سال 1981 میلادی نزد پنج جوان آمریکایی منحرف و هم جنس باز به عنوان سرچشمه گسترش این بلا شناخته شده است. و بعد در اثر سهل انگاری ها و به کارگیری لوازم غیربهداشتی در تزریقات دندانپزشکی خال کوبی و جراحی های گوناگون به شکل امروزی در آمده که طبق آمار سازمان جهانی بهداشت در هر دقیقه 25 نفر یعنی در هر روز 36000 نفر به این عفونت آلوده می شوند.

حالا دیدگاه قرآن و روایات را ملاحظه کنید

وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ (2)

آنچه از بلاها بر شما وارد می شود از دست کارهای خود شماست

و تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ (3)

به کارهای زشت چه آشکار و چه پنهان آن را نزدیک نشوید.

وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا (4)

به عمل زنا نزدیک نشوید که کارهای زشت و راهی بد است.

ص:259


1- تحف العقول ص183
2- شوری 30
3- انعام 151
4- اسراء 32

أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ(1)

جناب لوط علیه السلام فرمود: آیا شما در بین مردم عالم به سراغ جنس مرد می روید؟ و زنانی که خداوند برای شما آفریده رها می کنید آری شما مردمی تجاوز پیشه هستید.

و این هم حدیث هشداردهنده حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که دقیقا وضع موجود جامعه بشری را ترسیم می نماید:

کُلَّما اَحدَثَ النّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ ما لَم یَکُونوا یَعمَلُونَ اَحدَثَ اللهُ لَهُم ما لَم یَکُونُوا یَعُدُّونَ (2)

هرگاه مردم گناهان جدیدی کنند که در گذشته نمی کردند خداوند بلاهای تازه ای که انتظار آن را نداشته اند بر آنها نازل می کند.

با تمام آیات و روایات و توضیحات داده شده ذکر این نکته در اینجا لازم است که برای عده بسیار کمی از مردم بیماری ها برایشان سبب ارتقا مقام و پاکیزه شدن از گناهان است.

هر که در این بزم مقربتر است***جام با بیشترش تحمل می دهند.

دیگری گوید:

ناز پروده تنعم کی برد راه به دوست***عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.

و در خاتمه این بحث نیز لازم است به دعایی که مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام زیاد می خواند اشاره کنم تا انشاء الله گرفتار نقص و بیماری های صعب العلاج نشویم و اول کریمه ای که خدا از ما میگیرد جانمان باشد و مبادا که چنان زمین گیر شویم که نوبتی گردیم و کسی حاضر نباشد ما را پرستاری کند و البته هر دعایی را اگر با اعتقاد و ایمان راسخ بخوانیم خداوند مهربان استجابت آن را قول داده است.

ص:260


1- شعرا 165و166
2- تحف العقول ص434

حمد خدایی را که با عنایت او شب را به صبح رساندم در حالی که زنده و سلامت هستم نه رگ هایم دچار بیماری شده و نه به بدترین اعالم مرا کیفر داده در حالی هستم که هم صاحب فرزندم و هم از دین برنگشته ام و منکر حضرت حق تعالی نشده ام و نگران ایمانم نیستم و عقلم سر جای خود هست و می فهمم و در عذابی نیستم که امت های پیش از من گرفتار بودند صبح کردم در حالی که بنده ای هستم بی اختیار و ظلم کرده بر نفس خویش.

خدایا تو علیه من حجت داری ولی من به نفع خودم حجت ندارم و جز عطای تو را نتوانم بگیرم از زشتی قادر به پرهیز نیستم مگر آنکه تو مرا نگاهداری و حفظ کنی.

خدایا به تو پناه می برم از آنکه در سایه بی نیازت فقیر بمانم یا در روشنایی هدایتت در گمراهی به سر برم یا در پناه سلطنتت به کسی ظلم کنم و یا امور در اختیار تو باشد و من مغلوب و ذلیل گردم در حالی که همه چیز در اختیار توست خداوندا اول کریمه ای که از من می گیری و اول امانتی از امانت هایت که نزد من است و بازش می ستانی جانم باشد. پروردگارا به تو پناه میبرم از این که از فرمایش تو سرپیچی کنیم و یا از دین تو به دین دیگری روی آوریم و یا هواهای نفسانی بر ما غلبه کند و مانع ادامه راه ما در مسیر هدایتی باشد که از جانب تو به ما رسیده است. (1)

ص:261


1- نهج البلاغه خطبه 206 و من دعائه علیه السلام

بیهودگی

وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ فِی أَیَّامِ الْمُهْلَةِ(1)

خدایا در اوقات غفلت و بی خبری به ذکر خودت آگاهم کن و به فرمانبرداری از خودت در روزهای مهلت و دوران عمر وادارم کن.

امام سجاد علیه السلام به ما می آموزد که برای نیفتادن در راه تلف کردن عمر و گرفتار بیهودگی نشدن تنها راه یاد خدا و اجرای دستورات اوست زندگی هدفمند آن زندگی است که عمر شریف انسان با پوچی ها و چیزهای بی ارزش تمام نشود بلکه از لحظه لحظه های آن برای تعالی و ترقی علمی تقوایی استفاده گردد و به اندازه ظرف وجود نردبان ترقی را بالا رفته و به درجه بالای معرفت و شرافت انسانی نایل آییم.

کسانی که عمر را بیهوده مصرف می کنند جایگاه خود را در آفرینش فراموش کرده اند یا خبر ندارند که چه در گرانبهایی در سر وجودشان نهفته است و یا خود را به نادانی زده اند.

تا مادامی که انسان خود را پیدا نکند همچنان به اتلاف وقت گرانمایه مشغول است و گرفتار شهوات و دربند جاه و مقام و مسایل زودگذر زندگی می باشد. انسانی که خود را پیدا کرده برای نجات خویش از ورطه حیوانیت و ورود به جرگه انسانیت با انبیا و اولیا همراه و همگام می شود.

اشعاری که منسوب به مولایمان علی علیه السلام همین پیام را دارد:

ص:262


1- دعای بیستم صحیفه

دَوائُکَ فِیکَ و ما تَشعُر ***وَ دائُکَ مِنکَ وَ ما تَبصُرُ

اَتَزعَمُ اِنَّکَ جِرمٌ صَغیرٌ***وَ فِیکَ انطَوَی العالَمُ الاَکبَرُ

وَ اَنتَ الکِتابُ المُبینُ الَّذِی***بِاَحرِفِه یَظهَرُ المُضمَرُ

دوای تو در خود تو موجود است ولی به آن آگاهی نداری و درد تو نیز از توست ولی آن را نمی بینی گمان مبر که تو جرم کوچکی هستی و حال آنکه عالم بزرگی در تو پیچیده است و تو آن کتاب مبین هستی که به وسیله تو اسراری از این عالم ظاهر می گردد.

همان بزرگوار در روایتی فرمود: مَن عَرَفَ نَفسَهُ لَم یُهنِها بِالفانیِات وَ مَن جَهِلَ نَفسَهُ اَهمَلَها (1)

هر که نفس و مقام و منزلت انسانی خود را بشناسد آن را به چیزهای بیهوده و فانی شدن خوار نسازد و هر که درباره خویش بی خبر باشد او را رها کرده و در نتیجه او را تباه کرده است.

ای بی خبر از هستی خود همچو کتاب***در جلد تو آیات الهی به حجاب

یعنی ز تو حق پدید و تو از اثرش***آگاه نه ای چو شیشه از بوی گلاب

عقل حکم می کند که از بیهودگی فرار کرد و خود را به آنچه به خاطرش خلق شده ایم مشغول بداریم تا ناکام از این دنیا نرویم گرچه ناکامی در نظر بعضی از مردم غلط معنا شده است. اگر کسی در جوانی بمیرد هر چند در چند سال دوران تکلیف خویش نهایت بهره وری را برای آباد کردن روح و روان خود و جهان آخرت داشته باشد جوان ناکام می گویند و حال آنکه او با کامی شیرین از این دنیا رخت بر بسته و آنکه هشتاد سال زندگی کرده و نفهمیده فلسفه افرینش او چه بوده و همه عمر را به بطالت تمام کرده واجبات را انجام نداده محرمات را ترک نکرده باید روی سنگ قبرش نوشت: فلان که ناکام مرده است.

ص:263


1- غررالحکم

امیرالمومنین علی علیه السلام رهنمود جالبی دارند تا هر شخص مومن عمر عزیز را در مسائل مهم و اصلی صرف کند و حتی واجبات را فدای مستحبات ننماید:

مَّنْ اشْتَغَلَ بِغَیْرِ الْمُهِمَّ ضَیَّعَ الْأَهَمُّ مَن طَلَبَ الْعَقْلَ الْمُتَعَارَفَ فَلْیَعْرِفْ صُورَةَ الْأُصُولِ وَ الْفُضُولِ فَإِنَّ کثیرا مِنَ النَّاسِ یَطْلُبُونَ الْفُضُولَ وَ یَضَعُونَ الْأُصُولَ فَمَنْ أَحْرَزَ الْأَصْلَ اکتفی بِهِ عَنِ الْفَضْلِ ، اِلا قَربَهَ بِالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّت بِالَفرائِضِ کُن مَشغُولًا بِما اَنتَ عَنهُ مَسئُولٌ(1)

هر کس به غیر مهم خود را مشغول بدارد آن را که در صدر قرار دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد ضایع کرده است.

هر کس عقل متعارف را طلب می کند باید به صورت اصول و فضول آشنایی و شناخت پیدا کند ولی بیشتر مردم فضولات را طلب می کنند و مسائل اصلی و مهم را رها می نمایند در حالی که هر کس به اصل برسد از مسائل فرعی بی نیاز خواهد شد.

انسان به توسط کارهای مستحب تقرب به خدا پیدا نمی کند زمانی که به کارهای واجبش ضرر برسد بنابراین به چیزی مشغول باش که درباره آن مسئولیت داری و مورد مواخذه و سوال قرار خواهی گرفت.

امام علی علیه السلام حتی می فرماید نباید مستحبات مانع از آن شود که شما واجبات و کارهای مهم و اصلی را ترک کنید بنابراین به طریق اولی باید از اعمال و رفتار بیهوده و لغو پرهیز نمود.

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(2)

به راستی که اهل ایمان رستگار شدند آنانی که در نمازشان خاشع هستند آنانی که از لغو و بیهودگی اعراض می کنند.

ص:264


1- الحیاه ج1ص308
2- مومنون 1تا3

مولایمان علی علیه السلام از این که بعضی از مردم عمر شریف خود را ضایع می کنند تاسف می خورد و میفرماید:

فَیا لَها حَسْرَةً عَلَی ذِی غَفْلَةٍ اءَنْ یَکُونَ عُمُرُهُ عَلَیْهِ حُجَّةً وَ اءَنْ تُؤَدِّیَهُ اءَیَّامُهُ إِلَی شقْوَةٍ نَسْاءَلُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اءَنْ یَجْعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ نِعْمَةٌ وَ لاَ تُقَصِّرُ بِهِ عَنْ طَاعَةِ رَبِّهِ غَایَةٌ وَ لاَ تَحُلُّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَدَامَةٌ وَ لاَ کَآبَةٌ(1)

افسوس بر هر انسان غافلی که عمرش بر او حجت باشد و ایام زندگیش بر وی منجر به شقاوت گردد. از پیشگاه خداوند می خواهیم که ما و شما را از کسانی قرار ندهد که نعمت الهی آنان را به کفران و طغیان کشانده هدف باطلش وی را به تقصیر در طاعت واداشته و بر اثر این اعمال نادرست پس از مرگ به پشیمانی و اندوه دچار شده است.

یکی از عواملی که باعث خود فراموشی و غرق شدن در بیهودگی ها می گردد دنیاپرستی است کسانی که تمام توجه خود را به زندگی دنیا و امور مادی اختصاص می دهند در واقع خود را و آنچه برایشان مفید و سعادت بخش است فراموش کرده اند و فرصتی برای رسیدن به خود و اصلاح و تزکیه خویش باقی نگذاشته اند.

إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ أُولَئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (2)

فقط به زندگی دنیا خشنود و مطمئن اند و همچنین کسانی که از ایات الهی غافل اند به کیفر اعمالی که مرتکب شده اند جایگاهشان در قیامت آتش دوزخ خواهد بود.

ص:265


1- نهج البلاغه خطبه 64
2- یونس 7و8

ص:266

حرف پ

پاداش

اللَّهُمَّ یَا مَنْ لَا یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ وَ یَا مَنْ لَا یَنْدَمُ عَلَی الْعَطَاءِ وَ یَا مَنْ لَا یُکَافِئُ عَبْدَهُ عَلَی السَّوَاءِ. مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ، وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ، وَ قَضَاؤُکَ خِیَرَةٌ إِنْ أَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَکَ بِمَنٍّ، وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیاً(1)

خداوندا ای کسی که رغبتی به پاداش ندارد و ای آنکه به عطا کردن نادم نمی گردد و ای کسی که پاداش بنده اش را یکسان نمی دهد نعمت دادن تو بدون سوال و عفوت از فضل و کرم و عقوبتت بر پایه عدل و حکم قطعی تو خیر است.

الها اگر عطا کنی عطایت را به منت آغشته نمی فرمایی و اگر ندهی ندادنت براساس تعدی و ستم نیست.

همان طور که امام سجاد علیه السلام اشاره فرمود خداوند پاداش بندگانش را یکسان نمی دهد و هر چه عنایت می کند از روی فضل و کرمش می باشد ولی نباید فراموش کردکه انسان ها به اعمال و کارهایشان پاداش می گیرند این طور نیست که افراد بی عمل و آلوده به گناه مشمول پاداش های شایسته پروردگار متعال شوند. بلکه پاداش آنها متناسب با اعمالشان است.

مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ وَلَا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا (2)

ص:267


1- دعای چهل و پنجم صحیفه
2- نساء 123و124

هر کس که مرتکب کار بدی شود جزایش را ببیند و جز خدا برای خویش دوست و یاوری نیابد. هر مومنی مرد یا زن کار شایسته کند به بهشت روند و به قدر آن گودی که بر پشت هسته خرماست به آنان ستم نشود.

یکی از اشتباهات بعضی از مردم امید کاذب به پاداش الهی است یعنی می خواهند بدون عمل و ریاضت به نعمت های بهشتی و مواهب الهی برسند.

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ***ملالت علما هم ز علم بی عمل است.

امام سجاد علیه السلام به خدا پناه میبرد از اینکه بدون عمل امید به رحمت الهی داشته باشد.

اَعُوذُبِکَ مِن دُعاءٍ مَحجُوبٍ وَ رَجاءٍ مَکذُوبٍ (1)

خداوند به تو پناه می برم از دعایی که بالا نرود و از امید دروغین.

مولایمان علی علیه السلام در بیانی مبسوط می فرمود: لا تَکُن مِمَّن یَرجُوا الاخِرَهَ بِغَیرِ العَمَل (2)

از جمله کسانی که بدون عمل و بی جهت امید به پاداش آخرت دارند نباش

همان بزرگوار فرمود: اَنَا مَعَ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مَعِیَ عِترَتِی عَلی الحَوضِ فَمَن ارادَنا فَلیَاخُذع بَقَولِنا وَ لیَعمَلُ بِعَمَلِنا (3)

من در کنار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در کنار من عترتم در اطراف حوض کوثر قرار می گیریم هر کس می خواهد به ما ملحق شود باید به گفته های ما متمسک شود و آن طور که ما عمل می کنیم عمل کند.

جای این تذکر هست که اهل عمل و کسانی که موفق به اجرای دستورات الهی هستند تلاش کنند عبادت تاجرانه انجام ندهند و به خاطر گرفتن سود خدا را نخوانند بلکه بخاطر خودش و بدون توقع هیچ پاداشی او را بندگی کنند. امام صادق علیه السلام می فرمود:

وَلکِنِّی اَعبُدَهُ حُبًّا لَهُ عَزَّوَجَلَّ وَ هِیَ عِبادَهُ الاَحرار (4)

ص:268


1- بحار ج94ص156
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 142
3- تفسیر نورالثقلین ج5ص681
4- سرالصلوه ص 119

ولی من خدای بزرگ را به خاطر محبتی که به او دارم میپرستم این گونه عبادت مخصوص آزادگان است.

قصد همه وصل حور و خلد برین است***غایت مقصود ما نه آن و نه این است

بعضی از افراد بر این موضوع هستند که نیت و عمل را از مقاصد مادی و دنیوی پاک کنند و با توجه به ثواب و عقاب اعمال به قصد رسیدن به حور و غلمان و قصرهای آخرت و ترس از عذاب دوزخ عبادت و اطاعت الهی نمایند و بعضی دیگر پا را فراتر نهاده و بدون طمع رفتن به بهشت و یا ترس از آتش جهنم کار می کنند و شعارشان همان شعار علی علیه السلام است که فرمود: بَل وَجَدتُکَ اَهلاً لِلعِبادَهِ فَعَبَدتُکَ خدایا تو را سزاوار عبادت و بندگی یافتم و عبادتت می ک نم.

همان بزرگوار می فرمود: اَفضَلُ الاَعمالِ ما اُریِدَ بِهِ وَجهُ اللهِ (1)

برترین کارها کاری است که برای خدا باشد.

برگردیم به اصل موضوع که مسئله پاداش بود تردیدی نیست پاداش قیامت حتی قابل رویت است و گاهی همان عمل خوب و یا بد ما در آن عالم تجسم پیدا میکند.

به این آیات توجه کنید:

یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (2)

لقمان گفت: پسرم اگر کاری را انجام دهی که به اندازه مقداری از خردل باشد در دل سنگی یا در آسمان ها یا در زمین خداوند آن را در روز قیامت می آورد زیرا که او لطیف و آگاه است.

یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ(3)

ص:269


1- غررالحکم
2- لقمان 16
3- زلزله 6تا8

در آن روز مردم متفرق می شوند تا کارهای خود را ببینند پس هر کس به اندازه ذره ای کار نیک کرده باشد آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای کار بد کرده باشد آن را می بیند.

مولایمان علی علیه السلام فرمود: کُلُّ امرِیٍ یَلقی ما عَمِلَ وَ یُجزی بِما صَنَعَ (1)

هر انسانی کرده خود را می بیند و سزای کردارش را می گیرد و گاه خداوند تبارک و تعالی پاداش خوبی و یا بدی ما را در همین دنیا می دهد درباره آدم های خوب می فرماید:

وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَی آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (2)

چون به حد بلوغ رسید و برومند شد او را فرزانگی و دانش دادیم و ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم.

وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذَلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ (3)

پیش از شما بسیاری از امتها را وقتی ستم کردند و پیامبرانشان با دلایل به نزدشان آمدند و ایمان نیاوردند نابود کردیم و ما مردم بدکار را این چنین مجازات می کنیم.

ص:270


1- غررالحکم
2- قصص 14
3- یونس 13

پروردگار

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کَانَ قَبْلَهُ، وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ یَکُونُ بَعْدَهُ الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ... (1)

حمد اختصاص به پروردگاری دارد که اول است و کسی قبل از او نبوده و آخر است و کسی بعد از او نخواهد بود.

خدایی که دیدگان انسان ها ناتوان از رویت اوست و اندیشه توصیف کنندگان عاجز از تعریف و توصیف او می باشد.

مجموعه کامله صحیفه سجادیه لبریز است از درس خداشناسی و پرداختن به معرفه الله تبارک و تعالی است. دعایی را در این کتاب شریف نمی یابیم که خطابی به پروردگار در آن نباشد و صفتی از اسماء حسنی در آن مطرح نشده باشد. در همین نخستین دعا امام سجاد علیه السلام به نکات ظریف و زیبایی درباره حضرت معبود اشاره فرمود که هر اهل توحید و خداپرستی را سرشوق و ذوق می آورد و لذت معنوی می برد.

به ترجمه بعضی از عبارات دعای نخست توجه نمایید: او با دست قدرتش خلق موجودات را بنیان گذاشت و با اراده اش مخلوقات را ختراع نمود. سپس موجودات را در مسیر خواست خویش قرار داد و آنان را در راه محبت خود استخدام کرد. در حالی که دست پرورده های او قادر نیستند خود را از مقدم بودن به تاخیر اندازند و یا از به تاخیر افتادن خود را جلو قرار دهند.

خدایی که برای هر موجود زنده روزی معین تقسیم فرموده و کسی نمی تواند از آنکه زیاده داده چیزی بکاهد و یا به آنکه کم داده چیزی زیاد کند. آنگاه خداوند تبارک و تعالی برای هر کدام آنها در زندگی مدتی معین و پایانی معلوم قرار داده تا در محدوده عمر به خواسته های خود برسد و سال های زندگی اش پایان پذیرد. و حساب عمرش را تمام و

ص:271


1- فراز اول از دعای اول صحیفه

کمال بستاند و در نتیجه به وعده هایی که به او داده از اجر سرشار بهشت و یا جزای ترسناک دوزخ نایل شود.

پروردگار محبوب تمامی اشیا و موجودات است و کلام خداوند متعال گواه بر آن است

وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ (1)

موجودی نیست مگر به ستایش او تسبیح گوست ولی شما تسیح گفتنشان را نمی فهمید.

پروردگار فیض رسان دایم به موجودات است و اگر آن فیض و لطف بی نهایت خود را از هر موجودی قطع کند آن موجود نابود خواهد شد.

گر فیض تو لحظه ای به عالم نرسد***معلوم شود بود و نبود همه کس

اگر آنی کند نازی***بهم ریزند قالب ها

شناخت پروردگار اولین و گام نخست اصول عقاید است. مولایمان علی علیه السلام در دو جا به این حقیقت اشاره فرموده است

اِنَّ اَوَّلَ عِبادَه اللهِ مَعرِفَتُهُ وَ اَصلُ مَعرِفَتِهِ تَوحیِدُهُ (2)

قدم اول عبادت الله معرفت و شناخت اوست و اساس شناخت او توحید و یکتایی اوست.

اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ (3)

اول دین شناخت اوست و شناخت کامل تصدیق و گرویدن به اوست تاثیرگذار در موجودات فقط پروردگار است.

وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ(4)

یاری نیست جز از جانب پروردگار

ص:272


1- اسرا44
2- تحف العقول ص61
3- نهج البلاغه خطبه 1
4- آل عمران 126

وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (1)

و شما چیزی را نمی خواهید مگر آنکه پروردگار جهانیان بخواهد.

وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَی (2)

در تیراندازی ان تو نیستی که تیر می اندازی بلکه خداست که تیر می اندازد.

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (3)

بگو ای پروردگاری که صاحب حکومتی هر که را خواهی حکومت بخشی و از هر که خواهی ستانی و هر که را خواهی عزیز می کنی و هر که را خواهی ذلیل می نمایی خیر در دست توست زیرا تو بر هر چیز توانایی.

پروردگار بالاتر از عقل و وصف توصیف کنندگان و علم عارفین است.

سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا (4)

پروردگار منزه است و از آنچه گویند برتر است برتری بزرگ.

مرحوم صدوق رحمه الله علیه نقل می کند که مردی در محضر امام صادق حضور داشت و گفت : اَللهُ اَکبَر حضرت فرمود: اَللهُ اَکبَرُ مِن اَیِّ شَیی؟ خدا از چه چیز بزرگتر است؟ در پاسخ گفت: مِن کُلِّ شَیی از همه چیز فرمود: تو خدا را محدود کردی عرض کرد چه بگویم: فرمود: اَللهُ اَکبَرُ مِن اَن یُوصَفَ بگو خدا بزرگتر از آن است که توصیف و تعریف شود. (5) پروردگار بهترین حافظ و نگهبان است.

ص:273


1- تکویر 29
2- انفال 17
3- آل عمران 26
4- اسراء 43
5- معانی الاخبار ص 12

اگر نبود حفظ و حراست پروردگار هیچ دانه ای در دل زمین رشد نمی کرد هیچ طفلی از مادر متولد نمی شد زیرا ده ها و صدها حادثه طبیعی و غیرطبیعی در برابر آن گیاه و این طفل است ولی خداوند در نهایت دقت و ظرافت از آنها نگهبانی می کند تا آسیبی نبینند.

با یک نگرش به جهان هستی میبینیم که حافظ هستی چگونه هر موجودی را طبق اقتضای خلقت آن موجود محفوظ می دارد.

مثلا پوست را حافظ مغز برگ را حافظ گل بال را حافظ پرنده چنگال را حافظ درنده نیش را حافظ خزنده و بالاخره به هر نوع از حیوانات کوچک و بزرگ وسایل و آلات گریز از دست دشمن و یورش و حمله به دشمن را عنایت فرموده است.

وَرَبُّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ (1)

و پروردگارت حافظ همه چیز است.

إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ (2)

به تحقیق هیچ کس نیست مگر نگهبانی بر او هست

فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ(3)

حفاظت کردن خدا بهتر است که او از همه مهربانان مهربانترین است پروردگار بهترین پناهگاه است:

سراغ هر کس بروی محتاج و نیازمند است تنها پروردگار است که به کسی محتاج نیست و غنی مطلق است پس چه بهتر که فقط از او کمک بگیریم.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَصُولُ بِکَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ، وَ أَسْأَلُکَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ عِنْدَ الْمَسْکَنَةِ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَیْرِکَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیْرِکَ إِذَا افْتَقَرْتُ

ص:274


1- سبا 21
2- طارق 4
3- یوسف 64

لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَی مَنْ دُونَکَ إِذَا رَهِبْتُ، فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ خِذْلَانَکَ وَ مَنْعَکَ وَ إِعْرَاضَکَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.(1)

پروردگارا چنانم کن در هنگام بیچارگی و گرفتاری به تو رو کنم و در هنگام حاجتمندی از تو درخواست و در هنگام نداری به درگاه تو زاری نمایم دچار مکن به کمک خواهی از غیرت در هنگام ناچاری و نه به خضوع و کرنش برای درخواست از غیر تو گاهی که نیازمند گشتم و نه به زاری کردن به درگاه دیگری جز تو هنگام هراسم که در نتیجه سزاوار خذلان و خواری تو گردم و مستحق منع الطف و اعراض تو شوم ای مهربان ترین مهربانان.

در فرازی از دعای بعد از نماز شب عرض می کند:

فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَکَ، فَلَا یَضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُکَ، وَ لَا یَقْصُرَنَّ دُونِی عَفْوُکَ، وَ لَا أَکُنْ أَخْیَبَ عِبَادِکَ التَّائِبِینَ، وَ لَا أَقْنَطَ وُفُودِکَ الْآمِلِینَ، وَ اغْفِرْ لِی، إِنَّکَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ(2)

پروردگارا اینجا محل پناه آوردن است و جای اعتراف به توست بنابراین فضلت را از من مضایقه مکن و عفوت را درباره من دریغ مفرما و من از جمله بی بهره ترین توبه کننده و نومید ترین آنهایی که به درگاهت روی می آورند نباشم.

مرا ببخش که تو بهترین بخشاینده ای

و برای قبر و برزخ خود عرض می کرد:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَارِکْ لَنَا فِی حُلُولِ دَارِ الْبِلَی، وَ طُولِ الْمُقَامَةِ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی، وَ اجْعَلِ الْقُبُورَ بَعْدَ فِرَاقِ الدُّنْیَا خَیْرَ مَنَازِلِنَا، وَ افْسَحْ لَنَا بِرَحْمَتِکَ فِی ضِیقِ مَلَاحِدِنَا، وَ لَا تَفْضَحْنَا فِی حَاضِرِی الْقِیَامَةِ بِمُوبِقَاتِ آثَامن(3)

ص:275


1- دعای بیستم صحیفه
2- دعای سی و دوم صحیفه
3- دعای چهل و دوم صحیفه

پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و ورود ما را به خانه در هم ریخته قبر و بسیار ماندن در میان طبقات خاک مبارک گردان و بعد از جدایی از دنیا خانه های قبر را بهترین خانه های ما قرار ده و به رحمت خود تنگی لحدهایمان را گشاده گردان و ما را در برابر حاضرین در روز قیامت به خاطر گناهان نابود کننده مان رسوا مفرما.

پرهیزکاری و تقوا

اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی، وَ وَفِّقْنِی لِلَّتِی هِیَ أَزْکَی(1)

پروردگارا به هدایت و راهنمایی گویایم کن و تقوی و پرهیزکاری را به من الهام کن و موفق دار به روش و کرداری که پاکیزه تر است.

یکی از درخواست های جدی و پراهمیت از پیشگاه خداوند متعال درخواست الهام و القا تقوا به باطن ماست.

چون وقتی انسان از ناحیه پروردگار کمک شود و پرهیز از گناه و پاکیزگی به دل و جانش اشراق گردد روحش در برابر اسیب های معصیت و نافرمانی حق تعالی مقاوم و انعطاف ناپذیر خواهد شد.

بعضی از بزرگان معتقدند: الهام عبارت از این است که خداوند در نفس انسان چیزی را القا می کند که او را برانگیزد به انجام کار خوب و یا ترک کار بد و لازم نیست شخص حتما پیامبر خدا باشد.

مثل الهامی که خداوند به مادر موسی علیه السلام کرد:

وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلا تَخَافِی وَلا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ (2)

ص:276


1- دعای بیستم صحیفه
2- قصص7

ما به مادر موسی الهام نمودیم که طفل خود را شیر دهد و موقعی که بر جان کودک ترسید او را با جعبه سربسته و محفوظی به رود نیل افکند و ترس واهی به خود راه ندهد که ما بچه را به تو برمیگردانیم و او را از پیغمبران خود قرار خواهیم داد.

در جای دیگر قرآن در خصوص تقوا و الهام آن به قلب ها و جان ها می فرماید:

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا(1)

قسم به جان بشر و قسم به خداوندی که آن را موزون و معتدل آفریده و نیک و بدش را به وی الهام نموده است بدون تردید کسی که نفس خود را از بدی ها پاک و منزه دارد رستگار خواهد بود و کسی که آن را آلوده به گناه و سیئات نماید زیانکار است.

اَلهِمنِی التَّقوی : مقصود امام سجاد علیه السلام تقوای وسیع و دامنه داری است که همه مسائل مادی و معنوی را در بر می گیرد.

راغب اصفهانی در معنای تقوا می گوید:

اَلوِقایَه حِفظَ الشَّییِء مِمِّا یُوذیهِ وَ یَضُرُّهُ و التَّقوی جَعلُ النَّفسِ فِی وِقایَه مِمّا یَخافُ وقایه نگاه داشتن چیزی است از آنچه موجب اذیت و ضرر است و تقوا عبارت از این است که آدمی نفس خود را از آنچه مایه خوف و نگرانی است حفظ کند.

پرهیزکاری از گناهان و ترس از خدا بهترین معنایی است که از تقوا شده و در اکثر آیات شریفه قرآن و کلمات نورانی معصومین علیهم السلام همین معنا منظور شده است.

در عظمت و ارزش بالای تقوا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

مَن رُزِقَ تُقیً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا وَ الاخِرَه(2)

هر که تقوا روزیش شود خیر دنیا و آخرت روزیش شده است.

ص:277


1- الشمس 7تا10
2- کنزالعمال 5641

و مولایمان علی علیه السلام فرمود:

التَّقوی غایَه لا یَهلِکُ مَنِ اتَّبَعها وَ لا یَندَمُ مَن عَمِلَ بِها لِاَنَّ بِالتَّقوی فازَ الفائِزونَ وَ بِالمَعصِیَه خَسِرَ الخاسِرونَ (1)

تقوا هدفی است که هر کس آن را دنبال کند به هلاکت نیفتد و هر که به کارش بندد پشیمان نشود زیرا با تقواست که رستگاران رستند و با معصیت است که زیانکاران زیان کردند

در بین ائمه طاهرین علیهم السلام امیرالمومنین علی علیه السلام و د ربین کلمات امیرالمومنین علیه السلام بیشترین سفارش تقوا در نهج البلاغه موجود است.

اءُوصِیکُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ، فَإِنَّها خَیْرُ ما تَواصَی الْعِبَادُ بِهِ، وَ خَیْرُ عَواقِبِ الْاءُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ(2)

ای بندگان خدا شما را به تقوای خدا سفارش می کنم زیرا این بهترین سفارشی است که بندگان به یکدیگر می کنند و در پیشگاه خداوند بهترین پایان امور است.

به عنوان نمونه از صدها سفارش حضرت به تقوای الهی در نهج البلاغه شریف به این خطبه ها مراجعه فرمایید: 83و114و182و198و188و83و191و173و191و27و132و190و157و16و157و144و87و183و215و176

وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (3)

از خدا بترسید و بدانید که خداوند با اهل تقواست.

مرحوم محدث قمی سه مرتبه برای تقوا بیان می کند.

1-حفظ نفس از عذاب آخرت به وسیله اصلاح عقاید

2-پرهیز از هر نوع گناه که خواه ترک واجب باشد و یا انجام حرام

3-حفظ دل و سر وجود از اشتغال به غیر پروردگار که البته این نوع از تقوی مربوط به خواص بلکه خاص الخاص بندگان خداست.

ص:278


1- همان مدرک 44216
2- خطبه 173
3- بقره 194

در ادامه می گوید: معنای تقوا را این گونه بیان کرده اند اگر گذرگاه ما بیابان پر از خار باشد و لباس بلندی بر تن داشته باشیم چگونه دامن لباس را جمع می کنیم و مواظب هستیم که لباس و بدن ما به خاری اصابت نکند به همین ترتیب مواظبت و مراقبت در امور دنیا را تقوا گویند.

تقوا شرط قبولی اعمال است:

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ (1)

نماز را به پا دار که به تحقیق نماز انسان را از بدکاری و منکر باز می دارد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (2)

شما که ایمان دارید روزه بر شما مقرر شده چنانکه بر پیشینیان شما مقرر بوده شاید متقی شوید.

الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الألْبَابِ (3)

زمان حج در ماه های معین است و هر که در آن ملتزم حج شود آمیزش و بدکاری و مجادله در هنگام حج موقوف نیکی هر چه کنید خدا می داند توشه تهیه کنید که بهترین توشه ها تقواست و از من ای صاحبان اندیشه بترسید.

ص:279


1- عنکبوت 45
2- بقره 183
3- بقره 197

پیروزی

وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ...اللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا غَازٍ غَزَاهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِکَ، أَوْ مُجَاهِدٍ جَاهَدَهُمْ مِنْ أَتْبَاعِ سُنَّتِکَ لِیَکُونَ دِینُکَ الْأَعْلَی وَ حِزْبُکَ الْأَقْوَی وَ حَظُّکَ الْأَوْفَی فَلَقِّهِ الْیُسْرَ... وَ ارْزُقْهُ الشِّدَّةَ، وَ أَیِّدْهُ بِالنُّصْرَةِ(1)

پروردگارا مرزبانان و سربازان اسلام را جهت پیروزی بر دشمن و دارا بودن استقامت و صبر مددشان فرما ... خدایا هر رزمنده ای از ملت تو و یا هر مجاهدی از پیروان مکتب تو که تلاشی می کند دینت در مرتبه اعلی و حزبت در نهایت قدرت و بهره ات کامل تر گردد کارش را اسان فرما... و شدت و قدرت را نصیبش فرما با تایید و کمک خودت پیروزش کن.

قرآن پیروزی را منحصر به مدد پروردگار بیان می کند:

وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (2)

پیروزی نیست جز از جانب پروردگار مقتدر و حکیم.

خداوند مهربان بر خود یاری و نصرت مومنین را لازم دانسته است.

وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ (3)

و این حق ماست که مومنین را یاری کنیم.

تفاوت نصرت الهی با دیگران به جاودانگی و موقت بودن است وقتی نصرت خداوندی شامل حال ملتی شود در صورت قدر دانستن از نعمت پیروزی جاودانه می ماند اما پیروزی های دیگران بی دوام و کوتاه است به خصوص اگر همراه باظلم و تعدی باشد.

ممکن است ظالم پیروز چند صباحی حکومت کند ولی حکومتش دوامی نخواهد داشت سرانجام سزای جنایاتش را در همین دنیا خواهد دید و این وعده الهی است که

وَکَذَلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضًا بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (4)

ص:280


1- دعای بیست و هفتم صحیفه
2- آل عمران 126
3- روم 47
4- انعام 129

بدین سان ستمگران را به سزای اعمالی که می کنند بر یکدیگر مسلط می کنیم. امام باقر علیه السلام در ذیل این آیه می فرماید:

مَا انتَصَرَ اللهُ مِن ظالِمٍ اِلاّ بِظالِمٍ وَ ذلِکَ قَولُهٌ عَزَوَجَلَّ وَ کَذلِکَ نُوَلّیِ بَعضَ الظّالِمینَ بَعضًا (1)

خداوند هیچ گاه از ستمگر انتقام نگرفت مگر به وسیله ستمگری دیگر و این سخن خدای عزوجل است که و بدین سان ستمگران را به سزای اعمالی که می کنند بر یکدیگر مسلط می کنیم از موضوع جنگ و جهاد و نصرت الهی که بگذریم پیروزی مهم تر بر هواهای نفسانی است که تعبیر به جهاد اکبر شده است.

موسی بن جعفر علیه السلام می فرمود: پس از خاتمه یکی از جنگ ها مسلمین رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سربازان مسلمان را مخاطب قرار داد و فرمود:

مَرحَبًا بِقَومٍ قَضُو الجَهادَ الاَصغَرِ وَ بَقِیَ عَلَیهِمُ الجَهادُ الاَکبَرِ قَیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ ما الجِهادُ الاَکبَرِ؟ قالَ جِهادُ النَّفسِ (2)

خوشا به حال مردمی که جهاد کوچک را پشت سر گذاشته و جهاد بزرگ برایشان باقی مانده عرض کردند ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جهاد بزرگ کدام است؟ حضرت فرمود جهاد با نفس

ای شهان کشتیم ما خصم برون***ماند خصمی زو بتر در اندرون

کشتن این کار عقل و هوش نیست***شیر باطن سخره خرگوش نیست

دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست***کو بدریا ها نگرد کم و کاست

هفت دریا را در آشامد هنوز***کم نگردد سوزش آن خلق سوز

عالمی را لقمه کرد و درکشید ***معده اش نعره زنان هل من مزید

قَد رَجَعنا مِن جِهادِ الاَصغریم *** با نبی اندر جهاد اکبریم.

قدرتی خواهم ز حق دریا شکاف***تا به سوزن بر کنم این کوه قاف

سهل شیری دان که صفها بشکند***شیر آنرا دان که خود را بشکند

ص:281


1- بحار ج75ص313
2- معانی الاخبار ص 160

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

رَحِمَ اللهُ امرَءً غالَبَ الهَوی و افلَتَ مِن حَبائِلِ الدُّنیا (1)

خدا رحمت کند انسانی را که بر هوس خود چیره آمده و از دام های دنیا گریخت همان بزرگوار در جای دیگر فرمود: بر هوی و شهوت خود پیش از آن که ولع آن قدرت گیرد چیره آی و پیروز شو زیرا اگر قدرت گیرد بر تو مسلط شود و تو را به دنبال خود بکشند و نتوانی در برابرش ایستادگی کنی. (2)

پیمان

أَللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جئْتُکَ مُطِیعاً لاِمْرِکَ فِیمَا أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ، مَتَنَجِّزاً وَعْدَکَ فِیمَا وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الاجَابَةِ إذْ تَقُولُ: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ(3)

خدایا اینک این منم که به قصد اطاعت فرمانت و عهدی که بسته ای در خصوص دعا که به آن امر فرموده ای به حضورت آمده ام در حالی که قاطعانه می خواهم به پیمان خود در مسئله استجابت دعا وفا کنی آنجا که می فرمایی: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را

پس خداوند قبل از هر کس با ما پیمان بسته دعا از شما اجابت از من

خداوند به تمام وعده ها و وعیدهایش عمل خواهد کرد چه مربوط به دنیا باشد و چه درباره آخرت در طول تاریخ عمر بشر خداوند به پیمان هایش جامه عمل پوشانده است.

إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا (4)

خداوند از اهل ایمان دفاع خواهد کرد.

این پیمان محکم الهی که از اهل ایمان حمایت کند و دیدیم چگونه به یاری پیامبران و پیروان آنان آمد و دشمنانشان را سرکوب و نابود کرد.

ص:282


1- غررالحکم
2- همان مدرک
3- دعای سی و یکم صحیفه
4- حج 38

وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا (1)

هیچ جنبنده ای در زمین نیست جز آنکه خداوند متعهد روزی اوست.

چنان پهن خوان کرم گسترد***که سیمرغ در قاف قسمت خورد

ادیم زمین سفره عام اوست***بر این خوان یغما چه دشمن چه دست

خداوند در روزی رساندن به بندگانش بر سر پیمان خویش هست ولی چه باید کرد که غاصبان و ظالمان حق مظلومان را می خورند و البته سزای عمل خویش را خواهند دید.

اما چه وظیفه ای بر گردن ما در پیمان ها و قراردادهای اجتماعی و بین دو نفر است حفظ پیمان و نشکستن آن نشانگر صفای باطن است باید نخست به عهد و پیمان هایی با خداوند تبارک و تعالی می بندیم پایدار بمانیم و بعد نسبت به بندگان خدا جامعه ای که مردمش بی وفا وپیمان شکنند سرپا نخواهد بود و رو به نابودی و اضمحلال خواهد رفت.

حفظ پیمان در میان مردم عامل اعتماد و اطمینان و همیاری نسبت به یکدیگر می باشد.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

اِنَّ الوَفاءَ تَوامُ الصِّدقِ وَ لا اَعلَمُ جُنَّه اَوفی مِنهُ (2)

وفا به عهد پیمان قرین راستی است و من سپری نگاهدارنده تر از وفای به پیمان سراغ ندارم.

برای حفظ پیمان هایی که با خدا بسته ایم رعایت موارد ذیل ضروری است.

1-بر نفس سرکش لگام زدن و مانع از طغیان آن شدن

2-نظارت بر اعمال و مراقبت کامل که مبادا دارایی های معنوی از دست برود.

3-بر در خانه دل نشستن و ممانعت از ورود اغیار

4-تمام کارها را در دست قدرت پروردگار دانستن.

ص:283


1- هود 6
2- غررالحکم

5-حالت شرمندگی و ذلت را در پیشگاه پروردگار حفظ کردن.

ممکن است خداوند مهربان بارها قول و قرارهایی را که ما وفا نکردیم ببخشد اما گاه آن قدر پیمان شکنی بالا می گیرد که مثل بیماری که مرض غیرقابل علاج گرفته و طبیب او را جواب کرده خداوند بنده عهد شکنش را به حال خودش وا می گذارد و او را نمی بخشد و جواش را نمی دهد.

حفظ پیمان با مردم نشان ایمان و پیمان شکنی زشت ترین خیانت است.

الغَدرُ اَقبَحُ الخِیانَتَینِ(1)

جمله بالا از مولایمان علی علیه السلام بود و امام صادق علیه السلام فرمود: عِدَه المُومِنِ اَخاهُ نَذرٌ لا کَفّارَه لَهُ فَمَن اَخلَفَ فَبِخُلفِ اللهِ بَدَا وَ لِمَقتِهِ تَعَرَّضَ (2)

وعده دادن اهل ایمان به برادران خود نذری است که کفاره ندارد پس هر کس در وعده خود تخلف کند با خدا پیمان شکنی کرده و خود را در معرض خشم پروردگار قرار داده است.

دست وفا در کمر عهد کن***تا نشوی عهد شکن جهد کن

نیست بر مردم صاحب نظر***خصلتی از عهد پسندیده تر

ص:284


1- غررالحکم
2- وسایل ج8ص286

ت

تبلیغ

وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ (1)

خدایا قرارم ده از محکم کاران و از کسانی که مردم را ارشاد و هدایت می کند و مرا از بندگان شایسته ات کن.

دعوت مردم به توحید و عقاید درست و راه رشد و تعالی توفیقی است که نصیب همه کس نمی شود.

دنیای امروز دنیای تبلیغ است چه در مسائل مادی و چه در موضوعات معنوی جمع زیادی از دنیاداران با تبلیغات بالا و چشم گیر اجناس خود را به فروش می رسانند و مردم را به خود جذب می کنند.

در امور معنوی اولین مبلغ انبیا و اولیا بودند که خداوند درباره اینان می فرماید:

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا(2)

کسانی رسالت های الهی را به مردم می رسانند و از خدا می ترسند و از احدی غیر خدا هراس ندارند و خدا برای حساب رسی کافی است.

بهترین و بافضیلت ترین نوع تبلیغ دعوت مردم به خداست: وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَی اللَّهِ(3)

سخن کدام انسان بهتر و نیکوتر از کلام کسی است که خلق را به خالق دعوت می کند و با گفته های خود بذر ایمان در قلوبشان می افشاند؟

ص:285


1- دعای بیستم صحیفه
2- احزاب 39
3- فصلت 33

کار تبلیغ دین شغل انبیا است قدم به جای اولیا گذاردن است ارشاد خلق گاه به زبان و گاه با قلم است و در هر شکل ممکن باشد ارزشمند و گرانقدر است.

لِلاِنسانِ فَضیِلَتانِ عَقلٌ وَ مَنطِقٌ فَبِالعَقلِ یَستَفیدُ وَ بِلمَنطِقِ یَفِیدُ (1)

دو فضیلت و برتری از جمله مزایای انسان است یکی عقل آن دیگر منطق با نیروی عقل حقایق را فرا می گیرد و خود را از آن بهره مند می سازد و با نیروی منطق و بیان فرا گرفته های خود را تبلیغ می کند و به دیگران می آموزد.

گاه یک موعظه و یک سخن عالمانه و دلسوزانه چنان تحولی در فرد یا افراد جامعه به وجود می آورد که هیچ چیز را نمی توان جایگزین آن کرد.

همان بزرگوار فرمود: رُبَّ کَلامٍ اَنفَذُ مِن سِهامٍ(2)

چه بسا کلامی که تاثیرش در شنوندگان از تیرهای بران و دلش کاف زیادتر است.

همان بزرگوار فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرا مامور یمن نمود و به من فرمود با هیچ یک از اهالی کارزار مکن تا او را به آیین الهی دعوت نمایی به خدا قسم اگر پروردگار به دست تو یک نفر را هدایت نماید برای تو بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع می کند و غروب می نماید در حالی که حکومت آن پهنه وسیع برای تو باشد ای علی (3)

و در خصوص تبلیغ با قلم و نوشتار اولا آنقدر اهمیت دارد که خداوند به آن سوگند می خورد. ن وَ القَلَمِ وَ ما یَسطُروُنَ (4) سوگند به قلم و آنچه می نویسند.

و ثانیا از منظر معصومین در ارزش بسیار بالایی قرار دارد.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: عُقولُ الفُضَلاءِ فِی اَطرافِ اَقلامِها عقل های دانشمندان در نوک قلم هایشان است.

ص:286


1- غررالحکم
2- غررالحکم
3- مجموعه ورام ج2ص277
4- قلم 1

پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

یُوزَنُ یَومَ القِیامَه مِدادُ العُلَماءِ وَ دِماءُ الشَهَداءِ فَیَرجَحُ مِذادُ العُلَماءِ عَلی دِماءِ الشَّهَداءِ (1)

روز قیامت مرکب عالمان و خون شهیدان باهم وزن می شوند و مرکب عالمان برخون شهیدان می چربد.

البته پیداست مداد و قلمی که در راه اعتلای ایمان انسان ها به کار گرفته شده باشد برتری دارد در غیر این صورت قلم هایی و قلم زن هایی وجود داشته و دارند که تیشه به ریشه دین می زنند و با کتاب های ضاله خود مردم را از صراط مستقیم الهی جدا می کنند شک نیست که جایگاهی جز آتش نخواهند داشت.

تربیت

وَ أَعِنِّی عَلَی تَرْبِیَتِهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ... وَ الْمَعْصُومِینَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَاءِ بِتَقْوَاکَ، وَ الْمُوَفَّقِینَ لِلْخَیْرِ وَ الرُّشْدِ وَ الصَّوَابِ بِطَاعَتِکَ(2)

خدایا در تربیت و ادب کردن و نیکی به فرزندانم مرا یاری کن خدایا فرزندانم را از جمله کسانی قرار ده که به سبب تقوا و ترس از خودت از گناهان و لغزش ها و خطایا مصون مانده اند و به واسطه طاعت و بندگی موفق در کار خیر و راست و درست شده اند.

امام سجاد علیه السلام برای تربیت و تادیب فرزندانش از خداوند کمک می خواهد بی تردید ما بیشتر نیازمندیم در خانه خدا تضرع و زاری کنیم و توفیق خوب تربیت کردن فرزندانمان را از او درخواست کنیم.

شاید بعضی از پدر و مادرها فکر کنند همین که خوراک و لباس و مسکن اولاد خود را تامین کردند دیگر رسالتی بر دوششان نیست.

این درست است که اولاد واجب النفقه ما محسوب می شود ولی آن چیزی که از نفقه واجب تر است تربیت صحیح اولاد است.

ص:287


1- تفسیر درالمنثور ج3ص423
2- دعای بیست و پنجم صحیفه

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

ما نَحَلَ والِدٌ وَلَدًا نَحلًا اَفضَلَ مِن اَدَبٍ حَسَنٍ (1)

بخشش و اکرام هیچ پدری به فرزندش بهتر از ادب و تربیت پسندیده نیست.

و نیز فرمود: لا مِیراثَ کَالاَدَبِ (2)

هیچ ارثی برای فرزندان بهتر از ادب و تربیت نیست.

موضوع تربیت فرزندان آنقدر مهم است که همان بزرگوار خطاب به امام حسن علیه السلام فرزند دلبندش می فرمود: فَاِنِّی اُوصِیکَ بِتَقوَی اللهِ اَی بُنَیَّ وَ لُزُومِ اَمرِهِ وَ عِمارَهَ قَلبِکَ بِذِکرِهِ وَ الاِعتِصامِ بِحَبلِهِ

من تو را به ترس از خدا و همراهی مداوم با دستورات او و آبادانی دلت با یاد خدا و چنگ زدن به ریسمان او سفارش می کنم.

پسرم اَحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَه وَ اَمِنهُ بِالزِّهادَهِ وَ قَوِّ بِالیَقیِنِ وَ نَوِرّهُ بِالحِکمَه

دلت را همواره با شنیدن موعظه زنده نگهدار و با دل نبستن به دنیا و زهد آن را بمیران و آن را با یقین قوت بخش و با حکمت نورانی اش کن.

إِنَّمَا قَلْبُ اَلْحَدَثِ کَالْأَرْضِ اَلْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ (3)

به تحقیق قلب کودک و جوان همانند زمین بایر است هر آنچه در آن بکارند می پذیرد بنابراین من تلاش کردم که تو را ادب کنم قبل از آنکه دلت قساوت یابد و عقلت مشغول شود.

تربیت درست فرزندان نه تنها بر عهده پدر و مادر است بلکه باید محیط و جامعه را نیز پاکیزه و دور از گناه نگه داشت تا نونهالان به رشد معنوی و اخلاقی برسند و آداب صحیح معاشرت را بیاموزند.

ص:288


1- مستدرک الوسایل ج2ص625
2- غررالحکم
3- نهج البلاغه نامه 31

گاه والدین نهایت کوشش و تلاش خود را برای تربیت درست فرزندان انجام می دهند مدرسه خوب برایشان انتخاب می نمایند ولی با کمال تاسف فضای حاکم بر جامعه چنان در التهاب گناه می سوزد که تمام زحمات والدین و اولیا مدرسه و مربیان بی اثر می شود.

نکته مهم تر در بحث تربیت این است که قبل از اینکه به ادب و تربیت دیگران بپردازیم خود را تربیت کنیم. تادیب و تربیت خود قبل از تادیب و تربیت بنابراین کسانی که تاریکی های گناه آنها را احاطه کرده و از تقوا و عفاف فاصله دارند چگونه می خواهند دیگران را تربیت کنند.

پس بهتر آن است که نخست به خود بپردازند و در مقام اصلاح خویش برآیند آنگاه به تربیت و تادیب دیگران اقدام نمایند.

أْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ (1)

آیا مردم را به نیکی و کارهای خوب امر می کنید اما خود را فراموش کرده اید؟ مولایمان علی علیه السلام خطاب به همه معلمان و مربیان تربیتی و هر کسی که در مسند ارشاد و موعظه خلق نشسته می فرمودک

مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (2)

هر کس خود را رهبر مردم نمود باید قبل از آموختن به دیگران به تعلیم نفس خویش بپردازد و قبل از تادیب زبانش به ادب کردن باطنش اقدام نماید و تعلیم کننده نفس خویش و ادب کننده آن جهت تکریم و احترام سزاوارتر است از کسی که تعلیم دهنده مردم و ادب کننده آنهاست.

ص:289


1- بقره 44
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 70

ترس

اَلّلهُمَّ ... وَیَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَی خَوْفِ الْعَابِدِیْنَ، وَیَا مَنْ هُوَ غَایَةُ خَشْیَةِ الْمُتَّقِینَ.(1)

ای خدایی که اهل عبادت از او می ترسند و اهل تقوا از او در خوف و خشیت اند.

ترس از خدا صحیح و بجا و ترس از غیر خدا زبونی و ذلت است کسی که از خدا بترسد از هیچ چیز و هیچ کس نمی ترسد و آنکه خدا ترس نیست از همه چیز و همه کس می ترسد.

در مکتب اسلام و گفتار اهل بیت علیهم السلام ترس از خدا ویژه دانشمندان و انسان های فهمیده و آگاه بیان شده است.

إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (2)

بندگان عالم و دانشمند الهی از خدا می ترسند.

فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (3)

خداوند سزاوارتر است برای ترسیدن اگر شما ایمان آورده اید.

آدم های ترسو و ضعیفی هستند که از هر چه غیر خداست چنان می ترسند که اهل ایمان از خدا می ترسند و بلکه مقداری بیشتر از آن.

إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً (4)

و هنگامی که جهاد بر آنها مقرر شد گروهی از آنها از مردم ترسیدند مانند ترس از خدا یا شدیدتر از آن.

درست است که در بعضی موارد ترس و احتیاط عامل خوبی برای حفظ انسان از لغزش و گناه می شود ولی همه جا پسندیده نیست. بدون تردید برای برقراری نظم و انضباط و

ص:290


1- دعای سی یکم صحیفه
2- فاطر 28
3- توبه 13
4- نساء 77

برطرف کردن هرج و مرج ترس از مجازات چیز جالبی است و به طور قطع مردم را ملزم به اطاعت از مقررات و قوانین می نماید و یا ترس از خدا که در واقع ترس از مجازات گناه می باشد بسیار به جا و صحیح است.

ولی ترس به معنی ضعف اراده در انجام کارهای شایسته و خداپسند مذموم و باعث عقب ماندن انسان خواهد شد.

مولایمان علی علیه السلام برای مبارزه با ترس مذموم و تقویت اراده می فرمود:

اِذا هِبتَ اَمرًا فَقَع فِیهِ فَانَّ شِدَّهَ تَوَقّیهِ اَعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ (1)

هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن افکن زیرا سختی دوری کردن و اجتناب بزرگتر است از آنچه از آن ترس داری

برای معالجه ترس های بی موردو رفع آن امام صادق علیه السلام فرمود:

اِذا دَخَلتَ مُدخَلًا تَخافَه فَاقرَء هذِهِ الایَه هرگاه در مکانی وارد شدی و تو را ترس فرا گرفت این آیه را تلاوت کن رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا در جای دیگر فرمود: فَاِذا عایَنتَ الَّذِی تَخافَهُ فَاقرَا آیه الکرسی (2)

هر وقت با مسئله ترسناکی مواجه شدی آیه الکرسی را تلاوت کن البته از ذکر شریف حوقله یعنی لا حَولَ وَ لا قُوَّه اِلّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم هم غافل نباشیم که در تسکین آدمی و رفع دلهره و ترس نقش بزرگی دارد.

باز امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس روزی صد بار این ذکر را بگوید خداوند تبارک و تعالی هفتاد نوع بلا را از او دفع می کند که سهل ترین آنها غم و غصه است. (3)

ص:291


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ
2- هر دو روایت ثواب الاعمال ص 195
3- سفینه البحار ج2ص678

آن هایی که با ذکر و یاد خدا ارتباط ندارند به طور یقین اگر ترس به سراغشان بیاید موجوداتی بی ارزش هستند و قابل اعتماد نمی باشند. ترس به خودی خود یک نقیصه و عیب بزرگ است چنانکه مولایمان علی علیه السلام فرمود: اَلجُبنُ مَنقَصَه ترس نقص و عیب است.

همان بزرگوار سفارش می کرد با این نوع افراد مشورت و رایزنی نکنید.

لا تُشرِکنَ َّفِی رَایِکَ جَبانًا یُضَعِّفُکَ عَنِ الاَمرِ وَ یُعَظِّمُ عَلَیکَ ما لَیسَ بِعَظیمٍ (1)

با آدم ترسو مشورت و رایزنی مکن که او تو را در تصمیم و اراده ات سست می گرداند و انچه به واقع بزرگ نیست در نظر تو بزرگ نشان می دهد.

وقتی از امام حسن علیه السلام سوال شد: ترس چیست؟

فرمود: اَلجراه عَلی الصّدیقِ وَ النَّکُولُ عَنِ العَدُوِّ (2)

دلیری در برابر دوست و گریختن از برابر دشمن

اصلا جای آدم ترسو در جبهه و جنگ نیست همان طور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مَن اَحَسَّ مِن نَفسِهِ جُبنُاً فَلا یَغزُ (3)

کسی که در خود احساس ترس می کند به جنگ نرود.

ص:292


1- غررالحکم
2- تحف العقول ص225
3- بحار ج100ص49

تسبیح

اللَّهُمَّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِکَ الَّذِینَ لَا یَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِیحِکَ، وَ لَا یَسْأَمُونَ مِنْ تَقْدِیسِکَ، وَ لَا یَسْتَحْسِرُونَ مِنْ عِبَادَتِکَ(1)

خداوندا حراست کنندگان عرشت فرشتگانی هستند که از تسبیح تو ناتوان نمی شوند و از تقدیس و تنزیه تو خسته نشده و از عبادت و بندگی تو سست نمی گردند.

یکی از اسماء الحسنی السُّبُّوح است یعنی خداوندی که تمامی موودات او را تسبیح و تنزیه می کنند.

وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ (2)

موجودی نیست مگر به ستایش پروردگار تسبیح گوست ولی شما تسبیح گفتنشان را نمی فمهمید

ذکر تسبیحات اجزا نهان***غلغلی افکنده در این آسمان

جمله جزا زمین و آسمان***با تو می گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیریم و هشیم***با شما نامحرمان ما خامشیم

خامشیم و نعره تکرارمان***می رود تا پایتخت یارمان

ابی حمزه می گوید: ما با امام سجاد علیه السلام از محلی عبور می کردیم و صدای جیک جیک گنجشکان را می شنیدیم امام علیه السلام به ما فرمود آیا می دانید که گنجشک ها چه می گویند؟ عرض کردم خیر فرمود: از پدرم شنیدم که می فرمود: از پدرم علی بن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام شنیدم که فرمود: اِنَّ الطِیرَ اِذا اَصبَحَت سَبَّحَت رَبَّها وَ سَاَلتَهُ قُوتَ یَومِها وَ اِنَّ هذِهِ تَسبِیحُ رَبَّها وَ تَساَلُهُ قُوتَ یَومِها (3)

ص:293


1- دعای سوم صحیفه
2- اسراء 44
3- درالمنثور سیوطی ج4ص183

پرندگان هر صبحگاه تسبیح پروردگار خویش می کنند و روزی آن روز خود را مطالبه می نمایند این گنجشک ها نیز مشغول تسبیح پروردگار خویش هستند و رزق امروز را مطالبه می کنند.

و از معنای سبحان الله از رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم سوال شد؟ فرمود: هُوَ تَنزِیهُ اللهِ مِن کُلِّ سُوءٍ (1)

یعنی منزه دانستن خداوند از ناشایست.

امام صادق علیه السلام می فرمود: حضرت داود علیه السلام هر گاه زبور تلاوت می کرد هیچ کوه و سنگ و مرغی نبود مگر این که با او هم آوز می شد. (2)

امام سجاد علیه السلام صاحب زبور آل محمد علیهم السلام یعنی صحیفه سجادیه که پر از تسبیح و تنزیه پروردگار است سعید بن مسیب می گوید که امام سجاد علیه السلام در یکی از منازل سفر فرود آمد و دو رکعت نماز گذارد و در سجده خود تسبیح گفت و هر درخت و کلوخی بود هم صدا با او تسبیح گفتند. (3)

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دامنه عنوان فوق را وسعت داده و فرموده است:

مَن قَرَآ بِسمِ اللهِ الَّرحمن الرَّحیمِ مُوقِنًا سَبَّحَت مَعَهُ الجبِالُ اِلّا اَنَّهُ لا یَسمَعُ ذلِکَ مِنها (4)

هر که از روی یقین بسم الله الرحمن الرحیم بخواند کوه ها هم صدا با او تسبیح گویند اما او تسبیح آنها را نمی شنود.

خداوند فرشتگانی دارد که از روز خلقت تا قیامت به طور دایم مشغول تسبیح و عبادت پروردگارند.

امام صادق علیه السلام فرمود: اِنَّ لِلهِ مَلائِکَه رُکَّعًا اِلی یَومِ القیامَه وَ اِنَّ لِلهِ مَلائِکَه سُجَّدًا اِلی یَومِ القِیامَه (5)

ص:294


1- همان مدرک ج1ص269
2- نورالثقلین ج3ص444
3- همان مدرک
4- درالمنثور ج1ص26
5- تفسیر قمی ج2ص206

خداوند فرشتگانی دارد که تا روز قیامت در حال رکوعند فرشتگانی دارد که تا روز قیامت در حال سجده اند.

ملایک در مقام ارچه بلندند***ولی هر یک به جایی پایبندند

به معنی هر یکی دارند نامی***به کار خویش هر یک در مقامی

یکی از امر حق اندر سجود است***یکی دیگر مدام اندر قعود است.

امام سجاد علیه السلام در همان دعای سوم در توصیف فرشتگان می گوید:

وَ لا تَشغُلُهُم عَن تَسبِیحِکَ الشَّهواتُ وَ لا یَقطَعُهُم عَن تَعظِیمِکَ سَهوُ الغَفَلاتِ الخُشَّعُ الاَبصارِ

فرشتگانی که شهوت ها باعث نمی شود از تسبیح تو باز مانند و نیز فراموشی که ناشی از غفلت هاست آنها را از بزرگ دانستن تو مانع نمی شود فرشتگانی که دیدگانی خاشع دارند و سر به زیر افکنده اند.

ص:295

تسلیم

فَإِلَیْکَ أَفِرُّ، و مِنْکَ أَخَافُ، وَ بِکَ أَسْتَغِیثُ، وَ إِیَّاکَ أَرْجُو، وَ لَکَ أَدْعُو، وَ إِلَیْکَ أَلْجَأُ، وَ بِکَ أَثِقُ، وَ إِیَّاکَ أَسْتَعِینُ، وَ بِکَ أُومِنُ، وَ عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ، وَ عَلَی جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَتَّکِلُ(1)

خدایا به سویت فرار می کنم و از تو می ترسم و به تو استغاثه می نمایم و به تو امیدوارم و تو را می خوانم و به سویت پناه می برم و به تو اطمینان دارم و فقط از تو کمک می خواهم و به تو ایمان می آورم و بر جود و کرمت توکل می ج ویم.

معنای تسلیم خدا بودن در عبارات شیوای امام سجاد علیه السلام موج می زند فرار به سوی خدا ترس از او استغاثه به او امید به او پناه بردن به او و توکل بر او همه و همه حکایت از روح تسلیم و تن دادن به خواست پروردگار دارد.

راغب در معنای اسلام و مسلم ذیل آیات اِنَّ الدِّینَ عِندَاللهِ الاِسلامُ وَ تَوَفَّنِی مُسلِماً می گوید: اَی اِجعَلنی مِمَّن اَستَسلَمَ لِرِضاکَ یعنی خدایا مرا از جمله کسانی قرار ده که تسلیم رضا تو باشم.

مسلمان واقعی کسی است که پسندد آنچه را جانان پسندد هیچ گاه برای خداوند تبارک و تعالی تعیین تکلیف نکند و هیچ وقت خواست خود را بر خواست پروردگار ترجیح ندهند. تن به قضای الهی داده و راضی به رضای حق تعالی باشد.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: اَلاِسلامُ اَن تُسلِمَ وَجهَکَ لِلهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اَن تَشهَدَ اَن لا الهَ اِلّا اللهُ (2)

اسلام آن است که وجودت را تسلیم خدای عزوجل کنی و شهادت دهی که معبودی جز الله نیست.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: غایَه الاِسلامِ التَّسلیمُ غایَه التَّسلِیمِ الفَوزُ بِدارِ النَّعیمِ (3)

ص:296


1- دعای پنجاه و دوم صحیفه
2- کنزالعمال 39
3- غررالحکم

نهایت اسلام تسلیم است پایان تسلیم رسیدن به سرای پرنعمت بهشت است.

زبان حال اهل رضا و تسلیم به خواست الهی این است

وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ (1)

ولی اگر آنها به آنچه خداوند و رسول او در اختیارشان گذارده رضایت دهند و بگویند همین برای ما کافی است و خدا و رسول او از فضل خویش به زودی به ما می بخشد که ما فقط مشتاق پروردگاریم.

ثمره تسلیم و تن به رضای پروردگار دادن این است

یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (2)

خداوند آن کسانی را که در پی کسب رضای او باشند به راه های سلامت هدایت می کند و به اجازه خویش از تاریکی ها به سوی نور رهبری می فرماید و آنها را به راه راست هدایت می کند.

ابتدا باید حسن ظن خود را نسبت به خدای بزرگوار خویش تقویت کنیم و به این باور برسیم که خداوند جز خیر برای بنده اش نمی خواهد و این طور نیست که اگر بعضی حوائج ما را برآورده نکرد و به خواسته های ما جامه عمل نپوشاند با ما سر ستیز دارد بلکه این ما هستیم که خیر و شر خویش را نمی فهمیم و خیال می کنیم که فلان چیز به نفع ماست و فلان چیز به ضرر در حلای اشتباه می کنیم و ذهن ما به خطا می رود.

ص:297


1- توبه 59
2- مائده 16

وَعَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (1)

و چه بسیار چیزی را دوست ندارید ولی بر شما خیر است و چه بسیار چیزی را دوست دارید و برای شما شر است و خدا می داند و شما نمی دانید پس طبق بیان مولایمان علی علیه السلام طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ (2)

خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد برای حساب رسی قیامت کار کند با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد.

و باید معنای واقعی رضا و تسلیم را در برابر خواسته های الهی از امام حسین علیه السلام آموخت پس از آن همه مصیبت که بر او وارد شد در آخرین لحظات با وجود زخم های متعدد در بریدن و پرپر شدن گل های بنی هاشم و یاران خویش با خدای خویش چه می گفت: اِلهی رِضیً بِقَضائِکَ تَسلیمًا لِاَمرِکَ لا مَعبُودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیِثینَ خدایا راضی به حکم قطعی توام تسلیم فرمانت هستم. معبودی جز تو ندارم ای پناه پناهندگان.

امام صادق علیه السلام می فرمود: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید زیرا که سوره حسین بن علی علیه السلام است. برای خواندن آن میل و رغبت نشان دهید خداوند شما را رحمت کند. ابواسامه که در مجلس حاضر بود عرض کرد چگونه این سوره سوره حسین علیه السلام اختصاص یافته است؟ فرمود: آیا نشنیده ای کلام خدا را که فرمود: یا اَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّه منظور از نفس مطمئنه حسین علیه السلام است چرا که او صاحب نفس مطمئنه ای بود که از خدای خویش راضی بود و خدا نیز از او راضی بود و اصحاب او از

ص:298


1- بقره 216
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 44

آل محمد علیهم السلام از خدای خویش راضی هستند و در روز قیامت خدا هم از ایشان راضی است. (1)

در قرآن نیز در توصیف این گروه آمده:

قَالَ اللَّهُ هَذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (2)

خداوند فرمود: قیامت روزی است که راست گفتن راستگویان سودشان می دهد برای آنها بهشت هایی است که از زیر درختان آن نهرها جاری است و برای همیشه در آن می مانند خدا از آنها راضی است و آنها از خدا راضی هستند که این است رستگاری بزرگ.

امیرالمومنین علی علیه السلام یادی از خباب بن ارت کرد و فرمود:

خداوند رحمت کند خباب بن ارث را که به تحقیق از روی میل و رغبت اسلام را اختیار کرد و از روی اطاعت امر هجرت نمود و به روزی مقرر خویش اکتفا نمود و از خداوند راضی بود و مجاهدانه زندگی کرد خوشا به حال کسی که به یاد روز قیامت باشد و برای روز حساب کار کند.

وَ قَنَعَ بِالکَفافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللهِ (3)

و به اندازه روزی خود قناعت کند و از خدا راضی باشد.

شخص مولا سلام الله علیه دعا می کرد: اَلّلهُمَّ ... فَهَب لَنا فِی هذَا المَقامِ رِضاکَ (4)

پروردگارا در این جایگاه رضایت را بر ما نصیب و ببخش.

ص:299


1- بحار الانوار ج44ص218
2- مائده 119
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 41
4- خطبه 90 نهج البلاغه

تصدیق

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الصَّلَاةِ عَلَی أَتْبَاعِ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقِیهِمْ

از جمله دعاهای امام سجاد علیه السلام در درود بر پیروان و تصدیق کنندگان پیامبران است.

اللَّهُمَّ وَ أَتْبَاعُ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالْغَیْبِ عِنْدَ مُعَارَضَةِ الْمُعَانِدِینَ لَهُمْ بِالتَّکْذِیبِ وَ الِاشْتِیَاقِ إِلَی الْمُرْسَلِینَ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ (1)

خداوندا سلام و درود فرست بر پیروان تصدیق کنندگان باطنی پیامبران در روزی زمین در همان حالی که معاندین پیغمبران را تکذیب می کردند آنها مشتاقانه با حقیقت ایمان به آنها می گرویدند.

تصدیق در مقابل تکذیب است تصدیق و یا به عبارتی پذیرش دعوت خدا و رسول در تمامی اعصار وجود داشته است. عده ای به خدا و پیامبر زمان خویش ایمان می آوردند ولی بیشتر مردم به مخالفت و تکذیب آن پیامبر اقدام می نمودند.

گاهی رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم را دلداری می دهد که:

وَإِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسَی (2)

ای رسول خدا اگر تو را تکذیب می کنند پیش از آنها نیز قوم نوح و عاد و ثمود پیامبرانشان را تکذیب کردند هم چنین قوم ابراهیم و قوم لوط پیامبران خود را تکذیب نمودند و نیز اصحاب مدین و موسی تکذیب شدند.

بر همین اساس امام سجاد علیه السلام به پیروان انبیا و تصدیق کنندگانشان سلام و درود می فرستد که همواره اهل تصدیق در اقلیت بوده و هستند.

ص:300


1- دعای چهارم صحیفه
2- حج 42تا44

درباره قوم نوح آمده وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ (1)

جز عده کمی به نوح ایمان نیاورده بودند.

اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ (2)

ای آل داوود شکر خدا کنید که بندگان شاکر من کم هستند.

فَلا یُومِنُونَ اِلّا قَلِیلاً (3)

قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ(4)

و جز اندکی از آنها ایمان نیاوردند. جز اندکی از آنها به خود نمی آیند اولین تصدیق قبول و ایمان به خداوند و یکتایی اوست که ثمره این تصدیق اثبات صفات خداوندی و نفی صفاتی است که او را سزا نیست.

نه مرکب بود و جسم نه مرئی نه محل***بی شریک است و معانی تو غنی دان خالق

مولایمان علی علیه السلام در این خصوص می فرماید:

اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمالُ الْتَصْدیقُ بِهِ تَوْحِیدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ، وَ کَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفاتِ عَنْهُ(5)

قدم اول در دین شناخت پروردگار است و شناخت کامل او درست باور کردن اوست و کمال درست باور کردن او یگانه دانستن اوست و کمال یگانه دانستن او اخلاص به اوست و کمال اخلاص به او نفی صفات از اوست.

سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ (6)

پروردگار تو که پروردگاری مقتدر است از آنچه توصیف می کنند منزه است بعد از تصدیق خداوند تصدیق پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم و آنچه را که بر او نازل شده است مطرح می باشد.

وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (7)

ص:301


1- هود 40
2- سبا 13
3- نساء 155
4- نمل 62
5- نهج البلاغه خطبه 1
6- صافات 180
7- حشر 7

آنچه پیامبر برای شما می آورد به کار بندید و آنچه نهی می کند خودداری نمایید.

و پس از تصدیق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم تصدیق عترت او از معصومین علیهم السلام می باشند که ارتباط بسیار نزدیکی بین تصدیق خدا و رسول و عترت پیامبر وجود دارد یعنی انکار یک امام معصوم مساوی با انکار پیامبر و خداوند تبارک و تعالی است زیرا که همه آن بزرگواران از جانب خداوند منسوب شده اند و رسول و فرستاده او هستند.

از جعفر بن محمد امام صادق از پدرش محمد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی علیهم السلام نقل شده که فرمود: از امیرالمومنین علیه السلام سوال شد که منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از این جمله چه بوده است.

اِنِّی مُخلِفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیِنِ من دو چیز گرانبها بر جای می گذارم؟ فرمود کتاب خدا و عترت بار دیگر سوال شد عترت کدامند: فرمود: من و حسن و حسین و امامان نه گانه ای که از نسل حسین هستند که نهمین فرزند حسین مهدی و قائم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم است آنها از کتاب خدا جدا نمی شوند کتاب خدا هم از آنها جدا نمی گردد تا در کنار حوض کوثر با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات کنند.(1)

ص:302


1- معانی الاخبار ص 90و91

تفرقه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِکَ، وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِکَ...وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ...وَ اَلّف جَمعَهُم(1)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و به عزتت مرزهای مسلمانان را محکم ساز و به نیرویت حامیان اسلام و مسلمین را تقویت فرما... و تعدادشان را زیاد کن ... و جمعشان را نسبت به یکدیگر الفت بخش و متحد فرما.

وحدت مسلمین باعث می شود که دشمن به دین و دنیای آنان طمع نکند و از انسجام و الفت به یکدیگر آنها به وحشت افتد و بر عکس تفرقه و جدایی بین فرقه های گوناگون مسلمانان حربه کارساز و قدیمی دشمنان اسلام و مسلمین بوده تا از اب گل آلوده ماهی بگیرند و به منافع مادی و سیاسی خویش و سلطه بر مسلمانان نایل آیند.

قرآن خیلی صریح و شفاف مسلمانان را از این حربه سیاسی آگاه کرده و می فرماید: وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ(2)

با یکدیگر اختلاف نکنید که ناتوان شده و آبرو و حیثیت شما از بین خواهد رفت.

وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (3)

این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه های دیگر پیروی نکنید که ما را از راه خدا منحرف می کنند اینها سفارشات پروردگار به شماست شاید پرهیزکار شوید.

برخورد قاطع خداوند با کسانی که بنای تفرقه بین مسلمین داشتند جای دقت زیادی دارد همان هایی که جهت تضعیف اسلام و مسلمین پایگاه می ساختند چنانکه متاسفانه تحت نام مولایمان امیرالمومنین علیه السلام عده ای متصوفه مراکزی را به وجود آورند و بیشتر

ص:303


1- دعای بیست و هفتم صحیفه
2- انفال 46
3- انعام 153

شرکت کنندگان در مراکز آنان در مساجد و نماز جماعت در مسجد حضور ندارند و بسیاری اهل تقلید از مراجع تقلید نیستند و فقط دنبال قطب و مراد هستند و جمعیت خویش را جدا بافته از سایرین می دانند و باعث تفرقه بین مسلمانان شده اند.

ینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَی وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا (1)

آنانی که مسجدی برای ضرر زدن و تقویت کفر و تفرقه بین اهل ایمان و کانونی برای کسی که با خدا و رسول او از قبل دشمنی کرده می سازند و قسم می خوردند که ما جز نیکی قصد دیگری نداشتیم خداوند شهادت می دهد که اینها دروغگو هستند ای رسول ما هرگز در این مسجد پا مگذار.

تفرقه اندازان بین مسلمین باعث شدند از همان روزهای نخستین در حالی که اسلام جوان بود مردم گروه گروه شوند و هر کسی دنبال مرام و مراد خاصی برود و به هفتاد و سه ملت تبدیل شوند. در صورتی که فقط یک گروه رستگار و نجات یافته است چون خداوند تبارک و تعالی یک راه مستقیم بیشتر ندارد.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: لَتَفَرَّقَّنَ هذِهِ الاُمَّه عَلی ثَلاثٍ وَ سَبعِینَ فِرقَه وَ الَّذی نَفسِی بِیَدِهِ اِنَّ الفِرَقَ کُلَّها ضالَّه اِلّا مَنِ اتَّبَعَنِی وَ کانَ مِن شِیعَتی (2)

این امت هفتاد و سه فرقه خواهد شد و سوگند به آن که جانم در دست اوست همه این فرقه ها گمراهند مگر کسی که از من پیروی کند و شیعه من باشد پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله وسلم هشدار داد که آنچه بر سر بنی اسرائیل آمد و مو به مو بر سر امت من نیز خواهد آمد... بنی

ص:304


1- توبه 107و108
2- امالی مفید ص 213

اسراییل هفتاد و دو ملت شدند و امت من نیز به زودی هفتاد و سه ملت خواهند شد. کُلُّهُم فِی النّارِ اِلّا واحِده (1)

که به جز یک فرقه همه در آتش باشند.

تواضع

وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ(2)

پروردگارا به کبر و بزرگ منشی مبتلایم مکن و به عبادت خودت وادارم کن و تباه مکن عبادتم را به عجب و خودبینی و به دست من کار خیر مردم را اجرا کن ولی با منت گذاری من از بینش نبر و مرا به پایه های بلند اخلاق برسان و از فخر کردن و به خود بالیدن نگاهم دار.

درخواست کلی امام علیه السلام تواضع در همه زمینه هاس ابتدا تواضع در پیشگاه پروردگار است.

راغب در مفردات می گوید.اَلعُبُودِیَّه اِظهارُ التَّذَلُّل وَ العِبادَه اَبلَغُ مِنها لِاَنَّها غایَه التَّذَلُّلِ عبودیت و بندگی به معنای اظهار ذلت است ولی عبادت رساتر از آن است زیرا عبادت حالتی از آن نهایت درجه تذلل است نهایت تواضع ما وقتی است که در برابر خدای خویش به خاک می افتیم و او را سجده می کنیم.

از امام صادق علیه السلام سوال شد آیا سجده برای غیر خدا جایز و شایسته است؟ فرمود نه عرض شد چگونه خداوند ملایکه را امر به سجده آدم فرمود؟ پاسخ داد که اگر کسی به امر خدا سجده کند خدا را سجده کرده بنابراین سجده ملایکه برای خدا بود زیرا ناشی

ص:305


1- کنزالعمال 928
2- دعای بیستم صحیفه

از امر باری تعالی بود وقتی امام علیه السلام عرض می کند عبدنی یعنی خدایا روح تواضع واقعی و کامل را در پیشگاهت به من عطا کن.

کسانی که علاقمند هستند بنده باشند و نهایت تواضع و خضوع را در برابر خدای خویش داشته باشند باید او را اطاعت کنند و دست از نافرمانیش بردارند.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

مَن اَرادَ عِزاً بِلا عَشیِرَه وَ غِنیً بِلا مالٍ وَ هَیبَه بِلا سُلطانٍ فَلیَنتَقِل عَن ذُلِّ مَعصِیَه اللهِ اِلی عِزًّ طاعَتِهِ (1)

کسی که می خواهد بدون داشتن عشیره و فامیل در جامعه عزیز باشد آن کس که می خواهد بدون داشتن ثروت و مال غنی و بی نیاز باشد آنکه می خواهد بدون دارا بودن سلطه و قدرت واجد هیبت و ابهت باشد باید از محیط ذلت گناه به فضای نورانی اطاعت از خداوند منتقل گردد.

مرحله بعد تواضع در برابر غیر خداست این نیز باعث عزت و رفعت انسان می گردد چنانکه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

التَّواضُعُ لا یَزِیدُ العَبدَ اِلّا رِفعَه فَتَواضَعُوا یَرحَمکُمُ اللهُ (2)

تواضع مقام متواضع را در جامعه بالا می برد تواضع کنید تا رحمت خداوند بزرگ شامل حالتان گردد.

در یکی از عبارات امام سجاد علیه السلام این بود که وَ اعصِمنِی مِنَ الفَخرِ خدایا از فخر کردن و به خود بالیدن نگاهم دار.

شخص متواضع اهل فخر فروشی و به خود بالیدن نیست بعضی به خانواده و گذشتگان خود می بالند و گرفتار خود برتربینی می شوند بعضی به ثروت و مال خویش و بعضی به پست و مقام خود برتربینی در هر شکلی مذموم و خلاف تواضع است.

ص:306


1- میزان حکمه ج6ص290
2- محجه البیضاء ج6ص321

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: اِنَّ اللهَ تَعالی اَوحی اِلَیَّ اَن تَواضَعُوا حَتّی لا یَفخَرَ اَحَدٌ عَلی اَحَدٍ وَ لا یَبغِی اَحَدٌ عَلی اَحَدٍ (1)

خداوند به من وحی فرستاد که همواره متواضع باشید تا کسی بر دیگری مباهات ننماید و فردی نسبت به فرد دیگر بغی و ستم نکند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با تعالیم خود تکبر و افتخار زمامداران و صاحبان مقام را در ارگان های کشوری و لشکری برانداخت و آن را نشان کوته فکری و ضعف افراد دانست.

مولایمان علی علیه السلام در ضمن خطبه ای فرمود: وَ اِنَّ مِن اَسخَفِ حالاتِ الوُلاه عِندَ صالِحِ النّاسِ اَن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ (2)

از پست ترین و بی ارزش ترین حالات زمامداران نزد مردم صالح و درستکار این است که به آنان گمان برده شود که به فخر و مباهات علاقه دارند. یک آقایی به نام عقبه ابن بشیر اسدی به امام باقر علیه السلام عرض کرد من عقبه بن ابشیر اسدی هستم در قوم خود از جهت شرافت پدری بسیار عظیم و رفیعم. حضرت فرمود با حسب خود بر ما منت مگذار که خداوند به وسیله ایمان کسی را که مردم او را پست می خواندند اگر مومن باشد بالا برده و به واسطه کفر کسی را که مردم او را شریف می خواندند اگر کافر باشد پست نموده پس هیچ کس بر دیگری فضیلت و برتری ندارد مگر به تقوا

ص:307


1- میزان الحکمه ج7ص415
2- نهج البلاغه خطبه 216

توبه

وَکانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام فِی ذِکرِ التَّوبَة وَطَلَبِها

از جمله دعاهای حضرت سجاد علیه السلام درباره توفیق توبه و درخواست آن

أللَّهُمَّ إنِّی أَتُ_وبُ إلَیْ_کَ فِی مَقَامِی هَذَا مِنْ کَبَائِرِ ذُنُوبِی وَصَغَائِرِهَا وَبَوَاطِنِ سَیِّئآتِی وَظَوَاهِرِهَا...وَقَدْ قُلْتَ یَا إلهِی فِی مُحْکَمِ کِتابِکَ إنَّکَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِکَ، وَتَعْفُو عَنِ السَّیِّئآتِ، وَتُحِبُّ التَّوَّابِینَ، فَاقْبَلْ تَوْبَتِی کَمَا وَعَدْتَ وَأعْفُ عَنْ سَیِّئآتِی کَمَا ضَمِنْتَ...فَاجْعَلْ تَوْبَتِی هَذِهِ تَوْبَةً لا أَحْتَاجُ بَعْدَهَا إلَی تَوْبَة، تَوْبَةً مُوجِبَةً لِمَحْوِ مَا سَلَفَ، وَالسَّلاَمَةِ فِیمَ_ا بَقِیَ(1)

پروردگارا در این حالی که هستم به سویت توبه می نمایم توبه از گناهان برزگ و گناهان کوچکم و از لغزش های پنهانی و آشکارم... و تو ای خدای من در کتاب محکم و استوار خود فرمدوه ای که توبه را از بندگانت می پذیری و از گناهانشان می گذری و توبه کاران مداوم را دوست می داری پس توبه ام را بپذیر همان طور که وعده داده ای و مرا عفو کن همان گونه که ضمانت کرده ای... خدایا توبه مرا توبه ای قرار ده که پس از آن نیازی به توبه ای دیگر نداشته و باعث محو گناهان گذشته و سالم ماندن در بقیه روزهای عمرم باشند. توبه کننده نخست باید به گناه اعتراف کند ووضع حال خویش را برای خدای خود شرح دهد که چه کرده است امام باقر علیه السلام سوگند به پروردگار می خورد کسی از گناهان رهایی نمی یابد مگر آنکه در پیشگاه پروردگار اعتراف کند. (2)

نباید فراموش کرد که اعتراف به گناه فقط در محضر خداوند درست است یعنی لازم نیست مثل بعضی از پیروان مذاهب نزد رهبران دینی خود اعتراف به گناه کنند و یا برای مردم بازگو نمایند که این حرکت یعنی اعتراف به نزد غیر خدا هیچ نتیجه ای جز اشاعه فحشا و از بین رفتن قبح گناه نخواهد داشت.

ص:308


1- دعای سی و یکم صحیفه
2- کافی ج2ص426

خدایی که خود فرموده اُدعُونِی اَستَجِب لَکُم (1) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم

فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ (2)

من نزدیک هستم و چون صاحب دعا مرا خواند دعای او را اجابت می کنم.

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ(3)

آیا چه کسی غیر از خدا هست که آن درمانده را وقتی بخواندش اجابت می کند و از او رفع بلا می نماید.

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (4)

ما از رشته سیاهرگ به او نزدیکتریم.

با این اوصاف چه لزومی دارد نزد غیر خدا به گناه اعتراف کنیم خدایی که این اندازه به ما نزدیک است و سخن ما را می شنود و حتی نیت دل ما را می داند پس چه بهتر که از خودش به طور مستقیم طلب عفو کنیم.

پس از اعتراف به گناه شخص توبه کننده باید از کاری که کرده به طور جدی پشیمان و نادم باشد در غیر این صورت توبه او واقعی نیست.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ندامت را همان توبه می داند و می فرماید: کَفی بالنَّدَمِ تَوبَه (5)

در تحقق یافتن توبه همین بس که ندامت و پشیمانی از گناه حاصل شود.

امام رضا علیه السلام می فرمود: مَنِ استَغفَرِ اللهَ بِلِسانِهِ وَ لَم یَندِم قَلبُهُ فَقَدع اِستَهزَءُ بِنَفسِهِ(6)

کس یکه به زبان توبه کند ولی در دل گناهی که مرتکب شده نادم و پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده است.

مرحله بعد از ندامت باطنی اقدام به اعمال و کارهای خوب است و آنچه در زمان خطا و لغزش از واجبات و تکالیف ترک کرده جبران کند.

ص:309


1- مومن 60
2- بقره 186
3- نمل 62
4- ق 16
5- کافی ج2ص426
6- مجموعه ورام ج2ص110

کسانی که فکر می کنند فقط استغفار و ندامت کافی است اشتباه می کند زیرا تکمیل کردن توبه جبران گذشته هاست.

امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم فرمود: ای محمد بن مسلم گناهان مومن در صورتی که توبه کند آمرزیده می شود ولی باید بعد از توبه و بخشش پروردگار کارهای نیک و اعمال صالح به جا آورد.

قرآن می فرماید: اِنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئاتِ (1)

حقیقت آن است که کارهای پسندیده آثار اعمال بد را از بین می برد.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود: یک بار در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در مسجد به انتظار نماز نشسته بودیم مردی برخاست و گفت ای رسول خدا من گنای مرتکب شده ام رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از او رو برگردانید تا اینکه نماز خوانده شد دوباره آن مرد از جا برخاست و همان سخن را تکرار کرد این بار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به او فرمود: آیا نه این است که این نماز را با ما خواندی و از برای نماز به خوبی وضو گرفتی؟ گفت آری فرمود: فَاِنَّها کَفّارَه ذَنبِکَ همان نماز کفاره گناه توست. (2)

ص:310


1- هود 114
2- تفسیر مجمع البیان ج5ص201

توشه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَی بِمِثْلِ ضَلَالَتِهِ، وَ زَوِّدْنَا مِنَ الْتَّقْوَی ضِدَّ غَوَایَتِهِ(1)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و ما را از هدایت به مانند آنچه که شیطان گمراهمان می کند بهره مند فرما و توشه ما را از تقوا ضد آنچه فریبمان داده قرار ده هر سفری زاد و توشه ای متناسب به آن سفر دارد سفر آخرت نیز نیاز شدید به توشه دارد که بهترین آن تقوا است زیرا فلسفه و حکمت اکثر عبادات رسیدن به تقوا است نماز مانع فحشا و منکرات می شود روزه لَعَلَکُم تَتَّقُون امید رسیدن به تقوا در آن است و حج سوغاتش تقواست. وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَاتَّقُونِ یَا أُولِی الألْبَابِ (2)

توشه تهیه کنید که بهترین توشه ها تقواست و از من ای صاحبان اندیشه بترسید امیرالمومنین علی علیه السلام به اصحاب خود فرمود: مردگان اگر می توانستند با شما صحبت کنند و اجازه داشتند شما را خبر می دادند خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی بهترین توشه تقواست (3)

بخش عمده توشه آخرت را پیش از مرگ باید برای جهان آخرت فرستاد شاید بعضی این گونه فکر کنند قصرها و میوه ها و لذت های جاوید بهشت بعد ساخته می شوند در حالی که این طور نیست این ما هستیم که با اعمال خوب و شایسته خود مصالح آن قصرها و مواهب پرارزش زندگی پس از مرگ را آماده می نماییم.

هم چنانکه عده ای عذاب و آتش را با اعمال بد خویش تدارک می بینند.

امام علی علیه السلام می فرمود: قَدْ اءُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ دُلِلْتُمْ عَلَی الزَّادِ ...فَتَزَوَّدُوا فِی الدُّنْیَا مِنَ الدُّنْیَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ اءَنْفُسَکُمْ غَدا(4)

ص:311


1- دعای هفدم صحیفه
2- بقره 197
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 130
4- نهج البلاغه خطبه 28

آگاه باشید به کوچ کردن فرمان یافتید و برای جمع آوری توشه آخرت راهنمایی شدید پس از این دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید.

و در بیانی دیگر می فرماید: إِنَّمَا اَلْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَی مَا قَدَّمَ(1)

همانا انسان به آنچه پیش فرستاده و نزد خدا ذخیره ساخته پاداش داده خواهد شد.

برگ عیشی به گور خویش فرست***کس نیارزد پس تو پیش فرست

خور و پوش بخشای و راحت رسان***نگه می چه داری ز بهر کسان

زر و نعمت اکنون به دستان توست***که بعد از تو بیرون ز فرما تست

تو با خود ببر توشه خویشتن***که شفقت نیاید ز فرزند و زن

و چه زیبا قرآن فرمود: مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (2)

هر کس کافر شود زیانش به خودش می رسد و هر کس کار پسندیده انجام دهد برای خودشان ثواب آماده می سازد تا خداوند از فضل خویش اهل ایمان و آنهایی را که کارهای پسندیده انجام دهند پاداش دهد که او کافران را دوست نمی دارد.

در روایت است وقتی امیرالمومنین علی علیه لاسلام حضرت خضر علیه السلام را در خواب دید از او نصیحتی طلب فرمود او کف دست خود را به آن حضرت نشان داد دید به خط سبزی در آن نوشته شده

قَد کُنتَ مَیتًا فُصِرتَ حَیًّا***وَ عَن قَلیٍل نَعُودُ مَیتًا

فَابِن لِدارِ البَقاءِ بَیتًا***وَ دَع لِدارِ الفَناءِ بَیتًا

ص:312


1- نهج البلاغه نامه 21
2- روم 44و45

(1) مرده بودی زنده شدی و طولی نمی کشد مرده می شوی برای خانه بقاء خانه ای بنا کن و برای خانه فنا و نیستی خانه ای واگذار

امام صادق علیه السلام فرمود: دنیا در برابر چشم عیسی بن مریم علیه السلام به صورت زن کبود چشمی ظاهر شد حضرت عیسی از او پرسید چند شوهر کرده ای؟

گفت فراوان فرمود همگی را طلاق گفته ای؟ گفت نه بلکه همگی را کشتم حضرت عیسی فرمود: وای بر شوهران باقی تو که چگونه عبرت نمیگیرند از شوهران گذشته تو(2)

خوشا آن کو انابت با خدا کرد***به حق پیوست و ترک ما سوا کرد

خوشا آن کو دلش شد از جهان سرد***گذشت از هر هوس ترک هوا کرد

خوشا آن کس که دامن کند ز اغیار***بیار واحد خود اکتفا کرد

خوشا آن کس که فانی گشت از خود***ز تشریف بقای حق قبا کرد

خوش آن کو لذت دار الفنا را***فدای لذت دارا البقا کرد

خوش آن دانا که هر دانش که اندوخت***یکایک را عمل بر مقتضی کرد

ص:313


1- سفینه البحار ج1ص391
2- منازل الاخره ص158

توفیق

هُمَّ وَثَبِّتْ فِی طَاعَتِکَ نِیَّتِیْ، وَأَحْکِمْ فِی عِبَادَتِکَ بَصِی_رَتِی، وَوَفِّقْنِی مِنَ الاَعْمَالِ لِمَا تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الخَطَایَا عَنِّی(1)

خدایا نیتم را در فرمانبری ات ثابت بدار و بصیرت و آگاهی ام را در بندگی ات استوار گردان و مرا به کارهایی توفیق ده که به وسیله آنها از چرک گناهان پاکیزه ام گردان.

در جای دیگر عرضه می داردوَ وَفِّقنِی لِلَّتِی هِیَ اَزکی (2) خدایا مرا به روش و کرداری که پاکیزه تر است موفقم بدار.

قبل از هر چیز توفیق را باید از خداوند درخاوست کرد و هر صبح گفت که اَلّلهُمَّ وَفِّقنا لِما تُحِبُّ وَ تَرضی خدایا ما را به آنچه را که تو دوست می داری موفق بدار وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ(3)

و توفیق من جز به یاری خدا نیست بر او توکل کرده ام و به سوی او باز می گردم. مولایمان علی علیه السلام می فرمود: التَّوفِیقُ مِن جَذَباتِ الرَّبِّ (4)

توفیق از جذبه ها و کشش های الهی است التَّوفِیقُ عِنایَه الرَّحمنِ (5) توفیق عنایت خدای مهربان است.

تردیدی نیست هر که در انجام طاعت الهی و کاری پسندیده موفق است قوت و نیروی کار خیر را از خدا دارد چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود: لا قُوَّه لَنا عَلی طاعَهِ اللهِ بَتَوفِیقِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ (6) هیچ توانایی بر طاعت خدا نداریم مگر با توفیق خداوند عزوجل

دو عبارت از امام سجاد علیه السلام نقل شد یکی درخواست توفیق ترک گناه و پاکیزه شدن از ناپاکی ها و دیگری توفیق به کاری که پاکیزه تر و بهتر است.

ص:314


1- دعای سی و یکم صحیفه
2- دعای بیستم صحیفه
3- هود 88
4- غررالحکم
5- غررالحکم
6- توحید صدوق ص 242

نتیجه آنکه باید دنبال این معنا باشیم که رضای پروردگار را جلب کنیم و ان هم عملی نمی شود مگر به ترک گناه و عمل به واجبات و دستورات پروردگار مولایمان علی علیه السلام در پایان منشور بین المللی خود به مالک اشتر عرضه می دارد:

وَ أَنَا أَسْأَلُ اَللَّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظِیمِ قُدْرَتِهِ عَلَی إِعْطَاءِ کُلِّ رَغْبَةٍ أَنْ یُوَفِّقَنِی وَ إِیَّاکَ لِمَا فِیهِ رِضَاهُ مِنَ اَلْإِقَامَةِ عَلَی اَلْعُذْرِ اَلْوَاضِحِ إِلَیْهِ وَ إِلَی خَلْقِهِ (1)

خداوند را به گستردگی رحمتش و قدرت بی منتهایش بر برآوردن هر خواهشی سوگند می دهم و از او مسئلت می کنم مرا و تو را در آن چه مورد رضایت اوست توفیق دهد تا هم نزد او و هم نزد خلقش عذرمان روشن باشد.

به راستی بعضی از افراد اهل علم و ایمان عمر با برکت و پر از توفیق دارند و در بیشتر کارهای خیر سهیم و شریکند و در محدوده قدرت و توان خویش کارهای مثبت و ارزنده ای از خود به یادگار گذاشته اند و البته شک نیست همه را با مدد پروردگار انجام داده اند چون مولایمان علی علیه السلام فرمود: ما اَمَرَاللهُ سبُحانَهُ بِشیَی ٍاِلّا وَ اَعانَ عَلَیهِ (2) خداوند سبحان به هیچ چیزی فرمان نداد مگر این که در آن کار (بنده اش) را کمک کرد.

بسیاری از مردم امکانات مادی فراوانی دارند از نظر سیاسی در رده بالا هستند ولی توفیق خدمت به خلق را پیدا نمی کنند توفیق یک سفر معنوی را ندارند مردی به امام کاظم علیه السلام عرض کرد: آیا نه این است که من نسبت به آنچه مکلف شده ام استطاعت دارم؟ حضرت فرمود از نظر تو استطاعت چیست؟ عرض کرد توانایی بر انجام کار فرمود البته به تو توانایی داده شده اگر مدد داده شده باشی. مرد عرض کرد مدد چیست؟ فرمود توفیق عرض کرد توفیق دادن برای چه؟ فرمود اگر توفیق داده شده باشی عمل می کنی ممکن است کافر از تو قوی تر و تواناتر باشد اما چون توفیق به او داده نمی شود عمل هم نمی کند.

ص:315


1- نهج البلاغه نامه 53
2- غررالحکم

مکرر عرض کردیم توفیق را باید به عنوان حاجت ردیف اول از خداوند مهربان بخواهیم تا در انجام کارهای خیر موفق شویم.

امیرمومنان علی علیه السلام فرمود

اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ اِذا اَرادَ بِعَبدٍ خَیرًا وَ فَقَّهُ لِانفادِ اجَلِهِ فِی اَحسَنِ عَمَلِهِ وَ رَزَقَهُ مُبادَرَهَ مَهَلِهِ فِی طاعَتِهِ قَبلَ الفَوتِ (1)

هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد به او توفیق می دهد تا عمرش را در بهتری کارهایش سپری کند و شناخت در طاعت او پیش از فرا رسیدن مرگ را روزیش می کند.

ص:316


1- غررالحکم

توکل

اللَّهُمَّ لَا طَاقَةَ لِی بِالْجَهْدِ، وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَی الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَی الْفَقْرِ، فَلَا تَحْظُرْ عَلَیَّ رِزْقِی، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی خَلْقِکَ، بَلْ تَفَرَّدْ بِحَاجَتِی، وَ تَوَلَّ کِفَایَتِی. وَ انْظُرْ إِلَیَّ وَ انْظُرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی، فَإِنَّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَی نَفْسِی عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَا فِیهِ مَصْلَحَتُهَا، وَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَی خَلْقِکَ تَجَهَّمُونِی، وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِی إِلَی قَرَابَتِی حَرَمُونِی...فَبِفَضْلِکَ، اللَّهُمَّ، فَأَغْنِنِی، وَ بِعَظَمَتِکَ فَانْعَشْنِی، وَ بِسَعَتِکَ، فَابْسُطْ یَدِی، وَ بِمَا عِنْدَکَ فَاکْفِنِی(1)

بار الها من طاقت سختی و صبر در برابر بلاها را ندارم و نیرویی برایم در مقابل فقر و تنگدستی نیست به همین جهت روزی ام را از من نگیر و مرا به بندگانت واگذار مکن بلکه خودت به تنهایی حاجتم را برآورده کن و خود کارم را کفالت فرما.

الها به من بنگر و در همه امور ناظر احوالم باش که اگر مرا به خودم واگذاری از همه کارها باز می مانم و نمی توانم آنچه را که مصلحتم می باشد انجام دهم. و اگر مرا به بندگانت واگذاری با آن برخورد بد می کنند و اگر به خویشاوندانم رجوع دهی نومیدم می کنند.... پس به فضل و کرمت مرا بی نیاز کن و با بزرگی ات بلند مرتبه ام فرما و به وسیله توانگری ات دستم را باز بگذار و به آنچه در اختیار داری کفایتم کن.

خواننده گرامی دقت نمودی که امام سجاد علیه السلام چگونه انقطاع از خلق و اتصال به خالق را می خواهد و در این چند عبارت دعا توکل را معنا می کند. توکل کارها فقط از خدا خواستن و تمامی امور را به او واگذار کردن.

وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (2)

ای رسول ما در کارها مشورت نما لیکن آنچه خود تصمیم گرفتی با توکل بر پروردگار انجام ده که خداوند آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد.

قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (3)

ص:317


1- دعای بیست و دوم صحیفه
2- آل عمران 159
3- توبه 52

بگو هرگز جز آنچه خدا خواسته به ما نخواهد رسید اوست مولای ما و البته اهل ایمان در هر حال بر خدا توکل خواهند کرد.

توکل یعنی خود را دریای عبودیت افکنی و دل به حضرت او بندی و نگران فردا و فرداها نباشی. وقتی چنین حالی برای انسان به دست آمد دیگر به کسی اعتراض و شکایت نمی کند که چرا به او کمک نمی کنند و یا چرا او را از رسیدن به نعمتی منع می نمایند به این جهت که معتقد است که روزی رسان دیگری است و اگر اراده و مشیت او به رساندن نعمتی بر بنده اش باشد تمام مردم دنیا هم جمع شوند نمی توانند از آن ممانعت نمایند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم معنای توکل بر خدا را از جبرئیل سوال کرد؟ جبرییل گفت رسیدن به این باور که اگر خداوند نخواهد مخلوقات نمی توانند به انسان ضرر و یا سودی برسانند و یا چیزی به انسان عطا کنند و نعمتی را منع نمایند توکل یعنی مایوس شدن از خلق خدا و در آن هنگام که بنده به این مرتبه رسید کارهایش را فقط برای رضای پروردگار انجام می دهد به کسی امید نمی بندد و از کسی نمی ترسد جز خداوند متعال و به کسی طمع نمی کند جز حضرت حق و این است مفهوم و معنای واقعی توکل (1) آیا توکل انسان را گرفتار رکود و تنبلی می کند؟ این سوالی است که اغلب در ذهن ها می آید که البته اگر مفهوم و معنای واقعی توکل برای ما روشن شود رفع شبه خواهد شد. معنای توکل این نیست که انسان دست روی دست بگذارد و به هیچ نوع علل و اسباب طبیعی که خداوند تبارک و تعالی در اختیار ما گذارده متمسک نشود و بعدا بگوید توکل بر خدا کارها خودش ردیف خواهد شد. این منطق در مکتب توحید ووحی محکوم و غلط است.

روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم جمعی را مشاهده کرد که کشت و زراعتی برای خود ندارند به آنها فرمود: ما اَنتُم؟ قَالُو نَحنُ المُتَوَکِّلونَ قالَ: بَل اَنتُم مُتَّکِلُونَ شما کی هستید؟ گفتند ما اهل

ص:318


1- بحار ج71ص138

توکلیم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: خیر بلکه شما بر مردم تحمیل شده اید و اهل تکدی و کل بر جامعه هستید. (1)

مردی به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عرض کرد شترم را با توکل بر خدا در بیابان رها کردم آن گرامی فرمود قَیِّدَها و تَوَکَّل اول او را ببند و بعد توکل برپروردگار کن. (2)

و حضرت صادق علیه السلام فرمود: اَوجَبَ لِعِبادِه اَن یَطلَبُوا مِنهُ مَقاصِدَهُم بِالاَسبابِ الَّتِی سَبَّبها لِذلِکَ وَ اَمرَهُم بِذلِکَ (3)

خداوند بر بندگان واجب نموده که خواسته های خود را به وسیله اسباب و راه هایی که برای آن قرار داده از او بخواهند و دستور داده که از وسایل لازم برای رسیدن به هر مقصود کمک بگیرند.

ص:319


1- مستدرک الوسایل ج2ص288
2- میزان الحکمه ج10ص285
3- جامع السعادت ج3ص227

تهجد و شب زنده داری

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیْلِ لِنَفْسِهِ فِی الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ

از جمله دعاهای امام سجاد علیه السلام بعد از فراغ از نماز شب و اعتراف به گناه

فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَکَ، فَلَا یَضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُکَ

خدایا اینجا محل پناه آوردن است و جای اعتراف به توست بنابراین فضلت را از من مضایقه مکن.

وَ لَا أَسْتَجِیرُ بِتَهَجُّدِی لَیْلًا، وَ لَا تُثْنِی عَلَیَّ بِإِحْیَائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِکَ الَّتِی مَنْ ضَیَّعَهَا هَلَکَ. وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ کَثِیرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِکَ(1)

خدایا برای نماز شب و تهجدم شبی را پناه نمی طلبم و انتظار ستایش برای کارهای مستحبی که کرده ام ندارم جز واجبات که اگر کسی آنها را ضایع کند نابود و هلاک خواهد شد.

الها من به خاطر نوافل به تو متمسک نمی شوم در حالی که نسبت به بسیاری از واجبات سهل انگاری و غفلت داشته ام.

ضمن آنکه امام علیه السلام اهمیت و اولویت فرایض و واجبات را تبیین می نماید اشاره ای هم به نوافل و تهجد و شب زنده داری دارد که آن نیز کمال دهنده به واجبات است.

شک نیست که باید همیشه واجبات را بر مستحبات مقدم بداریم. مولایمان علی علیه السلام در سه بیان کوتاه به این امر مهم اشاره فرموده است

لا رُخصَه فِی فَرضٍ وَ لا شِدَّهَ فِی نافِلَه (2)

در هیچ واجبی کوتاهی جایز نیست و در هیچ مستحبی سخت گیری سزاوار نیست.

إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا (3)

ص:320


1- دعای سی و دوم صحیفه
2- میزان الحکمه ج13ص6470
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 279

هرگاه مستحبات به واجبات لطمه زنند مستحبات را کنار بگذارید

لا قُربَه بالنَّواِفِل اِذا اضَرَّت بِالفَرائِضِ (1)

هرگاه مستحبات باعث لطمه خوردن به واجبات شود مایه نزدیکی به خدا نگردد.

با این احوال تهجد و بیداری هنگام سحر و انجام نافله شب بسیار تاکید شده تا حدی که پیامبر مکلف به انجام آن بود.

وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا(2)

بخشی از شب را بیدار باش که تکلیف اضافی برای توست. امید می رود که پروردگارت تو را به مقامی شایسته برگزیند. فضیل می گوید از امام باقر علیه السلام از کلام خداوند عزوجل پرسیدم اَلَّذینَ هُم عَلی صَلَواتِهِم یُحافِظونَ کسانی که بر نمازهایشان محافظت می کنند فرمود: هِیَ الفَرِیضَه قُلتُ: اَلَّذِینَ هُم عَلی صَلواتِهِم دائِمونَ کسانی که به نمازهایشان مداومت می ورزند فرمود: هِیَ النّافِلَه مقصود نماز مستحبی است.

شب زنده داری آن هم قبل از اذان صبح بسیار تاکید شده و هر که از اولیا خدا در ابعاد معنوی چیزی نصیبش شده در همان ساعات از شب و به خاطر مناجات ها و انابه و تضرعش در آن لحظات بوده است.

از ویژگی های عالی و بسیار جالب سحر سکوت پرمعنای آن است چرا که بیشتر مراکز اجتماعی تطعیل و تمام صداها اعم از ناهنجار و یا ملایم خاموشند.

در تمام ساعات شبانه روز اگر ارتباط معنوی با خداوند برقرار کنیم به فیوضات و الطاف الهی نایل خواهیم شد چرا که لا تَاخُذُهُ سِنَه وَ لا نَومٌ (3)

خداوند نه چرت می زند و نه می خوابد اما زیباترین و بهترین موقع برای برقراری ارتباط و گرفتن فیض از جانب باری تعالی وقت سحر است اگر یک بررسی اجمالی در زندگی

ص:321


1- همان مدرک 39
2- اسراء 79
3- بقره 255

اولیای خدا و علما ربانی بنماییم همان طور که عرض کردم خواهم دید که اغلب اهل نافله شب و بیداری در هنگام سحر بوده اند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

همین که بنده ای از خوابگاه لذت بخش خویش برای نماز به قصد جلب رضای پروردگارش برمیخیزد در حالی که هنوز بقایای خواب به چشمانش هست خداوند به فرشتگان مباهات می کند می فرماید:

اَما تَرَونَ عَبدِی هذا قد قامَ مِن لَذیذِ مَضجَعِهِ اِلی صَلوه لَم اَفروضها عَلَیهِ اَشهَدُوا اَنِّی قَد غَفَرتُ لَهُ (1)

آیا نمی بینید این بنده ام را که از خواب لذیذ خود دست برداشته و به نمازی که بر او واجب نکرده ام مشغول است؟ گواه باشید که من او را مشمول مغفرت خویش قرار دادم. همان بزرگوار می فرمود: چون آخر شب فرا می رسد خداوند سبحان می فرماید:

هَل مِن داعٍ فَاجِیبُهُ؟ هَل مِن سائِلٍ فَاعطَیتُهُ سُولَهُ؟ هَل مِن مُستَغفِرٍ فَاغفِرَ لَهُ؟ هَل مِن تائِبٍ فَاتُوبُ عَلَیهِ؟ (2)

آیا دعا کننده ای هست تا اجابتش کنم؟ آیا سوال کننده و خواهنده ای هست تا خواسته اش را بدهم؟ آیا استغفار کننده ای هست تا او را بیامرزم؟ ایا توبه کننده ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟

در میان نماز های مستحبی نماز شب عظمت خاصی دارد و آن قدر درباره آن سفارش شده که جزء پرثواب ترین اعمال محسوب می شود.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کار نیکی که بنده انجام می دهد در قرآن از برای آن پاداشی هست مگر نماز شب که خداوند از آن نظر که پاداش آن در نزد خدا بسیار بزرگ بوده بیان نفرموده و فرموده است

ص:322


1- بحار ج87ص167
2- بحار ج87ص165

تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (1)

از بستر استراحت برخاسته و خدای خویش را با بیم و امیدی می خوانند و از آنچه به آن ها روزی داده ایم انفاق می کنند هیچ کس نمی داند چه پاداش هایی که باعث روشنی چشم است به خاطر کارهایشان بر آنها نهفته شده است. (2)

مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ***ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید

از حضرت سجاد زین العابدین و سید الساجدین سوال شد ما بالَ المُتَهَّجدِینَ بِاللَّیلِ مِن اَحسَنِ النّاسِ وَجهًا؟ قالَ عَلَیهِ السلام: لِاَنَّهُم خَلَوا بِرَبِّهِم فَکَساهُم مِن نُورِهِ (3)

چرا نماز شب خوانان از زیبا رویان مردمند؟ فرمود از آن رو که آنان با پروردگار خودشان به خلوت نشستند پس خدای تعالی به آنان از نور خود پوشانید.

ص:323


1- سجده آیات 16و17
2- بحار ج87ص140
3- لقاء الله ص36

تهمت

وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ، وَ شَجِیَ مِنِّی بِغَیْظِهِ، وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ، وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ(1)

خدایا چه بسیار حسودی که به خاطر نعمت های من غصه دار شد و بغض گلویش را گرفت و با زبانش مرا آزار داد و به تهمت زدن عیب هایی که در خود داشت خشمش را بر من افزود و آبروی مرا هدف تیر کینه خویش قرار داد.

امام علیه السلام منشا تهمت به دیگران را حسد و کینه می داند و با یک بررسی کوتاه به حقیقت بیان آن بزرگوار خواهیم رسید.

شخص حسود و کینه ورز یکی از راه هایی که انتخاب می کند تا طرف محسود و آنکه حقد و کینه اش را در دل دارد ضایع کند و آبرویش را هدف قرار دهد زدن تهمت و افترا است با این طرز تفکر که شاید بتواند مقداری از آتش حسد و کینه اش را خاموش کند.

ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست***عرض خود می بردی و زحمت ما می داری

توبه تقصیر خود افتادی از این در محروم***از که می نالی و فریاد چرا می داری

امام صادق علیه السلام فرمود: اِذا اِتَّهَمَ المُومِنُ اَخاهُ اَتماَث الاِیمانُ مِن قَلِبِه کَما یَتَماثُ المِلحَ فِی الماءِ (2)

هرگاه کسی برادر مومن خود را تهمت زند ایمان در قلبش مثل نمک در آب حل شده و از بین خواهد رفت.

تفاوت تهمت با غیبت آن است که شخص غیبت کننده در پشت سر مومن عیب او را می گوید ولی تهمت ذکر و سخن ناروا و ناحق درباره برادران و خواهران ایمانی است که گاهی در حضور و گاه در غیاب واقع می شود شک نیست که گناه تهمت بسیار بزرگتر از غیبت است.

ص:324


1- دعای چهل و نهم صحیفه
2- سفینه البحار ج2ص694

در مورد غیبت گاهی گناه و لغزش مخفی اشخاص فاش می شود ولی در تهمت کاری که از مومن سر نزده نسبت داده شده و بی جهت آبروی او را بردن است و پیداست که ضایع کردن و نابودی شخصیت یک انسان آبرومند و محترم را با هیچ چیز نمی توان جبران کرد و متاسفانه این از بلایای ضد اخلاقی جوامع ماست که به نوعی برای بیرون راندن اشخاص از صحنه با برچسب های کذا و کذا متهم می کنند و امروزه با وسایل و ابرازی که باید در سرعت بخشیدن به کارها استفاده شود خیلی راحت در فاصله چند دقیقه با عکس و تفصیلات آبروی یک انسان را می برند و او را مورد اتهام قرار می دهند تا آنجا که تا پایان عمر نتواند سر بلند کند و البته شک نیست کسانی که دست به چنین جنایتی می زنند مصداق آیه شریفه شایع کننده فحشا هستند و مستحق کیفر مفسدان فی الارض می باشند.

إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (1)

آنانی که دوست دارند فحشا را در بین اهل ایمان شایع سازند در دنیا و آخرت عذاب دردناکی خواهند داشت و خدا می داند و شما نمی دانید.

گفتنی است که مومنین باید خیلی هوشیار باشند که در دام شیادان حرفه ای نیفتند و از مواضع و مراکز تهمت و جاهایی که مردم به آنها بدگمان می شوند پرهیز کنند و با افراد آلوده و گناه کار نشست و برخاست نکنند تا اسباب تهمت را فراهم نسازند.

مولایمان علی علیه السلام در دو بیان سفارش فرمود:

وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ (2)

هر کس در جاهای بد داخل شود مردم به او بدگمان گردند.

مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ (3)

ص:325


1- نور 19
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 341
3- همان مدرک 152

هر که به جاهای تهمت و بدگمانی برود بدگمان به خود را نباید سرزنش نماید.

خواهید گفت چه راهی را انتخاب کنیم نه به کسی تهمت بزنیم و نه مورد اتهام واقع شویم حقیر فکر می کنم کلمات نورانی مولایمان علی علیه السلام برای کسانی که به طور جد دنبال سلامت ایمانشان هستند بهترین راهنماست.

وَ ذَلِکَ زَمَانٌ لا یَنْجُو فِیهِ إِلا کُلُّ مُؤْمِنٍ نُوَمَةٍ، إ نْ شَهِدَ لَمْ یُعْرَفْ، وَ إ نْ غابَ لَمْ یُفْتَقَدْ اءُولَئِکَ مَصَابِیحُ الْهُدَی ، وَ اءَعْلاَمُ السُّرَی ، لَیْسُوا بِالْمَسَایِیحِ، وَ لا الْمَذَایِیعِ الْبُذُرِ، اءُولَئِکَ یَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ اءَبْوابَ رَحْمَتِهِ، وَ یَکْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِعمَتِهِ(1)

و این زمانی است که جز مومنان گمنام رهایی نیابند چرا که بی نام و نشان هستند و اگر در جمع مردمان باشند کسی آنها را نمی شناسد و اگر غایب باشند کسی سراغشان را نمی گیرد.

اینها چراغ های هدایت و نشانه های واضحی در راه تاریک مشکلات هستند از جمله کسانی نیستند که برای اشاعه فساد در میان مردم قدمی بردارند و یا اگر از کسی عمل زشتی سر زد آن را شایع کنند و یا خود آلوده به گناه و معصیت شوند. اینها کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی درهای رحمتش را به رویشان می گشاید و سختی عذابش را از آن ها برمیدارد.

ص:326


1- نهج البلاغه خطبه 102

حرف ث

ثروت

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، ...وَ مُبَاهَاةِ الْمُکْثِرِینَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّینَ، ....وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْکَفَافِ ....وَ مِنْ مَعِیشَةٍ فِی شِدّهٍ(1)

خدایا به تو پناه می برم از هیجان حرص...و از فخر فروشی ثروتمندان و خوار شمردن فقرا و به تو پناه می بریم از خوردن اسراف و از کف دادن کفاف و به اندازه خواستن ... و از زندگی و درآمد با مشقت.

تعدیل ثروت دنیا انسان را از همه نوع آسیب حفظ می کند و به تعبیر معصومین علیهم السلام به اندازه و کفاف داشتن و محتاج دیگران نبودن و حرص و زیاده خواهی و اسراف و نیز فقر و نداری و درآمد همراه با مشقت هر دو خارج از اعتدال و غیرمنطقی است و سبب آسیب هایی در زندگی می شوند قوانینی که خداوند تبارک و تعالی برای ثروت ثروتمندان وضع فرموده و دو نتیجه در پی دارد یکی آنکه ایشان در حد شان و نیازشان از ثروت خویش بهره مند می شوند و دیگری آنکه فقرا و مستمندان به نوایی می رسند و از تنگدستی و فقر رهایی می یابند.

این اختلاف طبقاتی وسیعی که در جامعه احساس می شود برای آن است که ثروتمندان به وظیفه خود عمل نمی کنند و حقوق واجب و مستحب مربوط به اموالشان را نمی پردازند.

مولایمان علی علیه السلام فرمود: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَی سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِکَ (2)

همانا خدای سبحان روزی فقرا را در اموال سرمایه داران و ثروتمندان قرار داده است پس فقیری گرسنه نمی ماند جز به کامیابی توانگران خداوند از آنان درباره گرسنگی گرسنگان خواهد پرسید.

ص:327


1- دعای هشتم صحیفه
2- نهج البلاغه حکم و واعظ 328

ثروتمندان فکر نکنند ثروت هنگفتی که در اختیار دارند تمام متعلق به آنهاست بلکه امانتی است از جانب پروردگار تا پس از برطرف کردن نیاز معقول خود مابقی را در اختیار فقرا بگذارند در واقع آنان خزانه داری هستند که مال دیگران در اختیارشان است.

باز از مولایمان علی علیه السلام بگوییم که فرمود:

إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً یَخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ فَیُقِرُّهَا فِی أَیْدِیهِمْ مَا بَذَلُوهَا فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَی غَیْرِهِمْ (1)

خداوند را بندگنی است که برای سود رساندن به دیگران نعمت های خاصی به آنان بخشیده تا آنگاه که دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقی می گذارد و هرگاه از بخشش دریغ کنند نعمت ها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد.

یکی از نکات مهمی که در ثروت مطرح است طریقه صحیح به دست آوردن آن است مبادا که جایی ثروتی انباشته شود از معاملات باطل ربا و از روی تجاوز و ستم که بی شک دوزخ در انتظارشان خواهد بود.

به این چند آیه شریفه دقت کنید:

وَلا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ (2)

مال یکدیگر را به ناحق و از روی باطل تصرف نکنید.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً (3)

ای اهل ایمان ربا مخورید که دایم سود بر سرمایه افزایید تا چند برابر شود.

إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا (4)

ص:328


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 425
2- بقره 188
3- آل عمران 130
4- نساء 10

آنانکه اموال یتیمان را به ستمگری می خورند در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می برند و به زودی به دوزخ در آتش فروزان خواهند افتاد.

وَتَرَی کَثِیرًا مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ(1)

بسیاری از آنها را بنگری که در گناه و ستم کاری و خوردن حرام می شتابند بسیار بدکاری را پیشه خود نمودند.

ای که ترا گشته جهل مشت و گریبان ***چشم بپوشیده ز دین و ز ایمان

هیچ نیندیشی از عذاب قیامت***هیچ نپرهیزی از شراره نیران

درآمد حرام آن قدر آدمی را تاریک می کند که کلام نورانی و باصفای امام معصوم علیه السلام هم در ما اثر نخواهد کرد.

امام حسین علیه السلام وقتی دید سپاه عمر سعد به سخنانش گوش نمی دهند فرمود: فَقَد مَلَئَت بُطُونَکُم مِن حرامٍ وَ طَبَعَ عَلی قُلُوبِکُم وَ بَینَکُم اَلا تَنصِفُونَ اَلا تَستَمعُونَ (2)

شکم های شما از حرام پر شده و بر دل هایتان مهر خورده دیگر حق را نمی پذیرید وای بر شما آیا انصاف نمی دهید آیا گوش فرا نمی گیرید؟!

ص:329


1- مائده 62
2- نفس المهموم

ثناگویی

یَا مَنْ لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِی عَظَمَتِکَ وَ یَا مَنْ لَا تَنْتَهِی مُدَّةُ مُلْکِهِ(1)

ای خدایی که شگفتی های بزرگی هایش پایان ندارد بر محمد و ال او درود فرست و ما را از منحرف شدن درباره عظمت و کبریایی ات بر حذر بدار.

وای آنکه زمان سلطنت و زعامتش به آخر نمی رسد.

حمد و ثنای الهی جزء بهترین اعمال و مقدمه ارتباط تنگاتنگ با حضرت معبود است شیوه ائمه و به خصوص حضرت سجاد در اغلب دعاهای صحیفه بر این است که همواره برای درخواست هر حاجتی و یا جهت توبه و تضرع به درگاه الهی نخست به ثناگویی و بیان صفات جمال و کمال خداوند عزوجل بپردازد و بعد حاجت و درخواستش را بیان کند.

نمونه اش همان فراز اول دعای پنجم بود که عنوان دعا در حق خود و دوستانش هست ولی ابتدا به ثناگویی پروردگار پرداخته است.

و یا در دعای هشتم که در هنگام رفع غم و اندوه و گرفتاری ها می خواند قبل از بیان مشکلات عرض میکند: یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ ای کسی که گره های گرفتاری ها به دستش باز می گردد و ای کسی که شدت سختی ها به وسیله او برطرف می شود و ای کسی که رفع گرفتاری ها و رفتن به سوی گشایش با التماس و التجا به او حاصل می گردد.

پروردگارا کارهای بسیار سخت به قدرت تو آسان شده و به لطف و کرم توست که وسایل و اسباب هر کار آماده گردیده است.

ص:330


1- دعای پنجم صحیفه

آیا جایز است غیر خدا ثناگو باشیم و ستایش کنیم؟ در صورتی که از حد تجاوز نکنیم و آنچه را که هست بگویم مانعی ندارد با توجه به این نکته که طرف لایق ثنا و ستایش باشد و نیز کم ظرفیت نباشد چون بعضی از افراد ضعیف النفس هستند یکی دو بار که مورد تعریف و تمجید قرار می گیرند خود را گم می کنند و سر به طغیان می زنند و بر همین اساس تملق و چاپلوسی نیز که نقطه ضعف ثناگوست ممنوع است.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ (1)

ثنا و ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعی چاپلوسی و کمتر از آن درماندگی یا حسادت است.

همان بزرگوار فرمود: رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ (2)

چه بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خوردند.

خواهید گفت وقتی در برابر ثناگویی افراد قرار می گیریم چه کنیم که حالمان تغییر نکند و همچنان خود را بنده حقیر و کوچک خدا بدانیم و گرفتار عجب و غرور نشویم؟!

مولایمان نسخه زیبایی برای مواجه با این مشکل دارد که اگر به مرحله عمل برسد از خطر سقوط و غرور مصون خواهیم ماند.

یک بار گروهی امام علی علیه السلام را ستایش کردند امام علیه السلام گفت: اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا یَعْلَمُونَ (3)

بار خدایا تو مرا از خودم بهتر می شناسی و من خود را بیشتر از آنان می شناسم خدایا مرا از آنچه اینان می پندارند نیکوتر قرار ده و آنچه را نمی دانند بیامرز.

ص:331


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 347
2- همان مدرک 462
3- همان مدرک 100

نکته دیگری که در این بحث باید بیان شود روابط سالم و متقابل مسئولین و صاحبان پست و مقام با مردم است که افراد جامعه برای رسیدن به خواسته های مشروع و منطقی خود مجبور نشوند ثناگوی آنان باشند. به این بیان نورانی امیرالمومنین علی علیه السلام که خود رهبر و رئیس حکومت اسلامی بود دقت بفرمایید.

وَ رُبَّما اسْتَحْلَی النَّاسُ الثَّناءَ بَعْدَ الْبَلاءِ، فَلا تُثْنُوا عَلَیَّ بِجَمِیلِ ثَناءٍ لِإِخْراجِی نَفْسِی إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَیْکُمْ مِنَ التَّقِیَّةِ فِی حُقُوقٍ لَمْ اءَفْرُغْ مِنْ اءَدائِها، وَ فَرائِضَ لا بُدَّ مِنْ إِمْضائِها. فَلا تُکَلِّمُونِی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَةُ، وَ لا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اءَهْلِ الْبادِرَةِ، وَ لا تُخالِطُونِی بِالْمُصانَعَةِ(1)

گاهی مردم ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دانند اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برایم و حقوقی که مانده است بپردازم و واجباتی که بر عهده من است باید انجام گیرد ادا کنم پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویید حرف نزنید و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید.

ص:332


1- نهج البلاغه خطبه 216

حرف ج

جاودانگی

وَ تُهَوِّنَ عَلَیْهِمْ کُلَّ کَرْبٍ یَحِلُّ بِهِمْ یَوْمَ خُرُوجِ الْأَنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا وَ تُعَافِیَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ مِنْ مَحْذُورَاتِهَا، وَ کَبَّةِ النَّارِ وَ طُولِ الْخُلُودِ فِیهَا وَ تُصَیِّرَهُمْ إِلَی أَمْنٍ مِنْ مَقِیلِ الْمُتَّقِینَ(1)

خداوندا وضع پیروان راستین پیامبران و اولیا را به گونه ای نمایی که در هنگام جان دادن هر نوع ناراحتی را برایشان آسان کنی و از مراحل پس از مرگ چون آزمایش ها و سختی ها مانند افتادن در آتش جاودانگی در آن معافشان داری و آنها را به جایگاه آرامش و اقامتگاه پرهیزکاران روانه سازی. برای هیچ کس پوشیده نیست که دنیا خانه موقت ماست چه خوب و چه بد روزی پرونده بسته خواهد شد و به تعبیر امام حسین علیه السلام دنیا پل عبور است.

کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ (2)

هر که بر روی زمین است فانی شدنی است و فقط ذات پروردگارت که دارای جلالت و کرامت است باقی می ماند.

أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ(3)

هر کجا باشید مرگ شما را می یابد اگر چه در برج های سخت بنیان سکونت نمایید.

ماندگاری در دنیا نیست بلکه از ویژگی های جهان آخرت است این را باید فهمید که متاسفانه اغلب غافلیم و باورها ضعیف است.

یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ (4)

ای مردم زندگانی دنیا کالای ناچیزی بیش نیست ولی آخرت خانه ارامش و همیشگی است

ص:333


1- دعای چهارم صحیفه
2- رحمان 26و27
3- نساء 78
4- غافر 39

گاهی این سوال مطرح می شود چرا اهل جهنم با اینکه در دنیا عمر موقت داشتند باید در دوزخ جاودانه بمانند و همچنین اهل ایمان که نیز عمر موقت داشتند و خدا را بندگی کردند برای همیشه در بهشت بمانند. امام صادق علیه السلام علت را خیلی شفاف و صریح بیان فرموده است:

إِنَّما خُلِّدَ أَهلُ النّارِ فِی النّارِ لأَنَّ نیّاتَهُم کانَت فِی الدُّنیا أَن لَو خُلِّدُوا فیها أَن یَعصُوا اللّه َ أَبَدا وَ إِنَّما خُلِّدَ أَهلُ الجَنَّةِ فِی الجَنَّةِ لأَنَّ نیّاتَهُم کانَت فِی الدُّنیا أَن لَو بَقُوا فیها أَن یُطیعُوا اللّه َ أَبَدا فَبِا النِّیّاتِ خُلِّدَ هؤُلاءِ وَهؤُلاءِ ثُمَّ تَلا قَولَهُ تَعالی « قُل کُلٌّ یَعمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ قالَ: عَلی نِیَّتِهِ (1)

دوزخیان از این رو در آتش جاویدانند که در دنیا نیتشان این بود که چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانی کنند و بهشتیان نیز از این رو در بهشت جاویدانند که در دنیا بر این نیت بودند که اگر برای همیشه ماندگار باشند برای همیشه نیز خدا را فرمان برند پس جاودانگی هر دو گروه به سبب نیت هایشان است آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کرد: بگو هر کس طبق شاکله خود عمل می کند فرمود: یعنی طبق نیت خود عرض حقیر این است که انبیا و ائمه طاهرین علیهم السلام به طور قطع جاودانه در بهشت هستند بیابیم ضمن طاعت و بندگی پروردگار با معصومین علیهم السلام آنگونه ارتباط برقرار کنیم که در صحنه رستاخیز آن ذات های پاک و مقدس به ما پناه دهند و هر کجا جای گرفتند ما نیز درکنارشان جای گیریم.

این چند عبارت از کلمات نورانی جامعه کبیره است

مَنْ أَتَاکُمْ نَجَی وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ ...مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَکُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ ...وَ وَفَّقَنِی لِطَاعَتِکُمْ وَ رَزَقَنِی شَفَاعَتَکُمْ...وَ یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِکُمْ ...وَ تَقَرُّ عَیْنُهُ غَدا بِرُؤْیَتِکُمْ...

ص:334


1- کافی ج2ص85

وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوِلایَتِکُمْ بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَی الرِّضْوَانِ ....اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَخْیَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِی.

هر که به سراغ شما خانواده آمد نجات یافت هر که نیامد هلاک گشت...آنکه از شما پیروی کرد بهشت جایگاهش شد و آنکه با شما مخالفت کرد آتش...خداوند توفیق اجرای دستورانتان را به ما بدهد و شفاعتتان را روزیمان نماید...و ما را در زمره شما محشور فرماید...خداوند دیدگان را به دیدارتان روشن نماید...هر که متمسک به ولایت شما شد رستگار گردید و سلوک به رضوان الهی به سبب شماست. بار ئالها اگر شفیعانی از محمد و اهل بیت او که از بهترین خلق تواند یعنی (امامان نیک و بزرگوار) سراغ داشتم آنان را شفیع قرار می دادم.

و در زیارت ارزشمند عاشورا که مشخصه شیعه است عرض می کنیم:

اَللّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ ...اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ...اَللّهُمَّ الرْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ

خدایا مرا نزد خودت در دنیا و آخرت به خاطر حضرت حسین علیه السلام آبرومند قرار ده. هر کجا اهل بیت بودید در دنیا و آخرت با شما باشیم...خدایا زندگی و مرگ مرا همانند زندگی و مرگ محمد و آل محمد قرار ده... خدایا شفاعت امام حسین علیه السلام را هنگام ورود به صحنه قیامت روزیم فرما.

امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه می آموزد که اینگونه از خداوند مهربان بخواهید:

سَیدی اَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبی وَاجْمَعْ بَینی وَبَینَ الْمُصْطَفی وَآلِهِ خِیرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ

خدایا حب دنیا را از دلم بیرون کن و آنگاه من و مصطفی و ال او که برگزیدگان خلق تو هستند را یک جا قرار ده. امام سجاد علیه السلام ضمن آموزش درخواست همنشینی با محمد و ال علیهم السلام شرط چنین توفیقی را پاک کردن دل از محبت به دنیا بر می شمرد.

ص:335

خواهی که رسی به کام بردار دو گام***یک گام ز دنیا دگر گام ز کام

نیکو مثلی شنو ز پیر بسطام***از دانه طمع ببر برستی از دام

جهل و نادانی

وَ أَنَا، یَا إِلَهِی، عَبْدُکَ الَّذِی أَمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ، هَا أَنَا ذَا، یَا رَبِّ، مَطْرُوحٌ بَیْنَ یَدَیْکَ. أَنَا الَّذِی أَوْقَرَتِ الْخَطَایَا ظَهْرَهُ، وَ أَنَا الَّذِی أَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ، وَ أَنَا الَّذِی بِجَهْلِهِ عَصَاکَ، وَ لَمْ تَکُنْ أَهْلًا مِنْهُ لِذَاکَ(1)

من ای پروردگارم بنده توام که به او فرمان به دعا کردن دادی و گفتی اجابت کردم دعوتت را اینک منم ای پروردگارم در اختیار تو و منم آنکه پشتش را لغزش ها شکسته و منم آنکه عمرش را در گناهان نابود کرده و منم که به خاطر نادانی هایش تو را معصیت کرده در حالی که تو سزاوار معصیت نبودی.

جهل عامل اصلی گناه و نافرمانی پروردگار و منحرف شدن از صراط مستقیم الهی است این بیان امیرالمومنین علی علیه السلام است: کسی که کاری را بدون علم و آگاهی انجام دهد مثل کسی می ماند که به بیراهه می رود. ناگزیر چنین کسی به هر اندازه ای که از راه دور شود به همان اندازه از مقصد و منظورش دور خواهد شد ولی آنکه از روی علم و آگاهی کارها را انجام می دهد مثل رونده ای است که در راهی روشن و آشکار گام برمیدارد بنابراین انسان بینا باید بیندیشد آیا در راه درست و به طرف مقصد حرکت می کند و یا آنکه به بیراهه می رود. (2)

امام علی علیه السلام جاهل را آدم نابینایی می داند که در یک فضای تاریک و پر دغدغه حرکت می کند و هر لحظه به مانعی برخورد می کند.

همان بزرگوار ریشه همه بدی ها را جهل و نادانی می داند.

اَلجَهلُ اَصلُ کُلِّ شَرٍّ (3)

ص:336


1- دعای شانزدهم صحیفه
2- نهج البلاغه 153
3- غررالحکم

انبیا و اولیا و ائمه طاهرین علیهم السلام مقتول جهل آدمهای نادان و بی فهم شدند همان حضرت فرمود: اَلجَهلُ مُمیِتُ الاَحیاءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ (1)

نادانی مایه مرگ زندگان و جاودانی بدبختی است.

دوزخ در انتظار آدم های نفهم و نادان است همان بزرگوار فرمود: اَلجَهلُ یُفسِدُ المَعادَ (2) نادانی آخرت را تباه می کند.

همان عزیز و بزرگوار در نهایت تواضع و خضوع در واقع زبان حال ما را می گوید

اَنَا الجاهِلُ عَصیَتُکَ بِجَهلِی وَ اَرتَکَبتُ الذُنُوبَ بِجَهلِی وَ اَلهَتنِی الدُّنیا بِجَهلِی وَ سَهَوتُ عَن ذِکرِکَ بَجَهلِی وَ رَکَنتُ الدُّنیا بِجَهلی (3)

من نادانم به سبب نادانیم تو را نافرمانی کردم و به سبب نادانیم مرتکب گناهان شدم و به سبب نادانیم از یاد تو غافل گشتم و به سبب نادانیم به دنیا دل بستم.

نادانی عامل بسیاری از خلاف ها از کفر و الحاد است. امام باقر علیه السلام می فرمود: لَو اَنَّ العِبادَ اِذا جَهِلوُا وَقَفُوا لَم یَجحَدوا وَ لَم یَکفُروِا (4)

اگر بندگان آنگاه که نمی دانستند درنگ می کردند گرفتار انکار و کفر نمی شدند. آدم نادان و آنکه می خواهد در جهل مرکب بماند نه به کارهای خلاف خود آگاهی دارد ونه حاضر است نصیحت کسی را بپذیرد.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اَلجاهِلُ لا یَعرِفُ تَقصِیرَهُ وَ لا یَقبَلُ مِنَ النَّصِیحِ لَهُ نادان به عیب و تقصیر خود آگاه نیست و نصیحت خیرخواه خود را هم نمی پذیرد معمولا آدم های نادان فریب هوی و هوس خویش را می خورند و جز به خواسته های دل و شهواتشان به چیز دیگری توجه ندارند و نشان بارز جهلشان آن است که یا در مسیر افراط و یا در راه تفریط گام برمیدارند خواهید گفت وظیفه ما در برابر آنهایی که نمی خواهند حقایق را

ص:337


1- همان مدرک
2- همان مدرک
3- میزان الحکمه ج2ص868
4- محاسن ص 340

بفهمند و دوست دارند در جهل خود بمانند چیست؟ پاسخ روشن است وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با انفاس قدسیش نتواند بعضی را اصلاح کند من و شما عاجزیم.

خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ (1)

عفو را پیشه کن به نیکی فرمان ده و از جاهلا روی گردان باش.

در عصر حاضر سودجویانی پیدا شده اند که از جهل و نادانی مردم عوام سو استفاده می کنند تحت نام شریف وجود نازنین امام عصر ارواح العالمین له الفداء مدعی ارتباط با امام علیه السلام می شوند و مردم ساده دل و بی اطلاع از معارف تاب وحی و عترت را می فریبند. گاه با انگیزه اینکه از جهت مال و ثروت به جایی برسند و گاه عقده داشتن مرید و دنباله رو را دارند که هر دو نوعی حماقت است چون این بیچاره ها مردم را به خود دعوت می کنند نه به خدا.

ببینید مولایمان علی علیه السلام درباره معاویه چه قضاوتی دارد و از عوام فریبی او چه می گوید

اءَلاَ وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ وَ عَمَّسَ عَلَیْهِمُ الْخَبَرَ حَتَّی جَعَلُوا نُحُورَهُمْ اءَغْرَاضَ الْمَنِیَّةِ(2)

آگاه باشید معاویه گروهی از گمراهان را همراه آورده و حقیقت را از آن می پوشاند تا کور کورانه گلوهاشان را آماج تیر و شمشیر کنند.

ص:338


1- اعراف 199
2- نهج البلاغه خطبه 51

جنگ و جهاد

اللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا غَازٍ غَزَاهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِکَ، أَوْ مُجَاهِدٍ جَاهَدَهُمْ مِنْ أَتْبَاعِ سُنَّتِکَ لِیَکُونَ دِینُکَ الْأَعْلَی وَ حِزْبُکَ الْأَقْوَی وَ حَظُّکَ الْأَوْفَی فَلَقِّهِ الْیُسْرَ، وَ هَیِّئْ لَهُ الْأَمْرَ، وَ تَوَلَّهُ بِالنُّجْحِ(1)

پروردگارا هر رزمنده ای از ملت تو و یا هر مجاهدی از پیروان مکتب تو که تلاش می کند دینت در مرتبه اعلی و حزبت در نهایت قدرت و بهره ات کامل تر گردد کارش را اسان و اموالش را مهیا و پیروزی را برایش به ارمغان آور اسلام مکتب جنگ و ستیز با هیچ قوم و ملتی نیست و اکثر جنگ های واقع شده در صدر اسلام دفاعی بوده و تعرضی نبوده و هیچ گاه رهبران اسلام مسلمین را به آغازگر بودن در جنگ تشویق نفرمودند بلکه از آنجایی که همواره حق و حقیقت دشمن داشته و دارد برای دفاع از تعرض دشمن آحاد مسلمین را تشویق به تجهیز و آمادگی برای جنگ با دشمن متجاوز نموده است.

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ (2)

تا آنجا که می توانید نیرو و اسبان سواری آماده کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید.

وقتی جان و مال و ناموس و مملکت مسلمین به خطر می افتد جهاد مثل نماز بر هر کس که استطاعت دارد واجب است.

این کلام مولایمان علی علیه السلام است: اِنَّ اللهَ فَرَضَ الجِهادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصرَهُ وَ ناصِرَهُ وَ اللهِ ما صَلُحَت دُنیا و لا دِینٌ اِلّا بِهِ(3)

ص:339


1- دعای بیست و هفتم صحیفه
2- انفال 60
3- وسایل ج11ص9

خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگ داشت و مایه پیروزی و یاور خود قرارش داد به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمی شود.

مردی برای عبادت خدا به کوهی رفت و خانواده اش او را نزد پیامبر آوردند. پیامبر او را از این کار نهی کرد و فرمود: اگر مسلمان یک روز در میدانی از میدان های جهاد پایداری ورزد برایش بهتر است از چهل سال عبادت کردن. (1)

سه گروه در اسلام رتبه برتر را دارند: مجاهدین، متقین، علما

وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا (2)

خداوند جهادگران را بر قاعدین برتری و پاداش بزرگی عنایت فرموده است جهادی که از رزم در جبهه های جنگ بزرگتر است جهاد با نفس است که تعبیر به جهاد اکبر شده

اِنَّ النَّبِیَّ صَلی الله علیه و آله وسلم بَعَثَ بِسَریَّهٍ فَلَمّا رَجَعُوا قالَ: مَرحَبًا بِقَومٍ قَضَوُ الجِهادَ الاصغَرَ و بِقیَ الجِهادُ الاَکبَرُ قِیلَ یا رَسولَ اللهِ وَ ما الجِهادُ الاَکبَرُ؟ قالَ: جِهادُ النَّفسِ (3)

امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سپاهی را به جنگ گسیل داشت وقتی برگشتند فرمود: خوشامد می گویم به گروهی که جهاد اصغر را پشت سر گذاشتند اما جهاد اکبر همچنان مانده است عرض شد ای پیامبر خدا جهاد اکبر چیست؟ فرمود جهاد با نفس.

ای شهان کشتیم ما خصم برون***اندر خصمی زوبتر در اندرون

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اِعلَموا اِنَّ الجَهادَ الاَکبَرَ جِهادُ النَّفسِ فَاشتَغِلُوا بِجِهادِ اَنفُسِکُم تَسعَدِوا (4)

بدانید که جهاد اکبر جهاد با نفس است پس به پیکار با نفس های خویش پردازید تا نیک بخت شوید.

ص:340


1- مستدرک الوسایل ج11ص21
2- نساء 95
3- بحار ج19ص182
4- غررالحکم

مرتبه سوم جهاد تلاش فراوان مجاهد برای انجام دستورات پروردگار است در این مرحله جهادگر تمام همت خود را می گذارد که واجب الهی را انجام دهد و احیا کند و حرام را ترک و نهی نماید. و از ملامت هیچ ملامتگری ترس ندارد.

امام علی علیه السلام در تبیین وَ جاهَدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ لا تَاخُذکَ فِی اللهِ لَومَه لائمٍ (1)

در راه خدا چنان که شایسته است جهاد کن و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری مهراس.

سختکوش ترین مردم کسانی هستند که از گناه فرار می کنند و خود را به خدا می سپارند و از پروردگار خویش می خواهند که مالک نفس خویش باشند و به هوای نفس خویش اجازه ندهند که مرتکب گناه شوند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: اَشَدُّ النّاسِ اِجتِهادًا مَن تَرَکَ الذُّنُوبَ (2)

سختکوش ترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند.

فَفِرُّوا اِلی اللهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ (3)

فرار به سوی خدا کنید که من برای شما از جانب او بیم رسانی اشکارم. از چه فرار کنیم از هوای نفس و دلم می خواهد ما از رفقای بد از مجالس گناه و ابزار و وسایلی که امروزه به صورت پیشرفته برای آلوده کردن نسل جوان ما فراهم آمده و فرار کنیم.

ص:341


1- تحف العقول 69
2- امالی صدوق ص 28
3- الذاریات 51

جوان

إِلَهِی امْدُدْ لِی فِی أَعْمَارِهِمْ، وَ زِدْ لِی فِی آجَالِهِمْ، وَ رَبِّ لِی صَغِیرَهُمْ، وَ قَوِّ لِی ضَعِیفَهُمْ، وَ أَصِحَّ لِی أَبْدَانَهُمْ وَ أَدْیَانَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ(1)

خدایا عمر جوانانم را برایم طولانی کن و مدت زندگانی آنها را بسیار نما اطفال صغیر مرا تربیت کن و فرزندان ناتوان را تقویت فرما و بدنها و آیین ها و اخلاقشان را برای من سالم بدار.

ضمن آنکه باید برای هدایت و حسن عاقبت نسل جوان دعا کرد که انشاءالله عمر با برکت داشته و موفق در کارهای علمی و اخلاقی و زندگی زناشویی و تشکیل خانواده شوند نکاتی را نیز درباره آنان باید در نظر گرفت.

مربیان و الویا گرامی باید متوجه این معنا باشند که امروز خطری را که نسل جوان ما را تهدید می کند از کف دادن ایمان و اخلاق است. برای مسایل اقتصادی و تحصیل علم دانش آنها خیلی جای نگرانی نیست زیرا که در فضای پر از تشویق جوانان به پرداختن به مادیات و فراگیری دانش اغلب به یکی از آن دو اشتغال می یابند. چیزی که جای نگرانی دارد بی تفاوتی نسبت به تعهدات دینی و اخلاقی است.

اگر جوانان ما درآمد خوبی داشته باشند و یا کوه علم و دانش شوند ولی ایمان و اخلاق نداشته باشند و اراسته به یک سلسله فضایل انسانی نگردند گرهی را برای مملکت و اجتماع باز نخواهد کرد.

اما نکاتی که لازم است بی درنگ اولیا و مربیان و متولیان فرهنگی کشور درباره این نسل پرانرژی در نظر بگیرند عبارت است از:

1-گناه و لغزش آنها را همواره با کنایه و اشاره و حفظ قبح و زشتی گناه برطرف نمایند. کاری نکنند که گستاخی و جرات آنان در انجام معاصی بیشتر شود.

ص:342


1- دعای بیست و پنجم صحیفه

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اِذا عاتَیتَ الحَدَثَ فَاترُک لَهُ مَوضِعًا مِن ذَنبِه لِئَلّا یَحمِلَهُ الخِراجَ عَلیَ المَکابِرَه (1)

زمانی که جوان نورسی را به سبب گناهی که مرتکب شده است نکوهش می کنی مراقب باش که قسمتی از لغزش هایش را نادیده انکاری و از تمام جهات مورد اعتراض و توبیخ قرار ندهی تا جوان به عکس العمل وادار نشود و نخواهد از راه عناد و لجاج بر شما پیروز گردد.

2-فضای خانه را پاکیزه نگه داریم و به عبارتی پدر و مادر خود اهل گناه و معصیت نباشد و به فرایض و دستورات الهی عمل کنند خود به خود بچه ها تربیت خواهند شد.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: اِذا کَرُمَ اَصلُ الرَّجُلِ کَرُمَ مَغیِبُه وَ مَحضَرُهُ(2)

کسی که ریشه خانوادگیش شریف است در حضور و غیاب در هر حال دارای فضیلت و صفات پسندیده است.

3-باید به جوانان سفارش کرد در گزینش دوست و رفیق دقت عمل داشته باشند چه بسا یک رفیق بد تمام زحمات اولیا و مربیان را بر باد می دهد.

همان بزرگوار توصیه می فرمود: از مصاحبت با افراد فاسد و شر بپرهیز که طبع تو به طور ناآگاه بدی و ناپاکی را از طبع منحرف او می دزدد و تو از آن بی خبری. (3)

امام سجاد علیه السلام به یکی از فرزندان خود نصحیت می کرد و به او می فرمود: پسر جان با پنج نفر همنشینی و گفت و گو نداشته باش. او عرض کرد پدر جان آنها چه کسانی هستند؟

فرمود: 1-دروغگو که همانند سراب فریبنده است دور را نزدیک و نزدیک را دور نشان می دهد.

ص:343


1- شرح ابن ابی الحدید ج20ص333
2- غررالحکم
3- شرح ابن ابی الحدید ج20ص272

2-فاسق که تو را به لقمه ای یا کمتر می فروشد.

3-بخیل: که تو را در مواقع سختی و نیاز به خودت واگذارد.

4-احمق و کم عقل: که چون می خواهد نفعی به تو رساند زبانش دامنگیر تو خواهد شد

5-آنکه قطع رحم کرده من کسی را که از خویشاوندان بریده در قرآن ملعون یافتم. پس باید به جوانان این نکته را توجه داد که دوست و رفیق را با محاسبه های عقلی و سنجیده انتخاب کنید زیرا دوستان تصادفی و بی حساب گاهی دزدان سر راه هستند که دین و شرف و حیثیت شما را بر باد می دهند.

نتیجه می گیریم که جوانان عزیز دوست و رفیق را با محاسبه های عقلی و سنجیده انتخاب کنند زیرا دوستان تصادفی و بی حساب گاهی دزدان سر راه هستند که دین و شرف و حیثیت شما را بر باد می دهند.

موضوع دیگری که نقش بزرگی در تربیت صحیح جوانان دارد پاکیزه نگه داشتن محیط آموزشی است.

فضای مدرسه و مراکز آموزش عالی باید از لغزش های اخلاقی و رفتارهای ناهنجار دور باشد. مسایلی از قبیل اعتیاد و ارتباط های نامشروع نباید به این محافل رسوخ کند که در اثر کوتاهی و قصور مسئولین محیط های تحصیلی چنان تباه می شود که بین نونهالان دین داری و حفظ عفاف و نداشتن ارتباط با جنس مخالف یک نوع عقب ماندگی و ارتجاع به حساب می آید.

اینک پیش بینی مولایمان علی علیه السلام صارَ الفُسُوقُ فِی النّاسِ نسَبَاً وَ العِفافُ عَجَبًا (1)

گناهکاری و ناپاکی در آن محیط از اوصاف عادی مردم شده و پاکدامنی باعث تعجب و شگفتی گردیده است.

ص:344


1- بحار ج20ص59

و نیز نباید از یاد برد که جوانان از غرور خاصی برخوردارند برخورد با آنان خیلی لطیف و خاص است. باید مثل یک طبیب معالج دلسوز سعی کنیم نواقص آنان را برطرف کنیم و فضایل اخلاقی را به ایشان بیاموزیم. از امتیازات آنان پذیرش حق و قبول واقعیات است. امام صادق علیه السلام به یکی از یاران خود درباره دعوت به نیکی ها و کارهای پسندیده سفارش می کرد که از وجود جوانان غافل نباش.

عَلَیکَ بِالاِحداثِ فَاِنَّهُم اَسرَعُ اِلی کُلِّ خَیرٍ (1)

بر تو باد به توجه بر جوانان که ایشان زودتر از دیگران خیر پذیرند. اولیا و مربیان گرامی به احساسات مذهبی و معنوی جوانان پاسخ مثبت دهند.

مولایمان علی علیه السلام به جوانان نوخاسته خود می فرمود:

أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ وَ شَرَائِعِ اَلْإِسْلاَمِ وَ أَحْکَامِهِ وَ حَلاَلِهِ وَ حَرَامِهِ (2)

و اینک تربیت تو را با تعلیم کتاب خدا و تاویل آن شروع نمایم مقررات اسلامی را به تو یاد دهم و حلال و حرام آن را به تو بیاموزم.

همه خوب می دانیم که با فرا رسیدن بلوغ تقاضای معنوی مانند سایر تمایلات طبیعی در نهاد جوانان بیدار می شود. پس باید پاسخی برای احساسات مذهبی آنها داشته باشیم.

امام صادق علیه السلام سفارش می فرمود:

باِدرو اَحداثَکُم بِالحَدیثِ قَبلِ اَن یَسبِقَکُم اِلَیهِمُ المُرجِئَه (3)

احادیث اسلامی را به نوجوانان بیاموزید و در انجام این وظیفه تربیتی تسریع نمایید پیش از آنکه مخالفین گمراه بر شما پیشی گیرند و سخنان و نادرست خویش را در ضمیر پاک آنان جای دهند گمراهشان سازند.

ص:345


1- بحار ج23ص236
2- نهج البلاغه نامه 31
3- کافی ج6ص47

جوانمردی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ، وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ کَظْمِ الغَیْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِینِ الْعَرِیکَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّیرَةِ، وَ سُکُونِ الرِّیحِ، وَ طِیبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ، وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ(1)

الها بر محمد و ال او درود فرست و مرا به زبور انسان های صالح بیارای و لباس زینت پرهیزکاران بپوشان و به عدالت گستری و فرو بردن خشم و خاموش کردن آتش فتنه و آشوب و گرد آوردن مردم پراکنده و اصلاح میان مردم و آشکار ساختن کارهای خوب و پوشاندن عیوب و نرم خویی و فروتنی و خوش رفتاری و نداشتن نخوت و کبر و خوش خلقی و سبقت گرفتن به سوی فضیلت و از خود گذشتگی در احساس و بخشش موفق بدار.

آنچه در دعای حضرت سجاد علیه السلام ملاحظه کردید نمونه هایی بود از جوانمردی که زیور انسان های صالح و لباس متقین است. جوانمرد اهل ایثار و گذشت اصلاح بین مردم و از بین برنده تفرقه و جدایی و خیر رساندن به دیگران است.

عرب به جوانمردی فتوت می گوید: فتوت عبارت از آن حالتی است که شخص فتی در عین نداری و کم داشتن بذل و بخشش می کند و به نوعی ایثارگر نیز گفته می شود و این صفتی فوق همه صفت های خوب است.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: اَلاِیثارُ اَعلیَ المَکارِمِ (2)

ایثار برترین صفات عالی انسانی است.

و نیز فرمود: اَلایثارُ اَحسَنُ الاِحسانِ وَ اَعلی مَراتِبِ الاِیمانِ (3)

جوانمردی و سخاوت نیکوترین و بالاترین مرتبه ایمان است.

ص:346


1- دعای بیستم صحیفه
2- غررالحکم
3- غررالحکم

و این هم نتیجه جوانمردی:

حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: بار پروردگارا درجات محمد صلی الله علیه و آله وسلم و امت او را به من بنمای فرمود: ای موسی تو تاب تحمل آن را نداری اما یکی از منزل های ارجمندی و والای او را که به آن سبب وی را بر تو و همه آفریدگانم برتری دادم نشانت می دهم... آن گاه ملکوت آسمان را بر موسی آشکار ساخت پس موسی منزلتی را دید که از پرتوهای آن و نزدیک اش به خدای عزوجل نزدیک بود قالب تهی کند عرض کرد پروردگارا به چه سبب او را به این کرامت و منزلت رساندی فرمود: به سبب خویی که از میان آفریدگانم او را به آن ویژه گردانیدم و آن خوی ایثار است. ای موسی هیچ یک از بندگانم که زمانی از عمر خود را به ایثار گذارنده باشد بر من وارد نشود مگر آن که از حساب رسی او شرم کنم و در هر جای از بهشتم که خواهد جایش دهم.

جوانمردی از صفات مقوم صفات دیگر محسوب می شود یعنی اگر کسی بخواهد عفیف باشد متقی و پرهیزکار باشد قطع رحم نکند و به ارحام خود رسیدگی نماید بی شک باید اول از مرام قوت چیزی داشته باشد تا به آن صفات فضیلت نایل آید.

چه زیبا فرمود مولایمان علی علیه السلام

غایَه المَکارِمِ الاِیثارُ (1)

اوج مکارم اخلاق ایثار است گفتیم معنای فتوت و جوان مردی یعنی از خودگذشتی و بخشش در عین نیاز. قرآن شریف ارزش ایثارگران را این گونه تبیین می فرماید:

وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(2)

ص:347


1- غررالحکم
2- حشر9

و یاران را بر خود مقدم می دارند هر چند خود نیازمند باشند و آنان که از بخل خویش در امانند رستگارانند.

امام صادق علیه السلام در وصف مومنان کامل می فرماید: آنان کسانی هستند که در روزگار سختی و اسایش به برادران نیکی می کنند و در عسرت و تنگدستی دیگران را بر خود ترجیح میدهند و خداوند در وصف ایشان فرموده است: و از خودگذشتگی می کنند... (1)

ابوبصیر می گوید به یکی از آن دو بزرگوار (امام باقر یا امام صادق علیه السلام ) عرض کردم: کدام صدقه برتر است؟ فرمود : جُهدُ المُقِلَّ اَما سَمِعتَ قَولَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ یُوثروُنَ... تَری ها هُنا فَضلاً؟! (2)

آنچه که شخص تنگدست می پردازد مگر نشنیده ای سخن خدای تعالی را که از خودگذشتگی می کنند... آیا در اینجا برتری نمی بینی؟!

قرآن از فتوت محمد و ال علیهم السلام می گوید:

وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا(3)

و غذا را بر دوستی خدا به مسکین و یتیم و اسیر می دهند.

و گویند ما شما را فقط برای خدا غذا می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی را نمی خواهیم.

ذیل آیات فوق امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه علیها السلام مقداری جو در خانه داشت و از آن کاچی تهیه کرد چون آماده شد و آن را در برابر خود نهادند تا تناول کنند بینوایی از راه رسید و گفت: خداوند شما را رحمت کند پس علی علیه السلام برخاست و یک سوم غذا را به او داد دیری نپایید که یتیمی آمد و گفت: خدایتان رحمت کند پس علی علیه السلام برخاست

ص:348


1- بحار ج67ص351
2- تفسیر نورالثقلین ج5ص287
3- انسان 8و9

یک سوم دیگر را به او داد. سپس اسیری از راه رسید و گفت رحمت خدا بر شما باد علی علیه السلام یک سوم باقیمانده را نیز به او داد و خود هیچ از آن نچشیدند پس خداوند سبحان این آیات را درباره ایشان نازل کرد و این آیات بر هر مومنی که به خاطر خداوند عزوجل چنین ایثاری کند نیز صادق است. (1)

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (2)

و در بین مردم کسی است که جان خویش را برای رضای پروردگار می فروشد و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است (3)

اینگونه آمده هنگامی که مشرکان تصمیم به قتل رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم داشتند و آن حضرت از مکه خارج شد و به غار ثور پناه برد. در آن شب علی علیه السلام در رختخواب رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خوابیده و در بین مکه و مدینه این آیه نازل شد و نقل شده که وقتی علی علیه السلام در رختخواب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خوابید. جبرییل در بالای سر علی علیه السلام و میکاییل در پایین پایش ایستاده بودند و جبرییل فریاد می زد آفرین آفرین بر مثل تو باد خداوند به تو بر ملایکه مباهات کرد.

ص:349


1- تفسیر نورالثقلین ج5ص470
2- بقره 207
3- در تفسیر مجمع البیان ج1ص301 و تفسیر فخر رازی ج5ص204

جهنم

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَی مَنْ عَصَاکَ، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاکَ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَیِّنُهَا أَلِیمٌ، وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ، وَ مِنْ نَارٍ یَأْکُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ یَصُولُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ. وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِیماً، وَ تَسقِی أَهْلَهَا حَمِیماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیْهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا...اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَی مَنْ عَصَاکَ، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاکَ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَیِّنُهَا أَلِیمٌ، وَ بَعِیدُهَا قَرِیبٌ، وَ مِنْ نَارٍ یَأْکُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ یَصُولُ بَعْضُهَا عَلَی بَعْضٍ. وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِیماً، وَ تَسقِی أَهْلَهَا حَمِیماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِی عَلَی مَنْ تَضَرَّعَ إِلَیْهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا(1)

خدایا به تو پناه می برم از آتشی که اسباب شکنجه برای معصیت کارانت قرار داده ای و به توسط آن هر که را از رضایت دوری جوید وعده عذاب داده ای و از آتشی که نور آن کبود و تاریک کننده است و کم آن دردناک و دور آن نزدیک است و به تو پناه می برم از آتشی که بعضی از آن بعض دیگر را می خورد و برخی بر قسمت دیگر حمله می برد و از آتشی که استخوان ها را نرم می کند و به افتادگان در آن آب جوشیده می نوشاند و از آتشی که به تضرع کننده اش رحمی نمی کند و به آنکه مهربانی خواهد ترحم نمی کند... خدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا از آتش دوزخ به فضل و رحمتت پناه ده و به شایستگی عقوبت از گناهانم درگذر و مرا خوار مگردان ای بهترین پناه دهندگان.

کسانی که به طور قطع اگر توبه نکنند و سزای عمل خویش را در دنیا ببینند اهل دوزخ هستند عبارتند از:

1-وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا (2)

ص:350


1- دعای 32 صحیفه
2- نساء 93

و هر که مومنی را از روی عمد به قتل برساند مجازاتش جهنم است و برای همیشه در آن می ماند و خداوند بر او غضب و لعن کند و عذابی بسیار بزرگ برایش مهیا سازد.

2-إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا (1)

خداوند منافقین و کافران را یک جا در جهنم جمع خواهد کرد.

3-وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ (2)

و هر که در روز جنگ به دشمن پشت کند مگر آنکه برای حمله ای منحرف شود یا سوی گروهی دیگر رود مشمول غضب پروردگار شده و جایگاهش جهنم است که بد جایگاهی است.

4-مَنْ یُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِیهَا ذَلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ (3)

هر که با خدا و رسول او دشمنی کند آتش جهنم برای همیشه جایگاهشان است و این ذلت بزرگی است.

5-إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (4)

آنهایی که از بندگی من کبر می ورزند به زودی با خواری وارد جهنم خواهند شد.

ص:351


1- نساء 140
2- انفال 16
3- توبه 63
4- غافر 60

6-إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ(1)

آنانی که مردان و زنان با ایمان را شکنجه دادند و توبه نکردند برای آنها عذاب جهنم و عذاب آتش فروزان خواهد بود.

البته آیات و روایات فراوانی وجود دارد که اقشار دیگری را مستحق آتش و جهنم برشمرد ولی برای اختصار به چند آیه فوق اکتفا کردم باشد که در این رهگذر نمونه ای از مصادیق اهل دوزخ برای ما روشن گردد.

راهکارهایی وجود دارد که انسان را از آتش دوزخ رهایی می بخشد اولین آن توبه بود که در ابتدا به آن اشاره کردیم. بی شک توبه نصوح و غیرقابل بازگشت به گناه درست است و الا خود را مسخره کردن است چنانکه امام رضا علیه السلام می فرمود:

مَن تَغوَّذِ بِاللهِ مِنَ النّارِ وَ لَم یَترُک شَهَواتِ الدُّنیا فَقَد استَهزَا بِنَفسِهِ (2)

هر کس از آتش به خدا پناه برد اما خواهش های دنیوی را وانگذارد خویشتن را به یاد مسخره گرفته است.

دومین راه نجات از آتش تقوا و ترس از خدا و پرهیز از گناه است.

وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا (3)

و هیچ یک از شما نیست مگر این که به جهنم در اید و این حکمی است حتمی از جانب پروردگار تو آنگاه پرهیزکاران را نجات می دهیم و ستمکاران را همچنان به زانو نشسته در آنجا وا می گذاریم.

بعد از توبه و تقوا ولایت امیرالمومنین علی و اولاد معصومین او عامل نجات از آتش می باشد.

ص:352


1- بروج 10
2- بحار ج78ص356
3- مریم 71و72

امام رضا علیه السلام از موسی بن جعفر از جعفر بن محمد از محمد بن علی از علی بن الحسین از حسین بن علی از علی بن ابیطالب علیهم السلام از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم از جبرییل از میکاییل از اسرافیل از لوح از قلم نقل کرده اند که :

یقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وِلایه عَلّی بن اَبیطالبٍ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنِی اَمِنَ مِن عَذابِی (1)

ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام دژ محکم من است پس هر کس داخل آن شود از عذاب من در امان خواهد بود.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

یا عَلِیُّ قَد غُفِرَ لَکَ وَ لِذُرِیَّتِکَ وَ لِشیِعَتِکَ وَ مُحِبّی شِیعَتِکِ (2)

ای علی برای تو و فرزندانت و شیعیان تو کسانی که شیعیان تو را دوست دارند آمرزش و مرحمت الهی منظور شده است.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

اَلا تَحمِدوُنَ اللهَ؟ اِنَّهُ اِذا کانَ یَوم القِیامَه یُدعی کُلَّ قَومٍ اِلی مَن یَتَوَّلَونَهُ وَ فَزِعنا اِلی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم وَ فَزِعتُم اَنتُم اِلَینا (3)

آیا شکر خدا را (به خاطر وجود مبارک ائمه) به جا نمی آورید؟!

فردای قیامت که می شود هر کس را به سوی رهبر و مولا و مرادش می خوانند ما به رسول الله پناه می بریم و شما هم به ما پناه خواهید برد.

و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اِنَّ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ اُقسِمُ بِعِزَّتِهِ اَنَّهُ لا یَجُوزُ عَقَبَه الصِّراطِ اِلاّ مَن مَعَهُ براءَه بِوِلایَتِکَ وَ وِلایَه الاَئِمَّه مِن وُلدِکَ (4)

ص:353


1- بحار ج39ص264
2- تاریخ شیعه ص37
3- تفسیر برهان ج2ص438
4- بحار ج39ص211

علی جان پروردگارم قسم به عزتش خورده که از عقبه صراط هیچ کس حق عبور ندارد مگر آنکه براتی از ولایت تو و ولایت امامان از فرزندان تو همراه داشته باشد.

ابوالقاسم فردوسی گوید:

آیا شاه محمود کشور گشای***ز کس گر نترسی بترس از خدای

نترسم که دارم ز روشندلی ***بدل مهر آل نبی ولی

برین زادم و هم برین بگذارم***ثناگوی پیغمبر و حیدرم

بنام نبی و علی گفته ام***گهرهای معنی بسی سفته ام

شفیعم محمد امامم علی است***بهر و جهانم وفی و ولی است

ص:354

حرف چ

چشم

وَ لا تَفتَنِیّ بِالَّنَظَرِ(1)

خدایا به نگاه مرا امتحان نکن.

نگاه به چه چیز این عبارت به دنبال توسعه روزی آمده به احتمال زیاد منظور امام همان نگاه های حریصانه و چشم به راه بودن درباره ثروت و اموال دیگران است و به طور کلی چشم چرانی هایی که حکایت از درون آلوده و نیت های سو دارد خداوند نعمت بزرگ چشم را داده مثل سایر نعمت ها تا در راه درستش مصرف شود و انسان ها جهت رشد و تعالی خویش استفاده کنند که گاهی بعضی با یک نگاه عبرت انگیز زندگی را متحول می کنند و رو به سوی خدای متعال می آورند و بعضی با یک نگاه تا قعر جهنم می روند.

در تایید درخواست امام سجاد علیه السلام در ایه شریفه ای از قرآن می خوانیم خداوند رسول بزرگوارش را مخاطب قرار می دهد که:

وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَی (2)

چشمان خود را به اموال و زینت های دنیوی که به اصناف کفار داده ایم مگشای که این ثروت و سرمایه را به منظور ازمایش و امتحانش داده ایم. و رزق و روزی پروردگارت که برای اهل ایمان مقرر گردیده به مراتب بهتر و عالی تر است و همواره باقی و برقرار خواهد بود.

در ذیل همین آیه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است:

مَنِ اتَبَعَ بَصَرَهُ بِما فِی اَیدِی النّاسِ طالَ هَمّهُ وَ لَم یَشفِ غَیظُهُ (3)

ص:355


1- دعای 20 صحیفه
2- طه 131
3- تفسیر صافی ص350

کسی که چشم خود را برای نگاه کردن به اموال و ثروت دیگران بگشاید اندوهش طولانی خواهد بود و غیظ و غضبش هرگز شفا نمی یابد.

یکی از مصیبت های روزگار که باعث به هم ریختن خانواده ها و افتادن در کسب حرام و خلاف شرع ها شده موضوع چشم به هم چشمی است و نگاه به زندگی و منش دیگران است.

گاه افرادی وام می گیرند ربا می دهند تا عقده حقارت خود را جبران کنند و زرق و برق به زندگی خویش داده از فامیل و دوست ثروتمند عقب نمانند و به قول خودشان زندگی با کلاسی داشته باشند و خیلی روشن تر با جیب خالی پز عالی بدهند.

مگر هر چه چشم می بیند دل باید فورا بخواهد شما خواننده عزیز به آمار حوادث تلخ و جنایات یک نگاه ساده کنید خواهید دید بسیاری از دزدی ها و آدم کشی ها به خاطر دیدن و دل بستن به مال دنیاست. گاه بستگان نزدیک خود را برای رسیدن به ثروت می کشند که چقدر زشت است که انسان مالک چشمان خود نباشد و یا هر چه دید زود اسیرش شود.

ز دست دیده و دل هر دو فریاد***هر آنچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد***زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

پس باید دیه را کنترل کرد تا گرفتار غفلت و اسارت نفس نشویم. مولایمان علی علیه السلام درباره نعمت چشم می فرمود:

لَیسَ فِی البَدَنِ شَییٌ اَقَلَّ شُکراً مِنَ العَینِ فَلا تُعطُوها سُولَها فَتَشغَلَکُم عَن ذِکرِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ (1)

در بدن عضوی کم سپاس تر از چشم نیست پس خواهش آن را برآورده نسازید که شما را از یاد خدای عزوجل باز می دارد.

آرامش انسان در ندیدن محرمات و منکرات است همان بزرگوار فرمود:

ص:356


1- خصال ص626

مِن غَضَّ طَرفَهُ اَراحَ قَلبَهُ (1)

کسی که چشم خود را پایین اندازد و نگاه به بعضی چیزها نکند دلش را آسوده گرداند.

قرآن خطاب به مرد و زن سفارش می کند از نگاه به یکدیگر پرهیز کنند.

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ (2)

به مردان با ایمان بگو دیدگان خود را از نامحرمان ببندند و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را از نامحرمان ببندند.

دو روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده اولی خطاب به مرد و زن است و یگری به زن هاست

هر که چشم خود را از حرام پر کند خداوند در روز قیامت چشم او را از آتش پر گرداند مگر این که توبه کند و از عمل خود دست بردارد (3)

خشم خداوند عزوجل سخت است بر زن شوهرداری که چشم خود را از غیرشوهر خود یا از کسی که محرم او نیست پر کند.

روایات مکرر و زیادی داریم که نگاه به نامحرم تیر زهرآلود ابلیس است حالا اگر کسی چشم خود را برگرداند و نگاه نکند و از دیدن فیلم ها و نمایش های حرام اجتناب کند چنین نتیجه ای را در بر دارد.

از پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده:

ما مِن مُسلمٍ یَنظُرُ اِلی مَحاسِنِ اِمرِاه ثُمَّ یَغُضُّ اِلّا احدَثَ اللهُ لَهُ عِبادَه یَجِدُ حَلاوَتَها فِی قَلبِهِ (4)

هیچ مرد مسلمانی نیست که نگاهش به زیبایی های زنی بیفتد و چشم خود را ببندد مگر این که خداوند برای او عبادتی پیش آورد که شیرینی آن را در دل خویش بیابد.

ص:357


1- غررالحکم
2- نور 30و31
3- بحار ج76ص334
4- میزان الحکمه ج13 6322

امام صادق علیه السلام فرمود

هر که نگاهش به زنی بیفتد و چشم خود را به طرف آسمان کند یا آن را بر هم نهد هنوز چشم بر هم نزده خداوند از حورالعین به ازدواج او در آورد (1)

راهکارهای مواظبت از چشم نسبت به نامحرمان از منظر مولایمان علی علیه السلام این است که اولا لَکُم اَوّلُ نَظرَهٍ اِلیَ الَمراه فَلا تُبِتعُوها بِنَظرَه اُخری و احذَروا الفِتنَه (2)

اولین نگاه شما به زن حق شماست اما آن را با نگاه دوم دنبال نکنید و از فتنه و گناه برحذر باشید.

ثانیا: هرگاه فردی از شما زنی را دید و از او خوشش آمد به سراغ همسر خودش برود و اگر زن ندارد دو رکعت نماز بخواند و بسیار حمد خدا گوید و بر پیامبر و ال او صلوات فرستد و آنگاه از خداوند بخواهد که از فضل خویش عطایش کند خداوند از روی مهر و رافت خود نیاز او را برطرف خواهد ساخت. (3)

و ثالثا: با در نظر گرفتن قدرت خداوندی که بر اسرار دلت آگاه است می توانی کمک بگیری و چشم از گناه و حرام بپوشانی. (4)

ص:358


1- مکارم الاخلاق ج1ص505
2- خصال 632
3- بحار ج10ص115
4- نهج البلاغه خطبه 32

حرف ح

حاجات

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی

از دعای امام سجاد علیه السلام در برآورده شدن حاجات از جانب پروردگار

اللَّهُمَّ یَا مُنْتَهَی مَطْلَبِ الْحَاجَاتِ وَ یَا مَنْ عِنْدَهُ نَیْلُ الطَّلِبَاتِ ...وَ یَا مَنْ لَا تَنْقَطِعُ عَنْهُ حَوَائِجُ الْمُحْتَاجِینَ ....اللَّهُمَّ وَ لِی إِلَیْکَ حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِی، وَ تَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِیَلِی(1)

خدایا مسبب اصلی در برآوره شدن حاجات و آنکه وسایل رسیدن به مطلوب در اختیار دارد تو هستی...ای کسی که حاجت حاجتمندان هیچ گاه از او قطع نمی گردند خدایا من از تو درخواستی دارم که قدرت رسیدن به آن را ندارم و چاره جویی ها به جایی نمی رسد.

وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً دَائِمَةً نَامِیَةً لَا انْقِطَاعَ لِأَبَدِهَا وَ لَا مُنْتَهَی لِأَمَدِهَا، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ عَوْناً لِی وَ سَبَباً لِنَجَاحِ طَلِبَتِی، إِنَّکَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ

خدایا بر محمد و ال او درود فرست آن هم درودی دایمی و پربرکت که هیچ وقت قطع نگردد و آن را وسیله کمک به من و سبب نیل به حاجتم قرار ده زیرا که تو وسعت بخش و بزرگوار هستی.

دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر***که کریم است و رحیم است و غفور است و درود

انقطاع از خلق خدا و حاجت خواستن از خدا و لاغیر نشان کمال معرفت و خداشناسی است از آنجایی او مسبب الاسباب است و فراهم کننده واسطه ها و وسایل نیل به حاجات است پس چه بهتر که هر نوع حاجت را از خداوند تبارک و تعالی بخواهیم خدایی که مالک علی الاطلاق و صاحب اختیار همه چیز است.

ص:359


1- دعای سیزدهم صحیفه

تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (1)

بزرگ است خدایی که فرمانروایی جهان هستی در دست اوست و او بر همه چیز توانا است.

خدایی که تمامی خزاین آسمان و زمین در دست اوست و به هر که بخواهد می بخشد و حاجت حاجتمندان روا می سازد و هیچ کس جز او چنین احاطه و قدرتی را ندارد.

أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ أَمْ لَهُمْ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَلْیَرْتَقُوا فِی الْأَسْبَابِ(2)

آیا گنجینه های رحمت پروردگار مقتدر و بخشنده تو در اختیار آنهاست؟ و یا حکومت آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست از آن ایشان است تا به وسیله ها بالا روند.

انبیا و اولیا هر چه می خواستند از خدا می خواستند و از غیر خدا چیزی را مطالبه نمی کردند.

زکریا علیه السلام وقتی فرزند می خواهد می گوید: رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً (3)

پروردگارا از جانب خود به من فرزندی پاکیزه عنایت کن.

ابراهیم علیه السلام پس از بیان یک سری نعمت های الهی عرض می کند

رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (4)

پروردگارا مقام حکمت را به من عنایت کن و مرا به بندگان صالحت ملحق فرما

سلیمان علیه السلام عرض کرد

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (5)

ص:360


1- ملک 1
2- ص 9و10
3- ال عمران 38
4- شعراء 83
5- ص35

پروردگارا مرا ببخش و به من حکومتی ده که بعد از من کسی به آن نایل نشود زیرا که تو بسیار بخشنده ای.

و عباد الرحمان و بندگان مخلص خدا عرض می کنند:

رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (1)

پرورداگرا از همسران ما فرزندانی به ما عنایت کن که باعث روشنی چشم ما گردند مارا برای اهل تقوا پیشوا قرار ده.

بعضی می پرسند حاجت خواستن از غیر خدا چون معصومین علیهم السلام جایز است؟ پاسخ این است محمد و ال صلوات الله علیهم اجمعین وجیه و آبرومند درگاه الهی هستند پس ما آن ها را واسطه و شفیع قرار می دهیم تا سریعتر به حاجات مشروعه خویش برسیم.

چنانکه در دعای معروف توسل که مرحوم مجلسی رضوان الله عالی علیه از محمد بن بابویه و او از ائمه طاهرین روایت کرده تمامی چهارده معصوم را با این خطاب می خوانیم.

یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه

ای سیدما و مولای ما ما به تو رو آریم و تو را شفیع سازیم و به تو به درگاه خداوند توسل جوییم و تورا مقدم بر حاجات خویش داریم ای آبرومند نزد پروردگار شفاعت ما را نزد خداوند کن.

و یا در دعا و زیارت ارزشمند جامعه کبیره که از وجود نازنین امام هادی علیه السلام منقول است می خوانیم.

وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَی بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ إِلَی اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ

ص:361


1- فرقان 74

ای معصومین شما بزرگواران باب رفع ابتلائات مردم هستید هر که به سراغ شما آمد نجات یافت و هر که نیامد هلاک شد چو شما به سوی خدا دعوت می کنید و بر او دلالت می نمایید.

وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ به توسط شماست که اندوه برطرف می شودو سختی و گرفتاری زایل می گردد.

عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ عادت شما احسان و نیکی رساندن و سرشت و داب شما کرامت است.

وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَکَاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی

و به وسیله شما خدا ما را از خواری رهایی داد و موج های گرفتاری های ما را برطرف کرد و از پرتگاه هلاکت نجاتمان داد و نیز از آتش جهنم پس پدر و مادرم و خودم فدای شما.

نکته قابل توجه آن است که حاجات را حساب شده و پرارزش انتخاب کنیم اگر چیزی از خداوند و با واسطه اهل بیت از او می خواهیم خیر دنیا و آخرت ما را در بر داشته باشد و همیشه با کشکول گدایی در خانه خدا و ابرومندان درگاه الهی نرویم گاهی بدون حاجت و فقط برای اظهار عشق و محبت به حضرت دوست به درگاهش رو می آوریم که او خود راه بنده پروری داند.

او کسی است که نپرسیده و در خواست نکرده عطا می کند در فرازی از دعای امام صادق علیه السلام در ماه رجب می خوانیم.

یا مَن یُعطِی مَن سَئَلَهُ وَ یا مَن یُعطِی مَن لَم یَسئَلهُ وَ مَن لَم یَعرِفهُ تُحَنِّنًا مِنهُ وَ رَحمَه

ای خدایی که عطا کند به هر که از او بخواهد و ای آنکه عطا کند کسی را هم که خواهش نکند و شناسدش از روی مهرورزی و رحمتش.

ص:362

چون شعیب نه از ترس جهنم و از شوق بهشت و به درگاهش اشک ذوق بریزیم چون امیرالمومنین علی علیه السلام خدا را سزاوار ستایش و بندگی بدانیم و بندگیش کنیم و چون آن مرد خراسانی که برای دیدار امام باقر علیه السلام تا مدینه پیاده آمده بود باشیم. به امام عرض کرد: به خدا سوگند برای هیچ حاجتی به محضرتان نیامدم من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر عشق و دوستی شما اهل بیت من فقط خودتان را می خواهم. (1)

حج

اللَّهُمَّ وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ، وَ زِیَارَةِ قَبْرِ رَسُولِکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ رَحْمَتُکَ وَ بَرَکَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِهِ، وَ آلِ رَسُولِکَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ أَبَداً مَا أَبْقَیْتَنِی فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ مَقْبُولًا مَشْکُوراً، مَذْکُوراً لَدَیْکَ، مَذْخُوراً عِنْدَکَ(2)

خدایا بر من منت بگذار به توفیق انجام مناسک حج و عمره و زیارت قبر رسولت که صلوات و رحمت و برکاتت بر او و ال او باد و زیارت قبول آل رسولت که بر آنها درود جاوید باد. تا زنده ام در این سال و هر سال موفق به عمره و حج شوم و حج مرا مقبول و سعی ام را مشکور و آن را در نظر داشته و ذخیره نزد خود قرار ده.

سفر حج و انجام مناسک آن چه در عمره مفرده و چه در حج تمتع آن قدر خوب و عالی است و ارزش این را دارد که انسان خود را به زحمت اندازد و به هر قیمتی شده خود را به حرم امن الهی و سایر مراکز عبادی مکه و مدینه و به خصوص زیارت قبر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه بقیع علیهم السلام برساند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: اِن اِستَطَعتَ اَن تَاکُلَ الخُبُزَ وَ المَلِحَ وَ تَحِجَّ فِی کُلِّ سَنَه فَافعَل (3)

اگر بتوانی که نان و نمک بخوری که تا همه ساله به حج بیایی چنین کن.

ص:363


1- سفینه البحار ج ص201
2- دعای بیست و سوم صحیفه
3- وافی ج2ص5

حاجی اگر با حفظ شرایط یعنی با مال حلال و خدمت به خلق خدا به حج رود میهمان خداست و خدا هم از میهمانش پذیرایی خواهد کرد.

این بیان امیرالمومنین علی علیه السلام که فرمود:

اَلحاجُّ وَ المُعتَمَرَه وَ فدُ اللهِ وَ حَقٌ عَلیَ الله اَن یُکرِمُ وَ فدَهُ وَ یُحِبُّوُه بِالمَغفِرَه(1)

آنکه حج و عمره به جا می آورد میهمان خداست و بر خداوند است که میهمان خویش را با مغفرت و آمرزش تکریم کند.

همان بزرگوار درباره فلسفه و ره آورد حج در خطبه نخست نهج البلاغه می فرماید

خداوند حج بیت الله الحرام را بر شما واجب کرد و آن خانه را قبله مردم قرار داد که چونان تشنگان به سوی آن روی می آورند و همانند کبوتران به آن پناه برند.

پروردگار حج را نشانی از تواضع مردم در برابر عظمت کبریایی خود و اعتراف به عزت خویش قرار داده و در میان بندگانش افرادی را برگزید که دعوتش را اجابت و کلامش را تصدیق کردند و بر جایگاه پیامبرانش ایستادند. و همانند فرشتگانی شدند که دور عرش الهی طواف می کنند و در بازار بندگی او بهره ها می برند و به هنگام رسیدن آمرزش پروردگار از یکدیگر سبقت می گیرند.

خداوند حج را برای اسلام نشانه و برای پناهندگان به خانه اش حرم امن ساخت حج و ادای حق آن را واجب نمود و رفتن به آنجا را بر شما لازم دانست و لذا خدای سبحان فرمود:

وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا(2)

زیارت خانه خدا بر کسی که استطاعت دارد واجب است و هر که انکار کند پس به تحقیق خداوند از جهانیان بی نیاز است.

همان بزرگوار در وصیتش به دو فرزند معصومش امام حسن و امام حسین علیهم السلام می فرمود:

و اَللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا(3)

ص:364


1- میزان الحکمه ج2ص263
2- آل عمران 97
3- نامه 47 نهج البلاغه

بترسید از خدا بترسید از خدا درباره خانه خدا تا هستید آن را خالی مگذارید زیرا اگر کعبه خلوت شود مهلت داده نمی شوید.

چیزی که حقیر به آن دقت داشته ام و برای علاقمندان به تشرف خانه خدا مفید است دعای برای حج و انجام مناسک آن در ماه مبارک رمضان است چون از تاکید ائمه علیهم السلام در ماه رمضان المبارک به اَلّلهُمَّ ارزُقنا حَجَّ بَیتِکَ الحَرام فِی عامی هذا وَ فِی کُلِّ عامٍ

که در دعای ابوحمزه ثمالی دعای سحر و دعاهای روزها و شب های رمضان تکرار شده این حقیقت روشن می شود کسانی که دوست دارند به حج و یا عمره مشرف شوند ماه مبارک رمضان دعا در این خصوص مستجاب است و یا حداقل زودتر به اجابت می رسد.

و این نکته را هم از امام صادق علیه السلام در نظر داشته باشیم که حج یک ظاهری دارد و یک باطن. ظاهرش همان مناسک و اعمالی است که حجاج انجام می دهند ولی باطن حج از دیدگاه آن بزرگوار این است

هرگاه اراده کردی که حج به جا آوری اول دلت را از غیر خدا تخلیه کن و دل را اختصاص به حضرت او بده و تمام کارهایت را به او واگذار کن و در هر نوع حرکت و رفتار به او توکل بجوی و تسلیم قضا و حکم و قدر او باش. با دنیا و راحتی آن و خلق وداع کن و کوچک ترین امیدی به یاران و زاد و توشه مادی و قدرت جوانی و اموال خویش را نداشته باش چون جای این نگرانی هست که این یک روز همه این ها و بال جانت شوند....

سپس با آب توبه غسل کن تا تو را از ناخالصی ها و گناهت پاکیزه سازدو لباس صدق و صفا و خضوع و خشوع بپوش.

و از هر چه که تو را از یاد خدا منع می کند و حجاب طاعت و بندگی تو می شود احرام ببند. و لبیک بگو به آن معنا که پاک و خالص دعوت خدای عزوجل را اجابت کرده باشی.

ص:365

با دلت همراه با فرشتگان عرش الهی طواف کن همان طور که با بدنت همراه مسلمین در اطراف بیت طواف می نمایی.

و از خواب غفلت خارج شو همان طور که برای رفتن به منی خارج می شوی در عرفات به خطاهای خویش اعتراف کن و عهدت را با پروردگار تجدید کن.

در هنگام قربانی کردن حنجره و گلوی هوای نفس خویش را ذبح کن و در جمرات شهوات و خساست و افعال ذمیمه را رمی کن.

عیوب ظاهری و باطنی خود را به حلق راس و سر تراشیدن خویش بتراش. در هنگام دخول در حرم الهی در امان و کنف و پوشش رحمت حضرت حق قرار بگیر.

و سرانجام در هنگام استلام حجر به قسمت پروردگار راضی باش و به طواف وداع از غیر خدا وداع کن. (1)

ص:366


1- بحار الانوار ج99ص124

حرام و حال

وَ عَلِّمْنِی حُسْنَ التَّقْدِیرِ، وَ اقْبِضْنِی بِلُطْفِکَ عَنِ التَّبْذِیرِ، وَ أَجْرِ مِنْ أَسْبَابِ الْحَلَالِ أَرْزَاقِی(1)

پروردگارا به من عقل معاش ده و اقتصاد سالم را بیاموز و بهلطفت مرا از زیاده روی در صرف مال بر حذر دار و روزی ام را از طریق حلال به جریان انداز.

در اصل هر نوع تصرف عدوانی و تجاوز به حقوق دیگران اعم از خوردن و آشامیدن و یا پوشیدن و مسکن گزیدن و امثال آن را حرام خواری می گویند. همان طور که تصرف مال یتیم و یا مال ربوی را خوردن مال حرام اطلاق می کنند.

از ویژگی های دین بزرگ اسلام آن است که انسان ها را در بهره برداری صحیح از مواهب طبیعی و نعمت های دنیا آزاد گذارده هر کس مجاز است که از طریق حلال شغل و حرفه داشته باشد و زندگی و معیشت خود را بگذراند و در ضمن به کسی اجازه نمی دهد بدون ملاک قانون در راه به دست آوردن ثروت و وسایل زندگی راهی را پیش گیرد که منجر به تصرف نامشروع از اموال دیگران باشد.

نخست چون امام سجاد علیه السلام باید دعا کنیم که: بار پروردگارا اقتصادمان را سالم روزیمان را از طریق حلال قرار ده و بعد خود همت کنیم احکام خرید و فروش و معاملات را بیاموزیم و با خواهش های نفسانی مبارزه نموده تا از افتادن در دام شیطان و حرام خواری رهایی یابیم.

قرآن بیشتر مردم را دنباله رو هواهای نفسانی می داند و می فرماید که شتابان به سوی حرام و خوردن مال حرام گرایش دارند.

وَتَرَی کَثِیرًا مِنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (2)

ص:367


1- دعای سیم صحیفه
2- مائده 62

بسیاری از آنها را بنگری که در گناه و ستمکاری و خوردن حرام می شتابند بسیار بدکای را پیشه خود نمودند.

روزی علی علیه السلام برای ورود به مسجد مرکب خود را به فردی سپردند. آن شخص لجام مرکب را کشیده بیرون آورد و فرار کرد و مرکب را به حال خود گذاشت مولایمان امیرالمومنین علیه السلام از مسجد بیرون آمد در حالی که در دست خود دو درهم گرفته تا با آن شخص در مقابل نگهداری و محافظت مرکب بدهد دید مرکب بدون لجام است.

امام علیه السلام سوار شدند و رفتند دو درهم را به غلام خود داده که برای آن مرکب لجام بخرد. غلام به بازار رفت و همان لجام را دست یک نفر دید و معلوم شد که سارق آن را به دو درهم به آن شخص فروخته و دو درهم گرفته رفته است. وقتی غلام این مطلب را به آن حضرت گزارش داد فرمود:

اِنَّ العَبدَ لَیَحرِمُ لِنَفسِهِ الرِّزقَ الحَلالِ بِتَرکِ الصَّبرِ وَ لا یَزدادُ عَلی ما قَدَّرَلَهُ (1)

به تحقیق بنده بر خود رزق حلال را به واسطه صبر نکردن و شتاب کردن حرام می کند در حالی که بیش از آن چه مقدرش بوده به دست نیاورده است یک سخن صمیمی با متولیات امور مالی خانواده ها دارم که ای عزیزان برای چه و برای که این اندازه تلاش می کنید تا سفره خود و زن و فرزند را از معاملات ربوی و اجحاف و گران فروشی و احتکار و کلاه برداری رنگین نمایید. ایا هیچ می دانید که گناه آلوده شدن روح و روان زن و فرزند به گردن شماست و این شما هستید که باید روز قیامت پاسخ گو باشید چرا خود را فدای دیگران می کنید آن هم از طریق حرام.

البته سخن این حقیر اقتباس از کلام مولایمان علی علیه السلام است که دلسوزانه می فرمود:

اتَّقُوا اللَّهَ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ

ص:368


1- لئالی الاخبار ج2ص151

جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَی رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ (1)

ای مردم از خدا بترسید چه بسا آرزومندی که به آرزوی خود نرسید و سازنده ساختمانی که در آن مسکن نکرد و گرده آورنده ای که زود آنچه را گرد آورده رها خواهد کرد شاید که از راه باطل گرد آورده و یا حق دیگران را بازداشته و با حرام به هم آمیخته که گناهش بر گردن اوست و با سنگینی بار گناه در میگذرد و یا پشیمانی و حسرت به نزد خدا می رود که در دنیا و آخرت زیان کرده و این است زیانکاری آشکار.

و یک پیشنهاد به کسانی که علاقمند هستند بدانند چه چیزهایی در اسلام حلال و چه چیزهایی حرام است. به طور قطع با مرور و مطالعه دقیق نسبت به احکام شرعیه و رساله عملیه مراجع تقلید ادام الله ظلهم می توان مجموعه ای از حلال ها و حرام ها را شناخت و انشاء الله به کار بست.

این فرع فقهی را همه مراجع در باب تقلید آورده اند بر مکلف لازم است مسایلی را که احتمال می دهد به واسطه یاد نگرفتن آنها در معصیت یعنی ترک واجب یا فعل حرام واقع می شود یاد بگیرد.

ص:369


1- حج11 نهج البلاغه حکم و مواعظ 344

حرص

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ(1)

خداوندا به تو پناه می بریم از هیجان حرص

امام سجاد علیه السلام در این دعا که عنوانش هست: فِی الِاسْتِعَاذَةِ مِنَ الْمَکَارِهِ وَ سَیِّئِ الْأَخْلَاقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَالِ در پناه بردن به خدا از آنچه زشت و بدی اخلاق و خطا و لغزش در رفتار است نخستین رذیله ای که از آن به خدا پناه می برد حرص است این حکایت از شدت رذالت این صفت می نماید.

شخص حریص باید بداند که حرص هیچ گونه تغییری درخصوصیات زندگی انسان نخواهد داشت و آنچه مقدر الهی است به او می رسدوباید باور داشت که هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه روزی وی بر عهده پروردگار است و برای هر که بخواهد بسط و توسعه روزی می دهد.

گر جهان را پر در مکنون کنند***روزی تو چون نباشد چون کنند

بر سر هر لقمه بنوشته عیان***که فلان ابن فلان ابن فلان

هین توکل کن ملرزان پا و دست***رزق تو بر تو ز تو عاشق تر است.

امام صادق علیه السلام سفارش می فرمود:

لا تَحرُص عَلی شَییٍ لَو تَرَکتَهُ لَوَصِلَ اِلی قَولِهِ فَاِنَّ الدُّنیا خَلَقَها اللهُ تَعالی بِمَنزِلَه ظِلِّکَ اِن طَلَبتَهُ اَتعَبَکَ وَ لا تُلحِقُهُ اَبَدًا وَ اِن تَرَکتَهُ یُتبَعُکَ وَ اَنتَ مُستَرِیحٌ مِنهُ (2)

به چیزی حرص نورز که اگر آن را ترک کنی سراغت می آید تا آنجا که فرمود همانا دنیا را خداوند تبارک و تعالی همانند سایه ات خلق فرموده اگر او را طلب کنی از تو دور می شود و هیچ گاه به او نمی رسی و اگر او را رها کنید دنبالت می آید و به توسط او در آسایش و راحتی واقع خواهی شد.

ص:370


1- دعای هشتم صحیفه
2- سفینه البحار ج1ص234

هنگامی که عبدالله بن عامر استاندار عراق گردید دو نفر که سابقه رفاقت با او داشتند یکی از انصار و دیگری ثقفی برای استفاده از مقام و موقعیت او به سویش حرکت کردند در بین راه مرد انصاری از مسافرت منصرف شد و به محل خود بازگشت و گفت کسی که عبدالله بن عامر را استاندار عراق کرده تواناست به من روزی عنایت کند.

مرد ثقفی به عراق آمد عبدالله بن عامر احوال رفیق انصاری را از او پرسید ثقفی گفت او از بین راه بازگشت. عبدالله دستور داد به مرد ثقفی چهار هزار دینار بدهند و برای انصاری هشت هزار دینار فرستاد.

ثقفی از این پیشامد تعجب کرده این شعر را سرود

فَوَاللهِ ما حَرَّصَ الحَریصُ بِنافِعٍ ***فَیُغنی وَ ما زَهِدَ القُنُوعُ بِضائر

سوگند به پروردگار حرص و آز شخص حریص فایده ای در زیان کردن روزی ندارد و نه قناعت مرد پارسا ضرر به روزی می رساند. (1)

آنانکه روی دنیا با چشم عقل دیدند***چون صید تیر خورده از دام وی رمیدند

مردان حق ز دنیا بستند دیده دل***از نیک و بد گذشتند جز حق کسی ندیدند

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

حریص بین هفت آفت دشوار گرفتار است

1-فکر متوالی که برای بدنش ضرر دارد

2-کوشش زیادی که به پایان نخواهد رسید

3-رنج و سختی که هرگز آسوده از آن نمی شود مگر هنگام مرگ

4-ترس و هراسی که جز ابتلا به آنچه از او می ترسد فایده ای ندارد

5-اندوهی که بی جهت زندگی را بر او ناگوار می کند

ص:371


1- مستدرک ج1ص79

6-حساب دقیقی در پیشگاه خداوند از او کشیده می شود که رهایی از آن نخواهد داشت مگر به عفو و بخشش پروردگار

7-کیفر دردناکی که راه فرار از آن برایش نیست و نه چاره ای دارد(1)

باید از حریص پرسید نگران چه چیزی هستی به راستی باور نداری خدا روزی رسان است و تو هم به اندازه سهمی که از زندگی و عمرت داری از مواهب این دنیا بهره مند خواهی شد پس حرص چه مفهومی دارد.

مولایمان علی علیه السلام برای اجتناب از حرص می فرمود:

یَا ابْنَ آدَمَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذِی لَمْ یَأْتِکَ عَلَی یَوْمِکَ الَّذِی قَدْ أَتَاکَ فَإِنَّهُ إِنْ یَکُ مِنْ عُمُرِکَ یَأْتِ اللَّهُ فِیهِ بِرِزْقِکَ(2)

ای فرزند آدم اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا زیرا اگر روز نرسیده از عمر تو باشد خدا روزی تو را خواهد رساند.

همان بزرگوار فرمود: یَا ابْنَ آدَمَ مَا کَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِکَ فَأَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ (3)

ای فرزند آدم آنچه را که بیش از نیاز خود فراهم کنی برای دیگران اندوخته ای آدم حریص فکر و اندیشه خود را تخریب می کند و اصولا اجازه فکر کردن به خود نمی دهد و در یک کلام حرص آفت عقل است.

همان بزرگوار فرمود:

أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ (4)

قربانگاه اندیشه ها زیر برق مطامع و حرص است.

ص:372


1- مستدرک الوسایل ج2ص235
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 267
3- همان مدرک 192
4- همان مدرک 219

حسابرسی

وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ، قَبَضَهُ إِلَی مَا نَدَبَهُ إِلَیْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ، لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی(1)

تا این انسان حساب عمرش را تمام و کمال بستاندو در نتیجه به وعده هایی که به او داده از اجر سرشار بهشت و یا پاداش ترسناک دوزخ نایل شود. تا کسانی که بد کرده اند در برابر کارهایی که انجام داده اند سزا دهد و کسانی را که نیکی کرده اند پاداش نیکو دهد. (2)

قیامت هنگام حسابرسی اعمال انسان هاست در آن روز خداوند حسابگر به ریز و درشت کارها می رسد و پاداش می دهد.

یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ(3)

مردم متفرق می شوند تا کارهای خود را ببینند پس هر کس به اندازه ذره ای کار نیک کرده باشد آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای کار بد کرده باشد آن را می بیند.

عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا (4)

به تحقیق خداوند بر همه چیز عالم حسابگر است و حسابرسی خود خیلی سریع و تند است در هشت جای قرآن تاکید شده که اِنَّ اللهَ سَریعُ الحِسابِ (5)

خداوند به سرعت به حساب ها می رسد.

انسان آگاه آنچه از خوب و بد زشت و زیبا صواب و خطا انجام داد حسابرسی می کند و پس از محاسبه اگر در خود لغزشی سراغ داشت به عتاب و سرزنش و ملامت نفس بر می خیزد آنقدر خود را تقبیح و توبیخ می کند تا زشتی در او سرکوب شود.

ص:373


1- دعای اول صحیفه
2- نجم 31
3- زلزله 6تا8
4- نساء 86
5- غافر 7

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

عِبَادَ اللّهِ زِنُوا اءَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ اءَنْ تُوزَنُوا وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ اءَنْ تُحَاسَبُوا (1)

بندگان خدا خودتان را بسنجید پیش از آنکه سنجیده شویدو به حساب خویش رسیدگی کنید پیش از آنکه حساب شما را وارسی نمایند.

راه محاسبه آن است که کارها مثبت و منفی خود را بررسی کنیم آنچه را که مخالف با موازین شرع مقدس است کنار گذاشته و آنچه موافق است عمل نماییم چگونه یک کاسب و پیشه ور حساب سرمایه خود را می رسد برای روشن شدن وضع طلبکار بدهکار چند دفتر حساب دارد و در آخر سال وگاهی آخر ماه و هفته و گاهی آخر روز سود و زیان خویش را مورد دقت ومطالعه قرار می دهد اگر سود برده باشد خوشحال و اگر ضرر کرده باشد مضطرب و ناراحت می شود.

شخص مومن نیز مثل یک کاسب باید حساب سود و زیان معنوی خود را داشته باشد باید بداند چه می کند حساب چشم و گوش و دست و پا و قلب را داشته باشد چه می بیند چه می شنود به چه توجه دارد به کجا می رود علاقه اش به چیست با که معاشر است مقصودش کیست باید حساب همه اینها را داشته باشد.

همان بزرگوار فرمود هر انسان عاقل لازم است که گناهان و لغزش های دینی و فکری و اخلاقی خود را بشناسد و محاسبه و بررسی نماید و آنها را در حافظه خود و یا روی کاغذ ضبط کند آنگاه بکوشد تمام خلافکاری هایش را ریشه کن کند.(2)

امام حسن عسکری علیه السلام در تفسیر خود از پدران خویش نقل فرموده حضرت علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل فرمود:

ص:374


1- نهج البلاغه خطبه 89
2- میراث امامان ص 198

فهمیده ترین مردم کسی است که به محاسبه خویش اقدام کند و برای بعد از مرگ کاری بکند مردی در محضر آن بزرگوار حضور داشت عرض کرد که چگونه می توان به حساب خویش رسید فرمود هر روز که به شب می رسد به خودش مراجعه کند و بگوید ای نفس امروز به پایان رسید و دیگر برنمی گردد و خداوند از تو می پرسد که امروز را چگونه تمام کردی چه نوع عملی در آن انجام دادی؟ آیا ذکر خدا گفتی و به یاد او بودی؟ آیا حمد و سپاسش را به جا آوردی؟ ایا حاجت های مومنی را برآورده کردی کارهای خود را یکی یکی بشمرد پس از بررسی و دقت اگر عمل صالح و خوبی داشت خدا را شکر کند و تکبیر گوید بر آنچه خداوند به او توفیق داده است و اگر به معصیت و خطایی برخورد کند و تکبر گوید بر آنچه خداوند به او توفیق داده است و اگر به معصیت و خطایی برخورد کرد توبه کند و از خداوند طلب عفو نماید و تصمیم بگیرد که دیگر مرتکب آن لغزش و خطا نشود. (1)

آری اگر در این دنیا به حسابرسی نپرداختیم در روز قیامت خداوند تبارک و تعالی ما را مکلف می کند تا به حساب خویش برسیم آن وقت رسوایی به بار خواهد آمد.

وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا(2)

هر انسانی پرونده اعمالش برگردن اوست آنگاه در روز قیامت در حالی که نامه اعمال گشوده است برای او بیرون می آوریم به او گفته می شود بخوان پرونده ات را کافی است که امروز خودت قضاوت کنی و حسابگر خویش باشی.

انسان پرونده باز شده و آماده را شروع به مطالعه می کند و می بیند تمامی لغزش ها نوشته شده چیزی از قلم نیفتاده گناه در خانه و خیابان گناه در سفر و وطن گناه نسبت به پدر و مادر و زن فرزند گناه نسبت به همسایه و همکار و مردم جامعه گناه در جوانی و

ص:375


1- وسایل الشیعه ج1ص380
2- اسراء 13و14

میانسالی و پیری گناه نسبت به استادو همکلاسی ها و غیره همه و همه نوشته شده ناگهان بر سر خود فریاد می کشد.

وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا (1)

نامه اعمال را پیش می آورند و می بینی که مجرمین چگونه در ترس و هراسند و می گویند وای بر ما این چه نامه ای است؟ تمامی گناهان چه کوچک و چه بزرگ از قلم نیفتاده است و آنچه کرده اند در برابرشان حاضر می بینند و پروردگارت به هیچ کس ظلم نخواهد کرد.

ای به غفلت گذرانیده همه عمر عزیز***تا چه بودی و چه کردی عملت کو کدام

توشه آخرتت چیست در این راه دراز***که ترا موی سفید از اجل آورد پیام

دل بر این گنبد گردنده خون خوار مبند***که بسی همچو تو دید است و ببیند ایام

وای اگر پرده بیفتد که ز بس خجلت و شرم***همه بر جای عرق خون دل آید ز مشام

فکر آن کن که نمایی ز سعادت محروم***کار خود ساز که اینجا دو سه روزیست مقام

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در سفارشاتش به اباذر فرمود:

یا اَباذَر حاسِب نَفسَکَ قَبلَ اَن تُحاسَبَ وَ اَنَّهُ اَهوَنُ لِحِسابِکَ غَدًا (2)

ای اباذر قبل آنکه به حساب اعمالت برسند خود به حساب خویش برس که این محاسبه آسان تر از محاسبه فردای قیامت است.

ص:376


1- کهف 49
2- وسایل ج11ص379

حسد

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ ...غَلَبَةِ الْحَسَدِ(1)

خداوندا به تو پناه می بریم از مسلط شدن حسد

اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِی رُوعِی مِنَ التَّمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ الْحَسَدِ ذِکْراً لِعَظَمَتِکَ، وَ تَفَکُّراً فِی قُدْرَتِکَ، وَ تَدْبِیراً عَلَی عَدُوِّکَ(2)

خدایا چنان کن آنچه را شیطان در دلم و خاطرم اندازد از آرزو و بدگمانی و حسد همه مبدل به تذکر عظمت تو و تفکر در قدرت تو و تدبیری برای از بین بردن دشمنت گردد.

از جمله رذایلی که انسان را به نابودی می کشاند حسد است از زشتی این حالت روحی همین بس که شخص حسود لذت زندگی و آسایش خود را در رنج و فلاکت و گرفتاری دیگران جستجو میکند و فکر می کند چنین چیزی ممکن است در حالی که به آرزوی خود نخواهد رسید و بالاخره به واسطه حسد زندگی نکبت باری پیدا خواهد کرد.

حسود به جای آنکه از آنچه دیگران از نعمت ها دارند شادمان باشد و همانندش را از فضل خدا طلب کند همواره خود را می خورد و دائما در عذاب است و کاری می کند نعمت از صاحبش سلب شود.

اشکال بزرگ اینجاست که حسود دست به گناهان کبیره و اعمال زشت دیگری نیز می زند به طور مثال گاهی با سخن چینی و ایجاد فتنه و به هم زدن بین مردم و گاهی با ریختن آبرو و حیثیت اشخاص محترم و خوش نام و گاهی هم با غیبت و تهمت و بر چسب زدن تلاش می کند افراد موردنظر خود را ضایع سازد. خطر حسادت تا حدی است که قرآن به ما سفارش می کند از شر آن به خدا پناه برید. وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (3)

آیا به مردم حسد می ورزند چون آنها را خدا به فضل خود برخوردار نموده است حسد از کوردلی و انکار فضل خدا نشات می گیرد امام صادق علیه السلام فرمود: وَ الّرِزقُ مَقسُومٌ

ص:377


1- دعای هشتم صحیفه
2- دعای بیستم صحیفه
3- فلق 5

فَماذا یَنفَعُ الحَسَدَ الحاسِدِ وَ ماذا یَضُرُّ المَحسُودِ الحَسَدِ وَ الحَسَدُ اَصلُهُ مِن عُمیِ القَلبِ وَ الجُحُودِ لِفَضلِ اللهِ تَعالی (1)

رزق و روزی انسان قسمت و تعیین شده پس حسد برای شخص حسود چه سودی دارد و برای محسود چه زیانی حسد ورزیدن از کوری دل و انکار فضل پروردگار است.

درد و مرضی که همه امت ها به آن مبتلا بوده اند حسد است و راه نجات همان می باشد که امام سجاد علیه السلام فرمود و آن پناه بردن به خداوند از غلبه حسد

اَلّلهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ ...مِن غَلَبَه الحَسَدِ

حضرت لقمان علیه السلام به پسرش گفت شخص حسود سه نشانه دارد

1-در پشت سر غیبت می کند.

2-در مقابل و در حضور تملق گویی می نماید

3-و در هنگام وقوع حوادث تلخ و مصیبت سرزنش و شماتت می کند. (2)

اولین خونی که به ناحق بر روی زمین ریخت از روی حسد بود قابیل برادرش هابیل را کشت زیرا که نتوانست پیروزی و موفقیت هابیل را ببیند و می توان گفت بیشتر حق کشی ها و جنایات به واسطه همین خوی زشت پیدا شده داستان یوسف و گرفتاری هایش از این صفت رذیله سرچشمه گرفت. رنج و گرفتاری پیامبران و به خصوص پیامبر گرامی اسلام و شهادت امامان معصوم علیهم السلام از این خوی بد فراهم شد. مردم زشت سیرت شخصیت و عظمت آنها را نمی توانستند بر خود هموار کنند حسد ورزیده و در مقام از بین بردن آنها برآمدند.

به یک نمونه از اعمال حسادت که منجر به شهادت امام معصوم علیه السلام شد توجه کنید

احمد بن ابی داوود قاضی معتصم عباسی پیش دوست صمیمی خود ذرقان آمد در حالی که بسیار عصبانی و خشمگین بود.

ص:378


1- مستدرک الوسایل ج2ص327
2- بحار ج12ص100

ذرقان پرسید چه شده است؟ احمد گفت از نزد معتصم می آیم خشم من به خاطر این سیاه چهره ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا علیه السلام است آرزو داشتم بیست سال پیش از این مرده بودم و امروز را نمی دیدم گفتم مگر چه شده؟ گفت دزدی را پیش خلیفه آوردند که اعتراف به دزدی خود می کرد معتصم طریقه تطهیر و حد او را پرسید بیشتر فقها حاضر بودند دستور داد بقیه را نیز احضار کند محمد بن علی علیه السلام را هم خواست از ما پرسید حد دزد را چگونه باید جاری کرد؟ فَقُلتُ مِنَ الکَر سُوعِ گفتم از مچ دست باید جدا کرد.

پرسید به چه دلیل؟ گفتم به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف تا مچ می شود در آیه تیمم نیز می فرماید: فَامسَحُوا بِوُجُوهِکُم وَ اَیدِیکُم بسیاری از علما در این نظریه با من موافقت کرده تایید نمودند دسته دیگر از دانشمندان گفتند باید دست را از مرفق و آرنج برید خلیفه پرسید برای چه؟ گفتند به دلیل آیه وضوء وَ اَیدِیِکُم اِلی المَرافِقِ چون حد دست را خداوند در این ایه تا آرنج معین می کند برخی نیز فتوا به قطع از شانه دادند و استدلال بر این کردند که دست شامل از انگشتان تا شانه می شود.

در این هنگام خلیفه روی به محمد بن علی (جواد الائمه) علیه السلام کرده و گفت یا اباجعفر شما چه می گویید؟

فرمود علما گفتار خود را گفتند مرا از نظر دادن معاف دار.

گفت شما را به خدا سوگند می دهم نظریه خود را بگویید.

حضرت جواد علیه السلام فرمود: اکنون که قسم دادی می گوییم این حدود اهل سنت و علمای حاضرین تعیین کردند اشتباه و خطاست درباره دزد باید انگشتان او را بدون ابهام برید. پرسید دلیل شما چیست؟

ص:379

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: سجده بر هفت محل لازم است پیشانی دو دست دو زانو و دو انگشت ابهام پا هرگاه دست را از مچ یا آرنج جدا کنند دیگر دستی برای سجده باقی نمی ماند در صورتی که خداوند در قرآن می فرماید مواضع سجود اختصاص به خداوند دارد ما کانَ اللهُ لَم یَقطَع و هر چه برای خدا باشد بریده نمی شود.

معتصم از این حکم شادمان شد و تصدیق کرد دستور داد انگشتان دزد را طبق نظریه حضرت جواد علیه السلام بریدند.

ذرقان می گوید احمد بن ابی داوود پس از نقل داستان سخت افسرده و ناراحت بود که چرا نظریه او رد شده از حسادت به خود می پیچید. سه روز پس از این جریان پیش معتصم عباسی رفت و گفت آمده ام تو را نصیحتی کنم و این به خاطر محبتی است که به ما داری و می ترسم اگر نگویم کفران نعمت کرده باشم و به آتش جهنم بسوزم.

پرسید آن نصیحت چیست؟ گفت وقتی شما مجلسی از علیا و فقها تشکیل می دهید تا امر مهمی از امور دینی مطرح شود وزرا امرا صاحب منصبان لشکری و کشوری و دربانان همگی حضور دارند.

مذاکرات این مجالس در خارج گفت و گو می شود اگر در چنین مجلس شما رای فقها را رد کنی و گفته محمد بن علی علیه السلام را قبول نمایید کم کم موجب می شود که مردم به او متوجه شوند و از بنی عباس منصرف کردند و خلافت را از تو گرفته و به او تحویل دهند در حالی که هم اکنون عده ای از مردم امامت او را قبول دارند. حسد کار خود را کرد این سخن چینی اثر خود را بخشید معتصم چنان تحت تاثیر گفته او واقع شد که احمد بن ابی داوود را دعا کرد و گفت: جَزِاکَ اللهُ عَن نصِیحَتُک خَیرًا خدا تو را از این نصیحتی که کردی جزای خیر دهد.

ص:380

روز چهارم دستور داد مقدمات مسموم کردن و کشتن امام علیه السلام را آماده سازند. (1)

محدث قمی رضوان الله تعالی علیه می نویسد مشهور آن است که همسر امام علیه السلام دختر مامون لعنه الله علیه به تحریک برادر مامون یعنی همان معتصم عباسی آن بزرگوار را مسموم کرد.

معتصم زهری برای ام الفضل فرستاد که داخل طعام و خوراک حضرت کند ام الفضل انگور رازقی را زهرآلود کرد و برای امام علیه السلام آورد و امام به محض تناول اثر زهر را در بدن خویش مشاهده کردند.

امام جواد علیه السلام فرمود: سزای عملت را خواهی دید قسم به خدا به بلایی مبتلا خواهی شد که مرهم پذیر نباشد. (2)

در پایان این بحث توجه به این آیه لازم است

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (3)

آن چیزهایی را که خدا به وسیله آن شما را بر یکدیگر برتر داده آرزو نکنید برای مردان آنچه کسب کرده اند بهره ای هست و برای زنان از آنچه کسب کرده اند بهره ای خواهد دید از کرم پروردگار درخواست کنید که خدا به همه چیز آگاهی دارد.

ص:381


1- بحار ج5ص100
2- منتهی الامال
3- نساء 32

حسن خلق

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ...وَ کَظْمِ الغَیْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، ...وَ لِینِ الْعَرِیکَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّیرَةِ(1)

الها بر محمد و ال محمد و ال او درود فرست و مرا به زیور انسان های صالح بیارای... و به بردن خشم و خاموش کردن آتش فتنه و آداب و گرد آوردن مردم پراکنده... و به نرم خویی و فروتنی و خوش رفتاری و خوش خلقی موفق بدار.

یکی از نمرات از دوران دبستان تا سطح عالی علمی نمره انضباط است انسان منضبط کسی است که در معاشرت با مردم ادب و اخلاق را رعایت کند و همیشه نمره خوب بیاورد.

وقتی بحث حسن خلق و خوش رفتاری می شود یعنی طرز راه رفتن و نشست و برخاست نوع برخورد با اشخاص و تمامی مسایل در نهایت احترام و تکریم به دیگران انجام گیرد اولین نشانه حسن خلق در تلاقی و برخورد با طرف مقابل معلوم می شود.

وَإِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا (2)

زمانی که شما را درود و سلام فرستادند شما نیز سلامی بهتر از آن جواب گویید و در مورد سلام و جوابش به ما دستور داده اند هر چه فاش تر باشد بهتر است.

امام محمد باقر علیه السلام می فرمود:

اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ اِفشاءَ السَّلامِ (3)

خداوند بزرگ دوست می دارد که سلام به طور آشکار گفته شود.

نشانه دیگر حسن خلق پذیرایی از میهمان و استقبال از اوست. احترام به میهمان و یا گرمی او را تحویل گرفتن حکایت از خوش خلقی می کند.

امام صادق علیه السلام درباره پذیرایی از میهمان می فرمود:

ص:382


1- دعای بیستم صحیفه
2- نساء 86
3- کافی ج2ص645

اِذا اَتاکَ اَخوکَ فَاِتهِ بِما عِندکَ وَ اِذا دَعَوتُهُ فَتَکَلَّفُ (1)

هرگاه برادر دینی تو بر تو وارد شد آنچه داری برای او بیاور ولی اگر او را دعوت کردی از او درست پذیرایی کن.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم حتی دستور می دهد که میهمان را پس از پذیرایی تا درب خانه بدرقه کنید.

مِن حَقِّ الضَّیفِ اَن تَمشِی مَعَهُ فَتَخرُجَهُ مِن حَرِیمِکَ اِلی البابِ (2)

یکی از حقوق بر میزبان این است که از اتاق تا درب منزل میهمان را بدرقه کند.

حسن خلق بهترین و عالی ترین راه رشد و تعالی انسان است قرآن رشد سریع اسلام و نفوذ عمیق رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم را محصول خوش خلقی و خوش رفتاری پیامبر می داند.

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ (3)

ای رسول ما مرحمت پروردگار تو را با مردم مهربان و خوش خوی گردانید و اگر تند خو و سخت دل بودی مردم از گرد تو پراکنده می شدند پس تو از لغزش هایشان درگذر و برای آنها طلب مغفرت بنما.

وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (4)

ای رسول ما پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمان تبه تواضع بگستران وقتی از امام صادق علیه السلام از حدود و اندازه حسن خلق پرسیدند؟ فرمود: تَلِینُ جَناحَکَ وَ تَطِیبُ کَلامَکَ وَ تَلقی اَخاکَ بِبِشرٍ حَسَنٌ(5)

با مردم مهربانی و لطف کنی و با آنها پاکیزه سخن گویی و با رویی شادان با آنها رو به روی شوی.

ص:383


1- بحار جلد15ص240
2- همان مدرک
3- آل عمران 159
4- شعراء 215
5- کافی ج2ص103

چرا بعضی در اجتماع عقب افتاده و در حال رکود و شکست هستند؟ بی شک اغلب بداخلاق و بدرفتارند و خودشان باعث سیاه بختی خویش شده اند همان بزرگوار فرمود:

اَلبِرِّ وَ حُسنُ الخُلقِ یَعمُرانِ الدِّیارَ وَ یَزیدانِ فِی الاَعمارِ (1)

نیکی و خوش الخلاقی با مردم شهرها را آبادو عمرها را زیاد می کند.

همان طور که هر انسان به خود علاقه مند است و دوست دارد که مردم به او اظهار محبت و احترام کنند او نیز همین شیوه را درباره دیگران به اجرا در آورد با خلق نیکو زبان ملایم و برداشت صادقانه در برابر خلق خدا روبرو شود.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: مردی حضور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و از آن بزرگوار خواست که به سوالات او جواب دهد شش سوال کرد که یکی از آنها این بود: عَلِّمِنی عَمَلًا یُحِبُّنی المَخلوقُ (2) به من کاری بیاموز که مردم به من علاقه مند شوند.

پیامبر فرمود: اِذا اَرَدتَ اَن یُحِبُکَ المَخلوُق فَاَحسِن اِلَیهِم وَ اَرفِض ما فِی اَیدیهم (3)

هرگاه اراده کردی مردم ترا دوست بدارند با آنها به نیکی رفتار کن و از آنچه در اختیار دارند خود را بی نیاز نشان بده.

ص:384


1- وسائل ج2ص475
2- سفینه البحار ج1ص599
3- سفینه البحار ج1ص599

حقوق

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی مِثْلَ ذَلِکَ مِنْهُمْ، وَ اجْعَلْ لِی أَوْفَی الْحُظُوظِ فِیمَا عِنْدَهُمْ، وَ زِدْهُمْ بَصِیرَةً فِی حَقِّی، وَ مَعْرِفَةً بِفَضْلِی حَتَّی یَسْعَدُوا بِی وَ أَسْعَدَ بِهِمْ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ(1)

پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و همانند آنچه را که برای همسایگان و دوستانم خواستم به من روزی کن و برخوردارترین بهره ها را که به ایشان عطا شده برای من در نظر بگیر و آگاهی آنها را نسبت به حقوق من افزون فرما و به آنها آشنایی به فضل مرا فراوان کن تا به وسیله من نیک بخت شوند و من به توسط آنها سعادتمند گردم. ای خدای جهانیان دعایم را مستجاب فرما. امام سجاد علیه السلام رساله حقوقی دارد که به طور مبسوط درباره حقوق اعضا بدن بر عهده ما حقوق خانواده حقوق زن و شوهر حق معلم و شاگرد حقوق مومنین نسبت به یکدیگر بحث فرموده است.

و می فرماید: فَطُوبی لِمَن اَعانَهُ اللهُ عَلَی قَضاءِ ما اَوجَبَ عَلَیهِ مِن حُقُوقِهِ خوشا به حال آن کسی که خداوند او را در اداء حقوقی که بر او واجب ساخته یاری می فرماید. (2)

همان بزرگوار درباره حقوق مومنین نسبت به هم فرمود:

حق عمومی و مشترک هم دین های تو آن است که در باطن سلامتی آنها را بخواهی و بال های رحمت و مهربانی را بر آنان بگسترانی و در مقابل بدی هایش از خود نرمش نشان دهی و قلوب آنان را جلب کرده و کارهایشان را اصلاح نمایی و از آنان که به تو و به خودشان نیکی می کنند شکر کنی زیرا آن کس که به خود خوبی کند در واقع به تو نیکی کرده چون در آن هنگام از آزار تو خودداری نموده و احتیاجاتش را خودش برآورده کرده و از رجوع کردن به تو خود را باز داشته است پس برای همه آنان دعا کن و همه را

ص:385


1- دعای بیست و ششم صحیفه
2- تحف العقول ص156

یاری نما و هر یک از آنها را متناسب با مقام و موقعیتشان نسبت به خود حقشان را ادا کن. بزرگ آنان را به دیده پدری بنگر و کوچک آنان را هم چون فرزند و متوسطین آنها را همانند برادر خود محسوب کن و هر یک به نزد تو آمدند با لطف و رحمتت از ایشان پذیرایی بنما و با برادر دینی ات بر طبق حقوق برادری رفتار کن. (1)

از مجموعه آیات و روایات شریفه ای که به دست ما رسیده این نتیجه به دست می آید که اسلام برای مومنین نسبت به یکدیگر ارزش فوق العاده ای قایل است و حتی تا آن مرحله پیش رفته که عبادت جامع و کامل خدا در رعایت حقوق مومنین است. این بیان از امام صادق علیه السلام است که فرمود: وَ اللهِ ما عُبِدَاللهُ بِشَییٍ اَفضَلَ مِن اَداءِ حَقِّ الُمومِنِ(2)

به خدا قسم خداوند به چیزی برتر از ادا حق مومن عبادت نشده است. معلی بن خنیس از امام صادق علیه السلام پرسید حق مسلمان بر مسلمان دیگر چیست؟ فرمود به هر مسلمان هفت حق واجب است و آنها به قدری مهمند که اگر یکی را ضایع نماید از ولایت و اطاعت خداوند بیرون رفته و بهره ای از جانب پروردگار به او نمی رسد. معلی عرض کرد که حقوق چیست؟ فرمود: ای معلی من نسبت به تو مهربانم می ترسم که آن حقوق را ضایع کنی و آنها را محافظت ننمایی و بیاموزی اما عمل نکنی گفت هیچ نیرویی بر انجام اطاعت نیست مگر از جانب خداوند لا قُوَّه اِلّا بِاللهِ آنگاه حضرت فرمود آسان ترین حقوق آن است که آنچه برای خود دوست داری و می پسندی برای برادر مومنت نیز دوست بداری و آنچه برای خود بد می دانی و نمی پسندی برای او نیز نپسندی.

حق دوم از کارهایی که او را به خشم می آورد دوری کنی و اسباب خشنودی او را فراهم سازی حق سوم با جان و مال و دست و پا و زبان او را یاری نمایید. حق چهارم به منزله چشم و راهنما و همانند آئیه او باشی. حق پنجم تو سیر نباشی در حالی که او گرسنه

ص:386


1- رساله حقوق
2- بحار ج74ص222

است و سیراب نباشی در حالی که او تشنه است و پوشیده نباشی در حالی او برهنه است.

حق ششم اگر تو دارای خادم هستی و او بدون خادم است باید که خادمت را بفرستی تا لباس او را بشوید و در پیش او غذا نهد و بسترش را بگستراند. هفتمین حق آنکه دعوت او را راست بدانی و دعوتش را بپذیری اگر بیمار شد به عیادتش بروی و اگر بمیرد به جنازه او حاضر شوی و اگر دانستی که حاجتی دارد در برآوردن آن حاجت پیشی گیری و قبل از آنکه او اظهار نماید نیازش را برآوری. پس هرگاه به این ها عمل کنی ولایت خود را بر ولایت او و ولایت او را به ولایت خود پیوسته ای.(1)

در طلیعه این بحث ملاحظه نمودید که امام سجاد علیه السلام چقدر زیبا درباره رعایت حقوق متقابل دو مسلمان از خداوند درخواست کرد برادران ایمانیم به وسیله من نیک بخت شوند و من به توسط آنها سعادتمند گردم.

این جمله بسیار جای تامل و دقت دارد مومن باید خیرخواه همنوعان خود باشد اهل راهنمایی و ارشاد اهل گذشت و اغماض و خیر و سعادت آنان را بخواهد.

چرا نام حضرت یوسف علیه السلام پرآوازه شد یکی از علل آن این بود که بعد از آن همه آزاری که از برادران دیده بود گفت: لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (2)

امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست خداوند شما را می بخشد زیرا که او مهربان ترین مهربانان است.

وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی (3)

اگر از لغزش دیگری در گذری به تقوا نزدیکتر هستی بازار حقوق متقابل مومنین به هم سعی در پوشاندن عیب یکدیگر است یکبار حضرت عیسی علیه السلام با حواریون در بیابانی در حرکت بودند در بین راه به لاشه سگی برخورد کردند یکی از صحابه گفت: آه آه که

ص:387


1- همان مدرک
2- یوسف 92
3- بقره 237

بوی بدی دارد دیگری گفت واه واه چه زشت و بدترکیب شده است و دیگر صحابه هر یک به نحوی اظهار انزجار و ناراحتی کردند نوبت به حضرت عیسی علیه السلام رسید فرمود به به چه دندان های سفیدی دارد حواریون همگی تعجب کردند که چرا عیسی آن همه بوی تعفن و زشتی رها کرده و فقط دندان هایش را دیده است فرمود انسان مومن باید همیشه خوبی های دیگران را ببیند نه بدی های آنان را.

امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق درخواست جالب تری را از خداوند دارند وَ اخالِفُ مَنِ اغتابَنِی اِلی حُسنِ الذِّکرِ خدایا توفیقم ده از آن که از من عیب جویی و غیبت نموده به نیکی یاد کنم.

ص:388

حیات

ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِی الْحَیَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً(1)

آنگاه خداوند تبارک و تعالی برای هر کدام آنها حیات موقت و در مدتی محدود قرار داد.

راغب اصفهانی در مفردات می گوید که حیات در شش مورد استعمال می شود اول حیات نامیه است مثل آنکه خداوند می فرماید: اِعلَمُوا اَنَّ اللهَ یُحیِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش دوباره زنده می کند که اشاره به حیات زمین در بهار بعد از زمستان است و یا می فرماید: وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَییٍ حَیِّ ما هر چیزی را به توسط آب حیات دادیم.

دوم حیات حسی است مثل آنکه می فرماید: وَ ما یَستَوِی الاَحیاءُ وَ لا الاَمواتُ زنده ها با مرده ها یکسان نیستند.

سوم: حیات عقلانی است چنانکه می فرماید: اَوَ مَن کانَ مَیتًا فَاَحیَیناهُ وَ جَعَلنا لَهُ نورًا یَمشِی بِهِ فِی النّاس کَمَن مِثلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنها

آیا آنکه مرده بوده و زنده اش کرده ایم و برایش نوری قرار داده ایم که به کمک آن بین مردم حرکت نماید با آن کسی که در تاریکی ها فرو رفته و بیرون نمی آید یکسانند؟

چهارم: حیات جاوید است مثل حیات شهدا و کسانی که در راه خدا کشته می شوند. وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فِی سَبیل اللهِ اَمواتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ

آنانکه در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید بلکه زنده اند و نزد خدای خویش روزی می خورند پنجم حیات اخروی است همان طور که فرمود: یا لَیتَنِی قَدَّمتُ لِحَیاتِی ای کاش برای حیات آخر خویش کارهای خوب پیش می فرستادم.

ص:389


1- دعای اول صحیفه

ششم حیات الهی است که هُوَ حَیٌّ او زنده است و مرگ برای او صحیح نیست از تقسیم بندی حیات بگذریم و به حیات انسان که عبارت از حیات مادی و معنوی اوست بپردازیم.

از آنجایی که اسلام دین جامع و کاملی است هم برای حیات مادی و هم برای حیات معنوی ما دیدگاه های عالی و ارزشمندی دارد که اگر به کار بسته شود همه انسان ها دنیا و آخرتی آباد و لبریز از توفیق و کمال خواهند داشت.

خدا و رسول او جز این را برای ما نخواسته اند مانده که ما چگونه دعوتشان را اجابت کنیم.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ (1)

ای اهل ایمان هنگامی که خدا و رسول شما را به چیزی که شما را زندگی می بخشد دعوت می کنند اجابت کنید.

ویژگی های امامان معصوم علیهم السلام دقیقا همین گونه بوده که انسان ها را از مرگ و جهل و نادانی به حیات علم ارزش ها سوق دهند.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود: فَالْتَمِسُوا ذلِکَ مِنْ عِنْدِ اءَهْلِهِ، فَإِنَّهُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ، وَ مَوْتُ الْجَهْلِ، هُمُ الَّذِینَ یُخْبِرُکُمْ حُکْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ، وَصَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ، وَ ظاهِرُهُمْ عَنْ باطِنِهِمْ، لا یُخالِفُونَ الدِّینَ، وَ لا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ، فَهُوَ بَیْنَهُمْ شاهِدٌ صادِقٌ، وَ صامِتٌ ناطِقٌ(2)

رستگاری را از اهل آن جستجو کنید که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رمز حیات دانش و راز مرگ جهل و نادانی هستند آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان و سکوتشان از منطق آنان و ظاهرشان از باطنشان اطلاع می دهد نه با دین خدا مخالفتی دارند و نه در آن اختلاف می کنند دین در میان آنان گواهی صادق و ساکتی سخنگوست زندگی شیرین است به شرط آنکه محصول زندگی نیز شیرین و به خیر تمام شود.

ص:390


1- انفال 24
2- خطبه 148 نهج البلاغه

چه بسیار مردمی که تمام همت خود را به زندگی مادی اختصاص دادند و به خود اجازه ندادند به زندگی معنوی و آخرت بیندیشند بی تردید پایان خوبی نداشتند بی ایمان از دنیا رفتند و برای همیشه گرفتار عذاب الهی گشتند و چه جمعیت کمی که حرف و سخن خدا و رسول و امامان معصوم علیهم السلام را گوش دادند و عمل کردند و پایان خوبی داشتند و برای همیشه در ناز و نعمت الهی قرار گرفتند.

همان بزرگوار فرمود: کُن کَالنَّحلَه اِذا اَکَلَت اَکَلَت طَیِّبًا وَ اِذا وَضَعَت وَضَعَت طَیّبًا وَ اِن وَقَعَت عَلی عُودٍ لَم تُکَسِّرهُ (1)

ای انسان تو نیز چون زنبور عسل زندگی کن چون وقتی می خورد پاکیزه می خورد و هنگامی که محصول تلاش خود را ارایه می دهد پاکیزه (عسل) تحویل می دهد و هرگاه بر شاخ گلی می نشیند آن را پرپر نمی کند و نمی شکند. خوشا بر احوال کسانی که محصول عمر تلاش و فعالیتشان چون عسل شیرین و مصفاست و از خویش صدقات جاریه باقی می گذارند و معنی زندگی را آن طور که هست درک می کنند و تحت تاثیر زرق و برق زندگی مادی قرار نمی گیرند. و حیات آخرت را فدای حیات دنیا نمی کنند.

تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَلا فَسَادًا (2)

آن سرای واپسین را از آن کسانی می کنیم که در این جهان خواهان برتری جویی و تباهکاری نیستند.

در ذیل این آیه روایات جالبی نقل شده که از جمله روایتی از امام علی علیه السلام اِنَّ الرَّجُلَ لَیُعجِبُهٌ شِراکُ نَعلِهِ فَیَدخُل فِی هذِه الآیه تلکَ الدّارُ الآخِرَه اگر انسان از اینکه بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر است سرخوش شود مشمول این آیه می شود.

ص:391


1- غررالحکم
2- قصص 83

حالا کسانی که خانه های مجلل و ماشین های مدل بالا و لباس ها و جواهرات گران قیمت خود را به رخ دیگران می کشند و سرخوشند که از این جهات نسبت به فامیل و دوستانشان برترند به طریق اولی مشمول ایه خواهند شد.

پس خانه و ماشین و لباس و جواهرات دنیا حیات واقعی نیست و ارزش به رخ کشیدن ندارند آن چیزی که باید تمام همت خود را بر آن داشت حیات معنوی و اخروی است و دنیا را مقدمه رشد و تعالی اخرت قرار دادن است.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

مَن أصبَحَ و أمسی و الآخِرةُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُ الغِنی فی قلبِهِ، و جَمَع لَه أمرَهُ، و لَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّی یَستکمِلَ رزقَهُ . و مَن أصبحَ و أمسَی و الدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُ الفَقْرَ بینَ عینَیهِ، و شتَّتَ علَیهِ أمْرَه، و لَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ(1)

هر آن کس که در طول شبانه روز بزرگترین همش آخرت باشد خداوند بی نیازی را در دل او جای و کارش را سامان دهد و از دنیا نرود مگر وقتی که روزی اش را کامل دریافت کرده باشد. و هر آن کس که در طول شبانه روز بزرگترین همش دنیا باشد خداوند فقر و نداری را بر پیشانیش زند و کارش را پریشان سازد و از دنیا به چیزی بیش از قسمت خود نرسد.

با کمی فکر به اینده و مراجعه به آیات شریفه قرآن خواهیم فهمید که زندگانی و حیات دنیا لهو و لعبی بیش نیست و آن آخرت است که به زندگی معنا می بخشد.

وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (2)

زندگی دنیا جز بازیچه سرگرمی نیست و خانه آخرت برای اهل تقوا بهتر است آیا اندیشه نمی کنید؟

ص:392


1- بحار ج77ص151
2- انعام 32

هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْیَا لِنَفْسِهِ مِنْکَ، وَ سَخِطَ عَلَیْهَا، وَ رَضِیَ عَنْکَ، فَتَلَقَّاکَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَایَا (1)

و این جا مکان کسی است که درباره نفس خود از تو حیا می کند و شرمنده است و بر خویش غضب کرده و از تو راضی است و با تو ملاقات نموده در حالی که نفسی خاشع و گردنی افتاده و پشتی از بار گناه خم شده دارد.

حفظ حیا و پاکدامنی از مصادیق بارز ایمان و ترس از خداوند تبارک و تعالی است چاره ای جز این نیست که نفس را در بند کنیم و با هواها و بوالهوسی ها بجنگیم تا حیا بماند والا طبق بیان مولایمان علی علیه السلام مَن کَثُرَ خَطاءُهُ قَلَّ حَیاءُهُ (2)

آنکه لغزش و گناهش زیاد شود حیا او اندک خواهد شد و گاه به طور کلی حیا از بین می رود.

ارزش و اهمیت حیاء بالاتر در جهاد در جبهه و جنگ است همان بزرگوار فرمود: مَا المُجاهِدُ الشَّهیدُ فِی سَبیلِ اللهِ بِاعظَمَ اجراً مِمَّن قَدَرَ فَعَفَّ لَکادَ العَفیفُ اَن یَکوُنَ مَلَکًا مِنَ المَلائِکَه (3)

اجر و پاداش جهاد کننده ای که در راه خدا کشته شد بیشتر نیست از کسی که توانایی داشته باشد و عفت و پاک دامنی به کاربرد نزدیک است شخص با حیا و عفیف فرشته ای از فرشتگان بشود.

روی سخن حقیر با مردان و زنان مسلمان و پیرو اهل بیت عصمت و طهارت است ای عزیزان چندین شاهد بر اعمال وجود دارند که ناظر کارها و رفتارهای فردی و اجتماعی ما هستند اول خداوند تبارک و تعالی است که طبق بیان مولایمان علی علیه السلام اَلشّاهِدُ هُوَ الحاکِمُ (4) آنکه شاهد است خود درباره کارهایمان حکم خواهد کرد. دوم وجود

ص:393


1- دعای سی و دوم صحیفه
2- غررالحکم
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 73
4- نهج البلاغه

نازنین ولی الله الاعظم امام عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء است که خود می فرماید:اِنّا غَیر مُهمَلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لا ناسِینَ لِذِکرِکُم بدانید که ما مراعات حال شما را می کنیم و هیچ گاه شما را فراموش نمی کنیم فَلیَعمَل کُلُّ امرء مِنکُم بِما یُقَرِّبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنا وَ یَتَجَنَّبُ ما یُدنِیهِ مِن کِراهَتِنا وَ سَخَطِنا به گونه ای عمل کنید که رفتارتان شما را به محبت ما نزدیک کند و کراهت و غضب ما را از شما دور نماید. (1)

و شاهد سوم و چهارم دو فرشته نویسنده اعمالمان هستند که إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ (2)

هنگامی که دو فرشته راست و چپ به مراقبت او نشسته اند هیچ سخن بر زبان نمی آورد جز اینکه همان لحظه نزد وی مراقبی آماده است.

وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ کِرَامًا کَاتِبِینَ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ (3)

بر هر کدام از شما نگهبانانی هست نویسندگان بزرگوار می دانند که شما چه می کنید حالا با وجود این چهار شاهد ایا نباید حیا کرد و در محضرشان گناه نکرد؟! اینک به یک نمونه از حیا و حفظ عفاف توجه نمایید.

مردی از پرهیزکاران وارد مصر شد آهنگری را دید که آهن تافته را به دست از کوره بیرون می آورد و حرارت آن به دست او هیچ تاثیری ندارد با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اولیا خداست.

پیش رفت سلام کرده گفت تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده دعایی در حق من بکن آهنگر این حرف را که شنید شروع به گریستن نمود گفت گمانی که درباره من کردی صحیح نیست من از پرهیزکاران و صالحین نیستم پرسید.

ص:394


1- هر دو روایت احتجاج ج2ص269 و324
2- ق 17و18
3- انفطار 10تا11

چگونه می شود با اینکه انجام چنین کاری جز به دست بندگان صالح خدا نیست؟! پاسخ داد صحیح است ولی این دست من هم سببی دارد آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود آهنگر گفت روزی در همین دکان مشغول کار بودم زنی بسیار زیبا و خوش اندام که کمتر مانند او دیده بودم جلو آمده اظهار فقر تنگدستی شدیدی کرد من دل به رخسار او بستم و شیفته جمالش شده گفتم اگر راضی شوی کام از تو بگیرم هر چه احتیاج داشته باشی بر می آورم با حالتی که حاکی از تاثیر فوق العاده بود گفت: از خدا بترس من اهل چنین کاری نیستم گفتم در این صورت برخیز و دنبال کار خود برو. او برخاسته و رفت طولی نکشید دو مرتبه بازگشت و گفت همان قدر بدان تنگدستی طاقت فرسا مرا وادار کرد به خواسته تو پاسخ دهم من دکان را بسته با او به خانه رفتم وقتی وارد اتاق شدیم در را قفل کردم پرسید چرا در را قفل می کنی اینجا کسی نیست گفتم می ترسم یک نفر اطلاع پیدا کند و باعث رسوایی شود در این هنگام چون برگ بید به لرزه افتاد قطرات اشک چون ژاله از دیده می بارید گفت چرا از خدا نمی ترسی؟ پرسیدم تو از چه می ترسی که این قدر به لرزه افتادی گفت: هم اکنون خدا شاهد و ناظر ماست چگونه نترسم. با قیافه ای بسیار تضرع آمیز گفت ای مرد اگر مرا واگذاری به عهده می گیرم که خداوند پیکر تو را به آتش دنیا و آخرت نسوزاند.

دانه های اشک او با التماس عجیبش در من تاثیر بسزایی کرد از تصمیم خود منصرف شدم احتیاجاتش را برآوردم با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت. همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار که تاجی از یاقوت بر سر داشت به من فرمود: یا هذا جَزاکَ اللهُ عَنّا خیراً خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند پرسیدم شما کیستید؟

ص:395

قالَت اُمُّ الصَّبِیَّه الَّتی اَتَتکَ وَ تَرَکتَها خَوفًا مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ لا اَحرَقَکَ اللهُ بِالنّارِ لا فِی الدُّنیا وَ لا فِی الاخِرَه

من مادر همان دخترکم که نیازمندی او را به سوی تو کشانید ولی از ترس خدا رهایش کردی اینک از خداوند می خواهم که در آتش دنیا و آخرت تو را نسوزاند. پرسیدم آن زن از کدام خانواده بود گفت از بستگان رسول خدا سپاس و شکر فراوانی کردم به همین جهت حرارت آتش در من تاثیر ندارد. (1)

هر که از تن بگذرد جانش دهند***هر که جان دریافت جانانش دهند

هر که در سجن ریاضت سر کند***یوسف اسا مصر عرفانش دهند

هر که گردد نوح عشقش ناخدا***ایمنی از موج طوفانش دهند

هر که از ظلمات تن خود بگذرد***خضر اسا آب حیوانش دهند

هر که بی سامان شود در راه عشق***در دیار دوست سامانش دهند

مَن مَلِکَ نَفسَهُ اِذا رَغِبَ وَ اِذا رَهِبَ وَ اِذا اِشتَهی وَ اِذا غَضِبَ وَ اِذا رَضِیَ حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلی النّارِ (2)

هر که نفس خویش را هنگام تمایل به گناه میل به خوردنی های نامشروع و یا موقع غضب و شادی در اختیار داشته باشد خداوند تبارک و تعالی بدنش را بر آتش حرام می کند.

ص:396


1- ریاحین الشریعه ج2ص135
2- بحار ج15ص202

حرف خ

خانواده

وَ اجْعَلْهُمْ لِی عَوْناً عَلَی مَا سَأَلْتُکَ. وَ أَعِذْنِی وَ ذُرِّیَّتِی مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ(1)

پروردگارا خانواده ام را درباره آنچه از تو طلب می کنم یاورم گردان خدایا من و ذریه ام را از شیطان رانده شده پناه ده.

رئیس خانواده یعنی پدر یا مادر در حفظ نظام خانواده از خطرهای مادی و غیر آن نقش مهمی دارند برپایی یک خانواده خوب در مرحله اول نیاز به دعا و نیایش به درگاه الهی دارد چنانکه قرآن به ما می آموزد که بگوئیم:

رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (2)

پروردگارا از همسران ما فرزندانی به ما عنایت کن که باعث روشنی چشم ما گردند و ما را برای اهل تقوا پیشوا قرار ده.

و نیز به ما می آموزد که فضای خانه را به گونه ای قرار دهیم که از مصیبت و نافرمانی پرورداگر دور بوده و مستعد پرورش و تعالی برای اهل خانه باشد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا (3)

ای اهل ایمان خودتان و خانواده خود را از آتش جهنم محفوظ دارید.

حفظ خانواده از آتش دوزخ به آنست که کارها و اعمالی که موجب آتش جهنم می شود در خانه انجام نگیرد و کانون خانواده از هر لغزش و گناهی پاکیزه باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: وَ الرّجُلُ راعٍ عَلی اَهلِ بَیتِهِ وَ هُوَ مَسئُولٌ فَالمَراهُ راعِیَهٌ عَلی اَهلِ بَیتِ بَعلِها وَ وُلدِهِ وَ هِیَ مَسئولَهٌ عَنهُم (4)

ص:397


1- دعای بیست و پنجم صحیفه
2- فرقان 74
3- تحریم6
4- مجموعه ورام ج1ص6

مرد که رئیس خانواده است فرمانروای زن و فرزندان خویش است و در برابر آنان مسئول است زن بر کودکان خود فرمانروا و حاکم است و در برابر آنان مسئولیت دارد.

گاه بعضی از پدر و مادرها افراط در محبت نسبت به فرزندان یاخودشان نسبت به هم دارند و این باعث می شود مرد به خاطر زن و یا زن به خاطر مرد و پدر و مادر برای راضی نگهداشتن فرزندان به گناه می افتند که این ضعف بزرگ خانواده هاست.

محبت باید حد و مرز داشته باشد و اگر بنا شود که به اصول و مبانی دین و اعتقادات آسیب برسد قطعا مشروع و جایز نخواهد بود.

رسول الله اصلی الله علیه و آله وسلم به ابن مسعود فرمود:

لا تُحمَلَنَّ الشَّفَقَهَ عَلی اَهلِکَ وَ وَلَدِکَ عَلیَ الدُّخُول فِی المَعاصِی وَ الحَرامِ (1)

مبادا به خاطر محبت نسبت به زن و فرزند وادار به گناه و افتادن در حرام شوی.

اسلام ضمن آنکه تاکید دارد که به زن و فرزند خدمت کنید که خیر دنیا و آخرت در این کار است و از طرفی سفارش می کند مبادا همین خانواده شما را از خدا غافل کند و باعث شوند از عبادت و نوافل باز بمانی و به اعمال صالحه و کارهای آخرتت نپردازی.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (2)

شما که ایمان دارید اموالتان و اولادتان از یاد کردن خدا سرگرمتان نکند و هر که چنین کند آنها زیانکارانند.

مسئولیت رئیس خانواده به تهیه مسکن و پوشاک و خوراک و غیره خلاصه نمی شود پرورش های روحانی و معنوی اهل خانه نیز به عهده اوست.

ص:398


1- بحار الانوار ج17ص32
2- منافقون 9

رسالت پدر و مادر از همان لحظه انعقاد نطفه شروع می شود تا دوران حمل تمام شود و بچه به دنیا آید و بعد تحت آموزش دقیق قرار گیرد.

آنچه را که اطفال می شنوند و می بینند کاملا در روح آنها تاثیر عمیق می گذارد بنابراین پدر و مادر باید نهایت دقت را مبذول نمایند که ذهن فرزندانشان از آنچه می شنوند و می بینند مسموم و آلوده نگردد و از تمام وسایل روز به طریق شایسته استفاده کنند که در غیر این صورت فرزندان از دست می روند و پس از بلوغ دیگر کاری نمی توان کرد و محکوم به محیط اطراف خود خواهند شد.

خداوند گاه در قرآن برای توجه خاص به خانواده از پیامبران نام می برد.

وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ (1)

اسماعیل صادق الوعد علیه السلام خانواده خود را به نماز خواندن وادار می کرد.

امام باقر علیه السلام برای زمینه سازی نماز فرزندان نسخه جالبی دارد که باید قابل توجه پدر و مادرها واقع شود.

وقتی فرزند سه ساله شد هفت مرتبه کلمه لا اِلهَ اِلّا الله را به او تعلیم بده و سپس رهایش کن تا سه سال و هفت ماه و بیست روزه شود آنگاه هفت مرتبه کلمه مُحَمَّد رَسولُ الله را به او آموزش بده و نیز رهایش کن تا به سن چهار سالگی برسد آنگاه هفت مرتبه کلمه صَلَّی اللهُ عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ را به او بیاموز تا اینکه پنج ساله شود در این موقع از او دست راست و چپش را سوال کن وقتی دست چپ و راست خود را شناخت او را در برابر قبله نگاهداشته و دستور سجده بده وقتی که شش ساله شد تمام نماز را به او بیاموز و پس از هفت سالگی مقدمات وضو را و در سن نه سالگی وضو و نماز را به طور کامل و با سختگیری از او بخواه فَاِذا تَعَلَّمَ الوُضوءَ وَ الصَّلواهَ غَفَر اللهُ لِوالِدَیهِ اِن شاء اللهُ (2)

ص:399


1- مریم 55
2- مکارم الاخلاق ص 254

بلی زحمت پدر و مادر برای سلامت نگهداشتن خانواده از آسیب های اجتماعی و اعتیاد و آلودگی های زمان بدون اجر و پاداش نخواهد بود. ان شاء الله که مشمول رحمت و بخشش الهی خواهند شد.

امام حسن عسگری علیه السلام فرمود: در روز قیامت خداوند به پدر و مادر پاداش بزرگی عنایت می فرماید: فَیَقُولانِ یا رَبَّنا اَنّی لَنا هِذِهِ وَ لَم تَبلُغها اَعمالُنا پدر و مادر می گویند پروردگارا این همه لطف و مرحمت درباره ما از کجاست؟ اعمال شایسته چنین پاداشی نیست.

فَیُقالُ هذِهِ بِتَعلِیمِکُما وَلَدَ کُما القُرآنَ وَ تَبصِیرُ کُما اِیَّاهُ بِدیِنِ الاِسلامِ (1)

در جواب گفته می شود این همه عنایت و نعمت پاداش شماست که به فرزند خود کتاب خدا آموختید و او را در آئین اسلام بصیر و بینا ساختید.

خرافات

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ ....مُتَابَعَةِ الْهَوَی، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَی، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ، وَ تَعَاطِی الْکُلْفَةِ، وَ إِیثَارِ الْبَاطِلِ عَلَی الْحَقِّ(2)

خداوندا به تو پناه م یبرم از پیروی از هوای نفس و مخالفت با ارشاد و هدایت دیگران و خواب سنگین غفلت و خود را به زحمت و تکلف انداختن و انتخاب باطل در برابر حق

در مجموع کلام امام علیه السلام می توان استنباط نمود که گرایش به خرافات از پیروی هوای نفس و مخالفت با ارشاد و هدایت انبیا و اولیا و غفلت از حقایق و مقدم داشتن باطل بر حق نشات می گیرد. چون آدم های خرافه پرست و خرافاتی حرف و سخنشان پایه مذهبی و الهی ندارد و در کل از چیزهایی پیروی می کنند که ساخته و پرداخته ذهن

ص:400


1- مستدرک الوسایل ج1ص290
2- دعای هشتم صحیفه

بشر است و بیان خرافات آدم های نیرنگ باز و فریبکارند چرا که از ساده لوحی مردم ناآگاه استفاده کرده و خرافات را به آنها تحمیل می کنند.

یکی از کارهای مهم پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله وسلم مبارزه با خرافات عصر جاهلیت بود و بیشترین توفیق را در از بین بردن خرافات داشت.

وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ (1)

پیامبر کسی است که تکلیف سخت و زنجیرهای گران را از آنها برمیدارد.

زنجیرهای خرافات که در فکر و اندیشه مردم جاهل جا گرفته بود مثل زنده به گور کردن دختران و محروم نمودن زنان از ارث و قربانی نمودن انسان ها در برابر بت ها و امثال آن. آری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آنچه را که مردم هم عصرش به عنوان عقاید باطل و بی پایه گرفتارش بودند با تمام قدرت از بین برد و اعتقادات ناب و سالم الهی را جایگزین عقاید خرافی ایشان کرد.

امیرالمومنین علی علیه السلام درباره آن بزرگوار می فرماید

فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّدا صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْاءَوْثانِ إِلی عِبادَتِهِ، وَ مِنْ طاعَةِ الشَّیْطانِ إِلی طاعَتِهِ(2)

خداود حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به حق مبعوث فرمود تا بندگان الهی را از عبادت بت ها و اوهام به عبادت خداوند تبارک و تعالی سوق دهد و از اطاعت و پیروی شیطان به پیروی از فرامین پروردگار رهنمود گردد.

در جای دیگر می فرماید: بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِی حَیْرَةٍ(3)

خداوند پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم را فرستاد در حالی که مردم در گمراهی و حیرت و سردرگمی بودند.

و نیز فرمود بَعَثَهُ حینَ لا عَلَمٌ قائِمٌ وَ لا مَنارٌ ساطِعٌ وَ لا مِنهَجٌ واضِحٌ (4)

ص:401


1- اعراف 157
2- نهج البلاغه خطبه 146
3- نهج البلاغه خطبه 94
4- همان مدرک خطبه 195

پروردگار حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را زمانی فرستاد که نشانی محکم و استوار و دلیلی روشن و راهی واضح برای ارشاد خلق وجود نداشت.

از بیانات فوق نتیجه می گیریم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم خدمت بزرگی به جامعه بشریت کرد و امروزه هر آنچه از تمدن و حقوق بشر و توسعه علمی وجود دارد مرهون زحمات بیست و سه ساله رسول مکرم اسلام است و به قول پاسکال دانشمند غربی اگر انبیا نبودند ما جرات نمی کردیم حتی قلب کوه ها را بشکافیم و تونل بزنیم و شهرها را به هم نزدیک کنیم چون عده ای خرافه پست به خدایی کوه ها معتقد بودند و به ما اجازه نمی دادند دل کوه ها را بشکافیم و از معادن ارزشمند آنها استفاده کنیم.

جمله بسیار زیبایی در دعا و زیارت اربعین حضرت سید الشهدا علیه السلام به چشم می خورد که جایش اینجاست.

وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حَیرَه الضَّلالَهِ

خدایا حضرت حسین علیه السلام کسی بود که خون قلبش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانی و حیرانی در گمراهی نجات بخشد.

و در اینجا نیز جا دارد عرض کنیم ای ارادتمندان به حضرت حسین علیه السلام دقت کنید تا مبادا مجالس و محافلی که برای آن بزرگوار تشکیل می دهید آلوده به خرافات و باطل گردد. نکند نسبت های دروغ و مطالبی که اصلا واقعیت ندارد همراه مرثیه خوانی های مربوط به آن بزرگوار مطرح شود و برای آنکه مستمع و شنونده گریه بیشتری کند و ناله و فریادش بلند شود حرف و سخنی بافته ذهنی خود را بیان کنیم و باعث شویم همان مولایی که خون قلبش را برای هدایت ما و دور شدن از جهل و نادانی داد از خود برنجانیم و آزرده خاطرش کنیم.

ص:402

هشدار و زنهار به بعضی از سبک خوانی ها و الگو گرفتن از بیگانگان و داخل کردن ساز و آواز مطرب در تشکیلات سیدالشهدا علیه السلام هشدار و زنهار درباره بعضی از سروده ها و اشعاری که بی شک غلو و بالا بردن مقام امام علیه السلام تا سر حد خدایی و یا بالاتر از مقام رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که به طور یقین این حرکات ما را از منظور و هدف امام حسین علیه السلام دور کرده و بلکه در بعضی مواقع گوینده و سراینده مرتد است و باید بر او حد جاری شود. بهترین شیوه عزاداری امام حسین علیه السلام سیره عملی امامان معصوم است و ما در زندگانی آن بزرگواران جایی نداریم که به خاطر ابراز علاقه به امام حسین علیه السلام کاری که بعضی از افراد متداول کرده اند و این حقیر بنا ندارم به جزییات آنها اشاره کنم انجام داده باشند.

به هر جهت فراموش نکنیم که فلسفه قیام عاشورا مبارزه با جهل و خرافه پرستی و احیای احکام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم بود بنابراین اگر بنا شود که ما در سایه پرچم سیدالشهدا دوباره به خرافات گرایش نماییم بی تردید مزدی نصیب ما نمی شود بلکه مورد مواخذه قرار خواهیم گرفت.

از جمله سفارشات حضرت بقیه الله روحی له الفداء این است

فَلیَعمَلَ کُلُّ امرِءِ مِنکُم بِما یُقَرِّبُ بِهِ مَن مَحَبَّتِنا وَ یَتَجَنَّبُ ما یُدنیهِ مِن کِراهَتِنا وَ سَخَطِنا (1)

به گونه ای عمل کنید که رفتارتان شما را به محبت ما نزدیک کند و از کراهت و غضب ما را از شما دور نماید.

به همین جهت است که در تاریکی شب موقعی که اغیار در خواب نازند ایشان در پیشگاه پروردگار به راز و نیاز مشغولند و از خوف و خشیت الهی اشک می ریزند و به طور مدام طلب عفو و رحمت از باری تعالی می نمایند.

ص:403


1- احتجاج ج2ص324

وَ هَبْ لِنَفْسِی عَلَی ظُلْمِهَا نَفْسِی، وَ وَکِّلْ رَحْمَتَکَ بِاحْتِمَالِ إِصْرِی، فَکَمْ قَدْ لَحِقَتْ رَحْمَتُکَ بِالْمُسِیئِینَ(1)

خدایا نفس مرا در حالی که ظلم به خویش کرده عفو کن و رحمتت را مامور برداشتن بار گناهم فرما و چقدر رحمت تو به بندگان گنهکارت رسیده است.

فَأَسْأَلُکَ یَا مَوْلَایَ سُؤَالَ مَنْ نَفْسُهُ لَاهِیَةٌ لِطُولِ أَمَلِهِ، وَ بَدَنُهُ غَافِلٌ لِسُکُونِ عُرُوقِهِ، وَ قَلْبُهُ مَفْتُونٌ بِکَثْرَةِ النِّعَمِ عَلَیْهِ، وَ فِکْرُهُ قَلِیلٌ لِمَا هُوَ صَائِرٌ إِلَیْهِ. سُؤَالَ مَنْ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْأَمَلُ، وَ فَتَنَهُ الْهَوَی، وَ اسْتَمْکَنَتْ مِنْهُ الدُّنْیَا، وَ أَظَلَّهُ الْأَجَلُ، سُؤَالَ مَنِ اسْتَکْثَرَ ذُنُوبَهُ، وَ اعْتَرَفَ بِخَطِیئَتِهِ، سُؤَالَ مَنْ لَا رَبَّ لَهُ غَیْرُکَ، وَ لَا وَلِیَّ لَهُ دُونَکَ(2)

ای مولای من از تو مسئلت می جویم همانند مسئلت کسی که به خاطر آرزوهای طولانیش بی بهره مانده و بدنش به علت بی تفاوتی نسبت به جهان آخرت غافل مانده و دلش به خاطر نعمت های فراوانی که نصیبش گشته گرفتار فتنه شده و فکرش برای آنچه که به سویش باز می گردد کم است.

همانند مسئلت کسی که ارزو بر او تسلط یافت و هوای نفس او را گرفتار ساخته و دنیا او را اسیر خود ساخته و مرگ بر او سایه انداخته است. همانند مسئلت کسی که گناهانش یاد شده و به خطاهای خویش اعتراف می کند. همانند مسئلت کسی که پروردگاری غیر او ندارد و سرپرستی غیر تو برایش نیست.

همان بزرگوار در دعای مخصوص توبه عرضه می دارد ای که نقطه پایان ترس عبادت کنندگان است وای کسی که او نهایت خشیت پرهیزکاران است.

آری دل آگاه از خدا می ترسد چون خدا را عالم و ناظر اعمال خویش می داند دل آگاه از فضیحت و رسوایی قیامت در هراس است او نمی خواهد در آن روز آه سردی بکشد.

ص:404


1- دعای 39 صحیفه
2- دعای پنجاه و دوم صحیفه

و بگوید: یَا حَسْرَتَا عَلَی مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ(1) ای وای بر من از آنچه را که در کنار خدا از گناه و معصیت که مرتکب شدم.

خشم

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ ...سَوْرَةِ الْغَضَبِ(2)

خدایا به تو پناه می برم از تندی خشم

اَللَّهُمَّ.....حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ.... وَ کَظْمِ الغَیْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ(3) غضب عبارت است از

خدایا مرا به زیور انسان های صالح بیارای و توفیق فرو بردن خشم و خاموش کردن آتش نزاع و فتنه را به من عنایت کن.

راغب در مفردات می گوید:اَلغَضَبُ تَورانُ دَمِ القَلبِ ارادَهَ الاِنتِقامِ غضب عبارت است از انقلاب و دگرگونی خون قلب که اراده گرفتن انتقام را همراه دارد.

انسان در بحران خشم و شعله ور شدن غضب قوه عضلانی را از دست داده و کارهای غیر منطقی و خشن انجام می دهد و جالب است که پس از فروکش شدن خشم به خود می آید و اظهار ندامت و پشیمانی می کند. مردی از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درخواست موعظه و نصیحت کرد؟ فرمود: لا تَغضَب عصبانی نشو آن مرد در فکر فرو رفت که این چه سفارشی بود که آن بزرگوار در یک جمله فرمود. در همین لحظه که او فکر می کرد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

فَاِذا الغَضَبُ یَجمَعُ الشَّرَّ کُلُّهُ (4)

برای آنکه غضب همه بدی ها را در خود دارد.

پس خشم کلید همه بدی هاست زیرا احتمال دارد که آدم عصبانی و غضبناک می رود که هرکار خلاف و غیرمعقول را انجام دهد.

ص:405


1- زمر 56
2- دعای هشتم صحیفه
3- دعای بیستم صحیفه
4- میزان الحکمه ج7ص230

برای کنترل خشم چندین راه وجود دارد نخست چون امام سجاد علیه السلام پناه به خدا بردن و از او کمک خواستن که اگر او مدد کند آتش خشم خاموش شده و دعوا و نزاع پایان می پذیرد.

دوم توجه به قدرت پروردگار و حلمی که خداوند در برابر خطاها و لغزش های بندگانش به کار می بندد و انتقام نمی گیرد.

چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: یا عَلی لا تَغضَب فَاِذَا غَضبِتَ فَاقعُد وَ تَفَکَّر فِی قُدرَهِ الرَّبِّ عَلی العِبادِ وَ حِلمِهِ عَنهُم (1)

ای علی خشمگین مشو و هرگاه به خشم آمدی بنشین و درباره قدرتی که پروردگار بر بندگان دارد و گذشتی که از آنها می کند بیندیش.

سوم راه عملی برای جلوگیری از خشم پسخ ندادن و سکوت است.

امام سجاد علیه السلام در بخشی از دعای دیگر صحیفه عرض می کند.

وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِی دِینِی وَ بَدَنِی، وَ الْبَصِیرَةِ فِی قَلْبِی، وَ النَّفَاذِ فِی أُمُورِی، وَ الْخَشْیَةِ لَکَ، وَ الْخَوْفِ مِنْکَ(2)

پروردگارا بر من منت بگذار به سلامتی و امنیت و تندرستی در دین و بدنم و آگاهی دلم و نفوذ در کارهایم و خشیت به درگاهت و ترس از تو

چرا که ترس از خدا یک موهبت و لطف الهی است و اهل خشیت نگران عذاب قبر و برزخ و قیامت خود هستند وگاه از خوف و خشیت الهی در تاریکی شب اشک می ریزند و تضرع وزاری می کنند در حالی که از حد اعتدال خارج نمی شوند و زندگی را بر زن و فرزند تلخ نمی کنند و در ملاقات با آنها و افراد جامعه اهل نشاط و حتی مزاج اند و مثل آنهایی که تمام غم های عالم بر دلشان نشسته دل گرفته و غمزده دیده نمی شوند.

این هم نمونه ای از خشیت مولایمان علی علیه السلام

ص:406


1- تحف العقول ص14
2- دعای بیست و سوم صحیفه

ابودرداء می گوید در تاریکی شب وارد نخلستان شدم صدای ضجه و شیون مردی که بسیار جانسوز گریه می کرد به گوشم خورد آن قدر لحن مناجاتش جذاب بود که مرا به سوی خود جلب نمود ولی وقتی نزدیک شدم دیدم مثل یک چوب خشک روی زمین افتاده است. وقتی بر چهره صاحب صدا نگریستم دیدم که مولایم امیرالمومنین علی علیه السلام است شتابان خود را به خانه آن حضرت رساندم و اهل خانه را از وضع آن بزرگوار با خبر ساختم و گفتم که علی علیه السلام از خوف خدا در نخلستان جان داد.

از داخل خانه پاسخ شنیدم که ابودرداء اشتباه می کنی علی علیه السلام نمرده است بلکه اغلب شب ها از خوف و خشیت الهی تاب نمی آورد (1)

علی آن شیر خدا شاه عرب***الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است***دل شب محرم سر الله است

شب شنیده است مناجات علی***جوشش چشمه عشق ازلی

فجر تا سینه آفاق شکافت***چشم بیدار علی خفته نیافت

خشیت

وَ زَیِّنْ لِیَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ هَبْ لِی عِصْمَةً تُدْنِینِی مِنْ خَشْیَتِکَ(2)

الها مناجات با خودت را در شب و روز و در خلوت و تنهایی برایم زینت ده و به من یک نوع خود نگهداری عطا کن که به خشیت و خوف تو نزدیکم گرداند.

راغب در مفردات می گوید: اَلخَشیَهُ خَوفٌ یَشُوُبُهُ تَعظِیمٌ وَ اَکثَرُ ما یَکُونُ ذلِکَ عَن عِلمٍ بِما یَخشی مِنهُ وَ لِذلِکَ خُصَّ العُلَماءِ بِها فِی قَولِهِ اِنَّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءِ

ص:407


1- بحار ج41ص11 و امالی صدوق ص48
2- دعای چهل و هفتم صحیفه

خشیت ترس همراه با تعظیم و احترام است و اکثر مواقع از روی علم و آگاهی سرچشمه می گیرد به همین علت خشیت در کلام پروردگار به علماء و دانشمندان اختصاص داده شده است بنابراین خشیت ترس معمولی نیست که در بسیاری از انسان ها مشاهده می شود بلکه حقیقتی است که صاحب خشیت از روی درک و فهم بالا نسبت به حضرت معبود دارد و این حالت را برای غیر خدا جایز نمی داند.

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا (1)

کسانی که رسالت های الهی را به مردم می رسانند و از خدا می ترسند و از احدی غیر خدا هراس ندارند و خدا برای حسابرسی کافی است.

اهل خشیت غیب و حضور برایشان یکسان است در محیط بسته و دور از چشم خلق خدا را ناظر و حاضر می دانند و از خوف خدا کاری که مورد پسند حق تعالی نباشد انجام نمی دهند

روزی که بهشت به اهل تقوا نزدیک شود و دور نباشد. این همان چیزی است که به هر انابه کننده به درگاه الهی و حافظ دین و تقوا وعده می دادند.

مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ (2)

کسی که از خدای رحمان در نهان بترسد و با دلی پرانابه در محضر او حاضر شود.

خشیت در نهان گاه همان ترس دایمی اهل اندیشه و فکر است که نگران جهان آخرت خود هستند که سرانجامشان به کجا ختم می شود و ایا مشمول رحمت واسعه الهیه قرار می گیرند و این دل مشغولی مخصوص علما ربانی و صمدانی است.

اِنَّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَماء

ص:408


1- احزاب 39
2- 33ق

چون در گفت و گوها تندی و خشونت به وجود می آید بنابراین اگر یک طرف و یا هر دو طرف کوتاه بیایند و مهر خاموشی بر لب نهند خشم فرو می نشیند و نزاع و جدال به پایان می رسد.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: داوُوا الغَضَبَ بِالصُّمتِ (1)

غضب را به توسط سکوت مداوا و علاج کنید.

و چهارم وضو و آب ریختن بر صورت خشم را فرو می نشاند.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: اِنَّ الغَضَبَ مِنَ الشَّیطانِ وَ اِنَّ الشَّیطانُ خُلِقَ مِنَ النّارِ وَ اِنَّما تُطفَاُ النّارَ بِالماءِ فَاِذا غَضِبَ اَحَدُکُم َفلیَتَوَضّا (2)

به تحقیق غضب و عصبانیت از تحریکات شیطان است شیطان هم از آتش خلق شده و آتش به توسط آب خاموش می شود بنابراین هرگاه خشمناک و عصبانی شدید وضو بگیرید.

امام سجاد علیه السلام در فرازهایی از دعاهای صحیفه به خدا پناه می برد از تندی خشم و می خواهد که قادر به نظم غیظ خود باشد و در عمل نیز چنین بود.

مردی به نام بیهقی می گوید کنیز امام سجاد علیه السلام آب روی دست او می ریخت تا آماده نماز گردد ناگهان ظرف آب از دست کنیز افتاد و بر صورت امام سجاد علیه السلام اصابت نمود و صورت را مجروح کرد و حضرت سر را بلند کرد. فَقالَت اِنَّ اللهَ یَقُولُ وَ الکاظِمینَ الغَیظَ کنیز گفت: خداوند می فرماید و کسانی که غیظ خود را فرو می برند حضرت فرمود: غیظ خود را فرو بردم. کنیز گفت: وَ العافّینَ عَنِ النّاسِ آنگاه که ازخطای مردم گذشت می کنند امام فرمود: خدا از تو بگذرد. گفت وَاللهُ یِحِبُّ المُحسِنینَ خدا نیکوکاران را دوست می دارد امام فرمود: برو که تو را آزادت نمودم. (3)

وقتی از حضرت عیسی علیه السلام از ریشه خشم پرسیدند؟ فرمود:

خود بزرگ بینی و گردن فرازی و حقیر شمردن مردم. (4)

و مولایمان علی علیه السلام فرمود: ضادُّو الغَضَبَ بِالحِلمِ (5)

ص:409


1- نورالثقلین ج2ص115
2- بحار ج78ص115
3- المیزان ج4ص22
4- مشکاه الانوار ص 219
5- غررالحکم

با بردباری به جنگ خشم بروید.

خصومت و دشمنی

وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی، وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَاتَدَنِی(1)

خدایا برایم دست نیرومندی بر هر که به من ستم کند و زبان گویایی بر هر که با من خصومت نماید و پیروزی بر هر کس که با من دشمنی کند عطا فرما.

اسلام دین جاذبه و دافعه با هم است برخلاف بعضی مذاهب و عقاید که معتقدند باید انسان صلح کل باشد و حتی با دشمنان خدا و رسول نباید اعتراض و مخالفتی داشت و به قول شاعر مسلمانش بزمزم شوید و هندو بسوزاند.

و حال آنکه قرآن چنین عقیده ای را نفی می کند و می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ (2)

ای اهل ایمان با دشمنان من و دشمنان خودتان پیوند دوستی برقرار نکنید شما نسبت به آنها اظهار محبت می کنید ولی آنان به آنچه از حق برای شما آمده کافر شده اند.

خصومت و دشمنی با دشمنان خدا و دین خدا جایز است اما با دوستان خدا و هم کیشان جایز نیست و باز از قرآن الهام گیریم که درباره رسول مکرم اسلام که اسوه حسنه ماست و یاران و پیروان راستینش می فرماید:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ (3)

محمد صلی الله علیه و آله وسلم رسول خداست و آنانی که با او هستند با کافرانی سرسخت و در بین خود مهربانند.

خصومت و کینه ورزی نسبت به هم مسلمان و برادران و خواهران ایمانی مذموم و بسیار غلط است.

ص:410


1- دعای بیستم صحیفه
2- ممتحنه 1
3- فتح 92

دل مومن باصفاتر از آن است که دشمنی و کینه اهل ایمان را در آن نگه دارد.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

اَلمُومِنُ یَحقِدُ مادامَ فِی مَجلِسِهِ فَاِذا قامَ ذَهَبَ عَنهُ الحِقدَ (1)

کینه به دل گرفتن مومن کوتاه است فقط تا وقتی که در مجلس حضور دارد وقتی برمیخیزد و محفل را ترک می کند دیگر کینه به دل ندارد.

انسان به طور طبیعی وقتی می شنود که شخصی غیبت او را کرده و یا به او تهمت زده و یا آبروی او را برده ناراحت می شود و در مقام دفاع از خود برمی آید در این هنگام اگر شخص خطاکار معذرت خواهی کندو از کرده خود پشیمان باشد باید حقد کینه او را در دل نگه نداشته و او را بخشید ولی اگر بر خطای خود اصرار دارد جای پی جویی و احقاق حق است و حتی تا سر حد اجرای حد باید برای فرد متهم پیش رفت.

حالا اگر کسی بگوید در صورت عذرخواهی چگونه دلم را از دشمنی خطاکار تخلیه کنم. و چیزی به دل نگیرم؟ راهش این است لحظه ای درباره جهان آخرت درنگ کند که من نیز دارای لغزش هایی هستم اگر امروز از خطای برادر و خواهر ایمانیم نگذرم فردای قیامت خداوند تبارک و تعالی نیز از لغزش هایم نخواهد گذشت و اصولا گذشت به تقوا نزدیک است.

وَ اِن تَعفُوا اَقرَبُ لِلتَّقوی (2)

اگر گذشت کنید به تقوا نزدیکتر است.

آنچه را که امام سجاد علیه السلام از خداوند درخواست فرمود زبان گویا برای مخاصمه با دشمن بود یعنی مومن در برابر خصم بدسرشت نباید کم بیاورد در احتجاجات و مناظرات و گفت و گوها قاطع و محکم بایستد تا جایی که شخص و یا اشخاص متخاصم محکوم شوند.

مومن هیچگاه نباید آغازگر مناظره و مخاصمه باشد مگر آنکه چاره ای جز آن نداشته باشد.

ص:411


1- کافی ج2ص108
2- بقره 237

امام صادق علیه السلام فرمود:

لا یُخاصِمُ الّا مَن ضاقَ بِما فِی صَدرَهِ (1)

مخاصمه نکند مگر کسی که از آنچه در سینه دارد به تنگ آمده باشد.

مردی به امام حسین علیه السلام گفت: بنشین تا با یکدیگر درباره دین مناظره کنیم حضرت فرمود ای مرد من در دین خود آگاهم و راه راست برایم معلوم و روشن است اگر تو نسبت به دینت آگاهی نداری برو و آن را تحصیل کن مرا چه به بحث و مجادله؟

وَ اِنَّ الشَّیطانَ لِیُوَسوِسُ لِلرَّجُلِ وَ یُناجِیهِ وَ یَقُولُ: ناظِرِ النّاسَ فِی الدِّینِ کَیلا یَظُنّوا بِکَ العَجزَ وَ الجَهلَ (2)

همانا شیطان آدمی را وسوسه می کند و در گوش او می خواند و می گوید درباره دین با مردم مناظره کن تا فکر نکنند که تو آدم ناتوان و نادانی هستی.

خلوت با خدا

فَهَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ، وَ مَحَلُّ الْمُعْتَرِفِ لَکَ، فَلَا یَضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُکَ، وَ لَا یَقْصُرَنَّ دُونِی عَفْوُکَ(3)

پروردگارا اینجا محل پناه آوردن و جای اعتراف به توست بنابراین فضلت را از من مضایقه مکن و عفوت را درباره من دریغ مفرما.

آن وقت خلوت با خداوند تبارک و تعالی محقق می شود که از تمام تعینات و تعلقات خود را تخلیه کنیم جای خلوت و دور از خلق خدا را برگزنیم چند لحظه ای به فکر فرو رفته که کجای کاریم مدت زمانی که از عمر ما گذشته چه کرده ایم از کجا آمده ایم در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت. آیا به تکلیف و وظایف بندگی در برابر مولا قصور داشته و کوتاهی کرده ایم و اگر چنین است مصمم شویم گذشته را جبران کنیم. به راستی

ص:412


1- توحید صدوق ص461
2- بحار ج2ص135
3- دعای سی و دوم صحیفه

چه زیباست آن زمانی که انسان با خدای خود خلوت کند و تنها باشد و این از جمله چیزهایی است که باید جزو حاجات جدی ما از خدا باشد.

امام حسین علیه السلام در خلوت خود با خدای خویش عرض می کند.

یا مَولایَ اَنْتَ الَّذی مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذی اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَجْمَلْتَ .....اَنْتَ الَّذی اَکْرَمْتَ تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً(1)

مولای من تویی آنکه منت نهادی توی آنکه نعمت دادی تویی آنکه نیکی کردی تویی آنکه زیبا کردی تویی آنکه گرامی داشتی پس از همه برتری و تو را ستایش همیشگی است و تو را سپاس مدت ناپذیر است.

اولیا خدا بدن هایشان بین مردم است اما دلشان با خداست و روحشان به عالم بالا وصل است در جمع اند اما در خلوت با خدایند.

امام امیرالمومنین علیه السلام در توصیف ایشان می فرماید:

وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی (2)

بدن های آنها در میان مردم و در دنیاست ولی ارواحشان به ملا اعلی و عالم بالا متصل است.

علاقه مند خلوت با دوست باید از خودش بخواهند که یاد و ذکرش را بر کام جانمان بچشاند که در این صورت در خلوت و آشکار دل به او مشغول خواهد شد.

اِلهی فَاَلْهِمْنا ذِکْرَکَ فِی الْخَلاءِ وَ الْمَلاءِ، وَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ، وَ الْإِعْلانِ وَ الْإِسْرارِ، وَ فِی السَّرَّآءِ وَ الضَّرَّآءِ، وَ آنِسْنا بِالذِّکْرِ الْخَفِیِّ وَ اسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّکِیِّ، وَ السَّعْیِ الْمَرْضِیِّ(3)

معبودم الهام کن به ما یادت را در خلوت و آشکار و در شب و روز و هیودا و نهان و در خوشحالی و بد حالی و انس ده بما با یاد پنهانی و به کار انداز ما را به کاری بس پاکیزه و کوشش و تلاشی پسندیده.

ص:413


1- دعای عرفه
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 147
3- مناجات الذاکرین

حبه عرفی می گوید: شبی من و نوف در مقابل خانه خوابیده بودیم مقداری از شب گذشته بود ناگاه امیرالمومنین علیه السلام را دیدم کدست بر روی دیوار گذاشته شبیه اشخاص واله و حیران این آیه را می خواند. اِنَّ فِی خَلقِ السمَّواتِ وَ الاَرضِ تا آخر آیه همین طور این آیات را می خواند مانند کسی که هوش از سرش پریده باشد روی به من کرده فرمود حبه بیداری یا خواب عرض کردم بیدارم مولای من شما اینطور می کنید ما چه کنیم؟ در این هنگام متوجه شدم قطرات اشک از دیده فرو بارید فرمود: ای حبه خداوند روزی را برای حساب قرار داده و ما باید در آن روز به پیشگاه مقدسش بایستیم کوچکترین عمل ما از نظر او مخفی نیست ای حبه خداوند به من و تو از رگ گردن نزدیکتر است هیچ چیز نمی تواند ما را از نظر خدا بپوشاند آنگاه رو به نوف نموده پرسید خوابی یا بیداری عرض کرد خواب نیستم یا امیرالمومنین حال امشب شما مرا به گریه زیادی واداشت.

فرمود ای نوف اگر از ترس خداوند امشب زیاد گریه کردی فردا در پیشگاه او شادمانی نوف بدان هر دانه اشکی که از چشم به واسطه ترس از خدا ریخته شود دریاهایی از آتش را خاموش می کند.

حبه می گوید به خدا سوگند که علی علیه السلام تا صبح با خدای خویش خلوت کرد و راز و نیاز نمود. (1)

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت***آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت***جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع***دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

آشنایی نه غریبست که دلسوز من است***چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

اصمعی گفت شبی مشغول طواف کعبه بودم که ناگاه چشمم به جوانی خوش سیما که مشغول مناجات بود افتاد شنیدم که می گفت: نامَتِ العُیُونُ وَ عِلَّتِ النُّجُومُ وَ اَنتَ المَلِکُ

ص:414


1- بحار ج41ص22

الحَیُّ القَیُّوُم غَلَّقَتِ المُلُوکَ اَبوابُها و اَقامَت عَلَیها حُراسُها وَ بابُکَ مَفتُوحٌ لِلسّائِلینَ جِئتُکَ لِتَنظُرُ اِلَیَّ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحمینَ

پروردگارا چشم ها به خواب رفته ستارگان جلوه گر شده اند و تو هستی سلطان زنده قیوم خداوندا پادشاهان درهای کاخ های خود را بسته و نگهبانان را بر آنها گمارده اند اما درب خانه تو برای سائلین و طالبین باز است. من هم به درب خانه تو آمده ام تا به من نظر کنی به رحمتت ای رحیم ترین رحم کنندگان. وقتی دقت کردم دیدم که آن جوان علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام است. (1)

خودسازی

وَ طَهِّرْنِی مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ، وَ امْحُ عَنِّی شَرَّ مَا قَدَّمْتُ، وَ أَوْجِدْنِی حَلاوَةَ الْعَافِیَةِ، وَ أَذِقْنِی بَرْدَ السَّلامَةِ(2)

پروردگارا و از هر چه در گذشته باعث کدری من شده پاکیزه ام کن و شرور و بدکاری های گذشته ام را محو گردان و شیرینی و طراوت سلامتی را به من بچشان.

پس از دعا و نیایش به درگاه الهی برای خلاصی از آلودگی های نفسانی و محو شرارت های باطنی لازم است بعضی کارها را ترک کنیم و بعضی از اعمال را انجام دهیم و این کار به طور یقین به سادگی انجام نمی پذیرد.

کسی که در مقام اصلاح نفس و خودسازی است اول باید جایگاه و شرف وجود خود را در افرینش بشناسد و به این حقیقت برسد که او موجودی والا و ارزشمند است آنگاه برای ایجاد ملکات اخلاقی در سر وجودش و رفع رذایل اقدام نماید.

مولایمان علی علیه السلام فرمود: مَن عَرَفَ شَرَفَ مَعناهُ صانَهُ عَن دِنائَهِ شَهوَتِهِ (3)

هر که بلندی و شرف گوهر وجود خویش را بشناسد آن را از پستی شهوت رانی حفظ می کند.

ای بی خبر بگوش که صاحب خبر شوی***تا راهرو نباشی کی راهبر شوی.

ص:415


1- بحار ج46ص80
2- دعای پانزدهم صحیفه
3- غررالحکم

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی***تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود***در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی.

اگر انسان خود را می شناخت حتما برای نجات خویش به خود سازی و اصلاح درونی اقدام می کرد.

در جای دیگر امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید

مَن عَرَفَ نَفسَهُ لَم یُهنِها بِالقانِیّاتِ(1)

هر کس نفس خود را بشناسد آن را به چیزهای فانی شدنی خوار نسازد.

راه خودسازی آن است که عوامل مخرب نفس و روح و آنچه که ما را از خدا و معنویات دور می کند از بین ببریم و دل را به مهر و عشق پروردگار و اولیا شکوفا کنیم.

باز مولای عارفان عالم علی علیه السلام می فرماید

اَلعارِفُ نَفسَهُ فَاعتَقَها وَ نَزَّهَها عَن کُلُّ ما یَعبُدها (2)

عارف کسی است که نفس خود را بشناسد و او را آزاد سازدو از هر چیزی که از حقایق دورش میکند منزهش بدارد.

این کار نیاز به جدیت و تلاش فراوان دارد با کسالت و تنبلی نمی توان خود را اصلاح کرد در این میان نقش استادو بزرگان همه وسایل و روش های این کار نیست و تا خود انسان نخواهد به سرانجام نخواهد رسید.

و نیز حضرت علی علیه السلام فرمود:

لا تَتروک الاِجتهِادَ فِی اِصلاحِ نَفسِکَ فَاِنَّهُ لا یُعنِیُکَ عَلَیها اِلّا الِجّد (3)

لحظه از تلاش برای اصلاح نفس خویش کوتاهی نکن که هیچ کس تو را در این راه مهم یاری ندهد مگر دلسوزی و جدیت خودت.

ص:416


1- غررالحکم
2- غررالحکم
3- غررالحکم

خودسازی ممکن نیست مگر به اراده و تصمیم خودمان و این کار نیاز به مداومت و مراقبه و مواظبت دارد.

تقویت اراده و عزم را جزم کردن حرف اول را در این کار میسر می زند. راغب اصفهانی در مفردات می نویسد اَلعَزمُ وَ العَزِیمَه عَقدُ القَلبِ عَلی اِمضاءِ الاَمرِ عزم و عزیمت عبارت است از عقد قلبی بر امضا کارها

به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی***که سودها کنی از این سفر توانی کرد

آنکه در مقام خودسازی و تزکیه نفس است نباید از مرارت ها و ناملایمات نگران باشد معمولا کسانی که می خواهند خود را اصلاح کنند شیطان صفتان ظاهر می شوند و با ده ها حیله و نینرگ او را از ادامه راه باز می دارند در اینجا باید پناه به خدا برد و از حضرت او عاجزانه درخواست کمک کرد و او هم وعده داده وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (1)

و آنهایی که در راه ما تلاش می کنند به طور قطع به راه های خودمان آنان را راهنمایی می کنیم زیرا که خداوند با نیکوکاران است با این اوصاف اگر کسی کوتاهی کند و یا در بین راه عقب نشینی کند و به لغزش هایش ادامه دهد انسان عاجز و بیچاره ای است.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

اَعجَزُ النّاسِ مَن قَدَرَ عَلی اَن یَزِیلَ النَّقصَ مِن نَفسِهِ فَلَم یَفعُل (2)

ناتوان ترین مردم کسی است که قادر باشد رفع نواقص از نفس خود کند و این کار را انجام ندهد.

ص:417


1- عنکبوت 69
2- غررالحکم

خودشناسی

اللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِکَ مِنْ نَفْسِی مَا یُخَلِّصُهَا، وَ أَبْقِ لِنَفْسِی مِنْ نَفْسِی مَا یُصْلِحُهَا، فَإِنَّ نَفْسِی هَالِکَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا(1)

خدایا از نفس من برای خود بگیر آنچه را که موجب نجات و خلاصی او گردد و به جای گذر برای خودم از نفسم زیرا که نفس من هلاک شونده است مگر آنکه تو نگاهش داری

کلید معرفت خدای بزرگ و معرفت به هستی معرفت نقش و خودشناسی است تا زمانی که انسان خود را پیدا نکند همچنان در جهل و بی خبری خواهد ماند.

خودشناسی باید حاجت بزرگ بنده از خدای متعال باشد و بگوید بارالها به من توفیق شناخت خودم را بده تا به اندازه ظرف وجودم به شناخت تو برسم.

چنانکه در حدیث معروف آمده مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ (2)

مولایمان علی علیه السلام راه خداشناسی را خود شناسی معرفی می فرماید

آنچه مطلوب جهان بد در میان***هم تو داری باز جواز خود نشان

من عرف زان گفت شاه اولیا***عارف خود شو که بشناسی خدا

برای رهایی از ناخالصی ها و هر چه دنائت و پستی است باید نخست خود را بشناسیم چون امیرمومنان علی علیه السلام فرمود:

مَن عَرَفَ نَفسَهُ تَجَرَّدَ (3)

هر کس خود را بشناسد مجرد و خالص گردد.

یکی از راه های خودشناسی فهم این حقیقت است که وجه امتیاز ما با سایر موجودات چیست که خداوند پس از بیان سیر تکامل خلقت ما فرمود:

فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (4)

بزرگ است خدایی یکتا که بهترین آفریدگان است.

ص:418


1- دعای بیستم صحیفه
2- غررالحکم
3- غررالحکم
4- مومنون 14

امتیاز انسان بر سایر موجودات به عقل و استدلال است و از همین طریق می تواند جایگاه خود را در آفرینش پیدا کند و به کمالات و مراحل بلند روحانی نایل آید.

افراد متفکر و اهل اندیشه می خواهند همه چیز را با دلیل بدانند به همین جهت وقتی به خلقت انسان می نگرند حس می کنند که دارای شخصیت ممتازی نسبت به سایر موجودات هستند و همین شناخت و معرفت خویشتنی خویش باعث می شود که خود را یله و رها فرض نکنند بلکه دارای تکلیف و وظیفه بدانند و با احساس مسئولیت در مقام خودسازی و به کمال رساندن خویش بر می آیند.

أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًی (1)

مگر انسان گمان می کند که بیهوده رها شده یعنی مسئولیتی برای او نمی باشد.

از اینجا اهمیت خودشناسی بیشتر مشخص می شود و به راستی اگر ما نسبت به کل آفرینش عالم آگاه باشیم ولی از خود بی خبر در عین جهل به سر می بریم. به قول سید محمد عیناثی در آداب النفس: اگر انسان ادعا کند که از همه چیز آگاهی دارد ولی بر نفس خویش شناخت نداشته باشد شباهت کسی را دارد که مردم را سیر می کند ولی خود گرسنه است. بر دیگران لباس می پوشاند اما خود برهنه است به مداوای مردم می پردازد ولی خود بیمار است و حال آنکه باید نخست خود را بشناسد پس خودشناسی یک اصل است و بقیه فرع آن اصل بنابراین برماست که به اندازه توان فکری و علمی به معرفت نفس بپردازیم.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (2)

ص:419


1- قیامت 36
2- مائده 100

شما که ایمان دارید به خودتان بپردازید خود را بشناسید هر که گمراه شد شما را اگر هدایت شده باشید زیان نمی زند بازگشت همه شما به خداست و از آنچه انجام داده اید خبرتان می دهد.

آیه شریفه در نهایت صراحت مومنین را امر می کند که خود را دریابند و راه هدایت خود را ادامه دهند و از فتنه های فتنه گران و منادیان گمراهی وحشت نکنند چرا که خدای بزرگ مرجع حاکم بر جمیع امور و اعمال است.

از آیه شریفه نتیجه می گیریم که به خود پرداختن یک تکلیف و امر واجب خداست و در این مسیر از ملامت ها و زخم زبان های شیطان صفتان نباید ترسید. مومن نباید از کثرت جمعیت کفر و گنهکاران نگران باشد و خود را نباید شبیه آنان در آورد که این ضعف بزرگی است و غیرقابل بخشش خواهد بود.

خویشاوندان

وَ ابدَلِنی ........وَ مِنْ عُقُوقِ ذَوِی الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ، وَ مِنْ خِذْلَانِ الْأَقْرَبِینَ النُّصْرَةَ(1)

خدایا تبدیل کن نافرمانی و مخالفت خویشاوندان را نیکی کردن و احسان و خوار کردن نزدیکانم را به یاری دادن.

محکم ترین پیوندها در بین مردم پیوند خویشاوندی است زیرا یک موضوع کاملا فطری و طبیعی است و نزدیک ترین مردم نسبت به هم اقوام و فامیل هستند. هر اتفاقی برای هر کدام از بستگان رخ دهد بدون استثنا همه اقوام در آن سهیم هستند خواه حادثه دلخراش و غم انگیز باشد و یا شادمانی و جشن و سرور باشد.

ص:420


1- دعای بیستم صحیفه

عقوق ذوالارحام در بیان امام سجاد علیه السلام به معنای مخالفت و اختلاف است که نتیجه اش ایجاد کدورت در دل هاست.

اسلام اجازه نمی دهد دایره مخالفت با اقوام تا آنجا پیش رود به قطع ارتباط برسد. چرا که قطع رحم از گناهان بزرگ و غیرقابل بخشش است کسانی با ارحام خود قطع می کنند نتیجه عمل زشت خود را غیر از آخرت در همین دنیا خواهند دید.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم درباره آثار شوم قطع رحم می فرماید:

اِنَّ الرَّحمَه لا تَنزِلُ عَلی قَومٍ فِیهِم قاطِعُ رَحِمٍ (1)

رحمت خداوند بر مردمی که در میان آنها قطع کننده رحم باشد فرود نمی آید

امام صادق علیه السلام می فرمود:

اَلذَّنوبُ الَّذِی تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطِعَهُ الرَّحِمِ (2)

از جمله گناهانی که مرگ و نابودی را شتاب می بخشد قطع رحم است

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

ما مِن ذَنبٍ اجدَرَ اَن یَعجِّلَ اللهُ تَعالی لِصاحِبِههِ العُقوبَهَ فِی الدُّنیا مَعَ ما یَدَّخِرُ لَهُ فِی الاخِرَهِ مِن قَطیَعه اَلرَحِم (3)

هیچ گناهی به اندازه قطع رحم سزامند آن نیست که خداوند علاوه بر کیفر اخروی در همین جهان نیز مرتکب آن را به زودی کیفر دهد.

آیا ما حق داریم با کسانی که از نظر فکری و عقیدتی با ما اختلاف نظر دارند برای همیشه قطع ارتباط کنیم؟ پاسخ درباره آنهایی که ارث بر هستند و به طور مشخص رحم محسوب می شوند بدون شک منفی است خواهید گفت چگونه با خانواده هایی از اقوام که لا ابالی و آلوده به گناهند ارتباط برقرار کنیم؟ عرض می کنیم لازم نیست به طور منظم هر روز و

ص:421


1- کنزالعمال 6978
2- بحار ج74ص94
3- کنزالعمال 6974

یا هر هفته از حال هم با خبر شوید بنا را به قطع رابطه نگذارید و با نازل ترین مرتبه صله رحم ارتباط برقرار کنید همان طور که معصومین علیهم السلام راهنمایی فرمودند.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

صِلُوا اَرحامَکُم وَ لَو بِالسَّلامِ (1)

صله رحکم کنید گرچه با سلامی

مولایمان علی علیه السلام فرمود: گرچه با سلامی صله ارحام کنید زیرا خدای تبارک و تعالی می فرماید:

وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِی تَساءَلُونَ بِهِ وَ الاَرحامَ اِنَّ اللهَ کانَ عَلَیکُم رَقِیباً(2)

از خدایی که به نام او از یکدیگر چیزی می طلبید بترسید و از بریدن خویشاوندی ها پروا کنید همانا خداوند ناظر بر اعمال شماست.

بنابراین قطع رحم به هیچ وجه جایز نیست حتی با کسانی از نظر عقیده دینی با ما مخالف هستند جهم بن حمید می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم برای من بستگانی هستند برخلاف خط و راه من آیا آنها بر گردن من حقی دارند؟

امام علیه السلام فرمود:

نَعَم حَقُّ الرَّحِمِ لا یَقطَعُهُ شَییٌ وَ اِذا کانُوا عَلی اَمرِکَ کانَ لَهُم حَقّانِ حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الاِسلامِ (3)

آری حق ارحام را هیچ چیز از بین نمی برد و اگر بر خط و راه تو بودند دو حق بر گردن تو دارند حق خویشاوندی و حق اسلام.

خواسته امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای صحیفه دقیقا همین است که عقوق و دشمنی ها بین فامیل از بین برود و الفت و معاشرت جایگزین آن شود.

امام علیه السلام در بیان دعا به ما می آموزد که از خدا بخواهیم اقربا و ارحم یار و ناصر ما باشند.

ص:422


1- تحف العقول57
2- خصال ص613
3- کافی ج2ص386

مولایمان علی علیه السلام در این باره می فرمود ای مردم هیچ کس هر اندازه ثروتمند باشد از خویشاوندان خود و حمایت عملی و زبانی آنها از خویش بی نیاز نیست آنان بزرگترین گروهی هستند که از انسان پشتیبانی می کنند و پراکندگی و پریشانی او را از بین می برند و در مصیبت ها و حوادثی که برایش پیش می آید بیش از همه به او مهربان و دلسوزند. نام نیکی که خداوند برای انسان در میان مردم پدید می آورد بهتر است از مال و ثروتی که وی برای دیگران باقی می گذارد. بنابراین مبادا از خویشاوند نیازمند خود روی برتابید و از دادن اندک مالی به او که اگر ندهید چیزی بر ثروت شما نمی افزاید و اگر بدهید چیزی کم نمی شود دریغ ک نید.

هر که از خویشان خود دست کشد یک دست از آنان باز گرفته اما دست های فراوانی از خود کنار زده است و آن کس که با قوم و خویشان خود نرمخو و مهربان باشد دوستی و محبت همیشگی آنان را به دست آورد. (1)

راه درست صله رحم رسیدگی به خویشاوندان است چون بعضی به اشتباه فکر می کنند صله رحم یعنی آنکه یک و یا چند وعده اسباب زحمت فامیل شده و کلی خرج و مخارج روی دست او بگذاریم و حال آنکه غیر از دید و بازدید باید از وضع و حال آنها با خبر باشیم و اگر نیازمندند در هر زمینه ای به آنها کمک کنیم که این باعث طول عمر انسان و دفع بلا و حوادث تلخ از انسان خواهد شد.

علی علیه السلام به نوف فرمود: ای نوف صله رحم به جای آر تا خداوند بر عمرت بیفزاید (2)

و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بسیار شگفت آور می فرماید گاهی می شود از عمر کسی سه روز باقی مانده است اما صله رحم به جای می آورد پس خداوند آن را سی سال به تاخیر می اندازد و گاه می شود که از عمر کسی سی سال باقی مانده اما قطع رحم می کند پس خداوند آن را به سه روز تبدیل می کند. (3)

ص:423


1- نهج البلاغه خطبه 23
2- امالی صدوق 174
3- کنزالعمال 6920

امام صادق علیه السلام به مردی بنام میسر فرمود ای میسر عمر تو زیاد شده است چه کاری انجام داده ای؟ عرض کردم زمانی که نوجوان بودم پنج درهم مزد می گرفتم و آن را خرج دایی خود می کردم.(1)

خیانت

وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَی مَنْ کَایَدَنِی، وَ قُدْرَةً عَلَی مَنِ اضْطَهَدَنِی....وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ(2)

خدایا عطا کن بر من حیله ای در مقابل حیله کنندگان و نیرویی بر کسی که در تنگنایم گذارد و پا برجایم کن تا پاسخ دهم خیانت کسی را که به من خیانت کرده به خیرخواهی

با مطالعه در زندگانی انسان های مکار و خائن بهترین درس عبرت را خواهیم گرفت افرادی بودند و هستند که در کلاه برداری و خیانت به خلق مرکب سواری شیطانند ولی عاقبت شوم و نکبت بار داشته و خواهند داشت. چون سنت الهی است که مکاران و خائنین را در همین دنیا قبل از قیامت سزا دهد.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

مَن مَکَرَ النّاسَ رَدَّ اللهُ سُبحانَهُ مَکرَهُ فِی عُنُقِهِ (3)

کسی که مردم را فریب دهد خداوند تبارک و تعالی نیرنگش را برگردن خود برمیگرداند.

اهل نیرنگ و فریب و خیانت به خلق بدانند اگر از قانون و اجرای آن فرار کردند و بر فرض در دنیا به ظاهر سزای عمل خائنانه خود را ندیدند به طور قطع از حکومت و تقاص خداوند تبارک و تعالی در امان نخواهند بود.

در دعای شریف کمیل از زبان مولایمان علی علیه السلام می خوانیم:

ص:424


1- بحار ج74-74
2- دعای بیستم صحیفه
3- بحار ج75ص296

اَللّ_هُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَعَلا مَکانُکَ وَخَفِی مَکْرُکَ وَظَهَرَ اَمْرُکَ وَغَلَبَ قَهْرُکَ وَجَرَتْ قُدْرَتُکَ وَلا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ

خدایا بزرگ است سلطنت تو و مقاومت بس بلند و مکر و تدبیرت در امور پنهان و فرمانت در جهان هویداست و صورت و قهرت بر همه غالب است قدرتت در همه عالم نافذ است و کسی قادر نیست از قلمرو حکومتت فرار کند.

چه بهتر که منش و روش امام سجاد علیه السلام را در پیش گیریم و از خدا بخواهیم که توفیقمان دهد از راه مسالمت و نرمش و نصیحت افراد خائن را وارد کنیم دست از کار زشت خود بردارند و غش و مکرشان تبدیل به خیرخواهی و خبررسانی به خلق خدا شود.

وقتی برایشان کلام امام صادق علیه السلام بیان شود که :

اِن کانَ العَرضُ عَلی اللهِ عَزَّوَجَلَّ حَقَّاً فَالمَکرُ لِماذا (1)

اگر عرضه شدن به محضر پرورداگر در روز قیامت حق است پس چه جای مکر و نیرنگ است.

به اهل غش و نیرنگ باید بعضی ایات شریفه قرآن را ارایه کرد تا انشاء الله به خود آیند و از کار خلاف خود دست بردارند.

وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ (2)

ترازوی عدل را در روز قیامت می نهیم به احدی هیچ گونه ستمی نخواهد شد و اگر هم وزن دانه خردل چیزی باشد می آوریمش این بس که ما حسابگر هستیم.

خواهی و اگر به خیانت و مکاری خود ادامه دادند چه باید کرد پاسخ را خداوند تبارک و تعالی چنین داده است:

ص:425


1- بحار ج75ص296
2- انبیا 47

وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ (1)

نیرنگ ها و خیانت ها فقط گریبان صاحبانش را می گیرد

أَفَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئَاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُونَ أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُمْ بِمُعْجِزِینَ (2)

آیا آنانی که نیرنگ های زشت خود را به انجام می رسانند در امان هستند در حالی که ممکن است خداوند آنها را در زمین فرو برد یا عذاب را از آنجایی که احساس نمی کنند به آنها برساند و یا در هنگامی که مشغول رفت و آمد هستند گریبانشان را بگیرد که کاری از دست آنها برنیاید.

خیر و نیکی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ فِی أَیَّامِ الْمُهْلَةِ، وَ انْهَجْ لِی إِلَی مَحَبَّتِکَ سَبِیلًا سَهْلَةً، أَکْمِلْ لِی بِهَا خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ(3)

الها بر محمد و ال او درود فرست و به ذکر خودت در اوقات غفلت و بی خبری آگاهم کن و به فرمانبرداری از خودت در روزهای مهلت و دوران عمر وادارم کن و باز کن برای من به سوی محبت و دوستی ات راه همواری که به وسیله آن برای من خیر دنیا و آخرت را کامل کن.

احسان و نیکی کردن از جمله صفات و رفتاری است که مثل عدل و عدالت همه مردم در هر دین و آیین که باشند آن را دوست می دارند و به شخص محسن و عادل عشق می ورزند.

ص:426


1- فاطر 43
2- نحل 45و46
3- دعای بیستم صحیفه

احسان دو نوع است یکی احسان و نیکی به دیگری است و دومی کار نیک انجام دادن است که در این مورد گاه سودش فقط نصیب خود شخص می شود مثل انجام تکالیف واجب و امثال آن.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اَلنّاسُ اَبناءُ ما یُحسِنُونَ (1)

مردم فرزندان کارهای نیک خویشند یعنی به آنچه می دانند و از اعمال خوب انجام می دهند منسوب و شناخته می شوند.

قبل از هر چیز باید بدانیم که احسان و کار خیر برای فرد نیکوکار مفید و کارساز است.

إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ (2)

اگر نیکی کنید به خود نیکی کرده اید.

مرتبه احسان از عدل بالاتر است عدل آنچه را حق طرف است به او داده می شود ولی احسان بیشتر از آنچه استحقاق دارد و حق اوست به او پرداخت میگردد اجرای عدالت واجب است ولی اجرای احسان مستحب.

خداوند برای محسنین و نیکوکاران ارج و احترام خاصی قایل است و با زبان محبت آنان را مخاطب قرار می دهد.

وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(3)

کار نیک کنید زیرا که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (4)

به تحقیق رحمت خداوند به نیکو کاران نزدیک است.

اِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنینَ (5)

ص:427


1- مفردات راغب ص119
2- اسراء 7
3- بقره 195
4- اعراف 56
5- عنکبوت 69

خداوند با نیکوکاران است. امام سجاد علیه السلام در راز و نیاز خود با خداوند متعال شرط کمال یاد خدا انجام طاعات او طی طریق عشق و محبت خداوندی را در خیر و نیکی در دنیا و آخرت می داند بر همین اساس با الهام از قرآن شریف و کلام خدا در پایان همان دعا عرض می کند.

وَ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنِی بِرَحمَتِکَ عَذابَ النّارِ

بار الها عطا کن به ما در دنیا نیکی و در آخرت نیز و به رحمت از عذاب دوزخ نگاهم دار.

به راستی که کامل ترین دعای قرآنی همین دعاست که اگر مستجاب شود اکثر موانع کمال و ترقی از سر راه مابرداشته خواهد شد.

رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(1)

از امام صادق علیه السلام سوال شد منظور از رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً تا آخر آیه چیست؟ فرمود رِضوانَ اللهِ وَ الجَنَّهِ فِی الاخِرَهِ وَ السِّعَهِ فِی الرِّزقِ وَ حُسنُ الخُلقِ فِی الدُّنیا (2) رضوان و بهشت حسنه در آخرت است توسعه روزی و اخلاق نیکو حسنه در دنیا است حسنه در آخرت روشن است اما اخلاق نیکو منحصر نمی شود به خودش برخورد بودن و چهره گشاده داشتن بلکه شامل تمام صفات حمیده و ملکات اخلاقی انسان می شود که دایره بسیار وسیع و همه جانبه دارد.

از جمله موارد اخلاق نیکو خیررسانی به پدر و مادر که قرآن در پنج مورد سفارش می کند که وَ بِالوالِدَیهِ اِحساناً به پدر و مادرتان احسان کنید.

نیکی به اقوام و طبقات فامیل به هر شکل ممکن احسان به همسایه و دوستان دستگیری مستمندان و بینوایان و غیره البته اگر کسی طلب کار نیک باشد فراوان سر راه او قرار دارند فقط باید از خدا بخواهد توفیق انجم آنها را داشته باشد.

ارزش انسان به اندازه احسان و محبتی است که به مردم می کند و خیر و تعاون که نسبت به مردم دارد مومن هرگاه برادر ایمانی خود را غم آلوده دید باید در گره گشایی و رفع

ص:428


1- بقره 201
2- المیزان ج2ص86

غم از او سبقت گرفته و بی تفاوت نباشد وقتی که چیزی به دست آورد و از نظر مالی وضعش خوب شد گرسنگان و بی چیزان را از یاد نبرد.

پروردگار بزرگ درباره پیشگامان در کارهای خیر می فرماید

یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ (1)

به خوبی ها می شتابند اینان شایستگانند.

أُولَئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ (2)

آنها در نیکی ها می شتابند و بدان سبقت می گیرند.

انسان به تنهایی نمی تواند چرخ زندگانی را بگرداند مگر به کمک هم نوعان خویش به همین جهت دستورات زیادی داده شده است که مسلمانان در احتیاجات برادران دینی خود کوشا باشند و در گرفتاری های زندگی به آنها کمک برسانند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

کانَ اَبی یَقُولَ اِذا هَمَمتَ بِخَیرٍ فَبادِرِ فَاِنَّکَ لا تَدرّی ما یَحدِثُ(3)

پدرم امام باقر علیه السلام می فرمود هرگاه برای انجام کار خیری همت کردی شتاب کن که تو نمی دانی بعدا چه اتفاق خواهد افتاد.

همان بزرگوار فرمود روز خود را با یک کار خیر آغاز کنید به این امید که سبب محافظت شما شود و آن روزی که ابتدا و انتهایش کار خیری انجام دهید امید می رود که انشاء الله خداوند مابین این دو کار خیر شما را مورد عفو و بخشش قرار دهد. (4)

ص:429


1- آل عمران 114
2- مومنون 61
3- کافی ج2ص144
4- کافی ج2ص142

حرف د

دعا ونیایش

وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یَدْعُوکَ مُخْلِصاً فِی الرَّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِینَ الْمُضْطَرِّینَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ(1)

خدایا مرا توفیق ده که تو را در هنگام خوشحالی از روی اخلاق بخوانم مثل کسی که در هنگام اضطرار و درماندگی از روی اخلاص دعا می کند که به تحقیق تو ستوده و با عظمتی.

در بین ائمه طاهرین علیهم السلام بعد از مولایمان علی علیه السلام امام سجاد علیه السلام فرصت مناسبی یافتند که به شکل دعا و نیایش آموزه های اعتقادی و اخلاقی و به طور کلی آنچه مفید به حال بشر است ارایه دهند و لذا بهترین دعاها با مضامین عالیه از امام زین العابدین علیه السلام است و نمونه اش همین کتاب دعای شریف و گرانقدر صحیفه است که پیش رو داریم.

قبل از آنکه به شرح بیان امام سجاد علیه السلام بپردازیم لازم است بدانیم که دعا چه نقش بزرگی در رسیدن به اهدافمان دارد و چقدر سبب کامیابی معنوی دنیا و آخرت می شود. سیره پیامبران الهی و امامان معصوم علیهم السلام و پیش از آنها خداوند تبارک و تعالی تشویق مردم به دعا کردن و انابه به درگاه الهی بوده است زیرا که کاربرد دعا از بسیاری عوامل دیگر برای موفقیت در کارها بیشتر است. بشر خود این نیاز را فطری می داند و در هر مذهب و آیین که باشد از ذکر و ورد و دعا بی نیاز نیست.

اگر انسان بخواهد مورد اعتنای پروردگارش قرار گیرد و حتی به خواسته های مادی و دنیایی خویش برسد باید اهل دعا باشد.

ص:430


1- دعای بیست و دوم صحیفه

قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ (1)

بگو اگر دعایتان نباشد پروردگار من اعتنایی به شما ندارد.

و قال ربکم ادعونی استجب لکم (2)

و پروردگارتان فرموده مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را

وقتی به قرآن رجوع می کنیم می بینیم پیامبران الهی چگونه در پیشگاه پروردگار دعا می خواندند و در خواست حاجت می کردند.

هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ (3)

در این هنگام زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت پروردگار از جانب خود به من فرزند پاکیزه عنایت کن زیرا دعا را می شنوی.

درباره حضرت نوع علیه السلام می فرماید:

فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ (4)

پروردگار خویش را خواند که من مغلوب قوم خود شده ام پس خداوندا انتقام بگیر و مرا یاری کن.

و درباره دعای ابراهیم علیه السلام می فرماید

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ (5)

ص:431


1- فرقان 77
2- مومن 60
3- آل عمران 38
4- قمر 10
5- ابراهیم 39تا41

ستایش خدای را که در هنگام پیری اسماعیل و اسحاق را به من عطا فرمود که پروردگار من شنونده دعاست خدایا من و فرزندانم را بر پا کننده نماز قرار ده پروردگار دعایم را اجابت فرما پروردگارا در روز برپایی حساب من و پدر و مادرم و مومنین را مشمول بخشش خود قرار ده.

بعد از پیامبران ائمه طاهرین بیشترین مراتب دعا را داشته اند که برای هر کدام از آن بزرگواران می توان یک صحیفه در نظر گرفت.

امام رضا علیه السلام درباره پیامبران می فرمود.

عَلَیکُم بِسِلاحِ الاَنبِیاءِ فَقیلَ: وَ مَا سِلاحُ الاَنبیاءِ؟ قالَ: الدُّعاءُ (1)

بر شما باد به سلاح پیامبران عرض شد سلاح پیامبران چیست؟ فرمود دعا

امام صادق علیه السلام سفارش می فرمود:

عَلَیکُم بِالدُّعاءِ فَاِنَّکُم لا تَقَرَّبُونَ اِلَی اللهِ بِمِثلِهِ (2)

بر شما باد به دعا کردن زیرا با هیچ چیز به مانند دعا به خدا نزدیک نمی شوید.

همان بزرگوار فرمود بسیار دعا کن زیرا دعا کلید هر رحمتی است و مایه روا شدن هر حاجتی و آنچه نزد خداست جز با دعا به دست نمی آید هیچ دری نیست که بسیار کوبیده شود مگر آن که به زودی به روی کوبنده بازگردد. (3)

ائمه طاهرین علیهم السلام سفارش فرمودند برای استجابت دعا پاکی در آمد و کسب رقت قلب در هنگام دعا توبه از گناه رفع دین و ظلم بر افراد ضروری است و از همه مهمتر حکمت خداوند و مصلحت حضرت او در صدر همه مسایل است.

ص:432


1- کافی ج2ص468
2- بحار ج93ص303
3- بحار ج93ص295

دشنام

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا، وَ حَرَکَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْیُنِنَا، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ حَتَّی لَا تَفُوتَنَا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَکَ، وَ لَا تَبْقَی لَنَا سَیِّئَةٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَکَ(1)

وَ مَا أَجْرَی عَلَی لِسَانِی مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ (2)

الها بر محمد و ال او درود فرست و اسرار دل هایمان و حرکات اعضای بدنمان و نگاه های پنهانی دیدگانمان و سخنان زبان هایمان را در چیزهایی قرار ده که موجبات ثواب تو را فراهم می آورد تا هیچ حسنه ای از ما فوت نشود و سزاوار پاداش شایسته تو گردیم و کار بدی که به خاطر آن مستوجب عذاب تو شویم برای ما باقی نماند. خدایا چنان کن که زبانم از لفظ فحش محفوظ بماند.

یکی از کارهایی که مستوجب عذاب الهی می شود استفاده غلط از زبان و گفتن حرف های زشت و ناسزاست.

خداوند قدرت تکلم را به ما داده تا موجبات ثواب را فراهم آوریم نه آنکه بلای جانمان شود که متاسفانه اغلب گناهان از همین زبان سرچشمه می گیرد دشنام و فحاشی از جمله آفات زبان است که سبب بی حیثیت شدن انسان در دنیا و آخرت می شود.

بد زبانی وحدت و روحیه اخوت را بر هم می زند و بین فامیل و دوستان تفرقه و دشمنی می اندازد در قرآن شریف حتی اجازه داده نشده به دشمنان دشنام و فحش داده شود.

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ (3)

شما مومنان به آنان که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها نیز از روی دشمنی و جهالت خدا را دشنام دهند.

ص:433


1- دعای نهم صحیفه
2- دعای بیستم صحیفه
3- انعام 108

دشنام و فحاشی ضررهایی دارد که از جمله آنها عبارت است از نارضایتی خداوند و مبتلا شدن به عذاب الهی ایجاد بلواها و آشوب های خانوادگی و اجتماعی و جدایی و تفرقه خود را در معرض فحش دیگران قرار دادن یعنی وقتی به کسی اهانت کردی در واقع ناموس و مقدسات خود را در معرض ناسزاگویی قرار داده ای افراد فحاش همیشه باید با افراد جاهل و فاسد همنشینی کنند زیرا افراد صالح حاضر به همنشینی با آنها نیستند. ناسزاگو در بین مردم بی ابروست زیرا که هیچ وقت انسان فحاش ارج و قیمتی در انظار دیگران ندارد عادت کردن زبان به گفتن کلمات زشت و خلاف اخلاق به گونه ای که حرف های عادی توام با فحش باشد دیگر آبرویی برای شخص نمی گذارد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اِنَّ مِن شَرِّ عِبادِ اللهِ مَن تَکرِهَ مُجالِسَتَهُ لِفُحشَهِ(1)

بدترین مردم کسانی هستند که مردم به خاطر فحاشی و بدزبانی آنها از همنشینی با آنها کراهت داشته باشند.

همان بزرگوار فرمود خداوند بهشت را بر هر فحاش و بدزبان و بی حیایی که باک ندارد که چه می گوید و چه به او می گویند حرام کرده است. (2)

از جمله کلام نصیحت آمیز مولایمان علی علیه السلام در حالی که شنید عده ای از یاران معاویه و شامیان در روزهای جنگ صفین فحش می دادند این بود:

إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ: اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّی یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ(3)

ص:434


1- کافی ج2ص323
2- کافی ج2ص325
3- نهج البلاغه خطبه 205

به درستی که من ناخوش دارم برای شما اینکه فحاش بشوید و لیکن اگر تعریف نمایید عمل های ایشان را و ذکر نمایید حال های ایشان را در گفتار مقرون به صواب باشد و در مقام عذرخواهی مقرون به کمال باشد و اگر به جای فحش دادن بگویید بار پروردگارا نگه بدار خون های ما و خون های ایشان را از ریخته شدن و عداوت و دشمنی میان ما و ایشان را اصلاح فرما و هدایت کن ایشان را از گمراهی خودشان تا اینکه بشناسد حق را کسی که جاهل بوده است به آن و برگردد از گمراهی و تعدی کسی که حریص باشد به آن هر اینه این بهتر خواهد بود.

در اینجا جای این بحث هست که طبق بیان قرآن بعضی که قابل هدایت نیستند و خدا و رسول و مومنین را ازار می دهند لعنت کرد ولی فحاشی شان مومن نیست و برای اظهار نفرت نسبت به مخالفین نباید فحش داد و یا حرف های زشت و ناسزا گفت.

اول لعن کننده مستحقین لعن خداست إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ (1) خداوند کافران را لعن می کند.

وَلَکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ (2) ولی خداوند ایشان را بخاطر کفرشان لعنت می کند.

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ (3)

خداوند کسانی که خدا و رسول او را اذیت کنند در دنیا و آخرت لعنت می کند.

نتیجه آنکه آنهایی که خدا و پیامبر او و خاندان و فرزندان پیامبر که پاره تن او بودند اذیت کردند و با دست و زبانشان بهر نحو ممکن به آنان آزار رساندند. مشمول آیه فوق می شوند و باید آنها را لعنت کرد ولی حق ناسزا گفتن و فحاشی نداریم. باز تکرار می کنم از باب اهمیت موضوع که مبادا در مجالس و محافل چه خصوصی و چه عمومی حرف های رکیک و دور از ادب و خارج از عفت کلام نسبت به آنها داده شود که سیره قرآن و

ص:435


1- احزاب 64
2- نساء 46
3- احزاب 57

عترت خلاف آن است و ما وقتی آنها را لعنت می کنیم یعنی از رحمت خدا دور باشند. انسانی هم که از رحمت خدا دور شود جایی جز آتش دوزخ ندارد و خدا می داند که با انها چه کنند.

أُولَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیرًا (1)

اینان همان مردمی هستند که خدا آنها را لعنت کرده و هر که را خداوند لعنت کند هرگز کسی یاوری برای او نخواهد یافت.

پس لعنت و نفرین در حق دشمنان خدا و دین جایز است چنانکه امام سجاد علیه السلام عبارات جالبی را بر علیه دشمنان و کافران به کار برده اند که باید دقت ویژه کرد.

اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِکَ أَعْدَاءَکَ فِی أَقْطَارِ الْبِلَادِ مِنَ الْهِنْدِ وَ الرُّومِ وَ التُّرْکِ وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النُّوبَةِ وَ الزَّنْجِ وَ السَّقَالِبَةِ وَ الدَّیَالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشِّرْکِ، الَّذِینَ تَخْفَی أَسْمَاؤُهُمْ وَ صِفَاتُهُمْ، وَ قَدْ أَحْصَیْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ أَشْرَفْتَ عَلَیْهِمْ بِقُدْرَتِکَ.(2)

خدایا درخواست مرا درباره دشمنانت در هر کجای جهان هستند به اجرا در آور در هند و روم و ترکستان و خزر و حبشه و نوبه و زنگبار و سقالبه و دیالمه و سایر ملت های مشرک آنهایی که نام و نشانشان مخفی است ولی تو از آنها با خبری و به قدرت خویش بر آنها احاطه داری.

اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الِاحْتِشَادِ عَلَیْهِمْ. اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الِاحْتِیَالِ(3)

ص:436


1- نساء 52
2- دعای بیست و هفتم صحیفه
3- دعای بیست و هفتم صحیفه

الها مشرکین را به مشرکین مشغول کن تا دست درازی به مرزهای مسلمانان نکنند و به ایجاد نقص در آنها از وارد کردن نقص بر مسلمین بر حذرشان دار و تفرقه بین آنها بینداز تا هماهنگی علیه مردم مسلمان نداشته باشند.

خدایا دل هایشان از امنیت خالی و بدن هایشان از قوت تهی فرما و افکارشان را از چاره جویی مضطرب کن.

دنیا

اللَّهُمَّ إِنِّی أُصْبِحُ وَ أُمْسِی مُسْتَقِلًّا لِعَمَلِی، مُعْتَرِفاً بِذَنْبِی،.....یَا مَوْلَایَ سُؤَالَ مَنْ نَفْسُهُ لَاهِیَةٌ لِطُولِ أَمَلِهِ.....وَ اسْتَمْکَنَتْ مِنْهُ الدُّنْیَا......اِلهی اَسئَلُکَ ... أَنْ تُسَلِّیَ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیَا بِمَخَافَتِکَ(1)

پروردگارا صبح و شام می کنم در حالی که اعمالم کم است به گناهم اعتراف دارم....ای مولای من از تو مسئلت می جویم مسئلت کسی که به خاطر آرزوهای طولانیش بی بهره مانده....و دنیا او را اسیر خود ساخته.... خدایا از تو می خواهم که.... به وسیله ترس از خودت نفس را از دوستی دنیا بر حذر نمایی.

دنیا و نعمت های آن نباید هدف نهایی انسان باشد بلکه از فرصت زندگی در دنیا و استفاده از نعمت های آن برای رشد و تعالی خود و آباد کردن جهان آخرت که جاوید و همیشگی است اقدام نمود.

پس نگاه به دنیا از دو دیدگاه است یکی دنیا طلبی و دنیا داری محض و دیگری دنیایی که مزرعه آخرت است.

این دیدگاه دوم سبب می شود که هم دنیای خوبی داشته باشد و هم در آخرت مشمول رحمت واسعه الهیه قرار گیرد. چنین دنیایی هر ثانیه اش ارزش هزاران سال آخرت را دارد.

ص:437


1- دعای پنجاه و دوم صحیفه

امام باقر علیه السلام می فرمود:

نِعمَ العَونَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَهِ (1)

دنیا یاور خوبی برای آخرت است

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

بِالدُّنیا تُحرَزُ الاخِرَهُ (2)

واقع مسئله آن است که ما برای دنیا خلق نشده ایم به دنیا آمده ایم تا از گذرگاه و پل آن بگذریم و به جهان باقی و جاوید رویم به همین دلیل انسان هایی که طولانی ترین عمرها را داشتند مردند و به عالم دیگر شتافتند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

فَاِنَّ الدُّنیا خُلِقَت لَکُم وَ اَنتُم خُلِقتُم لِلاخِرَهِ (3)

دنیا برای شما افریده شده است و شما برای آخرت خلق شده اید.

معصومین صلی الله علیه و آله وسلم به طور کلی دنیا و زندگی در آن را به دو دسته تقسیم کرده اند دنیای لعنتی و زشت و دنیای شایسته و ارزشمند.

امام سجاد علیه السلام می فرمود:

اَلدُّنیا دُنیاءانِ : دُنیا بَلاغٍ وَ دُنیا مَلعُونَهٌ (4)

دنیا دو گونه است دنیای کفاف و شایسته و دنیای ملعونه

پر واضع است دنیای بلاغ دنیایی است که در جهت رشد و کمال اخلاقی و علمی انسان بگذرد و دنیای ملعونه دنیایی است باغفلت از خدا و دین خدا و جمع ثروت و گناه تمام گردد.

مهم آن است که دل به دنیا ندهیم و اسیر زرق و برق آن نشویم اما داشتن کسب و کاسبی مناسب و درآمدهای حلال برای رفاه زندگی هیچ منع شرعی ندارد.

ص:438


1- بحار ج73ص107
2- نهج البلاغه خطبه 156
3- تنبیه الخواطر ج1ص131
4- کافی ج2ص317

امام صادق علیه السلام در زیارت وداع با امام حسین علیه السلام چنین می گوید خدایا نه چندان دنیا را بر من زیاد کن که با سرگرم شدن به زیبایی های شگفت آور و فریفته شدن به درخشندگی زیورهای آن از یاد تو باز مانم و نه چندان در تنگنایم قرار ده که رنج آن به کار من برای آخرت لطمه بزند و هم و غم آن سینه ام را پر کند. از دنیا آن اندازه به من ده که از بندگان بدت بی نیاز بمانم و به سبب آن به خشنودی تو دست یابم.(1)

پس به قدرت ضرورت بهره مند شدن از مواهب دنیا لازم است برخلاف طرز تفکر بعضی افراط گران که تمام غرایز خویش را سرکوب می کنند و تارک دنیا می گردند و به بدن و جان خود و اطرافیان خویش ضرر می زنند. بعضی از افراد گاهی که به خواسته های خویش نمی رسند و یا حوادث ناگواری برایشان اتفاق می افتد به دنیا نفرین می کنند و حرف هایی می زنند که حکایت از شکایت دارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

لا تَسُبُّوا الدُّنیا فَنِعمَت مَطِّیَهُ المُومِنِ فَعَلَیها یَبلُغُ الخَیرَ وَ بِها یَنجُو مِنَ الشَّرِ اِنَّهُ اِذا قالَ العَبدُ لَعَنَ اللهُ الدُّنیا قالَتِ الدُّنیا: لَعَنَ اللهُ اَعصانا لِرَبِّهِ (2)

به دنیا ناسزا مگویید که آن نیکو مرکبی برای مومن است زیرا به وسیله آن به خیر و خوبی می رسد و از شر و بدی می رهد هرگاه بنده بگوید لعنت خدا بر دنیا دنیا گوید لعنت خدا بر نافرمانترین ما نسبت به پروردگارش

اگر کسی بگوید پس روایتی که نقل کردید دنیای بلاغ و دنیای ملعونه چیست؟ عرض می کنیم دنیا ملعون نمی شود انسان نافرمان الهی که درست از دنیا استفاده نمی کند ملعون است.

ص:439


1- بحار ج101ص73
2- بحار ج73ص121

دوستی

وَ اجعَلنی اَلّلهُمَّ.... أُلِینُ جَانِبِی لَهُمْ تَوَاضُعاً، وَ أَرِقُّ عَلَی أَهْلِ الْبَلَاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَیْبِ مَوَدَّةً، وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحاً(1)

خدایا آنچنانم کن که با دوستانم برخوردی متواضعانه و ملایم داشته باشم و با مهربانی و رقت قلب مصیبت زدگانشان را سر سلامتی بدهم و در پشت سرشان دوستی خود را ابراز نموده و از روی صفای باطن بقای نعمت را برایشان دوست بدارم.

حب در مقابل بغض است دوستی از ارادت باطنی سرچشمه می گیرد حب چیزی نیست که بتوان به دروغ ابراز کرد ممکن است در مقام تقیه و حفظ جان به فرد و یا افرادی اظهار نفرت شود ولی کسی که واقعا به کسی علاقه مند باشد نمی توان در دلش را بست و از او خواسته شود که باید در دل نیز او را دوست نداشته باشی چنین چیزی محال است.

مهم آن است دوستی ها براساس اعتقادات دینی باشد و مرزهای آن و اندازه هایش تعیین گردد به عنوان مثال عشق و محبت به پروردگار نسبت به غیر او حتی انبیاء و ائمه طاهرین علیهم السلام باید مقدم و بیشتر باشد و محبت غیر خدا همگی به خاطر خدا باشد که در غیر اینصورت به خطا رفته ایم و باید منتظر عذاب و کیفر باشیم.

قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (2)

ص:440


1- دعای بیست و ششم صحیفه
2- توبه 24

بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و ثروت هایی که پس انداز کرده اید و تجارتی که از کساد آن نگرانید و خانه هایی که به آن دل بسته اید بیش از خدا و رسول او وجهاد در راه خدا مورد علاقه شماست منتظر فرمان خدا باشید که خداوند مردم فاسق را هدایت نمی کند. پس دوستی خدا مقدم بر همه دوستی است و هر که حتی زن و فرزندمان نباید علاقه به آنها پیش از علاقه به خدا و رسول و تلاش در راه خدا باشد.

چون در آیه اشاره به محبت نسبت به خانواده شده باید عرض کنم اسلام همان اندازه که در مورد احسان و محبت نسبت به زن و فرزند سفارش کرده از افراط و زیاده روی هم منع نموده است.

لازمه زیاده روی در دوستی و محبت به خانواده از دست دادن محبت خدا و رسول و جهاد در راه خداست و در همین جاست که بزرگترین ضربه روحی و روانی به آنها وارد می شود زیرا نازپرورده و زود رنج پرورش می یابند و با کوچکترین ناملایمات آزرده خاطر و ناراحت می شوند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ(1)

ای اهل ایمان ثروت هایتان و فرزندانتان باعث نشود که از یاد خدا باز مانید و کسانی که چنین کنند از گروه زیانکارانند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به ابن مسعود فرمود:

لا ُتحمِلَنَّ الشَّفَقَهَ عَلی اَهلِکَ وَ وَلَدِکَ عَلی الدُّخُولّ فِی المَعاِصیَ وَ الحَرامِ (2) مبادا به خاطر محبت نسبت به زن و فرزند وادار به گناه و افتادن در حرام شوی.

ص:441


1- منافقون 9
2- بحار ج17ص32

چه تعداد از خانواده ها ر می شناسیم که بزرگ خانواده برای خوشنودی زن و یا فرزندان خود اسباب و وسایل گناه را تهیه می کند بدون آنکه رضای پروردگار متعال را در نظر داشته باشد بی شک چنین انسانی مغضوب خدا و رهبران دین است.

چنانکه امام محمد باقر علیه السلام فرمود:

شَرُّ الاباءِ مَن دَعاهُ البِرَّ اِلی الاِفراطِ (1)

بدترین پدران کسانی هستند که در نیکی و محبت نسبت به فرزندان از حد تجاوز کنند و به زیاده روی و افراط بگرایند.

وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (2)

مومنین واقعی سخت و شدید خدا را دوست دارند.

کسی که خدا دوست حقیقی او باشد کاری که برخلاف رضای او باشد انجام نمی دهد و همیشه کارهایش را براساس رضای پروردگار و محبوب اصلیش تنظیم می کند.

خدا دوست چون شیرینی محبت الهی را چشیده از حب ذات و حب مال و حب جاه و مقام و حب زن و فرزند و هر آنچه غیر خداست قلب خویشتن را تخلیه کرده و به مرتبه قلب سلیم رسیده است. چون می داند که روز قیامت هیچ کدام اینها برایش سودی ندارند.

یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (3)

روزی که ثروت و فرزندان سودی نمی بخشد جز آن که با قلب سلیم به محضر پرودگار حاضر می شود.

از امام صادق علیه السلام سوال شد قلب سلیم در آیه به چه معنی است؟

اَلَّذی یَلقی رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ اَحَدٌ سِواهُ(4)

ص:442


1- تاریخ یعقوبی ج3ص53
2- بقره 165
3- شعرا 88و89
4- کافی ج2ص16

قلب سلیم قلبی است که خدای خویش را ملاقات میکند در حالی که فقط خدا در او جای دارد.

در هنگام عبادت نباید انگیزه ای جز اظهار محبت و ارادت به خداوند تبارک و تعالی وجود داشته باشد و اگر ترس از آتش و شوق بهشت هم باشد عبادت تاجرانه و داد و ستد است.

باز امام صادق علیه السلام می فرمود:

وَ لکِّنی اَعبُدَهُ حَبّاً لَهُ عَزَّوَجَلَّ وَ هِیَ عِبادَهٌ الاَحرارِ (1)

اما من خداوند بزرگ را چون دوستش دارم عبادت می کنم و این نوع عبادت ویژه آزادگان است.

این دعا منسوب به مولایمان علی علیه السلام است که قابل دقت برای اهل ذوق و آنهایی که می خواهند فقط به خدا عشق بورزند.

اَلّلهُمَّ نَوِّر ظاهِرِی بِطاعَتِکَ وَ باطِنِی بِمَحَبَّتِکَ وَ قَلبِی بِمعَرِفَتِکِ وَ رَوحِی بِمُشاهَدَتُکَ وَ سِرِّی بِاستِقلالِ اِتِّصالِ حَضرِتَکَ یا ذِی الجَلالِ وَ الاِکرامِ

پروردگارا ظاهرم را به انجام طاعات خودت نورانی باطنم را با محبت و عشق خودت درخشان قلبم را با شناخت و معرفت خودت منور روحم را به رسیدن به مرحله کشف و شهود روشن و ضمیر وجودم را به اتصال به خودت نورانی فرما ای صاحب عظمت و کرامت.

دین و دینداری

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَةِ .....وَ قَطَعَ فِی إِحْیَاءِ دِینِکَ رَحِمَهُ. وَ أَقْصَی الْأَدْنَیْنَ عَلَی جُحُودِهِمْ (2)

ص:443


1- سرالصلوه ص119
2- دعای دوم صحیفه

حمد خدای را که به وجود مبارک پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بر ما منت گذاشت در حالی که امت های پیشین و مردم قبل از ما از بهره مند شدن از آن بزرگوار محروم بودند ... تا آنجا که جهت زنده کردن دین تو با ارحام خویش قطع کرده و اقوام خود را به خاطر تو دور گردانید.

دین به معنای طاعت و پاداش است وقتی به طور عام نامی از دین برده می شود یعنی طاعت و انقیاد و پذیرش شریعت مقدس و گاهی هم مثل مالِک یَوم الدّین در سوره مبارکه حمد به معنای پاداش و جزاست. دین و دینداری به همان معنای نخست نزد خداوند تبارک و تعالی یعنی تسلیم فرمان های الهی بودن و چون و چرا نکردن است و این شامل تمام ادیان آسمانی می شود.

إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ (1)

دین نزد خدا اسلام و تسلیم است

به همین دلیل در آیه ای دیگر می فرماید

وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ (2)

و چه کسی از جهت دینداری بهتر از کسی است که به جان تسلیم خدا شده و نیکوکار است.

یکی از وظایف ما آشنایی به پایه ها و فرامین دین است و بعد به اجرا در آوردن و پایبندی به آنهاست. این چیزی است که باید ضمن دعاهایمان از خدا بخواهیم چون اگر او توفیق بینش دینی و فراگرفتن احکام و اصول دین را به ما بدهد استوار خواهد ماند و با گذشت زمان و تحولات زندگی از کف نمی رود.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اِذَا استَخلَصَ اللهُ عَبداً اَلهَمَهُ الدّیانَهَ (3)

هرگاه خداوند بنده ای را برگزیند دینداری را در دل او اندازد.

ص:444


1- ال عمران 19
2- نساء 125
3- غررالحکم 4072

همان بزرگوار فرمود:

مَن دَقَّ فِی الدَّینِ نَظَرَهُ جَلَّ یَومَ القِیامَهِ خَطَرُهُ (1)

هر که در دین و دینداری دقیق باشد در روز قیامت مقام بلندی خواهد داشت.

بسیاری از مردم دوست دارند خود را آزمایش کنند که درچه مرتبه ای از دینداری هستند و بدانند اصولا آدم متدین و دیندار به چه کسی گفته می شود. در روایات مصادیق دینداری متنوع نقل شده و اصل دین در قالب های گوناگون بیان گردیده که در اینجا به دو روایت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمومنین علیه السلام اکتفا می کنیم دوستم جبرییل گفت مثل این دین مثل درخت استواری است که ریشه اش ایمان است و رگ هایش نماز و ابش زکات و شاخه هایش روزه و برگ هایش خوش خویی و میوه اش خویشتنداری از کارهای حرام. کمال هر درختی به میوه آن است ایمان نیز چنین است جز با خویشتنداری از محرمات کامل نمی گردد. (2)

ریشه کارها در دین تکیه کردن به نمازها و دوری نمودن از گناهان کبیره است از این امور لحظه ای بی نیاز نیستی پس از آن ها غفلت مکن که محرومیت از اینها مایه هلاکت است و اگر پیشتر رفتی و به فقه و دین فهمی و عبادت پرداختی کمال بهره مندی تو است. (3)

راه دیگر امتحان خود در دینداری درصد محافظت ما از دین ماست هر چه بیشتر برای درک دین سرمایه گذاری و برای حفظ آن فداکاری کنیم مشخص می شود که چه اندازه از دین بهره برده ایم.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

اِن عَرضَ لَکَ بَلاءٌ فَاجَعل مالَکَ دونَ دَمِکَ فَاِنَّ تَجاوَزَکَ البَلاءُ فَاجعَل مالَکَ وَ دَمَکَ دُونَ دِینکَ فَاِنَّ المَسلُوبَ مَن سُلِبَ دینُهُ وَ المَخروبَ مَن خَرِبَ دِینُهُ (4)

ص:445


1- غرر الحکم 8807
2- بحار ج71ص388
3- بحار ج78ص7
4- کنزالعمال 1-436

اگر بلایی برایت پیش آمد مالت را فدای جانت کن و اگر بلا از تو گذشت مال و جانت را فدای دینت کن زیرا غارت شده کسی است که دینش به غارت رفته باشد و خانه خراب کسی است که دینش ویران گشته باشد.

سیره بعضی از اصحاب و یاران اهل بیت علیهم السلام بر این بود که گاهی برای آنکه بفهمند بیراهه نمی روند دین خود را به امام زمان خود عرضه می دادند و صحیح بودن راه خود و یا خلاف بودنش را متوجه می شدند.

از جمله ایشان عبارتند از ابوبصیر، ابراهیم مخارقی، عمرو بن حریث، یوسف، حسن بن زیاد عطار شاگردان امام صادق علیه السلام ابوجارود شاگرد امام باقر علیه السلام و عبدالعظیم حسنی شاگرد امام هادی علیه السلام .

و ما به نقل دو نفر از آن جمع اکتفا می کنیم:

عمرو بن حریث می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم قربانت گردم آیا اجازه می دهید دین خود را که به وسیله آن خدا را می پرستم برایتان باز گویم؟ فرمود بگو عرض کردم من خدا را اینگونه پرستش می کنم که گواهی می دهم معبودی جز خدا نیست و محمد بنده و فرستاده اوست و قیامت بدون شک آمدنی است و خداوند مردگان را از گورهایشان برمی انگیزد و گواهی می دهم که بر پا داشتن نماز پرداخت زکات روزه ماه رمضان و زیارت خانه خدا برای کسی که استطاعت داشته باشد واجب است بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ولایت و امامت از آن علی بن ابیطالب است و سپس از حسن و حسین و علی بن حسین و بعد از او از آن محمد بن علی است و شما امامان من هستید بر این عقیده زندگی می کنم و بر این میمیرم و بر این ایین خدا را می پرستم. حضرت فرمود ای عمرو به خدا سوگند که این همان دین من و دین پدران من است که با آن خدا را د رنهان و آشکار پرستش می کنیم و به آن پایبندیم. (1)

ص:446


1- بحار ج69ص5

ابوجارود به امام باقر علیه السلام عرض کرد: مرا از دینی که خود و خانواده ات به وسیله آن خدا را دینداری و عبادت می کنید آگاه ساز تا من نیز به وسیله همان خدا را دینداری کنم حضرت فرمود سوالی کوتاه اما بسیار مهم کردی به خدا سوگند دین خود و دین پدران خود را که با آن خدای عزوجل را طاعت و عبادت می کنیم به تو می گویم گواهی دادن به یگانگی خداوند و پیامبری محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اقرار به آنچه او از جانب پروردگار آورده است و دوستی با دوست ما و بیزاری از دشمنان ما و گردن نهادن به فرمان ما و انتظارم قائم ما و کوشش و پرهیزگاری (1)

برگردیم به آن بخش از دعای امام سجاد علیه السلام که در ابتدای بحث آمد و آن سپاس امام علیه السلام از خداوند تبارک و تعالی که به وجود مبارک پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بر ما منت گذاشت در حالی که امت های پیشین و مردم قبل از ما از بهره مند شدن از آن بزرگوار محروم بودند.

در بین اعترافاتی که دانشمندان بزرگ دنیا درباره عظمت دین محمد صلی الله علیه و آله وسلم و جامعیت علمی قرآن و عترت پیامبر نقل شده به این اعتراف دقت کنید چگونه یک حدیث انیشتن را شگفت زده کرد؟

آلبرت انیشتن فیزیکدان بزرگ معاصر در آخرین رساله علمی خود با عنوان دی ارکلارونگ به معنای بیانیه که در سال 1954 در امریکا و به زبان آلمانی نوشت اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل ترین و معقول ترین دین دانسته است.

این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه انیشتن با مرحوم آیت الله العظمی بروجردی است انیشتن در این رساله نظریه نسبیت خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب های شریف نهج البلاغه و بحار الانوار نطبیق داده و نوشته است که هیچ جا و در هیچ مذهبی چنین احادیث پرمغزی یافت نمی شود و تنها این مذهب شبعه است.

ص:447


1- کافی ج2ص21

که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده نسبیت را ارایه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده اند.

یکی از این حدیث ها حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که هنگام برخاستن از زمین لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون می شود اما پس از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از معراج جسمانی باز می گردند مشاهده می کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است انیشتن این حدیث را گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه نسبیت زمان دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می نویسد.

انیشتن همچنین در این رساله معاد جسمانی را از راه فیزیکی اثبات می کند او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف نسبیت ماده و انرژی می داند

یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می تواند عینا تبدیل به ماده و زنده شود.

انیشتن در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ بروجردی بزرگ یاد کرده از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفط حسابی عزیز یاد کرده است.

اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می شود این رساله را پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک یکی از اعضای شرکت اتومبیل سازی بنز به بهای سه میلیون دلار از یک عتیقه فروش یهودی خریداری کرد.

دست خط انیشتن در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ای چک شده و تایید گشته است. (1)

ص:448


1- نقل از هفته نامه صبح صادق -1386/10/17

حرف ذ

ذکر

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ فَرِّغْ قَلْبِی لِمَحَبَّتِکَ، وَ اشْغَلْهُ بِذِکْرِکَ(1)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و دلم را خالص برای محبت خودت قرار ده و آن را به یادت مشغول کن.

همان بزرگوار در جای دیگر در باب ذکر عرضه می دارد

اَستَغفِرُکَ مِن کُلِّ لَذَّهِ بَغَیرِ ذِکرِکَ وَ مِن کُلِّ راحَهٍ بِغَیرِ اُنسِکَ اِلهی ما اَلَذَّ خَواطِرَ الاِلهامِ بِذِکرِکَ عَلی القُلُوبِ وَ ما اَحلی المَسیرِ اِلَیکَ بِالاَوهامِ فِی مَسالِکِ الغُیُوب (2)

خدایا از هر لذتی جز لذت ذکر تو و از هر آسایشی جز انس با تو آمرزش می طلبم الهی چه لذت بخش است گذر نام و یاد تو بر دل ها و چه شیرین است با الهام سیر به سوی تو و راه یافتن به غیب ها

و در مناجات الذاکرین عرضه می دارد:

وَ مِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیانُ ذِکْرِکَ عَلی اَ لْسِنَتِنا، .....اِلهی فَاَلْهِمْنا ذِکْرَکَ فِی الْخَلاءِ وَ الْمَلاءِ، وَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ(3)

خدایا از بزرگترین نعمت ها که نصیب ما شده است بیان ذکر تو بر زبان ماست....

پروردگارا پس یاد خودت را در خلوت و در اجتماع در شب و روز در دل ما انداز.

ذکر گاهی قط بر زبان است و گاه دل و زبان متوجه مذکور است که قطعا دومی درست است ذکری که فقط بر زبان جاری باشد آن هم به صورت عادت بدون توجه به خداوند تبارک و تعالی اثری برایش نخواهد بود ولی بر عکس ذکری که همراه با حضور قلب است.

ص:449


1- دعای بیست و یکم صحیفه
2- بحار ج94ص151
3- مفاتیح الجنان محدث قمی

باعث می شود چشم کنترل شود به هر چیزی نگاه نکند گوش هر صدایی را نشنود و هر غیری داخل در دل نگردد دست را بر هر چیزی دراز نکند پا و قدم ها را در هر مکانی نگذارد.

اهل ذکر چنان دل را جلا و صفا بخشیده اند که در آیینه دل خویش جز خدا را نمی بینند و به خود می گویند

أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی (1)

آیا نمی دانی که خداوند تو را می بیند.

ثمره یاد خدا و بیان ذکر او جلب رضایت پروردگارو برخلاف فرمانش عمل نکردن است.

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب***تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم.

نتیجه ذکر خدا حراست از ایمان و اخلاقیات و آنچه را که مورد پسند خداوند است خواهد بود در این موقع است که از شیطان هم کاری برنخواهد آمد. چون بنده بدون هیچ شائبه به مواظبت از دارایی های معنوی خویش پرداخته و به یاد و ذکر خدا هم مشغول است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره کاربرد و اثر گذاری ذکر خد می فرمود:

لَیسَ عَمَلٌ اَحَبَّ اِلَی اللهِ تَعالی و لا اَنجی لِعَبدٍ مِن کُلِّ سَیِّئَهِ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ مِن ذِکرِ اللهِ (2)

هیچ عملی نزد خدای تعالی محبوب تر و هیچ عاملی در نجات بنده از هر گناهی در دنیا و آخرت موثرتر از ذکر خدا نیست.

بعضی از ما گاهی به قول معروف حال خوشی پیدا می کنیم به مناجات و ذکر حق تعالی مشغول می شویم و بعد به سرعت حال خوش را از دست می دهیم مهم آن است که مداومت در ذکر داشته باشیم گرچه عمل عبادی و ذکر ما مختصر باشد و چه بهتر در همان

ص:450


1- علق 14
2- کنزالعمال 3931

موقع که ارتباط صمیمانه با خدای خویش برقرار کرده ایم دوام آن حال را از پروردگار مهربان طلب کنیم.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اَلمُومِنُ دائِمُ الذِّکرِ کَثیرُ الفِکرِ مُداوَمَهُ الذِّکرِ خُلصانِ الاَولیاءِ (1)

مومن پیوسته به یاد خداست و بسیار اندیشه می کند مداومت بر ذکر خدا مورد علاقه شدید اولیاء خداست.

در مواقعی انسان فکر می کند اگر ذکر خدا بگویم شاید بی ادبی به ساحت مقدس الهی باشد در حالی که در هر کجا باشیم یاد و ذکر او عبادت است.

حضرت موسی علیه السلام عرض کرد پروردگارا گاه من در حالی هستم که شان تو را بالاتر از آن می دانم که یادت کنم خداوند فرمود

یا مُوسی اُذکُرنی عَلی کُلِّ حالٍ (2)

ای موسی مرا در همه حال یاد کن.

بعضی دنبال اسماء و اذکار مجرب الهی هستند و به عبارتی اسم اعظم الهی گمشده ایشان است عرض می کنم به دل خود مراجعه کن و ببین کدام اسم و نام از اسماء الهی دلت را تسخیر کرده و به آن عشق می ورزی همان را اعظم بدان و شب و روزت را به آن نام شریف سر کن که هر چه بخواهی اگر مصلحت تو باشد به دست خواهی آورد.

ص:451


1- هر دو غررالحکم 1933 و 9757
2- بحار ج80ص176

حرف ر

رازداری

وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ کَظْمِ الغَیْظِ...وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ(1)

پروردگارا لباس زینت پرهیزکاران را بر من بپوشان و به عدالت گستری و فرو بردن خشم و آشکار ساختن خوبی ها و رازداری و پوشاندن بدی ها موفقم بدار.

امام رضا علیه السلام سفارش می فرمود:

فَالسُّنَهُ مِن رَبِّه کِتمانُ سِرِّهِ (2)

روشی که از پروردگار باید آموخت رازداری است.

حالا چه حفظ راز خود باشد و یا راز دیگران چون خداوند تبارک و تعالی هم حفظ سر خود را می نماید

عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِنْ رَسُولٍ (3)

خداوندا آگاه به غیب است و کسی بر غیب او آگاه نیست جز پیامبری که مورد رضای او باشد.

اسرار بندگانش را فاش نمی کند و ستار العیوب است مگر آنکه بنده ای خود را بخواهد در اثر گستاخی و جرات در افشا گناه سرش فاش شود.

درباره حفظ راز خود مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

مَن کَتَمَ سِرَّهُ کانَت الخَیَرَهُ بِیَدِهِ(4)

هر که راز خود را بپوشاند قدرت انتخاب در دست اوست.

و نیز فرمود:

ص:452


1- دعای بیستم صحیفه
2- بحار 75ص68
3- جن 26-27
4- نهج البلاغه حکم و مواعظ 162

سِرُّکَ اَسیِرُکَ فَاِن اَفشَیتَهُ صِرتَ اَسیرَهُ (1)

راز تو در بند توست اگر آن را فاش کنی تو دربندش خواهی شد.

و درباره حفظ راز دیگران بیشتر باید دقت کرد چون گاهی منجر به غیبت و بردن آبروی مومن می شود و گناهی بس خطیر و بزرگ است البته خداوند از کسانی که راز اهل ایمان را فاش می کنند و آبرویشان را می برند انتقام می گیرد و سرشان را فاش می سازد.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

مَن بَحَثَ عَن اَسرارِ غَیرِهِ اَظهَرَ اللهُ اَسرارَهُ (2)

هر که رازهای دیگران را جستجو کند خداوند رازهای او را فاش سازد.

و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

مَن کَشَفَ عَورَهَ اَخیهِ المُسلِمِ کَشَفَ اللهُ عَورَتَهُ حَتّی یَفضَحَهُ بِها فِی بَیتِه (3)

هر که راز و زشتی برادر مسلمان خود را فاش کند خداوند زشتی او را آشکار سازد تا جایی که او را در درون خانه اش هم رسوا سازد.

بعضی از مردم بی تقوا دنبال شایعه پراکنی و فاش کردن اسرار مردم هستند و یک نوع بیماری خبر پراکنی دارند و از اینکه ابروی کسی را ببرند و یا سر کسی را فاش کنند لذت می برند این نوع افراد مطمئن باشند که خود بی آبرو خواهند شد و عذاب سختی در قیامت برایشان در نظر گرفته خواهد شد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: روز قیامت فردی را می آورند که او را در پیشگاه خدا نگه می دارند و کارنامه اش را به او می دهند اما حسنات و کارهای خوب خود را در آن نمی بیند عرض می کند الهی این کارنامه من نیست زیرا من در آن طاعات خود را نمی بینم به او گفته می شود: پروردگار تو نه خطا می کند و نه فراموش عمل تو به سبب

ص:453


1- غررالحکم 5630
2- غررالحکم 8799
3- الترغیب و الترهیب ج3ص239

غیبت کردن از مردم برباد رفت. سپس مرد دیگری را می آورند و کارنامه اش را به او می دهند در آن اطاعت بسیاری را مشاهده می کند عرض می کند الهی این کارنامه من نیست زیرا من این طاعات را به جا نیاورده ام گفته می شود فلانی از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم (1)

آری کسانی که از فاش شدن و یا فاش کردن راز دیگران لذت می برند و یا خوشحال می شوند به این بیان مولایمان علی علیه السلام توجه کنند:

لا تَفرَحَنَّ بِسَقطَهِ غَیرِکَ فَاِنَّکَ لا تَدرِی ما یُحدِثُ بِکَ الزَّمانُ (2)

از به زمین خوردن و بی آبرو شدن افراد شاد مشو زیرا تو نمی دانی که زمانه با تو نیز چه خواهد کرد.

بعد از بررسی روایات این نتیجه به دست می آید که بهترین گزینه حفظ زبان و راز داری است و اگر کسی طالب سلوک الی الله باشد و علاقه مند به تهذیب نفس است مطمئن باشد با سکوت و حفظ اسرار چه از نوع سری که بین خود و خدایش دارد و چه از نوع اسرار مردم بی شک به مرادش که سیر الی الله و تطهیر نفس است خواهد رسید.

آن که اسرار حق آموختند***مهر کردند و دهانش دوختند

بر همین اساس اگر دیدید اشخاصی از کرامات خود زیاد تعریف می کنند تحت تاثیر قرار نگیرید که رازدار خوبی نیستند.

در پایان این بحث چون امام زین العابدین علیه السلام از خداوند که ستار العیوب است بخواهیم آنچه از ما می داند آشکار نفرماید و ما را روز قیامت رسوا نسازد.

فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَةُ أَعْمَالِنَا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیَةٍ اقْتَرَفْنَاهَا. وَ لَا تَکْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَی رُءُوسِ

ص:454


1- جامع الاخبار ص 412
2- غررالحکم 10290

الْأَشْهَادِ، یَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِکَ. إِنَّکَ رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاکَ، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاکَ(1)

پس محمد و ال او درود فرست و پایان آنچه دو فرشته نویسنده اعمال برایمان نوشته اند توبه قبول شده ثبت و ضبط فرما اگر پس از آن لغزشی از ما سرزده باشد به حساب نیاوری و باز خواستمان نکنی.

الها روزی که به حساب بندگانت می رسی (ای ستارالعیوب) همان روزی که اخبار بندگانت را آشکار می سازی در مقابل چشمان مردمان اسرارمان را فاش مکن. چرا که توبه آنکه می خواندت رحم میکنی و هر که را فریاد کنان صدایت می زند اجابت می نمایی.

راستگویی و صدق

فَأَمَّا أَنْتَ یَا إِلَهِی فَأَهْلٌ أَنْ لَا یَغْتَرَّ بِکَ الصِّدِّیقُونَ، وَ لَا یَیْأَسَ مِنْکَ الْمُجْرِمُونَ، لِأَنَّکَ الرَّبُّ الْعَظِیمُ الَّذِی لَا یَمْنَعُ أَحَداً فَضْلَهُ(2)

ولی تو ای خدای من سزاواری که راستگویان به رحمتت مغرور نشوند و مجرمین از عفوت نومید نگردند زیرا که تو آن پروردگار بزرگی هستی که کسی را از فضل خود باز نمی دارد.

راستگویان کیانند؟

یکی از موارد صدق راستگویی است و الا صدق غیر از راستگویی به قلب و رفتار و مجموعه اعتقادات و اخلاقیات مربوط می شود.

وقتی زبان و قلب و رفتار از لغو و باطل تهی شدند طبعا صداقت مصداق پیدا می کند.

ص:455


1- دعای یازدهم صحیفه
2- دعای سی و نهم صحیفه

آنهایی که علاقمند هستند خود را اصلاح کنند و نفس را تزکیه و تهذیب نمایند آیا ممکن است غیر از راه صدق وارد شوند نتیجه بگیرید؟ هرگز چون در این مسیر اگر کسی کوچکترین شائبه نیرنگ و خدعه در کارش باشد توفیق خود سازی نخواهد یافت.

درباره راستگویی که نقطه مقابلش دروغگویی است مگر می شود تا ابد مخفی بماند بالاخره دروغگو روزی رسوا خواهد شد.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ. الصَّادِقُ عَلَی شَفَا مَنْجَاةٍ وَ کَرَامَةٍ وَ الْکَاذِبُ عَلَی شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ (1)

از دروغ دوری کنید که آن از ایمان دور است صادق مشرف به نجات و رهایی است و دروغگو بر جای بلندی است که نزدیک به افتادن در گودال هلاکت و ذلت و خواری می باشد.

انسان صادق هیچ وقت امور را برخلاف آنچه هست نشان نمی دهد زیرا اگر کسی تظاهر به تقدس و قداست کند ولی در باطن به آنچه می کند معتقد نباشد اهل صدق نیست.

بعضی از افراد آنقدر در خدعه و نیرنگ پیش رفته اند که می خواهند برای خداوند تبارک و تعالی بازی در آورند و خدعه به کار برند.

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ(2)

بعضی از مردم می گویند به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم در حالی که ایمان نیاورده اند با خدا و ایمان آورندگان خدعه می کنند و حال آنکه جز خودشان را فریب نمی دهند و نمی فهمند.

ص:456


1- نهج البلاغه خطبه 85
2- بقره 8و9

از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سوال شد راه نجات در فردای قیامت چیست؟

فرمود راه نجات آن است که به خدا نیرنگ و خدعه نزنید که خدا خدعه شما را تلافی خواهد کرد.... عرض شد خدعه زدن به خدا چگونه است؟ فرمود امر الهی را اجرا کند اما برای جلب توجه غیرپروردگار (1)

گر ز چشم همه خلق بیفتم سهل است***تو مینداز که مخذول تو را ناصر نیست

مومن صادق دنبال تشویق و ترغیب مردم نیست دنبال آن است که تکلیفش را انجام دهد خواه او را تحسین کنند و یا بد گویند.

رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ (2)

بعضی از اهل ایمان بزرگ مردانی هستند که به عهد خود با خداوند صادق می مانندو بعضی به شهادت رسیده و بعضی انتظار شهادت می کشندو هیچ گاه تغییر روش نمی دهند تا اینکه خداوند افراد صادق را به صدق ایشان پاداش دهد.

و چه زیباست گاهی صداقت خود را بسنجیم و ببینیم کجای کاریم و چه اندازه همرنگ صادقین هستیم.

قرآن توصیه می فرماید که:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ (3)

ای اهل ایمان از خدا بترسید و قرین و همسو با راستگویان باشید.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از صادقین سوال شد؟ فرمود:

هُم عَلیٌّ وَ فاطِمَهٌ وَ حَسَنٌ وَ حُسَینٌ وَ ذُرّیَّتِهِمُ الطّاهِرُونَ اِلی یَومِ القِیامَهِ (4)

ص:457


1- کافی ج1ص51
2- احزاب 23و24
3- توبه 119
4- تفسیر صافی ص 243

صادقین عبارتند از علی و فاطمه و حسن و حسین و ذریه طاهرین او تا روز قیامت.

همراهی و همسویی با صادقین که وجود نازنین محمد و آل محمد علیهم السلام هستند نیاز به رفتاری صادقانه با خدا و رسول و اهل بیت بزرگوارش دارد. نمی شود کسی نماز نخواند روزه نگیرد حج نرود وجوه واجب خود را نپردازد و ادعا کند که من ارادتمند به خاندان عصمت و طهارت هستم چون هیچ وجه شباهتی با آن پاکیزگان ندارد.

و یا در گفتار و حفظ امانت صداقت نداشته باشد گرچه اهل نماز و روزه و سایر عبادات باشد.

به همین جهت امام صادق علیه السلام می فرمود نماز و روزه اشخاص سبب فریب شما نشود زیرا شخصی که به نماز و روزه عادت کرده اگر بخواهد ترک کند موجب وحشت او می شود ولکن

اِختَبِرُوهُم عِندَ صِدقِ الحَدیِثِ وَ اَداءِ الاَمانَهِ (1)

و لکن آنها را آزمایش کنید به صدق گفتار و امانت داری.

پس چه بهتر که راه صدق را برگزینیم که قطعا ضرر نخواهیم کرد و به نفع ماست که صادق باشیم.

طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ (2)

راه خدا طاعت و گفتار نیکوست زمانی که انجام امر محقق گشت آنان که بر انجام آن قیام می کنند اگر هنگام عمل نیت را از هر شائبه ای خالص نمایند و با خدا صادق باشند برای آنها از هر چیز بهتر است.

ص:458


1- کافی ج2ص360
2- محمد 21

راه مستقیم

اللَّهُمَّ وَ کَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلَالَةِ عَلَیْکَ، وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَیْکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِیلَةً لَنَا إِلَی أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْکَرَامَةِ، وَ سُلَّماً نَعْرُجُ فِیهِ إِلَی مَحَلِّ السَّلَامَةِ، وَ سَبَباً نُجْزَی بِهِ النَّجَاةَ فِی عَرْصَةِ الْقِیَامَةِ، وَ ذَرِیعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَی نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَةِ(1)

خدایا همان طور که به توسط قرآن برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نشانه ای برای دلالت بر خودت برپا داشتی به وسیله آل محمد صلی الله علیه و اله وسلم راه های جلب رضایتت را آشکار ساختی پس بر محمد و ال او درود فرست و قرآن را برای ما وسیله رسیدن به شریف ترین منزل های کرامت و بزرگواری و نردبانی جهت ترقی به جایگاه سلامت قرار ده و سببی که به توسط آن در عرصه قیامت نجات یافته و وسیله ای که به خاطر آن همراه با نعمت ها در بهشت جاودانه باشیم.

راه مستقیم یعنی اَلطَّریقُ المُستَسهَل راه آسان راهی که سریع تر و زودتر ما را به مقصد می رساند.

یکی از دعاهای ما که در سوره حمد و نمازهای واجب روزی ده بار تکرار میکنیم درخواست همین راه سهل و آسان از خداوند تبارک و تعالی است. اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ و این نشان اهمیت موضوع است اگر به عبارات دعای امام سجاد علیه السلام دقت کرده باشید امام علیه السلام همان راه مستقیمی را از خدا طلب می کند که توسط قرآن محمد صلی الله علیه و آله وسلم و جلب رضایت پروردگار به دست می آید.

در این بین امان دارد بسیاری از منحرفین ادعا کنند که راه ما مستقیم است ولی بدون فاصله عرض می کنیم صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم خداوندا ما آن راهی را از تو طلب

ص:459


1- دعای چهل و دوم صحیفه

میکنیم به رهروان خوبت دادی نه آنهایی مغضوب تو بودند و گمراه شدند. غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لا الضّالِینَ

مرحوم صدوق در کتاب شریف معانی الاخبار ص 36 ذیل همین آیات شریفه روایتی را از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که منظور کلام خدا از اَنعَمتَ عَلَیهِم راه کسانی که موهبتشان داده ای نه غضب شدگان و گمراهان.

شِیعَهُ عَلیٍّ علیه السلام اَلَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم بِوِلایَهِ عَلِیِّ بنِ ابِی طالِبٍ عَلَیه الَّسلَام لَم یُغضَب عَلَیهِم وَ لَم یَضِلُّوا

شیعیان علی علیه السلام هستند که نعمت ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام به آنها داده شده و بر آنها غضب نمی شود و گمراه نخواهند گشت.

یکی از چیزهایی که بخشی از جامعه اسلامی را به پیچیدگی و انحراف کشاند خروج از راه مستقیمی بود که خداوند تبارک و تعالی ترسیم فرموده بود و توسط قرآن و پیامبر عظیم الشان اسلام برای مردم تبیین گردیده بود.

وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ (1)

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در خطبه معروف غدیریه اش که شیعه و سنی نقل کرده اند فرمود ای مردم همان طور که خداوند یک سلسله اوامر و نواهی را به من داده همچنین به علی بن ابیطالب اوامر و نواهی داده است.

علی علیه السلام کاملا به امر و نهی الهی آگاه است بنابراین بشنوید امر او را و تسلیم او شوید و اطاعت کنید وی را تا هدایت گردید از آنچه شما را نهی می کند اجتناب نمائید تا در نتیجه ارشاد شوید و بکوشید بر مراد او عمل کنید و به راه های گوناگون نروید جز راه علی بن ابیطالب علیه السلام.

ص:460


1- انعام 153

مُعاشِرَ النّاسِ اَنَا صِراطُ اللهِ المُستَقیِم الَّذِی اَمَرَکُم بِاتّباعِهِ ثُمَّ عَلِیٌ مِن بَعدِی ثُمَّ وُلِدی مِن صُلبِهِ اَئِمَّهٌ یَهدُونَ اِلی الحَقِّ وَ بِهِ یَعدِلُونَ ثُمَّ قَرَا الحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ (1)

ای مردم من صراط و راه مستقیم خدا هستم که در قرآن خداوند شما را امر به پیروی از آن نموده و بعد از من علی و سپس امامان از نسل اویند که شما را به سوی حق هدایت می کنند سپس حضرت گفت: اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمِینَ

نتیجه آنکه کسانی که به دنبال پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام حرکت نکردند و به دنبال منحرفین از راه مستقیم الهی رفتند در گروه غضب شدگان و گمراهان خواهند بود.

مولایمان علی علیه السلام که خود مصداق مجسم صراط مستقیم است بارها در خطبه ها و نامه ها و مواعظ و نصایحش به پیروی از صراط مستقیم و راه وسط سفارش نموده است.

الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَی هِیَ الْجَادَّةُ، عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَ إِلَیْها مَصِیرُ الْعَاقِبَةِ(2)

راست گرایی و چپ گرایی هر دو گمراهی است راه وسط و مستقیم راه نیک بختی و سعادت است کتاب خدا قرآن و آثار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به آن گواه است سنت و روش رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از همین راه نفوذ می کند و عاقبت کار هم به آن منتهی می شود.

تذکراین نکته هم لازم است غالیان یعنی کسانی که مقام و منزلت پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم و ائمه طاهرین را تا سر حد خدایی بالا می برند به طور قطع از راه مستقیم دور شده و به کفر و الحاد گراییده اند.

جاءَ رَجُلٌ اِلَی رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وسلم فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَبِّی! فَقالَ ما لَکَ لَعَنَکَ اللهُ رَبِّی وَ رَبُّکَ اللهُ اَما وَاللهِ لَکُنتَ ما عَلِمتُکَ لِجَباناً فِی الحَربِ لَئماً فِی السَّلمِ (3)

ص:461


1- احتجاج ج1ص78
2- نهج البلاغه خطبه 16
3- بحار ج25ص269

امام صادق علیه السلام می فرماید مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمد و عرض کرد: درود بر تو ای پروردگار من حضرت فرمود تو را چه شده است؟ لعنت خدا بر تو باد پروردگار من و پروردگار تو الله است هان به خدا قسم که نمی دانستم در جنگ ترسویی و در صلح و یاسلام کردن پست.

در بیان علی علیه السلام بیش از چهار مورد آمده که حضرت با مختصر تغییر در کلام فرمود:

هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ (1)

دو کس درباره من به هلاکت افتند دوستداری که درباره من غلو کند و دشمن کینه ورز.

امام رضا علیه السلام بسیار واضح و روشن منحرفین از راه مستقیم را درباره امیرالمومنین علی علیه السلام بیان می فرماید.

مَن تَجاوَزَ بِاَمیرِالمُومِنینَ عَلیه السلام العُبُودِیَّه فَهُوَ مِن المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ مِنَ الضّالِینَ (2)

کسی که امیرالمومنین علی علیه السلام را از مرز بندگی خدا فراتر برد از شمار کسانی است که مورد خشم خدایند و از گمراهان است.

راهنمایی و هدایت

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِهِ کَمَا هَدَیْتَنَا بِهِ وَصَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِهِ کَمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ، وَصَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِهِ صَلاَةً تَشْفَعُ لَنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَوْمَ الْفَاقَةِ إلَیْکَ، إنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ وَهُوَ عَلَیْکَ یَسِیرٌ(3)

خدایا بر محمد و آل او درود فرست همان طور که به وسیله آن بزرگوار ما را هدایت کردی و بر محمد و آل او درود فرست چنانکه ما را به وسیله آن حضرت از گمراهی

ص:462


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 469
2- بحار ج25ص266
3- دعای سی و یکم صحیفه

رهایی بخشیدی و بر محمد و ال او درود فرست آنچنان درودی که ما را در روز قیامت و در روز نیازمندی به تو شفاعت نماید زیرا که تو بر هر چیز توانایی و برایت آسان است.

هدایت و راهنمایی پروردگار از چند راه است نخست از طریق عقل و شعور باطنی است که در تمام موجودات قرار داده چنانکه وقتی فرعون به حضرت موسی و هارون علیها السلام گفت: پروردگار شما کیست؟ موسی علیه السلام پاسخ داد:

رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی (1)

پروردگار ما کسی است که به آفریده های خود هر چیز لازم بوده عطا کرده و بعد او را راهنمایی فرموده است.

این نوع هدایت را همه موجودات از جماد و نبات و حیوان و انسان دارند به عنوان مثال یک ماهی پس از تخم ریزی در آب بچه های آن در همان ثانیه های بیرون آمدن از پوسته تخم براساس هدایت الهی می دانند چگونه شنا کنند و چگونه تغذیه نمایند.

نوع دوم هدایت الهی توسط انبیاء و ائمه طاهرین علیهم السلام است.

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا (2)

و از آنها امامان و رهبرانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت کنند.

امام کاظم علیه السلام به هشام فرمود:

اِنَّ للهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ حُجَّهٌ ظاهِرَهٌ وَ حُجَّهٌ باطِنَهٌ فَاَمَّا الظّاهِرَهٌ فَالرُّسُلُ وَ الاَنبیاءُ وَ الاَئِمَّهِ فَاَمّا الباطِنَهُ فَالعُقُولُ (3)

به تحقیق خداوند برای مردم دو نوع حجت و راهنما دارد یکی آشکار و دیگری پنهان حجت ظاهری الهی وجود رسولان و انبیاء و امامان علیهم السلام هستند و حجت باطنی عقل ها. نوع سوم هدایت الهی توفیق پذیرش هدایت برای کسانی است که اعلان آمادگی کنند و خود را شایسته راهنمایی های لطیف و دقیق خداوند قرار دهند.

ص:463


1- طه 50
2- سجده 24
3- تحف العقول ص125

چنانکه می فرماید:

وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ (1)

و هر کسی به خدا ایمان آورد خداوند دلش را هدایت می کند.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ (2)

آنانی که ایمان آورده و کارهای پسندیده کرده اند خدایشان آنها را به خاطر ایمانشان هدایت می فرماید.

پس هر کس زمینه هدایت را که ایمان به خدا باشد در خود ایجاد کند خداوند قلب و نفس او را هدایت و راهنمایی ویژه می کند چنانکه در قرآن شریف آمده:

ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ (3)

این کتابست که بی گمان هدایت پرهیزکاران در آنست.

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ (4)

و از این قرآن آیه ها نازل می کنیم که برای مومنان شفا و رحمت است.

نکته مهم آن است که هدایت های سه گانه الهی به ترتیب انجام می گیرد یعنی نخست هدایت تکوینی و عقلانی و بعد هدایت توسط انبیاء و ائمه علیهم السلام و سپس هدایت ویژه برای کسانی که نفس مهتدی و روح پذیرش برای گرفتن فیض از مبدا فیاض دارند.

دیدگاه اسلام برای رساندن حقایق دین به بیگانگان ابتدا با دعوت و راهنمایی است جایی نداریم که بی مقدمه و بدون راهنمایی و ارشاد رهبران دین اعلان جنگ و ستیز با دشمنان داده باشند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هنگامی که علی علیه السلام را به یمن فرستاد فرمود: ای علی هرگز با کسی جنگ مکن تا اینکه قبلا او را به اسلام دعوت کنی. به خدا سوگند که اگر خداوند مردی

ص:464


1- تغابن 11
2- یونس 9
3- بقره 5
4- اسراء 82

را به دست تو هدایت کند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب کند و تو را بر او ولایت است ای علی. (1)

زمانی که امیرالمومنین علیه السلام در صفین آب را در اختیار گرفت و به امید متمایل ساختن شامیان به خودو جلب دل های آنان و نشان دادن عدالت خود و خوشرفتاری به آنها به شامیان اجازه داد تا از آب استفاده کنند برای چند روز فرستاده ای پیش معاویه نفرستاد و از طرف معاویه نیز کسی نزد حضرت نیامد عراقیان چون درنگ حضرت را در صدور فرمان جنگ مشاهده کردند گفتند ای امیرالمومنین ما زن و فرزند خود را در کوفه گذاشته ایم و به اطراف شام آمده ایم تا در این جا اقامت کنیم. به ما اجازه جنگ بده چون مردم حرف هایی می زنند.

حضرت فرمود چه می گویند یکی از آنان گفت مردم می گویند که تو از مرگ می ترسی و به همین دلیل خوش نداری جنگی واقع شود. بعضی هم می گویند که تو در جنگ با شامیان دچار شک و تردید شده ای مولایمان علی علیه السلام فرمود هیچ گاه نبوده که من از جنگ ترس داشته باشم. شگفتا در کودکی و جوانی دوستدار جنگ باشم و در پیری که عمر به سر آمده و گاه رفتن نزدیک شده است از آن گریزان و ترسان.

اما این که می گویند من در جنگ با این جماعت دچار شک و تردید شده ام اگر بنا بود در این موضوع شک کنم درباره بصریان و جنگ جمل شک می کردم به خدا قسم که من این کار را زیر و رو کردم و درباره اش اندیشیدم و دیدم دو راه بیشتر ندارم یا جنگ و یا این که از خدا و رسول او نافرمانی کنم.

اما در این جنگ با این جماعت تعلل می ورزم به امید این که شاید همگی و یا دست کم گروهی از آنان به راه راست در آیند زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در روز خیبر به من فرمود:

ص:465


1- کافی ج5ص28

اگر خداوند به واسطه تو حتی یک مرد را هدایت کند برایت بهتر است از هر آن چه خورشید بر آن بتابد.(1)

و چه خوب است هر کدام از ما به اندازه توانایی مالی و علمی و سرمایه گذاری از وقت و عمرمان در تکاپو و تلاش باشیم گمراهان را هدایت کنیم و چون نجات غریق از آنهایی که در حال غرق شدن در ظلمات گناه و نافرمانی پروردگارند دستگیری کنیم.

باید احساس مسئولیت کرد بی تفاوتی در این مسیر عواقب سوء برای ما و نسل ما خواهد داشت. در عصری که ما زندگی می کنیم همه دنیای کفر و نفاق با هر وسیله ممکن برق آسا به جان فرهنگ اصیل و ناب اسلام افتاده اند و می خواهند نسل جوان ما را نسبت به اعتقادات و اخلاقیات خویش از درون تهی کنند بنابراین بر ماست که به مقابله برخیزیم و هر کس در حد وسع و توانش گامی بردارد.

وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا (2)

مَن اَخرَجَهَا مِن ضَلالٍ اِلی هُدی فَکَاَنَّما اَحیاها وَ مَن اَخرَجَهَا مِن هُدیً اِلی ضَلالِ فَقَد قَتَلَها (3)

یعنی کسی که دیگری را از گمراهی به راه راست در آورد مانند این است که او را زنده کرده است و کسی که دیگری را از راه راست به گمراهی کشاند او را کشته است.

ص:466


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج4ص13
2- مائده 32
3- کافی ج2ص210

رجاء و امید

وَ لَا تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِکَ، فَتَکُونَ قَدْ أَشْقَیْتَ مَنِ اسْتَسْعَدَ بِکَ، وَ حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَکَ (1)

خدایا با طرد کردنمان از در خانه ات قطع امیدمان مکن که اگر از رحمت خویش آنکه را که خوشبخت کرده ای باز داری بدبخت خواهد شد.

رجاء و امید به رحمت و بخشایش پروردگار در صورتی که همراه با عمل و توبه باشد منطقی و صحیح است کسی که واجبات را انجام و محرمات را ترک می کند و همواره از خدای خویش طلب عفو و بخشش می نماید حق دارد که به فضل پروردگار امید داشته باشد.

امیرالمومنین علی علیه السلام در پاسخ کسی که از آن حضرت تقاضای موعظه داشت فرمود:

لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ العَمَلٍ (2)

از جمله کسانی که بدون عمل و بی جهت امید به آخرت دارند نباش.

همان بزرگوار فرمود: من در کنار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و در کنار من عترتم در اطراف حوض کوثر قرار می گیریم هر کس می خواهد به ما ملحق شود باید به گفته های ما متمسک شود و آن طور که ما عمل می کنیم عمل کند. (3)

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (4)

کسانی که ایمان آورده اند و آنان که مهاجرت کرده اند و در راه خدا جهاد نموده اند به رحمت خدا امیدوارند و خدا آمرزنده و مهربان است.

ص:467


1- دعای دهم صحیفه
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 142
3- تفسیر نورالثقلین ج5ص681
4- بقره 218

خلاصه آنکه امیدواری باید در رفتار و کردارمان هویدا باشد. کسی که ترک واجب می کند ویا اصرار بر انجام گناه دارد در واقع خود را فریب می دهد و هیچ جای امیدواری وجود ندارد.

جا د ارد که عرض کنم مبادا کسی در هر شرایطی که هست از رحمت خدا مایوس شود بلکه باید چاره ای بیاندیشد و موانع را از سر راه بردارد تا مورد بخشش حق تعالی قرار گیرد چرا که انسان با امید زنده است و به امید ادامه زندگی می دهد و باید امیدمان هم به خدا باشد و به غیر او امید نبندیم که همه فقیران و ضعیفان درگاه الهی هستند.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

اِجعَلُوا کُلَّ رَجائِکُم للهِ سُبحانه و لا تَرجُوا اَحَدًا سِواهُ فَاِنَّهُ ما رَجا اَحَدٌ غَیرَ اللهِ تَعالی اِلّاخابَ (1)

هر چه امید دارید به خدای سبحان داشته باشید و به کسی جز او امید مبندید زیرا هیچ کس به غیر خدای تعالی امید نبست مگر آن که نومید برگشت.

گاهی ما از بعضی چیزها نومید می شویم اتفاقا خداوند تبارک و تعالی از همان مورد و نقطه ای که نومید بوده ایم کارمان را اصلاح می فرماید.

یکی از جاهایی که پیروان و ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت به آن امید بسته اند شفاعت محمد و ال محمد علیهم السلام است.

امام باقر علیه السلام در پاسخ به این پرسش بشربن شریح بصری که کدام آیه در کتاب خدا امیدوار کننده تر است فرمود همشهریان تو چه می گویند؟ عرض کردم می گویند آیه

یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ(2)

ای بندگان من که بر خویش ستم کردید از رحمت خدا نومید مشوید.

امام علیه السلام فرمود: اما از نظر ما اهل بیت این نیست عرض کردم پس نظر شما چیست؟ فرمود به نظر ما این ایه است:

ص:468


1- غررالحکم 2511
2- زمر 53

وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی (1)

و زودا که پروردگارت چیزی عطایت فرماید که خشنود شوی.

آن چیز اَلشَّفاعَهُ وَ اللهِ الشَّفاعَهُ وَ اللهِ الشَّفاعَهُ (2)

شفاعت است به خدا قسم شفاعت است به خدا قسم شفاعت است.

یکی از ویژگی های صحیفه سجادیه و دعاهای دیگر امام سجاد علیه السلام و همچنین ادعیه ای که از سایر معصومین علیهم السلام در اختیار ماست آن است که روح امید به رحمت پروردگار را در ما تقویت می کنند و در لحن مناجات و دعاهایشان سراسر رائحه امید و رجاء استشمام می شود.

یَا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لَا یَرْحَمُهُ الْعِبَادُ وَ یَا مَنْ یَقْبَلُ مَنْ لَا تَقْبَلُهُ الْبِلَادُ وَ یَا مَنْ لَا یَحْتَقِرُ أَهْلَ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ وَ یَا مَنْ لَا یُخَیِّبُ الْمُلِحِّینَ عَلَیْهِ(3)

ای خدایی که رحم می کنی به کسی که بندگان به او رحم نمی کنندو ای آنکه می پذیرد آن کسی را که شهرها وی را قبول نمی نمایند و ای کسی که محتاجان درگاهش را خوار نمی نماید و ای آنکه اصرار کنندگان خود را نومید نمی سازد.

اللَّهُمَّ إِنِّی وَجَدْتُ فِیمَا أَنْزَلْتَ مِنْ کِتَابِکَ، وَ بَشَّرْتَ بِهِ عِبَادَکَ أَنْ قُلْتَ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً، وَ قَدْ تَقَدَّمَ مِنِّی مَا قَدْ عَلِمْتَ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، فَیَا سَوْأَتَا مِمَّا أَحْصَاهُ عَلَیَّ کِتَابُکَ فَلَوْ لَا الْمَوَاقِفُ الَّتِی أُؤَمِّلُ مِنْ عَفْوِکَ الَّذِی شَمِلَ کُلَّ شَیْ ءٍ لَأَلْقَیْتُ بِیَدِی، وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ رَبِّهِ لَکُنْتُ أَنَا أَحَقَّ بِالْهَرَبِ مِنْکَ(4)

پروردگارا در آنچه که در کتابت نازل فرموده ای و به آن بندگانت را مژده دادی این گونه فرمودی: ای بندگان که بر نفس خویش ظلم کرده اید از رحمت پروردگار ناامید نباشید.

ص:469


1- الضحی 5
2- بحار ج8ص57
3- دعای چهل و ششم صحیفه
4- دعای پنجاهم صحیفه

زیرا که خداوند همه گناهان را می بخشد و در گذشته تمام کارهایی را انجام داده ام که تو خود از من آگاه تری پس وای بر رسوایی من از آنچه نویسندگانت برایم شمرده و نوشته اند.

بار الها اگر نبود مراکزی که امیدوار به عفو همه جانبه تو بودم خود را از دست می دادم و اگر کسی قدرت داشت که از پروردگارش فرار کند من برای فرار سزاوارتر بودم.

إِلَهِی فَلَا تَحْرِمْنِی خَیْرَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَی لِقِلَّةِ شُکْرِی، وَ اغْفِرْ لِی مَا تَعْلَمُ مِنْ ذُنُوبِی. إِنْ تُعَذِّبْ فَأَنَا الظَّالِمُ الْمُفَرِّطُ الْمُضَیِّعُ الْآثِمُ الْمُقَصِّرُ الْمُضَجِّعُ الْمُغْفِلُ حَظَّ نَفْسِی، وَ إِنْ تَغْفِرْ فَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ(1)

خدایا دنیا و آخرت را به خاطر کمی شکرم بر من حرام مکن و آنچه از لغزش ها درباره من سراغ داری مورد عفوت قرار ده که اگر عذابم کنی معلوم است که من ظالم و افراط کننده تباه گر، گنهکار، مقصر واگذارنده و غافل از خطا و بهره خودم می باشم و اگر عفوم فرمایی پس تو مهربان ترین مهربانانی.

رزق و روزی

وَ کانَ مِن دُعائِهَ علیه السلام اِذا قُتِّرَ عَلَیهِ الرِّزقُ :

از جمله دعاهای حضرت سجاد علیه السلام در موقعی که وضع اقتصادی حضرت ضعیف می شد.

خداوندا تو ما را در مورد مسایل اقتصادی خویش به سوء ظن و در دوران عمرمان به آرزوی طولانی امتحان کردی تا آنجا که به سراغ روزی خورانت رفتیم و از آنها کمک گرفتیم و به خاطر همین آرزوهای طولانی به آنهایی که عمر دراز کردند طمع نمودیم.

ص:470


1- دعای پنجاه و یکم صحیفه

پس بر محمد و ال او درود فرست و به ما یقین درستی عطا فرما تا به وسیله آن از سختی طلب ما را کفایت کنی و به ما اعتماد خالصی عنایت فرما تا به وسیله آن از رنج طلب نگاهمان داری.

خدایا آنچه را به توسط وحی ات وعده داده ای و در کتاب خویش به دنبالش قسم یاد کرده ای و به طور قطع روزی ما را تکفل نموده ای و ما را با همین ضمانت در کفالت روزیمان به کار و اشتغال واداشته ای برایمان مقرر فرما و گفته ای و گفتارت حق و راست ترین گفتار است و قسم خورده ای و قسمت از هر قسمی نیکوتر و وفاکننده تر است فرموده ای:

وَ فِی السَّماءِ رِزقُکُم وَ ما تُوعَدُونَ روزی شما و آنچه به آن وعده داده شده در آسمان است. سپس فرموده ای: فَوَرَبِّ السَّماءِ وَ الاَرضِ اِنَّهُ لَحَقٌّ مِثلَ ما اَنَّکُم تَنطِقُونَ قسم به پروردگار اسمان و زمین که آن وعده حق است همانند آنکه شما سخن می گویید. (1)

ملاحظه نمودید که دیدگاه امام سجاد علیه السلام درباره رزق و روزی چیست و دریافتید که آموزه های ارزشمند حضرت در طلب رزق و روزی کدام است.

ابتدا باید باور کنیم که روزی رسان خداست و به غیر او دل نبندیم چرا که

إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ (2)

خداست روزی رسان و اوست دارنده نیرویی سخت استوار

مولایمان علی علیه السلام فرمود از جمله اندرزهای لقمان به فرزندش این بود فرزندم کسی که در به دست آوردن روزی یقینش به خدا اندک و نیتش به روزی رسان سست است باید این نکته عبرت آموزد که خدای تبارک و تعالی او را در سه مرحله از خلقتش روزی داد بدون آن که خودش در آنها کسب و تدبیری داشته باشد.

ص:471


1- دعای بیست و نهم صحیفه
2- الذاریات 58

پس خدای تبارک و تعالی در مرحله چهارم نیز روزی او را خواهد داد.1-در رحم مادرش 2-از شیر مادرش 3-از درآمد والدینش روزی او را داد. تا آنکه بزرگ شد و عقلش رشد کرد و به طور مستقل به کسب درآمد پرداخت در این هنگام برخود سخت گرفت و به پروردگارش بدگمان شد و از ترس تنگدستی و یقین نداشتن به وعده خدای تبارک و تعالی حقوق مالی خود نسبت به دیگران را نادیده گرفت و خود و خانواده اش را در سختی و تنگنا قرار داد. (1)

تقسیم روزی افراد هم براساس حکم و مصلحت الهی است پس اگر به بعضی بیشتر و به بعضی کمتر می دهد حتما خیر بنده اش را در نظر می گیرد و یا به همین وسیله آنها را آزمایش می نماید.

چه بسیارند افرادی که با توسعه روزی گرفتار استکبار و طغیان شده و بزرگترین سرمایه خود یعنی ایمان و تقوا را از دست داده و به حرام افتاده اند.

کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی (2)

نه چنین است این انسان طغیان می کند هنگامی که احساس بی نیازی کند.

پس حرص زدن برای ثروت بیشتر و جمع مال کار درستی نیست جز آنکه انسان از اعمال واجب و فرایض عقب افتد و بارش سنگین شود.

امام حسن عسگری علیه السلام می فرمود:

لا یَشغَلکَ رِزقٌ مَضمُونُ عَن عَمَلٍ مَفروضٍ (3)

مبدا روزی ضمانت شده تو را از کار واجبی باز دارد.

امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمومنین علی علیه السلام بارها می فرمود:

به یقین بدانید که خدای تعالی اجازه نمی دهد بنده بر آنچه در قرآن حکیم برایش مقدر شده پیشی گیرد هر چند سخت بکوشد و با تمام توان چاره اندیشد و ترفند زند. ای

ص:472


1- خصال ص122
2- علق 6و7
3- بحار ج77ص187

مردم هیچ انسانی با هوش و ذکاوت خود نمی تواند تغییری در جهت افزایش روزی خود پدید آورد و از روزی هیچ فقیری به سبب کم هوشی او کم نمی شود کسی که این نکته را بداند و به آن عمل کند بیش از همه آسایش دارد و سود برده است. (1)

خیلی ها دوست دارند بدانند میزان طلب رزق و روزی تا چه حد است؟

عرض می کنم که اولا همیشه به اندازه کفاف از خداوند متعال درخواست روزی کنید که بیشتری گرفتاری است و ثانیا در هنگام کسب و کار همان را که از خدا می خواهید رعایت کنید یعنی به اندازه کفاف و در حد اعتدال و در حدی که بی نیاز از خلق خدا باشید درآمد کسب نمایید.

رستگاران

وَ صَیِّرْنَا بِذَلِکَ فِی دَرَجَاتِ الصَّالِحِینَ وَ مَرَاتِبِ الْمُؤْمِنِینَ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ(2)

خداوندا به وسیله محمد و ال محمد علیهم السلام ما را در درجات صالحین و مراتب مومنین قرار ده ای پروردگار جهانیان اجابتمان فرما.

رستگاران همان هایی هستند که در درجات صالحین و مراتب مومنین می باشند.

قَد اَفلَحَ المُومِنُونَ (3) به راستی که اهل ایمان رستگار شدند.

قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی (4) به راستی هر که خود را تزکیه کرد رستگار شد.

قرآن در تقسیم بندی رستگاران عوامل رستگاری را چنین برمی شمرد.

1-ایمان به غیب برپایی نماز، انفاق مال، ایمان به آنچه بر پیامبر و انبیاء قبل او نازل شده ایمان به جهت آخرت اُولئکَ هُمُ المُفلِحُونَ به حقیقت ایشان از رستگارانند. (5)

ص:473


1- بحار ج103ص33
2- دعای هفدهم صحیفه
3- مومنون 1
4- اعلی 4
5- آیات 3تا5 بقره

2-گروهی که کارشان امر به معروف و نهی از منکر است. فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (1)

3-کسانی که وزن اعمالشان سنگین باشد. فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (2)

4-آنهایی که به پیامبر ایمان آورده و گرامی اش داشته و یاری اش نموده و از نوری که همراه وی نازل شده پیروی کرده اند. فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (3)

5-کسانی همراه پیامبر ایمان آورده اند با ثروت ها و جان های خویش مجاهده می کنند. أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (4)

6-کسانی که داوری خدا و رسول او را قبول دارند و می گویند شنیدیم و اطاعت کردیم. اولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)

7-آنانی که حق نزدیکان خود را می دهند و نیز حق مستمندان و درماندگان را می پردازند تا رضای پروردگار را جلب کنند. أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (6)

8-آنهایی که خداوند از ایشان راضی است و آنها از خدا راضی هستند و از گروه حزب الله اند حِزبُ اللهِ هُمُ المُفلِحُونَ حزب خدا رستگارانند. (7)

9-هجرت کنندگان در راه خدا و ایثارگران و آنهایی که نفس خویش را از بخل و حرص محفوظ داشته اند. فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (8)

10-آنهایی که توبه می کنند و کارهای پسندیده انجام داد امید می رود که مِنَ المُفلِحِینَ از رستگاران باشند. (9)

هم اینک به شاخصه ها و نشانه های رستگاران در قرآن بیشتر توجه کنیم تا انشاء الله در مقام و تلاش برای به دست آوردن آنها باشیم.

ایمان به غیب برپایی نماز انفاق مال ایمان به جهان آخرت امر به معروف و نهی از منکر ایمان به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و نور همراهش جهاد با مال و جان قبول داوری خدا و

ص:474


1- آل عمران 104
2- اعراف 8
3- اعراف 157
4- توبه 88
5- نور 51
6- روم 38
7- مجادله 220
8- حشر 9
9- قصص 67

رسول پرداخت حق اقوام و مستمندان رضامندی از خدا بر حذر داشتن نفس از بخل و حرص و بالاخره توبه و جبران گذشته با اعمال خوب. از این مجموعه آیات می توان استنباط کرد که رستگاران کسانی هستند که در هیچ مرتبه از مراتب اعتقادات و اخلاق و عمل کم نمی گذارند و ضمن باور به آنچه خداوند بر پیامبران و به ویژه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله وسلم نازل فرموده همه را به کار بسته و نسبت به قصور و کوتاهی هایشان هم اهل توبه و انابه در محضر پروردگارند.

راهکارهای رستگاری را پیامبر و ائمه طاهرین علیهم السلام پس از قرآن شریف به این طریق بیان فرموده اند.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

یَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً (1)

خدا خباب بن ارت را رحمت کند با رغبت مسلمان شد و از روی فرمانبرداری هجرت کرد و با قناعت زندگی را گذراند و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی کرد. همان بزرگوار فرمود:

طُوبَی لِمَنْ ذَلَّ فِی نَفْسِهِ وَ طَابَ کَسْبُهُ وَ صَلَحَتْ سَرِیرَتُهُ وَ حَسُنَتْ خَلِیقَتُهُ وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ وَ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ وَ لَمْ یُنْسَبْ إلَی الْبِدْعَةِ (2)

خوشا به حال آن کس که خود را کوچک می شمارد و کسب و کار او پاکیزه است و جانش پاک و اخلاقش نیکوست که مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا بخشش می کند و زبان

ص:475


1- نهج البلاغه حکم و مواعظه 44
2- همان مدرک 123

را از زیاده گویی باز می دارد و ازار او به مردم نمی رسد و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را کفایت کرده بدعتی در دین خدا نمی گذارد. امام سجاد علیه السلام برای ورود به گروه رستگاران و به تعبیر حضرت فَوجِ الفائِزِین اینگونه آغاز سخن می نماید:

خدایا بر محمد و ال او درود فرست بسترهای کرمت را برایم بگستران و مرا از محل نوشیدن شراب رحمتت سیراب کن و در بهشت جایم ده و بار رد کردن از در خانه ات مرا مرنجان و به نومیدی از رحمتت نومیدم مکن و مرا به گناهانم تقاص مفرما و به آنچه را که انجام داده ام سختگیری مکن و رازم را فاش و سرم را اشکار مفرما و کارم را در ترازوی عدلت مسنج و وضع حالم را در برابر چشم بزرگان فاش مگردان.

خدایا آنچه برایم ننگ است از دید بزرگان در روز قیامت مخفی بدار و آنچه که نزد تو مرا رسوا می کند از آنان بپوشان.

الها به رضای خویش درجه و رتبه ام را بالا ببر و به مغفرتت کرامتت را نسبت به من کمال بخش و مرا از یاران دست راست قرار ده و با بردن در گروه ایمن شدگان آبرویم بخش.

وَ اجْعَلْنِی فِی فَوْجِ الْفَائِزِینَ، وَ اعْمُرْ بِی مَجَالِسَ الصَّالِحِینَ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ(1)

امام حسین علیه السلام هم در روز عرفه پس از حمد و ثنای فراوانی که از خدای خویش می کند عرضه می دارد:

اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فی هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحینَ مُفْلِحینَ مَبْرُورینَ غانِمینَ وَلاتَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطینَ وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ .......وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَاْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

خدایا در این هنگام وضع ما دگرگون کن به نیل و رسیدن به توفیق و رستگاری و پذیرفته شده درگاهت و کسی که کاملا بهره مند شده و ما را جزء ناامیدان قرار مده و ما

ص:476


1- دعای چهل و یکم صحیفه

را از رحمتت خالی مگردان... و ما را از رافت و رحمتت محروم مفرما ای مهربان ترین مهربانان.

رضا و خوشنودی

اللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعَی هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَایَتِهِ، وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِهَا، وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِیَامِهَا، وَ اتَّقَی ذُنُوبَهُ حَقَّ تُقَاتِهَا، أَوْ تَقَرَّبَ إِلَیْکَ بِقُرْبَةٍ أَوْجَبَتْ رِضَاکَ لَهُ(1)

خدایا هر که درست آداب رمضان را رعایت کند و به طور صحیح احترام آن را نگه دارد و در اجرای حدود و احکام آن کوشش نماید و از گناهان آن طور که سزاوار است پرهیز نماید و یا به وسیله کاری که تقرب آور است به سویت تقرب جوید رضایت را به سوی خویش جلب خواهد نمود.

رضا و خوشنودی خدا در طاعت و بندگی اوست مقام رضا بس بلند و ارزشمند است و کسی به سادگی و بدون ریاضت و زحمت به این مقام نایل نگردد.

از حضرت صادق علیه السلام سوال شد مومن به چه چیز شناخته می شود؟ فرمود:

بِالتَّسلِیمِ للهِ وَ الرِّضا فِیما وَرَدَ عَلَیهِ مِن سُرورٍ اَو سَخَطٍ (2)

به تسلیم و مطیع بودن در برابر پروردگار و راضی بودن به آنچه از شادی و سختی بر او وارد می گردد.

پس جلب رضایت خدا به راضی بودن ما به خواسته های الهی است.

هَذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (3)

ص:477


1- دعای چهل و پنجم صحیفه
2- کافی ج2ص63
3- مائده 119

این روزی است که راست گفتن راستگویان سودشان می دهد بهشت ها دارند که در آن جوی ها روان است و در آن جاودانند خدا از آنها خشنود است و آنها نیز از خدا خشنودند و این کامیابی بزرگی است.

رضا و خشنودی به آنچه خداوند برایمان مقدر می فرماید راس طاعت خداست و بهترین راه برای آزمایش ارادت و ایمانمان به خداوند تبارک و تعالی درصد رضامندی ما به خواسته های پروردگار است هر چه بیشتر باشد نردبان ترقی رضا را بالاتر رفته ایم خواه اتفاقات و حوادثی که برایمان رخ می دهد دلخواه ما باشد و یا نباشد و معمولا مواردی که دلخواه ما نیست بعد از مدتی کشف می کنیم که جز خیر چیز دیگری نصیب ما نشده است.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

رَاسُ طاعَهِ اللهِ الصَّبرُ وَ الرِّضا عَنِ اللهِ فِیما اَحَبَّ العَبدُ اَوکَرِهَ وَ لا یَرضی عَبدٌ عَنِ اللهِ فِیما اَحَبَّ اَوکَرِهَ اِلّا کانَ خَیرًا لَهُ (1)

شکیبایی و راضی بودن نسبت به آنچه خدا می کند خواه خوشایند بنده باشد یا ناخوشایند او در راس عبادت خداست و هیچ بنده ای در پیشامدهای خوشایند و ناخوشایند از خدا خرسند نباشد مگر آن که برایش خیری باشد.

ریشه خرسندی حسن ظن و حسن اعتماد به خداوند تبارک و تعالی است.

انسان وقتی تن به قضای الهی می دهد در واقع باور دارد که هر نوع اتفاقی که از ناحیه پروردگار برایش بیافتد برایش خیر و نیک است و ثمره این رضامندی آرامش خاطر و اطمینان باطنی است و همه اضطراب ها از روح و روان از بین می رود.

مولایمان علی علیه السلام در کلمات قصارش چنین فرموده:

اِرضَ، تَستَرِح(2)

خرسند و راضی باش تا به آسایش دست یابی.

ص:478


1- بحار ج82ص133
2- غررالحکم 2243

اَلرِّضا یَنفِی الحُزنَ (1)

رضامندی غم و اندوه را می برد.

نِعمَ قَرینُ الایمانِ الرِّضا (2)

رضامندی خوش همنشینی است برای ایمان

اِنَّ اَهنَا النّاسِ عَیشًا مَن کانَ بِما قَسَمَ اللهُ لَهُ راضِیاً (3)

گواراترین زندگی را کسی دارد که به آنچه خدا قسمت او کرده خرسند باشد.

در اینجا جای این بحث هست که رضایت و خوشنودی خلق خدا را با کمک های مالی و محبت به آنان به دست آوردن نیز از کارهای پرثواب و مورد تقدیر و تشویق پروردگار متعال است.

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلا أَذًی لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ (4)

آنان که ثروت خود را در راه خدا انفاق میکنند و به دنبال آن بر انفاق شده منت نمی گذارند و آزاری نمی رسانند پاداش آنها نزد پروردگارشان است نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.

فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ (5)

آنانی که از شما ایمان آورده و انفاق می کنند پاداش بزرگی خواهند داشت.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

مَن اَعطی دِرهَمًا فِی سَبیلِ اللهِ کَتَبَ اللهُ لَهُ سَبعَمِاَئهِ حَسَنَهٍ (6)

هر که یک درهم در راه خدا بدهد خداوند برایش هفتصد ثواب می نویسد.

ص:479


1- همان مدرک 410
2- همان مدرک 9901
3- همان مدرک 3397
4- بقره 262
5- حدید 7
6- امالی طوسی ص183

شک نیست کسی که مورد انفاق قرار می گیرد خوشنود شده و در حق انفاق کننده دعای خیر می کند و اسباب خوشنودی پروردگار نیز فراهم می گردد.

روح

وَ الرُّوحُ الَّذِی هُوَ عَلَی مَلَائِکَةِ الْحُجُبِ. وَ الرُّوحُ الَّذِی هُوَ مِنْ أَمْرِکَ، فَصَلِّ عَلَیْهِمْ(1)

و فرشته دیگر حضرت روح است که بر فرشتگان حجابها فرمانروایی می کند و روحی که از عالم امرست.

وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا (2)

از تو درباره روح می پرسند بگو: روح از فرمان پروردگار من است و به شما جز اندکی دانش داده نشده است.

در اینکه روح انواعی دارد شک نیست گاه روح اشاره به فرشته روح است که معروف به روح القدس است چنانکه در سوره قدر آمده تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَ الرُّوح شب قدر فرشتگان و روح نازل می شوند با اینکه جبرئیل خود از فرشتگان است ولی به طور مستقل به نام روح نامیده شده است.

ابوبصیر می گوید از امام باقر یا امام صادق علیه السلام درباره آیه و از تو درباره روح می پرسند بگو روح از امر پروردگار من است سوال کردم فرمود:

اَلَّتِی فِی الدَّوابِ وَ النّاسِ قُلتُ: وَ ماهِیَ ؟ قالَ: هِیَ مِنَ المَلَکُوتِ مِنَ القُدرَهِ (3)

روح آن چیزی است که در وجود جنبدگان و مردم هست عرض کردم آن چیست؟ فرمود آن از عالم ملکوت و از عالم قدرت است.

ص:480


1- دعای سوم صحیفه
2- اسراء 85
3- بحار ج61ص42

امام صادق علیه السلام درباره مطلق روح می فرماید:

اَلرُّوحُ جِسمٌ رَقیقٌ (1)

روح جسم لطیفی است.

لطافت روح در حدی است که با چشم سرقابل رویت نیست و محسوس به حواس نمی باشد و همان طور که بزرگان در تعریف آن گفته اند.

جُوهَرٌ لَطیفٌ نُورانیٌ مِدرِکٌ لِلجُزئیاتِ وَ الکُلّیاتِ

جوهر است و عرض نیست که به واسطه جوهر شکل گرفته باشد موجودی است لطیف و نورانی که قوه دراکه را داراست و جزئیات و کلیات را درک می کند.

روح مجرد است و تشکیل یافته از اجزای مختلف و متفرق نیست و از وحدت برخوردار است و دارای حالات متفاوتی است.

روز

اشاره

اللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ، وَ مَتَّعْتَنَا بِهِ مِنْ ضَوْءِ النَّهَارِ، وَ بَصَّرْتَنَا مِنْ مَطَالِبِ الْأَقْوَاتِ(2)

خداوندا حمد توراست که صبح ها را برای ما گشودی و ما را از روشنایی روز بهره مند ساختی و به مواردی که ارزاق ما به دست می آید آشنایمان کردی.

روز یعنی ساعاتی که با طلوع فجر آغاز و با غروب آفتاب پایان می پذیرد و یا به تعبیری دیگر ساعاتی که با طلوع خورشید و غروب آن آغاز انجام می گیرد.

وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ (3)

ص:481


1- بحار ج61ص34
2- دعای ششم صحیفه
3- اسراء 12

شب و روز را دو نشانه الهی قرار دادیم آنگاه نشانه شب را محو کرده و نشانه روز را روشنی بخش نمودیم تا فضل پروردگار را طلب کنید و عدد سال ها وحساب اوقات را بدانید.

و گاهی روز با کلمه یوم مطرح شده که به معنای مقطعی از زمان است به عنوان مثال آنجا که روز قیامت یوم القیامه گفته می شود دیگر طلوع آفتاب و غروب آن نیست چون خورشیدی وجود ندارد و به بیان قرآن.

یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ (1)

روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است

و جالب است که تعداد یوم در قرآن به تعداد روزهای سال است و گاه روز و یا یوم به خدا نسبت داده می شود که این اضافه ایام به خداوند تبارک و تعالی به خاطر شرافت آن ایام است و نعمت هایی است که پروردگار متعال در آن روزهای خاص به بندگانش عطا فرموده است.

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَی بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ (2)

موسی را با آیات خود فرستادیم و به او گفتیم که قوم خودت را از تاریکی ها به سوی نور ببر و آنان را به روزهای خدا یادآوری کن.

روزهای خدا همان روزهایی است که خداوند بنی اسرائیل را از چنگال فرعونیان رهایی بخشید و نعمت آزادی را به آنها عنایت کرد و همچنین ده ها و صدها نعمت دیگر.

نمونه دیگر روز و یا یوم به معنای مقطعی از زمان آیاتی است که از خلقت آسمان ها و زمین در شش روز سخن می گوید چون هنگام خلقت خورشید و زمین که در حال پیدایش بودند روز به معنای طلوع و غروب خورشید انجام نگرفته بوده است.

ص:482


1- معارج 4
2- ابراهیم 5

اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا (1)

خدای شما آن است که آسمان ها و زمین را در مدت شش روز آفرید آنگاه به آفریدن عرش پرداخت روز را با پرده شب پوشانید که با شتاب دنبال آن می رود.

نکته قابل توجه آن است که خداوند روز و روشنایی آن را برای ما قرار داد تا به تلاش و کار بپردازیم و دنیا و اخرت خویش را آباد کنیم.

مومن موفق کسی است که هر روزش بهتر از روزهای قبل او باشد و برای رشد و تعالی خویش رحمت بکشد.

روز پرهیزکاران از منظر امیرالمومنین علیه السلام این گونه سپری می شود:

وَ أَمَّا اَلنَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ اَلْخَوْفُ بَرْیَ اَلْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ اَلنَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَی وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ اَلْقَلِیلَ وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ اَلْکَثِیرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ (2)

پرهیزکاران در روز بردبار و نیکو کارانی با تقوا هستند که ترس الهی آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است کسی که به آنها می نگرد می پندارد که بیمارند. اما آنان بیمار نیستند و می گوید مردم در اشتباهند در صورتی که آشفتگی ظاهرشان نشان از امری بزرگ است از اعمال اندک خود خوشنود نیستند و اعمال زیاد خود را بسیار نمی شمارند

نفس خود را متهم می کنند.

به راستی کدام روز روز خوشحالی ماست و سزاوار است که عید بگیریم و شادمان باشیم؟ همان بزرگوار فرمود:

ص:483


1- اعراف 54
2- نهج البلاغه خطبه 193

اِنَّما هُوَ عِیدٌ لِمَن قَبِلَ اللهُ صِیامَهُ وَ شَکَرَ قِیامَهُ وَ کُلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ (1)

روز عید عید کسی است که خدا روزه اش را پذیرفته و نماز او را ستوده است و هر روز که خدا را نافرمانی نکنند آن روز عید است.

روزه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ، وَ أَعِنَّا عَلَی صِیَامِهِ بِکَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیکَ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیکَ (2)

بارالها بر محمد و ال او درود فرست و شناخت فضیلت ماه رمضان و عظمت مقاماتش و راه خود نگهداری از محرماتش را به ما الهام فرما و بر به جا آوردن روزه ای که اعضاء و جوارح از افتادن در نافرمانی هایت بر حذر باشند و در آن ماه به آنچه تو را راضی می کند مشغول گردند.

روزه یعنی امساک از بسیاری کارها که بخشی حلال و بعضی حرام است که ثمره اش ایجاد تقوا و قدرت یافتن نفس از جلوگیری تمایلات نادرست است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (3)

ای اهل ایمان روزه بر شما نوشته شده همان گونه که بر پیشینیان شما نوشته شده بود شاید پرهیزکار شوید.

ص:484


1- نهج البلاغه حکم و مواعظه 428
2- دعای چهل و چهارم صحیفه
3- بقره 183

درباره حکمت روزه و آثاری که بر آن هست امام صادق علیه السلام فرمود: علت روزه گرفتن آن است که به سبب ان توانگر و تهیدست برابر شوند. زیرا توانگر رنج گرسنگی را نمی داند تا ه تهیدست رحم کند چرا که توانگر هرگاه چیزی بخواهد می تواند آن را فراهم آورد لذا خدای عزوجل خواست تا میان آفریدگانش برابری ایجاد کند و رنج گرسنگی و سختی را به توانگر بچشاند تا بر ناتوان دل بسوزاند وبه گرسنه رحم کند. (1)

روزه آنقدر فضیلت دارد که خداوند مهربان از آن خود قرار داده است چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:

قالَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی کُلُّ عَمَل اِبنِ آدَمَ هُوَلَهُ غَیرَالصِّیامِ هَوُ لِی وَ اَنا اَجزِی بِهِ (2)

خدای تبارک و تعالی فرمود هر کاری که فرزند آدم می کند از آن اوست مگر روزه که از آن من است و پاداش آن را می دهم.

حضرت زهرا علیها السلام در خطبه گرانقدر فدکیه فلسفه روزه را استواری اخلاص بیان می کند:

فَرَضَ اللهُ الصّیامَ تَثبِیتًا لِلاِخلاصِ (3)

خداوند روزه را برای استوار کردن اخلاص واجب فرمود.

فرزند بزرگوارش امام حسین علیه السلام هم فرمود:

لِیَجِدَ الَغنِیُّ مَسَّ الجُوعِ فَیَعُودُ بِالفَضلِ عَلَی الَمساکینِ (4)

خداوند روزه را واجب فرمود تا توانگر رنج گرسنگی را بچشد و درنتیجه به مستمندان رسیدگی و بخشش کند.

مهم آن است که امساک فقط از خوردن و آشامیدن نباشد بلکه اعضاء و جوارح و قلب روزه دار باشند و از آنچه معبود نمی پسندد امساک کنند والا اگر به غذا نخوردن و

ص:485


1- بحار الانوار ج96ص371
2- خصال ص 45
3- بحار ج96ص368
4- بحار ج96ص47

نیاشامیدن باشد مرتاضان هندی از همه جلوترند چون گاه در چهل شبانه روز با یک خرما و غذای بسیار اندک سر می کنند.

به همین جهت مولایمان علی علیه السلام فرمود:

صِیامُ القَلبِ عَنِ الفِکرِ فِی الاثامِ اَفضَلُ مِن صِیامِ البَطنِ عَنِ الطَّعامِ (1)

روزه دل از اندیشیدن به گناهان برتر از روزه معده از طعام است.

و بسیار صریح و قاطع رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از قول پروردگار متعال نقل می کند:

مَن لَم تَصُم جَوارِحُه عَن مَحارِمِی فَلا حاجهَ لِی فِی اَن یَدَعَ طَعامَهُ وَ شَرابَهُ مِن اَجلِی (2)

کسی که جوارح و اندام های خود را از حرام های من روزه ندارد مرا چه حاجت که به خاطر من از خوردن و آشامیدن خودداری ورزد.

گفت و گوی دیگری که در بحث روزه لازم است اظهارات پزشکان و دانشمندان درباره فواید روزه در تنظیم مواد لازم در بدن است.

امروزه دانشمندان به اتفاق نظر رسیده اند که اگر کسی بیماری خاصی نداشته باشد و ضعف و کهولت به سراغش نیامده باشد روزه بهترین رژیم غذایی برای حفظ سلامتی است.

البته قبل از آنکه آقایان و خانم های پزشک به این نتیجه برسند بنیان گذار مکتب اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم در یک کلام کوتاه فرمود:

صُومُوا تَصِحُّوا (3)

روزه بگیرید تا سالم بمانید.

و اینکه در جای دیگر فرمود:

لِکُلِ شَیءٍ زَکاهٌ وَ زَکاهٌ الاَبدانِ الصِّیامُ (4)

ص:486


1- غررالکم 5873
2- بحارالانوار ج96ص292
3- دعوات راوندی ص 76
4- بحارالانوار ج78ص326

هر چیزی زکاتی دارد و زکات بدن ها روزه است.

یعنی اضافات و زیادی های موجود در بدن مثل زکات اموال باید از بدن ها بیرون رود و آن به توسط روزه انجام می گیرد.

رهبانیت

اللَّهُمَّ إِنِّی أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِی إِلَیْکَ وَ أَقْبَلْتُ بِکُلِّی عَلَیْکَ وَ صَرَفْتُ وَجْهِی عَمَّنْ یَحْتَاجُ إِلَی رِفْدِکَ وَ قَلَبْتُ مَسْأَلَتِی عَمَّنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ فَضْلِکَ وَ رَأَیْتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ...(1)

پروردگارا با بریدن از خلق و اتکال بر تو خود را خالص کرده ام و با همه وجودم به تو رو آورده ام و از آنکه به تو محتاج است خواهش نمی کنم و در خواستم را از کسی که از احسانت بی نیاز نیست برگردانیده ام و دیدم که درخواست حاجت از کسی که خود محتاج است سفاهت و دیوانگی است.

بیان امام سجاد علیه السلام از بریدن خلق خدا و اتکال و روی آوردن به خدا به معنای عزلت گزینی و انزوا طلبی نیست که متاسفانه بعضی از افراد چنین اشتباهی را کرده و از جامعه فاصله گرفته و گره ای از کار کسی باز نمی کنند و به عبادت مشغولند.

انقطاع از خلق در زبان روایات و دعاها یعنی دل نبستن به غیر خدا و درخواست حاجت فقط و فقط از خد کردن و نه آن چیزی که در فضای مسیحیت و یا سایر ادیان مطرح است.

لغت رهبه که رهبانیت از آن گرفته شده یعنی ترس و ترهب یعنی تعبد و این در رهانیت استعمال شده چون راهب در حد اعلا و ترس از خدا دارد و گوشه گیری را انتخاب می کند.

در حالی اسلام چنین روشی را تایید نمی کند بلکه حضور در اجتماع و جبهه و جنگ را ضرروی می داند.

ص:487


1- دعای 28 صحیفه

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

لَیسَ فِی اُمَّتِی رَهبانِیَّهٌ وَ لا سِیاحَهٌ وَ لا زَمٌّ (1)

در امت من نه رهبانیت است نه زاویه نشینی و نه زم یعنی سکوت

همان بزرگوار در سه مورد به عثمان بن مظعون چنین فرمود

ای عثمان خدای تبارک و تعالی رهبانیت را بر ما مقرر نفرموده است بلکه رهبانیت امت من در جهاد کرد در راه خداست.

یک بار عرض کرد به ما اجازه رهبانیت بده پیامبر فرمود رهبانیت امت من نشستن در مساجد به انتظار نماز است.

بار دیگر عرض کرد من قصد زاویه نشینی دارم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود آرام باش ای عثمان زاویه نشینی امت من نشستن در مساجد و انتظار کشیدن برای نماز از پی نماز است. (2)

در تفسیر آیه شریفه

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا (3)

بگو آیا شما را از زینکارترین افراد خبر دهیم آنان که تلاششان در زندگی دنیا تباه شد.

مولایمان علی علیه السلام فرمود:

هُمُ الرُّهبانُ اَّلذِینَ حَبَسُوا اَنفُسَهُم فِی السَّواری (4)

آنان راهبان هستند که خود را در غارها محبوس می کنند.

قرآن حتی به کسانی که رهبانیت و ماندن در کلیسا را تا آخر عمر برای خود تکلیف می کنند می تازد و کارشان را بدعت در دین مسیح علیه السلام می داند .

وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ (5)

و رهبانیتی که به بدعت آورده اند ما بر آنها مقرر نکرده ایم.

ص:488


1- بحار ج76ص112
2- هر سه روایت بحار ج8ص107و382
3- کهف 103و104
4- کنزالعمال 4496
5- حدید 27

گفت و گوهای عثمان بن مظعون را با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را بررسی کردیم البته عثمان قبل از آنکه رو به اعتدال گراید مطلب را به طریق دیگری فهمیده بود که همان رهبانیت باشد به همین جهت از زن و زندگی کناره گرفت لباس های فرسوده و خشن پوشید و کوهی از کوه های مدینه را برای عبادت برگزید. روزی همسرش به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد پیامبر او را شناخت و فرمود این زن برادرم عثمان بن مظعون است؟ همسر پیامبر گفت بلی و لکن شوهرش از او جدا شده و برای عبادت و بندگی پروردگار به کوه های مدینه پناه برده است لباس خوب نمی پوشدو عطر استعمال نمی کند. وقتی آن بزرگوار این سخنان را شنید بسیار خشمگین شد به طوری که از شدت ناراحتی در راه مسجد ردایش بر زمین کشیده می شد به منبر تشریف برد مردم جمع شدند دستور داد عثمان بن مظعون را حاضر کردند خطبه بلیغی ایراد نمود آنگاه به مردم فرمود آیا دینی بهتر از دین من و سنت و روشی بهتر از سنت من می خواهد؟

به خدا سوگند اگر برادرم موسی بن عمران می بود چاره ای نداشت مگر اینکه از سنت من پیروی نماید نگاه کنید و ببینید من چه می کنم مدتی روزه می گیرم باز ترک می کنم نماز می خوانم و می خوابم زن می گیرم می خورم و می آشامم سپس رو به عثمان بن مظعون نمود و فرمود خداوند بی نیاز است از لباس های خشن تو اینها را از بدن خارج کن نزد خانواده ات برو و با آنها آمیزش نما و بر آنها کسب معاش کن عثمان همان دم آنچه می کرد ترک نمود و زندگی عادی خود را دنبال کرد. (1)

ص:489


1- انوار نعمانیه ص 180

ریا

وَ أَیِّدْنِی بِتَوْفِیقِکَ وَ تَسْدِیدِکَ، وَ أَعِنِّی عَلَی صَالِحِ النِّیَّةِ، وَ مَرْضِیِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ(1)

خداوندا به توفیقات و راهنمایی هایت کمک کن و برای داشتن انگیزه سالم و گفتار پسندیده و عمل شایسته یاریم فرما.

انگیزه سالم و صالح البته همان چیزی است که غیر خدا و یا در آن دخالت ندارد و وقتی انگیزه سالم شد کارایی و برد عمل زیاد خواهد شد.

بارزترین نوع ریا جلا و جلوه دادن عمل برای آنکه مردم تحسین کنند شک نیست این انگیزه و نیت صالح نیست و نوعی از شرک است.

امام صادق علیه السلام میفرمود:

اَلرَّجُلُ یَعمَلُ شَیئًا مِنَ الثّوابِ لا یَطلُبُ بِهِ وَجهَ اللهِ اِنَّما یَطلُبُ تَزکِیَهً النّاسِ یَشتَهِی اَن یَستَمِعَ بِهِ النّاسُ فَهُوَ الَّذِی اَشرَکَ بَعِبادِهِ رَبِّهِ (2)

شخصی کار شایسته ای را انجام می دهد اما نه به خاطر خدا بلکه برای آنکه مردم او را پاک و مقدس بدانند و دوست دارد که عملش به گوش مردم برسد این همان کسی است که در عبادت شرک نموده است.

دلیل ریاکاری چنین افرادی آن است که اگر مطمئن شوند از عمل آنها کسی با خبر نمی شود و تقدیر و تشویقی در بین نیست هرگز آن کار را انجام نمی دهند و اگر هم گاهی در خلوتکار خوب انجام دهند در اجتماع برای مردم بازگو می کنند و بارها و بارها می گویند تا به حساب خود زحمتشان از بین نرود.

ص:490


1- دعای چهل و هفتم صحیفه
2- سفینه البحار ج1ص499

هر چیزی را آفتی می زند ریا آفت اعمال ماست ریا وضع بسیار پیچیده و مرموزی دارد که بیشتر مردم را گرفتار می کند مگر کسانی به طور واقعی خود را به خدا سپارند و از او مدد بگیرند و چون امام سجاد علیه السلام از خدا مدد و یاری بخواهند.

کلمه ریا از رویت گرفته شده و به معنای انجم دادن کارها به قصد و انگیزه و موقعیت و محبوبیت در دل مردم است بر همین اساس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم احساس خطر کرد و نگرانی خود را درباره این حالت زشت درباره امت خویش ابراز داشت.

اِنَّ اَخوَفَ ما اَخافَ عَلَیکُم الشِّرکُ الاَصغَرِ قالَوا وَ ما الشِّرکُ الاَصغَرِ یا رَسُولَ اللهُ قالَ : الرِّیا (1)

بالاترین ترسی که درباره شما دارم شرک کوچک است عرض کردند ای رسول خدا شرک کوچک کدام است؟ فرمود ریا

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ (2)

وای بر نمازگزاران که از نماز خویش غافلند همان کسان که ریا کنند.

مولایمان علی علیه السلام در گروه بندی افراد جامعه می فرماید گروهی اینچنین هستند:

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لا یَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیا قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْاءَمَانَةِ وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِیعَةً إ لَی الْمَعْصِیَةِ(3)

با اعمال آخرت دنیا را می طلبند و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند خود را کوچک و متواضع جلوه می دهند گام ها را ریا کارانه و کوتاه برمیدارند دامن خود را جمع کرده خود را همانند مومنان واقعی می آرایند و پوشش الهی را وسیله نفاق و دو رویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند.

ص:491


1- مجموعه ورام ج1ص187
2- ماعون 4تا6
3- نهج البلاغه خطبه 32

همان بزرگوار نامه ای به برخی از ماموران مالیات در سال 36 هجری برای فرماندار اصفهان مخنف بن سلیم فرستاده چنین می نویسد:

أَمَرَهُ بِتَقْوَی اَللَّهِ فِی سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِیَّاتِ عَمَلِهِ حَیْثُ لاَ شَهِیدَ غَیْرُهُ وَ لاَ وَکِیلَ دُونَهُ وَ أَمَرَهُ أَلاَّ یَعْمَلَ بِشَیْ ءٍ مِنْ طَاعَةِ اَللَّهِ فِیمَا ظَهَرَ فَیُخَالِفَ إِلَی غَیْرِهِ فِیمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ یَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلاَنِیَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّی اَلْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ(1)

او را به ترس از خدا در اسرار پنهانی و اعمال مخفی سفارش می کنم آنجا که هیچ گواهی غیر او و نماینده ای جز خدا نیست و سفارش می کنم که مبادا در ظاهر خدا را اطاعت و در خلوت نافرمانی کند و اینکه آشکار و پنهانش و گفتار و کردارش در تضاد نباشد امانت الهی را پرداخته و عبادت را بی ریا و خالصانه انجام دهد.

ایدل بیا که ما به پناه خدا رویم ***زآنچه آستین کوته و دست دراز کرد

فردا به پیشگاه حقیقت شوید***شرمنده رهروی که نظر بر مجاز کرد

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل***ما را خدا ز زهد و ریا بی نیاز کرد

همان بزرگوار فرمود:

طُوبی لِمَن اَخلَصَ للهَ العِبادَهَ وَ الدُّعاءَ وَ لَم یَشتَغِل قَلبُهُ بِما تَری عَیناهُ(2)

خوش به حال کسی که عبادت خویش را برای رضای خدا انجام می دهد و قلبش به آنچه می بیند مشغول نمی شود.

ص:492


1- نهج البلاغه نامه 26
2- کافی ج1ص43

حرف ز

زبان

وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ، وَ شَجِیَ مِنِّی بِغَیْظِهِ، وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ(1)

خداوندا چه بسیار حسودی که به خاطر نعمت های من غصه دار شد و بغض گلویش را گرفت و با زبانش مرا آزار داد.

امام سجاد علیه السلام از جمله زجر کشیده های زخم زبان های مردمی است که بعد از شهادت پدر بزرگوارش حضرت سیدالشهدا علیه السلام به آن حضرت روا داشتند و چون بعد از حادثه کربلا مردم شام بیشترین بد زبانی ها را نسبت به آن بزرگوار داشتند وقتی از حضرت پرسیدند کجا به شما در سفر حادثه کربلا و بعد از آن بیشتر سخت گذشت سه بار فرمود: اَلشّام چون با اهانت ها و بدگویی هایشان دل داغ دیده آن بزرگوار را آزرده اند. (2) آری زبان هم می تواند منشا خیر و بندگی پروردگار و نشر فرهنگ ناب و اصیل قرآن و عترت باشد و هم سرچشمه ده ها گناه که در بعضی از موارد آن باید به کسی زبانش را مهار نکرده باید حد جاری کرد.

پس سزاوار است که زبان را در اختیار و کنترل گرفت و تربیتش کرد در غیر این صورت باعث زحمت خود و دیگران خواهد شد.

امیرالمومنین لعلی علیه السلام می فرماید:

اَللّسانُ سَبَعٌ اِن خُلِّی عَنهُ عَقَرَ (3)

زبان تربیت نشده درنده ای است که اگر رهایش کنی می گزد.

انسان فهمیده زبانش را بدون فکر و مشورت و سنجیدن رها نمی کند و برعکس آدم بی عقل و نادان هر چه بر زبانش اید می گوید بدون آنکه فکر کند. همان بزرگوار فرمود:

ص:493


1- دعای چهل و نهم صحیفه
2- نقل از نفس المهموم ص 202
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 60

لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ (1)

زبان عاقل در پشت قلب اوست و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.

قرآن زبان را یکی از شهادت دهندگان بر علیه اهل عذاب بیان می کند یعنی آنچه خطا و لغزش از زبان سر زده خود بازگو میکند تا کسی نتواند ادعا کند من نبودم که این خطا را مرتکب شدم.

یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (2)

روزی زبان ها و دست ها و پاهایشان درباره کارهایی که کرده اند علیه آنان شهادت می دهند.

زبان از شگفتی های آفرینش است زبان وسیله انتقال تاریخ گذشتگان به ایندگان است زبان مروح الاحکام و مبلغ دین خداست زبان گوینده حق و گاه خلاف آنچه عرض شد. هنگامی که جعده بن هبیره خواهرزاده مولایمان علی علیه السلام نتوانست در حضور امام علیه السلام سخن بگوید فرمود:

اءَلا وَ إِنَّ اللِّسانَ بَضْعَةٌ مِنَ الْإِنْسانِ، فَلا یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إ ذَا امْتَنَعَ، وَ لا یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إ ذَا اتَّسَعَ، وَ إِنَّا لَاءُمَراءُ الْکَلامِ، وَ فِینا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ، وَ عَلَیْنا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ

آگاه باشید همانا زبان پاره ای از وجود انسان است اگر آمادگی نداشته باشد سخن نمی گوید و به هنگام آمادگی گفتار او را مهلت نمی دهد همانا ما امیران سخن می باشیم درخت سخن در ما ریشه دوانده و شاخه های آن بر ما سایه افکنده است.

بعد امام علیه السلام در ادامه خطبه به علل سقوط جامعه انسانی پرداخته و می فرماید:

وَ اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ اءَنَّکُمْ فِی زَمانٍ الْقائِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ، وَ اللِّسانُ عَنِ الصِّدْقِ کَلِیلٌ، وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ، اءَهْلُهُ مُعْتَکِفُونَ عَلَی الْعِصْیانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَی الْإِدْهانِ(3)

ص:494


1- همان مدرک 40
2- نور 24
3- نهج البلاغه خطبه 332

خدا شما را رحمت کند بدانید که همانا شما در روزگاری هستید که گوینده حق اندک و زبان از راستگویی عاجز و حق طلبان بی ارزشند. مردم گرفتار گناه و به سازشکاری همداستانند.

سقوط جامعه انسانی به بد زبانی مردم و نداشتن کنترل زبان است گاه دیده می شود اکثر مردم در شغل ها و حرفه های مختلف بد یکدیگر را می گویند و کمتر دیده شده که به عیوب خود بپردازند که خود نیز یکی از افراد همین جامعه هستند باز مولایمان علی علیه السلام طریقه اصلاح جامعه را از بد زبانی و روحیه عیب جویی چنین می داند.

مَن بَدَءَ بِعُیُوبِ النّاسِ فَلیَبدَءُ بِنَفسِهِ (1)

هر کس بنا دارد به عیوب مردم بپردازد ابتدا از خودش شروع کند.

شَرَالنّاسِ مَن کانَ مُتَتَبِّعًا لِعُیُوبِ النّاسِ عُمیاً لِمَعایِبِهِ(2)

بدترین مردم کسی است که در مقام جستجو و پی گیر عیوب مردم و از دیدن عیوب خویش نابیناست.

به عیب خویش اگر راه بردمی صائب***به عیب جویی مردم چکار داشتمی

زمین

اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَیْثَ،....لِنَبَاتِ أَرْضِکَ الْمُونِقِ فِی جَمِیعِ الْآفَاقِ....اللَّهُمَّ اسْقِنَا سَقْیاً تُسِیلُ مِنْهُ الظِّرَابَ، وَ تَمْلَأُ مِنْهُ الْجِبَابَ، وَ تُفَجِّرُ بِهِ الْأَنْهَارَ، وَ تُنْبِتُ بِهِ الْأَشْجَارَ......اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنَا مِنْ بَرَکَاتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ(3)

ص:495


1- غررالحکم 3090
2- وسایل ج7ص606
3- دعای نوزدهم صحیفه

خدایا ما را به وسیله باران سیراب فرما....بارانی که سبب می شود در اطراف زمینت گیاهان برویند....خدایا ما را بارانی ده که از آن دیم ها سیراب گردند و چاه ها پر شوند و رودها جاری گردند و درخت ها را به وسیله آن برویانی....پروردگار بر محمد و آل او درود فرست و از برکات آسمان ها و زمین روزی مان کن که تو بر همه چیز توانایی.

زمین در بین سایر کرات آسمانی چه در منظومه ما و چه بیرون از آن و در کهکشان ها و طبقات آسمان ها از ویژگی های خاصی برخوردار است.

اینکه فقط یک زمین وجود دارد جای بحث و کنکاش دارد با اینکه ارض در قرآن هیچ گاه به لفظ جمع یعنی ارضون نیامده ولی از قراین بعضی آیات و صراحت بعضی دعاها استنباط می شود بیش از یک زمین در بین مخلوقات الهی هست.

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا (1)

خدا آن کسی است که هفت آسمان را آفریده و از زمین نیز همانند آنها را خلق کرد و فرمان او بین هفت آسمان و زمین نازل می گردد تا بدانید خداوند بر همه چیز تواناست و خداوند بر همه چیز احاطه علمی دارد.

وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ ظاهرا ضمیر هُنَّ اشاره به سماوات است که همانطور آسمان ها هفتگانه است زمین هم هفت گانه است.

و نیز در دعای قنوت نمازها که بسیار معتبر است و در تمامی رساله های عملیه مراجع تقلید به عنوان دعای نمونه قنوت نماز نقل شده این گونه آمده:

سُبحانَ اللهِ رَبِّ السَّماواتِ السَّبعِ وَ رَبِّ الاَرضِینَ السَّبعِ وَ ما فِیهِنَّ وَ ما بَینَهُنَّ وَ رَبِّ العَرشِ العَظیمِ وَ اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمِینَ

ص:496


1- طلاق 12

پاک و منزه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است و پروردگار هر چیزی است که در آسمان ها و زمین ها و مابین آنهاست و پروردگار عرض بزرگ است حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده تمام موجودات است.

زمین محل سکونت ما انسان ها از برکات و ویژگی هایی خاصی برخوردار است محل زندگانی انبیاء و اولیاء الهی و نزول وحی و کتاب های آسمانی جایگاه کشت و زراعت و ارزاق موجودات زنده و در لایه هایش ذخایر گرانقدر مادی از طلا و نقره و فلزهای پرارزش ونفت و گاز و اورانیوم و بسیاری از چیزهایی که بشر هنوز به آنها دست نیافته و نیز محل کشت و زراعت معنوی انسان است.

در همین کره زمین انسان ها رشد معنوی و فرهنگی می یابند و استعدادهای خدادادی ایشان شکوفا می شود.

زمین ما از متنوع ترین مکان های دنیا از نظر آب و هوا و محیط زیست است و همین تحولات نشانی از جهان آخرت است.

فَانْظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَی وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (1)

بنگر به آثار رحمت الهی که چگونه زمین را پس از مردنش زنده می کند به همین ترتیب مردگان را زنده می سازد و او بر همه چیز تواناست.

زمستان وقت مرگ زمین و بهار هنگام زنده شدن آن است این مرگ و حیات که محسوس به تمامی حواس ماست جای هیچ شک و شبهه را برای زنده شدن مردگان در جهان آخرت باقی نمی گذارد.

اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (2)

ص:497


1- روم 50
2- حدید 17

بدانید که خداوند زمین را پس از مرگش زنده می کند ما آیات خود را برای شما بیان کردیم شاید به عقل آیید.

تعقل ما به این است که با این تغییر و تحول زمین غیر از اعتقاد به جهان آخرت از خواب زمستانی غفلت بیدار شویم تا حیات تازه پیدا کنیم و به حیات طیبه سالکان الی الله نایل آییم.

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً (1)

آن که کار شایسته انجام می دهد خواه مرد یا زن در حالی که اهل ایمان باشد به او زندگی پاکیزه خواهیم داد.

زندگی پاکیزه با تغییر حالات زشت نفسانی به حالات خوب نفسانی حاصل می شود.

اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (2)

خداوند اوضاع هیچ ملتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه در خود دگرگونی و تحول ایجاد کنند.

از بحث خارج نشویم و برای کسب اطلاعات بیشتر از وضع زمین به گفتار مولایمان علی علیه السلام بنگریم که چقدر زیبا به ترسیم نوع خلقت زمین و زیبایی هایش پرداخته و ما به ترجمه کلمات آن حضرت بسنده می کنیم.

خداوند زمین را در میان امواج خروشان دریا فرو برد دریایی که موج های بلند آن با هم برخورد می کردند گویی هر موجی به موج دیگر سیلی می زد و یکدیگر را به لرزه در می آورد دریایی که چون شتر مست فریاد می کشید و کف از دهان بیرون می ریخت و سپس به خاطر بار سنگینی که حمل می کرد(یعنی زمین) از تلاطم افتاد و آرام و فروتن شد و زمین سینه خود را به آن مالید هیجانش فروکش کرد.

وقتی زمین نرم و سست شد که شانه هایش بر روی آب می غلتید و پس از برخاستن امواج آرام و خوارشد و مثل اسب سرکشی که بر او دهنه بزنند اسیر و فرمانبردار گردید.

ص:498


1- نحل 97
2- رعد 11

زمین در آن آب فراوان و عمیق و پرموج جای گرفت و گسترش یافت. و دریا را از خودبینی و سرکشی و بلند پروازی موج هایش بازداشت. و امواج را با خروش و تندی که داشت مهار کرد تا از سبک سری و حرکت های خود خواهان برخورد ایستد و هنگامی که جنب و جوش شدید آب با حمل کوه های بزرگ آرام گردید جوی ها و چشمه ها از فراز کوه ها بیرون آورد و در شکاف بیابان ها و زمین های بزرگ آرام شد و بر خود نجنبید. و نیز زمین به جهت فرو رفتن کوه ها در گوشه های سطح آن و نصب شدن در اعماق آن از حرکت باز ماند. سپس پروردگار بین زمین و آسمان را فضای باز قرار داد و نعمت هاو را برای نفس کشیدن ساکنین زمین و وزیدن نسیم آماده ساخت. اهل زمین را در زمین ساکن فرمود و هر چه مورد نیازشان بود فراهم آوردو بعد زمین های خشک و بدون گیاه را که محروم از آب رودخانه ها و چشمه ها بودند توسط باران زنده کرد. و قطعه های ابرها را به هم پیوند داد تا آب فراوان باران که در ابرها بود مانند دوغی که در مشک است از این طرف به آن طرف به گردش در آید. و برق ابر در اطراف درخشید و تا درخشش آن در دل ابرهای سیاه به هم پیوسته و سپید بر هم نشسته سستی نیاورند. پروردگار از آن ابرها باران تند و پی در پی روان گردانید و آن ابرهای پرباران به زمین نزدیک شدند و باد جنوب آنها را نوازش داد تا بار خود را بر زمین فرو آورند سینه نزدیک زمین آوردند و آن بار گرانی را که برداشته بودند بر زمین افکندند و هر چه آب داشتند بباریدند و در نتیجه خداونداز زمین های خشک گیاه بیرون آورد و از کوه های کم گیاه سبزه پدیدار ساخت و زمین به خاطر سبزی و خرمی که به وجود آمده بود در شادی به شگفت آمد و لباس نرم گلها از گردنبندهایی از گلهای تازه و به هم پیوسته خودپسندی پیشه ساخت و فخرفروشی کرد. در حالی که این همه را پروردگار خوراک

ص:499

مردم و روزی جانداران قرار داده و برای مردمان در اطراف زمین راه ها و دره ها و جاده هایی قرار داد تا راه را گم نکنند. بعد از آنکه پروردگار زمین را آماده ساخت و فرمان خود را به اجرا در آورد آفرینش آدم علیه السلام را از میان خلق برگزید و او را نخستین آفریده خود قرار داد و در بهشت خویش ساکنش نمود و روزی فراوان در اختیارش گذاشت و آنچه نباید انجام دهد به او آموخت و به او توجه داد که اگر به منع شده ها عمل کند در معرض معصیت پروردگار قرار خواهد گرفت و خود را به خطر خواهد انداخت. ولی آدم علیه السلام به کاری که خداوند نهی فرموده بود به اراده خود اقدام کرد و خداوند پس از توبه آدم او را به زمین فرستاد تا زمین توسط نسل او آباد شود و از جانب پروردگار برای بندگان او حجتی باشد. (1)

زندگی

الْحَمْدُ لِلَّهِ رِضًی بِحُکْمِ اللَّهِ، شَهِدْتُ أَنَّ اللَّهَ قَسَمَ مَعَایِشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ، وَ أَخَذَ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ بِالْفَضْلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِمَا أَعْطَیْتَهُمْ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِی فَأَحْسُدَ خَلْقَکَ، وَ أَغْمَطَ حُکْمَکَ(2)

حمد مخصوص پروردگار است و من به حکمش راضی هستم شهادت می دهم که خداوند نیاز زندگی بندگانش را عادلانه تقسیم فرموده و با جمیع خلقش به فضل و احسان رفتار نموده الها بر محمد و آل او درود فرست و مرا به داده هایت بر بندگانت امتحان مکن و ثروتمندان را به خاطر آنچه را که به من نداده ای گرفتار کبر و نخوت مفرما که بر بندگانت حسادت ورزم و حکم و مقدراتت را سبک شمارم.

زندگی یعنی مجموعه کارها و اتفاقاتی که به طور طبیعی و گاه مصنوعی از اوان طفولیت تا پایان عمر برای انسان رخ می دهد که در تقسیم بندی آن به علت پیچیدگی هایش باید

ص:500


1- نهج البلاغه خطبه 90
2- دعای سی و پنجم صحیفه

اعتراف کرد که عاجزیم ولی اگر آب دریا را نتوان کشید به اندازه رفع تشنگی می توان مطالبی از آن دریافت کرد.

زندگی کلام آشنای تمامی جوامع بشری است اما چگونگی و ترکیب آن برای بسیاری از مردم جهان ناآشناست یعنی چگونه زیستن را نمی دانند در نتیجه گرفتار اشتباهات بزرگی در زندگانی خود می شوند که تا پایان عمر قابل جبران نیست پس مهم آن است که بدانیم زندگی را چگونه ترتیب دهیم که چون زنبور عسل پس از کیلومترها پرواز و سراغ گل ها و ریاحین رفتن محصول آن عسل مصفا و گوارا باشد مردان و زنانی که تشکیل خانواده می دهند و زندگانی زناشویی خویش را آغاز می کنند قبل از هر چیز باید از آداب زندگی و شرایط ارزشی و معنوی بعد از مسایل مادی توجه کنند و چشم بسته زندگی را آغاز نکنند.

در اینجا لازم است یک فهرست کوتاهی از قسمتی از مفهوم زندگی که باید درباره آن اطلاعات کافی داشته باشیم ارایه دهم شاید در این رهگذر معیار زیستن و زندگی برایمان به دست آید.

در انتخاب همسر بیش از هر چیز به اصالت و نجابت خانواده دختر یا پسر توجه کنیم.

چرا که به بیان مولایمان علی علیه السلام

اِذا کَرُمَ اَصلُ الرَّجُلِ کَرُمَ مَغِیبُهُ وَ مَحضَرُهُ (1)

کسی که ریشه خانوادگی اش شریف است در حضور و غیاب و در هر حال دارای فضیلت و صفات پسندیده است.

تشکیل زندگی با کسی که از ارزش های معنوی دور است بی شک اشتباه و خطای بزرگی است و باعث فساد خانواده و نسل می شود و جاعمه را نیز به فساد و تباهی خواهد کشاند. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در چند روایت ازدواج با این چند گروه را نهی فرمود:

ص:501


1- غررالحکم ص 327

1-مشرک و کافر 2-فاسق 3-شرابخوار 4-بداخلاق 5-آنان که رعایت عفت و پاکدامنی را نمی نمایند. (1)

و اصولا در روایات همانند بودن در عفت و آسان گیری در زندگی است مردی به امام حسن علیه السلام عرض کرد دختری دارم به نظر شما با که وصلت کند؟ فرمود با کسی که با تقوا و با ایمان باشد چه اگر او را دوست بدارد مورد احترامش قرار می دهد و اگر دشمنش بدارد به وی ستم نمی کند.

یک سری وظایف را در زندگی زن باید رعایت کند و یک تکالیفی هم بر عهده مرد است که اگر حقوق متقابل طبق دستورات قرآن و عترت به اجرا در آید زندگی شیرین و با طراوت می شود و در غیر این صورت هر روز و شب درگیری و نزاع است و فضای خانه و خانواده غبارآلود به غم و غصه خواهد بود.

بعد از رعایت مسایل فوق نوبت به آداب فرزنددار شدن می رسد که این نیز نقش مهمی را برای زندگی بهتر دارد.

اولا پدرها و مادرها قبل از فرزنددار شدن برای آنکه نسل پاکیزه ای داشته باشند به درگاه الهی دعا کنند و چون زکریا علیه السلام عرض کنند.

رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ (2)

پروردگار مرا از جانب خویش فرزندی پاکیزه بخش که تو شنوای دعایی

مادران پس از انعقاد نطفه نهایت دقت را در خوردنی ها و آشامیدنی ها و معاشرت هایشان داشته باشند زیرا که جنین و فرزند با تغذیه مادر فلز وجودش شکل می گیرد.

از دوران حمل که بگذریم هنگام شیر دادن نیز همان دقت لازم است چنانچه امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید:

تَخَیَّرُوا اللِرِّضاعِ کَما تَتَخَیَّروُنَ لِلنِّکاحِ فَاِنَّ الرِّضاعُ یُغَیِّر الطِّباعِ (3)

ص:502


1- وسایل الشیعه ج7ص51تا53
2- آل عمران 39
3- سفینه البحار ج1ص533

همان طور که با دقت نظر انتخاب همسر می کنید در مورد شیر دادن فرزند دقت کنید زیرا که شیر باعث تغییر طبیعت انسان می شود.

دوام زندگی هم به احترام متقابلی است که در خانواده حکم است و پاکیزه نگهداشتن خانه یا محیط کار از هر گناه زیرا که گناه ثمره ای جز ناهنجاری در خانه و بیرون خانه ندارد.

پدرها و مادرها پس از انکه خود را به وظایف معنوی خویش عمل کردند خود به خود خانه فضای سالم پیدا خواهد کرد و مرحله بعد کمک کردن به فرزندان برای خوب بودن و خوب شدن به این دو بیان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم توجه کنید.

رَحِمَ اللهُ وَ الِدَینَ اَعانا وَلَدَهُما عَلی بِرِّهِما (1)

خدا رحمت کند پدر و مادری را که فرزندان خود را به کارهای خوب که خود انجام می دهند کمک می کنند.

مردی در محضر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عرض کرد:

ما حَقُّ بنِی هذا؟ قال صلی الله علیه و آله وسلم: تُحسِنُ اِسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَضعَهُ مَوضِعًا حَسَناً (2)

حق فرزند بر من چیست؟ فرمود نام خوب برای او انتخاب کنی و به ادب و تربیت صحیح مودب نمایی و یک کار مناسب برایش تدارک ببینی.

همان بزرگواز از پدر و مادرهای آخرالزمان گله می کند که چرا هیچ یک از فرایض دینی را به آنان نمی آموزندو اگر خود فرزندان پاره ای از مسایل دینی را فرا گیرند آنها را از ادای این وظیفه مقدس باز می دارند و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان متاع ناچیزی از دنیا به دست آورند.

فَاِنّا مِنهُم بَرِیءٌ وَ هُم مِنّی بُرآءٌ(3)

من از این قبیل پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.

ص:503


1- کافی ج2ص94
2- همان مدرک
3- مستدرک الوسایل ج2ص625

پدران و مادران توجه دارند که اثرات تربیت فرزندان تو نوع رفتار و فعالیت هایشان فقط در محیط زندگی خانه تاثیر نمی گذارد باز تاکید می کنم جامعه نیز از این موضوع اثر می پذیرد به همین جهت سفارش می کنیم که مواظب دختر و پسرهایتان باشید و چون زین العابدین علیه السلام در حقشان دعا کنید که انشاء الله همگی خوب و با ارزش و مفید به حال پدر و مادرها و اجتماع باشند.

وَاجعَلهُم اَبراراً اَتقِیاءَ بُصَراءَ سامِعینَ مُطِیعینَ لَکَ وَ لِاَولِیائِکَ

خداوندا فرزندانم را از جمله نیکان و متقین و صاحبان بینش و حرف شنو و فرمانبرداران دستورات خودت و اولیائت قرار ده.

وَ أَعْطِ جَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِثْلَ الَّذِی سَأَلْتُکَ لِنَفْسِی وَ لِوُلْدِی فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَةِ، إِنَّکَ قَرِیبٌ مُجِیبٌ(1)

خدایا به جمیع مردان و زنان مسلمان و مومن همانند آنچه را که برای خود و فرزندانم سوال کردم عطا کن هم در این دنیا و هم در آخرت زیرا که تو به ما نزدیکی و ما را اجابت می کنی.

زورگویی

وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ، وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ، ......وَ کَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکْرُوهٍ جَلَّیْتَهَا عَنِّی(2)

خدایا چه زورگو و ستمگری که با مکر خویش بر من ستم نمود و دام شکارهایش را برایم گسترد...الها چه بسیار ابرهای تیره شر را از من دور ساختی.

ص:504


1- دعای بیست و پنجم صحیفه
2- دعای چهل و نهم صحیفه

زورگویی و یا به عبارتی حرف ناحق زدن در هر زمینه که باشد مذموم و گاهی که تبدیل به زورگیری و تجاوز به مال و ناموس مردم می شود حرام و در مواردی باید شخص خطا کار و متجاوز قصاص شده و یا بر او حد جاری کنند.

آدم های زورگو سرنوشت خوبی ندارند تجریه نشان داده که عاقبت گرفتار نتیجه اعمال خویش خواهند شد و به فلاکت و بدبختی خواهند افتاد.

چنانکه امیرمومنان علیه السلام فرمود:

اَلبَغیَ یُوجِبُ الدَّمارِ (1)

زورگویی و سرکشی سبب ویرانی و نابودی است.

و نیز فرمود:

اِیّاکَ وَ البَغیَ فَاِنَّهُ یُعَجِّلُ الصَّرعَهَ وَ یُحِلُّ بِالعامِلِ بِهِ العِبَرَ (2)

از زورگویی بپرهیز که این کار انسان را زود به خاک می افکند و زورگو را درس عبرت می سازد.

و نیز فرمود:

مَن سَلَّ سَیفَ البَغیِ قُتِلَ بِهِ (3)

کسی که اسلحه سرکشی (چاقو، چماق، قمه، اسلحه گرم) برکشد خود به وسیله آن کشته شود.

عوامل زورگویی گاه قدرت بازو و یا سیاسی و یا ثروت است و قرآن در یک جمله فرمود:

کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَی اَن رَآهُ استَغنی(4)

این انسان وقتی احساس بی نیازی و قدرت می ک ند سرکشی و طغیان می کند.

البته باید صاحبان قدرت که به زور متوسل می شوند این را هم بدانند:

فَأَمَّا مَنْ طَغَی وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَی (5)

آن کسی که طغیان کرده و زندگی دنیا را بر آخرت مقدم داشته جایگاهش دوزخ است.

ص:505


1- غررالحکم ص 102
2- کافی ج2ص327
3- نهج السعاده ج1ص52
4- علق 6
5- نازعات 37تا39

درکنار آیه فوق بیان مولایمان علی علیه السلام جالب است که می فرماید:

اِنَّ البَغیَ یقُودُ اَصحابَهُ اِلَی النّارِ(1)

سرکشی سرکشان را به سوی آتش می کشاند.

باید از آه مظلوم ترسید که دیر و یا زود دامنگیر ظالم خواهد شد. بنابراین زورگویان به این اندیشه نباشند که بر سکوی پیروزی ایستاده اند بلکه لبه پرتگاه دوزخ ایستاده اند.

امام سجاد علیه السلام در همین دعای چهل و نهم صحیفه عبارات عجیبی را با خدای خویش در میان گذاشته که هر شخص عاقل و فهمیده بخواند درس عبرت می گیرد و متوجه می شود که خدای شاهد انتقام گیرنده آه و خون مظلوم است.

ای خدای من بر من نظر فرمودی و دیدی ناتوانی ام را در برابر سختی ها و عجزم را از انتقام گرفتن آنکه قصد جنگ با من را نموده و تنهایی ام را در برابر تعداد دشمنانم و آنکه برای گرفتار ساختنم در کمین نشسته است.

و تو پروردگار من پیش از آنکه از تو یاری بخواهم یاریم نمودی و پشتم را با نیرویت محکم ساختی و برندگی دشمنم را شکستی و پس از آنکه تعدادی بود تنهایش نمودی و مرا بر وی پیروز کردی و آنچه را که برایم نشانه گرفته بود به خودش برگرداندی در حالی که خشمش التیام نیافته بود و کینه اش فرو ننشسته بود او را بازگرداندی سرانگشتان خود را به دندان گزید در حالی که یارانش به وعده هایشان عمل نکردند.

در بین دعای امام علیه السلام یادآوری این آیه مناسب است که در روز قیامت ستمگر و زورگو چنین وضعی را دارد:

وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلاً(2)

ص:506


1- کافی ج2ص327
2- فرقان 27و28

روزی که ظالم دست خود را از روی حسرت به دندان گرفته و می گوید ای کاش با رسول خدا راهی را برگزیده بودم وای بر من ای کاش فلانی را دوست خود قرار نمی دادم امام علیه السلام در ادامه دعا عرض می کند الها چه ستمگری که با مکر خویش بر من ستم نمود و دام شکارهایش را برایم گشود و مراقبانی برایم گماشت و در کمین نشست مانند در کمین نشستن حیوان درنده.... وقتی تو ای خدای من که منزه و برتری دغل بازی پنهان و زشتی کارش را مشاهده کردی او را با سر در گودالی که برای شکار کنده بود انداختی و در همان پرتگاه کنده شده به دستش جایش دادی تا پس از طغیانش با ذلت در دامی افتاد که فکر می کرد مرا در آن بیفکند و اگر لطف و مرحمت تو نبود نزدیک بود من در آنچه او در آن افتاد می افتادم.

زهد و زاهد

اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ صُحْبَةَ الْفُقَرَاءِ، وَ أَعِنِّی عَلَی صُحْبَتِهِمْ بِحُسْنِ الصَّبْرِ وَ مَا زَوَیْتَ عَنِّی مِنْ مَتَاعِ الدُّنْیَا الْفَانِیَةِ فَاذْخَرْهُ لِی فِی خَزَائِنِکَ الْبَاقِیَةِ وَ اجْعَلْ مَا خَوَّلْتَنِی مِنْ حُطَامِهَا، وَ عَجَّلْتَ لِی مِنْ مَتَاعِهَا بُلْغَةً إِلَی جِوَارِکَ وَ وُصْلَةً إِلَی قُرْبِکَ وَ ذَرِیعَةً إِلَی جَنَّتِکَ، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الْکَرِیمُ.(1)

پروردگارا علاقه هم صحبتی با فقرا را در دلم انداز و در این مسیر صبر نیکو به من عطا فرما و آنچه از متاع بی ارزش و نابود شدنی دنیا از من گرفتی آنها را برای جهان آخرت برایم ذخیره نما و آنچه از دارایی دنیا به من عنایت کرده ای و آنچه از دنیا برایم یپش انداخته ای وسیله رسیدن به جوار رحمتت و پیوستن به قربت و راهی به سوی بهشتت قرار ده زیرا که تو صاحب فضل و کرم بزرگی هستی وتویی جواد وکریم.

صحبت و کلام امام زین العابدین علیه السلام معنای زهد در دنیا را در بر دارد چرا که اولا متاع دنیا را بی ارزش و نابودشدنی می داند وخود را دلبسته به آن نمی داند و ثانیا با بی اعتنایی

ص:507


1- دعای سی ام صحیفه

به زرق و برق دنیا بودن در دنیا و انجام اعمال خوب در آن را مقدمه پیوستن به جوار رحمت الهی و ورود به بهشت بیان می فرماید. پس زهد کسی است که ضمن داشتن نعمت های دنیا دلبسته به آنها نباشد و بلکه آن نعمت ها را خرج آخرت کند.

امیرالمومنین علی علیه السلام در بیان صفت زاهدان می فرمود:

کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ لَیْسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَکَانُوا فِیهَا کَمَنْ لَیْسَ مِنْهَا عَمِلُوا فِیهَا بِمَا یُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِیهَا مَا یَحْذَرُونَ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ یَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْیَائِهِمْ(1)

گروهی از مردم دنیایند که دنیاپرست نمی باشند پس در دنیا زندگی می کنند اما آلودگی دنیاپرستان را ندارند در دنیا با آگاهی و بصیرت عمل می کنند و در ترک زشتی ها از همه پیشی می گیرند بدن هایشان به گونه ای در تلاش و حرکت است که گویا میان مردم آخرتند اهل دنیا رامی نگرند که مرگ بدن ها را بزرگ می شمارند اما آنها مرگ دل های زندگان را بزرگتر می دانند.

زهد و میل دو معنای مقابل هم هستند زهد یعنی بی میلی و میل یعنی رغبت و کشش البته زهد با بی میلی که بیمار نسبت به غذا دارد تفاوت دارد چون اشخاصی هستند که به غذا و میوه و خوراکی ها ونوشیدنی های بسیار خوشمزه بی میل اند نه به خاطر ترک دنیا بلکه به علت نارسایی های جسمانی زاهد در عین حالیکه از نعمت های متنوع دنیا تنفر ندارد اما دل به آنها نبسته و دلبستگی ندارد.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا وَ لَا تَغْفُلْ فَلَسْتَ بِمَغْفُولٍ عَنْکَ (2)

در دنیا بی رغبت باش تا خدا تو را به زشتی های آن بینا سازد و بی خبر مباش که از تو غافل نیستند.

ص:508


1- نهج البلاغه خطبه 230
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 383

نتیجه دل نبستن به نعمت های دنیا و عبور از کنار آنها با صفا شدن دل از زنگارها و غبارها است. کسانی که علاقه مند هستند به مقام حکمت و بصیرت باطن برسند مطمئن باشند با دلبستگی به دنیا امکان نخواهد داشت.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مَن زَهَدَ فِی الدُّنیا اَثبَتَ اللهُ الحِکمَهَ فِی قَلبِهِ وَ اَنطَقَ بِها لِسانُهُ وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَ الدُّنیا دائَها وَ دَوَائَها وَ اَخرَجَهُ مِنَ الدُّنیا سالِماً اِلی دارِ السَّلامِ (1)

هر کس زهد در دنیا نماید خداوند تبارک و تعالی حکمت را در قلبش ثابت می کند زبانش را گویا می نماید و بینای به عیوب دنیا می گردد به طوری که در دو دوای دنیا را می شناسد و با ایمانی سالم از دنیا به خانه سلامتی و آرامش یعنی جهان آخرت برده می شود.

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی***گوش نامحرم نباشد جام پیغام سروش

گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور***گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت گوش

شاید بعضی برداشت غلطی از زهد داشته باشند و فکر کنند اگر حلال خدا را بر خود حرام کردند زاهدند.

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ(2)

بگو چه کسی زینت هایی که خدا برای بندگانش آفریده و همچنین روزی های پاکیزه را تحریم کرده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید زهد آن نیست که زاهد مال را ضایع کند و چیزهای حلال را بر خورد حرام کند بلکه زهد در دنیا به این معنی است که به آنچه در اختیار داری بیشتر از آنچه نزد خداوند است اطمینان نداشته باشی.(3)

ص:509


1- منهاج البرعه ج5ص328
2- اعراف 32
3- سفینه البحار ج1ص568

حرف س

سجده

وَ اعْمُرْ لَیْلِی بِإِیقَاظِی فِیهِ لِعِبَادَتِکَ، وَ تَفَرُّدِی بِالتَّهَجُّدِ لَکَ، وَ تَجَرُّدِی بِسُکُونِی إِلَیْکَ(1)

خدایا شبم را آباد کن به بیدار ماندن برای بندگی ات و خلوت نمودن برای نماز شب و مناجاتت و آرامش گرفتن فقط با تو

یکی از چیزهایی باعث آبادانی شب مومن می شود بیداری و مناجات و نماز شب و سر به خاک ساییدن است سجده یعنی بالاترین مرتبه تواضع و خضوع به درگاه پروردگار

خداوند در توصیف اهل ایمان می فرماید

سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ (2)

در چهره هایشان اثر و نشان سجود است.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اِنّی لَاَکرَهُ لِلرَّجُلِ اَن تُری جَبهَتُهُ جُلحاءَ لَیسَ فِیها شَیءٌ مِن اَثَرِ السُّجُودِ (3)

من برای مرد نمی پسندم که بالای پیشانیش صاف دیده شود و اثری از سجود در آن نباشد.

بیان امام علیه السلام به آن معنا نیست که بعضی آنقدر به پیشانی فشار بیاورند که همه جا انگشت نما باشند و به عبارتی ریاکارانه نباشد و شاید منظور امیرالمومنین علی علیه السلام از کسانی است که اهل سجده و عبادت نیستند و یا سجده های طولانی و مستحب به جا نمی آورند والا سجده ریایی حتی مورد ملامت هم قرار گرفته است.

همان بزرگوار فرمود رسول خدا مردی را دید که پیشانیش زخم شده است فرمود هر که از در زور با خدا درآید خداوند او را مغلوب کند و هر که از در فریب با خدا در آید.

ص:510


1- دعای چهل و هفتم صحیفه
2- فتح 29
3- بحار ج71ص344

خداوند فریبش دهد چرا پیشانیت را از زمین دور نمی داری و چرا صورتت را زشت کرده ای ؟ (1)

امام سجاد علیه السلام همان طور که از نام شریفشان پیداست زیاد اهل سجده بود که لقب سیدالساجدین گرفت یک روز همراه غلامش به صحرا رفت غلامش در پی آن گرامی روانه شد دید که روی سنگی سخت و درشت به سجده افتاده است برشمرد و دید هزار مرتبه گفت:

لا اِلَهَ اِلّا اللهُ حَقّاً حَقّاً لا اِلَهَ اِلّا اللهُ تَعَبُّدًا وَ رِقّاً لا اِلَهَ اِلّا اللهُ اِیماناً وَ صِدقاً(2)

آن گاه سر از سجده برداشت.

امام باقر علیه السلام در شرح حال پدر بزرگوار امام سجاد علیه السلام می فرمود: پدرم علی بن الحسین علیه السلام به یاد هر یک از نعمت هایی که خدا به او داده بود می افتاد سجده می کرد. هر آیه ای ازکتاب خدای عزوجل که در آن سجده بود تلاوت می کرد به سجده می افتاد هر شر و کیدی را خدای تعالی از او دفع می کرد سجده می نمود از هر نماز واجبی که فراغت می یافت سجده می کرد هرگاه موفق می شد میان دو نفر را اصلاح دهد سجده می کرد در تمام سجده گاه های بدنش اثر سجده بود و از همین رو سجاد نام گرفت. (3)

همه می دانیم چیزی که باعث سقوط شیطان شد نافرمانی خدا در سجده بود پس معلوم می شود که همه کسانی که اهل نماز نیستند و سر به خاک نمی سایند دنباله رو شیطانند و طبق بیان امام صادق علیه السلام شیطان از ترک سجده خود غصه می خورد مخصوصا وقتی می بیند مرد و یا زن با ایمانی در خلوت و دور از چشم خلق در حال سجده خدا را بندگی می کنند.

ص:511


1- بحار الانوار ج71ص343
2- بحار ج85ص166
3- علل الشرایع ص233

اِنَّ العَبدَ اِذا اطالَ السُّجُودَ حَیثُ لا یَراهُ اَحَدٌ قالَ الشیطانُ واویَلاهُ! اَطاعُوا وَ عَصَیتُ وَ سَجَدُوا وَ اَبَیتُ (1)

هرگاه بنده در جایی که کسی او را نمی بیند سجده طولانی کند شیطان گوید: واویلا آنان فرمان بردند و من نافرمانی کردم و سجده کردند و من نکردم.

چه سجده ای کامل است؟ سجده ای که طولانی باشد یا سجده ای که لحن و سوز مناجات و عبارات زیبا برای سجده کننده باشد؟ دیدگاه صحیح آن است که در حال سجده دل از همه علایق غیر خدا تخلیه شدن و از رذایل اخلاقی منزه گشتن و به تعبیر مولایمان علی علیه السلام هم سجده جسمانی باشد و هم روحانی که امام صادق علیه السلام می فرماید.

ما خَسِرَ وَاللهِ مَن اَتی بَحَقیقَهِ السُّجودِ وَ لَو کانَ فِی العُمُرِ مَرَّهً واحِدَهً(2)

به خدا قسم زیانکار نباشد هر که حتی در تمام عمر یکبار سجده حقیقی به جای آورد.

و اما آنچه امیرالمومنین علیه السلام فرمود سجده (گاه جسمانی است) و آن عبارت از گذاشتن قسمت های شریف صورت بر خاک و نهادن کف دست ها و زانوها و نوک پاها به زمین با خشوع قلب و نیت خالص (و گاه روحانی است) و سجود روحانی خالی کردن دل است از امور فانی و روی آوردن با تمام وجود به آنچه ماندنی وجاویدان است و برکندن لباس کبر و غرور و بریدن علایق و تعلقات دنیوی و آراسته شدن به خلق و خوی های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم (3)

حالا اگر جمع بین سجده جسمانی و روحانی شود به حقیقت سجود نایل شده و بیان امام صادق علیه السلام مصداق پیدا می کند و ما عاجزانه از خداوند توفیق چنین سجده هایی را طلب می کنیم.

ص:512


1- ثواب الاعمال ص 56
2- مصباح الشریعه ص 108
3- غررالحکم 2211

یک نکته باقی می ماندو آن عبارت است از اینکه چرا فقط به خاک و زمین سجده کنیم؟ پاسخ امام صادق علیه السلام خواندنی است و جوابی هم برای کسانی است که بر غیر خاک و زمین سجده می کنند.

هشام بن حکم به امام صادق علیه السلام عرض کرد: به من خبر دهید که سجده بر چه چیزهایی جایز است و بر چه چیزهایی جایز نیست؟ حضرت فرمود:

السُّجُودُ لَا یَجُوزُ إلَّا عَلَی الْأَرْضِ أَوْ عَلَی مَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ إِلَّا مَا أکل اَوْ لُبِسَ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فداک مَا الْعِلَّةُ فِی ذلک؟ قَالَ: لِأَنَّ السُّجُودَ خُضُوعٌ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَلاَ یَنْبَغِی أَنْ یکون عَلَی مَا یؤکل وَیَلْبَسُ لِأَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْیَا عَبِیدُ مَا یأکلون وَیَلْبَسُونَ وَالسَّاجِدُ فِی سُجُودِهِ فِی عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَلاَ یَنْبَغِی أَنْ یَضَعَ جَبْهَتَهُ فِی سُجُودِهِ عَلَی مَعْبُودِ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا الَّذِینَ اغْتَرُّوا بِغُرُورِهَا وَ السُّجُودُ عَلَی الاَرضِ اَفضَلُ لِاَنَّهُ اَبلَغُ فِی التَّواضُعِ وَ الخُضُوعِ لِلهِ عَزَّوَجَلَّ (1)

سجده کردن جز بر زمین یا آنچه از زمین می روید به جز خوردنی ها یا پوشیدنی هایش جایز نیست.

عرض کردم: فدایت شوم علت این امر چیست؟

فرمود: چون سجده خضوع در برابر خدای عزوجل است بنابراین سزاوار نیست که بر انچه خوردنی و پوشیدنی است سجده شود زیرا دنیاپرستان بنده خوراک و پوشاکند و کسی که سجده می کند در حال سجده خدای تعالی را می پرستد پس سزاوار نیست که در سجده پیشانی خود را بر معبود دنیا پرستان فریفه دنیا بگذارد سجده کردن بر زمین بهتر است چون تواضع و خضوع در برابر خدای عزوجل را بیشتر می رساند.

سجده اوج عبادت بندگان مومن خداست و کاری است عام و جهان شمول چرا که:

وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (2)

ص:513


1- علل الشرایع ص341
2- رعد 15

هر چه در آسمان ها و زمین است سجده خدا می کنند.

در پایان این بحث به ذکری از ذکرهای امام سجاد علیه السلام در حال سجده توجه کنیم.

طاووس یمنی می گوید: نیمه شبی داخل حجر اسماعیل کنار کعبه معظمه شدم امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که در حال سجده کلامی را تکرار می کند.

اِلهی عُبَیدَکَ بِفِنائِکَ مِسکِینُکَ بِفِنائِکَ فَقِیرُکَ بِفِنِائِکَ

پروردگارا بنده کوچک و دردمند و فقیر تو به آستانه رحمتت رو آورده.

طاووس می گوید بعد از آن هرگونه بلا و مرضی که برایم واقع شد چون به نماز ایستادم بعد سر به سجده نهادم و این کلمات را گفتم بهبودیافتم و مشکل من حل شد. (1)

سخاوت

وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ.....وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ، وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ(2)

خداوندا لباس زینت پرهیزکاران را به من بپوشان در توسعه دادن عدالت...و سبقت گرفتن به سوی فضیلت و ایثار و احسان و بخشش به دیگران.

خداوند تبارک و تعالی در بین فضایل اخلاقی برای انسان سخاوتمند امتیاز خاصی قایل است گرچه کافر باشد.

سخاوت باعث می شود که شخص بخشنده از عذاب دنیا و شدت عذاب آخرت در امان باشد به این دو روایت دقت کنید:

اُوحَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلی مُوسی علیه السلام: اَن لا تَقتُلِ السّامِرِیَّ فَاِنَّهُ سَخِیٌّ (3)

خدای عزوجل به موسی علیه السلام وحی فرمود که: سامری را نکش زیرا او بخشنده و سخی است.

ص:514


1- منتهی الامال ج2ص14
2- دعای بیستم صحیفه
3- کافی ج4ص41

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به فرزند حاتم طائی فرمود:

دُفِعَ عَن اَبِیکَ العَذابُ الشَّدیدُ لِسَخاءِ نَفسِهِ (1)

عذاب سخت از پدر تو چون بخشنده بود دفع شد.

باز در دو روایت آمده که عده ای اسیر یاغی و سرکشی را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آوردند: آن حضرت به امیر مومنان علی علیه السلام دستور داد گردنشان را بزند و سپس فرمود یک نفر از آنان را جدا کندو او را نکشد آن مرد گفت چرا مرا ازدوستانم جدا کردی در حالی که گناه همه ما یکسان است؟

پیامبر فرمود خدای عزوجل به من وحی فرمود که تو بخشنده قوم خود هستی و تو را نکشم مرد گفت پس من نیز گواهی می دهم که خدایی جز الله نیست و تو رسول خدا هستی. (2)

برخورد ما نیز با آدم های سخاوتمند و غیر آنها باید متفاوت باشد یعنی اگر در بین مردم انسان های سخی و اهل ریزش سراغ داریم گرچه اهل لغزش باشند احترام ویژه قایل شویم چون همین صفت روزی سبب نجاتشان می شود.

همان بزرگوار فرمود:

تَجافُوا عَن ذَنبِ السَّخِیَّ فَاِنَّ اللهَ آخِذٌ بِیَدِهِ کُلَّما عَثَرَ (3)

از خطای انسان سخاوتمند در گذرید زیرا که هر بار بلغزد خداوند دست او را می گیرد.

این صفت آنقدر شیرین و لطیف است که اگر طرف سرا پا نقص و عیب باشد صفت جود و بخشش همه عیب هایش را می پوشاند.

چنانکه مولایمان علی علیه السلام فرمود:

اَلسَّخاءُ سِترُ العُیُوبِ (4)

جود و بخشش پوشاننده عیب هاست.

ص:515


1- بحار ج71ص354
2- اختصاص ص 253
3- کنزالعمال 16061
4- غررالحکم 914

و نیز صفت بخشندگی سبب جذب قلوب و ایجاد محبت می شود.

همان بزرگوار فرمود:

کِثرَهُ السَّخاءِ تُکِثُر الاُولِیاءَ وَ تَسصَلِحُ الاَعداءَ (1)

جود و بخشش زیاد بر شمار دوستان می افزاید و دشمنان را به آشتی می کشاند.

دوست داشتن بعضی انسان ها به خاطر بعضی صفات پسندیده ای که دارند یک امر فطری است گرچه خود دارای آن صفات حمیده نباشند. بهعنوان مثال انسان عادل مورد علاقه تمامی مردم است از هر نژاد و زبان که باشد. بر همین اساس اعتقاد ما بر این است که وقتی ولی نعمتمان حضرت صاحب الزمان علیه السلام ظهور نماید چون سرلوحه کارهایش بسط و توسعه عدالت در سطح گیتی است همه مردم جهان در هر آیین و مذهبی که باشند به آن بزرگوار ایمان می آورند و اظهار ارادت به حضرت می کنند.

صفت سخاوت نیز چون عدالت محبوب دل هاست و شخص سخی هر که باشد دوست داشتنی و دارای کرامت انسانی است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اَلسَّخِیُّ قَریبٌ مِنَ اللهِ قَریبٌ مِنَ النّاسِ قَریبٌ مِنَ الجِنَّهِ (2)

شخص بخشنده به خدا مردم و بهشت نزدیک است.

و اینک به نمونه ای از سخاوت سالار شهیدان حضرت حسین علیه السلام دقت کنید:

امام حسین علیه السلام به عیادت اسامه بن زید رفت اسامه تا چشمش به امام حسین علیه السلام افتاد گفت: واغماه وای از غم و اندوه امام علیه السلام فرمود: برادر غم تو از چیست؟ عرض کرد قرض سنگینی که به گردن دارم و آن شصت هزار درهم است.

ص:516


1- غررالحکم 7106
2- بحار ج73ص308

امام علیه السلام فرمود: نگران نباش من آن را می پردازم اسامه گفت می ترسم اجل مهلتم ندهد فرمود مطمئن باش که تو زنده هستی و من قرض تو را خواهم داد راوی میگوید امام علیها السلام قبل از مرگ اسامه تمام قرض او را رد کرد. (1)

مردی از صحرانشینان عرب وارد مدینه شد و سراغ بهترین شخص را از جود و کرم گرفت به او گفتند گمشده ات حضرت حسین علیه السلام است. داخل مسجد شد وحضرت را در حال نماز مشاهده کرد در کنار امام علیه السلام قرار گرفت و نیاز خود را در چند بیعت شعر بیان کرد.امام حسین علیه السلام از مسجد به خانه آمد و به قنبر فرمود: آیا ازمال حجاز چیزی باقی مانده؟ عرض کرد بله چهار هزار دینار امام علیه السلام فرمود همه را بیاور کسی هست که از ما سزاوارتر است و به آن محتاج می باشد حضرت حسین علیه السلام درب خانه را نیمه باز کرد و پول ها را به اعرابی داد و بی شک منظور آن بزرگوار از این عمل آن بود که چشم اعرابی به چشم او نیفتد و خجالت نکشد اعرابی پول ها را گرفت و گریه کرد و گفت مگر کم عطا کردی که چنین میکنی می گریم که چگونه این دست های پربرکت و بخشنده زیر خاک خواهد رفت. (2)

امام سجاد علیه السلام می فرمود:

اِنّی لَاَستَحیِی مِنَ اللهِ اَن اَساَلُ لِاَمنِ مِن اِخوانِی الجَنَّهِ وَ اَبخَلُ عَلَیهِ بِالدُّنیا فَاِذاَ کانَ یَومُ القِیامَهِ قِیلِ لِی لَو کانَتِ الجَّنَهُ بِیَدِکَ لَکُنت بِها اَبخَلُ (3)

من از خداوند تبارک و تعالی حیا می کنم که برای برادران ایمانی خود طلب بهشت را بکنم اما در کمک کردن به آنها در امور دنیا و مادی بخل ورزم. و در روز قیامت به من بگویند که اگر بهشت در اختیار تو بود بخل بیشتری به خرج می دادی.

کمیت شاعر مدح امام سجاد علیه السلام را کرد و بعد گفت من مدح شم را می کنم به این امید که وسیله ای شوید نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تا در روز قیامت از من شفاعت فرماید. آنگاه

ص:517


1- بحار الانوار ج44ص189
2- بحارالانوار ج44ص190
3- احقاق الحق ج12ص56

قصیده ای سرود امام زین العابدین علیه السلام فرمود ما عاجزیم که ثواب این عمل تو را بدهیم ولی خداوند عاجز نیست که پاداش عمل تو را بدهد و بعد آن حضرت چهارصد هزار درهم به او صله داد و فرمود بگیر اینها را ای ابالمستهل.

کمیت گفت هر چه شما مرحمت فرمایید برای من عزت و شرف است اما اگر می خواهید لطف بیشتر در حق من کنید یکی از لباس های تن خود را که به خاطر چسبیدن به بدن مطهر شما تبرک شده به من عطا فرمایید امام علیه السلام فورا از جا برخاست و لباس تنش را به او عطا فرمود و بعد در پیشگاه پروردگار دعا کرد.

بار پروردگارا این کمیت جان و زن و فرزندش را به خاطر آل رسول تو و ذریه پیامبرت به خطر انداخته و حقایقی را که دیگران کتمان می کنند ابراز می دارد خداوندا او را سعادتمند و جزای خیر در دنیا و آخرت عنایت فرما که عاجزیم از پاداش به او کمیت می گوید همیشه از برکت دعای آن حضرت حظ می بردم. (1)

سخن چینی

اَللّهُمَ ......وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَی مَنْ کَایَدَنِی، وَ قُدْرَةً عَلَی مَنِ اضْطَهَدَنِی، وَ تَکْذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی، وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی(2)

خدایا.... حیله ای در مقابل حیله کنندگان به من بده و نیرویی بر کسی که در تنگنایم گذارد و تکذیب گفتار هر که عیب جویی و بد گویی ام نماید و تندرستی از شر کسی که مرا تهدید می نماید.

به راستی باید چون امام سجاد علیه السلام از شر عیب جویان و بدگویان و سخن چینان به خدا پناه برد که در غیر اینصورت جان و جسم و آبرو و حیثیت انسان در خطر قرار خواهد

ص:518


1- احقاق الحق ج12ص61
2- دعای بیستم صحیفه

گرفت چرا که عده ای از خدا بی خبر بنا دارند با حرف های خود و پشت سر گویی هایشان خانواده ها را به جان هم اندازند و زندگی ها را از هم بپاشند.

این قشر ا زجامعه جزو بدترین و پست ترین افراد هستند و جایگاهشان آتش است.

یک بار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اَلا اُخبِرکُم بِشراِرِکُم؟ قاُلوا بَلی یا رسول الله قالَ: اَلمَشَّاوُونَ بِالنَّمیمَهِ اَلمُفَرِّقُونَ بَینَ الاَحِبَّهِ الباغُونَ لِلبُراءِ العَیبِ (1)

آیا شما را از آدمهای شر بین خودتان آگاه نکنم؟ عرض کردند چرا ای رسول خدا فرمود کسانی که سخن چینی می کنند آنان که میان دوستان جدایی می افکنند کسانی که برای افراد پاک و بی گناه عیب می تراشند.

همان بزرگوار فرمود: از سخن چینی حذر کنید که سخن چینی موجب عذاب قبر می شود. (2)

امام صادق علیه السلام در نامه ای برای نجاشی فرماندار اهواز نوشت از سعایت کنندگان و سخن چینان بپرهیز و مواظب باش فردی از آنها تو را نلغزاند و مبادا خداوند روزی یا شبی تو را ببیند که از این جماعت اظهار نظری و دخالتی را که در این صورت خداوند بر تو غضب خواهد کرد و بی آبرویت می کند. (3)

شاید خواننده گرامی از ذهنش بگذرد که شخص گرفتار به این رذیله چاره کارش چیست؟ بنده عرض می کنم یکی از راهکارهای از بین بردن این حالت زشت نفسانی استفاده از ضد آن است یعنی اقدام به حل اختلاف و اصلاح ذات البین است. وقتی مردی در محضر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از قساوت قلب خویش شکایت کرد آن حضرت فرمود:

اِذا اَرَدتَ اَن یَلیِنَ قَلبُکَ فَاطعِمِ المِسکینَ وَ اَمسِح رَاسَ الیَتیِمِ(4)

هرگاه تصمیم گرفتی که دلت را نرم کنی به بینوایان اطعام کن و بر سر بچه های یتیم دست نوازش بکش.

ص:519


1- خصال ص183
2- بحار ج77ص67
3- همان مدرک ج71ص293
4- بحار ج78ص104

ملاحظه فرمودید که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای معالجه طرف از قساوت دستور عمل به ضدش را داد حالا بر شخص سخن چین لازم است تا اختلافات خانوادگی را جستجو کند و مشکل دوستان را در کسب و تجارت حل کند تا انشاء الله در گذشت زمان دلش از رذیله سخن چینی و نمامی پاکیزه گردد.

نکته دیگر عزم با جزم است و اصرار نداشتن به ادامه گناه بزرگ سخن چینی چون اگر سخن چین و یا آلوده به هر گناه دیگر بر کار خویش اصرار ورزد به گناهان بزرگتر گرفتار می شود تا جایی که راه برگشت نخواهد داشت.

پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

اِنَّ المَعاصِیَ یَستُولِی بِها الخِذلانُ عَلی صاحِبِها حَتّی تُوقِعهُ بِما هُوَ اَعظَمُ مِنها (1)

به وسیله گناهان خذلان و زبونی بر گناهکار مستولی می شود تا جایی که او را در گناهان بزرگتر می اندازد.

پس باید اراده را تقویت کردو هراس به خود راه نداد تا به هدف که ترک سخن چینی است نایل آییم.

راغب اصفهانی وقتی به واژه عزم می رسد می نویسد: اَلعَزمُ وَ العَزیمَهُ عَقدُ القَلبِ عَلی اِمضاءِ الاَمرِ عزیمت و عزیمت عبارت است از عقد قلب بر امضا کارها.

خداوند در اینگونه موارد بنده اش را کمک می کند به خصوص وقتی می بیند یک انسان از صفت رذیله ای مثل نمامی و به هم ریختن خانواده ها رنج می برد او را یاری می کند.

امام سجاد علیه السلام به ما می آموزد که به خدای خویش عرض کنیم:

للَّهُمَّ إنَّکَ أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ فَاغْفِرْ لِی مَا عَلِمْتَ، وَاصْرِفْنِی بِقُدْرَتِکَ إلَی مَا أَحْبَبْتَ

ص:520


1- تنبیه الخواطر ج2ص102

خداوندا توبه آنچه من انجام داده ام داناتری پس آنچه از من می دانی ببخش و به نیرویت مرا به آنچه دوست داری باز گردان.

و یا باز در آن همان دعا عرض میکند

أللَّهُمَّ وَإنَّهُ لاَ وَفَاءَ لِی بِالتَّوْبَةِ إلاَّ بِعِصْمَتِکَ، وَلا اسْتِمْسَاکَ بِی عَنِ الْخَطَایَا إلاَّ عَنْ قُوَّتِکَ، فَقَوِّنِی بِقُوَّة کَافِیَة، وَتَوَلَّنِی بِعِصْمَة مَانِعَة(1)

پروردگارا حقیقت این است که من وفادار به توبه نمی مانم مگر به حفظ و نگهداری تو و جز با نیرویت توانایی ترک گناه را ندارم پس مرا به نیرویی کافی نیرومند گردان و با حفظی که مرا مانع از گناه می شود سرپرستی ام فرما.

سربازان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَرِّفْهُمْ مَا یَجْهَلُونَ، وَ عَلِّمْهُمْ مَا لَا یَعْلَمُونَ، وَ بَصِّرْهُمْ مَا لَا یُبْصِرُونَ(2)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و در مسایل مربوط به جنگ و مرزبانی آنچه را که نمی دانند به آنها بشناسان و به آنچه آگاه نیستند آگاهشان ساز و به آنچه بصیرت ندارند بینش و بصیرتشان ده.

تردیدی نیست که عده ای از افراد جامعه به خصوص نسل جوان باید دوره های نظامی ببینند و خود را مجهز به دانش دفاع از مرز و بوم کشور نمایند. اسلام که دین جامع و کاملی است از همان روزهای نخست و آغاز چنین تدبیری را اندیشید و به مردان آموزش نظامی داد و در فقه ما دو بحث مطرح شد بنام سبق و رمایه که اسب سواری و تیراندازی باشد تا به مناسبت آن زمان از این دو وسیله جهت دفاع و یا تهاجم به دشمنان اسلام بهره گیرند و حتی شرط بندی که در جاهای دیگر حرام است در این دو مورد به خاطر

ص:521


1- دعای سی و یکم صحیفه
2- دعای بیست و هفتم صحیفه

تشویق به یادگیری اسب سواری و تیراندازی مباح اعلام شد. در عصر حاضر هم در تمام دنیا متداول است که باید جوانان به سربازی روندو آموزش نظامی ببینند و به دانش روز نظامی آشنایی پیدا کنند.

امام سجاد علیه السلام چهارده قرن قبل با دید باز و آگاهانه ولایت به گونه ای در این مورد دعا می کند که امروزه نیز باید همان را گرفت که حضرتش به درگاه الهی عرضه داشت. امام علیه السلام حتی برای انگیزه سربازان اسلام دعا می کند که با نیت خیر در این راه گام بردارند.

وَ أْثُرْ لَهُ حُسْنَ النِّیَّةِ، وَ تَوَلَّهُ بِالْعَافِیَةِ، وَ أَصْحِبْهُ السَّلَامَةَ، وَ أَعْفِهِ مِنَ الْجُبْنِ، وَ أَلْهِمْهُ الْجُرْأَةَ(1)

خدایا رزمنده ات را به انگیزه و نیت خوب راهنمایی کن و متولی تندرستی و عافیتش باش و سلامتی را همراهش گردان و او را از ترسیدن معاف دار و جرات و شهامت را به دلش الهام کن.

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ (2)

تا آنجا که می توانید سرباز و اسبان سواری آماده کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود و جز آنها را بترسانید.

جایگاه سربازان و رزمندگان اسلام جایگاه رفیع و بلندی است به خصوص سربازانی که در شب ها از جان مسلمین و اموال آنها حراست می کنند گاه دیده می شود سربازانی در شب های سرد و بلند زمستان روی پا می ایستند و دیده بانی می کنند اینها در رتبه بالایی از جهت معنوی قرار دارند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

حَرَسُ لَیلَهٍ فِی سَبیلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ اَفضَلُ مِن اَلفِ لَیلَهٍ یُقام لَیلُها وَ یُصامُ نَهارُها(3)

ص:522


1- همان دعا
2- انفال 60
3- کنزالعمال 10508

یک شب نگهبانی دادن در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز که شب هایش به عبادت و روزهایش به روزه سپری شود.

خود حضرت می فرمود اگر سه شب از مرزهای مسلمانان نگهبانی کنم خوشتر دارم تا شب قدر را در یکی از دو مسجد مدینه یا بیت المقدس درک کنم. (1)

و باز فرمود:

عَینانِ لا تَمَسُّهُما النّارُ: عَینٌ بَکَت مِن خَشِیهِ اللهِ وَ عَینٌ باتَت تَحرُسُ فِی سَبیلِ اللهِ (2)

دو چشمند که با آتش تماس نمی یابند چشمی که از ترس خدا بگرید و چشمی که شب ها در راه خدا نگهبانی دهد.

نکته مهمی که در مسئله سربازی مطرح است این است که فرماندهان محترم فضای پادگان ها را در نوع ارتباط خود با سربازان و سربازان با یکدیگر کاملا پاکیزه و اسلامی کنند و با تدبیرهایی که می اندیشند از گناه و نفوذ شیطان ممانعت نمایند.

چنانکه امام سجاد علیه السلام برای معنویت و پاکیزه ماندن سربازان اسلام دعا می کند:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْسِهِمْ عِنْدَ لِقَائِهِمُ الْعَدُوَّ ذِکْرَ دُنْیَاهُمُ الْخَدَّاعَةِ الْغَرُورِ، وَ امْحُ عَنْ قُلُوبِهِمْ خَطَرَاتِ الْمَالِ الْفَتُونِ، وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ، وَ لَوِّحْ مِنْهَا لِأَبْصَارِهِمْ مَا أَعْدَدْتَ فِیهَا مِنْ مَسَاکِنِ الْخُلْدِ وَ مَنَازِلِ الْکَرَامَةِ (3)

بارالها بر محمد و آل او درود فرست و در آن هنگام که با دشمن روبرو می شوند توجه به دنیای نیرنگ باز و گول زننده را از آنها دور کن و از دلهایشان فکر به ثروت فتنه انگیز را محو فرما و بهشت را در مقابل چشمانشان قرار ده.

اللَّهُمَّ اغْزُ بِکُلِّ نَاحِیَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَی مَنْ بِإِزَائِهِمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، وَ أَمْدِدْهُمْ بِمَلَائِکَةٍ مِنْ عِنْدِکَ مُرْدِفِینَ حَتَّی یَکْشِفُوهُمْ إِلَی مُنْقَطَعِ التُّرَابِ قَتْلًا فِی أَرْضِکَ وَ أَسْراً(4)

ص:523


1- شعب الایمان 4292
2- سنن ترمذی 1639
3- همان دعا
4- همان دعا

پروردگارا گروه های مختلف مسلمین را جهت مبارزه با مشرکین اعزام کن و فرشتگان را پی در پی برای امدادرسانی به ایشان بفرست تا دشمنان را تا لب مرزها برده و آنها را در زمین تو کشته و یا اسیر کنند.

سستی و تنبلی

وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکَسَلِ عَنْ عِبَادَتِکَ، وَ لَا الْعَمَی عَنْ سَبِیلِکَ، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِکَ، (1)

پروردگار در عبادتت گرفتار سستی و تنبلی ام مکن و نه به گمراهی از راهت و نه به دست زدن آنچه مخالفت دوستی توست.

سستی و تنبلی در هر کاری ناپسند و باعث عقب ماندگی است منحصر به عبادت و بندگی خدا نمی باشد همچنان که همان امام بزرگوار در دعای سحر ماه مبارک رمضان عرضه می دارد

اَلّلهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنَ الکَسَلِ وَ الفَشَلِ (2)

خدایا به تو پناه می برم از بی حالی و تنبلی

آدم کسل و تنبل هم به دینش ضرر وارد می کند هم به دنیایش این کلام وجود نازنین امام محمد باقر علیه السلام است که فرمود:

اَلکَسَلُ یُضِرُّ بِالدِّینِ وَ الدُّنیا(3)

سستی و تنبلی به دین و دنیا زیان می زند.

گاهی انسان یک کاری را شروع می کند وقتی پشتکار به خرج می دهد و با جدیت برای به نتیجه رسیدن کارش تلاش می کند بی شک موفق می شود ولی اگر در بین کار سست شود و خود را به بی حالی بزند قطعا آن کار یا معیوب است و یا اصلا انجام نمی گیرد.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

ص:524


1- دعای بیستم صحیفه
2- مفاتیح الجنان محدث قمی
3- بحار ج78ص180

آفَهُ النُّجحِ الکَسَلُ (1)

آفت موفقیت تنبلی است

آن بزرگوار سفارش می کند که در کارهایت از آدم های سست و بی حال کمک نگیرید.

لا تَتّکِل فِی اُمُورِکَ عَلی کَسلانَ(2)

در کارهای خود به آدم تنبل تکیه مکن

یک تعبیر بسیار زیبایی حضرت دارد که به تجربه برای تمام آدم ها ثابت شده و برای ریشه یابی حقیقی که آن حضرت به آن اشاره دارند جالب است

اِنَّ الاَشیاءَ لَمّا اِزدَوَجَت اِزدَوَجُ الکَسَلُ وَ العَجزُ فَنَتَجا بَینَهُما الفَقرَ (3)

آنگاه که اشیاء با یکدیگر جفت شدند تنبلی و بی حالی با هم ازدواج کردند و از آنها فقر متولد شد.

یعنی بخش عمده فقر فقرا مربوط به کار نکردن و تن به بی عاری دادن است و الا محال است که کسی زحمت بکشد حداقل مواد خوراکی خود را نتواند تهیه کند.

یکبار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با جمعی از اصحاب عبور می کردند ناگهان با مردی برخورد کردند که سخت مشغول کار بود اصحاب از جدیت و کوشش او به شگفت آمده متوجه رسول خدا شده گفتند ای رسول خدا چه خوب بود که این تلاش در راه عبادت پروردگار بود پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در پاسخ آنها فرمود اگر این شخص از خانه بیرون آمده تا برای خانواده اش تامین معاش کند و د رراه خدا بوده به منزله عبادت است و اگر در راه اداره کردن و کمک به پدر و مادر سالخورده اش کوشش می کند باز هم در راه خداست و اگر برای شخص خودش کار می کند آن نیز در راه خداست. (4)

همان بزرگوار فرمود:

مَنِ استَدامَ رِیاضَهَ نَفسِهِ اِنتَفَعَ (5)

ص:525


1- غررالحکم 3968
2- همان مدرک 1025
3- کافی ج5ص86
4- محجه البیضاء ج3ص140
5- کافی ج1ص194

هر که به ریاضت دادن خویش ادامه دهد منفعت می برد.

در امور دنیا و تهیه وسایل آسایش خود و خانواده تلاش و تکاپو رمز موفقیت و نوعی عبادت است همان طور که امام صادق علیه السلام فرمود:

اَلکادُّ عَلی عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فِی سَبِیلِ اللهِ (1)

کسی که برای تحصیل آسایش عیال تحمل رنج و زحمت کند مانند کسی است که در راه خدا جهاد نماید.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن یُضَیِّعُ مَن یَعُولُ(2)

از رحمت خدا دور است و رانده است کسی که نفقه خواران خود را مستمند و بی سامان گذارد

در امور آخرت و آماده نمودن توشه آخرت نیز جدیت و سعی عامل اصلی سعادت و نیک بختی است. امام سجاد علیه السلام درخواستش از خداوند متعال همین بود که:

وَ لا تَبتَلِیَّنُی بِالکَسَلِ عَن عِبادَتِکَ

خداوندا در عبادت گرفتار سستی و تنبلی ام مفرما.

جد بزرگوارش امیرالمومنین علی علیه السلام هم فرمود:

اِستَفرِغ جُهدَکَ لِمَعادِکَ یَصلُحُ مَثواکَ(3)

تلاش و کوشش خویش را برای آخرت به کار بند تا جایگاهت نیکو باشد.

فتح موصلی می گوید با قافله حجاج در بیابان حرکت می کردم مقداری از قافله کناره گرفتم ناگاه در میان بیابان چشمم به پسری افتاد که تنها می رود گفتم سبحان الله بیابانی بی آب و گیاه پسری تنها کجا می رود نزدیک او رفته سلام کردم گفتم اراده کجا دارید؟

ص:526


1- من لا یحضره الفقیه ج3ص204
2- همان مدرک ص278
3- کافی ج1ص194

گفت به زیارت خانه خدا می روم گفتم آقای من شما که صغیر هستید هنوز تکلیف بر شما واجب نشده؟ فرمود:

یا شَیخُ ما رَاَیتَ مَن هُوَ اَصغَرُ سِنّاً مِنّی ماتَ

آیا ندیده ای از من کوچک ترها مرده اند گفتم زاد و توشه و مرکب سواری شما چیست؟

فرمود:

زاِدی تَقوایَ وَ راحَلَتِی رِجلایَ وَ قَصدِی مَولایَ توشه ام تقوای من است مرکبم پاهایم و با همین توشه و مرکب به سوی مولای خودم می روم عرض کردم آقای من شما که هیچ غذایی همراه ندارید؟ فرمود اگر شخصی تو را به خانه خودش دعوت کند شایسته است که غذای خود را برداری و به خانه او ببری؟ گفتم نه فرمود آن کسی که مرا به خانه خود دعوت نموده غذایم نیز خواهد داد عرض کردم تند بروید تا به قافله برسید جواب داد بر من لازم است سعی و کوشش و بر اوست که مرا برساند. پس از جدا شدن از آن بزرگوار و پرسش از مردم متوجه شدم که آن آقا حضرت سجاد زین العابدین علیه السلام بوده است. (1)

سفر

اللَّهُمَّ وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ، وَ زِیَارَةِ قَبْرِ رَسُولِکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ رَحْمَتُکَ وَ بَرَکَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِهِ(2)

خدایا بر من منت بگذار به توفیق سفر حج و عمره و زیارت قبر رسولت که صلوات و رحمت و برکاتت بر او و آل او باد.

ص:527


1- بحارج 11ص11
2- دعای بیست و سوم صحیفه

امام سجاد علیه السلام توفیق بهترین سفرها را از خداوند درخواست می کند که بی تردید به مطلق خروج از محل سکونت و وطن سفر گفته می شود و در اسلام عزیز برای آن آداب و احکامی است.

جابجایی انسان از مکانی به مکان دیگر و شهری به شهری دیگر در روح و روان آدمی تاثیرگذار است و سلامتی را تضمین می کند.

چنانکه پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله وسلم بارها سفارش می فرمود

سافِروُا تَصِّحُوا (1)

مسافرت کنید تا تندرست مانید.

تنهایی به مسافرت رفتن خیلی لذت بخش نیست چه بهتر که همسفر داشته باشیم و همسفر خوب انتخاب کنیم.

همان بزرگوار می فرمود

الرَّفیقَ ثُمَّ الطَّرِیقَ(2)

اول همسفر انتخاب کن بعد قدم در راه گذار

امیرالمومنین علیه السلام می فرمود:

سَلْ عَنِ اَلرَّفِیقِ قَبْلَ اَلطَّرِیقِ وَ عَنِ اَلْجَارِ قَبْلَ اَلدَّارِ (3)

پیش از مسافرت از همسفر جویا شو و پیش از خرید خانه ببین همسایه ات کیست.

برای سلامت ماندن در سفر نکات بسیار مهمی وجود دارد 1-خواندن آیات و دعاهای مربوطه 2-پرداخت صدقه 3-همراه داشتن احراز مثل حرز امام جواد علیه السلام که از مجرب ترین احراز است. 4-داشتن همسفری های خوب و غیره

آیه الکرسی شان بسیار بالایی دارد به خصوص در حفظ و حراست جان و مال انسان و خانواده و همراهان د روطن و سفر.

ص:528


1- بحار ج76ص221
2- بحار ج76ص267
3- نهج البلاغه نامه 31

از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که هر شخصی آیه الکرسی را در سفر بخواند سالم بماند. (1)

پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم سفارش می کرد در سفر به خواندن سوره مبارکه قدر اِنّا اَنزَلنا و آیه الکرسی (2)

امام سجاد علیه السلام هنگام عزیمت به سفر می فرمود: من پروا نمی کنم هرگاه این کلمات را بگویم گرچه جن و انسان برای ضرر به من هماهنگ شوند.

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَی اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَسْلَمْتُ نَفْسِی وَ إِلَیْکَ وَجَّهْتُ وَجْهِی وَ إِلَیْکَ فَوَّضْتُ أَمْرِی فَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الْإِیمَانِ مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ وَ مِنْ خَلْفِی وَ عَنْ یَمِینِی وَ عَنْ شِمَالِی وَ مِنْ فَوْقِی وَ مِنْ تَحْتِی وَ ادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ فَإِنَّهُ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ (3)

بعد از ذکر و دعا و داشتن همسفری های خوب پرداخت صدقه زیاد سفارش شده که دفع بلا و حوادث تلخ را دفع می کند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

افتتح سفرک بالصدقه و اخرج اذا بدالک فانک تشتری سلامه سفرک(4)

مسافرت خود را با صدقه دادن آغاز کن و هرگاه خواستی بیرون بروی زیرا با صدقه دادن سلامت سفرت را می خری.

و بعد از صدقه نوع معاشرت با همسفری هاست. اگر کسی طالب این واقعیت باشد که سفری خوش و پربرکت داشته باشد دو چیز را برنامه کار خود قرار دهد یکی به قول معروف سرکیسه را باز کند و خساست را کنار بگذارد و به اندازه تواناییش خرج کند دوم خوش اخلاق و صمیمی و اهل گفت و گوهای متین و حتی مزاح و شوخی های دور از

ص:529


1- مفاتیح الجنان ص 411
2- همان مدرک
3- همان مدرک
4- بحار ج100ص1-3

بی ادبی و هتاکی باشد آدم های دست بسته و بد اخلاق و خشک به درد همسفر شدن نمی خورند و سفر با چنین اشخاص عذابی است بزرگ.

به نصیحت لقمان علیه السلام به فرزندش توجه کنید.

پسرم هرگاه با عده ای همسفر شدی در کارهای مربوط به خودت و آنها با ایشان زیاد مشورت کن و در روی آنان تبسم زیاد داشته باش در زاد و توشه ات نسبت به آنان بخشنده باش اگر تو را دعوت کردند قبول کن و اگر از تو کمک خواستند کمکشان کن در سه چیز از آنان برتر باش خاموشی کثرت نماز و بخشندگی در مرکب یا دارایی و یا توشه ای که همراه داری.

اگر همسفرانت راه افتادند تو نیز با آنان راه بیافت و اگر دیدی کار می کنند تو نیز با آنان مشغول کار شو اگر صدقه و قرضی دادند تو نیز با آنان همراهی کن و اگر کسی سنش از تو بیشتر است حرف شنوی داشته باش.(1)

در مسافرت گروهی برای آنکه نظمی بر سفر حاکم باشد یک نفر باید به قول معروف مادر خرج و رئیس شود تا اختلافی پیش نیاید در امور معنوی هم حتما یک نفر به عنوان امام جماعت انتخاب شود اگر چه از نظر سن کوچکتر باشد این جملات مطرح شده مضمون سه روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم . (2)

شاید به ذهن بعضی از افراد این گونه بگذرد که اسلام و رهبران آن فقط سفارش به سفرهای زیارتی مثل مکه و مدینه و عتبات و مزار ائمه طاهرین علیهم السلام می نمایند. در حالی که امامان معصوم که خود اسوه حسنه ما هستند اهل سفرهای تفریحی بودند. بنابراین هیچ اشکال شرعی وجود ندارد که خانواده ها برای تفرج و تفریح به مکان های خوش آب و هوا سفر کنند و مناظر طبیعی را ببینند البته به شرط آنکه همراه با معصیت و نافرمانی پروردگار متعال نباشد که قطعا چنین سفرهایی حرام خواهد بود.

ص:530


1- بحار ج76ص267
2- کنزالعمال 17550

امام رضا علیه السلام میفرماید:

لَقَد خَرَجتُ اِلی نُزهَهٍ لَنا وَ نَسِیَ الغِلمانُ المِلحَ فَذَبَحُوا لَنا شاهً (1)

به یکی از گردشگاه های خود رفتم خدمتکاران فراموش کردند نمک بردارند از این رو برای ما گوسفندی ذبح کردند.

عمرو بن حریت خدمت امام صادق علیه السلام که در منزل و تفریحگاه برادر خود عبدالله بن محمد تشریف داشت رسید و عرض کرد:

جُعِلتُ فِداکَ ما حَوَّلَکَ اِلی هذَا المَنزِلِ؟

فدایت سوم چه شده که به اینجا آمده اید؟

حضرت فرمود:

صَلَبُ النُّزهَهِ (2)

برای گردش

همکاری با همسفری ها چه در سفرهای تفریحی و یا زیارتی لذت بخش و افتخار است پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در سفری به اصحاب خود دستور داد گوسفندی ذبح کنند یکی از آنها گفت من ذبح می کنم دیگری گفت من پوست می کنم سومی گفت من گوشتش را ریز می کنم چهارمی گفت من آن را می پزم.

رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: من هم برای شما هیزم جمع می کنم.

اصحاب عرض کردند نباید به زحمت افتید. پدران و مادرنمان فدایت ما به جای شما کار می کنیم پیامبر فرمود می دانم که شما به جای من کار می کنید اما خدای عزوجل خوش ندارد که بنده اش با عده ای از دوستان و همسفران خود باشد و گوشه ای بنشیند و کار نکند. پس آن حضرت برخاست و شروع به جمع آوری هیزم کرد. (3)

ص:531


1- وسائل الشیعه ج8ص338
2- محاسن ج2ص461
3- بحار ج76ص273

همان بزرگوار فرمود:

سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم فِی السَّفَرِ (1)

سرور مردم کسی است که در سفر خدمتگزار آنان باشد.

امام صادق علیه السلام می فرمود: امام زین العابدین علیه السلام مسافرت نمی کرد مگر با افرادی که او را نمی شناختند و با آنها شرط می کرد که در کارهایی که پیش می آید اجازه دهند ایشان خدمت کند و انجام دهد.

زمانی با عده ای به سفر رفت و در بین راه مردی آن جناب را شناخت و به رفیقان گفت می دانید این آقا کیست؟ جواب دادند نه گفت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام است آنها حرکت کرده دست و پای حضرت را می بوسیدند عرض کردند ای پسر رسول خدا آیا با این عمل خیال داشتی برای همیشه ما را به اتش جهنم بسوزانی. چنانچه خدای ناخواسته جسارتی از ناحیه دست و زبان ما نسبت به شما واقع می شد چه می کردیم پسر رسول خدا چه باعث شد که شما این چنین کردید؟ امام علیه السلام فرمود: من چندی پیش با عده ای که مرا می شناختند مسافرت کردم خدماتی به من می کردند به واسطه حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم که سزاوار آن نبودم ترسیدم شما هم مثل آنها رفتار کنید. (2)

سلامتی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ، وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ، وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ، وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ، وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ، وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَافِیَتِکَ، وَ هَبْ لِی عَافِیَتَکَ وَ أَفْرِشْنِی عَافِیَتَکَ، وَ أَصْلِحْ لِی عَافِیَتَکَ، وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَافِیَتِکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ

ص:532


1- مکارم الاخلاق ج1ص536
2- بحار ج46ص96

خدایا بر محمد و آل او درود فرست سلامتی ات را بر من بپوشان و مرا به سلامتی ات زیور بخش و به سلامتی ات حراستم فرما و به سلامتی ات گرامی ام بدار و به سلامتی ات بی نیازم کن و به سلامتی ات بر من تصدق ده و سلامتی ات را به من ببخش و سلامتی ات را برایم گسترش ده و سلامتی ات را برایم شایسته گردان و بین من و بین سلامتی ات در دنیا و آخرت جدایی نینداز.

شک نیست که نعمت سلامتی چه در بدن و چه در روح و روان از نعمت های بزرگ الهی است که باید به طور دایم شاکراین نعمت باشیم و چون امام زین العابدین علیه السلام پی در پی برای دنیا و آخرتمان درخواست سلامتی کنیم.

امام صادق علیه السلام می فرمود: نعمت سلامتی نعمتی پنهان است هرگاه باشد به دست فراموشی سپرده می شود و هرگاه نباشد به یاد آورده می شود. (1) مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام دعا می کرد:

وَ نَسْاءَلُهُ الْمُعافاةَ فِی الْاءَدْیَانِ کَما نَسْاءَلُهُ الْمُعافاةَ فِی الْاءَبْدانِ(2)

و سلامتی در دین و عقیده را از او می طلبیم همچنان که سلامت بدنها را از او خواستاریم.

به راستی اگر سلامتی نباشد چه در دین و چه در دنیا زندگی تباه خواهد شد چون نعمت سلامتی تاثیر متقابل در دین و دنیا با هم دارد اگر در عقیده و ایمان ضعف و بیماری باشد بدن آسیب می بیند و اگر بدن بیمار باشد به دین و ایمان صدمه واقع می شود چه بسا افرادی به خاطر استمرار در بیماری جسمانی به سوء ظن به خداوند متعال مبتلا شدند مگر اولیاء و وارستگانی که قدرت موفقیت در امتحان الهی را دارند. پس طبق بیان همان بزرگوار:

ص:533


1- من لا یحضره الفیقه ج4ص406
2- نهج البلاغه خطبه 99

بِالعافِیَهِ تُوجَدُ لَذَّهُ الحَیاهِ (1)

با عافیت و سلامتی است که لذت زندگی چشیده می شود.

همان طور که اشاره کردم باید به طور دایم یعنی صبح و شام از خداوند بخواهیم که نعمت سلامتی را از ما دریغ نفرماید یکبار پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم شنید مردی از خداوند طلب صبر می کند فرمود:

سَاَلتَ اللهَ البَلاءَ فَاساَلُهُ المُعافاهَ(2)

از خدا بلا خواستی سلامتی هم بخواه.

بشر امروزی تلاش علمی و پژوهشی زیادی می کند تا سلامتی انسان ها را ارتقاء دهد و شعار خود را از سال دو هزار به بعد فقط تلاش برای سلامتی قرار نداده بلکه تلاش برای ارتقاء و تعالی سلامتی قرار داده است.

بایدبه دانش پژوهان این رشته بگوییم که شعار شما نو و تازه نیست در چهارده قرن گذشته در همین دعای بیست و سوم صحیفه امام سجاد علیه السلام شعار شما در قالب دعا بیان کرده و به فکر ارتقاء سلامتی انسان ها بوده است.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَافِنِی عَافِیَةً کَافِیَةً شَافِیَةً عَالِیَةً نَامِیَةً

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و چنان سلامتی بر من عنایت فرما که بی نیاز کننده و شفابخش بالا مرتبه و دارای ارتقاء و افزون شونده باشد.

یعنی آنچه از امراض و بلایا به سراغ من می آید مرا زمین گیر نکند در مقابلش دانشی پویا و جهت دهنده داشته باشم که بتواند با بیماری های جدید به مبارزه با آنها برخواسته و سلامتی را به دست آورم.

ص:534


1- غررالحکم 4207
2- کنزالعمال 4935

واقعا سلامتی نعمتی است وصف ناشدنی پس دعا کنیم که خداودن به ما ارزانی دارد و از ما نگیرد چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به ما توصیه فرموده که:

سَلُوا اللهَ المَعافَاهَ فَاِنَّهُ لَم یُوتَ اَحدٌ بَعدَ الیقینِ خَیراً مِنَ المُعافاهَ (1)

از خداوند سلامتی و عافیت طلب کنید زیرا بعد از نعمت یقین نعمتی بهتر از سلامتی و عافیت به کسی داده نشده است.

امام علی علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام آموزش داد:

لا تُفَرِّق بَینِی وَ بَینَ العافِیَهِ اَبَداً ما اَبقَیتَنِی(2)

خدایا تا زنده هستم هرگز میان من و عافیت جدایی مینداز.

آیا امکان دارد که کسی در دنیا هرگز گرفتاری بیماری نشود و تا پایان عمر سلامت بماند؟ پاسخ مثبت است خداوند بندگان خاصی دارد که از این نعمت با همان کیفیتی که عرض شد برخوردارند.

از امام صادق علیه السلام نقل شده:

اِنَّ للهِ عَزَّوَجَلَّ ضَنائِنَ مِن خَلقِهِ یَغذُوهُم بِنِعمَتِهِ وَ یَحبُوهُم بِعافِیَتِهِ وَ یُدخِلُهُمُ الجَنَّهَ بِرَحمَتِهِ تَمُرُّبِهِم البَلایا وَ الفِتَنُ لا تَضُرُّهُم شَیئاً (3)

خدای عزوجل را بندگان خاصی است که با نعمت خود آنان را تغذیه می کند و سلامتی خود را ارزانیشان می دارد و با رحمت خود به بهشتشان می برد. بلاها و فتنه ها بر آنها می گذرد اما زیانی به ایشان نمی رسانند.

ص:535


1- سنن ابن ماجه 3849
2- بحار ج94ص191
3- کافی ج2ص462

سنت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا وَ لَیْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِی جَمِیعِ أَیَّامِنَا لِاسْتِعْمَالِ الْخَیْرِ، وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ، وَ شُکْرِ النِّعَمِ، وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ(1)

خداوندا بر محمد و ال او درود فرست و ما را در امروز و امشب و در جمیع ایام زندگی برای انجام کار خیر موفق بدار و نیز برای دوری از شر و شکر نعمت ها و پیروی از سنت ها و توفیق عطا فرما.

سنت یعنی اعمال و رفتاری که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه طاهرین علیهم السلام به آنها سفارش فرموده اند و خود به انجام آنها مداومت داشته اند.

اقوام و ملل هر کدام برای خود سنت ها و آدابی دارند که اکثر آلوده به خرافات و موهومات است تنها سنت هایی که متصل به وحی است و از مبداء فیاض سرچشمه گرفته سنت های ناب انبیاء و امامان علیهم السلام است و در راس همه آنها سنت پیامبر عظیم الشان اسلام می باشد.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام درباره پیروی از سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

وَاقْتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ اءَفْضَلُ الْهَدْیِ، وَاسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا اءَهْدَی السُّنَنِ (2)

به روش پیامبرتان اقتدا کنید که آن بهترین روش است و به سنت او رفتار نمایید که آن رهنماترین سنت هاست.

سنت هایی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بنیانگذار آنها بوده گاه واجب و گاه مستحب است پیروی از هر دو قسم آنها مفید و ارزشمند است ولی در مورد سنت های مستحب ترک آنها مواخذه ندارد.

ص:536


1- دعای ششم صحیفه
2- نهج البلاغه خطبه 110

همان بزرگوار می فرمود سنت دو گونه است سنت واجب که پس از من عمل به آن موجب هدایت است و ترکش گمراهی و سنت غیرواجب که عمل به آن فضیلت است و ترکش گناه نیست. (1)

شاید بعضی فکر کنند که بنیان گذاشتن سنت ویژه پیامبر و ائمه علیهم السلام است در حالی که این طور نیست افراد معمولی هم می توانند سنت های خوبی از خود به یادگار بگذارند که متاثر از قرآن و عترت و سیره معصومین علیهم السلام باشد و شکل بدعت نداشته باشد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خود فرمود:

مَن سَنَّ سُنَّهً حَسَنَهً عَمِلَ بِها مِن بَعدِهِ کانَ لَهُ اَجرُهُ وَ مِثلُ اُجورِهِم مِن غَیرِ اَن یَنقُصَ مِن اُجُورِهِم شَیئًا وَ مَن سَنَّ سُنَّهً سَیِّئَهً فَعُمِلَ بِها بَعدَهُ کانَ عَلَیهِ وِزرُهُ وَ مِثلُ اَوزارِهِم مِن غَیرِ اَن یَنقُصَ مِن اَوزارِهِم شَیئاً (2)

هر که سنت نیکویی بگذارد که پس از مرگش به آن عمل شود هم اجر خودش را دارد و هم به اندازه اجر کسانی که به آن عمل می کنند بی آن که از اجر ایشان چیزی کم شود و هر که سنت ناسپندی بنهد و پس از مرگش به آن رفتار شود گنهکار است و به اندازه گناهان کسانی که به آن سنت عمل می کنند نیز برایش باشد بی آنکه از گناه آنان چیزی کم شود.

حالا به بعضی روایاتی می پردازیم که واژه سنت در آنها به کار برده شده است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم

1-اَلنِّکاحُ سُنَّتِی فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتُی فَلَیسَ مِنِّی (3)

ازدواج سنت من است و هر کس از سنت من سرپیچی کند از من نیست.

ص:537


1- بحار ج77ص161
2- بحار ج71ص257
3- بحار ج13ص130

امام رضا علیه السلام

2-اِنَّ مِن سُنَنِ المُرسَلِینَ الاِطعامُ عِندَ التَّزویجِ (1)

از سنت های پیامبران اطعام نمودن در هنگام ازدواج است.

امام رضا علیه السلام

3-مِنَ السُّنَهِ التَّزویِجُ بِاللَّیلِ لِاَنَّ اللهَ جَعَلَ اللَّیلَ سَکَنًا وَ النِّساءُ اِنَّما هُنَّ سَکَنٌ(2)

از سنت است که عروسی در شب انجام گیرد زیرا که خداوند تبارک و تعالی شب را زمان سکون و ارامش قرار داد و زنان نیز باعث سکون و آرامش انسانند.

4-معاویه بن عمار می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: در وصیت رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم به علی بن ابیطالب علیه السلام بود:

اَلاَخذُ بِسُنَّتِی فِی صَلاتِی وَ صَومِی وَ صَدَقَتی اَمَّا الصَّلاهُ فَالخَمسُونَ رَکعهً(3)

ای علی به سنت من در نماز و روزه و صدقه چنگ بزن اما نماز پنجاه رکعت است.

عمرو بن حریث از امام صادق علیه السلام خواست تا نماز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایش بگوید امام علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هشت رکعت نافله ظهر می خواند و بعد نماز ظهر را به جا می آورد و هشت رکعت نماز نافله عصر می خواند بعد چهار رکعت نماز عصر رابه جا می آورد و سه رکعت نماز مغرب را می خواندو بعد چهار رکعت نافله مغرب را به جا می آورد و چهار رکعت نماز عشا می خواند و هشت رکعت نماز شب به جا می آورد و سه رکعت نماز شفع و وتر و دو رکعت نماز نافله صبح و دو رکعت نماز صبح راوی می گوید عرض کردم:

ص:538


1- مرآه العقول ج2ص86
2- همان مدرک ص85
3- وسایل ج3ص31

جُعِلتُ فِداکَ وَ اِن کُنتُ اَقوی عَلی اَکثَرَ مِن هذا یُعَذِّبنِیَ اللهُ عَلی کَثرَهِ الصَّلواه؟ فَقالَ: لا وَ لکِن یُعَذِّبُ عَلی مَن تَرَکَ السُّنَّهِ (1)

فدایت سوم و اگر من از آن چه را که رسول الله می خواند بیشتر بخوانم خداوند مرا به خاطر زیاد نماز خواندن عذاب می کند؟ فرمود نه اما به خاطر ترک سنت مواخذه خواهی شد زیرا که بدعت در دین خدا گذارده ای.

5-رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: مِنَ السُنَّه اَن تَاخُذَ مِنَ الشّارِب حَتِی یَبلُغَ الاِطار (2) گرفتن موی شارب به طوری که لب اشکار شود از سنت است.

امام صادق علیه السلام فرمود: مِنَ السُّنَّهِ تَقلِیمُ الاَظفارِ (3)گرفتن ناخن از سنت است.

6-پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: اَلعِطرُ مِن سُنَنِ المُرسَلِینَ(4) استفاده از عطریات از سنت های مرسلین است.

امام صادق علیه السلام می فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مشکدانی داشت پس از هر وضوع آن را به دست می گرفت و خود را معطر می ساخت در نتیجه وقتی از خانه بیرون می آمد بوی عطر در محل عبور حضرت منتشر می شد. (5)

در پایان این بحث پایبندی به سنت ها را تاکید می کنم همان طور که در کتابی مستقل به نام سنت ها را از یاد نبریم به طور مبسوط به این حقیق پرداخته ام که توسط موسسه تحقیقاتی فیض کاشانی به چاپ رسیده است.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

ص:539


1- فروع کافی ج1ص442
2- سنن النبی ص92
3- فروع کافی ج6ص40
4- مکارم الاخلاق ج1ص44
5- فروع کافی ج6ص510

اِنَّ اَفضَلَ الاَعمالِ عِندَ اللهِ ما عُمِلَ بِالسُنَّهِ وَ اِن قَلَّ (1)

برترین کارها نزد خداوند آن است که طبق سنت عمل شود گرچه اندک باشد.

و رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود: هیچ گفتاری جز با کردار ارزش ندارد و هیچ گفتار و کرداری جز با نیت و هیچ گفتار و کردار و نیتی جز با انطباق آنها با سنت ارزش نخواه داشت (2)

همان بزرگوار فرمود:

صاحِبُ السُّنَّهِ اِن عَمِلَ خَیراً قُبِلَ مِنهُ وَ اِن خَلَطَ غُفِرَ لَهُ(3)

پایبند به سنت اگر خوب عمل کند عملش پذیرفته است و اگر اشتباه کند بخشوده میشود.

ص:540


1- کافی ج1ص70
2- همان مدرک
3- کنزالعمال 911

حرف ش

شب

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، إِذَا ذُکِرَ الْأَبْرَارُ، وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، مَا اخْتَلَفَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ(1)

فَخَلَقَ لَهُمُ اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ مِنْ حَرَکَاتِ التَّعَبِ (2)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست در آن هنگام که خوبان عالم یاد شوند و بر محمد و الش درود فرست در گردش شب و روز شب را برای ایشان خلق کرد تا از حرکت های خستگی آور روز به استراحت و آرامش بپردازند.

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ (3)

در خلقت آسمان ها و زمین و رفت و آمد شب و روز برای اهل خرد عبرتهاست.

شب در قرآن از جایگاه خاصی برخوردار است. قبل از هر چیز شب را هنگام آسایش و استراحت ما قرار داده وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا (4) شب را برای آسایش قرار داده الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ (5) اوست که شب را برای شما هنگام آسایش قرار داده.

از آیات قران استنباط می شود که تمام شب را نباید خوابید مگر عذر منطقی وجود داشته باشد بلکه باید بخشی از شب را به تلاوت قرآن و عبادت پروردگار پرداخت.

أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ (6)

آیا آن کسی که در دل شب به خاک می افتد و در حال سجده و قیام است و از آخرت می ترسد و امید به رحمت پروردگار دارد مانند غیر اوست.

وَمِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ(7)

ص:541


1- دعای سی و دوم صحیفه
2- دعای ششم صحیفه
3- آل عمران 190
4- انعام 96
5- یونس 67
6- زمر 9
7- طور 49

و نیز در بخشی از شب و هنگام غروب ستارگان او را تسبیح کن.

وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ (1)

بخشی از شب را بیدار باش که نافله ای است برای تو

شب هم وقت خوبی برای مناجات با پروردگار است و هم اتفاقات شگفت انگیز روحانی و معنوی مثل معراج پیامبر و نزول قرآن در شب بوده است.

موسی علیه السلام در چهل شب در میقات با پروردگارش به مناجات پرداخت در سوره فجر خداوند به شب های دهگانه سوگند یاد می کند.

همه اینها حکایت از شگفتی های شب می کند رویاهایی که قبل از سحر دیده می شود قابل اعتبار و اعتماد است.

شب چه ها دیدو چه ها دارد یاد***ما در شب چه شگفتی ها زاد

ابوبصیر از قول امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن بزرگوار فرمود:

و أمّا الصادِقَةُ إذا رَآها بعدَ الثُّلثَینِ مِن اللیلِ مَع حلُولِ المَلائکةِ و ذلکَ قَبلَ السَّحَرِ فهِی صادِقَةٌ لا تَخَلَّفُ إن شاءَ اللّه ُ إلاّ أن یکونَ جُنُبا ، أو یَنامَ علی غَیرِ طَهورٍ و لَم یَذکُرِ اللّه َ عزّ و جلّ حقیقةَ ذِکرِهِ ، فإنّها تَختَلِفُ و تُبطِئُ علی صاحِبِها (2)

اما رویای صادق را بعد از گذشت دو سوم شب که فرشتگان فرود می آیند و آن پیش از سحر است می بیند اینگونه رویاها راستند و به خواست خدا تحقق می یابند مگر آن که بیننده خواب جنب یا ناپاک خوابیده باشد خدای عزوجل را چنان که شاید یاد نکرده باشد در این صورت رویا با تاخیر و درنگ تحقق می یابد.

در جنبه منفی و خلافکاری های ساعات شب باید عرض کنم که بسیاری از قتل ها و جنایت ها و فحشا و منکرات و عربده جویی ها و بدمستی ها متاسفانه در شب اتفاق

ص:542


1- اسراء 79
2- کافی ج8ص91

می افتد کسانی که دست به دزدی و سرقت اموال مردم می زنند از تاریکی شب استفاده می کنند.

گنهکاران و آلوده دامنان در پارتی های شبانه خود به انواع و اقسام گناهان می پردازند و تمام شب خود را با معصیت و نافرمانی پروردگار سر می کنند و هنگام صبح و بین الطلوعین که وقت عبادت و بندگی خداست می خوابند.

امام سجاد علیه السلام با آن همه قداست و عبادت از خداوند تبارک و تعالی می خواهد که شبش را به گونه پایان برساند که مشمول عفو و رحمت الهی شده باشد.

فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنِی أُسْوَةَ مَنْ قَدْ أَنْهَضْتَهُ بِتَجَاوُزِکَ عَنْ مَصَارِعِ الْخَاطِئِینَ، وَ خَلَّصْتَهُ بِتَوْفِیقِکَ مِنْ وَرَطَاتِ الْمُجْرِمِینَ، فَأَصْبَحَ طَلِیقَ عَفْوِکَ مِنْ إِسَارِ سُخْطِکَ، وَ عَتِیقَ صُنْعِکَ مِنْ وَثَاقِ عَدْلِکَ(1)

پس بر محمد و آل او درود فرست و مرا رهبر کسانی قرار ده که با گذشت خود آنها را از پرتگاه های لغزشکاران حفظ کرده ای و با توفیق خود آنها را از ورطه های سهمگین مجرمین نجات داده ای صبح کرده اند در حالی که آزاد شده عفو تو از اسارت خشمت بوده و ازاد شده احسانت از بند عدلت گشته اند.

حالا بهتر نیست که اهل گناه به خود آیند و شب را به طغیان و معصیت تمام نکنند و جز آزاد شده های الهی از خشم و غضب پروردگار شوند چون هیچ کس از فردای خود خبر ندارد چه بسا که مرگ ناگهان به سراغشان اید و دیگر فرصت توبه پیدا نکنند و برای همیشه گرفتار عذاب پروردگار قرار گیرند.

امام علیه السلام در همین دعا عرض می کند:

یا الهی .....لَا یَیْأَسَ مِنْکَ الْمُجْرِمُونَ، لِأَنَّکَ الرَّبُّ الْعَظِیمُ الَّذِی لَا یَمْنَعُ أَحَداً فَضْلَهُ

ص:543


1- دعای سی و نهم صحیفه

ای خدای من تو آن خدایی هستی که مجرمین از عفوت نومید نگردند زیرا که تو آن پروردگار بزرگی هستی که کسی را از فضل خود باز نمی دارد.

شبهه

وَ هَبْ لِی نُوراً أَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ، وَ أَهْتَدِی بِهِ فِی الظُّلُمَاتِ، وَ أَسْتَضِی ءُ بِهِ مِنَ الشَّکِّ وَ الشُّبُهَاتِ (1)

خدایا به من نوری عطا کن تا بتوانم بین مردم زندگی کنم و به وسیله آن از تاریکی رهایی یابم و در پرتو آن اسیر شک و شبهه ها نشوم.

اللَّهُمَّ وَ أَوْصِلْ إِلَی التَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ، الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ خَیْرَ جَزَائِکَ. الَّذِینَ قَصَدُوا سَمْتَهُمْ، وَ تَحَرَّوْا وِجْهَتَهُمْ، وَ مَضَوْا عَلَی شَاکِلَتِهِمْ. لَمْ یَثْنِهِمْ رَیْبٌ فِی بَصِیرَتِهِمْ، وَ لَمْ یَخْتَلِجْهُمْ شَکٌّ فِی قَفْوِ آثَارِهِمْ، وَ الِائْتِمَامِ بِهِدَایَةِ مَنَارِهِمْ.(2)

خداوندا بهترین پاداش خود را به پیروان راستین پیامبر اختصاص ده همان هایی که می گفتند پروردگارا ما را با برادرانمان که در ایمان آوردن از ما سبقت گرفتند بیامرز. همان هایی که به سمت اصحاب خاص میل کردند و به آنجا رو کردند و در عقاید و رفتار به روش آنها معتقد بودند و عمل کردند کسانی که در بینش و طرز تفکرشان تردیدی راه نیافت و در تبعیت از اثار هدایت و نیک بختی اصحاب خاص اسیر شبه و شک نشدند.

شک و شبهه معمولا از جهل و ناآگاهی سرچشمه می گیرد و تا در افراد زمینه بیماری این حالت هست راه نجاتی نخواهند داشت. پس باید برای از بین بردن آن اقدام جدی نمود. امام باقر علیه السلام در تفسیر کلام خداوند که می فرماید:

ص:544


1- دعای بیست و دوم صحیفه
2- دعای چهارم صحیفه

اَمَّا الَّذیِنَ فِی قُلُوبهِمِ مَرَضٌ قَزادَتهُم رِجسًا اِلی رِجسهِمِ شَکّا اِلی شَکِّهِم (1)

اما کسانی که در دل هایشان بیماری است پلیدی بر پلیدیشان بیفزود فرمود یعنی شکی بر شک آنها.

همان طور که عرض کردم منشاء شک نادانی است و جز روی آوردن به حقیقت و یقین به خدا و رسول و آنچه از جانب خدا بر پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم نازل شده راه دیگری وجود ندارد.

چون پایان شبهه و شک کفر است.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اَلشَّکُّ ثَمَرهُ الجَهلِ. مَن عَمِیَ عَمّا بَینَ یَدَیهِ غَرَسَ الشَّکَّ بَینَ جَنبَیِه(2)

شک حاصل نادانی است هر که از دیدن آنچه در برابر اوست نابینا باشد نهال شک را در میان سنه اش بنشاند.

و نیز فرمود: دچار شبهه نشوید که گرفتار شک می شوید و شک نکنید که به کفر گرفتار می آیید و به نفس های خود میدان ندهید که در این صورت در دین سهل انگار می شود.

لازم است برای داخل نشدن در شک شبهات را بشناسیم چون همان طور که عرض شد جهل است که منشاء شک و شبهات است.

مولایمان علی علیه السلام درباره ضرورت شناخت شبهات می فرمود:

وَ إ نَّما سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِاءَنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَاءَمَّا اءَوْلِیَاءُ اللَّهِ فَضِیاؤُهُمْ فِیهَا الْیَقِینُ، وَ دَلِیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَی ، وَ اءَمَّا اءَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعاؤُهُمْ فِیهَا الضَّلاَلُ، وَ دَلِیلُهُمُ الْعَمَی ، فَما یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَ لا یُعْطَی الْبَقَاءَ مَنْ اءَحَبَّهُ(3)

شبهه را برای این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد اما نور هدایت کننده دوستان خدا در شبهات یقین است و راهنمای آنان مسیر هدایت الهی است اما دشمنان خدا

ص:545


1- نورالثقلین ج2ص286
2- غررالحکم 725 و 3774
3- نهج البلاغه خطبه 38

دعوت کننده شان در شبهات گمراهی است و راهنمای آنان کوری است آن کس که از مرگ بترسد نجات نمی یابد و آن کس که زنده ماندن را دوست دارد برای همیشه در دنیا نخواهد ماند.

عده ای از رهبران گمراهی کارشان ایجاد شبهه در دین و اعتقادات مردم است و از این راه ارتزاق می کنند و نام و شهرتی به دست می آورند و شاید خبر ندارند اول کسی که برای آدم و حوا کرد شیطان بود و او شهرت جهانی دارد کار شیطان تبدیل کردن یقین به شک است و از همین راه آدم و حوا شبهه ایجاد را به نافرمانی از دستور خدا کشاند.

به آدم گفتیم که این شیطان دشمن تو و همسرت می باشد مبادا شما را از بهشت بیرون کند که در نتیجه بدبخت شوید. تو در اینجا نه گرسنه می شوی و نه بدون لباس میمانی تو در این مکان نه تشنه می شوی و نه آفتاب آزارت می دهد. شیطان آدم را وسوسه کرد و گفت ای آدم آیا تو را به درخت جاودانه و حکومت همیشگی دلالت بنمایم؟

آدم و حوا از آن درخت خوردند عورتشان آشکار شد بی درنگ از برگ های بهشتی خود را پوشاندند آدم نافرمانی پروردگارش را کرد در نتیجه از راه حق خارج شد. (1)

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

یَسِیرُ الشَّکِ یُفسِدُ الیَقِینَ(2)

اندکی شک یقین را تباه می کند.

برخورد همان بزرگوار با کسی که در قرآن شک داشت اینگونه بود:

مردی آمد محضر حضرت و گفت: اِنِّی شَکَکتُ فِی کِتابِ اللهِ المُنزَلِ من در کتاب نازل شده خداوند دچار شبهه و شک شده ام.

ص:546


1- آیات 117 تا 121 سوره طه
2- غررالحکم 10979

امام علیه السلام فرمود:

ثَکَلَتکَ أُمُّک! وَ کَیفَ شَکَکتَ فِی کِتابِ اللهِ المُنزَلِ؟ مادرت به عزایت نشیند. چگونه در کتاب نازل شده الهی شک کرده ای؟.... اِنَّ کِتابَ اللهِ لَیُصَدِّقُ بَغضَهُ بَعضًا وَلا یُکَذِّبُ بَعضَهُ بَعضاً وَ لکِنَّکَ لَم تُرزَق عَقلاً تَنتَفِعُ بِهِ....(1)

همانا کتاب خدا برخی از آن برخی دیگرش را تصدیق می کند و هیچ قسمتی از آن قسمت دیگرش را تکذیب نمی کند اما به تو عقلی روزی نشده که از آن بهره گیری....

در اینجا روی سخن با شبهه اندازان است شما که باید عقاید مردم به خصوص نسل جوان بازی می کنید و چون می دانید که شنونده و یا خواننده شما چیزی از دین نمی داند او را به شک می اندازید شهامت به خرج دهید اشکالات و شبهات خود را با کارشناسان دینی در میان بگذارید اگر غرض و مرضی در کارتان نیست شاید از این طریق رفع شبهه برایتان شود و دیگران را هم به شبهه نیندازید.

و اینهم توضیح مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام:

وَ الشَّکُّ عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی التَّمَارِی وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَیْدَناً لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلَی عَقِبَیْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ هَلَکَ فِیهِمَا (2)

و شک چهار بخش دارد: جدال در گفتار، ترسیدن، دو دل بودن و تسلیم حوادیث روزگار شدن. پس آن کس که جدال و نزاع را عادت خود قرار داد و از تاریکی شبهات بیرون نخواهد آمد و آن کس که از هر چیزی ترسید همواره در حال عقب نشینی است و آن کس که در تردید و دو دلی باشد زیر پای شیطان کوبیده خواهد شد و آن کس که تسلیم حوادث گردد و به تباهی دنیا و آخرت گردن نهد هر دو جهان را از کف خواهد داد.

ص:547


1- توحید ص255
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 30

و یک پیشنهاد به گرفتاران شبهه و شک که هر چه زودتر اقدام به رفع شبهه کنند چون اعمال ایشان از اصیت و اثر می افتد و اجر و پاداشی نخواهند داشت.

مولایمان علی علیه السلام صدای مردی از اهالی دهکده ای نزدیک کوفه که گروه منحرف خوارج آنجا را برای جنگ با امام علیه السلام انتخاب کرده بودند شنید که نماز شب می خواند و قرآن تلاوت می کرد فرمود:

نَوْمٌ عَلَی یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِی شَکٍّ (1)

خوابیدن همراه با یقین رتر از نما گذاردن با شک و تردید است.

شتاب زدگی

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ ....مِن ضَعْفِ الصَّبْرِ(2)

خدایا به تو پناه می برم.....از ضعف صبر و تحمل

ظاهرا خلقت انسان آمیخته به عجله و شتاب زدگی است ونیاز جدی به تربیت دارد تا این حالت را در خود تغییر دهد.

خداوند تبارک و تعالی در مسئله استجابت دعا و اصرار انسان به رسیدن بر خواسته هایش می فرماید:

وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا (3) (این انسان شتاب زده است)

و یا در موضوع وعده های الهی و از جمله حادثه قیامت می فرماید:

خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ (4)

انسان از عجله و شتاب خلق شده و به زودی آیات خود را به شما نشان می دهم بنابراین شتاب نکنید.

ص:548


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 97
2- دعای هشتم صحیفه
3- اسراء 11
4- انبیاء 37

عجله آفت کار است چون معمولا شخص عجول و شتاب زده دقت عمل ندارد و می خواهد کار را به سرعت تمام کند در نتیجه ناقص انجام میدهد حالا کار هر چه باشد چه معنوی و چه مادی

امام علی علیه السلام در منشور بزرگ خود به مالک اشتر درباره شتاب زدگی هشدار می دهد

وَ اِیّاکَ وَ العَجَلَهَ بِالاُمُورِ قَبلَ اَوانِها اَو التَّسَقُّطَ فِیها عِندَ اِمکانِها....

مبادا هرگز در کاری که وقت آن فرا نرسیده شتاب کنی یا کار که وقت آن رسیده سستی ورزی.

ای مالک با پرهیز از شتاب زدگی و فرو خوردن خشم خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد و تو بر نفس مسلط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت و بازگشت به سوی خدا. (1)

مومن باید زمان شناس باشد و نسبت به افراد جامعه به سرعت قضاوت نکند چه بسا شتاب زده مطلبی را درباره شخصی نقل می کند در حالی که در اصل دروغ و غیر واقعی است و یا اصلا طرف خوش نداشته سرش فاش شود.

همان بزرگوار فرمود:

مَنْ أَسْرَعَ إِلَی النَّاسِ بِمَا یَکْرَهُونَ قَالُوا فِیهِ بِمَا لَا یَعْلَمُونَ(2)

کسی که در انجام کاری که مردم خوش ندارند شتاب کند درباره او چیزی خواهند گفت که از آن اطلاعی ندارند.

بین شتاب زدگی و سرعت عمل تفاوت هست شتاب زدگی به کاری گفته می شود که بدون فکر و عاقبت اندیشی انجام گیرد ولی در بعضی موارد سرعت عمل بجا و خوب است مثل شتاب در تربیت فرزند.

ص:549


1- نهج البلاغه نامه 53
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 35

لازم است پدر و مادر از همان روزهای نخستین رشد فرزندان به فکر تعلیم و تربیت آنها باشند و عجله کنند که فردا و فرداها دیر است. اینجا سرعت عمل ضروری است باید استعدادهای خدادادی ایشان را با تربیت صحیح شکوفا کرد آنچه اطفال می شنوند و می بینند کاملا در روح آنها تاثیر عمیق می گذارد بنابراین باید شتاب کرد قبل از انکه گرفتار انحراف شوند خوراک فکری و دینی درست به جان آنها خورانید.

این کلام امیرالمومنین علیه السلام درباره فرزند خودش می باشد:

وَ إِنَّمَا قَلْبُ اَلْحَدَثِ کَالْأَرْضِ اَلْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ (1)

فرزندم قلب کودک و جوان مثل زمین کاشته نشده آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود پس در تربیت تو شتاب کردم پیش از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد.

و یا مثل انجام کار خیر و راه انداختن کار و مشکل دیگران که تاخیر جایز نیست و باید شتاب کرد در این گونه مواقع شیطان وسوسه می کند که عجله نکن تا شما موفق به آن نشوید و باید به وسوسه او اعتنا نکرد و به سرعت آن عمل صالح را انجام داد که از دست خواهد رفت و فرصت تمام می شود.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

فَاعْمَلُوا وَ اءَنْتُمْ فِی نَفَسِ الْبَقاءِ، وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ، وَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ، وَ الْمُدْبِرُ یُدْعَی ، وَ الْمُسِی ءُ یُرْجَی ، قَبْلَ اءَنْ یَخْمُدَ الْعَمَلُ، وَ یَنْقَطِعَ الْمَهَلُ(2)

اکنون که زنده اید و نامه عملتان باز و توبه برای شما مقدور است و گنهکار دعوت می شود و امیدوار به آمرزش الهی هستید قبل از انکه چراغ عمل خاموش شود و فرصت از کف برود کاری انجام دهید.

ص:550


1- نهج البلاغه نامه 31
2- نهج البلاغه خطبه 230

و از جمله در خواندن نماز نه آنکه نماز را تند و سریع و بدون طمانینه بخواند بلکه عجله کنیم که وقت فضیلت آن از دست نرود و مقید باشیم نماز را اول وقت به جا آوریم.

وقتی از امام صادق علیه السلام از بهترین اعمال سوال شد؟ فرمود:

اَلصَّلاهُ لِوَقتِها وَ بِرُّ الوالِدَینِ وَ الجَهادُ فِی سَبِیلِ اللهِ عَزَّوجَلَّ (1)

نماز به وقت نیکی کردن به پدر و مادر و جهاد در راه خدای عزوجل

پس در کارهای خیر شتافتن و عجله خوب است چون آدم از لحظه های آینده خود خبر ندارد که چه اتفاقی خواهد افتاد.

همان بزرگوار فرمود پدرم می فرمود:

اِذا هَمَمتَ بِخَیرٍ فَبادِر فَاِنَّکَ لا تَدرِی ما یَحدُثُ(2)

هرگاه آهنگ کار خوبی کردی بشتاب زیرا نمی دانی که چه پیش خواهد آمد. و نیز امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه یکی از شما آهنگ کاری نیک یا بخششی کند در طرف راست و چپ او دو شیطان قرار گیرند پس بشتابد که آن دو شیطان او را از تصمیمش باز ندارد. (3)

ص:551


1- کافی ج2ص158
2- کافی ج2ص142
3- همان مدرک

شجاعت

أَیِّدْنَا بِعِزٍّ لَا یُفْقَدُ(1)

خداوندا ما را به عزت و اقتداری تایید کن که از دست نمی رود.

مومن باید مقتدر و شجاع باشد و در برابر غیر خدا خضوع و تعظیم نکند چرا که

وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ (2)

عزت و اقتدار از آن خدا و رسول او و مومنین است.

شجاعت از صفات برجسته اهل ایمان است همان طور که ترس و بزدلی ضعف و نقصان است و انسان را به زبونی و ذلت می کشاند.

البته فرق است بین شجاعت و دست به کارهای خطرناک و جنون آمیز زدن اسلام اجازه نمی دهد کسی بنام شجاعت کارهای غیرمنطقی و خطرساز انجام دهد.

وَلا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا (3)

با دست خویش خود را به هلاکت نیندازید. درست و نیکو عمل کنید.

پس بسیاری از بی باکی ها و حرکت های ویژه ای که بعضی به خصوص جوانان انجام می دهند و منجر به هلاکت خودشان و یا آسیب رساندن به دیگران می شود حرام و خلاف شرع مقدس است.

چنانکه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

لا ضَرَرَ وَ اِضرارَ فِی الاِسلامِ فَالاِسلامُ یَزِیدُ المُسلِمُ خَیراً وَ لا یَزِیدُهُ شَرّاً(4)

در اسلام ضرر و زیان زدن به خود و دیگران ممنوع است زیرا اسلام بر خیر مسلمان می افزاید و شری به او نمی رساند.

ص:552


1- دعای سی و پنجم صحیفه
2- منافقون 8
3- بقره 195
4- من لا یحضره الفقیه ج4ص334

بله مومنین جز از خدا نمی ترسند و در جبهه و جنگ با دشمنان شجاعانه می جنگند و با توکل بر پروردگار همواره پیروز میدان هستند.

یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ (1)

در راه خدا جهاد می کنند و از ملامت ملامتگران هراسی ندارند.

أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ(2)

بدانید که دوستان خدا نه می ترسند و نه غمگین می شوند.

امیرالمومنین علی علیه السلام از شجاعت خود می گوید:

وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إ لَیَّ اءَنْ اءَبْرُزَ لِلطِّعَانِ وَ اءَنْ اءَصْبِرَ لِلْجِلاَدِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ، لَقَدْ کُنْتُ وَ مَا اءُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَ لا اءُرْهَبُ بِالضَّرْبِ، وَ إ نِّی لَعَلی یَقِینٍ مِنْ رَبِّی ، وَ غَیْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِینِی (3)

شگفتا از من خواستند در جنگ جمل به میدان نبرد آیم و برابر نیزه های آنان قرار گیرم و ضربت های شمشیر آنها را تحمل کنم گریه کنندگان بر آنها بگریند تاکنون کسی مرا از جنگ نترسانده و از ضربت شمشیر نهراسانده است من به پروردگار خویش یقین داشته و در دین خود شک و تردیدی ندارم.

انسان شجاع زیر بار ذلت نمی رود به هر کجا انجامد و اگر فرزند امیرالمومنین علی علیه السلام امام حسن علیه السلام قلب دشمن را شکافت و سپاه مخالفین را در برابر چشمان پدر تا رومار کرد در حالی برادر ناتنی او محمد حنفیه نکرد و اگر فرزند دیگر مولایمان علی یعنی حضرت حسین علیهم السلام با تمام قوا همراه با فرزندان و اصحاب خویش در برابر ظالم زمان ایستاد و همه خسارات ظاهری را به جان خرید.

به این خاطر بود که تن به ذلت ندهد و حریت و ازادگی خویش را حفظ کند.

سر سلسله مردم آزاد حسین است***آنکس که در این ره سر و جان داد حسین است.

ص:553


1- مائده 54
2- یونس 62
3- خطبه 22 نهج البلاغه

اعلامیه از قتلگه کربلا داد***با زینب و سجاد سوی شام فرستاد

این جمله ز خون بود در آن نشریه مسطور ***باید بشر از قید اسارت شود آزاد

دلیر دلیران عالم امیرالمومنین علی علیه السلام در بیان فضایل انسان متعهد و شایسته می فرمود:

قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَی قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَی قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَی قَدْرِ غَیْرَتِهِ (1)

ارزش انسان به اندازه همت اوست و راستگویی او به میزان جوانمردی اش و شجاعت او به قدر ننگی است که احساس می کند و پاکدامنی او به اندازه غیرت اوست.

شاید برای بعضی این طور تعبیر شود که شجاعت فقط در جبهه جنگ بروز می کند و در جاهای دیگر کارایی ندارد در حالی که منحصر به جبهه و جنگ نیست.

یک بار سول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودک آیا زورمندترین و قویترین شما را معرفی نکنم؟ عرض کردند چرا ای رسول خدا فرمود: زورمندترین و قویترین شما کسی است که هرگاه خوش و خرسند باشد به گناه و نادرستی کشیده نشود و هرگاه ناراحت و ناخشنود شود ازجاده حق گویی خارج نشودو هر گاه قدرت یابد آنچه را که حق او نیست نستاند. (2)

یکی از مصادیق شجاعت پا روی هوای نفس گذاشتن و با خواهش های بی مورد نفس مخالفت کردن است. امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

اَشجَعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ(3)

شجاع ترین مردم کسی است که هوای نفسش غالب و پیروز شود.

ص:554


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 47
2- معانی الاخبار ص 366
3- غررالحکم 10591

شرح صدر

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَی حُسْنِ الذِّکْرِ، وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِیَ عَنِ السَّیِّئَةِ(1)

پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست و پا برجایم کن تا پاسخ دهم خیانت کسی را که به من خیانت کرده به خیرخواهی و پاداش دهم کسی که ترک مرا کرده به نیکی و عوض دهم کسی که محرومم نموده به بذل و بخشش و مکافات کنم هر که پیوندش را از من بریده به پیوستگی و مخالفت کنم با هر که پشت سرم بد گوید به اینکه به خوبی یادش کنم و از نیکی و احسان انسان ها سپاسگزاری کنم و از بدی دیگران چشم پوشم.

عنایت فرمودید که امام علیه السلام دقیقا چیزی را که در مجموع مطالباتش از پروردگار می خواهد همان شرح صدر و سینه فراخی است که قادر باشد تمام ناملایمتی که از ناحیه دیگران به ما می رسد عکس العمل ضدش را انجام دهد و در نهایت بردباری و متانت برخورد متقابل داشته باشد.

امام علیه السلام در عمل شرح صدر خود را به یاران نشان می داد تا بدی را چگونه پاسخ دهند یکی از بستگان حضرت خدمت آن بزرگوار آمد و بی مقدمه شروع به ناسزا گفتن کرد امام علیه السلام در جواب او چیزی نفرمود بعد از رفتنش به اصحاب روی نموده فرمد شنیدید چه گفت اینک مایلم با من بیایید تا پیش او برویم جواب مرا نیز بشنوید یاران عرض کردند حاضریم ما میل داشتیم همان جا جوابش را بدهی امام زین العابدین علیه السلام نعلین خود را برداشت و حرکت کرد و در بین راه این ایه را خواند

وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (2)

و فرو بندگان خشم و در گذرندگان از مردم خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

ص:555


1- دعای بیستم صحیفه
2- آل عمران 134

همراهان که نخست گمان دیگری داشتند دریافتند امام برای تلافی نمی رود به خانه آن مرد رسیدند و امام او را صدا زد و فرمود به او بگویید علی بن الحسین آمده است او به گمان آنکه امام علیه السلام برای تلافی آمده خود را آماده ستیز ساخت و بیرون آمد امام علیه السلام فرمود برادرم تو چند لحظه پیش نزد من آمدی و حرف هایی زدی اگر آنچه گفتی در من هست از خدا می خواهم مرا بیامرزد...و اگر آنها در من نیست از خدا می خواهم تو را بیامرزد.

سعه صدر امام مرد را شرمنده ساخت پیش آمد و پیشانی امام را بوسید و گفت آنچه گفتم در شما نبود و اعتراف می کنم که خود آنچه گفتم سزاوارترم (1)

شرح صدر برای همه لازم است برای کسانی که در مقام ارشاد و هدایت خلق خدایند بیشتر لازم است و می توان گفت رمز موفقیت در کارشان است.

حضرت موسی علیه السلام وقتی مامور شد که در برابر فرعون بایستد و با او احتجاج و مقابله کند یکی از مطالباتش از پروردگار شرح صدر بود.

اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی (2)

برو به سوی فرعون که طغیان کرده است موسی گفت پروردگارا سینه ام را گشاده کن و کارم را اسان فرما.

شرح صدر برای همه مفید است و برای کسانی که بر مسند ریاست و مدیریت جامعه هستند ابزار کار است یعنی بدون آن نمی توانند ادامه راه دهند. چون با سلیقه های متفاوت و توقعات عجیب مردم روبرو هستند پس باید همه را تحمل کنند و با سعه صدر با مشکلات دست و پنجه نرم کنند.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

آلَه الرِّیاسَه سَعَهُ الصَّدرِ (3)

ص:556


1- ارشاد مفید ص240
2- طه 24تا26
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 176

سعه صدر و تحمل سختی ها ابزار ریاست است

از صاحبان پست و مقام چه در ابعاد مادی یا معنوی که بگذریم به طور کلی شرح صدر از ویژگی های مومن است

همان بزرگوار در توصیف مومن و صفات برجسته آن می فرماید:

الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَیْ ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَیْ ءٍ نَفْساً (1)

شادی مومن در چهره او و اندوه وی در دلش پنهان است سینه اش از هر چیزی فراخ تر و نفس او از هر چیزی خوارتر است.

یک مورد دیگر در این بحث از شرح صدر امام سجاد علیه السلام نقل کنم تا انشاء الله از این نعمت همگی برخوردار شویم.

مردی به نام بیهقی درباره امام زین العابدین علیه السلام می گوید کنیز حضرت آب روی دست او می ریخت تا آماده نماز گردد ناگهان ظرف آب از دست کنیز افتاد و بر صورت امام سجاد علیه السلام اصابت نمود و صورت را مجروح کرد و حضرت سر را بلند کرد. فَقالَت اِنَّ اللهَ یَقُولُ وَ الکاظِمینَ الغَیظَ کنیز گفت: خداوند می فرماید و کسانی که غیظ خود را فرو می برند حضرت فرمود: غیظ خود را فرو بردم. کنیز گفت: وَ العافّینَ عَنِ النّاسِ آنگاه که ازخطای مردم گذشت می کنند امام فرمود: خدا از تو بگذرد. گفت وَاللهُ یِحِبُّ المُحسِنینَ خدا نیکوکاران را دوست می دارد امام فرمود: برو که تو را آزادت نمودم. (2)

ای شهان کشتیم ما خصم برون***ماند خصمی زو بتر در اندرون

قدرتی خواهم ز حق دریا شکاف***تا به سوزن بر کنم این کوه قاف

سهل شیری دان که صفها بشکند***شیر آن را دان که خود را بشکند

ص:557


1- همان مدرک شماره 333
2- المیزان ج4ص22

شرکت

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ(1)

خدا را شکر به خاطر آنچه از خود به ما شناساند و طریقه شکرگزاری اش را به ما الهام فرمود و درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود و ما را دلالت نمود که چگونه به وسیله اخلاص به مرتبه توحید و یگانگی حضرتش برسیم.

بالاترین حمد همین جاست که از خداوند تشکر کنیم که او را یکتا می دانیم و شرک و همتایی برایش قایل نیستیم.

شرک از جمله گناهان بزرگی است که هرگز بخشیده نمی شود مشرک نجس است و جایگاهش دوزخ می باشد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ (2)

ای اهل ایمان بدانید که مشرکان نجس هستند.

إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَی إِثْمًا عَظِیمًا (3)

خداوند شرکت به خود را نمی بخشد وغیر شرک را برای هر که بخواهد می بخشد و هر که برای خدا شریکی قایل شود گناه بزرگی مرتکب شده است.

مولای موحدان علی علیه السلام که خود ذوب شده در یکتایی حق بود در آخرین لحظات زندگی و در بستر شهادت می فرمود:

وَصِیَّتِی لَکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ شَیْئاً (4)

وصیت من به شما آن که به خدا شرکت نورزید.

ص:558


1- دعای اول صحیفه
2- توبه 28
3- نساء 48
4- نامه 23 نهج البلاغه

از جمله نصایح لقمان به فرزندش طبق بیان قرآن این بود:

یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (1)

فرزندم به خدا شرکت نیاور که به راستی شرکت ستمی بزرگ است.

قرآن آنقدر شرک به خدا را قبیح و زشت می شمرد که عجب ترین تعبیر را درباره آن فرموده که درباره سایر گناهان نفرموده است.

وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ(2)

و هر کس برای خدا شریک قایل شود چون آن کسی است که از آسمان فرو افتد و مرغان شکاری او را بربایند یا باد او را به مکانی دور اندازد.

حفظ توحید و یکتاپرستی تا آنجا ارزشمند است که اگر انسان موحد قطعه قطعه شود ولی لطمه ای بر ایمانش وارد نگردد سزاوار است این خطر را برای خویش بخرد.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم به ابن مسعود فرمود:

اِیّاکَ اَن تَشرِکَ بِاللهِ طَرفَهَ عَینٍ وَ اِن نُشِرتَ بِالمِنشارّ اَو قُطِّعتَ اَو صُلِبتَ اَو اُحرِقتَ بِالنّارِ (3)

مبادا آنی به خدا شرکت ورزی حتی اگر اره شوی یا تکه تکه ات کنند یا به دارت آویزند و یا به آتشت سوزانند.

در بحث شرکت دو نکته دیگر از روایات استناد می شود یکی آنکه هیچ گاه نباید از مشرک کمک گرفت و دیگر آنکه تا اجبار نباشد در کشور و شهر مشرکان نباید سکونت کرد.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

اِنّا لا نَستَعِینُ بِمُشرِکٍ(4) ما از مشرک کمک نمی گیریم.

ص:559


1- لقمان 13
2- حج31
3- مکارم الاخلاق ج2ص357
4- کنزالعمال 10887

همان بزرگوار می فرمود:

مَن جامَعَ المُشرِکَ وَ سَکَنَ مَعَهُ فَاِنَّهُ مِثلُهُ (1)

هر که با مشرک اجتماع و سکونت کند همانند او باشد.

خبیب بن یساف مردی دلیر بود و اسلام نمی آورد هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به سوی پدر بیرون شد او و قیس بن محرث که بر آیین مردم خود بودند نیز راه افتادند و در وادی عقیق به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رسیدند. خبیب غرق در آهن بود رسول خدا او را از زیر کلاه خود شناخت به سعد بن معاذ که در کنارش حرکت می کرد رو کرد و فرمود: او خبیب بن یساف نیست؟ عرض کرد چرا پس خبیب جلو آمد و تنگ ناقه رسول خدا را گرفت پیامبر به او و قیس بن محرث فرمود: شما چرا آمده اید؟

خبیب گفت تو خواهرزاده و همسایه ما هستی و ما برای غنیمت آمده ایم حضرت فرمود کسی که هم دین ما نیست نباید با ما به جنگ بیاید خبیب گفت قوم من می دانند که من مردی بسیار جنگاور و سخت گزند هستم. بنابراین برای غنیمت در کنار تو می جنگم اما اسلام نمی آورم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود نه بلکه مسلمان شو و سپس بجنگ. در محل دیگر بنام روحاء نزد پیامبر آمد و عرض کرد ای رسول خدا من به پروردگار جهانیان ایمان آوردم و گواهی می دهم که تو فرستاده خدایی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خوشحال شد و فرمود حالا به راهت ادامه بده.

او در بدر و جاهای دیگر شجاعت زیادی از خود نشان داد اما قیس بن محرث از مسلمان شدن امتناع کرد و به مدینه برگشت. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از بدر بازگشت او هم مسلمان شد و در جنگ احد شرکت کرد و کشته شد. (2)

ص:560


1- همان مدرک 11029
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج14ص110

یکی از مواردی که به شرکت پنهانی تعبیر شده آن است که در گفتار بعضی مسلمانان و حتی شیعیان با تاسف شنیده می شود مثلا وقتی مومنی کارشان را اصلاح می کند و یا رفع گرفتاری از آنها می نماید می گویند اول خدا بعد شما و اگر شما نبودید کسی گره کار مرا باز نمی کرد در حالی که همه اش خداست و غیر خدارا هم خداوند متعال مامور اجرای رفع گرفتاری ما می کند و اگر او نخواهد تمام مردم دنیا هم جمع شوند کاری از دستشان بر نمی آید.

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه

وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ (1)

و بیشتر آنان به خدا ایمان نیاورند مگر آن که مشرک باشند فرمودک مانند این که انسان بگوید اگر فلانی نبود من از بین می رفتم و اگر فلانی نبود چنین و چنان می شدم و اگر فلانی نبود خانواده ام نابود می شد مگر نمی بینی که او با این حرف ها در ملک خدا برایش شریکی قایل شده که روزیش می دهد و از او دفاع و دفع گرفتاری می کند؟

راوی می گوید عرض کردم پس بگوید: اگر خداوند به واسطه فلانی بر من منت نمی نهاد از بین می رفتم؟ فرمود آری اشکالی ندارد. (2)

در جای دیگر همان بزرگوار درباره آیه 106 سوره یوسف فرمود: یُطیعُ الشَّیطانَ مِن حَیثُ لا یَعلَمُ فَیُشرِکُ (3) ندانسته از شیطان پیروی می کند و به این سان مشرکت می شود.

شرکت پنهانی در بسیاری از تعریف و تمجیدها و تکذیب و تخریب های افراد وجود دارد مثلا من برای خوشایند و جلب توجه انسان سرمایه داری مطلبی را که حتی جنبه دینی و مذهبی دارد بگویم که روزی از وجودش استفاده کنم و خدا را روزی رسان ندانم و یا آن سرمایه دار را همراه با خدا محلل روزی بدانم و یا تعریف و تمجید و یا تکذیب و تخریب افراد را انجام دهم چون شخص تعریف شده خوشحال شود و برایم کاری

ص:561


1- یوسف 106
2- تفسیر عیاشی ج2ص200
3- کافی ج2ص397

انجام دهد گرچه فاسق و فاجر باشد و باز برای خوشایند گروهی افرادی را تکذیب و تخریب و ترور شخصیت کنم تا به اهداف مادی خود برسم اینها همگی نمونه هایی از شرک خفی و پنهانی است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

لا یَکُونُ العَبدُ مُشرِکاً حَتّی یُصَلّیَ لِغَیرِ اللهِ اَو یَذبَحَ لِغَیرِ اللهِ اَو یَدعُوَ لِغَیرِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ (1)

بنده مشرک نباشد مگر آنگاه که برای غیر از خدا نماز خواند یا برای غیر خدا ذبح کند و یا برای غیر خدای عزوجل دعوت کند.

گاه می شود که ما مردم را به جای آنکه به خدا دعوت کنیم به خود دعوت می کنیم تا مریدان بیشتر داشته باشیم و به دنیای بهتری نایل آییم.

اَلّلهُمَّ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الشِّرکِ الخَفِّیِ وَ الجَلِیِّ

شفاعت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنِی لَهُمْ قَرِیناً، وَ اجْعَلْنِی لَهُمْ نَصِیراً(2)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و مرا همنشین و یاور این دودمان قرار ده.

لازمه همنشینی با محمد و آل علیهم السلام پذیرفتن آن بزرگواران است پس باید شرایط دستگیری و شفاعت حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وعترت پاکش را در دنیا وجود آوریم تا لایق همنشینی و شفاعت آن بزرگواران گردیم.

ص:562


1- خصال ص136
2- دعای بیست و یکم صحیفه

ابتدا لازم است در اصل شفاعت عرض کنم که بنا بر نص صریح قرآن وجود دارد و کسی حق انکار آن را ندارد. این درست است که کل شفاعت در اختیار خداست ولی خداوند به عده ای از بندگان برگزیده اش اجازه شفاعت را می دهد.

قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعًا لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (1)

بگو شفاعت تماما از آن خداست فرمانروایی آسمان ها و زمین خاص اوست

سپس به نزد او باز گردانیده می شوید.

مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ (2)

کیست که جز به اجازه خدا نزد او شفاعت کند؟

یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا (3)

در آن روز شفاعت سود ندهد مگر کسی را که خداوند رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید.

لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (4)

اختیار شفاعت را ندارد مگر کسی که از جانب خدای رحمان پیمانی گرفته باشد.

عهد در آیه به چه چیز تفسیر شده که از شروط شفاعت است؟

به خود قرآن که مراجعه می کنیم وقتی بحث امامت حضرت ابراهیم علیه السلام مطرح می شود خداوند تبارک و تعالی مسئله امامت و ولایت را به صراحت عهد بیان می کند در آن هنگام که خداوند می فرماید:

إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (5)

من تو را امام مردم قرار دادم ابراهیم گفت امامت در فرزندانم نیز هست فرمود عهد من به ستمگران نمی رسد.

ص:563


1- زمر 44
2- بقره 255
3- طه 109
4- مریم 87
5- بقره 124

پس عهد خدا که همان مقام ولایت و امامت است به انسان های عادل و معصوم می رسد و آنهایی که نزد خدا چنین عهدی را دارند لایق شفاعت کردن از دیگران هستند.

امام صادق درباره کلام خدای متعال در آیه 87 سوره مریم می فرماید:

اِلّا مَن اُذِنَ لَهُ بِوِلایَهِ اَمیرالمومِنینَ وَ الاَئمَّهِ مِن بَعدِهِ فَهُوَ العَهدُ عِندَاللهِ (1)

مگر کسانی که به ولایت امیرالمومنین و امامان بعد از او اعتقاد داشته باشند و این همان عهدی است که نزد خدا دارند.

بر حسب آیات و روایات عده ای که زمینه شفاعت را در دنیا برای خود مهیا نکرده اند از ایشان شفاعت نخواهد شد.

در مرحله نخست مشرکان و کافران هستند:

وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ(2)

ما روز قیامت را دروغ می دانستیم تا آن که مرگ ما را فرا رسید پس شفاعت شفاعت کنندگان سود شان نبخشد.

در حدیثی رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

اَلشَّفاعَهُ لا تَکُونُ لِاَهلِ الشَّکِّ وَ الشِّرکِ وَ لا لِاَهلِ الکُفرِ وَ الجُحُودِ بَل یَکُونَ لِلمُومِنینَ مِن اَهلِ التَوحیدِ (3)

شفاعت برای اهل شک و مشرکان نیست و نیز برای کافران و منکران نخواهد بود بلکه شفاعت مخصوص مومنان یکتاپرست است.

گروه دوم کسانی هستند که منکر اصل شفاعتند طبیعی است کسی که در دنیا انکار شفاعت می کند در آخرت سزاوار شفاعت نیست.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

ص:564


1- بحار ج8ص36
2- مدثر 46تا48
3- بحار ج8ص58

مَن لَم یُومِن بِشفَاعَتِی فَلا اَنَالَهُ اللهُ شفاعَتِی (1)

کسی که به شفاعت کردن من ایمان نداشته باشد خداوند شفاعت مرا به او نرساند.

گروه سوم کسانی که بغض اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را در دل دارند و منکر وجودنازنین آن ذوات مقدسه هستند که در روایات تعبیر به ناصبی شده اند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

لَو اَنَّ المَلائِکَهَ المُقَرَّبینَ و الاَنبیِاءَ المُرسَلینَ شَفَعُوا فِی ناصِبٍ ما شُفَّعُوا(2)

حتی اگر فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل درباره فرد ناصبی شفاعت کننده شفاعتشان پذیرفته نمی شود.

گروه چهارم نقطه مقابل گروه سوم هستند که درباره اهل بیت غلو کرده و آنها را تا سر حد خدایی بالا برده اند آنها نیز از شفاعت محرومند.

رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

رَجُلانِ لا تَنالُهُما شَفاعَتِی: صاحِبُ سُلطانٍ عَسُوفٌ غَشُومٌ وَ غالٍ فِی الدِّینّ مارِقٌ (3)

شفاعت من به دو کس نمی رسد قدرتمند مستند و ستمگر و غلو کننده خارج شده از دین.

گروه پنجم سبک شمردگان نماز آنهایی که نماز نمی خوانند بی شک جایگاهشان جهنم است طبق آیات شریفه سوره مبارکه مدثر یَتَسَاءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِینَ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ (4)

سوال می کنند از وضع مجرمین چه کردید که در سقر جهنم جا گرفتید؟ پاسخ می دهند ما نماز نمی خواندیم.

سبک شماران نماز محروم از شفاعتند طبق بیان رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم و امام جعفر صادق علیه السلام:

ص:565


1- عیون اخبار الرضا علیه السلام ج1ص136
2- محاسن ج1ص294 و بحار ج8ص41
3- خصال ص 63
4- آیات 40 تا42

لا یَنالُ شَفاعَتِی مَنِ استَخَفَّ بِصلاتِهِ وَ لا یَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ لا وَاللَه (1)

کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت من دست نیابد و به خدا سوگند که در کنار حوض کوثر بر من وارد نشود.

امام صادق علیه السلام هنگامی که در آستانه رحلت قرار گرفت دستور داد بستگانش گرد او جمع شوند و فرمود:

اِنَّ شَفاعَتَنا لَن تَنالَ مَستَخِفًّا بِالصَّلاهِ(2)

کسی که نماز را سبک شمرد شفاعت ما هرگز شامل حالش نمی شود.

در بخش پایانی این بحث عرض کنم که همه ما محتاج شفاعت محمد و آل علیهم السلام هستیم و در دنیا خالصانه و با الحاح و اصرار از آن بزرگواران بخواهیم دست ما را بگیرند و ما را در دنیا و آخرت از خود جدا نفرمایند.

و بعد باور داشته باشیم گفته امام صادق علیه السلام را که فرمود:

اِذا کانَ یَومُ القِیامَهِ نَشفَعُ فِی المُذنِبِینَ مِن شِیعَتِنا فَامّا المُحسِنُونَ فَقَد نَجّاهُمُ اللهُ(3)

در روز قیامت ما برای شیعیان گناهکار خود شفاعت می کنیم و اما نیکوکاران را خداوند خود نجات داده است.

غیر از انبیاء و ائمه و شهدا علماء ربانی نیز توفیق شفاعت کردن از دیگران را دارند.

همان بزرگوار فرمود: چون روز قیامت شود به عابد گفته می شود به بهشت برو و به عالم گفته می شود بایست و به سبب آن که مردم را تربیت و ادب نیکو آموختی برای آنان شفاعت کن. (4)

ص:566


1- محاسن ج1ص159
2- همان مدرک
3- فضائل الشیعه ص 77
4- علل الشرایع ص 394

شکر

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا اعْتَرَفَ بِالتَّقْصِیرِ عَنْ تَأْدِیَةِ الشُّکْرِ

از جمله دعاهای حضرت زمانی که اقرار به ناتوانی در به جا آوردن شکر می کند.

اللَّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لَا یَبْلُغُ مِنْ شُکْرِکَ غَایَةً إِلَّا حَصَلَ عَلَیْهِ مِنْ إِحْسَانِکَ مَا یُلْزِمُهُ شُکْراً. وَ لَا یَبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ طَاعَتِکَ وَ إِنِ اجْتَهَدَ إِلَّا کَانَ مُقَصِّراً دُونَ اسْتِحْقَاقِکَ بِفَضْلِکَ فَأَشْکَرُ عِبَادِکَ عَاجِزٌ عَنْ شُکْرِکَ(1)

پروردگارا کسی به کمال شکرت نمی رسد مگر اینکه احسان دیگری از جانب تو شامل حالش می گردد و لازم است شکری دیگر نماید. و به طاعتی از طاعاتت نایل نمی گردد گرچه تلاش کند مگر اینکه مقصر است و مستحق فضل و کرم توست بنابراین شاکرترین بندگانت عاجز از شکر تواند.

وقتی به بیان قرآن شریف نعمت های الهی را نمی توان به شماره آورد چگونه می توان شکر نعمت هایش را به جا آورد:

وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا (2)

ولی از آنجایی که لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا (3)

خداوند بیشتر از توان انسان ها تکلیف نمی کند.

پس هر کس به اندازه توانش باید نعمت های الهی را شاکر باشد و زبان حمد و سپاسش قطع نشود. از جمله کسانی نباشد که اکثرا ناسپاسند.

إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ (4)

هنگامی که برای نعمت و صاحب نعمت احترام قایل شدیم و مناسب آن سپاسگزاری کردیم انشاء الله بنده شاکر خداییم.

ص:567


1- دعای سی و هفتم صحیفه
2- ابراهیم 34
3- بقره 286
4- بقره 243

همین که بدانیم این همه فضل و کرم از جانب خداست کمترین مرتبه شکر را به جا آورده ایم همچنان که امام صادق علیه السلام فرمود:

وَ اَدنَی الشُّکرِ رُویَهَ النِّعمَهِ مِنَ اللهِ تَعالی (1)

کمتر حد شکر این است که نعمت را از طرف پروردگار بدانی.

یکبار خداوند به حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که ای موسی اُشکُرنِی حَقَّ شُکری مرا شکر کن آنهم شکر کامل عرض کرد پروردگارا من چگونه می توانم حق شکر تو را به جای آورم در حالی که شکر هر نعمت خود نعمتی است جداگانه که باید شکرش را به جای آورم و می دانم که توفیق شکر هم از جانب خداست.

خطاب رسید ای موسی:

اَلانَ شَکَرتَنِی حِینَ عَلِمتَ اَنَّ ذلِکَ مِنِّی (2)

اینک شکر مرا به جا آوردی زیرا که دانستی که این توفیقات از جانب من است.

آثار خوشایندی بر شکر مترتب است که پس از آگاهی به آن آثار کسی حاضر نیست لب به شکایت باز کند بلکه در هر حال و وضعی که باشد همواره خدا را شاکر است.

مولایمان علی علیه السلام درباره فواید و آثار مثبت شکر می فرمود:

شُکرُ النِّعمَهِ اَمانٌ مِن حُلُولِ النِّقمَهِ الشُّکرُ عِصمَهٌ مِنَ الفِتنَهِ (3)

شکر نعمت مایه مصون ماندن از انتقام خداوند است شکر نعمت موجب محفوظ ماندن از فتنه است.

چیزی که بسیار محسوس برای اهل شکر اتفاق افتاده رشد و ازدیاد نعمت است و باور قرآنی است که فرمود:

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ (4)

ص:568


1- مصباح الشریعه ص26
2- کافی ج2ص98
3- بحار ج78ص53
4- ابراهیم 7

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گویید بر نعمت شما می افزایم و اگر ناسپاسی کنید همانا عذاب من سخت خواهد بود.

همان بزرگوار در تفسیر آیه فرمود: چون خداوند به بنده ای نعمتی دهد و بنده در دل شکر آن نعمت را به جا اورد پیش از آن که سپاسگزاری از آن را به زبان آورد مستوجب افزایش آن نعمت گردد. (1)

یکی دیگر از فواید و اثار شکر اجری است که خداوند برای بنده شاکرش در نظر گرفته اجری که بدون زحمت و رنج نصیبش می گردد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

اَلطّاعِمُ الشّاکِرُ لَهُ مِنَ الاَجرِ الصّائِمِ المُحتَسِبِ وَ المَعافِی الشّاکِرُ لَهُ مِنَ الاَجرِ کَاَجرِ المُبتَلی الصّابِرِ وَ المُعطی الشّاکِرُ لَهُ مِنَ الاَجرِ کَاَجرِ المَحرومِ القانِعِ (2)

سیر سپاسگزار اجرش همانند روزه داری است که برای خدا روزه می گیرد تندرست سپاسگزار همانند آن اجری را دارد که بیمار شکیبا و بخشنده سپاسگزار مان اجر را دارد که تنگدست قانع.

باز از صحیفه استفاده کنیم و فرازی از دعای امام سجاد علیه السلام قابل توجه کسانی که غافل از حمد و سپاس خدایند:

حمد مخصوص پروردگاری است که اگر بندگان خود را از شناخت شکرگزاری نسبت به نعمت های پی در پی و کرامات پیوسته اش محروم می کرد از نعمت های حضرت او استفاده می کردند ولی حمدش را به جا نمی آوردند و روزی آنها را وسعت می بخشید ولی شکرش را ادا نمی کردند. و اگر از حمد و شکرش محروم می ماندند از مرز و حدود انسانیت خارج شده و در گروه چهار پایان قرار می گرفتند و آن می شدند که در کتاب

ص:569


1- امالی طوسی ص580
2- کافی ج2ص94

محکم خود ایشان را توصیف فرموده است نیستند جز چهارپایان و بلکه از آنها گمراهترند. (1)

شکایت

اَللّهُمَّ لَا أَشْکُو إِلَی أَحَدٍ سِوَاکَ، وَ لَا أَسْتَعِینُ بِحَاکِمٍ غَیْرِکَ، حَاشَاکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَةِ، وَ اقْرِنْ شِکَایَتِی بِالتَّغْیِیرِ(2)

الها به هیچ کس جز تو شکایت نمی کنم و از هیچ حاکمی غیر تو کمک نمی طلبم که پاکیزه ای تو پس بر محمد و آل او درود فرست و دعایم را به اجابت قرین ساز و شکایتم را به تغییر وضعم همراه کن.

شکایت از اوضاع زمانه و مردم به خدا بردن درست است همچنان که در آموزه های ائمه طاهرین و به خصوص امام سجاد علیه السلام مشاهده می شود ولی شکایت از خدا کردن که این چه زندگی است برای ما مقرر کردی و از حوادث پیش آمده معترض بودن غلط است.

در مناجات الشاکین همان بزرگوار شکایت بر خدا می برد از وضع و حال خود درخواست اصلاح می کند و البته او منزه از این حرف هاست بلکه به ما می آموزد که چگونه با خدای خویش گفت و گو کنیم و ادب در دعا و مناجات را به ما می آموزد:

اِلَهی إِلَیک أَشْکو نَفْسا بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَی الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِیک مُولَعَةً وَ لِسَخَطِک مُتَعَرِّضَةً......إِلَهِی أَشْکو إِلَیک عَدُوّا یضِلُّنِی وَ شَیطَانا یغْوِینِی قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْوَاسِ صَدْرِی ......إِلَهِی إِلَیک أَشْکو قَلْبا قَاسِیا مَعَ الْوَسْوَاسِ مُتَقَلِّبا .......وَ کنْ لِی عَلَی الْأَعْدَاءِ نَاصِرا وَ عَلَی الْمَخَازِی وَ الْعُیوبِ سَاتِرا وَ مِنَ الْبَلاءِ [الْبَلایا] وَاقِیا وَ عَنِ الْمَعَاصِی عَاصِما بِرَأْفَتِک وَ رَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

ص:570


1- فرقان 24 دعای اول صحیفه
2- دعای چهاردهم صحیفه

پروردگارا به تو شکایت می آورم از نفسی که به بدی بسیار امرکننده است و به خطا کاری بسیار شتابنده است و به نافرمانی هایت بس حریص و خود را در معرض غضب تو قرار داده ...خدایا به تو شکایت می آورم از دشمنی که گمراهم می کندو از شیطانی که فریبم می دهد همانی که سینه ام را از وسواس پر کرده پروردگارا بتو شکایت می آورم از دلی که گرفتار قساوت شده و به تو وسواس زیر و زبر گشته الها مرا در برابر دشمنانم یاری کن و بر رسوایی ها و عیب ها پرده کش و از بلاها حفظ و از گناهان باز دار به مهر و رحمتت ای مهربان ترین مهربانان.

یا در دعای افتتاح شکایت بر خدا می بریم از نبود پیامبرمان و غیبت امام زمانمان و عرضه می داریم که:

اَللّهُمَّ اِنّا نَشکُو اِلَیکَ فَقَد نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ آله و غَیبَهَ ولِیِّنا وَ کَثرَهَ عَدُوِّنا وَ قِلَّهَ عَدَدنا وَ شِدَّهَ الفِتَنِ بِنا وَ تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَینا فَصَلِّ عَلی مُحَمَّد و آلِهِ (1)

خدایا بر تو شکایت می آوریم از فقدان پیامبرمان که درود تو بر او و آلش باد و نیز از غیبت سرپرستمان و امام زمانمان و زیادی دشمنانمان و کمی عددمان و از فشار آشوب ها به ما و از تظاهر زمان بر علیه ما خدایا بر محمد و الش درود فرست.

قرآن هم به ما می آموزد که شکایت بر خدا بریم نه آنکه از خداوند متعال شکایت کنیم.

قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (2)

گفت من از غم و اندوه خود تنها به خدا شکایت می برم و از عنایت خدا آن می دانم که شما نمی دانید.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اِذا ضاقَ المُسلِمُ لا یَشکُونَّ رَبَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لیَشکُ اِلی رَبِّهِ الَّذی بِیَدِهِ مَقالِیدُ الاُمورِ وَ تَدبِیرُها (3)

ص:571


1- مفاتیح الجنان محدث قمی
2- یوسف 86
3- بحار ج72ص326

هرگاه مسلمان در تنگنا و سختی افتد نباید از پروردگار خود شکایت کند بلکه باید به درگاه پروردگار خویش که زمام و تدبیر امور به دست اوست شکایت برد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از چیزی سخن می گوید که امروزه از زبان عده ای خدا ناسپاس می شنویم چون هر وقت احوال آنان را پرسیدیم گله از روزگار و معیشت خود کرده و معترض بوده اند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چنین فرمود:

یَاتِی عَلی النّاس زَمانٌ یَشکُونَ فِیهِ رَبَّهُم قالَ الرّاوِی قُلتُ: وَ کَیفَ یَشکُونَ فِیهِ رَبَّهُم؟ قالَ: یَقولُ الرَّجُلُ : وَ اللهِ ما رَبِحتُ شَیئاً کَذا وَ کَذا وَلا آکُلُ وَ لا اَشرَبُ اِلّامِن رَاسِ مالی وَ یحَکَ! وَ هَل اَصلُ مالِکَ وَ ذِروَتُهُ اِلاّ مِن رَبِّکَ؟! (1)

روزگاری بر مردم می آید که از پروردگار خود شکایت می کنند (راوی گوید) عرض کردم چگونه از پروردگارشان شکایت می کنند؟ فرمود شخص می گوید به خدا سوگند که مدت هاست کمترین استفاده ای نکرده ام و فقط از سرمایه ام می خورم وای بر تو آیا سرمایه تو جز از پروردگار توست؟

همان بزرگوار فرمود:

خداوند به برادرم عزیر پیامبر وحی فرمود که ای عزیر اگر مصیبتی به تو رسد از من نزد آفریدگانم شکایت مکن زیرا که از جانب تو مصیبت های زیادی به من رسیده و من نزد فرشتگانم از تو شکایت نکرده ام ای عزیر به اندازه تاب و توانت بر عذاب من مرا نافرمانی کن. (2)

توجه دارید که امثال عزیرها منزه از گناه و رفتن در عذاب الهی هستند معمولا این خطاب ها به انسان هایی است از مقام عصمت دورند. آنها بشنوند و عبرت گیرند.

ص:572


1- کافی ج2ص312
2- کنزالعمال 32441

شکم پرستی

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْکَفَافِ (1)

خدایا به تو پناه می برم از حدی که اسرافکارانه بخورم و کفاف و به اندازه خواستن را از کف بدهم.

مسرفانه خوردن یعنی شکم پرستی و شکم بارگی شک نیست که موجود زنده برای ادامه زندگی نیاز به غذا دارد. اما حد و مرز آن باید مشخص باشد پر خوردن و آشامیدن و اصولا بی ضابطه خوردن نه معقول است و نه شرعی است چون به سلامت جشم و روان آسیب می رساند.

قرآن بهترین و جامع ترین دلالت و راهنمایی را در بیانی بسیار کوتاه در این زمینه فرموده است.

کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (2)

بخورید و بیاشامید و لیکن اسراف نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد شکم پرست به کسی می گویند که هم پرخوری کند و هم برای پر کردن شکم عزت و شرافت انسانی خویش را زیر سوال ببرد و برای خوردن و آشامیدن بی آبرویی کند.

درباره مضرات پرخوری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

کُل وَ اَنتَ تَشتَهِی وَ اَمسِک وَ اَنتَ تَشتَهِی (3)

وقتی اشتهای به خوردن داری بخور و زمانی که هنوز اشتها به خوردن داری از خوردن دست بکش.

مولایمان علی علیه السلام فرمود:

قَلَّ مَن اَکثَرَ مِنَ الطَّعامِ فَلَم یَسقُم(4)

کم اتفاق می افتد کسی پرخوری کند و بیمار نشود.

همان بزرگوار فرمود:

ص:573


1- دعای هشتم صحیفه
2- اعراف 31
3- بحار ج62ص283
4- غررالحکم 2639

اِیّاکَ وَ البِطنَهِ فَمَن لِزمَها کَثُرَت اَسقامُهُ وَ فَسَدَت اَحلامُهُ (1)

از پرخوری بپرهیز که هر کس پیوسته پرخوری کند دردهایش فراوان شود و خواب های پریشان ببیند.

یک بار طبیبی نصرانی خدمت امام صادق علیه السلام شرفیباب شد و عرض کرد ای پسر رسول خدا آیا در کتاب پروردگار شما و سنت پیغمبرتان از طب چیزی ذکر شده فرمود آری در کتاب خدا این آیه آمده:

کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا

بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید و پیغمبرمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرموده:

اَلحَمِیَّهُ مِنَ الاَکلِ رَاسُ کُلِّ دَواءٍ وَ الاِسرافُ فِی الاَکلِ رَاسُ کُلِّ داءٍ

خودداری از غذا سرآمد و بیشترین دارو است برای صحت زیاده روی در خوراک نیز مایه و سبب همه امراض است.

مرد نصرانی از جا حرکت کرده و گفت:

وَاللهِ ما تَرَکَ کِتابُ رَبِّکُم وَ لا سُنَّهُ نَیِبِّکُم شَیئاً مِنَ الطِّبِّ لَجالِینُوس (2)

به خدا سوگند کتاب خدا و سنت پیغمبر شما جایی برای طب جالینوس نگذاشته

اشتباه نشود فرق است بین پرخوری و خوب خوردن شاید بعضی فکر کنند غذای مقوی و خوب خوردن شکم پرستی است در حالی که این طور نیست اگر کسی غذای مفید و پرانرژی میل کند و اندازه را رعایت نماید هیچ اشکال شرعی و طبی ندارد.

امام صادق علیه السلام به ابوالسفاتج دستور می دهد که به چه نحو تغذیه کند.

اَلخُبُزِ وَ اللَّحمِ وَ اللَّبَنِ وَ الزَّیتِ وَ السَّمَنِ مَرَّهً ذا وَ مَرَّهً ذا(3)

ص:574


1- همان مدرک 2639
2- انوار نعمانیه ص226
3- بحار ج15ص201

نان و گوشت و شیر و روغن و زیتون و روغن حیوانی گاهی از این و گاهی از آن بخورد.

قرآن هم اجازه نمی دهد جسم را ناتوان گذاریم و از خوردن غذاهای حلال خود را منع کنیم.

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ (1)

بگو چه کسی زینت هایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است.

الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ به انواع روزی ها اطلاق می شود از هر چه که انسان استفاده می کند و پاکیزه است و باعث قدرت و استحکام می شود.

نتیجه آنکه شکم را پر از غذا نکنیم و در حد معمول از چیزهای حلال و مقوی استفاده کردن مشروع و معقول است.

امام سجاد علیه السلام درباره حق شکم می فرمود:

وَ اَمّا حَقُّ بَطنِکَ فَاَن لا تَجعَلَهُ وَ عاءً لِقَلِیلٍ مِنَ الحَرامِ وَ لا لِکَثیرٍ وَ اَن تَقتَصِد لَهُ فِی الحَلالِ (2)

حق شکم بر تو این است که آن را ظرف چیزهای حرام چه کم و چه زیاد قرار ندهی و در چیزهای حلال هم میانه روی را پیشه کنی.

و مولایمان علی علیه السلام درباره شکم بارگی فرمود:

وَ اِیّاکُم وَ البِطنَهَ فَاِنَّها مَقساهٌ لِلقَلبِ وَ مَکسَلَهٌ عَنِ الصَّلاهِ وَ مَفسَدَهٌ لِلجَسَدِ(3)

از پرخوری دوری کنید که موجب قساوت قلب تنبلی در نماز و سبب تباهی بدن است.

ص:575


1- اعراف 22
2- تحف العقول ص186
3- غررالحکم 2742

شگفتی های آفرینش

ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَی مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً(1)

خدایی که با دست قدرتش خلق موجودات را بنیان گذاشت و با اراده اش مخلوقات را اختراع نمود.

یکی از راه های خداشناسی توجه به شگفتی های آفرینش است موجودات و مخلوقات خداوند که با دست قدرتش بدون کمک گرفتن از هیچ کس ابتداعا خلق شدند و با اراده حضرتش اختراع گردیدند.

اگر به هدایت های مخفی و تکوینی پروردگار دقت کنیم خوب درک می کنیم که خدای مخترع با چه ظرافت هایی موجودات را خلق فرموده و انسان مبهوت چیره دستی حضرت او می گردد.

امیرالمومنین علی علیه السلام به شگفتی های آفرینش بعضی از موجودات الهی اشاره دارد که به ترجمه گفتار حضرت اکتفا می کنم تا شاید دراین ره گذر دل هایمان به عظمت و کبریای باری تعالی بیشتر توجه کند و بر معرفت ما نسبت به ذات لا یزال الهی بیفزاید.

درباره خفاش این مخلوق شگفت انگیز پروردگار می فرماید از لطایف و شگفتی های پروردگار که از پیچیدگی های حکمت او سرچشمه می گیرد و پیش روی ماست آفرینش خفاش است روشنایی روز که روشنی بخش هر دیده است دیده آنها را می بندد تاریکی شب که هر چشمی را از دید می اندازد دیده آنها را باز می کند این چگونه است که چشم خفاش کم بین است و نمی تواند از نور خورشید درخشان استفاده کند نوری که به توسط آن راه هایی خویش را پیدا کند و از پرتو خورشید درخشان استفاده کند نوری که به توسط آن راه های خویش را پیدا کند و از پرتو خورشید به هر کجا که می خواهد برود؟!

و چگونه است که پروردگار با درخشیدن خورشید آنها را از رفتن به مکان هایی که نور هست منع نموده و آنها را در آشیانه هایشان که نوری وجود ندارد پنهان نموده؟

ص:576


1- دعای اول صحیفه

بنابراین خفاش ها در روز چشم ها را روی هم می گذارند و شب را چراغ قرار داده و برای کسب روزی تلاش می کنند و تاریکی شدید شب مانع از دیدنشان نمی شود و هنگامی که خورشید نور خود را می گستراند و روشنایی آن بر خانه های سوسمارها می رسد پلک ها را بر اطراف چشم هایشان می نهند و به آنچه در تاریکی شب ها پس اندازه کرده کفایت می نمایند.

پس منزه است خداوندی که شب را ارتزاق و روز را وسیله آرامش آنها قرار داده و از گوشت های بدنشان بر ایشان بال هایی قرار داد که در مواقع لزوم با آنها پرواز کنند گویا بال هایشان مثل لاله های گوش است که دارای پر و استخوان نیست ولی جای رگ ها را در آن آشکارا می بینی.

خفاش دو بال دارد که نازک نیستند تا پاره شوند و کلفت نیستند تا سنگین باشند و مانع از پرواز شوند. پرواز می کند در حالی که بچه اش به او چسبیده و پناهنده شده اگر بنشیند می نشیند و اگر بالا رود بالا می رود از او جدا نمی شود تا آن موقع که اندامش نیرومند گردد تا بال او قدرت برخاستن را پیدا کند و بداند راه زندگی چیست؟ و چگونه باید زندگی کرد؟

پس پاک و منزه است پروردگار که پدید آورنده هر آفریده است بی آنکه نمونه و مثالی از خلقت از غیر او وجود داشته و باقی مانده باشد. (1)

درباره شگفتی های آفرینش طاووس می فرماید:

پروردگار مخلوقات خود را به وجود آورد بعضی جاندار و بعضی بی جان گروهی بی حرکت و جمعی متحرک و برای صنعت لطیف و قدرت عظیم خود شاهد های روشنی قرار داد. از همه آن مخلوقات شگفت انگیزتر آفرینش طاووس است که آن را در استوارترین شکل آفرید و رنگ آمیزی آن را در بهترین نوع تربیت داد با بالی که استخوان و رگ آن به هم پیوسته اند با دمی که محل کشیده شدن آن بر زمین طولانی است هرگاه

ص:577


1- نهج البلاغه خطبه 154

که به سوی ماده اش حرکت می کند دمش را باز می کند و بلند می نماید تا آن حد که بر سرش سایه می افکند گویا بادبان کشتی است که کشتی بان آن را جایی به جای دیگر می گرداند. طاووس به رنگ های خود می نازد و آرام آرام دم خود را به این طرف و آن طرف می برد و چون خروس با جفت خود می آمیزد و همچون حیوان نری که از شهوت به هیجان آمده با ماده اش نزدیکی میکند آنچه در این باره گفتم خود باید ببینی و این نقل من مثل روایتی نیست که سندش ضعیف و نادرست باشد.

و اگر آن طور باشد که گمان می کنند که طاووس نر ماده را آبستن می کند به وسیله اشکی که از دیده می ریزد و در اطراف پلک هایش جمع می شود و ماده آن را با منقارش می خورد آنگاه تخم می گذارد. تخمی که از آمیزش با نر به وجود نیامده و از اشک دیده نر است. آیا شگفت آورتر از طاووس کلاغ نیز نیست که می گویند باگذاشتن طعمه به منقار ماده کلاغ ماده بارور می گردد.

سپس امام علیه السلام درباره طاووس می فرماید: تصور می کنی استخوان پرهایش از میل های نقره ای است و تصور می کنی آنچه بر سر بال هایش روییده مثل گردنبندی از طلای ناب است و یا از تکه های زبرجد است. و اگر آن را با روییدنی های روی زمین مقایسه کنی گویی گل های بهاری است که از این سو و آن سو چیده شده و اگر آن را با لباس ها تشبیه کنی خواهی گفت مانند لباس های پرنقش و نگار دلرباست و یا چون برد یمانی زیباست اگر به زیورها تشبیه کنی مانند نگین های رنگارنگ است که در میان نقره زینت یافته به جواهر است.

طاووس هنگام راه رفتن دلشاد و پرناز می رود و با دقت به پر و بالش می نگرد و از زیبایی پوششی که بر تن دارد و رنگ های گوناگون سر و گردنش قهقه سر می دهد و هنگامی که به پاهای خود می نگرد بانگی بر آورد که گویی گریه می کند و چنان ناله و زاری می نماید

ص:578

مثل آن ک کسی را به یاری می طلبد و فریادش صادقانه است. زیرا پاهای او همانند خروسی است که از پدر و مادر هندی و ایرانی به وجود آمده باریک و بی تناسب است و از گوشه ساق پاهای او یک برآمدگی مانند خاری روییده است در اطراف گردنش پرهای کوچکی سبزرنگ و رنگ آمیزی شده می باشد.

گردن طاووس مثل لوله آفتابه کشیده و بلند است از جای فرو رفتن گردن به سر تا زیر شکم او به رنگ سبز تند است چون وسومه یمانی و یا مانند لباس ابریشمی که مثل آینه غبار گرفته شفاف و صیقل داده شده است و یا با چادری سیاه سرو گردن خویش را پوشیده و جز آنکه گمان برد رنگ او در اثر پاکی و صفای زیاد با سبز تند آمیخته شده است هرگاه در مویی از موهایش دقت کنی مثل آن است که گل سرخی را تماشا می کنی دوباره نگاه کنی سبز زبرجد می بینی و گاهی زرد طلایی حالا با این شگفتی ها افراد هوشمند و دقیق چگونه می توانند این زیبایی را توصیف کنندو یا چگونه عقل های نهفته آن را درک مینمایند و یا سخنان توصیف کننده چگونگی آن را به نظم می آورند و حال آن که تصورات از درک کوچکترین اجزای این حیوان عاجزند.

پس منزه است پروردگاری که عقل ها را از وصف آفریده هایش که پیش دیده ها جلوه گرند مقهور داشته است. در صورتی که چشم ها می بینند که آنها در اندازه معین و با اندام رنگ آمیزی شده به وجود آمده اند ولی زبان ها از بیان حقیقت چگونگی آن ناتوان است و قادر به شرح وصف آن نیست. (1)

و مولایمان درباره خلقت ظریف و لطیف مورچه با مقدمه ای می فرماید: اگر در عظمت قدرت و فروانی نعمت پروردگار می اندیشیدند به راه راست باز می گشتند و از عذاب آتش می ترسیدند ولی دل ها بیمار و دیده ها معیوب است آیا به موجودات کوچک نمی نگرند تا ببینند خداوند تبارک و تعالی چگونه ساختمان خلقتشان را محکم ساخته و

ص:579


1- نهج البلاغه خطبه 164

آنها را دارای ترکیبی استوار قرار داده به آنها در عین کوچکی گوش و چشم عطا فرموده و برای آنها استخوان و پوست قرار داده است.

به مورچه با اندام کوچک و هیئت لطیفش بنگرید که نه با چشم به خوبی دیده می شود و نه با اندیشه به طور شایسته درک می گردد. نگاه کنید که این حیوان چگونه روی زمین دست و پا می زند و برای جمع آوری روزی خود خود را روی زمین می کشد. دانه را به لانه خود منتقل می کند و آنها را در قرارگاه خود آماده نگاه می دارد در تابستان برای زمستان ذخیره میکند در ایام توانایی برای روزهای ناتوانی اش پس انداز می نماید.

خداوند تبارک و تعالی روزی او را به عهده گرفته و بر طبق نیاز او به او روزی بخشیده است خدای منان و پاداش دهنده از او غافل نیست و او را محروم نمی فرماید. گرچه بر سنگی صاف و خشک و یا خالی از رطوبت باشد اگر در مجرای خوراک او بنگری و به قسمت بالا و پایین بدن او بیندیشی و در آنچه در اطراف شکم و اندرون آن قرار دارد و به آنچه در سر اوست از قبیل چشم و گوش فکر کنی به طور جدی از خلقت او به شگفت خواهی آمد و برای توصیف آن به رنج می افتی.

پس بزرگ است خدایی که مورچه ها را روی پاهایشان استوار کرد و آنها را روی ستون های بدنشان برقرار ساخت خدایی که در خلقت مورچه از هیچ کس کمک نگرفت و کسی قادر نیست آن را خلق کند همان بزرگوار در ادامه همین خطبه می فرماید:

اگر برای رسیدن به آخرین مرحله تفکرات تمام راه هایی را که فکرت به آن می رسد بروی جز این نیست که تو را به مرتبه ای می رساند که بفهمی آفریننده مورچه همان آفریننده درخت تنومند خرماست. به خاطر دقتی که جدا جدا در خلقت هر موجودی به کار رفته است و به خاطر آن که به دست آوردن تفاوت در آفرینش هر موجودی بین بزرگ و لطیف و سنگین و سبک و نیرومند و ضعیف و همچنین بین آسمان و هوا و بادها و آب تفاوتی وجود ندارد.

ص:580

نگاهی به خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ بینداز و اختلاف این شب و روز و جوشش این دریاها و فراوانی کوه ها و بلندی این قله ها و اختلاف لغات و زبان های گوناگون را مشاهده کن و درباره آنها فکرت را به کار انداز.

پس وای بر کسی که تناسب و اندازه دهنده و مدبر این اشیاء را انکار نماید. گروهی خیال کردند که آنها مثال گیاه خودرو هستند که نه برای پرورش آنها به کشاورزی نیاز است و نه برای اختلاف و تفاوت چهره هایشان چهره پردازی لازم است و برای ادعای خود دلیل قانع کننده ای ندارند و برای باطلی که در ذهن خود قرار داده اند تحقیق نکرده اند آیا می شود بنایی بدون بنا باشد؟ و یا جنایتی بدون جانی باشد؟

اگر خواستی درباره ملخ صحبت کن که پروردگار بر او دو چشم سرخ رنگ خلق فرموده و دو حدقه چون چراغ درخشان برایش قرار داده گوشش را ناپیدا و دهانش را متناسب آفریده و حتی نیرومند و دندانی که به وسیله آن گیاه را چیده و جدا می کند و دو پا مانند داس به او عطا کرده است کشاورزان از ملخ درباره زراعتشان نگرانند و قادر به دفع آن نیستند اگرچه با هم اتفاق نظر داشته باشند. تا اینکه وارد زراعت شوند و خود را از آنچه کشت شده سیر کنند در حالی که همه اندامشان به اندازه یک انگشت باریک نمی باشد.

پس بزرگ است خدایی که آنچه در آسمان ها و زمین هست خواه از روی کراهت و خواه از روی میل و رغبت بر او سجده می کنند و با گونه و صورت به خاک می افتند و از سر تسلیم و ضعف اطاعت او می نمایند و از ترس خشم از او فرمانبری می نمایند.

پس پرندگان در تسخیر فرمان اویند که خداوند شماره پرها و نفس هایشان را می داند و پای آنها را معین فرموده و جنس های آنها را به شماره درآورده است.

این کلاغ است این عقاب است این کبوتر است این شترمرغ است خداوند هر پرنده ای را به اسمش خواند و روزی او را به عهده گرفته است ابر سنگین و پرباران را پدید

ص:581

آورد و بارانش را ریزان نمود و بهره هر مکانی را از زمین از آن باران تعیین فرمود و زمین را بعد از خشکی آبیاری کرد و بعد از خشکسالی از آن گیاه رویانید. (1)

شوق

أَللَّهُمَّ یَا مَنْ لا یَصِفُهُ نَعْتُ الْوَاصِفِینَ، وَیَا مَنْ لاَ یُجَاوِزُهُ رَجَاءُ الرَّاجِینَ، وَیَا مَنْ لاَ یَضِیعُ لَدَیْهِ أَجْرُ الْمُحْسِنِینَ، وَیَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَی خَوْفِ الْعَابِدِیْنَ، وَیَا مَنْ هُوَ غَایَةُ خَشْیَةِ الْمُتَّقِینَ(2)

خدایا ای کسی که توصیف کنندگانت قادر به وصفت نیستند و ای آنکه امید امیدواران از او تجاوز نمی کند و ای کسی که در محضرش اجر نیکوکاران ضایع نمی گردد و ای آنکه اهل عبادت از او بیم دارند و اهل تقوی از او در خوف و خشیت می باشند.

نتوان به قلم نوشت شوقش***گر پیر فلک شود از بیم

امام سجاد علیه السلام در مناجات المحبین شوق و ذوق خود را به خداوند این چنین اعلام می دارد:

یا مُنی قُلُوبِ الْمُشْتاقینَ وَ یا غایةَ امالِ الْمُحِبّینَ

ای خدایی که در قلب مشتاقانت جای گرفته ای و غایت آرزوی عاشقانت هستی.

وَ انْظُرْ بِعَینِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ اِلَی، وَ لا تَصْرِفْ عَنّی وَجْهَک

خدایا با چشم محبت و لطفت بر من بنگر و از من روی برمگردان.

در هر کاری اگر شوق و ذوق نباشد حرکت و ترقی ندارد در سیر الی الله و معرفت پروردگار و معارف دینی و ولایی شوق و ذوق است که وسیله خوبی برای رسیدن به مقصد می شود.

ص:582


1- نهج البلاغه خطبه 227
2- دعای سی و یکم صحیفه

عبادتی که از سر شوق انجام می گیرد قال و حال را با هم دارد و عبادتی که از روی بی میلی و اکراه باشد فقط قال است.

امامان معصوم علیهم السلام از فرط شوقشان به پروردگار وقتی به نماز و یا مقدمات نماز مشغول می شدند حال و هوای دگری پیدا می کردند.

وَ کانَ اَمیرَالمُومِنین عَلی علیه السلام اِذا اَخَذَ فِی الوُضُوءِ یَتَغَیَّرُ وَجهُهُ مِن خِیفَهِ اللهِ تَعالی (1)

هرگاه امیرالمومنین علی علیه السلام شروع به گرفتن وضو می کرد از ترس خدا رنگ رخسارش برمیگشت.

در روایت دیگر آمده که هرگاه حضرت به نماز می ایستاد مانند بنایی استوار با ستونی راست نکان نمی خورد. گاهی اوقات در حال رکوع یا سجده از بس آرام بود و کوچکترین حرکتی نمی کرد پرنده بر پشت آن حضرت فرود می آمد. هیچ کس طاقت تقلید از نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را نداشت جز علی بن ابی طالب و علی بن الحسین علیهما السلام (2)

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در ضمنب بیان ستمی که بر اهل بیت علیهم السلام خواهد رفت فرمود دخترم فاطمه سرور زنان سراسر عالم است هرگاه در محراب خود در برابر پروردگارش جل جلاله بایستد نورش برای فرشتگان آسمان می درخشد همچنان که نور ستارگان برای زمینیان می درخشد و خدای عزوجل به فرشتگانش می فرماید:

یا مَلائِکَتِی اُنظُرُوا اِلی اَمَتِی فاطِمَه سَیِّدَه اِمائِی قائِمَهٌ بَینَ یَدَی تَرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خِیفَتِی وَ قَد اَقبَلَت بِقَلبِها عَلی عِبادَتِی اُشهِدُکُم اَنّی قَد اَمَنتُ شیعَتُها مِنَ النّارِ (3)

ص:583


1- بحار ج41ص17
2- دعائم السلام ج 1ص159
3- بحار ج43ص172

ای فرشتگان من به بنده من فاطمه بنگرید بانوی بندگان من در برابرم ایستاده است و عضلاتش از ترش من می لرزد او با دل خویش به عبادت من روی آورده است شما را گواه می گیرم که شیعیان او را از آتش ایمن کردم.

در روایت آمده امام حسن علیه السلام ذوق و شوقش آنچنان بود که وقتی به نماز می ایستاد در برابر پروردگارش عضلاتش می لرزید و هرگاه سخن از بهشت و دوزخ به میان می آمد همچون مار گزیده به خود می پیچد. (1)

آری سالکان الی الله همچون رهبران معصوم خود شوق و ذوق بندگی حضرت حق را به طور دایم در سر می پرورانند و از التهابی که در رفتار روزانه و سوز و ناله شبانه دارند کاملا مشهود و قابل درک است.

شوقشان به خدا تا حدی است که حاضرند به عذاب الهی صبر کننداما حاضر نیستند در غم فراق یار بسوزند.

کَیفَ اَصبِرُ عَلی فِراقِکَ خدایا چگونه فراقت را صبر کنم.

فَهَبنِی یا اِلهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ وَ رَبِّی صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیفَ اَصبِرُ عَلی فِراقِکَ

خدای من بر من لطف کن ای آقا و مولا و پروردگارم من اگر بر عذاب تو صبر کنم چگونه فراق و جدایی با تو را تحمل نمایم؟

حدیث روضه رضوان و نار نیرانش***حکایتی است از اوضاع هجرانش

پاک باختگان حضرت حق به خوب جایی اظهار شوق می کنند برخلاف دنیاداران و جاه طلبان که دل به زرق و برق دنیا و پست و مقام عشق می ورزند در حالی که آن ماندنی و جاوید است همان طور که خدا ازلی و ابدی است و این فانی شدنی و رو به زوال است و برای هیچ کس نمی ماند.

ص:584


1- بحار ج43ص347

شهوت

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ .......وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَکَةِ الْحَمِیَّةِ وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَی(1)

خداوندا به تو پناه می برم .... از اصرار در شهوترانی و تسلط تعصب جاهلی و پیروی از هوای نفس

لغت شهوت از اشتها و میل گرفته شده در آن هنگام که نفس هیجان به رسیدن چیزی را پیدا می کند شهوت است و انواع و اقسامی دارد و منحصر به شهوت جنسی نیست بر همین اساس قرآن شهوات را در موارد متعدد بیان می کند:

زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (2)

برای مردم دوست داشتنی ها از زنان و فرزندان و ثروت های زیاد از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهارپایان و زراعت در نظر زیبا می آید و اینها سرمایه های زندگی دنیاست و سرانجام خوب پیش خداست.

ملاحظه می فرمایید که بعد از مورد اول که اشاره به شهوت جنسی بقیه موارد علاقه شدید به فرزندان ثروت و طلا و نقره و مرکب های ممتاز که امروز بسیاری به وسیله نقلیه و قیمت بالا و رنگ آن تمایل شدید نشان می دهند و سایر چیزها که از نوع تجملات و تشریفات زندگانی دنیاست.

بعضی شهوت جاه و مقام دارند و برای رسیدن به آن به هر وسیله ممکن متمسک می شوند و گاه دین و کرامت انسانی خود را فدای حب جاه خویش می کنند و چون وام دار حزب و گروه خود هستند ناحق را حق و حق را ناحق جلوه می دهند و باطل را تایید

ص:585


1- دعای هشتم صحیفه
2- آل عمران 14

می کنند در حالی که اگر همان پست و مقام را با انگیزه الهی و قصد قربت به حق تعالی و خدمت به بندگان باری تعالی برگزینند بالاترین عبادت را انجام داده اند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

اِنَّ اللهَ تَعالی لَیسالُ العَبدَ فِی جاهِهِ کَما یَسالُ فِی مالِهِ فَیَقُولُ: یا عَبدِی رَزَقتُکَ جاهًا فَهَل اَعَنتَ بِهِ مَظلُومًا اَو اَغَثتَ بِهِ مَلهُوفًا؟(1)

همان گونه که خداوند درباره دارایی بنده از او سوال می کند درباره مقام و موقعیتش نیز سوال می نماید و می فرماید بنده من من به تو مقام و موقعیت روزی کردم آیا به وسیله آن ستمدیده ای را یاری رساندی یا فریاد خواه غمزده ای را کمک کردی؟

امام صادق علیه السلام درباره خطر شهوت ثروت و مقام می فرمود:

حمله دو گرگ درنده به یک رمه بی چوپان که یکی از اول رمه و دیگری از آخر آن حمله کنند زیانبارتر از حب جاه و مال برای دین مسلمان نیست. (2)

خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه مریم پس از نقل قضایا و حکایاتی از زکریا و مریم و عیسی و ابراهیم و موسی و اسماعیل صادق الوعد و ادریس آنگاه می فرماید:

أُولَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا (3)

آنها پیامبرانی بودند از فرزندان آدم و از فرزندان کسانی که همراه نوح سوار کشتی کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسماعیل و ما همه را مشمول نعمت های خویش قرار دادیم و از کسانی که هدایت کردیم و انتخاب نمودیم وقتی آیات رحمت برای آنها تلاوت شود به خاک افتاده و سجده می کنند و اشک می ریزند.

ص:586


1- مستدرک الوسائل ج12ص429
2- کافی ج2ص315
3- مریم 58

سپس از نسل بعد آنها سخن به میان می آورد که گرفتار شهوات شده و نماز را ضایع کردند.

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا (1)

بعد از آنها کسانی جایگزین شدند که نماز را ضایع کرده و از شهوت ها پیروی نمودند که به زودی مجازات گمراهی خود را خواهند دید.

امیرالمومنین علی علیه السلام ریشه اکثر گناهان و فسادها را شهوت ها می داند.

ابتدا حضرت جمله ای را از بیان نورانی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که فرمود:

اِنَّ الجَنَّهَ حُقَّت بِالمَکارِهِ وَ اِنَّ النّارَ حُقَّت بِالشَّهَواتِ

کسب بهشت با دشواری ها همراه است و آتش جهنم از هوس ها و شهوت ها است.

آنگاه می فرماید:

وَ اعلَمُوا اَنَّهُ ما مِن طاعَهِ اللهِ شَیءٌ اِلّا یَاتِی فِی کُره وَ ما مِن مَعصِیَهِ اللهِ شَیءٌ اِلّایاتِی فِی شَهوَهِ فَرَحِمَ اللهُ امراً نَزَعَ عَن شَهوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوی نَفسِهِ فَانِ َّهذِهِ النَّفسَ اَبعَدُ شَیءٍ مَنزِعًا (2)

آگاه باشید چیزی از طاعت خدا نیست جز آن که با کراهت انجام می گیرد و چیزی از معصیت خدا نیست جز اینکه با شهوت و رغبت عمل شود.

پس رحمت خداوند بر کسی که شهوت خود را مغلوب و هوای نفس را سرکوب کند زیرا کار مشکل بازداشتن نفس از شهوت بوده که پیوسته خواهان نافرمانی و معصیت است جمع بندی این بحث به این است که شهوات را باید کنترل کرد تا از گزندشان مصون ماند.

ص:587


1- آیات 59 مریم
2- نهج البلاغه خطبه 176

شیطان

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا ذُکِرَ الشَّیْطَانُ فَاسْتَعَاذَ مِنْهُ وَ مِنْ عَدَاوَتِهِ وَ کَیْدِهِ

از جمله دعاهای امام سجاد علیه السلام هنگامی ذکر شیطان می شد و از وساوس و دشمنی ها و نیرنگش به خدا پناه میبرد.

اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ کَیْدِهِ وَ مَکَایِدِهِ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِیِّهِ وَ مَوَاعِیدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَایِدِهِ. وَ أَنْ یُطْمِعَ نَفْسَهُ فِی إِضْلَالِنَا عَنْ طَاعَتِکَ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِیَتِکَ(1)

پروردگارا ما را از نیرنگ و حملات و چاره جویی ها و از اطمینان به آرزوها و فریب و دام های شیطان به تو پناه می بریم.

و از اینکه او ما را از مسیر بندگی ات دور و به انجام معصیت تشویق کند نیز به تو پناه میبریم.

شیطان یک موجود عادی نبود که در اثر کبر و خودخواهی به این روز افتاد که رانده شده خدا و گمراه کننده بندگان خدا گشت او طبق بیان امیرالمومنین علی علیه السلام

کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَی أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ عَنْ کِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ (2)

او شش هزار سال خدا را پرستش کرده بود که معلوم نیست آیا از سال های دنیاست یا از سال های آخرت

موثرترین راه برای مصون ماندن از نیرنگ ها و دشمنی های او پناه بردن و استعاذه واقعی به خداوند تبارک و تعالی است چنانکه خداوند به پیامبرش با ان همه قداست و پاکیزگی می فرمود:

ص:588


1- دعای هفدهم صحیفه
2- نهج البلاغه خطبه 192

وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ (1)

و بگو پروردگارا از وسوسه های شیطانم به تو پناه میبرم پروردگارا از این که شیاطین نزد من حاضر شوند به تو پناه میبرم.

چاره ای از این نداریم چون هیچ کس جز خداوند قادر مطلق نمی تواند کید و مکر او را خنثی و بی اثر کند در این مورد حتی جایز نیست ما بگوییم اَعُوذُ بِالرَّسولِ وَ یا بِالاِمامِ المَعصُومِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم چون خود آن بزرگواران مامورند از وساوسش به خدا پناه برند. چطور جایز نیست برای شروع کارها بگوییم باسم الرسول و باسم الامام المعصوم و حتما باید بنام خدای بزرگ آغاز کار کنیم در مورد استعاذه از وسوسه های شیطان نیز فقط باید به خدا پناه برد.

مولایمان علی علیه السلام در هنگام دعا می گفت:

اَحمَدُ اللهَ وَ اَسْتَعِینُهُ عَلَی مَداحِرِ الشَّیْطانِ وَ مَزاجِرِهِ، وَالاعْتِصامِ مِنْ حَبائِلِهِ وَ مَخاتِلِهِ(2)

خدا را می ستایم و در اموری که باعث راندن و دور کردن شیطان و محفوظ ماندن از دام ها و نیرنگ هایش می شود از او یاری می طلبم.

شیطان همچون حشره ای می ماند که دنبال نقطه ضعف می گردد در آن هنگام که تب خال و یا زخم کوچکی در صورت و یا دست و پا ایجاد می شود و فرد در حال استراحت است مگس و یا حشره دیگر درست روی زخم می نشیند و جای سالم بدن را انتخاب نمی ک ند. شیطان نیز نگاه به نقطه ضعف انسان می کند و از همان نقطه کارش را شروع می کند و معمولا در گمراه کردن و شدت بخشیدن به گمراهی پیروز معرکه خواهد بود.

پس باید نقاط ضعف اخلاقی و اعتقادی خود را به نقاط قوت تبدیل کنیم تا زمینه نفوذ شیطان را مسدود کنیم.

مولایمان علی علیه السلام در حدیثی نقاط ضعف انسان را برای نفوذ شیطان سه چیز می داند:

ص:589


1- مومنون 97و98
2- نهج البلاغه خطبه 151

حُبُّ النِّساءِ وَ هُوَ سَیفُ الشَّیطانِ وَ شُربُ الخَمرِ وَ هُوَ فَخُّ الشَّیطانِ وَ حَبُّ الدِّینارِ وَ الدِّرهَمِ وَ هُوَ سَهمُ الشَّیطانِ(1)

زن دوستی که شمشیر شیطان است لازم به توضیح است که منظور حضرت زن بارگی و چشم چرانی به زن ها و اظهار علاقه به زنان نامحرم است و شرابخواری که دام شیطان است و عشق به درهم و دینار و پول پرستی که تیر شیطان است.

یکی از نقاط ضعف انسان که شیطان بیشتر روی آن کار می کند همین بخش پایانی روایت است چون اکثر مردم به خاطر پول و ثروت دنیا به دام او افتادند.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

اِنَّ الشَّیطانَ یُدِیرُ ابنَ آدَمَ فِی کُلِّ شَیءٍ فَاِذا اَعیاهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فَاَخَذَ بِرقَبَتِهِ(2)

شیطان آدمی را همه جا می چرخاند و چون او را خسته و درمانده کرد نزدیک ثروت کمین می کند و گردنش را می گیرد.

امام سجاد علیه السلام در دعای دیگر صحیفه عرض می کند:

فَلَوْ لَا أَنَّ الشَّیْطَانَ یَخْتَدِعُهُمْ عَنْ طَاعَتِکَ مَا عَصَاکَ عَاصٍ، وَ لَوْ لَا أَنَّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الْبَاطِلَ فِی مِثَالِ الْحَقِّ مَا ضَلَّ عَنْ طَرِیقِکَ ضَالٌّ (3)

خدایا اگر شیطان با فریبکاری آنان را از اطاعت تو باز نمی داشت هیچ معصیت کاری معصیت تو نمی کرد و اگر او باطل را در لباس حق برای آنان در نمی آورد هیچ ره گم کرده ای راه تو را گم نمی کرد.

پس باید از شرش به خدا پناه برد و اگر طریقه استعاذه را نمی دانیم از امام سجاد علیه السلام بیاموزیم و بدانیم چه بگوییم.

الها آنچه از باطل و خلاف برایمان ارایش می دهد به ما بشناسان و هنگامی که به ما شناساندی ما را محافظت فرما و به آنچه فریبمان می دهد آشنایمان کن و به دل الهامی

ص:590


1- خصال 113
2- کافی ج2ص315
3- دعای سی و هفتم صحیفه

بخش که برای دور کردنش مهیا باشیم و از خواب غفلتی که سبب میل به او می شود بیدارمان فرما و با توفیقات خودت ما را بر مخالفت به او کمک نما.

خدایا دل هایمان را از انکار اعمال شیطان مملو ساز و در از بین بردن نیرنگ هایش موفقمان فرما الها بر محمد و آل او درود فرست و تسلط شیطان را از ما بردار و امیدش را از اما قطع کن و او را از حرص و طمع به ما بازدار.

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و پدران و مادران و فرزندان و اهالی و اقوام و نزدیکان و همسایگان ما از مردان و زنان با ایمان را از شر او حفظ فرما و آنها را در دژ محکم و پناهگاه باز دارنده قرار ده و بر اندامشان لباس های حفظ کننده بپوشان و برای درگیری با او سلاح های برنده به ایشان عطا فرما.

خدایا لشکرش را شکست بده فریبش را باطل کن و پناهگاهش را ویران ساز و بینی اش را به خاک بمال.

الها ما را در گروه دشمنان او قرار ده و از زمره دوستانش بر کنار فرما تا موقعی که اقوام به فریبمان می نماید از او پیروی نکنیم و وقتی ما را می خواند اجابتش ننماییم و هر کس از ما حرف شنوی دارد به دشمنی با او فرمان دهیم و آنان که از ما پیروی نمی کنند از اطاعت شیطان دور نماییم.

وَ اسْمَعْ لَنَا مَا دَعَوْنَا بِهِ، وَ أَعْطِنَا مَا أَغْفَلْنَاهُ، وَ احْفَظْ لَنَا مَا نَسِینَاهُ، وَ صَیِّرْنَا بِذَلِکَ فِی دَرَجَاتِ الصَّالِحِینَ وَ مَرَاتِبِ الْمُؤْمِنِینَ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ(1)

خدایا دعاهای ما را در رابطه با وساوس شیطان بشنو و آنچه از دست دادیم عطایمان کن و آنچه فراموش کردیم برایمان حفظ کن و به وسیله آن ما را در درجات صالحین و مراتب مومنین قرار ده ای پروردگار جهانیان اجابتمان فرما.

ص:591


1- دنباله دعای هفدهم صحیفه

حرف ص

صالحان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالِاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ(1)

خدایا بر محمد و آل او درود فرست و بهره مند کن به میانه روی و قرارم ده از محکم کاران و از راهنمایان به راه راست و درست و از بندگان صالحت

این درخواست اکثر انبیاء و اولیاء خدا بوده که از جمله بندگان صالح خدا باشند با اینکه از نظر درجه ایمان در حد بالا بودند باز از خداوند می خواستند که در زمره صالحان قرار گیرند.

ابراهیم علیه السلام عرض می کرد:

رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ(2)

پروردگارا مقام حکمت را به من عنایت کن و مرا به بندگان صالحت ملحق فرما.

پسرش اسماعیل علیه السلام پس از قبولی در امتحان الهی به پدر گفت امر خدا را درباره من به اجرا درآور:

سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ(3)

پدر جان فرمان خداوند را به اجرا در آورد اِن شاءَ الله مرا جزو صالحین خواهی یافت.

جناب سلیمان علیه السلام پس از چندین دعا و درخواست از پروردگار عرض می کند

وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ (4)

پروردگارا به لطف و رحمتت مرا جزو بندگان صالحت قرار ده.

ص:592


1- دعای بیستم صحیفه
2- شعراء 83
3- قصص27
4- نمل 19

یوسف هم بعد از همه قضایا و حوادثی که برایش اتفاق افتاد و الطاف و عنایاتی که از پروردگار نصیبش شد گفت:

رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (1)

پروردگارا به من حکومت دادی و علم تعبیر خواب آموختی تویی آفریننده آسمان ها و زمین تویی ولی نعمت من در دنیا و آخرت مرا مسلمان بمیران و به صالحین ملحق فرما.

بعد از پیامبران و اولیاء خدا و از جمله وجود نازنین امام سجاد علیه السلام که عرض کرد:

وَ مِن صالِحِ العِباد الها مرا جزو بندگان صالحت قرار ده.

ما بیشتر نیازمند به این دعا هستیم که عرض کنیم خدایا ما را نیز ملحق به بندگان صالحت فرما. شک نیست صالح شدن به انجام اعمال صالحه است چیزی که در سراسر قرآن شریف و دستورالعمل های محمد و ال علیهم السلام بدان سفارش شده است.

امیرالمومنین علی علیه السلام در بیانی عالی ترین ذخیره و پس انداز را عمل صالح می داند:

إِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَی اَلصَّالِحِینَ بِمَا یُجْرِی اَللَّهُ لَهُمْ عَلَی أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْیَکُنْ أَحَبَّ اَلذَّخَائِرِ إِلَیْکَ ذَخِیرَةُ اَلْعَمَلِ اَلصَّالِحِ (2)

صالحان را از سخنانی می توان شناخت که خداوند درباره آنان برزبان بندگان خویش جاری می سازد پس باید که دوست داشتنی ترین اندوخته در نظر تو اندوختن عمل صالح باشد.

همان بزرگوار فرمود:

ثَمَرَهُ العَمَلِ الصّالِحِ کَاصلِهِ (3) میوه عمل صالح همانند ریشه آن است.

ص:593


1- یوسف 101
2- نهج البلاغه نامه 53
3- غررالحکم 4649

آری ثمره عمل صالح مثل اصل آن صالح است و خداوند وعده داده وارث زمین بندگان صالح باشند.

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (1)

در کتاب زبور بعد از ذکر نوشتیم که وارث زمین بندگان صالح من خواهند بود.

امام باقر علیه السلام در ذیل آیه فرمود

هُم اَصحابُ المَهدِی علیه السلام فِی آخِرِ الزَّمانِ (2)

اینها اصحاب مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آخرالزمانند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم میفرمود:

لَولَم یَبقِ مِنَ الدُّنیا اِلّا یَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَبعَثَ رَجُلاً صالِحاً مِن اَهلِ بَیتِی یَملَاءُ الاَرضَ عَدلاً وَ قِسطاً کَما قَد مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً (3)

اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد خدا آن روز را طولانی می کند تا مردی صالح از اهل بیت من مبعوث گرداند و زمین را چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد پر از عدل و داد کند.

رجل صالح و اصحاب صالح وارثان زمین هستند و چقدر زیبا و دلرباست لقب شریف ابا صالح برای حضرت مهدی روحی و ارواح العالمین له الفداء که با خواندن حضرتش با این اسم دل عاشقان حضرتش واله و حیران می شود و احساس قرب و نزدیک بودن به آن بزرگوار دارند و برای مدد گرفتن از حضرتش و بردن نام شریفش و مکالمه و گفت و گو و راز دل گفتن با او بهترین است پس یا اباصالح که جانم فدایت مددی بزرگوارا از خدا بخواه توفیق دیدارت نگاه بر چهره نازنینت و بوسیدن دستت و ملازمت در رکابت و شهادت در راه اهداف مقدست نصیبمان فرماید. (آمین یا رب العالمین)

ص:594


1- انبیا 105
2- مجمع البیان ج7ص66
3- همان مدرک

صبر

وَ أَیِّدْنِی مِنْکَ بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ وَ صَبْرٍ دَائِمٍ(1)

پروردگارا از اجب خودت مرا به نیت راست و صبر دایم توفیق ده.

راغب در مفردات می گوید: اَلصَّبرُ الاِمساکُ فِی ضِیقٍ صبر خود نگهداری در تنگناها و سختی هاست.

این خود نگاهداری گاه در برابر مصیبت و از دست دادن عزیزان است و گاه در انجام طاعات و فرامین الهی است و گاه در مقابله با گناه و معصیت است ممکن است صبوری مقداری ذاتی و خدادادی باشد ولی بخش عمده آن اکتسابی است.

کسانی که در اثر مداومت و مقاومت صبر را ملکه خویش قرار داده اند در هر حال صابرند چه خوش باشند و چه ناخوش در هنگام داشتن و هنگام نداری در اقبال دنیا و ادبار دنیا و سرانجام هیچ گاه قدرت تحمل مشکلات را از دست نمی دهند.

یکبار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از جبرئیل علیه السلام از معنای صبر سوال کرد؟ جبرئیل گفت: این که در سختی صبر کنی همچنان که در روزگار آسایش صبر می کنی در تهیدستی صبر کنی همچنان که در هنگام توانگری صبر می کنی و در بیماری و گرفتاری صبر کنی همچنان که در زمان سلامت و عافیت صبر می کنی آدم صبور از بلایی که به او می رسد نزد مخلوق زبان به شکایت نمی گشاید. (2)

درمان بسیاری از بیماری های جسم و روح صبر است چرا که انسان صبور که تحمل درد را می کند سبب سرعت در بهبود و سلامتی اش می شود و برعکس آنکه بی صبری می کند مرض و کسالتش را شدت می بخشد و سلامتی اش به تاخیر می افتد.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

مَن لَم یُنجِهِ الصَّبرُ اَهلَکَهُ الجَزَعُ(3)

ص:595


1- دعای چهاردهم صحیفه
2- معانی الاخبار ص261
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 189

هر که را صبر نجات ندهد بیتابی هلاکش گرداند.

و امام صادق علیه السلام می فرمود:

اَتَّقُوا اللهَ وَ اصبِروُا فَاِنَّهُ مَن لَم یَصبِر اَهلَکَهُ الجَزَعُ وَ اِنَّما هَلاکُهُ فِی الجَزَعِ اَنَّهُ اِذا جَزَعَ لَم یُوجَر (1)

از خدا بترسید و صابر باشید زیرا هر که صبر نکند بیتابی کردن او را به هلاکت افکند و به هلاکت افتادن او بر اثر بی تابی به این معناست که اگر بی تابی کند اجر نمی بیند.

ممکن است بعضی بگویند حالا این صبر را چگونه به دست آوریم؟ نخستین راه گرفتن تایید وکمک از پروردگار است که امام سجاد علیه السلام عرض کرد پروردگارا از جانب خودت مرا به نیت صادقه و صبر دایم توفیق ده.

به راستی از خدا بخواهیم او هم در نهایت کرم و بزرگواری عنایت می کند و تا این ایمان و یقین برایمان حاصل نشود به صبر نمی رسیم.

چنانکه امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

اَصلُ الصَّبرِ حُسنَ الیَقینِ بِالله(2)

اصل و ریشه صبر داشتن یقین راستین به خداست.

خداوند حامی صابران است.

اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرینَ (3) خدا با صابران است.

وَاللهُ یُحِبُّ الصّابِرینَ(4) خداوند صابران را دوست می دارد.

خداوند تبارک و تعالی بیداری و آگاهی را از آن کسانی می داند که بسیار صابر و شکیبا هستند و این را در چهار جای قرآن اشاره فرموده و از جمله در ایه 31 سوره مبارکه لقمان:

فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ

ص:596


1- بحار ج71ص95
2- غررالحکم 3084
3- بقره 153
4- آل عمران 146

در این کار برای هر انسان صبور و شاکر نشانه هایی است.

صبور به انسان آرامش می بخشد هیچ از خود پرسیده ایم چرا بسیاری از مردم عصر ما گرفتار اضطراب و جنگ اعصاب هستند در خانه و بین خانواده آرامش ندارند در خیابان خصوصا هنگام رانندگی اعصاب به هم ریخته دارند در سفر و حضر ناراحتند. پاسخ روشن است با کمی صبر همه این اضطراب ها و به هم ریختن اعصاب ها حل می شود.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

مَن صَبَرَ ساعَهً حَمِدَ ساعاتٍ(1)

هر که یک ساعت صبر کند ساعت ها ستوده شود.

امام صادق علیه السلام فرمود:

کَم مِن صَبرِ ساعَهٍ قَد اورَثَ فَرِحًا طَویلاً وَ کَم مِن لَذَّهٍ ساعَهٍ قَد اَورَثَت حُزناً طَویلاً(2)

بسا لحظه ای صبر که شادی دراز را در پی آورد و بسا لذتی آنی که اندوهی طولانی بر جای گذارد.

امام کاظم علیه السلام در سفارش به هشام بن حکم فرمود ای هشام بر طاعت خدا صبر کن و در ترک معاصی او شکیبا باش زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست آنچه از آن گذشته جای شادی و غم ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری. پس لحظه ای را که در آن به سر می بری صبور باش چنان که گویی خوشبخت و نکو حالی. (3)

صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِکَ، وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِکَ، .........اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ(4)

ص:597


1- بحار ج78ص311
2- امالی طوسی ص 153
3- بحار ج78ص82
4- دعای بیست و هفتم صحیفه

ذکر صلوات بر محمد و آل محمد در تمام پنجاه و چهار دعای صحیفه اول و وسط و آخر و گاهی بعد از هر چند جمله تکرار شده که نشانگر اهمیت این کتاب دعای ارزشمند و پرفیض و برکت است.

امام سجاد علیه السلام به ما آموخته است که استجابت دعا در پرتو صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است.

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که حاجتی دارد باید اول صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم بفرستد و بعد از آن حاجت خود را بخواهد و در آخر دعا دوباره صلوات بفرستد زیرا خدا کریم تر از آن است که دو طرف دعا را قبول کند و وسط دعا را قبول نکند و صلوات بر محمد و ال محمد صلی الله علیه و آله وسلم مانع های استجابت دعا را برطرف می کند.(1)

پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

اَکثِرُوا الصَّلوهَ عَلَیَّ فَاِنَّ الصَّلوهَ عَلَیَّ نُورٌ فِی القَبرِ وَ نُورٌ عَلَی الصِّراطِ وَ نُورٌ فِی الجَنَّهِ (2)

بر من بسیار صلوات بفرستید که در درود فرستادن بر من برای درود فرستنده نوری است در قبر و نوری است بر پل صراط و نوری است در بهشت.

ذکر صلوات بر محمد و آل باید طبق فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم کامل باشد یعنی صلوات بدون آل محمد علیهم السلام ابتر و ناقص است.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: هر کس بر من صلوات بفرستد ولی بر آل من صلوات نفرستد بوی بهشت به او نخواهد رسید در حالی که بوی بهشت از راه پانصد ساله استشمام می شود. (3)

ص:598


1- کافی ج ص494
2- مواعظ العددیه 1413
3- وسایل الشیعه ج7ص203

همان بزرگوار فرمود هر کس در کتابی یا نوشته ای بر من صلوات بنویسد تا زمانی که نام من در آن کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه الهی طلب آمرزش می کنند. (1)

و نیز فرمود هر کس بر من یکبار صلوات فرستد خدا بر او ده بار درود خواهد فرستاد و نیز ده خطا را از او برطرف خواهد ساخت و ده درجه او را بالا خواهد برد. (2)

همان بزرگوار فرمود روز قیامت من پیش میزان اعمال هستم یعنی که هر کس کفه گناهانش سنگین تر از کفه حسناتش و ثواب هایش باشد من صلوات هایی را که برایم فرستاده می آورم و در کفه حسناتش می گذارم تا آن کفه حسناتش سنگین تر گردد. (3)

چیزی که به تجربه ثابت شده و سرعت استجابت دعا و رسیدن به حاجت شرعی را در پی دارد ذکر صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است خصوصا اگر با نیت نذر آن هم برای سلامتی ولی نعمتمان آقا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.

از نذر صد صلوات و بیشتر. امام صادق علیه السلام فرمود: هر که صد مرتبه بگوید: یا رَبِّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حق تعالی صد حاجت او را بر آورده می سازد. (4)

گاهی حزن و اندوه به سراغ انسان می آید برای برطرف کردن آن بهترین ذکر صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است.

در روایتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر کس شب جمعه دو رکعت نماز به جا آورد در هر رکعت پنجاه مرتبه سوره اخلاص بخواند وبعد از سلام نماز بگوید: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی النَّبِیِّ العَرَبِیِّ وَ آلِهِ حزن و اندوه او برطرف می شود. (5)

ص:599


1- سفینه البحار ج2ص50
2- مستدرک الوسایل ج5ص377
3- ثواب الاعمال ص 205
4- کافی ج4ص250
5- هدیه خدا ص 137

مرحوم محدث قمی در حاشیه مفاتیح ذکر صلوات جامعی را نقل میکند که صبح و شام وارد است و از مضمون زیبایی برخوردار می باشد:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْأَوَّلِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِیلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْکَبِیرَةَ اللَّهُمَّ إِنِّی آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ لَمْ أَرَهُ فَلَا تَحْرِمْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ رُؤْیَتَهُ وَ ارْزُقْنِی صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِی عَلَی مِلَّتِهِ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ کَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِی فِی الْجِنَانِ وَجْهَهُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّی تَحِیَّةً کَثِیرَةً وَ سَلَاماً

خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست در میان نخستین آفریدگان و درود فرست بر محمد و خاندان محمد در بین آخرین آفریدگان و درود فرست بر محمد و خاندان محمد در ملاء اعلی و درود فرست بر محمد و خاندان محمد در میان فرستادگان خدایا محمد را منزلت و شرافت و فضیلت و مرتبه ای بزرگ عطا فرما.

خدایا من به محمد ایمان آوردم در حالی که او را ندیدم پس در روز قیامت مرا از دیدارش محروم مکن و هم صحبتی با او را نصیبم گردان و مرا به دین او بمیران و از حوضش آبی سیراب کننده و گوارا و بی زحمت که پس از آن هرگز تشنگی نیابم به من بچشان که تو بر هر کاری قدرت داری خدایا از آن جا که به محمد ایمان آوردم در حالی که او را ندیدم تو نیز در بهشت او را به من بشناسان. خدایا از سوی من روان مقدس محمد را درودی فراوان و سلامتی بی اندازه برسان.

ص:600

حرف ض

ضعیف و ضعیفان

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِی فَلَمْ أَنْصُرْهُ......وَ مِنْ ذِی فَاقَةٍ سَأَلَنِی فَلَمْ أُوثِرْهُ(1)

خدایا از تو معذرت می خواهم از ظلمی که در برابر من بر مظلومی واقع شده و من ستم دیده را یاری نکرده ام... و از گرفتار و بینوایی که از من کمک خواسته و من ترتیب اثر به خواسته اش نداده ام.

البته معذرت خواهی امام سجاد علیه السلام درباره سهل انگاری حقوق ضعیفان توجه دادن ما به این واقعیت است که محرومین و اهل فاقه و بینوا را فراموش نکنیم. اگر موقعیت اجتماعی و یامالی داریم حق آنان را نادیده نگیریم و نسبت به وضع نابسامانشان بی تفاوت نباشیم.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام در منشور بین المللی و جامع خود برای مالک اشتر و مردم مصر سه بار سفارش طبقه سفلی و ضعیف جمعه را می کند که مبادا حقوقشان پایمال شود.

در یک بخش از نامه وقتی طبقات مردم جامعه را بر می شمرد می فرماید:

وَ مِنها الطَّبَقَهُ السُّفلی مِن ذَوِی الحاجَهِ وَ المَسکَنَهِ وَ کُلًّ قَد سَمَّی اللهُ لَهُ سَهمَهُ

و گروهی از آنها ضعیفان که نیازمندان و بیچارگان هستند و برای هر یک از این چند دسته خداوند نصیب و بهره ای را نام برده است.

در بخش دیگر نامه باز می فرماید:

ثُمَّ الطَّبَقَهُ السُّفلی مِن اَهلِ الحاجَهِ وَ المَسکَنَهِ الَّذِینَ یَحِقُّ رِفدُهُم وَ مَعُونَتُهُم وَ فِی اللهِ لِکُلٍّ سَعَهٌ

ص:601


1- دعای سی و هشتم صحیفه

پس از این دسته ضعیفان هستند که نیازمندان و بیچارگان می باشند و بخشش و کمک به آنها واجب و لازم است و نزد خدا برای هر یک از این طبقات گشایشی است.

و برای بار سوم می فرماید:

ثُمَّ اَللَّهَ اَللَّهَ فِی اَلطَّبَقَةِ اَلسُّفْلَی مِنَ اَلَّذِینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ مِنَ اَلْمَسَاکِینِ وَ اَلْمُحْتَاجِینَ وَ أَهْلِ اَلْبُؤْسَی وَ اَلزَّمْنَی فَإِنَّ فِی هَذِهِ اَلطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ اِحْفَظِ لِلَّهِ مَا اِسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ وَ اِجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیْتِ مَالِکِ (1)

پس بترس از خدا و بترس از خدا درباره زیردستان درمانده و بیچاره و بی چیز که اهل سیاست و آشنای به رابطه ها نیستند و نیازمند و گرفتار در سختی و رنجوری و ناتوانی زیرا این طبقه هم خواهنده است که ذلت و بیچارگی اش را اظهار می کند و هم کسی است که به عطا و بخشش نیازمند است ولی اظهار نمی نماید. و برای رضای خدا آنچه را که از حق خود درباره ایشان به تو امر فرموده بجا آور و قسمتی از بیت المال را که در دست داری برای ایشان مقرر دار.

انسان دوستی و مهرورزی هر کس آن وقت مشخص می شود که غیر از اطرافیان و فامیل به وضع ضعیفان جامعه و آدم های بی دست و پا و بی حیله کمک کند. ملاحظه فرمودید دیدگاه بسیار روشن مولایمان علی علیه السلام را درباره ضعیفان جامعه که اگر سفارشات حضرت در جوامع بشری حاکم بود کسی گرسنه و بی چیز نمی ماند ولی متاسفانه بعضی از افرادی که امکانات دارند نوع دوست نیستند و هماره از حقوق مستضعفین غافل و بی خبرند.

اگر فکر دل زاری نکردی***به عمر خویشتن کار نکردی

ترا از روز آزادی چه حاصل ***که رحمی بر گرفتاری نکردی

کسی در سایه لطفت نیاسود***بعالم کار دیواری نکردی

همان بزرگوار برای یکی از کارگزارانش نوشت:

ص:602


1- نهج البلاغه نامه 53

وَ إِنَّ لَکَ فِی هَذِهِ اَلصَّدَقَةِ نَصِیباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً وَ شُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِی فَاقَةٍ وَ إِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ (1)

و تورا در این صدقه بهره ثابت و حقی آشکار است و شریکانی داری از درویشان و ناتوانان نیازمند و ما حق ترا تمام می پردازیم و تو نیز حقوق ایشان را تمام بپرداز.

در نامه دیگری به کارگزار دیگرش نوشت همین که فرصت بیشتری در خیانت بر مردم یافتی با عجله چون گرگی تیزرو که بزی زخم خورده و پا شکسته را می رباید اموال امت را ربودی و بدون آنکه احساس گناه کنی شادمان آنها را به طرف حجاز روانه ساختی....

ای کسی که ما تو را آدم فهمیده حساب می کردیم چگونه خوردن و آشامیدن برایت گواراست در حالی که خود می دانی که مشغول خوردن و آشامیدن حرام هستی؟ برای خود کنیز می خری با زنان از مال بچه های یتیم و دردمندان و مومنین مجاهد ازدواج می کنی همان مومنین مجاهدی که خداوند این اموال را به آنان اختصاص داده و این شهرها را توسط ایشان امن و امان کرده است پس از خدا بترس و مال این مردم را به خودشان برگردان که اگر نکنی و خداوند به من قدرت دهد و بر تو دست یابم چنان کیفری تو را دهم که نزد خدا عذر خواه من گردد و چنان با شمشیرم بر تو بکوبم که کسی را با آن نزدم مگر آنکه به جهنم وارد شد.(2)

ص:603


1- نهج البلاغه نامه 26
2- نهج البلاغه نامه 41

ضلالت و گمراهی

فَامْنُنْ عَلَیَّ قَبْلَ الْبَلَاءِ بِالْعَافِیَةِ، وَ قَبْلَ الْطَّلَبِ بِالْجِدَةِ، وَ قَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَادِ(1)

خدایا بر من منت بگذار به دادن تندرستی و عافیت پیش از رسیدن بلا و به توانگری پیش از درخواست و به راهنمایی و ارشاد قبل از گمراهی و ضلالت.

از جمله درخواست های ما به شکل یک امر واجب حداقل ده بار در شبانه روز این است که بار پروردگارا ما را کمک و راهنمایی کن که راه مغضوبین و گمراهان از درگاهت را نرویم.

ضالین کیانند؟ راغب در مفردات می گوید:

الضَّلال اَلعُدولِ عَنِ الطَّریقِ المُستَقیمِ وَ یُضادُّهُ الهِدایَهُ

گمراهی یعنی بازگشت و عدول از راه مستقیم و ضدش هدایت است.

یکی از مصداق های روشن ضالین کسانی هستند که از صراط مستقیم الهی که امیرالمومنین و اولاد معصومش باشند عدول کردند و به سراغ دیگران رفتند.

چنانکه مرحوم صدوق در تبیین بیان پروردگار از قول رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که آن بزرگوار فرمود:

صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرَ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَلا الضّالِینَ قالَ: شِیعَهُ عَلِیٍّ علیه السلام اَلَّذِینَ اَنعَمتُ عَلَیهِم بِوِلایَهِ عَلِیِّ بِن اَبیطالبٍ عَلیه السلام لَم یُغضَب عَلَیهِم وَ لَم یَضِلّوا (2)

منظور کلام خدا صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم غَیرَ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَلا الضّالِینَ شیعیان علی علیه السلام هستند که نعمت ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام به آنها داده شده و بر آنها غضب نمی شود و گمراه نخواهند گشت.

ص:604


1- دعای بیستم صحیفه
2- معانی الاخبار ص36

مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام درباره صراط پرسید؟ حضرت فرمود صراط مستقیم راه بسوی معرفت خداست و آن دو صراط است یکی صراط در دنیا و یکی در آخرت اما صراط در دنیا

فَهُوَ الاِمامُ المُفتَرضُ الطّاعَهُ مَن عَرَفَهُ فِی الدُّنیا وَ اقتَدی بِهُداهُ مَرَّ عَلَی الصِّراطِ الَّذِی هُوَ جِسرُ جَهَنَّمَ فِی الاخِرَهِ وَ مَن لَم یَعرِفهُ فِی الدُّنیا زَلَّت قَدَمُهُ عَنِ الصُّراطِ فِی الاخِرَهِ فَتَردی فِی نارِ جَهَنَّمَ (1)

امام واجب الاطه است کسی که او را بشناسد و از راهنمایی او پیروی کند در آخرت از صراطی که پل دوزخ است عبور خواهد کرد و کسی که او را در دنیا نشناسد در آخرت پایش لغزیده و در آتش دوزخ هلاک می شود.

عده ای از مردم کار شیطان را انجام میدهند یعنی همان طور که شیطان سر راه مستقیم می نشیند تا مردم را گمراه کند آنان نیز با سم پاشی های خود و ایجاد شبهه در دین و احکام شرعیه مردم را اغوا و گمراه میکنند.

لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ (2)

شیطان گفت خدایا من هم برای گمراه کردن مردم سر راه مستقیم تو می نشینم آنگاه از جلو رویشان و از پشت سرشان و از سمت راست و سمت چپ به آنها می تازم و بیشتر آنها را شاکر نخواهی یافت.

عجیب است که اکثر مردم فریب شیطان و انسان های گمراه کننده را می خورند و از صراط مستقیم الهی منحرف می شوند و هشدارهای الهی را نادیده می گیرند.

ص:605


1- معانی الاخبار ص32
2- اعراف 17و16

گاهی خداوند تبارک و تعالی چنین هشدارها را حتی به پیامبرش صلی الله علیه و آله وسلم که در قداست کامل و هوشیاری است می دهد که مواظب باش که اکثر مردم نمی خواهند تو را مستقیم را طی کنی و به راه خدا بروی.

وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ(1)

و اگر بخواهی پیروی اکثر مردم روی زمین نمایی تو را از راه خدا گمراه می کنند اینها دنباله رو گمان و خیالند و جز تخمین نمی زنند پروردگارت بهتر می داند چه کسی از راهش گمراه شده و بهتر می داند چه کسی هدایت یافته است.

پس باید هدایت را از خداوند تبارک و تعالی طلب کنیم که اگر او دست ما را بگیرد هیچ گمراه کننده ای قادر نیست ما را گمراه کند.

أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ .....وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقَامٍ (2)

آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟.....و هر کسی را خداوند هدایت فرماید بر او گمراه کننده ای وجود نخواهد داشت آیا خداوند مقتدر و صاحب انتقام نیست؟

بعد از شیطان و کسانی که کارشان گمراه کردن مردم است هوای نفس عامل موثری برای گمراهی است پس باید با بسیاری از خواهش های دل مخالفت کرد و اجازه نداد که بر ما چیزه شود.

وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ (3)

ص:606


1- انعام 116و117
2- زمر 36و37
3- ص26

از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف میکند و آنهایی که از راه حق منحرف شدند به خاطر آن که روز حساب را فراموش کرده اند عذاب سختی خواهند داشت.

امیرالمومنین علی علیه السلام برای معالجه هواپرستی چاره ای جز مخالفت و مبارزه با آن بیان نمی فرماید و حتی مواقعی که سر دو راهی قرار می گیریم می فرماید با آن چیزی که به هوای نفس بیشتر نزدیک است مخالفت کنید.

وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَی الْهَوَی فَیُخَالِفُهُ (1)

هرگاه دو کار را خواست شروع کند نگاه می کند که کدام یک به هوای نفس نزدیکتر است با آن مخالفت می کند و انجام نمی دهد.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمودند که: خداوند تبارک و تعالی به انسان می فرماید اگر چشمت با تو ستیز کرد که باید به فلان شخص و یا فلان چیز نگاه کنی در حالی که بر تو حرام است من برای تو دو روپوش گذارده ام پلک ها که آن ها را بر هم گذاری و نگاه نکنی.

هرگاه زبانت خواست تو را وادار به سخنی که حرام است بنماید برای آن نیز دو روپوش دندان و لب گذارده ام لب بر هم گذار و سخن مگو اگر شهوتت تو را به کار حرامی تشویق کرد آن را هم با دو روپوش دو پا مغلوب تو کرده ام پای بر هم پیچ و کاری که حرام است انجام مده.(2)

امیرالمومنین علی علیه السلام در سه جای نهج البلاغه خطبه 28 و خطبه 42 و خطبه 50 با عبارتی شبیه هم هشدار می دهد از پیروی هوای نفس که گمراهی و ضلالت را در پی خواهد داشت.

وَ اِنَّ اَخوَفَ ما اَخافُ عَلَیکُم اِتِّبَاعُ الْهَوَی

چیزی که من بر شما از هر چیز دیگر بیشتر نگرانم پیروی از هوای نفس است.

ص:607


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 289
2- وسایل ج11ص285

اِتبِّاعُ الهَوی فَیَصُدُّ عَنِ الحَقِّ

پیروی از هوای نفس شخص را از راه حق باز می دارد.

اِنَّما بَدءُ وُقُوعِ الفِتَنِ اَهواءٌ تُتَّبَعُ

منشا فتنه و فسادها پیروی از هوای نفس است.

عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی***ای پسر جام میم ده که به پیری برسی.

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش ***وه که بس بی خبر از غلغل چندین جرسی.

ص:608

حرف ط

طاغوت

وَ کَم باغٍ بَغانِی بِمَکائِدِهِ وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصائِدِهِ .... خدایا چه ستمگری که با مکر خویش بر من ستم نمود و دام شکارهایش را برایم گسترد و مراقبانی برایم گماشت و در کمین نشست مانند در کمین نشستن حیوان درنده و مثل حیوانی که منتظر فرصت است تا شکار مناسبی را به چنگ آورد در حالی که چاپلوسی می کرد و با چهره خشم آلود به من نگاه می کرد.

وقتی تو ای خدای من که منزه و برتری دغل بازی پنهان و زشتی کارش را مشاهده کردی او را با سر در گودالی که برای شکار کنده بود انداختی و در همان پرتگاه کنده شده به دستش جایش دادی تا پس از طغیانش با ذلت در دامی افتاد که فکر می کرد مرا در آن بیفکند و اگر لطف و مرحمت تو نبود نزدیک بود من در آنچه او در آن افتاد می افتادم. (1)

خداوند با مومنین است و آنها را یاری می کند و کافران و ظالمان را به طاغوت ها وامیگذارد.

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(2)

خداوند سرپرست آنانی است که ایمان آورده اند آنها را از تاریکی ها به عالم روشنایی خارج می سازد و آنانی که کافر شدند سرپرست آنها طاغوت است آنها را از عالم

ص:609


1- دعای چهل و نهم صحیفه
2- بقره 257

روشنایی به تاریکی ها خارج می سازد و اینها هستند که یاران آتش بوده و برای همیشه در آن می مانند.

طاغوت به هر سرکش و نافرمانی گفته می شود که در برابر خدا و دین خدا و پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام بایستد و تحت ولایت خدا و رسول و اولی الامر قرار نگیرد.

جایگاه طاغوت ها جهنم است.

فَأَمَّا مَنْ طَغَی وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَی (1)

اما هر که سرکشی کندو زندگی دنیا را برگزیند جایگاهش جهنم است.

برای رهایی از افتادن در طغیان و سرکشی باید نفس را تربیت و تزکیه کرد و همواره احساس نیاز به درگاه الهی نمود چون از عوامل طغیان احساس بی نیازی وعدم تزکیه نفس است.

لَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی(2)

نه چنین است این انسان وقتی احساس بی نیازی کند طغیان می نماید.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَیْرِ نَفْسِهِ تَحَیَّرَ فِی الظُّلُمَاتِ وَ ارْتَبَکَ فِی الْهَلَکَاتِ وَ مَدَّتْ بِهِ شَیَاطِینُهُ فِی طُغْیَانِهِ (3)

هر که خود را به چیزی جز تربیت و تزکیه نفس خویش مشغول دارد در تاریکی ها سرگردان شود و در هلاکت ها دست و پا زند و شیطان هایش او را در طغیانش فرو برند.

حضرت عیسی بن مریم علیهم السلام بر آبادیی گذشت که مردم آن همگی مرده بودند فرمود ای اهل آبادی یکی از آنها پاسخ داد لبیک ای روح خدا آن حضرت فرمود وای بر شما

ص:610


1- نازعات 37و39
2- علق 6
3- نهج البلاغه خطبه 157

اعمال شما چه بود؟ عر ضکرد بندگی طاغوت و دوستی دنیا فرمود چگونه طاغوت را بندگی می کردید؟ عرض کرد از گنهکاران فرمان می بردیم. (1)

امام سجاد علیه السلام که خود و اجداد طاهرینش و فرزندان معصومش هر کدام گرفتار ستم طاغوت های عصر خویش بودند جهت ارشاد خلق و اتمام حجت می فرمود:

کَفانَا اللهُ وَ اِیّاکُم کَیدَ الظّالِمینَ وَ بَغیَ الحاسِدینَ وَ بَطشَ الجَبّارِینَ اَیُّهَا المُومِنُونَ لا یَفتِنَنَّکُم الطَّواغیتُ وَ اَتباعُهُم مِن اَهلِ الرَّغبَهِ فِی الدُّنیا (2)

خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و تجاوز حسودان و خشم جباران نگه دارد ای مومنان مبادا طغیانگران و پیروان دنیا دوست آنها شما را مفتون کنند.

از ویژگی های امام عصر حجه ابن الحسن العسکری علیهم السلام آن است که برخلاف سایرین بیعت هیچ طاغوتی را به گردن ندارد یعنی در عصر غیبت هر حکومتی بر پا گردد به ناچار باید با طواغیت دست بیعت و همکاری دهد تا بتواند دوام آورد ولی وجود نازنین ولی عصر روحی له الفداء طبق فرمایش خودشان بیعت هیچ طاغوتی را بر گردن ندارد چرا که طواغیت همگان نابود شده و از بین خواهند رفت.

وَ اَنِّی اَخرُجُ حِینَ اَخرُوجُ وَ لا بَیعَهً لِاَحَدٍ مِنَ الطَّواغِیتِ فِی عُنقِی (3)

من زمانی قیام می کنم که بیعت هیچ طاغوتی را بر گردن نداشته باشم.

اَلّلهُمَّ العَنِ الجِبتِ وَ الطّاغوت

لعنت خدا بر جبت و طاغوت.

ص:611


1- کافی ج2ص318
2- بحار ج78ص149
3- احتجاج ج2ص324

طبیعت

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَ لَنَا مَحَاسِنَ الْخَلْقِ، وَ أَجْرَی عَلَیْنَا طَیِّبَاتِ الرِّزْقِ. وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضِیلَةَ بِالْمَلَکَةِ عَلَی جَمِیعِ الْخَلْقِ، فَکُلُّ خَلِیقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ، وَ صَائِرَةٌ إِلَی طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ.(1)

حمد مخصوص خداوندی است که اخلاق پسندیده را برای ما انتخاب نمود و روزی های پاکیزه اش را در اختیارمان گذاشت و تاج برتری بر طبیعت و هم مخلوقات را بر سر ما نهاد و کاری کرد که جمیع موجودات به قدرت پروردگار منقاد و فرمانبردار ما شوند و به نیرو و عزت حق به اطاعت ما در آیند.

طبیعت شامل جمیع مخلوقات الهی می شود اعم از جماد و نبات و حیوان که همگی در تسخیر انسان است و این لطف خدا بوده البته اگر بشر قدردان لطف پروردگار باشد.

تعبیرهای قرآن در تسخیر طبیعت برای انسان صریح و فراوان است مثل:

وَسَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهَارَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ (2)

رودخانه ها دریاها ماه و خورشید شب و روز را به تسخیر شما انسان ها در آوریم.

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ (3)

آیا نمی بینی که خداوند آنچه در کره زمین است در اختیار شما قرار داده است.

سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ (4)

آنچه در آسمان ها و زمین است همه را به تسخیر تو انسان در آوردیم.

پیش بینی قرآن به این است که روزی بشر از نظر رشد علمی و فکری به امر و اذن خداوند به جایی می رسد که دل طبیعت را می شکافد و به آسمان ها سفر می کند و همان

ص:612


1- دعای اول صحیفه
2- ابراهیم آیات 32و33
3- حج 65
4- جاثیه 13

طور که به اعماق زمین رفته و منابع طبیعی آن را استخراج کرده و می کند به آنچه در آسمان ها هست دسترسی پیدا خواهد کرد.

طبیعت یا به عبارتی مجموعه مخلوقات الهی چقدر زیبا و تماشایی است نقش گلها و ریاحین تنوع در رنگ ها در پرندگان و حیوانات سبزی و خرمی صحراها و دشت ها و کوهساران جاذبه شب ها و نگاه بر ستارگان آسمان و سیارات خلاصه همه جای طبیعت زیبا و جمیل است و این همه آوازه ها از شه بود.

گر فیض تو لحظه ای به عالم نرسد***معلوم شود بود و نبود همه کس

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام درباره طبیعت انسان بیانی دارد که بسیاری از مشکلات علمی نسبت به پیدایش نژادها و تفاوت های روانی و جسمی انسان ها را برطرف می سازد و شبهات مربوط به عدل الهی را پاسخ می دهد که تفاوت ها علل طبیعی داشته و به انتخاب و اختیار و نوع تغذیه و شرایط جغرافیای محیط زیست ارتباط دارد.

إِنَّمَا فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبَادِئُ طِینِهِمْ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ کَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا فَهُمْ عَلَی حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ یَتَقَارَبُونَ وَ عَلَی قَدْرِ اِخْتِلاَفِهَا یَتَفَاوَتُونَ فَتَامُّ اَلرُّوَاءِ نَاقِصُ اَلْعَقْلِ وَ مَادُّ اَلْقَامَةِ قَصِیرُ اَلْهِمَّةِ وَ زَاکِی اَلْعَمَلِ قَبِیحُ اَلْمَنْظَرِ وَ قَرِیبُ اَلْقَعْرِ بَعِیدُ اَلسَّبْرِ وَ مَعْرُوفُ اَلضَّرِیبَةِ مُنْکَرُ اَلْجَلِیبَةِ وَ تَائِهُ اَلْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اَللُّبِّ وَ طَلِیقُ اَللِّسَانِ حَدِیدُ اَلْجَنَانِ(1)

علت تفاوت های میان مردم گوناگونی سرشت آنان است زیرا آدمیان در آغاز ترکیبی از خاک شور و شیرین سخت و نرم بودند پس آنان به میزان نزدیک بودن خاکشان با هم نزدیک و به اندازه دوری آن از هم دور و متفاوتند. یکی زیبا روی و کم خرد دیگری بلند قامت و کم همت یکی زشت روی و نیکوکار دیگری کوتاه قامت و خوش فکر

ص:613


1- نهج البلاغه خطبه 234

یکی پاک سرشت و بداخلاق دیگری خوش قلب و اشفته عقل و آن دیگر سخنوری دل آگاه است.

نظر به طبیعت زیبا انسان را متوجه خالق و صورتگر موجودات می کند که با چه ظرافت و لطافت به مخلوقاتش شکل داده و بر معرفت ما نسبت به او افزوده می شود چنانکه خود می فرماید:

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ (1)

بگو در روی زمین سفر کنید و بنگرید که خدا چگونه ابتدا خلق را ایجاد کرده است.

قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (2)

بگو بنگرید در آسمان ها و زمین چه چیزهایی وجود دارد.

شک نیست با نگاه به آسمان و زمین و این همه خلایق گوناگون به عظمت و کبریایی حضرت حق پی خواهیم برد و احساس زبونی و کوچکی خواهیم کرد که بار پروردگارا آن زره که در حساب ناید ماییم.

به قول امام سجاد علیه السلام در همان دعای اول صحیفه:

الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ

خدایی که دیدگان انسان ها ناتوان از رویت اوست و اندیشه توصیف کنندگان عاجز از تعریف و توصیف او می باشند.

ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَی مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً.

او که با دست قدرتش خلق موجودات را بنیان گذاشت و با اراده اش مخلوقات را اختراع نمود.

ص:614


1- عنکبوت 20
2- یونس 101

طریقه و روش

وَ هَبْ لِی نُوراً أَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ، وَ أَهْتَدِی بِهِ فِی الظُّلُمَاتِ، وَ أَسْتَضِی ءُ بِهِ مِنَ الشَّکِّ وَ الشُّبُهَاتِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، ......اللَّهُمَّ قَدْ تَعْلَمُ مَا یُصْلِحُنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی فَکُنْ بِحَوَائِجِی حَفِیّاً(1)

خدایا به من نوری عطا کن تا بتوانم بین مردم زندگی کنم و به وسیله آن از تاریکی ها رهایی یابم و در پرتو آن اسیر شک و تردید نگردم...بارالها تو خوب می دانی چه چیز کار این جهان و جهان دیگرم را اصلاح می کند پس به حوایج من توجه فرما و به من مهربانی کن هر کس برای خود خط مشی و روش خاصی را انتخاب می کند و به طور کلی انسان در انتخاب راه آزاد است چنانکه خداوند تبارک و تعالی این آزادی را به انسان داده و راهنمایی های لازم را هم برای انتخاب راه درست بیان فرموده است.

لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ (2)

در قبول اکراهی نیست زیرا که راه رشد از راه گمراهی آشکار شده است.

إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا (3)

ما راه را به انسان نشان دادیم که یا شکر می کند و یا ناسپاسی می نماید.

امام سجاد علیه السلام خط مشی و روشی را از خدا طلب میکند که به کمک نور الهی و نور معنویت لغزش و انحرافی در آن نباشد.

بهترین گزینه طریقه محمد و ال علیهم السلام می باشد کسانی که به دنبال این بزرگواران حرکت کردند و سیره عملی ایشان را ملاک کار خویش قرار دادند در دنیا و آخرت در امان بوده و به نیک بختی دنیا و آخرت نایل آمدند.

تنها قرآن شریف و عترت پیامبرند که می توانند ما را به روش محکم و استوار رهنمون باشد.

ص:615


1- دعای بیست و دوم صحیفه
2- بقره 256
3- انسان 3

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (1)

این قرآن مردم را به راهی محکم تر هدایت می فرماید.

درباره محمد و ال علیهم السلام در زیارت گرانقدر جامعه کبیره عرض می کنیم:

أَنْتُمْ الصِّرَاطُ الاْقْوَمُ، وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ، وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ، وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ، وَ الاْیَةُ الْمَخْزُونَةُ، وَ الاْمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ، وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَی بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ.(2)

شمایید راه استوار الهی و گواهان در دنیا و شفیعان در آخرت شمایید رحمت مستمر خدا و آیت مستور و ودیعه محفوظ الهی شمایید محل نیاز خلق که هر کس به سراغ شما آمد نجات یافت و هر که با شما قطع کرد به هلاکت رسید.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

إلَّا تَحْمَدُونَ اللَّهُ أَنَّهُ إذَا کان یَوْمَ القیامه یَدَّعِی کل قَوْمٌ إِلَیَّ مِنْ یَتَوَلَّوْنَهُ فَفَزِعْنَا إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِلَهَ وَ فَزِعْتُمْ أَنْتُمْ إِلَیْنَا(3)

آیا شکر خدا را بخاطر ارتباط با وجود مبارک ائمه علیهم السلام و انتخاب طریقه آنها به جا نمی آورید.؟!

فردای قیامت که می شود هر کس را به سوی رهبر و مولا و مرادش می خوانند ما به رسول الله پناه می بریم و شما هم به ما پناه خواهید برد.

آن عالم سنی در کتاب ینابیع الموده ج2ص496 روایتی را از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که گویای طریقه و روش صحیح مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام است که غیر راه او خطا و گمراهی است.

یَا عَلِیُّ أَنْتَ حَجُّهُ اللَّهِ وَ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ وَ أَنْتَ الطَّرِیقُ إلَیَّ اللَّه وَ أَنْتَ النَّبَأُ الْعَظِیمُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ وَ أَنْتَ الْمَثَلُ الاعلی وَ أَنْتَ إِمَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَیْرُ

ص:616


1- اسراء 9
2- مفاتیح الجنان محدث قمی
3- تفسیر برهان 2ص438

وَصِیَّیْنِ وَ سَیِّدَ الصِّدِّیقِینَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ أَنْتَ الصِّدِّیقُ الاکبر وَ إِنْ حزبک حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّهِ وَ أَنَّ حِزْبَ اعداءک حِزْبُ الشَّیْطَانِ

یا علی تو هستی حجت خدا تو هستی باب الله تو هستی طریقه رسیدن به خدا تو هستی خبر بزرگ و صراط مستقیم و مثل اعلی تو هستی امام مسلمین و امیرالمومنین و بهترین وصیین و آقای صدیقین.

یا علی تو هستی فاروق اعظم و صدیق اکبر و به تحقیق حزب تو حزب من و حزب من حزب خداست و به تحقیق حزب دشمنان تو حزب شیطان است.

مهم آن است که ما راه آن بزرگوار را برگزینیم و سیر کنیم والا به اینکه از جمله شیعیان و دوستداران آن حضرت و همسر و فرزندان گرامی اش هستیم دل خوش کنیم و طریقه و روش آنان را تابلو زندگی قرار ندهیم خطاست و راه به جایی نخواهیم برد.

امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود می فرماید:

أَبْلِغْ مَوَالِیَنَا عَنَّا السَّلَامَ وَأَخْبِرْهُمْ أَنَا لانغنی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِلَّا بِعَمَلٍ وَأَنَّهُمْ لَنْ یَنَالُوا وَلَایَتَنَا إِلَّا بِعَمَلٍ أَوْ وَرَعٍ وَ إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسَرَهُ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَیَّ غَیْرِهِ(1)

سلام مرا به دوستانمان برسان و به آنها بگو ما نمی توانیم بی نیاز کنیم شما را از طرف پروردگار مگر به عمل و هرگز به ولایت ما نخواهد رسید مگر به پرهیزکاری و عمل پشیمان ترین مردم در روز قیامت کسی است که کار خوبی را چون عدالت توصیف نماید و خود بر خلاف آن عمل کند.

امام سجاد علیه السلام در دعای دیگری از خداوند می خواهد طریقه حق را سیر کند و گرفتار زیغ و گمراهی و راه باطل نشود:

وَ مَتِّعْنِی بِهُدًی صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لَا أَزِیغُ عَنْهَا(2)

ص:617


1- بحار ج2ص17
2- دعای بیستم صحیفه

پروردگارا مرا به هدایت شایسته ای بهره مند ساز که چیزی را با آن تبدیل نکنم و راه حقی که از آن منحرف نشوم

زیغ حالتی است که انسان همواره در همه مسایل زندگی اعم از مادی و یا معنوی راه کج و خلاف را می رود.

فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ (1)

آنان که در دل هایشان زیغ است متشابهات قرآن را دنبال می کنند.

در آیه بعد درخواست میکنیم که:

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ

پروردگارا دل های ما را پس از آنکه هدایتمان کرده ای منحرف مساز و ما را از جانب خود رحمتی بخشای که بخششگری.

آدم هایی که دل زایغ دارند هر آهنگ غیر حقی که در جامعه بلند شود به آن جذب می شوند و مسیر حق را بر نمی گزینند.

اگر خواهان طریق و روش حق و راه انبیاء و اولیاء هستیم باید نفس را از رنگ زیغ شستشو دهیم تا دل صفا یابد.

برو بزدای روی تخته دل***که تا سازد ملک پیش تو منزل

از و تحصیل کن علم وراثت***ز بهر آخرت می کن حراثت

کتاب حق بخوان از نفس و آفاق***مزین شو به اصل جمله اخلاق

إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (2)

خداوند اوضاع و احوال هیچ جامعه و ملتی را تغییر نمی دهد تا افراد آن جامعه خود را تغییر دهند و افکار و اخلاق خویش را دگرگون سازند.

ص:618


1- آل عمران 7
2- رعد 11

حرف ظ

ظلم و ظالم

فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لِنَفْسِی عَلَی ظُلْمِهَا نَفْسِی، وَ وَکِّلْ رَحْمَتَکَ بِاحْتِمَالِ إِصْرِی، فَکَمْ قَدْ لَحِقَتْ رَحْمَتُکَ بِالْمُسِیئِینَ، وَ کَمْ قَدْ شَمِلَ عَفْوُکَ الظَّالِمِینَ(1)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و نفس مرا در حالی که ظلم به خویش کرده عفو کن و رحمتت را مامور برداشت بار گناهم فرما و چقدر رحمت تو به بندگان گنهکارت رسیده و چقدر عفوتو شامل ستمکاران گشته است.

ظلم یعنی خارج شدن از مسیر حق و راهی که خداوند تبارک و تعالی توسط انبیاء و رهبران دین پیش روی گذارده اند و آن بر سه قسم است.

1-ظلمی که بین انسان و خداوند انجام می گیرد که عبارت است از کفر و شرک و نفاق و از بزرگترین موارد ظلم است.

إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (2)

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللَّهِ (3)

أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ (4)

2-ظلمی که بین انسان با همنوعانش واقع می شود.

وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا (5)

إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (6)

3-ظلمی که انسان بر نفس خویش روا می دارد.

فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ (7)

ص:619


1- دعای سی و نهم صحیفه
2- لقمان 13
3- زمر 32
4- هود 18
5- اسراء 33
6- شوری 42
7- فاطر 32

وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ(1)

قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ (2)

این تقسیم بندی در روایات هم شده که ظلم سه گونه است.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

أَلاَ وَ إِنَّ اَلظُّلْمَ ثَلاَثَهٌ فَظُلْمٌ لاَ یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لاَ یُتْرَکُ وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لاَ یُطْلَبُ فَأَمَّا اَلظُّلْمُ اَلَّذِی لاَ یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ .......وَ أَمَّا اَلظُّلْمُ اَلَّذِی یُغْفَرُ فَظُلْمُ اَلْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ اَلْهَنَاتِ وَ أَمَّا اَلظُّلْمُ اَلَّذِی لاَ یُتْرَکُ فَظُلْمُ اَلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً (3)

بدانید که ظلم بر سه گونه است ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود ظلمی که بازخواست می شود و ظلمی که بخشوده می شود و بازخواست نمی گردد اما ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود شرک ورزیدن به خداست.....اما ظلمی که بخشوده می شود ستمی است که بنده با ارتکاب بعضی گناهان کوچک به خود روا می دارد و اما ظلمی که بازخواست خواهد شد ستم بندگان به یکدیگر است.

بی شک امام سجاد علیه السلام در آن بخش از دعا که می فرماید:

وَ کَم قَد شَمِلَ عَفوَکَ الظَّالِمِینَ و چقدر عفو تو شامل ستمکاران گشته است منظور کسانی است که ظلم به نفس خویش کرده و توبه نموده اند و یا ظلم به مردم کرده و حق الناس را ادا کرده و مظلوم را از خود راضی کرده اند والا در غیر این صورت شامل رحمت الهی قرار نخواهند گرفت.

امیرالمومنین علی علیه السلام درباره ظلم به مردم می فرمود: قصاص آخرت بسیار سخت است زخم زدن با چاقو و ضربه به زدن با تازیانه نیست بلکه اینها در مقابل آن قصاص بسیار کوچک و ناچیز است. (4)

ص:620


1- بقره 231
2- قصص16
3- نهج البلاغه خطبه 176
4- بحار ج ص271

در جای دیگر فرمود بزودی خداوند از کسانی که ظلم کرده است انتقام خواهد کشید خوردنی را به خوردنی و آشامیدنی را به آشامیدنی خوردنی هایی چون حنظل و نوشیدنی هایی چون زهر. (1)

از بدترین انواع ظلم ظلم به کسی است که غیر خدا یار و یاوری نداشته باشد. اینجاست که غضب خدا شدت می گیرد و روزگار ظالم را سیاه می کند.

چنانکه پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَیَّ مِنْ ظَلَمَ مَنْ لَا یَجِدُ نَاصِراً غَیْرَ اللَّهِ (2)

خشم خداوند سخت است بر آن که به کسی ظلم کند که یاوری جز خدا نمی یابد.

امام باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که وفات علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید مرا به سینه خود چسبانید و سپس فرمود: فرزندم تو را به همان چیزی سفارش می کنم که پدرم در هنگام وفاتش به من سفارش کرد و فرمود که پدر او نیز همان را به ایشان سفارش کرده است. فرمود: فرزندم

ایاک وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ علیک نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ (3)

بترس از ستم کردن به کسی که در برابر تو یاوری جز خدا نمی یابد.

بهترین راه برای ترک ظلم یادآوری اجرای عدل خداوند درباره ماست چند لحظه اندیشیدن درباره عدل الهی که اگر بنا شود خداوند براساس عدلش با ما رفتار کند بی شک گرفتار خواهیم بود باعث می شود به ظلم فکر نکنیم و حقوق دیگران را پایمال ننماییم.

در همین زمینه امیرمومنان علی علیه السلام فرمود:

اذکر عِنْدَ الظُّلْمِ عَدْلَ اللَّهِ فیک وَ عِنْدَ القدره قَدَّرَهُ اللَّهُ علیک(4)

در هنگام ستم عدالت خداوند را که با تو خواهد داشت به یاد آر و هنگام قدرت قدرت خدا را که بر تو دارد یاد کن.

ص:621


1- نهج البلاغه خطبه 158
2- کنزالعمال 7605
3- کافی ج2ص331
4- بحار ج75ص323

حرف ع

عدل و عدالت

أَنَّ سُنَّتَکَ الْإِفْضَالُ، وَ عَادَتَکَ الْإِحْسَانُ، وَ سَبِیلَکَ الْعَفْوُ فَکُلُّ الْبَرِیَّةِ مُعْتَرِفَةٌ بِأَنَّکَ غَیْرُ ظَالِمٍ لِمَنْ عَاقَبْتَ(1)

پروردگار سنت تو خبر رساندن و عادت تو بر احسان و راهت بر عفو و بخشش است الها تمامی موجودات اعتراف دارند که تو بر هر که کیفر دهی براساس عدل است و ستم روا نمی داری.

راغب در مفردات می گوید:

العداله وَ المعادله لَفْظٌ یَقْتَضِی معنی المساواه

عدالت و معادله معنای مساوات را در بر دارند.

العدل از اسماء الله است و به معنی آن است که خداوند تبارک و تعالی هر چیزی را در جای خود قرار داده و درباره هیچ موجودی از آنچه را که لایق و سزاوار بوده چیزی را فرو گذار نکرده است و تمام موجودات این جهان آفرینش را موزون و متعادل خلق کرده و در هر چیزی از هر ماده ای به قدر لازم استفاده کرده است.

الَّذِی خَلَقَ فسوی (2)

آنکه بیافرید و مساوی ساخت.

در گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمده که:

بِالْعَدْلِ قَامَتْ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ(3)

به توسط عدل است که آسمان ها و زمین برپاست.

خداوند عادل است زیرا بین مخلوقات هیچ گونه تفاوت و تبعیض قایل نمی شود و همه را به طور یکسان و طبق استحقاقشان عطا می کند.

ص:622


1- دعای سی و هفتم صحیفه
2- اعلی 2
3- تفسیر صافی ص516

مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ (1)

در خلقت خدای رحمان تفاوتی نمی بینی.

خداوند عادل حتی پیامبران را فرستاد تا مردم را به عدل و اجرای عدالت دعوت کنند.

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (2)

همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و ترازو فرستادیم تا مردم به عدالت قیام کنند.

قیام به عدالت یعنی اجرای عدالت و حق را به حق دار رساندن این تکلیف همه انسان ها نسبت به یکدیگر است و این تکلیف برای کسانی کارهای اجرایی دارند و در راس امورند سنگین تر خواهد بود.

ارزش عدالت را از زبان امیرالمومنین علی علیه السلام بشنویم که وقتی از حضرت سوال شد عدل وجود کدام برتر است؟ فرمود:

الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا (3)

عدل چیزها را به جای خود می نهد ولی جود و بخشش آنها را از جای خود بیرون می نماید و عدل نگاهدارنده همگان است ولی جود فقط به یکی بهره می دهد پس عدل شریفتر و برتر است.

و آن سفارش می کند در هنگام قضاوت عادلانه حکم کنید:

وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ (4)

وقتی بین مردم قضاوت می کنید به عدالت حکم کنید.

خداوند متعال به داوود پیامبر علیه السلام فرمود:

ص:623


1- ملک 3
2- حدید 25
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 429
4- نساء 58

یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ(1)

ای داوود ما تو را در زمین جانشین گردانیدیم پس بین مردم به حق داوری کن و از پیروی هوای نفس پرهیز کن که تو را از راه خدا به در می کند. پس جایگاه قاضی حق کشی و کسی که عدالت را رعایت نم یکند جز دوزخ جای دیگری نیست.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هنگامی که به عیادت امیرالمومنین علی علیه السلام آمد و آن بزرگوار چشم درد گرفته بود و ناله می کرد فرمود: ای علی ناشکیبایی می کنی یا از درد می نالی؟ عرض کرد ای رسول خدا هرگز دردی به این سختی ندیده ام. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود ای علی زمانی که ملکت الموت برای گرفتن جان آدم گنهکار فرود آید سیخی آتشین با خود می آورد و به وسیله آن جان او را می گیرد که دوزخ فریاد می کشد. علی علیه السلام راست نشست و عرض کرد: ای رسول خدا سخن خود را برایم تکرار کنید زیرا از شدت درد متوجه نشدم چه فرمودید. آیا این عداب به کسی از شما هم می رسد؟ پیامبر فرمود:

نَعَمْ حکاما جَائِرِینَ وَ آکل مَالِ الْیَتِیمِ وَ شَاهِدُ الزُّورِ

آری قاضیان حق کش و خورنده مال یتیم و شهادت دهنده به دروغ. (2)

یک نمونه از تقسیم عادلانه بیت المال علی علیه السلام مقداری مال برای ما رسیده ما بین سیاه پوست و سرخ پوست به نسبت مساوی تقسیم می کنیم در این موقع مروان بن حکم به طلحه و زبیر گفت منظور علی اشاره به شماست علی علیه السلام به هر نفری سه دینار داد مردی از انصار سه دینار خود را گرفت پس از او غلامی که تازه آزاد شده بود پیش آمد او هم به سهم خود رسید. مرد انصاری عرض کرد یا امیرالمومنین این غلام را دیروز من آزاد کردم سهم مرا با او یکسان می دهی؟ فرمود من در کتاب خدا دقت کردم تفاوتی قرار نداده بود.

ص:624


1- ص 26
2- التهذیب ج2ص224

بین فرزندان اسماعیل که کنیز زاده بودند و فرزندان اسحاق که از زنی آزاد به وجود آمدند. (1)

عرفان و عارف

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ(2)

حمد خدای را به خاطر آنچه از خود به ما شناساند و طریقه شکرگزاری اش را به ما الهام فرمود و درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود.

راغب در مفردات می گوید:

المعرفه وَ الْعِرْفَانِ ادارک الشیی بتفکر وَ تَدَبَّرْ وَ هُوَ أَخَصُّ مِنْ الْعِلْمِ وَ یُضَادُّهُ الانکار

معرفت و عرفان درک چیزی از روی فکر و تدبیر است و رتبه ای بالاتر از علم و دانستن دارد و ضدش انکار است.

و در معنای عارف می گوید:

هُوَ الْمُخْتَصُّ بمعرفه اللَّهِ وَ معرفه ملکوته

عارف هم کسی است که پی به معرفت به خدا و ملکوت الهی برده است.

نتیجه آنکه عرفان واقعی یعنی درک حقایق با تفکر و تدبر و رسیدن به مرتبه ای که از باطن اشیاء و ملکوت آفرینش مطلع شدن.

گام اول در عرفان معرفت به خود و یافتن جایگاه خویش در آفرینش است. چنانکه مولایمان علی علیه السلام فرمود:

أَفْضَلُ المعرفه معرفه الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ أَعْظَمُ الْجَهْلَ جَهْلٌ الْإِنْسَانُ أَمَرَ نَفْسِهِ(3)

ص:625


1- روضه کافی ص69
2- دعای اول صحیفه
3- غررالحکم ص179

برترین شناسایی آنست که بشر خود را بشناسد و بزرگترین نادانی آنست که انسان خود را نشناسد و از مسایل مربوط به خود بی خبر باشد.

ای بیخبر از هستی خود همچو کتاب***در جلد تو آیات الهی به حجاب

یعنی ز تو حق پدید و تو از اثرش ***آگاه نه ای چو شیشه از بوی گلاب

همان بزرگوار در اینکه عارف کیست می فرماید:

الْعَارِفُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا وَ نزهها عَنْ کل مَا یُبْعِدُهَا(1)

عارف کسی است که نفس خود را بشناسد و او را ازاد از قید و بندها نماید و از هر چیزی که دورش می کند منزهش بدارد.

دل عارف شناسای وجود است***وجود مطلق او را در شهود است.

بجز هست حقیقی هست نشناخت***و یا هستی که هستی پاک در باخت

وجود تو همه خار است و خاشاک***برون انداز از خود جمله را پاک

امام حسین علیه السلام معتقد است که آن وقت انسان خدا را درست بندگی می کند که عارف به حق تعالی شود:

خَرَجَ الْحُسَیْنُ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَلِیُّ أَصْحَابَهُ فقالک إِنَّ اللَّهَ عزوجل مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ(2)

برای اصحاب خود چنین فرمود خداوند بزرگ بندگان خود را خلق نکرد مگر برای معرفت به خودش و هر کس خدا را شناخت او را عبادت می کند.

بر همین اساس بعضی از مفسرین قرآن شریف لِیَعبُدُونَ در آیه را لِیَعرِفُونَ معنا کرده اند.

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (3)

جن و ا نسان را نیافریدیم مگر که عبادتم کنند.

ص:626


1- غررالحکم ص630
2- المیزان ج18ص423
3- الذاریات 56

گام دوم در عرفان تهذیب نفس و بیرون ریختن رذایل از سر وجود است. بعضی به دروغ ادعای عرفان می کنند چون گرفتار خود محوری و انانیت هستند و در واقع مردم را به خود دعوت می کنند نه به خداوند تبارک و تعالی بیشتر به دنبال مرید بازی و فریب خلقند و زیر کلمه عرفان دنیایشان را آباد کرده و مریدان خود را تا حد شرک گرفتار می کنند چون مهذب نیستند.

امام العارفین امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

مِنْ عَرَفَ شَرَفِ مَعْنَاهُ صَانَهُ عَنْ دنائه شَهْوَتَهُ(1)

هر که بلندی و شرف گوهر وجود خویش را بشناسد آن را از پستی شهوترانی حفظ می کند.

عارف در قدم دوم با تزکیه نفس حجاب ها را از سر راه بر می دارد و از بسیاری خواهش های نفسانی صرف نظر می کند و به تعبیری نفس کشی می نماید تا باطن عالم برایش روشن شود.

باز از مولای عارفان بشنویم که فرمود:

قَدْ اءَحْیا عَقْلَهُ، وَ اءَماتَ نَفْسَهُ، حَتَّی دَقَّ جَلِیلُهُ، وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ، وَ بَرَقَ لَهُ لا مِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ، فَاءَبانَ لَهُ الطَّرِیقَ، وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ، وَ تَدافَعَتْهُ الْاءَبْوابُ إ لی بابِ السَّلامَةِ، وَ دارِ الْإِقامَةِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلاهُ بِطُمَاءنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرارِ الْاءَمْنِ وَالرَّاحَةِ، بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ اءَرْضَی رَبَّهُ(2)

عقلش را زنده کرد و نفسش را کشت تا آنجا که بدنش لاغر و باریک شد و دل سختش نرم و ملایم گردید. و نوری بسیار درخشان برایش بدرخشید و راه را برایش روشن کرد و در همان روشنایی راه حق را پیمود. منازل و عقبات را پشت سرگذاشت تا به در سلامت و منزل اقامت رسید. دو پایش در قرارگاه امن و آسایش استوار گردید به سبب چیزی که فکر و دل خود را به کار واداشت و بر اثر آنچه که پروردگار خود را راضی و خشنود کرد.

ص:627


1- غررالحکم ص710
2- نهج البلاغه خطبه 210

عاقبت ها

وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَةُ أَعْمَالِنَا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیَةٍ اقْتَرَفْنَاهَا. وَ لَا تَکْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِکَ. إِنَّکَ رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاکَ، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاکَ(1)

خدایا پایان آنچه دو فرشته نویسنده اعمال برایمان نوشته اند توبه قبول شده ثبت و ضبط فرما که اگر پس از آن لغزشی از ما سر زده باشد به حساب نیاوری و بازخواستمان نکنی.

الها روزی که به حساب بندگانت می رسی (ای ستارالعیوب) همان روزی که اخبار بندگانت را آشکار می سازی در مقابل چشمان مردمان اسرارمان را فاش مکن چرا که تو به آنکه می خواندت رحم می کنی و هر که را فریاد کنان صداقت می زند اجابت می نمایی چه بسیار افرادی که جوانی و میانسالی خوبی داشتند و عاقبت به خیر نشدند و نتوانستند بار ایمان و تقوا را به سلامت به سرانجام برسانند.

چه طلحه و زبیرها که ملازم رکاب رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم بودند و اظهار ارادت به خاندان آن بزرگوار داشتند ولی در اواخر عمر در مقابل وصلی همان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم موضع گرفتند و با تاسف با کوله باری پر از نافرمانی پروردگار مردند.

یکی از درخواست های ما در زیارت ارزشمند عاشورا پایداری و ثبات قدم و ماندن به عقیده و اعتقاد به راه و هدف امام حسین علیه السلام است:

وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عندک مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ

ص:628


1- دعای یازدهم صحیفه

خدایا مرا در رایم ثابت قدم بدار که همچنان همراه امام حسین علیه السلام و اصحاب آن حضرت که خون قلبشان را در برابر حسین علی علیه السلام فدا کردند باقی بمانم.

اینکه تا آخر سستی و غفلت به سراغمان نیاید چیزی است که باید دایم و بی درنگ از خداوند مهربان بخواهیم و از هر صاحب نفسی درخواست کنیم که در حقمان دعا کند که عاقبت ها به خیر و خوبی واقع شود.

روشن ترین نمونه شیطان است به گفته امیرالمومنین علی علیه السلام

کان عبدالله سَتَهٌ أُلَّافٍ سِنِّهِ(1)

او شش هزار سال خدا را پرستش کرده بود که معلوم نیست آیا از سال های دنیاست یا از سال های آخرت.

با این اوصاف عاقبتش آن شد که برای اکثر مردم دنیا دارای هر مذهب و مرامی که باشند مشخص است.

نمونه دیگری قرآن مثال می زند شخصی بنام بلعم باعورا است که درباره اش می فرماید:

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ(2)

ای رسول ما داستان آن کسی را که آیات ما برایش فرستاده شده و از آنها سرپیچی کرد و شیطان به دنبال او افتاد و از گمراهان شد برای آنها بخوان.

ص:629


1- نهج البلاغه خطبه 19
2- اعراف 175و176

اگر می خواستیم به وسیله آیات خود او را ترفیع مقام می دادیم و لکن او به پستی گرایید و از هوای نفس پیروی کرد مثل او مثل سگی است که اگر به او حمله کنی پارس می کند و اگر او را به حال خود گذاری نیز پارس می کند. این داستان همه کسانی است که آیات الهی را تکذیب کنند بنابراین تو این داستان ها را نقل کن شاید به فکر فرو روند.

حسین بن خالد از امام رضا علیه السلام نقل کرد که خداوند تبارک و تعالی به بلعم بن باعورا اسم اعظم عطا فرمود و او هم با آن اسم خدا را می خواند و دعایس مستجاب می شد. همین شخص به دربار فرعون رفت در آن هنگام که فرعون در تعقیب حضرت موسی علیه السلام و یاران او بود فرعون به بلعم گفت خدا را بخوان که موسی و یارانش را زندانی ما قرار دهد بلعم باعورا هم پذیرفت سوار بر الاغش شد تا موسی علیه السلام را دستگیر کند. الاغش توقف کرده و از جایش حرکت نمی کرد بلعم الاغ را می زد که چرا حرکت نمی کنی خداوند قادر متعال لاغ را به زبان آورد و گفت وای بر تو چرا مرا می زنی؟ آیا اراده کرده ای با تو بیایم تا پیامبر خدا و مردم مومن را دستگیر کنی؟ بلعم هم عصبانی شد آنقدر الاغ را زد تا کشته شد. در این لحظه خداوند اسم اعظم را از بلعم باعورا گرفت (1)

آری عاقبت بلعم آن شد که در ایات سوره مبارکه اعراف به آن اشاره رفت. مطمئن باشیم در هر عصری بلعم باعوراها هستند که اسم ایشان از زمره بندگان مخلص خدا خط می خورد چون گرفتار غرور علمی و یا ثروت و قدرت مادی خویش می شوند و پایان عمر با شقاوت می میرند.

این کلام مولایمان علی علیه السلام است:

فَیَالَهَا حَسَرَهُ عَلِیِّ کل ذِی غَفَلَهُ أَنْ یکون عُمُرُهُ عَلَیْهِ حَجُّهُ وَ إِنْ تودیه أَیَّامِهِ إِلَیَّ شُقُّوهُ(2)

ص:630


1- تفسیر المیزان ج8ص353
2- نهج البلاغه خطبه 193

ای دریغا بر هر غافلی که عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهایش او را به سوی بدبختی کشاند.

عقل و عاقل

اللَّهُمَّ إِنِّی أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِی إِلَیْکَ ............وَ رَأَیْتُ أَنَّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیِهِ وَ ضَلَّةٌ مِنْ عَقْلِهِ(1)

پروردگارا با بریدن از خلق و اتکال بر تو خود را خالص کرده ام....... و دیدم درخواست از کسی که خود محتاج است سفاهت و کاری است غیرعقلانی.

بزرگترین نعمتی که خداوند به بشر عنایت کرده نعمت عقل است و از آن برتر استفاده و به کارگیری این نعمت است.

بسیاری از این نعمت خدادادی بهره مندند ولی در مقام احیاء و تربیت آن نیستند و اغلب شهوت و غضب و خواسته های نفسانی خود را اعمال می کنند و اجازه نمی دهند که عقل کار خود را انجام دهد.

کاربرد عقل و عقلانیت برای پیشرفت علم و دانش و سعادت دنیا و آخرت آنقدر وسیع و رفیع است که در وصف و شرح نمی گنجد.

امام حسن علیه السلام به دست آوردن دنیا و آخرت را به رهبری عقل می داند:

بِالْعَقْلِ تدرک الدَّارَانِ جَمِیعاً وَ مَنْ حَرُمَ مِنَ الْعَقْلِ حَرُمَهُمَا جَمِیعاً(2)

با عقل است که هر دو جهان به دست می آید و هر که از به کارگیری عقل محروم باشد از هر دو جهان محروم است.

چون در بحث شرح موضوعی دعاهای ارزشمند صحیفه سجادیه علیه السلام هستیم خوب است عرض کنیم که برای بارور شدن عقل هایمان از دعا و تضرع به درگاه الهی نیز استفاده

ص:631


1- دعای بیست و هشتم صحیفه
2- کشف الغمه ج2ص197

نماییم و جزو حاجات جدی ما باشد بعضی از افراد برای خواسته های مادی و زودگذر دنیا به هر نذر و نیازی چنگ می زنندو التماس می کنند ولی از تضرع و زاری به درگاه الهی برای رشد عقل و اندیشه خویش چیزی نمی گویند و انابه و التماس نمی کنند.

در دعای عالیه المضامین که انصافا مضامین عالیه دارد و چیزی را فرو گذار نکرده و بعد از زیارت هر امام و معصومین علیهم السلام وارد است در پایان دعا عرض می کنیم:

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی عَقْلًا کاملا وَ لُبّاً رَاجِحاً ..... (1) (خدایا عقل کامل و مغزی ممتاز روزیم کن)

امام کاظم علیه السلام چنین آموزش می دهد:

مِنْ أَرَادَ الْغَنِیِّ بلامال وَ راحه الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَهْ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَیَّ اللَّه عزوجل فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یکمل عَقْلِهِ (2)

هر که خواهان توانگری بدون داشتن مال و ثروت و آسودگی دل از حسد ورزی و داشتن دین سالم است باید با تضرع از خدای عزوجل بخواهد که عقلش را کامل گرداند.

و امام صادق علیه السلام فرمود:

إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُزِیلَ مِنْ عَبْدٍ نِعَمِهِ کان أَوَّلُ مَا یُغَیِّرُ مِنْهُ عَقْلَهُ(3)

هرگاه خداوند بخواهد نعمتی را از بنده ای بگیرد نخستین چیزی که در او تغییر می دهد عقل اوست.

الها به درگاهت دعا می کنیم که نعمت عقل را از ما بگیر که ذلیل دنیا و آخرت خواهیم شد به بزرگی و بزرگواریت بر ما منت بگذار تا پایان عمر ما را بهره مند از این نعمت بزرگ بفرما. چون بدون عقل و عقلانیت موجودی بی خاصیت و باعث اذیت و آزار دیگران و اطرافیان خواهیم شد.

ص:632


1- مفاتیح الجنان محدث قمی
2- کافی ج1ص18
3- اختصاص ص 245

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام از جمله دعاهایی که زیاد می خواند همین بود که عرضه می داشت:

الحمدلله الَّذِی لَمْ یُصْبِحْ بِی مَیِّتاً وَ لَا سَقِیماً وَ لَا مَضْرُوباً عَلِیٌّ عُرُوقِی بِسُوءٍ وَ لَا مُلْتَبِساً عَقْلِی

حمد خدایی را که با عنایت او شب را به صبح رساندم در حالی که زنده و سلامت هستم نه رگ هایم دچار بیماری شده..... و عقل من سر جای خود هست.

بعد عرض می کند:

اللَّهُمَّ الْجُعْلِ نَفْسِی أَوَّلَ کریمه تَنْتَزِعُهَا مِنْ کرائمی وَ أَوَّلُ وَدِیعِهِ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نعمک عِنْدِی(1)

پروردگارا اول کریمه ای که از من می گیری و اول امانتی از امانت هایت که نزد من است و بازش می ستانی جانم باشد.

یعنی گرفتار نقص عضو و از دست دادن حافظه و عقل نشوم که خوار و زبون خواهم شد.

برای رشد و تعالی عقل باید در مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام شاگردی کرد و از آیات شریفه و منور قرآن کریم و گفتار عالی و پر فیض معصومین استفاده کرد. چنانکه در زیارت جامعه کبیره عرض می کنیم:

کلامکم نُورٍ وَ امرکم رُشْدٍ وَ فعلکم الْخَیْرِ

گفتار شما نورانی و فرمانتان باعث رشد و تعالی و رفتارتان سراسر خیر است.

ص:633


1- نهج البلاغه خطبه 206

علم و عالم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی صِحَّةً فِی عِبَادَةٍ، وَ فَرَاغاً فِی زَهَادَةٍ، وَ عِلْماً فِی اسْتِعْمَالٍ(1)

پروردگارا بر محمد و ال او درود فرست سلامتی در حال انجام عبادت و فراغت و آسایش در عین زهد ورزی و علم با عمل روزیم فرما.

اولین بحثی که درباره علم مطرح می شود ارزش و اهمیت آن و بعد عمل به دانستنی های خویش است.

چنانکه رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

مَنْ أَخَذَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ نَجَا وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ الدُّنْیَا فَهُوَ حَظُّهُ (2)

هر کس علم را فراگیرد و به آن عمل کند نجات خواهد یافت هر که هدفش از دنبال کردن علم و دانش دنیا باشد همان دنیا بهره اوست.

دانش پژوهان و طلاب علوم الهی از ارزش و مقام والایی برخوردارند و انسان ها به طور فطری برای دانایان و صاحبان علم و معرفت احترام قایلند در مکتب ما آنقدر برای اهل علم و طالبان آن منزلت هست که در تعبیر روایات بر بال فرشتگان گام می گذارند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

إِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ تَبْسُطُ لَهُ الملائکه أَجْنِحَتَهَا وَ تَسْتَغْفِرُ لَهُ(3)

فرشتگان برای طالب علم بال خود را می گسترانند و برایش از درگاه الهی طلب رحمت می نمایند.

مولایمان علی علیه السلام به کمیل فرمود ای کمیل علم و دانش بهتر است از ثروت علم تو را حراست میکند ولی تو باید از ثروت حراست نمایید ثروت با خرج کردن کم می شود.

ص:634


1- دعای بیستم صحیفه
2- بحار ج2ص34
3- کنزالعمال 28745

ولی علم با نشر و انفاق فزونی مییابد چیزی که با ثروت پرورش می یابد با از بین رفتن آن از دست می رود. (1)

از فواید علم توقف نداشتن آن است چه بسیار علماء و دانشمندان که بیش از نیم قرن کار تحقیق و مطالعه داشته ولی هنوز اشباع نشده اند و همچنان مشتاق کشف و شهود بیشتر درباره علم هستند و این عطش تا پایان عمر با ایشان همراه است ظرف دل عالم از مطالب علمی پر شدنی نیست همان طور که ظرف دل جاهل از هوی و هوس و مال اندوزی و حرص به دنیا پرشدنی نیست.

چنانکه امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

مَنهومانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیَا (2)

دو خورنده اند که هیچ وقت سیر نمی شوند یکی طالب علم و دیگری طالب دنیا.

و چه بهتر با این عمرهای کوتاه و فرصت های بسیار اندک به سراغ علم سودمند و نافع رفت و از فضولات و چیزهایی که فضل است و گره ای از آخرت باز نمی کند نرفت.

باز مولایمان علی علیه السلام فرمود:

خَیْرَ الْعِلْمِ مَا أَصْلَحْتَ بِهِ رشادک وَ شَرِّهِ مَا أَفْسَدَتْ بِهِ معادک(3)

بهترین دانش ها آنست که رشد و هدایت تو به آن اصلاح گردد و بدترین دانش آن است که آخرتت را به آن تباه سازی.

آری تشنه علمی باشیم و در سر شور و عشق علمی را داشته باشیم که دنیا و بیشتر آخرتمان را آباد کند و بی شک قوام دین و دنیا وابسته به تحصیل علم و کوتاهی نکردن در فراگرفتن علوم است و هر چه سطح دانش انسان بالا رود و همراه تعالی علمی عمل به دانستنی ها باشد به طور قطع مدینه فاضله به وجود خواهد آمد زیرا که علم چراغ هدایت و باعث بقاء و حیات جامعه بشری است امکان ارتقاء و ترقی در شئون معنوی و

ص:635


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 139
2- حکم و مواعظ نهج البلاغه 449
3- غررالحکم 5023

مادی و روحی و جسمی و دینی و دنیوی وجود ندارد. مگر در پرتو علم و معرفت و آنگاه علمی به ثمر می نشیند که همراه با عمل باشد و در غیر اینصورت تصورات ذهنی و فقط دانستن کارساز نیست و سودی نخواهد داشت.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

أَنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کما یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا (1)

هنگامی که عالم به علم خود عمل نکند موعظه او بر دل ها نمی نشیند و بجای نمی ماند همان طور که باران از روی سنگ های سخت می لغزد و فرو می ریزد.

پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

مَثَلُ الَّذِی یُعَلِّمُ الْخَیْرَ وَ لَا یُعْمَلُ بِهِ مَثَلُ السِّرَاجِ یُضِی ءُ لِلنَّاسِ وَ یُحْرِقُ نَفْسَهُ (2)

مثل عالمی که به مردم خیر و خوبی را تعلیم می دهد و خودش به آن عمل نمی کند همانند چراغی است که مردم را روشنی می کند و خود را می سوزاند.

نتیجه آنکه علماء باید اهل عمل باشند تا به درجات عالی معنوی و فردوس برین جای گیرند. این بزرگواران نباید تنها به گفتن تعالیم الهی اکتفا کنند بلکه باید خود عملا گفته های خویش را به کار بندند و آنها را در کمال اخلاص انجام دهند. چرا که علم بدون عمل عواقب بسیار خطرناک در پی دارد.

همان بزرگوار فرمود:

مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَعْمَلْ بِمَا فِیهِ حَشَرَهُ اللَّهُ أُعَمِّی(3)

هر کس علم را به دیگران بیاموزد و خود بدان عمل نکند خداوند او را کور محشور خواهد کرد.

ص:636


1- کافی ج1ص95
2- همان مدرک ص96
3- بحار ج77ص100

بله هر چه دانش و معرفت انسان بالا می رود باید مرتبه خوف و خشیت او نیز بالا رود.

خشیت برای عام شرط کمال علم آنان است.

إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ (1)

از بین بندگان الهی فقط علما خدا ترس و اهل خشیت هستند.

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

مَنْ خَشِیَ اللَّهَ کمل عِلْمِهِ (2)

هر کس از خدا بترسد عملش به کمال می رسد.

برای ازمایش خود بهتر است ببینیم علم چه اندازه ما را به مقام خشیت الهی رسانده است چون به گفته امام صادق علیه السلام:

الخشیه مِیرَاثَ ........وَ مَنْ حَرُمَ الخشیه لاَ یکون عَالِماً وَ إِنْ سُقْ الشَّعْرِ بمتشابهات الْعِلْمُ قَالَ اللَّهُ عزوجل إِنَّمَا یخشی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (3)

خوف و خشیت از پروردگار میراث علم است...... و هرکه از خشیت محروم باشد عالم نیست اگر چه در اثر کنکاش و پژوهش شبهات علمی موهایش بریزد. خداوند عزوجل می فرماید از بین بندگان الهی فقط علماء خدا ترس و اهل خشیت هستند.

در پایان این بحث عرض می کنم که علم صحیح نزد عترت است زیرا که عترت راسخون در علم و اهل ذکرند و باید چیزهایی که نمی دانیم از مکتب آن بزرگواران بیاموزیم.

امام باقر علیه السلام می فرمود:

شَرْقاً وَ غَرِّبَا لَنْ تَجِدَا عِلْماً صیحیحا إِلَّا شَیْئاً یَخْرُجُ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ(4)

هیچ علم صحیحی را در شرق و غرب عالم یافت نمی کنی مگر آنکه از ناحیه ما اهل بیت است.

ص:637


1- فاطر 28
2- غررالحکم 7868
3- مصباح الشریعه ص365
4- بحار ج2ص92

این عبارات از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره امیرالمومنین علی علیه السلام است:

أَنَا مَدِینِهِ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا أَنَا دارالحکمه وَ عَلِیٌّ بَابُهَا أَنَا مَدِینِهِ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ کفتاه أَنَا مَدِینِهِ الْفِقْهِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا (1)

من شهر علمم علی در آنست من خانه حکمتم و علی در آنست من ترازوی علم و علی دو کفه ترازوست من شهر فقه هستم و علی در آن است.

عمل و عامل

وَ سَهِّلْ إِلَی بُلُوغِ رِضَاکَ سُبُلِی، وَ حَسِّنْ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِی عَمَلِی(2)

خدایا راه هایم را برای رسیدن به خشنودی ات هموار کن و در جمیع حالات کردارم را نیکو گردان.

در ابتدای همین دعا عرض کرد:

وَ بِعَمَلِی إِلَیَّ أَحْسَنَ الْأَعْمَالِ پروردگارا عملم را به بهترین اعمال منتهی گردان.

اعمال زیبایی و نیکوییش گاه در شکل انجام آن است که باید رعایت آداب و قوانین آن شود و به طور صحیح و درست بجا آورده شود و از هر نوع نقص و عیب دور باشد و گاه عامل و بجا آورنده با اخلاص و با صفای باطن به اعمال زیبایی خاص می دهد.

امام سجاد علیه السلام در ابتدا و انتهای دعای بیستم صحیفه که معروف به دعای مکارم الاخلاق است درخواست زیباترین اعمال را از خداوند تبارک و تعالی دارد.

حسن عمل به اخلاص آن است چون بدون اخلاص نه تنها زیبا نیست بلکه مورد قبول حضرت حق قرار نخواهد گرفت.

وَقَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا (3)

و ما به کارهایی که انجام داده اند می پردازیم و آن را همچون غبار پراکنده در هوا می کنیم.

ص:638


1- الغدیر ج6ص79 تا80
2- دعای بیستم صحیفه
3- فرقان 23

سود و زیان برای اشخاص متفاوت است عده ای هستند که ضرر به استفاده آنها می خورد و گاهی اصلا سود نمی برند ولی گاهی بعضی ورشکست می شوند به این معنی که اصل سرمایه را از دست می دهند.

وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِیهَا وَبَاطِلٌ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (1)

و تباره شد آنچه پرداختند و باطل است آنچه می کردند.

خداوند تبارک و تعالی پس از بیان خلقت آسمان ها و زمین می فرماید:

لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (2)

تا شما را امتحان کند که کدام یک بهترین کار را انجام می دهید.

امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه فرموده است

لَیْسَ یَعْنِی اکثر عَمَلًا وَ إِنَّمَا الاصابه خَشِیَهُ اللَّهِ وَ النیه الصادقه وَ الحسنه ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَیَّ الْعَمَلُ حتی یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یحمدک عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ(3)

منظور زیادی عمل نیست مراد عمل درست است همانا درستی عمل هم ترس از خدا و نیت درست و کار نیک است آنگاه فرمود برای انجام عملی انسان پایدار باشد تا عاقبت آن را خالص کند و این سخت تر از عمل است عمل خالص آن است که مایل نباشی که کاری که کرده ای هیچ کس غیر از خدا تو را مدح و ستایش کند.

اگر ما همه عزت و قدرت را در دست پرتوان الهی می دانیم چه حاجت که خود را متمسک به موجودات ضعیف این عالم کنیم سراغ هر که برویم و از هر کس مزد و پاداش بخواهیم خود محتاج است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

ص:639


1- هود 16
2- هود 7
3- کافی ج2ص16

مَنْ تَعَلَّمَ لِلَّهِ عزوجل وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی ملکوت السَّمَوَاتِ عَظِیمًا (1)

هر کس برای خدا دنبال دانش رود و برای خدا کار کند و به خاطر رضای خدا آموزش دهد با احترام خاصی به ملکوت آسمان ها دعوت خواهد شد.

و برعکس آنکه عمل را برای غیر خدا و خوشایند دیگران انجام می دهد مبتلا به نوعی از شرک شده است.

چنانکه امام باقر و امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه پایانی سوره کهف فرمودند:

فَمَنْ کان یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحاً وَ لَا یشرک بِعِبَادِهِ رَبِّهِ أَحَداً

هرکس امید دارد به لقاء الله برسد باید عمل شایسته به جا آورد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.

لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمِلَ عَمَلًا یَطْلُبُ بِهِ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ الدَّارَ الاخره ثُمَّ أَدْخَلَ فِیهِ رِضَا أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ کان مشرکا(2)

هر بنده ای از بندگان خدا عملی را انجام دهد و ابتدا طالب رحمت خدا و آخرت باشد و سپس در کارش رضا و خواسته انسانی را دخالت بدهد او مشرک است.

البته منظور از مشرک در کلام این بزرگواران شرکت خفی است که منافات با ایمان ندارد بلکه منافات با کمال ایمان دارد.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم فرمود اگر بر امت من چیزی از قرآن نازل نمی شد مگر آخرین آیه سوره مبارکه کهف امت را همان یک آیه کافی بود. (3)

پس بهتر است که پاداش را فقط از خدا طلب کنیم که خود می فرماید:

وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (4)

محققا پاداش آنها را بهتر از آنچه در دنیا عمل کرده اند خواهیم داد.

ص:640


1- امالی طوسی ج1ص46
2- تفسیر المیزان ج3ص439
3- همان مدرک
4- نحل 97

این سخن اکثر انبیاء الهی بود که

وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ (1)

برای پیغمبری از شما مردم مزدی نمی خواهم که مزد من جز به عهده پروردگار جهانیان نیست.

عبادت

أللَّهُمَّ وَثَبِّتْ فِی طَاعَتِکَ نِیَّتِیْ، وَأَحْکِمْ فِی عِبَادَتِکَ بَصِی_رَتِی(2)

پروردگارا نیتم را در فرمانبری ات ثابت بدار و بصیرت و آگاهی ام را در عبادتت استوار گردان.

عبادت وقتی همراه با آگاهی و معرفت انجام گیرد بالا می رودو باعث نور و تعالی عابد می شود اگر نماز باشد از فحشا و منکرات باز می دارد و معراج و محل قرب عبد به مولا می شود و اگر روزه و حج باشد ثمره اش تقوا خواهد شد.

طبق بیان امام سجاد علیه السلام درک و فهم از حقیقت عبادت باعث استحکام و پایداری آن می گردد.

اهل معرفت خدا را از ترس اتش و شوق رسیدن به بهشت و نعمت های داخل آن عبادت نمی کنند که این نوع عبادت طبق بیان امیرالمومنین علی علیه السلام عبادت تاجرانه و داد و ستد است. در دنباله همان حدیث می فرماید:

إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شکرا فتلک عِبَادِهِ الْأَحْرَارِ(3)

و گروهی برای سپاسگزاری خدا را عبادت کردند و این عبادت آزادگان است.

قصد همه وصل حور و خلد برین است***غایت مقصود ما نه آن و نه این است.

ص:641


1- شعراء 128
2- دعای سی و یکم صحیفه
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 237

همان طور که عابدان متفاوتند عبادت نیز انواعی دارد شاید بعضی فکر کنند که عبادت منحصر به نماز و روزه و حج و به طور کلی فروع دین است در حالی که هر کاری وقتی با قصد قربت و برای جلب رضایت پروردگار انجام گیرد عبادت است. اضافه بر اینکه در رویات به مصداق های عبادت اشاره شده است.

1-اندیشیدن در ملکوت آسمان ها و زمین

2-اندیشیدن در نعمت های خداوند

3-عبادت ده قسمت است که نه قسمت آن در طلب روزی حلال است

4-به نرمی سخن گفتن و سلام کردن به مردم عبادت است.

5-نگاه مهرامیز فرزند به پدر و مادر عبادت است.

6-امام صادق علیه السلام فرمود: دوست داشتن ما خاندان برترین عبادت است. (1)

7-نگاه به صورت عالم و رهبر عادل و به برادر مومن عبادت است.

8-حسن ظن به خداوند عبادت است

9-آب دادن به مسلمانان کمک کردن به مردان عیالوار و عیب پوشی عبادت است.

10-حضرت مسیح علیه السلام به مردی فرمود: چه کار می کنی؟ عرض کرد عبادت پیشه کرده ام فرمود پس چه کسی مخارج تو را تامین می کند؟ عرض کرد برادرم فرمود برادرت از تو عابدتر است. (2)

نکته مهم در عبادت پس از اخلاص و قصد قربت الی الله حضور قلب و تمرکز است و حضور قلب و تمرکز در عبادت حاصل نمی شود جز آنکه هنگام عبادت خداوند را شاهد و ناظر بر عمل خویش ببینیم.

وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ (3)

ص:642


1- محاسن برقی ج1ص247
2- تنبیه الخواطر ج1ص39
3- یونس 61

هیچ عملی نمی نکید جز این که وقتی دست به آن می زنید ما بر شما گواه و ناظریم

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

أَعْبُدُ اللَّهَ کانک تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تکن تَرَاهُ فَإِنَّهُ یراک (1)

خدا را چنان عبادت کن که گویی او را می بینی زیرا اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.

خلاصه آنکه برای نزدیک شدن به خداوند تبارک و تعالی بهترین وسیله عبادت است چنانکه مولایمان علی علیه السلام فرمود:

مَا تَقَرَّبَ مُتَقَرِّبٌ بِمِثْلِ عِبَادِهِ اللَّهِ (2)

هیچ تقرب جوینده ای به چیزی چون عبادت خدا به او نزدیک نشد.

عبادت های واجب را در هر شرایط که هستیم و به هر کیفیت باید انجام دهیم ولی درباره مستحبات حتما در حال نشاط و طراوت انجام دهیم.

امام سجاد علیه السلام در هنگام دعا عرض می کرد که اسالک مِنْ الشهاده أَقْسَطَهَا وَ مِنَ العباده أَنْشَطَهَا (3)

خدایا از شهادت دادن عادلانه ترین آن را واز عبادت با نشاط ترینش را از تو مسئلت دارم.

بنابراین عبادات مستحب را نباید از روی کراهت و بی حالی بجا آورد وقتی دل اقبال ندارد و کسالت بر انسان عارض است نباید مستحبات و نافله ها را بر خود تحمیل کنیم.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

لاَ تکرهوا إِلَیَّ انفسکم العباده(4)

عبادت را به خویشتن تحمیل نکنید.

ص:643


1- کنزالعمل 5250
2- غررالحکم 9490
3- بحار ج94ص155
4- کافی ج2ص86

و راه لذت بردن از عبادت و شوق پیدا کردن برای نوافل مخالفت با هوای نفس و ترک گناه است دلی را که محبت دنیا پر کرده و لبریز از علاقه به غیر خداست بی شک شیرینی و حلاوت عبادت را نخواهد چشید.

عترت و اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْأَخْیَارِ الْأَنْجَبِینَ(1)

خدایا بر محمد و ال پاک و پاکیزه و برگزیده او درود فرست.

آل پاک و عترت طاهرین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم انجبین انتخاب شده و مشخص هستند و غیر از ایشان کسی را شایسته این مقام نیست.

حدیث معروف ثقلین که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در روزهای آخر عمر خود فرمود: از حدود دویست نفر از علمای اهل تسنن نقل شده است. (2)

إِنِّی تارک فیکم الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تمسکتم بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کتاب اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهَا لَنْ یَفْتَرِقَا حتی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ(3)

دو چیز سنگین بها را برای شما مردم می گذارم که اگر به آن دو تمسک نمایید بعد از من گمراه نخواهید شد.1-کتاب خدا 2-عترتم اهل بیتم این دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام برای شناساندن عترت پیامبر و امامان راستین علیهم السلام می فرمود: مردم کجا می روید؟ چرا از حق منحرف می شوید؟ پرچم های حق برافراشته و نشانه های آن آشکار است با اینکه چراغ های هدایت روشنگر راهند چون گمراهان به کجا می روید؟ چرا سرگردانید؟

ص:644


1- دعای ششم صحیفه
2- به نقل از کتاب عبقات الانوار میرحامد حسین
3- بحار ج2ص100

وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّینِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاشِ

در حالی که عترت پیامبر شما در میان شماست آنها زمامداران حق و یقینند و همانند تشنگانی که به سوی آب شتابانند به سویشان هجوم ببرید ای مردم این حقیقت را از خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله وسلم بیاموزید که فرمود:

إِنَّهُ یَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِمَیِّتٍ وَ یَبْلَی مَنْ بَلِیَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِبَالٍ (1)

هر که از ما می میرد در حقیقت نمرده است و چیزی از ما کهنه نمی شود.

بر پدران و مادران گرامی فرض است که عواطف و اعتقادات فرزندان خویش را رهبری کنند و از همان کودکی مقام بلند و رفیع ولایت و عترت طاهره را به آنها بشناسانند و مهر و ولای آن بزرگواران را بر کام ایشان بچشانند. زیرا که محبت و اعتقاد و پیروی از عترت ریشه اصلی سعادت و کلیه نجات دو جهان است.

این پیام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به پدران و مادران است:

أَدِّبُوا اولادکم عَلِیُّ ثَلَاثُ خِصَالٍ حُبُّ نبیکم وَ حُبُّ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ عَلِیٌّ قراءه الْقُرْآنِ (2)

فرزندان خود را به سه چیز تادیب نمایید دوستی پیامبرتان دوستی اهل بیت بزرگوارش و تلاوت قرآن.

ابی ذرغفاری که آشکارا ولای علی علیه السلام را به مردم یادآوری می کرد پیرامون خانه های مردم مدینه به سان توفان می گشت و با صدای بلند بانگ می زد که:

أَدِّبُوا اولادکم عَلِیِّ حُبُّ عَلِیٍّ وَ مِنْ أَبِی فَانْظُرُوا فِی شَأْنِ أُمِّهِ(3)

آیین زندگانی را براساس حب و دوستی علی علیه السلام به فرزندان خود تعلیم دهید آنکه از این کار خودداری ورزد درباره مادرش مطالعه به عمل آورید.

ص:645


1- نهج البلاغه خطبه 87
2- ینابیع الموده ج2ص128
3- تاریخ شیعه ص48

یعنی حق دارید در طهارت مولد چنین فردی تردید نمایید.

مجالس و محافل ما باید به نقل مناقب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم لاسلام زینت یابد چرا که هر چه خبر است در خانه محمد و آل علیهم السلام است.

امام صادق علیه السلام می فرمود: در مجالس و محافل ما می نشینید و گفت و گوی فضایل و مصایب ما را می نمایید؟ راوی می گوید آری فدایت شوم فرمود این مجالس مورد علاقه من است آن را اهمیت بدهید و امر ما را در آن محافل زنده کنید و اگر کسی در چنین مکان هایی یاد ما کند و یا دیگری یاد کند و او مستمع باشد و از دیدگانش به اندازه بال مگسی اشک جاری شود خداوند تبارک و تعالی گناهانش را می آمرزد. (1)

ام سلمه می گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمود:

هر وقت عده ای دور هم جمع شوند و از فضایل امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام سخن به میان آورند عده ای از فرشتگان آسمان پایین می آیند و مانند هاله ای از نور اطراف آنها را می گیرند وقتی ختم جلسه اعلام می گردد و افراد متفرق می شوند ملایکه به آسمان باز می گردند جمعی از فرشتگان با آنها برخورد می کنند و می گویند شما کجا بودید که چنین بوی خوشی از شما استشمام می شود ما که تا به حال از هیچ کس چنین عطری را استشمام نکرده ایم؟! ملایکه عروج کننده می گویند ما در مجلس گروهی بودیم که ذکر فضایل حضرت محمد و اهل بیت گرامش را می نمودند این بوی خوش در اثر مجالست با ایشان نصیب ما شده است. آنها درخواست می کنند که ما را نیز به محفل آنها ببرید؟ پاسخ می دهند که جلسه آنها پایان یافت و همگی متفرق شدند و هر کدام به خانه های خود رفتند.

می گویند پس حداقل ما را پایین ببرید تا با حضور در جایگاه آنها معطر شویم. (2)

ص:646


1- بحار ج38ص199
2- بحار ج38ص93

محمد بن فضیل میگوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم مقصود از آیه چیست؟

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (1)

بگو به کرم و رحمت خدا به همین شادمان باشید که از آنچه منکران جمع می آورند بهتر است.

فرمود منظور ولایت محمد و ال محمد علیهم السلام است که بهتر از آنچه را منکران از دنیای خویش جمع می آورند. (2)

سرمایه ولایت عترت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آنقدر ارزشمند است که امام جعفر صادق علیه السلام درباره ولایت جد بزرگوارش امیرالمومنین علی علیه السلام چنین میفرماید:

وَلَایَتِی لِعَلِیِّ بْنِ ابیطالب عَلَیْهِ السَّلَامُ أَحَبُّ مِنْ وِلَادَتِی مِنْهُ لِأَنَّ وَلَایَتِی لِعَلِیِّ بْنِ ابیطالب فَرْضٌ وَ وِلَادَتِی مِنْهُ فَضْلٌ (3)

ولایت من نسبت به جدم علی بن ابیطالب علیه السلام نزد من محبوب تر از ولادت من از آن بزرگوار است به این دلیل که ولایت من نسبت به ایشان واجب است و ولادت من از ایشان فضیلت است.

ارادت به عترت طاهره رمز قبولی اعمال و راه نجات در جهان آخرت است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

لَوْ أَنَّ عَبْداً عبدالله بَیْنَ الرکن وَ الْمَقَامِ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ أَلْفَ عَامٍ وَ لَمْ یکن یُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لکبه اللَّهِ عَلِیٌّ مَنْخِرِهِ فِی النَّارِ(4)

اگر بنده ای خداوند تبارک و تعالی را بین رکن و مقام هزار سال عبادت کند و بار دیگر هزار سال عبادت کند ولی ما اهل بیت را دوست نداشته باشد خداوند او را با صورت به آتش خواهد انداخت.

ص:647


1- یونس 58
2- برهان ج2ص188
3- بحار ج2ص28
4- صراط مستقیم ج2ص49

ز پیر عقل جوانی سوال کرد و چه گفت ***که ای زنور تو روشن چراغ انسانی

به غیر حب علی طاعتی تواند بود***که خلق را برهاند ز قید نیرانی

جواب داد که لا والله این سخن غلط است***دو بیت بشنو از من اگر سخندانی

به حق قادر بی چون خدای سبحانی***به حق جمله کروبیان روحانی

که دشمنان علی را نماز نیست درست***اگر چه سینه اشتر کنند پیشانی

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صِیَامَهُ وَ قِیَامَهُ وَ اسْتَجَابَ دُعَاءَهُ(1)

هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد خداوند نماز و روزه و عباداتش را قبول می کند و دعایش را مستجاب می نماید.

عجب

وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ(2)

بارالها مرا به عبادت و بندگی خودت وادارم کن و عبادتم را به وسیله عجب تباه مکن.

معمولا عجب و خود بزرگ بینی به سراغ کسانی می آید که از علم و عبادت و کارهای خیر فراوان برخوردارند. و همین حالت باعث می شود که علمشان نور نمی شود عبادتشان معراج نمی گردد و کارهای خیرشان به تبریک و تحسین مردم پایان می پذیرد و در آخرت بدون مزد می مانند.

ص:648


1- احقاق الحق ج7ص161
2- دعای بیست صحیفه

منظور امام سجاد علیه السلام از عبادت مطلق چیزهای ارزشمند است مثل علم و عبادت نماز و روزه و حج و خمس و زکات و جهاد و غیره و خدمات اجتماعی از هر کدامش که باشد با عجب فاسد خواهد شد.

عبادت آلوده به عجب روح ندارد و پوسته ای بیش نیست امام صادق علیه السلام فرمود:

مَنْ أُعْجِبَ بِنَفْسِهِ وَ فِعْلِهِ فَقَدْ ضَلَّ عَنْ مَنْهَجِ الرُّشْدِ وَ ادْعِی مَا لَیْسَ لَهُ (1)

هر کسی نسبت به خود و عمل خویش گرفتار عجب شود از راه رشد و تعالی گمراه شده و چیزی را ادعا می کند که لایق آن نیست.

تعبیر حضرت مسیح علیه السلام این است:

کم مِنْ سِرَاجٍ أَطْفَأَتْهُ الرِّیحُ وَ کم مِنْ عَابِدٍ أَفْسَدَهُ الْعُجْبُ (2)

بسا چراغی که باد آن را خاموش کرد و بسا عابدی که عجب تباهش ساخت.

و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

فَإِنَّهُ لَیْسَ عَبْدٌ یَتَعَجَّبُ بِالْحَسَنَاتِ إِلَّا هلک (3)

هیچ بنده ای نیست که از کارهای خویش دچار غرور و خودپسندی شود مگر این که هلاک گردد.

درمان عجب به آن است که همه نعمت ها و توفیق ها را از خدا بدانیم و همیشه احساس ذلت و کم کاری در پیشگاه پروردگار کنیم.

وقتی امام باقر علیه السلام می فرماید:

سُدَّ سَبِیلَ الْعُجْبِ بمعرفه النَّفْسِ(4)

راه عجب را با شناخت و آگاهی به نفس مسدود کن.

ص:649


1- سفینه البحار ج2ص161
2- بحار ج72ص322
3- عده الداعی ص 222
4- تحف العقول ص285

یعنی وقتی به خویشتن عرفان پیدا کردی و فهمیدی که در ابعاد مادی هیچ نیستی حالت عجب و غرور را در خود خواهی شکست.

مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبَ وَ أَوَّلُهُ نطفه مذره وَ آخِرِهِ جیفه قَذَرِهِ وَ هُوَ بَیْنَ ذلک یُحْمَلُ العذره(1)

آدمیزاد را چه به عجب؟ آغازش نطفه ای گندیده است و پایانش لاشه ای پلید و در این میان انبان نجاست است؟!

برای شکستن عجب بررسی روایاتی از آن قبیل لازم است که انسان منهای معنویت خالصانه و روح بالایی اش هیچ و هیچ است.

هر چه دارم از تو دارم خود چه دارم هیچ هیچ***نیستم من جز بدی مستغرق احسان تو

ما باید همیشه خود را عبد ذلیل و محتاج خدا بدانیم اگر چه عالم دهر و دارای تمام مواهب دنیا باشیم و یا در عبادت نمونه زیرا که هر چه هست از اوست.

بکوش ای دوست خدا را بنده باشی***به طوق بندگی زیبنده باشی

اگر طاعت تو را در زندگی هست***یقین دان بند ای ارزنده باشی

عمل معیار عشق لایزال است***وگرنه عاشقی شرمنده باشی

به طاعت می شوی محبوب الله***اگر دل را ز دنیا کنده باشی.

خداوند آن زمان یارت بگردد***ز خود بگذشته او را بنده باشی

گاهی خداوند مهربان برای آنکه ما گرفتار عجب نشویم مسایلی را برایمان پیش می آورد به عنوان مثال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از قول پروردگار متعال نقل می کند برخی از بندگان مومن من هستند که در عبادت می کوشند. از بستر خویش برمی خیزند و سر از بالین لذت بخش خود برمیدارند و در عبادت من می کوشند و خود را به رنج و زحمت

ص:650


1- غررالحکم 9666

می اندازند اما من از روی لطف و برای حفظ او یکی دو شب چرت را بر او غالب می سازم و در نتیجه خواب می ماندو صبح که برمیخیزد از دست خود عصبانی است و خویشتن را ملامت می کند. اگر جلو او را واگذارم که هرچه می خواهد مرا عبادت کند از اعمال خویش دچار خود بینی و غرور می شود و در نتیجه مهلکه ها به سراغش می اید بر اثر مغرور شدن به اعمالش و از خود راضی گشتن خیال می کند که بالا دست عابدان شده و در عبادت خویش دیگر تقصیر نمی کند و به آن سبب از من دور می شود در حالی که می پندازد به من نزدیک شده است. (1)

پس باید حالت تذلل ما بهر نحو ممکن در پیشگاه پروردگار حفظ شود بر همین اساس در دعای مورد بحث دعای مکارم الاخلاق امام سجاد علیه السلام عرض می کند:

وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا

پروردگارا مرا در میان مردم به درجه ای بالا مبر مگر آنکه در پیش خودم به همان مقدار پائینم آری و برای من در ظاهر عزتی نیاور مگر آنکه به همان اندازه در درون خودم احساس ذلت و خواری کنم.

عذاب

وَ نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَی، وَ الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَی، وَ أَشْقَی الشَّقَاءِ، وَ سُوءِ الْمَآبِ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ(2)

الها به تو پناه می بریم از حسرت بزرگ و مصیبت کبری و بدبخت ترین نکبت ها و پایان بد و محروم ماندن از ثواب و وارد شدن عذاب و عقاب.

ص:651


1- عده الداعی ص 222
2- دعای هشتم صحیفه

خداوند تبارک و تعالی با اینکه رحمتش بر غضبش غالب است و در صورت توبه بندگان گنهکار آمرزش را برایشان مقرر داشته در عین حال برای ستمگران و کوردلانی که نمی خواهند هدایت یابند وعده عذاب و عقاب داده است.

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ (1)

بعضی از مردم غیر از پروردگار بتها را انتخاب می کنند و آنها را همانند دوست داشتن خدا دوست می دارند و اهل ایمان خدا را بیشتر دوست دارند کاش آنان که ستم می کنند می دانستند که وقتی عذاب را مشاهده میکنند متوجه می شوند تمام قدرت ها در اختیار خداست و عذاب او بسیار است. در این هنگام رهبران باطل از پیروان خود بیزاری جویند و عذاب را می بینند در حالی که هرگونه وسیله از آنها قطع شده است و آنها از آتش دوزخ خارج خواهند شد.

برای رهایی از عذاب الهی باید از عواملی که قرآن وعده عذاب درباره آنها داده پرهیز کرد و همان طور پروردگار مهربان به ما آموخته به طور دایم از او بخواهیم که:

رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (2)

پروردگارا در دنیا و در آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش حفظ فرما. کسانی که عذاب الهی شامل حالشان می شود عبارتند از:

1-کافران، فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا(3)

2-مردان و زنان منافق و مشرک وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ (4)

ص:652


1- بقره 165تا167
2- بقره 210
3- آل عمران 56
4- فتح 6

3-کسانی مرتد در دین شوند گرفتار عذاب بزرگ می شوند. إِلَّا مَنْ تَوَلَّی وَکَفَرَ فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَکْبَرَ (1)

4-کسانی که قرآن را انکار می کنند و یا آن را وحی نمی دانند و ساخته و پرداخته ذهن بشر می دانند. إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتَابِ ......وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (2)

5-ستمگران و متجاوزین به حقوق مردم قُلْ أَرَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ (3) وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ عَذَابًا أَلِیمًا (4)

6-منکران معاد و قیامت إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ أُولَئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ (5)

7-کسانی خدا و رسول او را اذیت کنند و یا طبق پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اذیت اهل بیت علیهم السلام که اذیت پیامبر است و اذیت پیامبر اذیت خداست هم سزاوار لعنتند و هم عذاب ذلت بار إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا (6)

8-کشتن مومن از روی عمد وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا (7)

9-رباخواران الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا.....فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (8)

10-کسانی که اموال یتیمان را می خورند و متجاوز به حقوق آنان هستند. إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا (9)

البته هم در آیات شریفه قرآن و هم در روایات به افراد دیگری وعده عذاب داده شده که باید در موقعیتی دیگر به طور مبسوط به آن پرداخت.

در اینجا عاجزانه از درگاه احدیت می خواهیم به همه ما توفیق عنایت کند تا در دنیا شرایطی به وجود آوریم که خداوند مهربان رحمتش را از ما دریغ نفرماید. و ما را گرفتار عذابش نکند.

ص:653


1- غاشیه 24
2- بقره 124
3- انعام 47
4- فرقان 37
5- نمل 4و5
6- احزاب 57
7- نساء 93
8- بقره 275
9- نساء 10

یا اِل_هی وَسَیِّدی وَرَبّی، اَتُراکَ مُعَذِّبی بِنارِکَ بَعْدَ تَوْحیدِکَ اِل_هی وَمَوْلایَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلی وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَةً، یا اِل_هی صَبَرْتُ عَلی حَرِّ نارِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلی کَرامَتِکَ اَمْ کَیْفَ اَسْکُنُ فِی النّارِ وَرَجائی عَفْوُکَ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ، قَوِّ عَلی خِدْمَتِکَ جَوارِحی وَاشْدُدْ عَلَی الْعَزیمَةِ جَوانِحی وَهَبْ لِیَ الْجِدَّ فی خَشْیَتِکَ . یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ إلاّ الدُّعاءَ فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما یَشاءُ(1)

عفت و پاکدامنی

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا، وَ حَرَکَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْیُنِنَا، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ (2)

خدایا بر محمد و آل او درود فرست و اسرار دل هایمان و حرکات اعضای بدنمان و نگاه های پنهانی دیدگانمان و سخنان زبان هایمان را در چیزهایی قرار ده که موجبات ثواب تو را فراهم می آورد.

عفت و پاکدامنی مربوط به پاکی دل و حرکات اعضای بدنمان در پنهان و آشکار است انسان عفیف دقت دارد کاری نکند که فکر گناه در سر وجودش تقویت شود و یا اعضاء و جوارحش آلوده به معصیت خدا گردد.

رتبه و مقام صاحب عفت و پاکی تا حدی است که مولایمان علی علیه السلام می فرماید:

مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ (3)

ص:654


1- دعای کمیل مفاتیح الجنان محدث قمی
2- دعای نهم صحیفه
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 474

کسی که در راه خدا جهاد کند و شهید شود اجرش بزرگتر از کسی نیست که بتواند گناه کند و عفت ورزد انسان پاکدامن نزدیک است که فرشته ای از فرشتگان خدا شود.

سرمایه عفاف چه برای زنان و چه مردان ارزشمندترین سرمایه است که اسلام برای تامین بهداشت روان جامعه حساسیت خاصی روی آن انجام داده و تاکید دارد که انواع لذت های جنسی چه دیداری و چه شنیداری به محیط خانوادگی اختصاص یابد و اجتماع از این مسایل کاملا جدا باشد.

مردان و زنان فقط می توانند با همسران قانونی و شرعی خود ارتباط برقرار کنند و اینکه در خارج از کانون خانواده و محرم شرعی خود را کامیاب سازند حرام و ممنوع است.

شک نیست وقتی عفت جامعه با التهاب های جنسی و تقاضاهای شهری لکه دار شود دیگر نمی توان جلودار جوانان بود جوانانی که در بحران شهوت و شکوفایی سلسله غرائز خویش به سر می برند. همه می دانیم که روح انسان تحریک پذیر است و هیچ گاه از هوس سیر نمی شود بنابراین عواملی که باعث تحریک روح و دل می شود و افراد را به چشم چرانی وا میدارد باید از بین برود.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: هر مردی از همسر خود اطاعت نماید خداوند او را به صورت به آتش دوزخ می افکند. اصحاب پرسیدند چگونه اطاعتی است که موجب چنین عقابی است؟ فرمود زن از شوهر بخواهد برای رفتن به حمام ها (استخرهای امروزی) عروسی ها دید و بازدید عیدها حضور در مجالس سوگواری با پوشیدن لباس های نازک و بدن نما و شوهر نیز اجازه دهد. (1)

نادیده گرفتن مسئله عفاف عواقب سوء برای فرد و جامعه دارد چنانکه شاهد و ناظر وقایع و حوادثی هستیم که همه روزه رو به افزایش است.

ص:655


1- من لا یحضره الفقیه ج3ص270

امام و پیشوای اهل عفاف امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید شما قادر نیستید که مثل من زندگی ساده و بی آلایش داشته باشید که به دو لباس فرسوده و دو قرص نان اکتفا کنید اما بیایید من علی را به پارسایی و سخت کوشی و عفت و درستکاری یاری نمایید.

وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اِجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ (1)

مردانی که چشم چرانی می کنند و به نامحرمان گرایش دارند مطمئن باشند از باب تقاص روزگار روزی هم مردان چشم چران دیگری به ناموس خودشان نظر سوء پیدا خواهند کرد. پس غیرت به خرج دهند برای حفظ ناموس خود به زنان دیگران نظر شهوت و هوسرانی نداشته باشند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نساوکم (2)

نسبت به زنان مردم عفت ورزید تا نسبت به زنان شما عفت ورزند.

جوانی به محضر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: می شود که به من اجازه بدهی زنا کنم اصحاب بانگ بر وی زدند پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

در روزگار داوود علیه السلام زنی بود که مردی نزد او می رفت و به زور از وی کام می گرفت خدای عزوجل در دل آن زن چنین افکند که به آن مرد بگوید هر بار که تو نزد من می آیی مردی هم به سراغ زن تو می رود آن مرد نزد زن خود رفت دید مردی پیش اوست او را نزد داوود علیه السلام آورد و گفت ای پیامبر خدا بلایی سر آمدم که بر سر احدی نیامده است به داوود علیه السلام از جانب پروردگار متعال وحی شد:

قُلْ لَهُ: کما تَدِینُ تُدَانُ(3)

به او بگو از هر دست بدهی به همان دست پس می گیری.

از مکافات عمل غافل مشو***گندم از گندم بروید جو ز جو

ص:656


1- نهج البلاغه نامه 45
2- خصال ص55
3- من لا یحضره الفقیه ج4ص21

شاید بعضی بگویند از مکافات عمل و تقاص که بگذریم حفظ عفاف چه چیزهایی را در بردارد انشعابات عفاف به قدری زیبا و جالب است که اگر شهوترانان و بوالهوس ها بدانند اکثرا عفاف را بر می گزینند و دست از بی بند و باری و ناهنجاری های جنسی برمیدارند. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

أَمَّا الْعَفَافُ فَیَتَشَعَّبُ مِنْهُ الرِّضَا وَ الاستکانه وَ الْحَظُّ وَ الراحه وَ التَّفَقُّدُ وَ الْخُشُوعِ وَ التذکر وَ التفکر وَ الْجُودِ وَ السَّخَاءُ فَهَذَا مَا یَتَشَعَّبُ لِلْعَاقِلِ بِعَفَافِهِ رَضِیَ بِاللَّهِ وَ بِقَسْمِهِ(1)

آن چه از عفت منشعب می شود خشنودی است و خضوع و بهره مندی و آسایش و تفقد و فروتنی و تذکر و تفکر و بخشندگی و سخاوت. اینها خصالی است که به سبب پارسایی خردمندی که از خدا و قسمت او خشنود است برایش حاصل می شود.

انسان عفیف و پاکدامن برایش حضور جمع و خلوت فرق نمی کند چون خدا را شاهد و ناظر اعمال خود می داند در جمع و تنهایی هر دو عفاف به خرج می دهد و دست از پا خطا نمی کند.

مولایمان علی علیه السلام هنگامی که محمد بن ابی بکر را به حکومت مصر گماشت به او چنین سفارش فرمود ای محمد بن ابی بکر بدان که بدترین عفت داشتن ورع در دین خداست و عمل به فرامین او و من تو را سفارش می کنم که در کار نهان و آشکار و درون و برونت از خدا بترسی. (2)

نظر پاک تواند رخ جانان دیدن***که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد.

مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست***حال این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد.

ص:657


1- تحف العقول ص17
2- بحار ج77ص390

عفو و بخشش

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی طَلَبِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، ......وَ عَوِّضْنِی مِنْ عَفْوِی عَنْهُمْ عَفْوَکَ، وَ مِنْ دُعَائِی لَهُمْ رَحْمَتَکَ حَتَّی یَسْعَدَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا بِفَضْلِکَ، وَ یَنْجُوَ کُلٌّ مِنَّا بِمَنِّکَ(1)

خدایا بر محمد و آل او درود فرست..... و در عوض عفو و بخششی که من از مردم نمودم عفو و گذشت خودت را شامل حالم فرما و از دعایی که برای ایشان کردم رحمتت را به من پاداش ده تا اینکه هر کدام از ما به فضل و کرمت سعادتمند شده و به نعمت هایت رستگار گردیم.

اَلعَفُوَّ وَ الغَفُور، از اسماء حسنی است. خداوند عَفُوَّ است یعنی گناهان را محو م یکند اَلغَفُور است یعنی گناهان را می پوشاند. تا زمانی که بندگان قصد افشاء و تظاهر ندارند زشتی ها و اعمال بد را فاش نمی کند.

فَأُولَئِکَ عَسَی اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَکَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا (2)

آنها را شاید خدا ببخشدشان که خدا بخشنده و آمرزنده است.

یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ (3)

ای خدایی که کارهای خوب را آشکار می کنی و کارهای زشت را می پوشانی.

در مناجات الراجین امام سجاد علیه السلام می خوانیم که:

إِذَا جَاهَرَهُ بِالْعِصْیَانِ سَتَرَ عَلَیَّ ذَنْبِهِ وَ غَطَّاهُ(4)

ای خدایی که هرگاه بنده ات علنا گناه کند بر گناهش پرده کشیده و می پوشانی. البته اگر از حد بگذرد رسوا کند.

لطف حق با تو مداراها کند***چون که از حد بگذرد رسوا کند.

ص:658


1- دعای سی و نهم صحیفه
2- نساء 99
3- مفاتیح الجنان محدث قمی
4- همان مدرک

امام سجاد علیه السلام در دعای سی و نهم صحیفه صحبت از گذشت و عفو خداوند از لغزش های مردم مطلبی را بیان کرد حال ببینیم که حظ ما از عفو و بخشش الهی نسبت به بندگان گنهکارش چقدر است آیا هنگام غیظ و عصبانیت خشم خود را فرو می بریم و یا در مقام تلافی و انتقام برمی آییم؟!

مولایمان علی علیه السلام می فرماید:

قُلْهُ الْعَفْوِ أَقْبَحِ الْعُیُوبِ وَ التَّسَرُّعَ إِلَیَّ الِانْتِقَامِ أَعْظَمُ الذُّنُوبِ (1)

زشت ترین عیب ها کم گذشتی از لغزش مردم و بزرگترین گناهان شتاب کردن در انتقام است.

بعضی صفات است که از نظر ارزش و نقش در بخش فروعات است و خیلی مهم نیست ولی بعضی از صفات مثل عفو و بخشش جزو اصول و در متن قرار دارد. زیرا که بخشنده به اخلاق الهی و اولیای خدا همسو شده و عزیز پروردگار گشته است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

علیکم بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا یَزِیدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا یعزکم اللَّهَ (2)

بر شما باد به عفو و گذشت چرا که عفو سبب بالا رفتن شوکت و عزت انسان می شود بنابراین گذشت کنید تا خداوند شما را عزیز کند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

الْعَفْوَ عِنْدَ القدره مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْمُتَّقِینَ(3)

عفو و گذشت در هنگام قدرت از سنن و روش پیامبران و پرهیزکاران است.

آری بخشش نگهبان آبروهاست. بخشش زکات پیروزی است پس بیاییم از کسانی که بر ما ظلمی روا داشته و نادم هستند صرف نظر کنیم و روح عفو و گذشت را در خویش تقویت نموده و از تقصیر این و آن در این دنیای فانی و زودگذر بگذریم که پس از

ص:659


1- غررالحکم 6766
2- کافی ج2ص108
3- سفینه البحار 2ص207

گذشت فرصت و پایان رسیدن عمر و بردن کینه ها و خصومت ها با خود دیگر دیر شده وحزن و اندوه بی فایده است.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

إِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنَا(1)

ما خانواده ای هستیم که خوی ما بخشش و عفو نمودن کسانی است که بر ما ظلم کرده اند.

امام سجاد علیه السلام فرمود: از پدرم حضرت حسین علیه السلام شنیدم که می فرمود: اگر کسی از سمت راست به من ناسزا بگوید و در سمت چپ برگرد و از من عذرخواهی کند من عذر او را می پذیرم و او را عفو می کنم چرا که امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام برایم حدیث کرد که از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده که فرمود: از حوض کوثر نیاشامد کسی که عذر معذرت خواه را نمی پذیرد. (2)

باز برگردیم به عفو و کرم پروردگار مهربان و نقل جمله از دعای چهل و یکم صحیفه که امام علیه السلام تقاضای پوشیدن گناهان را از ستارالعیوب دارد.

وَ لَا تَکْشِفْ مَسْتُورِی،......وَ لَا تُعْلِنْ عَلَی عُیُونِ الْمَلَإِ خَبَرِی ........ شَرِّفْ دَرَجَتِی بِرِضْوَانِکَ، وَ أَکْمِلْ کَرَامَتِی بِغُفْرَانِکَ، وَ انْظِمْنِی فِی أَصْحَابِ الْیَمِینِ، وَ وَجِّهْنِی فِی مَسَالِکِ الْآمِنِینَ، وَ اجْعَلْنِی فِی فَوْجِ الْفَائِزِینَ، وَ اعْمُرْ بِی مَجَالِسَ الصَّالِحِینَ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ

خدایا رازم را فاش مکن.....و وضع حالم را در برابر چشم بزرگان فاش مگردان. پروردگارا به رضای خویش رتبه ام را بالا بر و به مغفرتت کرامتت را نسبت به من کمال بخش و مرا از یاران دست راست قرار ده و با بردن در گروه ایمن شدگان آبرویم بخش و از جمله رستگارانم کن و مجالس بندگان صالحت را به وسیله من آباد کن دعایم را بپذیر ای پروردگار جهانیان.

ص:660


1- وسایل الشیعه ج2ص224
2- احقاق الحق ج11ص431

عقیده

وَ اهْدِنِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ(1)

خدایا به آن چیزی که محکم تر است رهنمایی ام کن و به آنچه سالم تر است توفیق عمل کردن عنایتم فرما.

عقاید و اعتقاداتی که برگرفته از قرآن و عترت باشد هی اقوم است و جزو محکم ترین عقاید است و اصولا باید درس عقاید را از کسانی فرا گیریم که منطق و گفتارشان متاثر از کلمات کریمه الهی و سخنان نورانی اهل بیت علیهم السلام باشد. بنابراین آنهایی که حرف خودشان را می زنند و با افکار مشوش و پراکنده خویش می خواهند القاء عقیده کنند قابل قبول نیستند چون متصل به وحی و گفتار خداوند نمی باشند. چرا که خداوند تبارک و تعالی کامل ترین و جامع ترین سلسله عقاید را توسط پیامبرانش در اختیار بشر قرار داده است که سعادت و نیک بختی دنیا و آخرت انسان ها را تضمین می کنند.

مولایمان علی علیه السلام درباره اعتقاد و معرفت به پروردگار می فرماید:

مَنْ عَرَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَشُقَّ أَبَداً(2)

هر که خدای سبحان را شناخت هرگز بدبخت نشد.

درست است که جمله ای کوتاه است اما شرح مبسوطی را در بردارد شناخت خدا منحصر به این نیست که ما خدا را خالق و یکتا بشناسیم شناخت خدا با تمام تبعات و لوازم آن که عبارت است از آنچه را که خداوند به عنوان اعتقادات برای بشر توسط وحی و کتب آسمانی نازل کرده مثل اعتقاد به عدل الهی به وجود انبیاء و کتب و آنها به وجود جانشینان ایشان و ائمه طاهرین علیهم السلام اعتقاد به قیامت و بهشت و جهنم و غیره.

در پرتو اعتقادات ناب و درست است که جامعه سامان می گیرد گناه کم می شود. جان و مال و ناموس مردم محفوظ می ماند عدالت اجتماعی به مرحله اجرا در می آید.

ص:661


1- دعای چهاردهم صحیفه
2- غررالحکم 8954

اعتقادات در مرحله نخست باید از خرافات و موهومات پاکیزه باشد به چیزی معتقد نباشیم که پایه و اساس ندارد.

یکی از کارهای مهمی که رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و اله وسلم انجام داد این بود که بساط خرافات و عقاید غلط را از بین مسلمین جمع کرد عقایدی که سال ها چون زنجیرهای سخت بر افکارشان حاکم بود مثل بت پرستی زنده به گور کردن دختران محروم بودن زنان از حق ارث فال بد زدن و غیره.

وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ (1)

این پیامبر تکلیف سخت و زنجیرهای گران را از عقایدشان برمیدارد.

نقش عقاید اسلامی برای اصلاح جامعه در بیان امیرالمومنین علی علیه السلام فراوان دیده می شود امام علیه السلام تصویری از زمان قبل از اسلام نشان می دهد که نشانگر تاثیر اسلام و عقاید اسلامی بر روی مردم عصر جاهلیت است.

إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّدا صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه نَذِیرا لِلْعَالَمِینَ وَ اءَمِینا عَلَی التَّنْزِیلِ وَ اءَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمِّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ اءَرْحَامَکُمْ الْاءَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ.(2)

خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاد تا جهانیان را از خشم او بترساند و فرمان خدا را بدون هیچ کم و زیاد ابلاغ نماید و شما ای گروه عرب قبل از بعثت آن حضرت بدترین عقاید را داشتید و در بدترین جایگاه زندگی می کردید آب آشامیدنی شما لجن و تیره و غذایتان زبر و خشن بود. خون یکدیگر را می ریختید و با خویشاوندان قطع رابطه می کردید. بت ها را همه جا نصب کرده بودید و همه نوع خطا بین شما رواج داشت.

ص:662


1- اعراف 157
2- نهج البلاغه خطبه 26

در خطبه ای دیگر درباره نقش رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم درباره اصلاح عقاید امت می فرماید:

عَثَ اللَّهُ مُحَمَّدا صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْاءَوْثانِ إِلی عِبادَتِهِ، وَ مِنْ طاعَةِ الشَّیْطانِ إِلی طاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَیَّنَهُ وَ اءَحْکَمَهُ لِیَعْلَمَ الْعِبادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ، وَ لِیُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ(1)

خداوند تبارک و تعالی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به حق برانگیخت تا بندگانش را از عبادت و بندگی بت ها به عبادت باری تعالی وادار سازد. و از فرمانبری شیطان به فرمانبری از پروردگار ترغیب نماید.

و توسط قرآنی که معنای آن را روشن نمود و اساسش را محکم فرمود از مردم خواست تا به خدای خویش آگاه شوند در حالی که ناآگاه بودند و بالاخره به وجود حق تعالی اعتراف کنند.

ما نیز چون امام سجاد علیه السلام برای تقرب به پروردگار برخورداری از عقاید سالم و صحیح به حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و جانشین آن بزرگوار امیرالمومنین علی علیه السلام متوسل می شویم.

اللَّهُمَّ فَإِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِالْمُحَمَّدِیَّةِ الرَّفِیعَةِ، وَ الْعَلَوِیَّةِ الْبَیْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ کَذَا وَ کَذَا(2)

خدایا به وسیله حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم با آن مقام بلندش و به توسط نورانیت امیرالمومنین علی علیه السلام به درگاهت تقرب می جویم و به آن بزرگواران به سویت روی آورده تا مرا از شر آنچه از شر آن پناه می خواهد پناه دهی.

ص:663


1- نهج البلاغه خطبه 147
2- دعای چهل و نهم از صحیفه

حرف غ

غفلت

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ، وَ تَعَاطِی الْکُلْفَةِ(1)

خداوندا به تو پناه می بریم از خواب سنگین غفلت و خود را به زحمت و تکلف انداختن.

خواب های انسان ها محدود به چند ساعت است اما خواب غفلت آنچنان سنگین و طولانی است که گاه یک عمر انسان را در بر می گیرد وقتی بیدار می شود که کار از کار گذشته و راه بازگشت ندارد و اگر بگوید رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً خدایا مرا به دنیا برگردان شاید کاری خوبی انجام دهم پاسخ کَلِّا است یعنی حرف نزن که چنین چیزی ممکن نیست. (2)

مگر ز مدت عمر آنچه مانده دریابی***که آنچه رفت بهغفلت دگر نیاید باز

چنان مکن که به بیچارگی فرو مانی***کنون که چاره بدست اندرست چاره بساز

ز عمرت آنچه به بازیچه رفت وضایع شد***گرت دریغ نیامد بقیت اندر باز

لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ (3)

تو از امروز مرگ و برزخ و قیامت غافل بودی پس ما پرده ات را از برابرت کنار زدیم و امروز چشمانت تیزبین است.

وای از غفلت از خدا و مرگ و قیامت که سر لوحه همه بدی ها و گمراهی هاست آدم غافل در هنگام معصیت سرمست و خوشحال است نصیحت هیچ نصیحت کننده را نمی پذیرد ولی وقتی ناگهان در همان حال نعمت حیات را از او می گیرند از خواب سنگین غفلت بیدار می شود اما چه سود که دیر شده است.

ص:664


1- دعای هشتم صحیفه
2- مومنون 99
3- ق 22

فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ (1)

وقتی نصایح ما را به فراموشی سپردند تمام درهای شادی و نعمت را به روی آنها گشودیم تا به نعمت هایی که به آنها داده شده خوشحال شدند ولی یکباره از آنها گرفتیم که نومید شدند.

کسانی که علاقمند هستند از خواب غفلت بیدار شوند باید خود را در معرض موعظه قرآن و محمد و آل محمد علیهم السلام قرار دهند و بدانند که گوش درب دل است و اگر گوش دل شنوای حقایق شد قطعا نور بیداری در دل ایجاد می شود و مواعظ تاثیرش را می گذارد.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

فَاءَفِقْ اءَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکْرَتِکَ، وَاسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِکَ، وَاخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِکَ(2)

ای شنونده از مستی خود به هوش آی و از خواب غفلت بیدار شود و از شتابت بکاه.

همان بزرگوار هنگامی که آیه شریفه یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غرک بربک الکَریِم ای انسان چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور ساخته ؟ فرمود: یا اءَیُّهَا الْإِنْسانُ ما جَرَّاءَکَ عَلی ذَنْبِکَ، وَ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ، وَ ما آنَسَکَ بَهَلَکَةِ نَفْسِکَ؟ اءَما مِنْ دائِکَ بُلُولٌ، اءَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقَظَةٌ.....فَتَداوَ مِنْ داءِ الْفَتْرَةِ فِی قَلْبِکَ بِعَزِیمَةٍ، وَ مِنْ کَرَی الْغَفْلَةِ فِی ناظِرِکَ بِیَقَظَةٍ، وَ کُنْ لِلَّهِ مُطِیعا، وَ بِذِکْرِهِ آنِسا(3)

ای انسان درباره گناهت چه چیز به تو جرات داده؟ و چه چیز باعث شده که بر پروردگارت مغرور شوی؟ و چه چیز سبب شده که در نابود کردن خود مانوس شوی؟ آیا برای دردت دارویی نیست؟ و آیا برای خواب غفلتت بیداری وجود ندارد؟ ..... پس درد دلت را با پایداری

ص:665


1- انعام 44
2- نهج البلاغه خطبه 153
3- نهج البلاغه خطبه 214

در کسب معنویت و خواب غفلت دیده ات را با بیداری مداوا کن. مطیع پروردگار شو و با یادش مانوس باش.

همان بزرگوار می فرمود:

إلَّا مُسْتَیْقِظٌ مِنْ غَفْلَتِهِ قَبْلَ نَفَادِ مُدَّتِهِ (1)

آیا کسی هست که پیش از آن که عمرش به سر اید از خواب غفلت خویش بیدار شود؟

ای به غفلت گذرانیده همه عمر عزیز***تا چه بودی و چه کردی عملت کو و کدام

توشه آخرتت چیست در این راه دراز***که تو را موی سفید از اجل آورد پیام

دل بر این گنبد گردنده خون خواره مبند***که بسی همچو تو دیده است و ببیند ایام

وای اگر پرده بیفتد که بس خجلت و شرم***همه بر جای عرق خون دل آید ز مشام

فکر آن کن که نمانی ز سعادت محروم***کار خود سازکه اینجا دو سه روزیست مقام

پس از نشستن پای موعظه و استعماع نصایح الهی و انبیاء علاج غفلت به نماز اول و حضور در مساجد است البته به شرط آنکه در مسجد حرف دنیا زده نشود و تمام تعینات وقت دنیوی تعطیل شود فقط و فقط یاد خدا و عبادت منظور نظر گردد. چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: در آخرالزمان بعضی از امت من به مساجد می روند و دور هم جمع می شوند ولی ورد و ذکرشان دنیا و علاقه به دنیاست شما با آنها همنشین نشوید و خداوند هم به آنها اعتنایی ندارد. (2)

و بعد از موارد فوق رفتن به مزار درگذشتگان و حضور بر قبور مومنین و مومنات و یاد مرگ علاج دیگر بیرون آمدن از خواب غفلت است.

چنانکه مولایمان علی علیه السلام فرمود:

مِنْ اکثر ذکر الْمَوْتِ قُلْتُ فِی الدُّنْیَا رَغْبَتُهُ(3)

کسی که مرگ را بسیار یاد کند رغبتش به دنیا کم شود.

ص:666


1- غررالحکم 2752
2- بحار ج78ص164
3- غررالحکم 8766

غیبت

أَوِ اغْتِیَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَکَ(1)

خدایا غیبت کردن مومنی که غائب است یا دشنام مومنی که حاضر است و امثال اینها همه را مبدل کن به ذکر حمد و ستایش خودت.

در بخش دیگری در همین دعا عرض میکند:

وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَی حُسْنِ الذِّکْرِ

خدایا توفیقم ده هر کس غیبت مرا کرد او را به نیکی یاد کنم.

از روایات و بیان بزرگان استنباط می شود که پشت سر مومن عیب جویی کردن و مطالبی را گفتن که او راضی نیست غیبت محسوب می شود البته این موضوع به زبان اختصاص ندارد حتی با نقل حکایت و یا اشاره امکان غیبت هست.

وَ قدروی أَنَّهُ دَخَلَتْ أَمَرَاهُ عَلِیِّ عایشه فَلَمَّا وَلَّتْ اَوْ مَاتَ بِیَدِهَا أَنَّهَا قَصِیرُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ قَدْ اغتبتها(2)

در روایت است که زنی بر عایشه وارد شد عایشه با دست اشاره به کوتاه قدی زن کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود به طور قطع غیبت او را کردی.

گاهی بعضی نام شخص غایب را می برند و مقداری از خوبی هایش رابیان می کنند بعد مثلا می گویند فقط آدم بخیلی است.

غیبت جزو گناهان کبیره و نهی شده شدید است و بالاترین مذمت را قرآن شریف درباره غیبت کننده کرده است.

وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ(3)

ص:667


1- دعای بیستم صحیفه
2- جامع السعادات ج2ص306
3- حجرات 12

غیبت یکدیگر را نکنید آیا یکی از شما دوست می دارد که گوشت بدن مرده برادر دینی خود را بخورد؟ در حالی که از این کار نفرت دارید.

از مفاسد خانوادگی و اجتماعی غیبت همین بس که الفت و برادری و صمیمیت تبدیل به کینه و عداوت و خصومت می شود و خانواده ها و مردم جامعه به جان هم می افتند.

کسی توقع نداشته باشد با غیبت آبروی کسی را ببرد و شخصیت طرف را زیر سوال برد بعد هم با یکدیگر دوست و رفیق باشند قطعا کدورت ها آغاز می شود و پایانش نزاع و درگیری است.

غیبت کننده دلش سیاه چهره اش تلخ و زبانش گزنده خواهد شد در آخرت هم شخص غیبت کننده با دست خالی در صحنه محشر حضور خواهد یافت.

در روز قیامت عده ای را در پیشگاه پروردگار حاضر می کنند در حلی که برای خود هیچ کار خوبی نمی یابند عرض می کنند.

إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا فَعَلْتَ حسناتننا فَیَقُولُ اللَّهُ عزوج اکلتها الغیبه فَإِنْ الغیبه لتاکل الْحَسَنَاتِ کما تاکل النَّارِ الْحَطَبَ(1)

ای خدای ما و آقای ما پس حسنات و کارهای خوب ما چه شد خطاب می رسد که غیبت آنها را بلعید زیرا که غیبت حسنات را می خورد همانند آنکه آتش هیزم را از بین می برد.

علت این همه پافشاری قرآن و عترت در مذمت غیبت به خاطر مفاسد فردی و اجتماعی آن است چون غیبت هدف بزرگ شارع مقدس اسلام که وحدت و الفت بین مسلمین است به هم می زند چون شرع مقدس خواسته است مردان و زنان با ایمان با دلی صاف و پاکیزه در صلح و صفا و فکر و روح آزاد با هم زندگی کنند.

ص:668


1- مجموعه وارم ج2ص27

برای بر هم زدن مجلس غیبت نباید مستمع غیبت کننده شویم چون شریک جرم شده و باعث تشویق غیبت کننده خواهیم شد.

چنانکه امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

السَّامِعُ للغیبه أَحَدٌ الْمُغْتَابِینَ (1)

شنونده غیبت خود یکی از غیبت کنندگان به حساب می آید.

پس باید جلوی غیبت کننده ایستاد و مانع کارش شد شک نیست این حرکت بدون پاداش نمی ماند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ بِالْغَیْبِ کان حَقّاً عَلَیَّ اللَّهَ أَنْ یَرِدَ عَنْ عِرْضِهِ یَوْمَ القیامه (2)

هر کس که در پشت سر برادر ایمانی خود از او و آبروی او دفاع کند شایسته است که خداوند او را در روز قیامت از رسوایی نجات بخشد.

راه نجات از غیبت توجه به مفاسد زندگی و اجتماعی و گرفتاری ها در آخرت است و کافی است غیبت کننده بداند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر کس غیبت یک مرد یا زن مسلمانی را کند خداوند چهل شبانه روز نماز و روزه او را قبول نمی کند مگر آنکه آن کسب را که غیبت او را کرده گذشت کند.(3)

پس زبان را مراقبت کنیم با فکر و مطاعه حرف بزنیم که اگر حتی شبهه غیبت هست چیزی نگوییم که طبق بیان همان بزرگوار

نَجَّاهُ المومن فِی حِفْظِ لِسَانِهِ(4)

رستگاری مومن در محافظت از زبان اوست.

ص:669


1- بحار ج15ص179
2- جامع السعادت ج2ص308
3- همان مدرک
4- کافی ج2ص114

حرف ف

فرشتگان

وَ عَلَی الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِمْ مِنْ سُکَّانِ سَمَاوَاتِکَ، وَ أَهْلِ الْأَمَانَةِ عَلَی رِسَالَاتِکَ .......فَصَلِّ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی الرَّوْحَانِیِّینَ وَ الْمُؤْتَمَنِینَ عَلَی وَحْیِکَ وَ قَبَائِلِ الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ اخْتَصَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ(1)

درود بر سایر فرشتگانی که از نظر رتبه و مقام در رتبه پایین تر (ملائکه مقرب) هستند و سلام از قبیل ساکنین آسمان ها و آنهایی که در رساندن پیام هایت امانتدارند.... پس درود بر ایشان و بر روحانیین از فرشته هایت و آنهایی که نزد تو ارجمندند و امینان وحی ات و درود بر انواع فرشتگانی که برای خود اختصاص داده ای.

امام سجاد علیه السلام برای فرشتگان الهی دسته بندی جالبی کرده است و تقریبا از تمام گروه های آنان نام برده و بر همه طبقات آنها درود فرستاده ودر پایان عرضه داشته است که:

اللَّهُمَّ وَ إِذَا صَلَّیْتَ عَلِیِّ ملائکتک وَ رسلک وَ بَلَّغْتُهُمْ صلوتنا عَلَیْهِمْ فَصَلِّ عَلَیْنَا بِمَا فَتَحْتَ لَنَا مِنْ حُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِمْ انک جَوَادٌ کریم

پروردگارا هرگاه بر فرشتگان خویش درود فرستادی درود و سلام ما را نیز به آنها ابلاغ فرما و سپس به خاطر گفتار نیکی که عبارت بود از درود ملائکه بر ما نیز درود فرست که به تحقیق تو صاحب جود و کرمی.

آفرینش فرشتگان از نور است همان طور که آفرینش جنیان از شعله های آتش و آفرینش انسان از آب و گل می باشد.

اندازه فرشتگان متفاوت است بعضی از مگس هم کوچکترند و بعضی به وسعت آسمان ها و زمین.

ص:670


1- دعای سوم صحیفه

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

خَلَقَ اللَّهُ الملائکه مِنْ نُورٍ وَ إِنَّ مِنْهُمْ لملائکه أَصْغَرُ مِنَ الذُّبَابِ (1)

خداوند فرشتگان را از نور آفرید و برخی از آنان از مگس کوچکترند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

إذَا امرالله میکائیل بِالْهُبُوطِ إِلَیَّ الدُّنْیَا صَارَتْ رِجْلُهُ الْیَمَنِیُّ فِی السَّمَاءِ السابعه وَ الاخری فِی الْأَرْضِ السابعه (2)

هرگاه خداوند به میکائیل فرمان دهد که به دنیا فرود آید پای راستش در آسمان هفتم قرار می گیرد و پای دیگرش در زمین هفتم.

از بین مخلوقاتی که خداوند تبارک و تعالی خلق فرموده بیشترین تعداد را فرشتگان تشکیل می دهند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

مَا مِنْ شیی مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ اکثر مِنْ الملائکه(3)

از چیزهایی که خدا خلق کرده چیزی بیشتر از فرشتگان وجود ندارد.

آنچه از آیات کریمه قرآن درباره فرشتگان به صراحت دریافت می کنیم همان طور که امام سجاد علیه السلام در دعای سوم صحیفه به آن اشاره فرموده این است که فرشتگان در عین آن که بیشترین مخلوقات الهی را تشکیل می دهند از نظر رتبه متفاوتند بعضی مثل جبرئیل و میکائیل نامشان برده شده و بقیه با صفت و کاری که به عهده دارند نام برده شده اند مثل ملک الموت کرام الکاتبین السفره الکرام البرره و رقیب و عتید.

فرشتگان نافرمانی حق تعالی نمی کنند هر آنچه خداوند به آنها امر فرموده به اجرا در می آورند به همین دلیل مغلوب و مقهور موجودات دیگر از جمله انسان نمی شوند.

عده ای از فرشتگان نگهبان و حافظ اند.

ص:671


1- کنزالعمال 15156
2- تفسیر قمی ج2ص206
3- تفسیر قمی ج2ص206

وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ کِرَامًا کَاتِبِینَ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ (1)

قطعا بر شما نگهبانانی گماشته شده اند فرشتگان بزرگواری که نویسندگان اعمال شما هستند آنچه انجام می دهید می دانند.

امام صادق علیه السلام فرمود خداوند از سر لطف و رافت خود فرشتگان را بر بندگانش گماشته است تا شیطان های سرکش و حشرات موذی زمین و بسیاری از آفات و گزندهای دیگر را به اذن خدا به طوری که خودشان هم متوجه نشوند از ایشان دفع کنند تا آنگاه که فرمان خدای عزوجل در رسد.

خانه هایی که فرشتگان در آن وارد نمی شوند:

رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی فَقَالَ إِنَّا مَعْشَرَ الملائکه لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کلب وَ لَا تِمْثَالُ جَسَدٍ وَ لَا إِنَاءٌ یُبَالُ فِیهِ (2)

جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت ما جماعت فرشتگان به خانه ای که در آن سگی یا پیکره ای و مجسمه ای و یا ظرف ادراری باشد وارد نمی شویم.

همان بزرگوار نیز فرمود جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت ای محمد چگونه فرشته نزد شما فرود اید در حالی که مسواک نمی زنید و با آب طهارت نمی گیرید و بند انگشتان خود را نمی شویید؟ (3)

در بیانی از امام صادق علیه السلام در توصیف فرشتگان آمده که:

أَنَّ الملائکه لاَ یاکلون وَ لَا یَشْرَبُونَ وَ ینکحون وَ إِنَّمَا یَعِیشُونَ بِنَسِیمِ الْعَرْشِ(4)

فرشتگان نه می خورند و نه می آشامند و نه ازدواج می کنند بلکه از نسیم عرش زندگی می کنند.

ص:672


1- انفطار 10-12
2- بحار ج59ص193
3- نوادرالراوندی ص40
4- تفسیر قمی ج2ص207

فرصت ها

فَمَنْ أَجْهَلُ مِنِّی، یَا إِلَهِی، بِرُشْدِهِ وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنِّی عَنْ حَظِّهِ وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنِّی مِنِ اسْتِصْلَاحِ نَفْسِهِ ؟(1)

ای خدای من چه کسی از من در راه رشد و تعالی خویش نادانتر است؟ و چه کسی از من در بهره مند شدن از معنویات غافلتر می باشد؟ و چه کسی از من از اصلاح خویش دورتر است؟

تمام این اعترافات از امام نازنین و بزرگوار زین العابدین و سید الساجدین علیه السلام برای امثال بنده است و الا آن مظهر حقیقت هستی از این عبارات منزه است امام علیه السلام به ما می آموزد که به خدای خویش عرض کنیم چه فرصت هایی را از دست داده ایم و چه حظ و بهره هایی که از آنها غافل بودیم و چه اوقات خوب و عالی برایمان پیش آمد اما برای اصلاح نفس و درون قدمی برنداشتیم.

اری فرصت ها همیشه به دست نمی آید کار این انسان به جایی می رسد که شکسته احوال می گردد و حتی اسم خود را هم فراموش می کند پس چرا حالا که نفس می کشیم و سلامتیم برای رشد و تعالی خویش حرکتی نداشته باشیم؟

مَنْ یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لَا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ (2)

بعضی را به پست ترین مراتب عمر انسان می رساند تا آنجا که تمام دانشی را که فرا گرفته فراموش می کنند خداوند آگاه و مقتدر است.

پس طبق بیان امیرالمومنین علی علیه السلام تا فرصت هست کاری بکنیم.

عِبادَ اللَّهِ، الْآنَ فَاعْمَلُوا وَالْاءَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ، وَالْاءَبْدانُ صَحِیحَةٌ، وَالْاءَعْضاءُ لَدْنَةٌ، وَالْمُنْقَلَبُ فَسِیحٌ، وَالْمَجالُ عَرِیضٌ، قَبْلَ إِرْهاقِ الْفَوْتِ، وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ، وَ لا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ(3)

ص:673


1- دعای شانزدهم صحیفه
2- نحل 70
3- نهج البلاغه خطبه 187

ای بندگان خدا اکنون که زنده اید کاری بکنید در حالی که زبان ها گویاست و بدن ها سالم است و اعضاء و جوارح آماده خدمت و راه بازگشت و توبه باز و وقت و فرصت وسیع است قبل از آنکه عمر به پایان رسد و مرگ فرا رسد پس آمدن مرگ را جدی بگیرید و منتظر آمدن آن نمانید.

فرصت جوانی فرصت سلامتی فرصت فراغت از جمله مصادیق بارز فرصت هاست تا طراوت جوانی هست تا نعمت سلامتی وجود دارد و تا گرفتار مشاغل دنیا و زن و فرزند و اطرافیان نشده ایم برای کسب علم و فهم حقایق عالم هستی باید بکوشیم که حسرت بعد از آن بی فایده است.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أُرِیَ الشَّبَابِ منکم إِلَّا غَادِیاً حَالَیْنِ إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّمًا فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَرَّطَ فَإِنْ فَرَّطَ ضَیَّعَ وَ إِنْ ضَیَّعَ أَثِمَ وَ إِنْ أَثِمَ سکن النَّارِ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ(1)

دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم دانشمند یا دانش آموز زیرا اگر چنین نباشد کوتاهی کرده چون کوتاهی کند ضایع گشته و چون ضایع گردد گنهکار باشد و چون گنهکار باشد سوگند به آن که محمد را به حق برانگیخت در آتش جای گیرد.

اصرار اهل بیت علیهم السلام بر استفاده از فرصت جوانی و فراغت موجود در آن سن به این دلیل است که اگر در سنین بالا فراغت هم باشد قدرت جسمانی و فکری رو به نقصان است و دیگر فرصت انجام کار نیست.

وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ (2)

هر که را عمر طولانی دادیم و پا به سن گذاشت در خلقت او کاستی ایجاد می کنیم آیا به عقل نمی آیید؟!

ص:674


1- امالی طوسی ص303
2- یس 68

تمام علماء و دانشمندانی که به مدارج عالیه سلوک الی الله نایل آمدند جوانی خوبی داشتند در جوانی همراه با یک استاد خوب اخلاق و عرفان حرکت کردند به خود زحمت و ریاضت دادند و در تمام زمینه های معارف رشد و ترقی کردند.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اِعْلَمْ أَنَّ اَلدُّنْیَا دَارُ بَلِیَّهٍ لَمْ یَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِیهَا قَطُّ سَاعَهً إِلاَّ کَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَیْهِ حَسْرَهً یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ (1)

بدان که دنیا سرای آزمایش و گرفتاری است که آدمی هرگز در آن ساعتی آسوده و بیکار نشود مگر اینکه آن بیکاری در روز قیامت مایه اندوه و افسوس او گردد.

در استفاده کردن از فرصت جوانی برای انجام واجبات و مستحبات ثواب مضاعف وجود دارد ارزش جوان سحرخیز و اهل عبادت از پیر و سالخورده بسیار بیشتر است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

فَضْلِ الشَّبَابِ الْعَابِدِ الَّذِی تَعَبَّدَ فِی صِبَاهُ عَلَیَّ الشَّیْخُ الَّذِی تَعَبَّدَ بَعْدَ مَا کبرت سِنِّهِ کفضل الْمُرْسَلِینَ عَلَیَّ سَائِرُ النَّاسِ (2)

برتری جوان عبادت کننده که در جوانی خود ره بندگی پیش گرفته بر پیری که در بزرگسالی به عبادت روی آورده همچون برتری فرستادگان الهی بر دیگر مردمان است.

در جای دیگر فرمود:

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الشَّابِّ الَّذِی یُفْنِی شَبَابِهِ فِی طاعه اللَّهِ تَعَالَیْ(3)

خداوند جوانی را که فرصت جوانی خویش را در راه اطاعت خدای تعالی بگذارند دوست می دارد.

ص:675


1- نهج البلاغه نامه 59
2- کنزالعمال 10185
3- همان مدرک 43060

فطرت

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکْرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیَّتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیْهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ(1)

حمد خدای را به خاطر آنچه از خود به ما شناسند و طریقه شکرگزاری اش را به ما الهام فرمود و درهای دانش و درک ربوبیتش را به روی ما گشود و ما را دلالت نمود که چگونه به وسیله اخلاص به مرتبه توحید و یگانگی حضرتش برسیم.

خداجویی و شناخت پروردگار بخش عمده اش فطری و الهامی است و از میان دلایل اثبات وجود صانع و مقام ربوبی بهترین آنها دلیل فطرت است.

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ(2)

توجه خود را به این دین معتدل کن این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده تبدیلی در خلق خدا نیست این است دین استوار ولی بیشتر مردم نمی دانند.

راغب در مفردات می گوید:

فِطْرِهِ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا فاشاره مِنْهُ تَعَالَیْ إِلَیَّ مَا فَطَرَ أَیْ أَبْدَعَ وَ رکز فِی النَّاسِ مَنْ مَعْرِفَتِهِ تَعَالَیْ

منظور از جمله این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده اشاره خداوند به خلقت انسان و توجه دادن حضرت اوست انسان را به شناخت خودش.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام

اءَلاَ وَ إِنَّهُ سَیَأْمُرُکُمْ بِسَبِّی وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّی فَاءَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِی ، فَإِنَّهُ لِی زَکَاةٌ وَ لَکُمْ نَجَاةٌ؛ وَ اءَمَّا الْبَرَاءَةُ فَلاَ تَتَبَرَّءُوا مِنِّی فَإِنِّی وُلِدْتُ عَلَی الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَی الْإِیمَانِ وَ الْهِجْرَةِ(3)

ص:676


1- دعای اول صحیفه
2- روم 30
3- نهج البلاغه خطبه 57

آگاه باشید به زودی معاویه شما را به بیزاری و بدگویی من وادار می کند بدگویی را به هنگام اجبار دشمن اجازه می دهم که مایه بلندی درجات من و نجات شماست اما هرگز در دل از من بیزاری نجویید که من بر فطرت توحید تولد یافته ام ودر ایمان و هجرت از همه پیش قدم تر بوده ام.

خداوند تبارک و تعالی همه انسان ها را براساس فطرت خلق فرموده که همان خداجویی و معرفت پروردگار باشد طبق فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم این پدر و مادرها هستند که آنها را مسیر فطریشان خارج می کنند.

کل مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلِیِّ الفطره حتی یکون أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ(1)

هر مولودی با فطرت و معرفت خدایی متولد می شود که پدر و مادر او را به آیین یهودیت و نصرانیت بار می آورند.

از این روایت استنباط می شود که اساس اولیه پذیرش خدا و دین در فطرت نهفته است امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فطرت فرموده است

فَطَرَهُم عَلی التَّوحِید(2) خداوند بشر را با فطرت خداپرستی آفریده.

همان طور که اشاره شده یکی از دلایل متقن و محکم شناخت خدای تبارک و تعالی فطرت است و روشن شد که این فطرت خدادادی را پدران و مادران می توانند شکوفا کنند و می توانند از مسیر توحید منحرف نمایند چون کودک وقتی متولد می شود صفحه دلش از هر علم و دانشی خالی است.

وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا (3)

خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج کرد در حالی که هیچ چیز نمی دانستید.

پاسخ امام صادق علیه السلام به مردی که از حضرت راهنمایی برای رسیدن به خدا و دریافت باطنی پروردگار داشت و مدعی بود که سرگردان است این بود:

ص:677


1- بحار ج2ص87
2- همان مدرک
3- نحل 78

یَا عبدالله هَلْ رَکِبتَ سفینه قَطُّ؟ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ کسر بک حَیْثُ لاسفینه تنجیک ولاسباحه تغنیک قَالَ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قلبک هنالک أَنَّ شَیْئاً مِنَ الْأَشْیَاءِ قَادِرٌ عَلَیَّ أَنْ یخلصک مِنْ ورطتک؟ قَالَ نَعَمْ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام فذالک الشَّیْ ءِ هوالله الْقَادِرِ عَلِیِّ الْإِنْجَاءِ حَیْثُ لامنجی وَعَلِیٍّ الاغاثه حَیْثُ لامغیث (1)

ای بنده خدا آیا تا به حال سوار کشتی شده ای؟ عرض کرد آری فرمود و آیا اتفاق افتاده که کشتی بشکند و آب داخل آن آید و کشتی دیگری برای نجات نباشد و شناگری هم نیست که تو را نجات دهد گفت چرا اتفاق افتاده فرمود آیا در آن لحظه دلت متوجه جایی شده که کسی هست تو را از این ورطه خطرناک نجات دهد؟ گفت آری

امام صادق علیه السلام فرمود همان نقطه امید تو خدای قادری است که در هنگامی که هیچ نجات دهنده ای نیست و زمانی هیچ یاوری وجود ندارد به کمک می آید

فطرت توحیدی نیاز به پرورش و تربیت دارد که بخش زیادش مربوط به همت خود انسان می شود که خود را با کلمات کریمه قرآن و روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام مانوس کند تا عقل خامش بیدار گردد علم و ایمان سبب احیای فطرت و عقل می شوند شهوات جنسی و مالی و ریاست و جاه و مقام باعث نابودی فطرت و درون پاک اولیه انسان می گردند.

مولایمان علی علیه السلام درباره این قشر از جامعه فرمود:

قَدْ أَحْرَقَتْ الشَّهَوَاتِ عَقْلِهِ وَ إِمَاتَةَ قَلْبِهِ وَ اولهت عَلَیْهَا نَفْسَهُ(2)

تمایلات نفسانی و شهوات خرمن عقل وی را آتش زده اند و دلش را کشته اند و او را واله و شیفته نفس خود کرده اند.

ص:678


1- معانی الاخبار ص4
2- غررالحکم ص425

فقر و نداری

وَ لَا أَفْتَقِرَنَّ وَ مِنْ عِنْدِکَ وُسْعِی(1)

خدایا فقیر نشوم با اینکه وسعت روزی ام از نزد توست.

فقر و نداری گذشته از عوامل آن چیز خوبی نیست چه بسا افرادی در این آزمایش رد می شوند و نمی توانند فشار تنگدستی را تحمل کنند.

امیرالمومنین علی علیه السلام درباره آثار بد فقر به فرزندش محمد حنفیه می فرماید:

یَا بُنَیَّ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَةٌ لِلْمَقْتِ (2)

ای فرزند من از فقر بر تو هراسناکم از فقر به خدا پناه ببر که همانا فقر دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان و عامل دشمنی و خشم بندگان می شود.

بخشی از فقر و نداری جزو مقدرات الهی و براساس خیر و مصلحت بنده است و قطعا اگر غیر آن باشد شخص کم ظرفیت سر به طغیان می زند و آنچه خداوند به او داده در راه غیرمشروع خرج خواهد کرد و باعث شقاوت و گرفتاری آخرتش خواهد شد.

أَوَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (3)

آیا نمی دانند که خدا به هر کسی خواهد وسعت روزی دهد و هر کسی را خواهد در تنگنا قرار می دهد که البته در این کار برای اهل ایمان نشانه هایی است.

واقع مسلئه آن است که هر دو قشر جامعه چه آنهایی که وسعت روزی دارند و چه آنانی که در تنگنا هستند امتحان می شوند و امتحان هر کدام مناسب با وضع خودشان است. مولایمان علی علیه السلام تفسیر زیبایی از فقر وغنا دارد خداوند روزی انسان ها را اندازه گیری و مقدر فرمود گاهی کم و زمانی زیاد و به تنگی و وسعت به گونه ای عادلانه

ص:679


1- دعای بیستم صحیفه
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 319
3- زمر 52

تقسیم کرد تا هر کس را که بخواهد با تنگی روزی یا وسعت آن بیازماید و با شکر و صبر و غنی و فقیر را مورد آزمایش قرار دهد پس روزی گسترده را با فقر و بیچارگی در آمیخت و تندرستی را با حوادث دردناک پیوند داد. (1)

پس امتحان ثروتمند به شکر و سپاسگزاری از نعمت های الهی است و امتحان فقیر به صبر و شکیبایی است.

حالا داشتن ثروت بهتر است و یا نداشتن این را باید از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پرسید که فرمود:

الْفَقْرُ خَیْرٌ للمومن مِنْ الْغَنِیِّ إلَّا مَنْ حَمَلَ کلا اَوْ أُعْطِیَ فِی نَائِبِهِ (2)

فقر برای مومن بهتر از توانگری است مگر کسی بار هزینه ای به دوش کشد یا در گرفتاری و مشکلات مردم کمک کند.

ثروت در صورتی خوب است که ثروتمند حق سائل و محروم و خمس و زکات و حقوق واجب و مستحب خود را بپردازد در غیر اینصورت جز گرفتاری در دنیا و محاسبه سخت قیامت نتیجه ای نخواهد داشت.

علی علیه السلام فرمود:

ضَرَرٌ الْفَقْرِ أَحْمَدَ مِنْ أَشَرِّ الْغَنِیِّ(3)

زیان فقر پسندیده تر از سرمستی توانگری است.

مطلب دیگری که لازم است ثروتمندان به آن دقت کنند این است که مبادا اولا گرفتار عجب و غرور شوند چون إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی (4) این انسان وقتی احساس بی نیازی می کند طغیان می کند و ثانیا ثروت خود را به رخ مستمندان و فقرا نکشد که نزد خداوند تحقیر خواهند شد و خداوند تبارک و تعالی در قیامت به او اعتناء نخواهد کرد.

ص:680


1- نهج البلاغه خطبه 91
2- کافی ج2ص266
3- غررالحکم 5904
4- علق 6

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

أَلَا وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِفَقِیرٍ مُسْلِمٍ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحَقِّ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْتَخِفُّ بِهِ یَوْمَ القیامه إِلَّا أَنْ یَتُوبَ وَ مَنْ اکرم فَقِیرًا مُسْلِمَانِ لَقِیَ اللَّهَ یَوْمَ القیامه وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ(1)

بدانید هر کس مسلمان فقیری را خفیف شمارد در حق خدا خفت نشان داده است و خداوند در روز قیامت او را خفیف کند مگر این که توبه نماید و فرمود هر کس مسلمان فقیری را گرامی دارد روز قیامت در حالی خدا را دیدار کند که از او راضی است.

توجه به یک نکته مهم لازم است که فقیر بودن جبر نیست بلکه انسان می تواند با بعضی کارهای مثبت فقر را از بین ببرد ووضع مالی خوبی پیدا کند.

آنچه از روایات استناد می شود این است که عواملی برای از بین بردن فقر وجود دارد:

1-صرفه جویی و قناعت

2-صدقه و بخشش

3-صله رحم و رسیدگی به ارحام

4-ذکر مجرب و ارزشمند حوقله یعنی لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم را زیاد گفتن

5-سحر خیزی و نماز شب و بیداری بین الطلوعین

و یا بعضی کارهاست که افراد اسباب فقر را برای خود فراهم می کنند:

1-کسی که د م از نداری بزند نادار شود.

2-هر پدری که فرزند خود را نفرین کند فقر را برایش به ارث می گذارد.

3-کسی که روزی را از غیر خدا طلب کند فقیر می شود.

4-صرفه جویی در حد بخل در معاش فقر می آورد.

ص:681


1- بحار ج72ص37

حرف ق

قرآن

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ عِنْدَ خَتْمِ الْقُرْآنِ

اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعَنْتَنِی عَلَی خَتْمِ کِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَهُ نُوراً، وَ جَعَلْتَهُ مُهَیْمِناً عَلَی کُلِّ کِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ، وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصْتَهُ. وَ فُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلَالِکَ وَ حَرَامِکَ، وَ قُرْآناً أَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ أَحْکَامِکَ (1)

پروردگارا در ختم قرآنی که آن را نور و روشنایی فرستادی کمک کردی و قرآن را بر هر کتابی که نازل فرمودی نگاهبان و بر هر سخنی که نقل کرده ای فضیلت داده ای و آن را جدا کننده حلال از حرامت قرار داده ای همان قرآنی که بیان کننده راه های احکامت می باشد.

قرآن کتابی است بیان کننده هر آنچه در دنیا و آخرت هست و هیچ گاه کجی و انحراف در آن مشاهده نشده و کسی را قدرت در تحریف آیات کریمه اش نبوده است در حالی که از روز نخست نزول مبارز طلبیده که اگر می توانید سوره ای و یا آیه همانندش را بیاورید در حالی که عاجزید از مقابله با آن.

قرآن معجزه بزرگ پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم دارای ابعاد علمی و معرفتی و اجتماعی و غیره است که قلم ناتوان از بیان حقیقت آن است و ما را نسزد که در وصفش چیزی بگوییم قرآن را باید از زبان کسانی تعریف کرد که راسخون در علم و اهل ذکرند و در خانه آنان نازل شده است.

امام باقر علیه السلام می فرمود:

إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ(2)

ص:682


1- دعای چهل و دوم صحیفه
2- کافی ج8ص311

قرآن را در حقیقت کسی می شناسد که مخاطب آن بوده است.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام در توصیف عترت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ (1)

آن دودمان را در بهترین منزلگاه های قرآن فرود آورید.

نکاتی درباره قرآن و آنانی که با قرآن انس دارند قابل عنایت و دقت است که اگر رعایت شود قرآن برای دل ها نور و شفاء خواهد شد.

قرآن دان باید بیش از دیگران اهل خشوع و خضوع به درگاه الهی باشد یک روز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بین مردم آمد و با صدای بلند فریاد زد ای قرآن دان آنگاه که هرزگان می خندند تو با گریه دیدگان خویش را سرمه کن و شب ها که خفتگان در خوابند تو برای عبادت برخیز و آن گاه که خورندگان می خورند تو روزه بدار و از کسی که به تو ستم کرده است درگذر و با کسی که به تو دشمنی و کینه می ورزد کینه مورز و با کسی که نسبت به تو جاهلانه رفتار می کند جاهلانه رفتار مکن. (2)

قرآن را با صدای خوش تلاوت کردن حلاوت و شکوهی به تلاوت می دهد امام صادق علیه السلام درباره صاحب صحیفه کامله سجادیه صلوات الله علیه می فرماید:

کان عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَحْسَنُ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ وَ کان السقاوون یَمُرُّونَ فَیَقِفُونَ بِبَابِهِ یَسْمَعُونَ قِرَاءَتَهُ وَ کان ابوجعفر عَلَیْهِ السَّلَامُ أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً(3)

علی بن الحسین صلوات الله علیه قرآن را از همه مردم خوشتر می خواند به طوری که وقتی سقاها از در خانه حضرت می گذشتند می ایستادند و به صدای قرآن خواندن ایشان گوش می کردند حضرت باقر علیه السلام نیز خوش آوازترین مردم بود.

ص:683


1- نهج البلاغه خطبه 87
2- کنزالعمال 4198
3- کافی ج2ص616

در آداب قرائت قرآن آمده که با دهان خوشبو و مسواک زده قرآن را تلاوت کنید زیرا که دهان ها گذرگاه قرآن است. (1)

در ابتدا و شروع تلاوت اولین کلامتان پناه برده به خدا از وسوسه های شیطان باشد.

فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ (2)

هرگاه قرآن خواندی از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر.

خوب است که قرآن شمرده و واضح تلاوت شود و به بیان قرآن به سبک ترتیل خوانده شود. وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا (3)

مولایمان علی علیه السلام درباره این آیه فرمود قرآن را واضح بخوان و مانند شعر به شتاب و بریده مخوان و چون ریگ پراکنده مساز بلکه دلهای سخت خود را به قرآن به بیم و هراس افکنید و تمام سعی شما این نباشد که سوره را به پایان برید. (4)

همان بزرگوار فرمود:

تَدَبَّرُوا آیَاتِ الْقُرْآنِ وَ اعْتَبِرُوا بِهِ فَإِنَّهُ أَبْلَغُ الْعِبَرِ (5)

در آیات قرآن تدبر کنید و از آن عبرت آموزید زیرا که قرآن رساترین پندها و عبرت هاست.

سعی کنیم شبانه روز چندین بار به قرآن مراجعه کنیم و اگر شده یک صفحه از آن تلاوت کنیم که نگاه به خطوط آن عبادت است.

بعد از تلاوت موضوع فهم قرآن مطرح است که آن در قالب ترجمه و تفسیر و تاویل امکان پذیر است.

در این مرحله باید با احتیاط حرکت کرد و حتما از رای شخصی استفاده نشود که امام صادق علیه السلام فرمود: مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَأَصَابَ لَمْ یُوجَرُ وَ إِنْ أَخْطَأَ کان إِثْمُهُ عَلَیْهِ(6)

ص:684


1- کنزالعمال 2752
2- نحل 98
3- مزمل 4
4- کافی ج2ص614
5- غررالحکم 4493
6- بحار ج92ص107

کسی که قرآن را به رای خود تفسیر کند و تفسیرش درست باشد ماجور نیست و اگر نادرست باشد گناهش به گردن اوست.

و چه بهتر که برای فهم قرآن به سراغ تفسیر و تاویل رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم واهل بیت بزرگوارش برویم که آنها همان طور که در ابتدای بحث عرض کردم مخاطب قرآن و شاهدان کتاب شریف هستند.

و بعد از فهم قرآن مهم عمل به دستورات و فرامین قرآن و پرهیز از منهیات و نواهی قرآن است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

أَنْتَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ مَا نهاک فَإِذَا لَمْ ینهک فَلَسْتُ تُقِرُّوهُ (1)

تو تا زمانی قرآن می خوانیکه تو را از گناهان باز دارد پس اگر باز نداشت قرآن نخوانده ای کسی عمل کننده به قرآن نباشد چه بسا مورد لعنت و نفرین همان قرآن مجید قرار خواهد گرفت. همان بزرگوار فرمود:

رُبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَلْعَنُهُ(2)

ای بسا قرآن خوانی که قرآن لعنتش می کند.

در عبارت دعای امام سجاد علیه السلام داشتیم که پروردگار تو قرآن را جدا کننده حلال از حرامت و بیان کننده راه های احکامت قرار داده ای.

یعنی ای اهل قرآن و کسانی که قرآن را تلاوت می کنید مواظبت کنید که حلال و حرام قرآن و احکام شریفش را تابلوی زندگی خویش قرار دهید و از آنچه را که قرآن بیان فرموده تجاوز نکنید که بی شک طبق بیان پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله وسلم مورد لعنت و نفرین همان قرآن قرار خواهید گرفت.

ص:685


1- کنزالعمال 2776
2- بحار ج92ص184

قرب به خدا

اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ، وَ مَنَاراً فِی بِلَادِکَ

خدایا دینت را در هر زمان به توسط امامی که برای بندگانت علامت و در شهرها نشانه بوده اند بر پا د اشتی.

بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ

بعد از آنکه دوستی آن امام را به دوستی خود پیوند زدی.

هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ، وَ فِی رِضَاهُ سَاعِینَ، وَ إِلَی نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُکْنِفِینَ، وَ إِلَیْکَ وَ إِلَی رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ اللَّهُمَّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِذَلِکَ مُتَقَرِّبِینَ(1)

خدایا رافت و رحمت و لطف و مهربانی اماممان را به ما ببخش و ما را جزء گوش فرادهندگان به فرامین و اطاعت کنندگان دستوراتش و کوشندگان در جلب رضایتش و سیر کنندگان به یاری اش و مدافعین از حضرتش قرار ده.

پروردگارا به سوی تو و به سوی پیامبرت روانه مان ساز و دوردت را بر او و الش فرست و بدین وسیله ما را جزء تقرب جویان و مقربین قرار ده.

نتیجه این بخش از دعای عرفه امام سجاد علیه السلام این شد که راه تقرب جستن به خداوند تبارک و تعالی عرض ادب به ساحت مقدس محمد و ال علیهم لاسلام و به ویژه به وجود نازنین امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است مسیری که ما را به قرب خدا می رساند مسیر معصومین و در هر عصری امام معصوم آن عصر است

در قرآن برای مقربین درگاه الهی حساب جداگانه ای باز شده است مردم در قیامت به سه گروه تقسیم می شوند دست راستی ها دست چپی ها و سبقت گیرندگان وضع دست

ص:686


1- دعای چهل و هفتم صحیفه

چپی ها که مشخص است چون اهل عذابند و راه نجاتی ندارد و دست راستی ها اهل نجاتند ولی وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ (1) سبقت گیرندگان وضع بهتر دارند و آن تقرب به پروردگار متعال است و یا چشمه تسنیم بهشت خاص مقربون است عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (2) و یا می فرماید فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ (3) اگر او از مقربان الهی باشد در آرامش و راحتی و بهشت پرنعمت است.

در جی دیگر قرآن خداوند حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام را آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربین برمی شمرد.

إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ (4)

زمانی که فرشتگان گفتند ای مریم خداوند تو را به کلمه ای از خود که نامش مسیح عیسی بن مریم است در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربین است مژده می دهد

در دعای وارده بین اذان و اقامه که مرحوم سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه الوثقی رضوان الله تعالی علیه نقل می کند چنین عرض می کنیم:

بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسْتَنْجِحُ وَ أَتَوَجَّهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلِیٌّ مُحَمَّدٌ وَ أَلْ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنِی بِهِمْ وَجِیهاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهْ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ

به نام خداوند آغاز می کنیم و به وجود مبارک حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم به سوی خدا راه می یابیم و توجه می نماییم خداوندا بر محمد و ال او درود فرست و مرا به توسط آن بزرگواران آبرومند در دنیا و آخرت و جزو مقربین درگاهت قرار ده.

ص:687


1- واقعه 11
2- مطففین 28
3- واقعه 88
4- آل عمران 45

باز رسیدیم به کلام امام سجاد علیه السلام که در راه تقرب به حق تعالی محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم و در هر عصری امام معصوم آن عصر است.

پس بیاییم با واسطه فیض که از مبدا فیاض الهی کسب فیض می کند مدد جوییم تا از ما دستگیری کند و دعایش بدرقه راهمان شود و تا انشاء الله جزو مقربین الهی شویم.

بی شک این شکل تقرب حاصل نمی شود مگر با ایجاد سنخیت بین ما و ولی نعمتان صاحب الزمان ارواح العالمین له الفداء و ایجاد سنخیت به انجام فرایض و واجبات و ترک محرمات و منهیات است.

زمینه تقرب در طاعت الهی است اگر کسی فکر کند با نافرمانی از دستورات حق تعالی به جایی می رسد اشتباه محض است تاریخ را مطالعه کنید حالات بزرگان دین و خوبان را بخوانید و ببینید که چه کردند تا بنده مقرب الهی شدند در روایات راه های تقرب به خداوند متعال به شیوه های گوناگون بیان شده گاه خوش خوبی گاه حق گویی گرچه به ضرر باشد و عمل به حق هر چند برخلاف میل باشد و گاه فروتنی و مصداق بارزش سر به خاک ساییدن.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

أَقْرَبُ مَا یکون الْعَبْدُ إلَیَّ اللَّه وَ هُوَ سَاجِدٌ (1)

موقعی که بنده سر به خاک می ساید ودر حالی سجده است نزدیکترین حالت با خدای خویش دارد.

و گاهی با انجام نوافل و مستحبات قرب به حق حاصل می شود به خصوص اگر در دل شب و هنگامه سحر باشد امام حسن عسگری علیه السلام می فرمود:

إِنَّ الْوُصُولَ إِلَیَّ اللَّه عزوجل سَفَرٍ لاَ یدرک إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّیْلِ(2)

رسیدن به خدای عزوجل سفری است که جز با نشستن بر مرکب شب پیموده نشود.

ص:688


1- کنزالعمال 18935
2- بحار ج78ص380

برای واصل شدن به حق تعالی راه دیگری هم وجود دارد و آن انقطاع از خلق است خلقی که با خداوند تبارک و تعالی ارتباط ندارد و از خدا بریده است ارتباط با او انسان را تاریک می کند و چه بسا باعث می شود مقدار قربی هم که برای بنده حاصل شده از دست برود و بر همین اساس است که در مناجات شعبانیه آمده که:

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ (1)

الهی نعمت بریدن کامل از همه و روی کردن تمام به خودت را به من عطا کن و دیدگان دل های ما را به نور نگاهشان به تو روشن گردان تا دیدگان دل ها پرده های نور را از هم درند و به مرکز عظمت و بزرگی بپیوندند.

باید دعا کرد باید التماس و الحاح نمود تا خداوند مهربان توفیق قرب و وصالش را عنایت کند اینکه عرض می کنم باید دعا کرد چون سیره اهل بیت علیهم السلام در این خصوص چنین بوده است.

امام سجاد علیه السلام در مناجاتش عرض می کند.

إِلَهِی فاسلک بِنَا سُبُلَ الْوُصُولِ الیک وَ سَیِّرْنَا فِی أَقْرَبِ الطُّرُقِ للرفود علیک (2)

خدایا ما را در راه های رسیدن به خودت حرکت ده و برای وارد شدن بر خودت ما را در نزدیکترین راه ها پیش بر.

و یا عرضه می دارد:

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ الَّذِینَ جَدُّوا فِی قصدک فَلَمْ ینکلوا وَ سلکو الطَّرِیقِ الیک فَلَمْ یَعْدِلُوا وَ اعْتَمَدُوا علیک فِی الْوُصُولِ حتی وَصَلُوا(3)

خدایا مرا از کسانی قرار ده که در راه ست منتهی به تو کوشیدند و عقب ننشستند و راه رسیدن به تو را پیمودند و از آن منحرف نشدند و برای رسیدن به تو تکیه کردند تا آن که رسیدند.

ص:689


1- مفاتیح الجنان محدث قمی
2- بحار ج94ص147
3- همان مدرک

قضاوت

وَالْقَوْلُ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ (1)

خدایا توفیقم ده به سخن گفتن به حق و راستی اگر چه گران و سخت باشد.

قضاوت وقتی به حق و درستی انجام گیرد شخص قاضی ماجور است ولی اگر به خاطر بعضی ملاحظات و مسامحه کاری ها و غیره از سخن گفتن به حق و راستی کوتاهی کند بی شک مواخذه خواهد شد.

پست قضاوت از حساس ترین پست ها در جامعه است یا کسی نباید بر این مسند بنشیند و اگر نشست حتی نگاه هایش را تقسیم کند و کاری که شائبه بی عدالتی دارد از او سر نزند.

مولایمان علی علیه السلام به شریح قاضی فرمود:

قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا یَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ أَوْ شَقِیٌّ (2)

ای شریح تو در جایی نشسته ای که جز پیامبری یا وصی پیامبری و یا شقاوتمندی در آن جا نمی نشیند.

یعنی اگر مسامحه کردی و حکم خلاف دادی شقی خواهی بود چنانکه دیدیم روزگار همین شخص به شقاوت شومی رسید که کشتن حضرت سید الشهدا علیه السلام را امضا کرد برای آنکه چون یزید لعنه الله علیه را از خود راضی کند.

مولایمان علی علیه السلام درباره قاضیان عادل چنین می فرماید:

أَفْضَلُ الْخَلْقِ أَقْضَاهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَحَبُّهُمْ إِلَیَّ اللَّه سُبْحَانَهُ أَقْوَلَهُمْ لِلصِّدْقِ(3)

برترین مردم آنانی هستند که بهترین داوری را به حق انجام می دهند و محبوبترین آنان نزد خدای سبحان راستگوترین آنهاست.

و قرآن شریف درباره کسانی که داوری را براساس رای خود و غیر حکم خدا می کنند تعبیر کافر و ظالم و فاسق می فرماید.

ص:690


1- دعای بیستم صحیفه
2- کافی ج7ص406
3- غررالحکم 3323

در سوره مائده آیه آیات 4و45و47 چنین تعبیرها درباره آنان آمده است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مِنْ حکم فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَقَدْ کفر وَ مَنْ حکم فِی دِرْهَمَیْنِ فَأَخْطَأَ کفر (1)

هر کس درباره دو درهم برخلاف آنچه خدا نازل کرده است داوری کند هر آینه کافر شده باشد و هر کس درباره دو درهم داوری کند و حکم خطا صادر کند کافر باشد.

البته کفر در اینجا ناشی از شرکت به خدا نیست ولی حکایت از شدت زشتی عمل می کند. همان طور که درباره ناسپاسی از نعمت هایی الهی تعبیر به کفر شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم هنگام عیادت از علی علیه السلام که درد چشم اذیت می شود فرمود ای علی زمانی که ملکوت الموت برای گرفتن جان آدم گنهکار فرود آید میله ای آتشین با خود می آورد و به وسیله آن جان او را می گیرد که دوزخ فریاد می کشد. علی علیه السلام راست نشست و عرض کرد: ای رسول خدا سخن خود را برایم تکرار کنید زیرا از شدت درد متوجه نشدم چه فرمودید. آیا این عداب به کسی از شما هم می رسد؟ پیامبر فرمود:

نَعَمْ حکاما جَائِرِینَ وَ آکل مَا الْیَتِیمِ وَ شَاهِدُ الزُّورِ(2)

آری قاضیان حق کش و ستمگر و خورنده مال یتیم و شهادت دهنده به دروغ

به راستی قاضی در اسلام باید چه ویژگی هایی داشته باشد آیا هر کسی شایسته این پست پرخطر هست؟ بهتر است از زبان مولایمان علی علیه السلام بشنویم.

آن بزرگوار در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر می فرماید برای داوری میان مردم بهترین و برترین فردی را که به نظرت می رسد از میان رعیت انتخاب کن کسی که کارها بر او تنگ نیاید و از حل اختلاف در نماند و ستیزه گری طرفین دعوا او را به

ص:691


1- تفسیر عیاشی ج1ص323
2- التهذیب ج6ص224

لجاجت و پافشاری در رای خویش واندارد و در لغزش فرو نرود و هرگاه حقیقت را شناخت از بازگشت به حق استنکاف نکند و خویشتن را در پرتگاه طمع ننشاند و به فهم سطحی قضایا بسنده نکند و دنبال فهم عمیق و دقیق آنها باشد در موارد شبهه ناک بیش از همه درنگ و احتیاز کند و بیش از همه دنبال حجت ها و دلایل باشد و از مراجعه داد خواهان کمتر به ستوه آید و در کشف حقیقت دعاوی از همه شکیباتر باشد و چون حقیقت روشن شد در صدور حکم از هر کس دیگر بیشتر قاطعیت نشان دهد. کسی باشد که مدح و ستایش او را فریفته و خودبین نسازد و تشویق و تحریک او را به سویی متمایل نسازد و البته چنین کسانی اندک شمارند. آن گاه خودت به کار قضاوت او بسیار رسیدگی کن. (1)

در آداب قضاوت آمده که میان طرفین دعوا رعایت برابری در تمام زمینه ها بشود قاضی صدایش را از صدای طرفین دعوا بلند تر نکند و در هنگام قضاوت اظهار خستگی نکند پیش از شنیدن سخنان طرفین دعوا قضاوت نکند در حال خشم گرسنگی و تشنگی و خواب آلودگی قضاوت نکند. میزبان طرفین دعوا نشود.

ص:692


1- نهج البلاغه نامه 53

قضا و قدر

سُبْحَانَکَ قَولُکَ حُکْمٌ، وَ قَضَاؤُکَ حَتْمٌ، وَ إِرَادَتُکَ عَزْمٌ. سُبْحَانَکَ لَا رَادَّ لِمَشِیَّتِکَ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِکَ(1)

پروردگارا منزهی تو گفتارت حکمت آمیز و قضاوتت قطعی و اراده ات قاطع است منزهی تو کسی نمی تواند اراده ات را برگرداند و چیزی از کلماتت را تغییر دهد.

خداوند تبارک و تعالی آفریدگان خود را براساس قضا و قدر می آفریند و در کارهایشان نیز قضا و قدری قرار می دهد یعنی قضای خدا در انجام کارهای خوب بندگانش به امر کردن به این کارهای خوب است و به نهی کردن از کارهای زشت می باشد و قدر الهی به آنچه هست که خود می کند یعنی به قرار دادن آن چیزها در جایگاه حق آنها و به کارهای بندگانش به آنچه درباره آنها امر و نهی فرموده است.

با تعریفی که درباره قضا و قدر کردیم فکر می کنم شبه جبر هم از بین برود و همه بدانیم که اراده ما برای رسیدن به خوبی ها و ترک بدی ها دخالت دارد همان طور که اراده پروردگار در دادن انرژی برای انجام کارها چه خوب و چه بد دخالت مستقیم دارد ولی طریقه مصرف انرژی خدا دادی با ماست که ما آن را در راه خیر مصرف کنیم و یا شر. به عنوان مثال نیرویی که خداوند در دست ما قرار داده می توانیم بر سر بچه یتیمی نوازش کنیم و یا سیلی بر گوش مظلومی بزنیم. قضای حتمی الهی دادن نیرو به ما بوده ولی نوع مصرفش به اراده ما انجام گرفته است.

إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ(2)

در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لکن أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ(3)

ص:693


1- دعای چهل و هفتم صحیفه
2- رعد 11
3- بحار ج5ص17

نه جبر است و نه واگذاری بلکه چیزی بین این دوست.

مفضل شاگرد امام صادق علیه السلام می گوید از امام علیه السلام معنای همین روایت را پرسیدم فرمود:

مَثَلُ ذَلِکَ رَجُلٌ رَأَیْتَهُ عَلَی مَعْصِیَةٍ فَنَهَیْتَهُ فَلَمْ یَنْتَهِ فَتَرَکْتَهُ فَفَعَلَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةَ- فَلَیْسَ حَیْثُ لَمْ یَقْبَلْ مِنْکَ فَتَرَکْتَهُ کُنْتَ أَنْتَ الَّذِی أَمَرْتَهُ بِالْمَعْصِیَةِ(1)

برای مثال مردی را می بینی که گناه می کند و تو او را از آن باز می داری اما نمی پذیرد و تو به حال خود رهایش می کنی و او گناه خود را انجام می دهد پس چون او به نهی تو اعتنایی نکرده و در نتیجه به حال خود رهایش کرده ای نباید گفت که تو او را به گناه دستور داده ای.

در چند سطر قبل مثالی از نوع مصرف انرژی خدادادی صحبت کردیم حالا به این حدیث امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام توجه کنید:

قَالَ اللَّهُ تبارک وَ تَعَالَیْ یَابْنَ أَدَمٍ بِمَشِیَّتِی کنت أَنْتَ الَّذِی تَشَاءُ لنفسک مَا تَشَاءُ وَ بِنِعْمَتِی أَدَّیْتَ إِلَیَّ فَرَائِضِی وَ بِقُدْرَتِی قَوِیتَ عَلِیِّ مَعْصِیَتِی خلقتک سَمِیعاً بَصِیراً أَنَا أُولِی بحسناتک منک وَ أَنْتَ أُولِی بسیئاتک مِنِّی(2)

خداوند متعال فرمود زاده آدم با خواست من است که تو می خواهی و با نعمت من است که واجباتم را برای من انجام می دهی و با قدرت من است که بر نافرمانی و گناه من توانا گشتی. من تو را شنوا و بینا آفریدم من به نیکی هایت از تو سزاوارترم و تو به بدی هایت سزاوارتری تا من .

نتیجه آنکه هم جبری ها در اشتباهند که انسان را دخیل در کارهایش نمی دانند و هم قدری ها که می گویند خداوند گناه و یا کارهایی از نیت و عمل خود انسان سرچشمه می گیرد بر ما مقدر کرده است.

جالب است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:

ص:694


1- همان مدرک
2- بحار ج5ص59

یکون فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یَعْمَلُونَ الْمَعَاصِیَ وَ یَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ قَدَّرَهَا عَلَیْهِمْ الرَّادُّ عَلَیْهِمْ کشاهر سَفِیهٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ(1)

در آخر الزمان مردمی می آیند که گناه می کنند و می گویند خداوند گناه را بر آنان مقدر کرده است کسی که با سخنان آنان مبارزه کند همچون کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده باشد.

اهل ایمان بدانند که خداوند جز خیر برایشان نمی خواهد پس تن به قضا و قدر الهی بدهند گرچه سختی ها و ناملایمات را همراه داشته باشند.

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چنان خندید که دندان های آخرینش نمودار شد سپس فرمود آیا از من نمی پرسید که از چه می خندم؟ عرض کردند چرا ای رسول خدا فرمود از انسان مسلمان درشگفتم که هر چه خدای عزوجل برای او حکم و مقدر کند سرانجامش برای او خوب است. (2)

در جای دیگر فرمود:

فِی کل قَضَاءِ اللَّهِ عزوجل خَیْرُهُ للمومن(3)

در هر قضای خدای عزوجل برای مومن خیری است.

ص:695


1- همان مدرک ص 47
2- امالی صدوق ص 439
3- عیون اخبار الرضا علیه السلام ج1ص141

قلب

وَ أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَکَ، ........وَاجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا، وَ حَرَکَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْیُنِنَا، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ (1)

خدایا چشم دلمان را به آنچه خلاف رضایت می باشد آشنا و بینا کن.....الها اسرار دل هایمان و حرکات اعضای بدنمان و نگاه های پنهانی دیدگانمان و سخنان زبان هایمان را در چیزهایی قرار ده که موجبات ثواب تو را فراهم می آورد.

جوهر قلب انسان قابل ترقی و رشد به سوی کمال و مدارج بالای معنوی است انبیاء و اولیاء علیهم السلام آمدند تا دل ما را عرض رحمان کنند و چشم دلمان را به روی حقایق باز نمایند. چرا که قلب همان طور که معنایش دگرگونی قابل تحول و رشد است.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

الْقَلْبِ یَنْبُوعَ الحکمه دل چشمه حکمت است الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ دل کتاب دیده است. (2)

دل در سایر اعضای بدن اثرگذار است اگر پاکیزه باشد چشم و گوش و زبان و سایر اعضاء بدن در مسیر درست قرار گیرند و اگر ناپاک باشد بقیه اعضاء را به ناپاکی می کشاند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

إِذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَ إذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ الْجَسَدِ(3)

هرگاه دل انسان پاک شود بدنش نیز پاک گردد و هرگاه دلش ناپاک شود بدنش نیز ناپاک گردد یعنی اعمال و رفتارهای زشت از او سر زند.

دل بود پاینده تن گردد هلاک***دل سوی جانان رود تن سوی خاک

ص:696


1- دعای نهم از صحیفه
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20ص46
3- کنزالعمال 1222

کار تن سهلست فکر دل کنید***نقش باطل را ز دل زایل کنید.

دل تواند ظرف و جایگاه خداوند تبارک و تعالی و گاه محل زاد و ولد شیطان گردد.

همان بزرگوار فرمود همانا خداوند متعال در زمین ظرف هایی دارد بدانید که آن ظرف ها همان دل هایند پس دوست داشتنی ترین دل ها نزد خداوند رقت آمیزترین و صافترین و سخت ترین آنهاست با رقت ترین آنها برای برادران و صافترین آنها از گناهان و سخت ترین آنها در راه خدا. (1)

از راه دل سریع تر می توان به خدا رسید تا با ریاضت های جسمانی چه بسا افرادی که سال ها ریاضت می کشند تا بجایی برسند اما دل گرفتار عجب و حقد و حسادت و سایر رذایل است بی تردید با این اوصاف به جایی نخواهند رسید.

امام جواد علیه السلام می فرمود:

الْقَصْدِ إِلَیَّ اللَّه تَعَالَیْ بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتْعَابِ الْجَوَارِحِ بَا الْأَعْمَالِ(2)

ره سپردن به سوی خدای متعال با دل ها از به رنج افکندن اعضای بدن با اعمال رساننده تر است.

چه کنیم تا دل با صفایی داشته باشیم؟ بسیاری از کسانی که همه درهای امید را به روی خود نبسته اند و روزنه ای برای موفقیت خود باقی گذارده اند یکی از آرزوهایشان صفای دل است.

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود***بهر درش که بخوانند بی خبر نرود

دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی***که هیچ کار پیشت بدین هنر نرود

سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم***چگونه قلمم دود دل بسر نرود.

حضرت مسیح علیه السلام می فرمود:

ص:697


1- همان مدرک 1225
2- الدره الباهره ص 39

الْقُلُوبُ مَا لَمْ تَخْرِقْهَا الشَّهَوَاتُ وَ یُدَنِّسْهَا الطَّمَعُ وَ یُقْسِهَا النَّعِیمُ فَسَوْفَ تکون اوعیه للحکمه (1)

دل ها اگر شهوت ها آنها را از هم ندرند و طمع آلودشان نسازد و نعمت و برخورداری آنها را سخت نگرداند به زودی ظرف های حکمت خواهند شد.

سلامت دل به رفع شبهات اعتقادی از دل است مبادا دل را رها کنیم و در مقام رفع شبهه برنیاییم که بسیار خطرناک است.

پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم در پاسخ به این پرسش که قلب سلیم چیست؟ فرمود.

دَیْنٌ بلاشک وَ هَوِیَ وَ عَمَلٌ بِلَا سَمِعَهُ وَ رِیَاءٍ (2)

دینداری به دور از شبهه و شک و هوای نفس و عمل بدون شهرت طلبی و خودنمایی.

تطهیر دل نیز به برطرف کردن شهوات از آن است شهوت جنسی شهوت شهرت و مقام شهوت جمع کردن مال و ثروت چون اینها دل را اسیر و زبون می کنند پس اگر طالب دل پاکیزه ای هستیم طبق بیان مولایمان علی علیه السلام

طَهِّرُوا قلوبکم مِنْ دَرَنِ السَّیِّئَاتِ تُضَاعَفُ لکم الْحَسَنَاتِ(3)

دل های خود را از چرک گناهان پاک کنید تا حسنات شما دو چندان شود.

ص:698


1- تحف العقول ص504
2- مستدرک الوسایل ج1ص113
3- غررالحکم 6021

قناعت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَوِّجْنِی بِالْکِفَایَةِ(1)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و تاج کفایت و قناعت را بر سرم بگذار.

کسانی اهل کفافند که قانع به داده های الهی می باشند در غیر اینصورت آدم های حریص به مال دنیا هیچ گاه روزی خود را کافی نمی دانند همچنان دنبال تکاثر اموال و زیاد کردن ثروتند.

مولایمان علی علیه السلام وقتی یادی از خباب بن ارت می کند او را به صفت فوق می ستاید. خباب بن ارت جزو بهترین یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود. که در جنگ بدر شرکت داشت او از دانشمندان مهاجرین و سبقت گیرندگان در اسلام است. امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

السِّبَاقِ خُمُسَهُ فَأَنَا سَابِقُ الْعَرَبِ وَ سَلْمَانُ سَابِقُ فَارِسَ وَ صُهَیْبٌ سَابِقُ الرّوم وَ بِلَالٌ سَابِقُ الْحَبَشِ وَ خَبَّابٌ سَابِقُ النَّبَطِ(2)

سبقت گیرندگان در اسلام پنج نفرند من در میان اعراب سلمان از فارس صهیب از روم بلال از حبشه و خباب از شهر نبط و ظاهرا نبط همان نبطیه فعلی در جنوب لبنان است.

اما توصیف علی علیه السلام از این مردم باایمان

یَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ(3)

خداوند رحمت کند خباب بن ارت را که به تحقیق از روی میل و رغبت اسلام را اختیار کرد و از روی اطلاعات و آگاهی هجرت نمود و به روزی مقرر الهی قناعت و اکتفا نمود و از خدا راضی بود و مجاهدانه زندگی کرد. خوشا به حال کسی که به یاد روز قیامت

ص:699


1- دعای بیستم صحیفه
2- خصال صدوق ص316
3- نهج البلاغه حکم و مواعظ 41

باشد و برای روز حساب کار کند و به اندازه روزی خود قناعت کند و از خدا راضی باشد.

مردمی که طالب آرامش و آسایش هستند و زندگی بی دغدغه را طالبند بهترین گزینه قناعت است به تفسیر این آیه از زبان امیرالمومنین علیه السلام توجه کنید.

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً (1)

هر کس از مرد یا زن کار نیکی به شرط ایمان به خدا بجای آورد ما او را در زندگانی پاکیزه و راحتی قرار می دهیم.

قَالَ هِیَ الْقَنَاعَهْ فرمود منظور از حیات طیبه قناعت است. (2)

چیزی که انسان ر از پای در می آورد و اورا گرفتار بسیاری از لغزش های اقتصادی می کند قانع نبودن به روزی موجود است اکثر کلاهبرداری ها و اختلاس و زورگیری ها و به طور کلی حرام خواری ها از حرص نشات می گیرد.

همان بزرگوار می فرمود:

انْتَقِمْ مِنْ حرصک بِالْقُنُوعِ کما تَنْتَقِمُ مِنْ عدوک بِالْقِصَاصِ(3)

از حرص و ولع خود به وسیله قناعت انتقام بگیر به همان طریق که از دشمنت به توسط قصاص انتقام می گیری.

امام علیه السلام راه معالجه حرص را انتخاب ضدش می داند.

ذکر حق پاکست و چون پاکی رسد***رخت بر بندد برون آید پلید

می گریزد ضدها از ضدها***شب گریزد چون برافروز ضیاء

شخص قانع غیر از آرامش و راحتی روان از پاکیزگی و طهارت نفس برخوردار است باز مولایمان علی علیه السلام می فرماید:

ص:700


1- نحل 97
2- همان مدرک 229
3- غررالحکم 2339

مَنْ قَنِعَتْ نَفْسُهُ أَعَانَتْهُ عَلِیِّ النزاهه وَ الْعَفَافِ(1)

هر که نفسش قانع باشد او را در پاکی و پرهیزکاری یاری رساند.

یکبار خداوند تبارک و تعالی به داوود پیامبر علیه السلام وحی کرد:

وَضَعَتْ الْغَنِیِّ فِی الْقَنَاعَهْ وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی کثره الْمَالِ فَلَا یَجِدُونَهُ (2)

من توانگری را در قناعت نهاده ام اما مردم آن را در فراوانی مال می جویند از این رو نمی یابندش.

برگردیم به دعای امام سجاد علیه السلام وَ تَوِّجْنِی بالکفایه خدایا تاج کفایت را بر سرم بگذار.

مردی به امام صادق علیه السلام شکوه کرد که طلب روزی می کند و به دست می آورد اما قانع نمی شود و نفسش بیشتر از آن از او می طلبد و عرض کرد مرا چیزی بیاموزید که مشکلم را حل کند حضرت فرمود اگر آن اندازه که کفایتت می کند تو را بی نیاز سازد کمترین چیز دنیا بی نیازت می سازد و اگر آنچه تو را بس میکند بی نیازت نسازد همه دنیا هم تو را بی نیاز نمی گرداند. (3)

از همان بزرگوار نقل شده که خداوند فرمود اگر برای آدمیزاد دو رودخانه طلا ونقره جریان یابد باز خواهان سومی است.

ای آدمیزاد شکم تو در حقیقت دریا و یا ذره ای است که آنها را چیزی جز خاک پر نمی کند. (4)

چشم تنگ دنیا دوست را***یا قناعت پر کند یا خاک گور.

ص:701


1- غررالحکم 8663
2- بحار ج78ص453
3- کافی ج2ص138
4- من لا یحضره الفقیه ج4ص418

حرف ک

کار و کوشش

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ بِقُوَّتِهِ وَ مَیَّزَ بَیْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ ......وَ خَلَقَ لَهُمُ النَّهَارَ مُبْصِراً لِیَبْتَغُوا فِیهِ مِنْ فَضْلِهِ، وَ لِیَتَسَبَّبُوا إِلَی رِزْقِهِ، وَ یَسْرَحُوا فِی أَرْضِهِ، طَلَباً لِمَا فِیهِ نَیْلُ الْعَاجِلِ مِنْ دُنْیَاهُمْ، وَ دَرَکُ الْآجِلِ فِی أُخْرَاهُمْ (1)

حمد خدایی را که به قدرتش شب و روز را خلق فرمود و آنها را از هم متمایز کرد ..... و روز را برای آدم ها خلق کرد تا با چشمی بینا در طلب روزی و فضل پروردگار همت کنندو با گردش در زمین هم وسایل سودمند دنیاشان را به دست آورند و هم قدمی برای جهان آخرت بردارند.

کار و تلاش در حد معقول و پسندیده باعث رونق زندگی دنیا و درک نیک بختی جهان آخرت می شود انسان است و سعی و تلاش او

وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَی ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَی(2)

و نیست برای انسان جز آنچه را با سعی و عمل به دست می آورد و البته نتیجه سعی و تلاش او به زودی دیده خواهد شد آنگاه پاداش کامل به او خواهند داد.

فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ(3)

هر که کارهای پسندیده انجام دهد واهل ایمان باشد از سعی و تلاش او ناسپاسی نخواهد شد و کارهایش را می نویسیم.

بخش زیادی از فقر حاکم بر بعضی جوامع کنونی از نبود کار و یا تن ندادن به کار و تلاش است اسلام عزیز برای تشویق مردم به کار و کوشش فقر را مرگ سرخ و سبب

ص:702


1- دعای ششم صحیفه
2- النجم 39تا41
3- انبیاء 94

بسیاری از انحرافات اخلقی و عقیدتی می داند و اهل ایمان را از تن پروری و بیکاری بر حذر می دارد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

مَلْعُونٌ مَنْ أُلْقِیَ کله عَلِیٌّ النَّاسُ (1)

از رحمت خدا دور است کسی که خود را سربار مردم نماید.

موسی بن جعفر علیه السلام فرمود:

إِنَّ اللَّهَ لَیُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفَارِغَ (2)

خداوند با کسی که بیکار باشد دشمن است.

کسی که با زور بازو و عرق جبین و فکر و اندیشه کسب روزی می کند بالاترین لذت زندگی را می برد و برعکس زندگی نکبت بار از آن کسانی است که با تکدی گری ارتزاق می کنند عزت و ابروی خود را در معرض نابودی قرار داده و به این و آن روی می اندازند تا به آنها کمک مالی کنند در حالی که توانایی کار را دارند ولی گدایی و تن پروری ملکه و عادتشان شده است.

شرافت مومن در گرو بی نیاز از خلق خداست در بیانی همان امام همان علیه السلام می فرمود:

مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیَعُودَ بِهِ عَلِیٌّ نَفْسَهُ وَ عِیَالِهِ کان کالمجاهد فِی سَبِیلِ اللَّهِ (3)

کسی که روزی خویش را از راه حلال طلب کند تا به آن وسیله مخارج خویش و خانواده خود را اداره نماید مانند کسی است که در راه خدا جهاد نماید.

بعضی از مردم بنابر اتکاء به پدر و مادر و اقوام دست به هیچ کاری نمی زنند و دوست دارند که دیگران آنها را اداره کنند در صورتی که ممکن است به طور موقت رفع احتیاج آنها را بنمایند اما در دراز مدت بی نیاز نخواهند شد.

در همین زمینه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مِنْ بَطَّأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ (4)

ص:703


1- فروع کافی ج1ص347
2- من لا یحضره الفقیه ج4ص357
3- وسایل ج2ص529
4- مجمع البحرین

کسی که کاهل و بیکاره باشد شرافت فامیلی نمی تواند به او شخصیت دهد.

دو نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به محضر آن حضرت شرفیاب شدند در حالی که یک نفر را زیر بغل هایش را گرفته و در راه رفتن به او کمک می کردند.

پیامبر پرسیدند قضیه از چه قرار است؟ عرض کردند این مرد از کثرت نماز و روزه به این حال افتاده است رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود اگر او روز و شب مشغول است پس زن و فرزند او را چه کسی اداره می کند آن دو تن گفتند ما کارهای شخصی و را انجام می دهیم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: پس شما دو نفر از او عابدترید (1)

یک بار همان بزرگوار با جمعی از اصحاب عبور می کردند ناگهان با مردی برخورد کردند که سخت مشغول کار بود اصحاب از جدیت و کوشش او به شگفت آمده متوجه رسول خدا شده گفتند ای رسول خدا چه خوب بود که این تلاش در راه عبادت پروردگار بود. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در پاسخ آنها فرمود اگر این شخص از خانه بیرون آمده است تا برای خانواده اش تامین معاش کند در راه خدا بوده و به منزله عبادت است و ا گر در اداره کردن و کمک به والدین سالخورده اش کوشش می کند باز هم در راه خداست و اگر برای شخص خودش کار می کند آن نیز در راه خداست (2)

ص:704


1- محجه البیضاء ج3ص140
2- همان مدرک

کارگزاران

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِی فَلَمْ أَنْصُرْهُ، ......وَ مِنْ ذِی فَاقَةٍ سَأَلَنِی فَلَمْ أُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذِی حَقٍّ لَزِمَنِی لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَخِّرْهُ(1)

خداوندا از تو معذرت می خواهم از ظلمی که در برابر من بر مظلومی واقع شده و من ستمدیده را یاری نکرده ام......و از گرفتار و بینوایی که از من کمک خواسته و من ترتیب اثر به خواسته اش نداده ام و از حق صاحب حق با ایمانی که بر من لازم بوده و آن را نداده ام

هر که مسئولیت و مدیریت کاری بر عهده ای گذاشته می شود قبل از هر چیز باید به داد مظلومان و محرومان و صاحبان حق برسد و نسبت به رسیدگی به وضعشان قصور نکند البته وجود نازنین امام سجاد علیه السلام خود منزه از این قصور است بلکه زبان حال کارگزاران حکومت اسلامی را بیان می کند.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام به عنوان رهبر جامعه و حکومت اسلامی بارها کارگزاران خود را مورد مواخذه و عتاب قرار می داد تا مبادا در مدیریت و مسئولیتی که بر عهده شان گذاشته شده کوتاهی کنندو در صورت اصلاح نشدن آنان را بر کنار می کرد.

در نامه ای به یکی از کارگزارانش بنام مصقله بن هبیره استاندار یکی از شهرهای فارس بود نوشت به من خبری رسیده که اگر آن را به جا آورده باشی خدای خود را به خشم آورده ای و امام و پیشوایت را غضبناک ساخته ای که تو اموال مسلمان ها را ک نیزه ها و اسب هایشان آن را گرد آورده و خون هاشان بر سر آن ریخته شده در بین عرب ها یخویشاوند خود که تو را انتخاب کرده اند قسمت می کنی.

قسم به پروردگاری که دانه را می شکافد و جاندار را آفریده اگر این خبر راست باشد خود را از چشم من انداخته ای و ارزش خویش را پایین آورده ای پس حق خدای خود

ص:705


1- دعای سی و هشتم صحیفه

را خوار مکن و دنیایت را با نابود کردن دینت آباد مگردان تا از جمله زیانکاران باشی. بدان که حق مسلمین از این غنیمت خواه آنها که نزد منند و خواه آنهایی که نزد تواند یکسان است پیش من برای گرفتن آن غنیمت می آیند و باز می گردند. (1)

مراقبت و حسابرسی رهبر جامعه اسلامی از مسئولین مملکتی یک تکلیف است و امیرالمومنین علی علیه السلام بدون هیچ ملاحظات سیاسی حرف خود را می زد واگر لازم می شد با طرف خطاکار برخورد جدی می کرد.

وقتی یکی از کارگزاران خود را برای گرفتن زکات مامور می کند به او نصحیت می کند که در کارهای سری و اعمال پنهانی اش از خدا بترسد به گونه ای که باور داشته باشد که جز خدا شاهد و کفایت کننده ای وجود ندارد.

به او امر می کنم مردم را اذیت نکند و به آنها نسبت دروغ ندهد و به این جهت که بر آنها فرمان می دهد خود را بالاتر از ایشان نداند و تحقیرشان نکند چرا که ایشان برادران دینی و در کمک رساندن برای بدست آوردن حقوق مسلمین یاور هستند بدان که از این صدقه بهره ای معین و حقی اشکار برای تو هست و شریکانی داری از دردمندان و ضعیفان سخت فقیر. بنابراین ما حق تو را تمام و کمال می پردازیم و تو نیز حقوق ایشان را تمام و کمال بپرداز. و اگر کوتاهی کنی در روز قیامت تو از همه مردم بیشتر دشمن خواهی داشت و بدا به حال کسی که نزد پروردگار دشمنانش فقرا و بینوایان و مستمندانی که دیگران به آنها کمک نمی کنند و آنان را از خود می رانند و قرض داران و ابن السبیل ها باشند بزرگترین خیانت خیانت به امت و زشت ترین نیرنگ نیرنگ زدن به پیشوایان دین است. والسلام (2)

ص:706


1- نهج البلاغه نامه 43
2- نهج البلاغه نامه 26

و در نامه ای به زیاد بن امیه هنگامی که در حکومت بصره قائم مقام عبدالله بن عباس بود و عبدالله بن عباس از جانب امیرالمومنین علی علیه السلام بر بصره و شهرهای اهواز و فارس و کرمان حکومت می کرد.

وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْ ءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ اَلظَّهْرِ ضَئِیلَ الْأَمْرِ. وَ اَلسَّلاَمُ (1)

و من به خدا سوگند می خورم سوگندی از روی صداقت که اگر به من خبر رسد که تو در بیت المال مسلمین کم یا زیاد خیانت کرده ای چنان بر تو سخت می گیرم که چیزی از مال دنیا در اختیارات نباشد و درمانده و خوار و پریشان احوال گردی و سلام بر آنکه شایسته سلام است.

امام سجاد علیه السلام از کوتاهی در حق مظلومین جامعه سخن به میان آورد جد بزرگوارش در نامه و منشور بین المللی اش به مالک اشتر سه بار سفارش طبقه محروم جامعه را می کند و می فرماید:

ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِی الطبقه السُّفْلِیِّ

پس از خدا بترس از خدا بترس درباره طبقه ضعیف و محروم جامعه.

ص:707


1- نهج البلاغه نامه 20

کامیابی

وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِالصِّحَّةِ وَ الْأَمْنِ وَ السَّلَامَةِ فِی دِینِی وَ بَدَنِی، وَ الْبَصِیرَةِ فِی قَلْبِی، وَ النَّفَاذِ فِی أُمُورِی(1)

خدایا بر من منت بگذار به سلامتی و امنیت و تندرستی در دین و بدنم و آگاهی دلم و نفوذ در کارهایم.

کامیابی در پرتو سلامتی و امنیت و درک صحیح در انجام کارها مقدور است اگر یکی از اینها نباشد رسیدن به اهداف غیرممکن خواهد بود.

به راستی که سلامتی و امنیت دو نعمت مجهول است و تا کسی آنها را از دست نده قدرش را نمی داندو اینکه انسان تکلیف را بداند و بینش صحیح از امور داشته باشد نیز توفیق بزرگی است.

بعضی درک صحیحی از مسئله کامیابی ندارند مثلا اگر جوانی هر چند با ایمان و متقی و فداکار باشد و از دنیا برود می گویند کامیاب از زندگی نشد و ناکام مرد و اگر پیری بمیرد ولی تارک الصلوه و بی تقوا و هرزه باشد می گویند کامیاب مرد در حالی قضیه کاملا برعکس است اولی کامیاب و دومی ناکام مرده است.

اگر کامیابی فقط خوردن و آشامیدن و لذت جنسی و امثال آن باشد این که زندگی حیوانی است و از این جهت حیوانات از ما سبقت دارند پس کامیابی را باید در رشد علمی و تقوا و بندگی خدا و خدمت به خلق خدا جستجو کرد.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

هَیْهَاتَ مِنْ نَیْلِ السعاده السکون إِلَیَّ الْهُوَیْنَا وَ البطاله(2)

فاصله زیادی است میان آسایش و تن پروری و رسیدن به کامیابی و نیکبختی

همان بزرگوار فرمود:

ص:708


1- دعای بیست و سوم صحیفه
2- غررالحکم 10028

درک السعاده بمبادره الْخَیْرَاتِ وَ الْأَعْمَالِ الزکیات (1)

کامیابی با شتافتن به انجام کارهای خوب و اعمال شایسته میسر است.

و نیز فرمود

سُعَاده الرَّجُلُ فِی إحْرَازِ دِینِهِ وَ الْعَمَلُ لاخرته (2)

خوشبختی و کامیابی انسان در دینداری و کار برای آخرت است.

برای آنکه خود را ازمایش کنیم ببینیم که هم اینک که زنده ایم کامیاب هستیم یا نه خوب است یک نگرشی به کارهایمان نماییم خیلی زود معلوم می شود که از کدام گروهیم.

کسی که کارهایش را بی ریا و فقط برای خدا انجام دهد و توقع پاداش از خلق خدا ندارد در مسیر کامیابی است و یا آنکه در انجام دستورات پروردگار کوتاهی نمی کند و آنچه را که خداوند از او خواسته بدون کم و کاست انجام می دهد و یا آنکه حسن ظن به خدای خویش دارد و هیچ گاه از زندگی گله نمی کند و از داده های الهی راضی است همین الان کامیاب است.

گاهی کامیابی به ترک کامیابی مادی و شهوات زودگذر دنیا است.

خواهی که رسی به کام بردار دو گام***یک گام ز دنیا و دگر گام ز کام

نیکو مثلی شنو ز پیر بسطام ***از دانه طمع ببر برستی از دام

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

أَسْعَدُ النَّاسِ مَنْ ترک لَذَّهُ فانیه للذه بَاقِیهِ (3)

کامیاب ترین مردم کسی است که لذت گذرا را به خاطر لذت ماندگار ترک کند.

و یا فرمود:

کفی بِالْمَرْءِ سُعَاده أَنْ یَعْزِفُ عَمَّا یُفْنِی وَ یَتَوَلَّهُ بِمَا یُبْقِی(4)

در کامیابی مرد همین بس که از آنچه رفتنی است دل بکند و به آنچه ماندنی است دل بندد.

ص:709


1- غررالحکم 5152
2- همان مدرک 5624
3- غررالحکم 3218
4- غررالحکم 3100

و گاه باید چنین عامل دست به دست هم دهند تا کامیابی واقعی حاصل آید. مثلا هرگاه نیت خالص شد و توانایی برای انجام کار خیر وجود داشت و توفیق به پایان رساندن آن کار نیز از جانب پروردگار عنایت گردید آنگاه است که شخص کامیاب می شود پس باید در دعاها از درگاه خدای منان عاجزانه بخواهیم در کارهای خیر تمام عوامل را برایمان به وجود آورد تا محصول و نتیجه کار را ببینیم و این شدنی است چنانکه خداوند می فرماید

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ (1)

ای انسان تو در راه پروردگارت تلاش می کنی و نتیجه آن را خواهی دید.

وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ (2)

هر کسی کار شایسته انجام دهد چه مرد و چه زن در صورتی که با ایمان باشد همگی وارد بهشت می شوند و در آنجا از روزی بی حساب بهره مند خواهند شد.

ص:710


1- انشقاق 6
2- غافر 40

کافران

وَ جَنِّبْنَا بِهِ الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ وَ مَدَانِیَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکُفْرِ وَ دَوَاعِی النِّفَاقِ(1)

خدایا ما را از صفات ناسپند و اخلاس پست دور کن و ما را از افتادن در گودال کفر و آنچه که نفاق است حفظ فرما.

راغب اصفهانی در مفردات می گوید

الکفر فِی اللغه سَتَرَ الشیی وَ وَصَفَ اللَّیْلِ بالکافر لِسَتْرِهِ الْأَشْخَاصِ وَ الزَّارِعُ لِسَتْرِهِ الْبَذْرُ فِی الْأَرْضِ

کفر در لغت به معنای پوشاندن چیزی است اگر شب را کافر می گویند چون چهره و اندام اشخاص را می پوشاند و اگر کشاورز را کافر می گویند چون بذر را در دل خاک مخفی می کند.

امام باقر علیه السلام فرمود:

کل شیی یَجُرُّهُ الانکار وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الکفر (2)

هر چیزی که انکار و نفی آن را با خود بیاورد آن چیز کفر است شخص کافر چون حق را انکار می کند و می پوشاند در حالی که فطرتش خداجوست وی را کافر می نامند.

بعد از انکار خداوند تبارک و تعالی انکار پیامبر و اولیاء خدا کفر است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مِنْ شک فِی اللَّهِ وَ فِی رَسُولِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَهُوَ کافر(3)

کسی که درباره خدا و رسول او شک کند کافر است.

همان بزرگوار درباره مراتب بعدی کفر می فرماید.

ص:711


1- دعای چهل و دوم صحیفه
2- کافی ج2ص387
3- کافی ج2ص387

إِنَّ اللَّهَ عزوجل فَرَضَ فَرَائِضَ مُوجَبَاتٍ عَلِیِّ الْعِبَادِ فَمَنْ ترک فریضه مِنَ الْمُوجَبَاتِ فَلَمْ یَعْمَلْ بِهَا وَ جَحَدَهَا کان کافرا (1)

همانا خدای عزوجل فرایضی را بر بندگان واجب ساخته است پس هر که فریضه ای واجب را فرو گذارد و به آن عمل نکند و منکرش شود کافر است.

کافران متفاوتند بعضی بعد از پی بردن به اشتباه دست از عناد و دشمنی بر میدارند و قبول ایمان می کنند و بعضی بر انکار خویش پافشاری کرده به هیچ وجه اصلاح نمی شوند.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (2)

آنان که کافر شدند برایشان تفاوتی نکند بترسانی یا نترسانی در هر صورت ایمان نمی آورند.

البته کافرانی نیز هستند که دست از مخالفت برمیدارند و بدون اکراه قبول دین حق را می نمایند.

ملکه سبا از جمله آنان است

قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (3)

ملکه گفت پروردگارا بر نفس خویش ظلم کرده ام و اینک با سلیمان تسلیم پروردگار جهانیان گردیدم.

ایا سابقه کفر از شرک بیشتر است؟ پاسخ به این سوال را امام صادق علیه السلام داده است وقتی ا زحضرت از کفر و شرک پرسیدند که اَیُّهُما اَقدَمُ؟ کدام یک جلوتر است؟

فرمود:

الکفر أَقْدَمُ وَ ذلک أَنَّ إِبْلِیسَ أَوَّلَ مَنْ کفر وَ کان کفره غَیْرِ شرک لِأَنَّهُ لَمْ یَدْعُ إِلَیَّ عِبَادِهِ غَیْرِ اللَّهِ وَ إِنَّمَا دَعَا إِلَیَّ ذلک بَعْدَ فاشرک(4)

ص:712


1- همان مدرک
2- بقره 6
3- نمل 44
4- بحار ج72ص96

کفر قدیمی تر است چون ابلیس نخستین کسی است که کفر ورزید و کفر او توام با هیچ شرکی نبود چرا که او به پرستش غیر خدا دعوت نکرد بلکه بعدا به این کار فراخواند و مشرک شد.

اهل ایمان باید برای سرمایه بزرگ خود یعنی اعتقادات محکم و متصل به وحی سپاسگزار خدا باشند که این نعمت بزرگترین نعمت در دنیا و آخرت محسوب می شود.

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ (1)

رسول خدا به آنچه ا زجانب پروردگار نازل شده ایمان آورده و اهل ایمان نیز همگی به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبران او ایمان آورده اند ما بین هیچ یک از پیغمبران او فرقی نمی گذاریم و گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم خداوندا بخشش تو را طالبیم و بازگشت ما به سوی توست.

در پایان آیه بعد نیز عرض می کنند:

وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلانَا فَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

خدایا ما را ببخش و ما را بیامرز و به ما رحم کن که تو مولای مایی پس ما را برای غلبه بر مردم کافر یاری فرما.

ص:713


1- بقره 285

کمال انسان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ(1)

خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و ایمانم را به کاملترین درجات آن برسان.

سیر به سوی کمال فطری است چون همه می خواهند رو به تعالی و رشد روند با این تفاوت که در انتخاب راه اکثر مردم اشتباه می کنند اگر راهی که خداوند تبارک و تعالی توسط انبیاء و اولیاء برای کمال انسان تعیین فرموده گزینش کنند حتمابه کمال مطلوب خواهند رسید و در غیر اینصورت به سرابی بیش نخواهند رسید و بلکه گاهی خیال می کنند که سیر به سوی کمال می کنند در حالی که رو به سقوط و نابودی می روند.

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (2)

بگو آیا به شما خبر بدهم وضع کسانی را که در عمل زیانکارترین هستند؟ آنانی که تمام تلاش هایشان در دنیا نابود شده و خیال می کنند که کار نیک انجام می دهند.

امام باقر علیه السلام در رهنمود زیبای خود تمامی کمال را در سه کار برشمرده

الکمال کل الکمال التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَیَّ النائبه وَ تَقْدِیرٍ المعیشه(3)

کمال حقیقی عبارت است از فهم در دین و شکیبایی در برابر بلای سخت و اندازه نگه داشتن در معیشت.

دین شناسی کلاس اول کمال است انسان ناآگاه به طور قطع کارهای نامشروع و خلاف شرع مقدس انجام می دهد و همان باعث توقف و عقب افتادگی اش می شود.

تحمل سختی ها و شکوه نکردن از بلایا و حوادث ناگوار کلاس دوم کمال است.

ناز پرورده تنعم کی برد را به دوست ***عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.

ص:714


1- دعای بیستم صحیفه
2- کهف 103و104
3- بحار ج70ص290

عقل معاش و اندازه نگه داشتن مخارج زندگی کلاس سوم که بسیاری در این منزل می لغزند و گرفتار افراط و تفریط می شوند.

نردبان ترقی انسان در مبارزه با دلم می خواهد ها و درخواست های نفسانی است اگر بعضی از اولیاء الله شدند و توانستند این نردبان را بالا روند به خاطر مخالفت با هوای نفس بوده و کار پاکیزه انجام داده اند.

و مصداق این کلام خدا گشته اند:

إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ (1)

کلام پاکیزه سوی او بالا می رود و عمل صالح را او ترفیع می دهد.

برای روشن شدن وضع خود باید به پرونده خویش برسیم که کجای کاریم اگر خوبی هایمان بیش از لغزش هایمان است امید به کمال در ما هست و اگر برعکس بود باید وضع را به نفع خود یعنی سیر به سوی کمال تغییر دهیم.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

إذَا کانت مَحَاسِنِ الرَّجُلُ اکثر مِنْ مَسَاوِیهِ فذلک الکامل وَ إذَا کان مُتَسَاوِی الْمَحَاسِنِ وَ الْمُسَاوِی فذلک المتماسک وَ إِنْ زَادَتْ مَسَاوِیهِ عَلِیِّ مَحَاسِنِهِ فذلک الهالک(2)

هرگاه خوبی های انسان از بدی های او بیشتر است او کامل است و هرگاه خوبی ها و بدی هایش برابر باشد او خود را هلاک نگه داشته و اگر بدی هایش بیشتراز خوبی هایش باشد او هلاک شده است.

گاه بعضی کارها خلاف شرع نیست اما خلاف مروت و عرف است آنکه طالب کمال است باید از هر چیزی که رتبه اش را تنزل می دهد مثل انجام مکروهات اجتناب نماید.

همان بزرگوار فرمود:

ص:715


1- فاطر 10
2- غررالحکم 4175

مِنْ کمال الْمَرْءِ ترکه مَا لَا یَجْمُلُ بِهِ (1)

از کمال آدمی است که آنچه را زیبنده او نیست فرو گذارد.

ظاهرا در میان عوامل کمال نقش شکیبایی در برابر امتحان های الهی و سختی ها بزرگتر و پرجلوه تر است تا آنجا که امام صادق علیه السلام می فرماید:

لِمَنْ لَمْ یکن صَبُوراً یُعَدُّ کاملا(2)

کسی که شکیبا نیست کامل شمرده شود.

صبر عامل خوبی است بر رسیدن به کمال

وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا (3)

اگر بر این طریق خدا شکیبایی کنند آب فراوانشان دهیم.

شاید این آب همان شراب طهوری باشد که خداوند نصیب اهل بهشت می فرماید.

سنبل صبر و شکیبایی بانو کامله حضرت زینب علیها السلام بعد از شهادت دو فرزند و شش برادر و جوانان بنی هاشم و اسارت و سایر مصائب بزرگ کربلا در پاسخ پرسش پسر زیاد لعنه الله علیه که گفت کربلا را چگونه دیدی؟ فرمود.

ما رَایتُ اِلّا جَمیلاً (4)

جز زیبایی چیزی ندیدم.

ص:716


1- اعلام الدین ص292
2- بحار ج78ص246
3- جن 16
4- لهوف سید بن طاووس

کینه توزی

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةَ، وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ، وَ مِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَیْنَ الْوَلَایَةَ(1)

پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست و کینه کینه توزان را برای من به محبت تبدیل کن و دشمنی نزدیکانم را به دوستی مبدل فرما.

کینه در دل نگاهداشتن باعث بیماری دل و اذیت آزار اهل کینه خواهد شد. بیماری دل چیزی نیست که از روز نخست و از ابتدای تولد برای انسان مقدر شده باشد بلکه این بیماری توسط عواملی که خود انسان انتخاب می کند در کانون قلب ایجاد می شود و دل و روح را به تباهی و فساد می کشاند.

مثلا کینه توزی خدادادی نیست بلکه در اثر نداشتن گذشت اخلاقی و تشدید حسادت و دشمنی به وجود می آید.

در حالی که اگر انسان اهل گذشت باشد ونسبت به پوچی های دنیا خود را معطل نکند و بی اعتنا باشد حقد و کینه کسی را در دل نگه نمی دارد و جای تردید نیست که دل پر کینه صفا ندارد و نمی توان جایگاه مهر پروردگار و اولیاء خدا قرار گیرد ممکن است کسی بگوید اگر من کینه فلانی را در دل دارم چون او نیز نسبت به من کینه توزی می کند.

مولایمان علی علیه السلام علاج کار را بیان فرموده است.

احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غیرک بِقَلْعِهِ مِنْ صدرک (2)

بدی را از سینه دیگران با کندن آن از سینه خود ریشه کن نما.

همان بزرگوار در نامه ارزشمندش به مالک اشتر می فرمود

أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عَقْدِهِ کل حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عنک سَبَبِ کل وَتْرُ(3)

ص:717


1- دعای بیستم صحیفه
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 178
3- نهج البلاغه نامه 53

گره هر کینه را در مردم بگشای و رشته هر نوع دشمنی را قطع کن و از آنچه در نظر روشن نیست کناره گیر.

دل مومن باصفاتر از آن است که کینه کسی را در آن نگه دارد و اگر در محفلی از کسی آزاری ببیند به محض خروج از آن دل را از ملالت او خالی می کند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

المومن یَحْقِدُ مَادَامَ فِی مَجْلِسِهِ فَإِذَا قَامَ ذَهَبَ عَنْهُ الْحِقْدُ (1)

کینه به دل گرفتن مومن کوتاه است فقط تا وقتی است که در مجلس حضور دارد وقتی بر میخیزد و محفل را ترک می کند دیگر کینه به دل ندارد.

بعضی کینه دیرینه دارند و حاضر نیستند پس از گذشت سال ها از لغزش طرف خطاکار بگذرند شک نیست چنین دلی مکدر و تاریک است و مطمئن باشد که فردای قیامت خداوند بر لغزش هایش سخت می گیرد چون بر بندگانش سخت گرفت و هر فردی که واسطه شد بین ایشان را صلح دهد نپذیرفت و گفت در قیامت انتقامم را خواهم گرفت.

منطق قرآن خلاف آن را ثابت کرده

وَ إِنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقَوِّی (2)

و گذشت کردن شما به تقوا نزدیکتر است.

راه تقلیل و تخفیف کینه ها گشاده رویی و حسن خلق است. با چهره باز می توان کدورت را برطرف کرد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

حُسْنُ الْبِشْرِ یَذْهَبُ بالسخیمه(3)

چهره گشاده حرارت کدورت را از بین می برد.

بخلق و لطف توان کرد صید اهل نظر***ببند و دام نگیرند مرغ دانا را

ص:718


1- کافی ج2ص108
2- بقره 237
3- تحف العقول ص45

یکی از ابتلائات خانوادگی و اجتماعی ما قطع رابطه ها و به دل گرفتن کینه افراد فامیل و یا اجتماع به خاطر مسایل بی ارزش دنیاست گاه شما با بعضی از اقوام و یا افراد جامعه قطع رابطه و یا ارتباط کم برقرار می کنی با این انگیزه که در تقوا و عفاف و مسایل اعتقادی مشکل دارند و از دست شما هم برای اصلاح آنان کاری بر نمی اید اینجا حق با شماست که البته درباره اقوام ارتباط در حد سلام و احوالپرسی کفایت می کند اما در موضع گیرهای سیاسی و مادی هیچ مبنای دینی ندارد مثل آنکه در جناح بندی های سیاسی طرف مقابل را به هر قیمت شده مورد اتهام و ناسزاگویی قرار دهیم تا از صحنه خارج کنیم چرا که جای ما را در پست و مقام گرفته است

مومن حب و بغض خود را در راه خدا مصرف می کند هیچ گاه از عوامل سعایت و شایعه پراکنی و دروغ پردازی حقد و کینه خود را اعمال نمی کند تا به این وسیله آبروی طرف را ببرد و باعث خارج شدن وی از صحنه گردد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم درباره مومن واقعی می فرمود:

ألا انَبِّئُکُم بِالمُؤمِنِ؟ مَنِ ائتَمَنَهُ المُؤمِنونَ عَلی أنفُسِهِم وأموالِهِم إلَّا انبئکم بِالْمُسْلِمِ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ وَ الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیِّئَاتِ وَ ترک مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ المومن حَرَامٌ عَلَیَّ المومن أَنْ یَظْلِمَهُ أَوْ یَخْذُلَهُ أَوْ یَدْفَعَهُ رَفَعَهُ(1)

می خواهید مومن را به شما معرفی کنم؟ مومن کسی است که مومنین او را بر جان و مال خود امین دانند می خواهید مسلمان را برای شما معرفی کنم؟ مسلمان کسی است که مسلمان ها از زبان و دستش در امان باشند و مهاجر کسی است که بدی ها را کنار گذارد و حرام خدا را ترک کند و بر مومن حرام است که بر مومن ستم کند و یا او را ضایع کند و یا پشت سرش بدگویی نماید و یا او را از خود براند.

ص:719


1- بحار ج73ص294

حرف گ

گرفتاری

اللَّهُمَّ أَذْهِبْ مَحْلَ بِلَادِنَا بِسُقْیَاکَ، وَ أَخْرِجْ وَحَرَ صُدُورِنَا بِرِزْقِکَ، ......مَا عِنْدَ أَحَدٍ دُونَکَ دِفَاعٌ.....فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا وَقَیْتَنَا مِنَ الْبَلَاءِ، وَ لَکَ الشُّکْرُ عَلَی مَا خَوَّلْتَنَا مِنَ النَّعْمَاءِ(1)

خدایا خشکی شهرهایمان را با فرستادن بارانت از بین ببر و بدخیالی و آزرده خاطر بودنمان را با روزی دادن خود زایل کن چون هیچ کس مثل تو قادر به حفظ و دفاع از بنده اش نیست.....پس تو سزاوار حمدی زیرا ما را از گرفتاری ها حفظ کردی و شکر تراست بر نعمت هایی که به ما بخشیده ای.

گرفتاری ها برای همه هست کسی نیست که دست به گریبان گرفتاری ها نباشد. بنابراین باید چون امام سجاد علیه السلام دعا کنیم که خداوند با دست قدرتش از همه ما رفع گرفتاری فرماید فقط چیزی که هست نوع گرفتاری ها متفاوت است بخش زیادی از آنها مربوط به اعمال و رفتار خودمان می شود که باید مکافات آنها را بکشیم و مستحق گرفتاری هستیم.

خداوند تبارک و تعالی پس از نقل علت بیرون رانده شدن آدم و حوا از بهشت می فرماید:

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا (2)

و هر که از یاد من اعراض کند گرفتار زندگی سخت و اظطراب دل خواهد شد.

اعراض از یاد خدا یعنی غفلتی که باعث شود انسان به حقوق دیگران تجاوز کند و از عبادت کم بگذارد و فراموش کند که خداوند ناظر بر اعمال اوست و در محضرش گناه کند اینجا دیگر کشور و مرز معیار نیست داشتن ثروت و نداشتن مطرح نیست سلامتی و

ص:720


1- دعای سی و ششم صحیفه
2- طه 124

بیماری عنوان نیست می بینیم امروزه اکثر مردم در هر شرایط از زندگی می نالند و نگرانی دارند و خود را گرفتار می بینند.

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (1)

به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از آنچه را کرده اند بچشاند باشد که بازگردند.

مولایمان علی علیه السلام در آن هنگام که برای طلب باران بیرون می رفت فرمود:

إِنَّ اللَّهَ یَبْتَلِی عِبادَهُ عِنْدَ الْاءَعْمالِ السَّیِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَراتِ، وَ حَبْسِ الْبَرَکاتِ، وَ إِغْلاقِ خَزائِنِ الْخَیْراتِ، لِیَتُوبَ تائِبٌ وَ یُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَ یَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ، وَ یَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ(2)

هرگاه بندگان خدا گناه و بد کرداری کنند خداوند آنان را به کاهش محصولات و بازداشت برکات و بستن در گنجینه های خیر مبتلا می سازد تا توبه گر توبه کند و گنهکار دل از گناه برکند و پند گیرنده پند پذیرد و نهی شده از گناه باز ایستد.

و گاه گرفتاری ها خصوصا برای مومنین و شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام کفاره گناهان و عامل رشد و تعالی آنان است.

در آنجا که کفاره گناهان است بی تردید عذاب و گرفتاری های دنیا خیلی آسان تر از عذاب عالم برزخ و قیامت است پس چه بهتر که اینجا تصفیه حساب شود تا انشاالله مومن و شیعه در عالم برزخ و قیامت عذاب نکشد.

مولایمان علی علیه السلام خدا را سپاس می گذارد که چنین است:

الحمدالله الَّذِی جَعَلَ تَمْحِیصَ ذُنُوبِ شِیعَتِنَا فِی الدُّنْیَا بِمِحْنَتِهِمْ لِتَسْلَمَ بِهَا طَاعَاتُهُمْ وَ یَسْتَحِقُّوا عَلَیْهَا ثَوَابَهَا(3)

ص:721


1- روم 41
2- نهج البلاغه خطبه 143
3- بحار ج67ص232

سپاس و ستایش خدایی را که رنج و گرفتاری پیروان ما را مایه زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار داد تا به این رنج ها و بلاها طاعاتشان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند.

و اما مواردی که سبب رشد و تعالی و کمال می شود همان بزرگوار در بیانی دیگر فرمود اما خداوند بندگانش را با انواع سختی ها می آزماید و با رنج و کوشش های گوناگون به بندگی وادارشان می کند و با انواع ناخوشایندها امتحانشان می نماید تا خود بزرگ بینی را از دل هایشان بیرون کند و فروتنی را در جان هایشان جای دهد و این را درهایی قرار دهد گشوده به سوی فضل و بخشش خود و وسایلی آماده برای گذشت و آمرزش خویش (1)

باز فرمود:

لاَ تَفْرَحْ بالغنا وَ الرَّخَاءِ وَ لَا تَغْتَمَّ بِالْفَقْرِ وَ الْبَلَاءِ فَإِنَّ الذَّهَبِ یُجَرِّبُ بِالنَّارِ وَ المومن یُجَرِّبُ بِالْبَلَاءِ (2)

به ثروت و رفاه دل شاد مکن و از تهدیستی و گرفتاری اندوه به دل راه مده زیرا طلا با آتش گداخته و ناب می شود و مومن با بلا و گرفتاری

هر که در این بزم مقربتر است***جام بلا بیشترش می دهند.

همان گرامی فرمود:

إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ للمومن امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرْجِهِ(3)

بلا و گرفتاری برای ستمگر تادیب است و برای مومن امتحان و برای پیامبران مقام و درجه است.

ص:722


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج13ص156
2- غررالحکم 10394
3- بحار ج67ص235

گناهان

اللَّهُمَّ یَا مَنْ بِرَحْمَتِهِ یَسْتَغیثُ الْمُذْنِبُونَ .....وَ یَا مَنْ لِخِیفَتِهِ یَنْتَحِبُ الْخَاطِئُونَ

خدایا ای آنکه گنهکاران به رحمتش استغاثه می جویند .....و ای آنکه خطاکاران از ترسش ملتهب می شوند.

یَا إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ فَکَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَیَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَ کَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّیْتَهُ عَلَیَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِی

خدای من حمد تراست که چه بسیار لغزشهایم را پوشاندی و آبرویم را نبردی و چه فراوان لغزش های مرا پنهان کردی و میان دیگران مشهورم نکردی.

یَا إِلَهِی لَوْ بَکَیْتُ إِلَیْکَ حَتَّی تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَیْنَیَّ، وَ انْتَحَبْتُ حَتَّی یَنْقَطِعَ صَوْتِی، وَ قُمْتُ لَکَ حَتَّی تَتَنَشَّرَ قَدَمَایَ، وَ رَکَعْتُ لَکَ حَتَّی یَنْخَلِعَ صُلْبِی، وَ سَجَدْتُ لَکَ حَتَّی تَتَفَقَّأَ حَدَقَتَایَ، وَ أَکَلْتُ تُرَابَ الْأَرْضِ طُولَ عُمُرِی، وَ شَرِبْتُ مَاءَ الرَّمَادِ آخِرَ دَهْرِی، وَ ذَکَرْتُکَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ حَتَّی یَکِلَّ لِسَانِی، ثُمَّ لَمْ أَرْفَعْ طَرْفِی إِلَی آفَاقِ السَّمَاءِ اسْتِحْیَاءً مِنْکَ مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذَلِکَ مَحْوَ سَیِّئَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ سَیِّئَاتِی(1)

ای خدای من اگر آن قدر گریه کنم که پلک های چشمانم بیفتد و به صدای بلند ناله کنم تا آوازم قطع شود و آن قدر بایستم تا اینکه پاهایم ورم کند و برایت رکوع کنم تا استخوان پشتم بشکند و تو را سجده کنم تا چشمانم گود شود و همه عمر خاک زمین بخورم و آب آلوده بیاشامم و در این بین آنقدر ذکرت را بگویم که زبانم از کار بیفتد و از شرمندگی سرم را بلند نکنم و به اسمان ننگرم با این حالات سزاوار از بین بردن گناهی از گناهانم نمی باشم.

ص:723


1- دعای شانزدهم صحیفه

وَ إِنْ کُنْتَ تَغْفِرُ لِی حِینَ أَسْتَوْجِبُ مَغْفِرَتَکَ، وَ تَعْفُو عَنِّی حِینَ أَسْتَحِقُّ عَفْوَکَ فَإِنَّ ذَلِکَ غَیْرُ وَاجِبٍ لِی بِاسْتِحْقَاقٍ، وَ لَا أَنَا أَهْلٌ لَهُ بِاسْتِیجَابٍ، إِذْ کَانَ جَزَائِی مِنْکَ فِی أَوَّلِ مَا عَصَیْتُکَ النَّارَ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَنْتَ غَیْرُ ظَالِمٍ لِی.

پروردگارا اگر مرا ببخشی زمانی که استحقاق عفوت را پیدا کنم نه برای آن است که من سزاوار چنین لطفی هستم بلکه پاداش من در اولین بار مخالفت با دستوراتت آتش جهنم بوده و اگر عذابم کنی در حقم ظلم نکرده ای.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِنِی مِنَ الْمَعَاصِی، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِالطَّاعَةِ، وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْإِنَابَةِ، وَ طَهِّرْنِی بِالتَّوْبَةِ، وَ أَیِّدْنِی بِالْعِصْمَةِ، وَ اسْتَصْلِحْنِی بِالْعَافِیَةِ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ، وَ اجْعَلْنِی طَلِیقَ عَفْوِکَ، وَ عَتِیقَ رَحْمَتِکَ، وَ اکْتُبْ لِی أَمَاناً مِنْ سُخْطِکَ(1)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و از گناهان مرا حفظ کن و به بندگی موفقم بدار و نیکی بازگشت از گناه را روزی ام کن.

خدایا به وسیله توبه پاکیزه ام نما و به خود نگهداری از گناه یاری ام فرما و به توسط عافیت اصلاحم کن و حلاوت عفوت را به من بچشان و مرا جزو آزادشدگان از طریق عضو و رحمتت قرار ده و برایم بنویس که از غضب تو در امان هستم.

الله اکبر از لحن مناجات و گفت و گوی پرمغز و با سوز امام سجاد علیه السلام اگر امام معصوم علیه السلام در برابر پروردگار اینگونه سخن می راند که ملاحظه فرمودید به راستی ما چه خاکی به سر کنیم با این پرونده سنگین و پر از لغزشی که داریم.

روی سخنم با کسانی است که به جرات گناه می کنند و باکی از غضب و قهر خداوند ندارند و خود را جزو پیروان چون امام سجاد علیه السلام و پدر و جد بزرگوارش می دانند که از خوف خدا با داشتن پرونده ای پاک و منزه از گناه آنچنان می گریستند که غش می کردند.

ص:724


1- دعای شانزدهم صحیفه

و چون چوب خشکی روی زمین می افتادن پس وای بر ما و کسانی که در محضر خدا گناه می کنند و ترسی از عذاب الهی ندارند و اصرار بر انجام معاصی الهی دارند.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

مِنْ عَلَامَاتِ الشقء جُمُودُ الْعَیْنِ وَ قسوه الْقَلْبِ وَ شُدَّهُ الْحِرْصِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ وَ الْإِصْرَارُ عَلِیِّ الذَّنْبِ (1)

از نشانه های شقاوت است 1-خشکی چشم 2-سنگدلی 3-حرص زیاد برای طلب روزی 4-اصرار بر گناه

به این دو بیان مولایمان علی علیه السلام نیز توجه کنید:

أَعْظَمُ الذُّنُوبِ عندالله ذَنْبٌ أَصَرَّ عَلَیْهِ عَامِلُهُ (2)

بزرگترین گناه نزد خدا گناهی است که مرتکبش بر آن اصرار ورزد.

عَجِبْتُ لِمَنْ عَلِمَ شَدَّهُ انْتِقَامِ اللَّهُ مِنْهُ وَ هُوَ مُقِیمٌ عَلِیِّ الْإِصْرَارِ(3)

در شگفتم از کسی که سختی انتقام خداوند را از خود می داند و همچنان بر گناه خویش اصرار می ورزد.

ص:725


1- خصال ص 243
2- غررالحکم 3131
3- همان مدرک 6259

گوشه گیری

اللَّهُمَّ إِنِّی أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِی إِلَیْکَ وَ أَقْبَلْتُ بِکُلِّی عَلَیْکَ وَ صَرَفْتُ وَجْهِی عَمَّنْ یَحْتَاجُ إِلَی رِفْدِکَ (1)

پروردگارا با بریدن از خلق و اتکال بر تو خود را خالص کرده ام و با همه وجودم به تو رو آورده ام و از آنکه به تو محتاج است خواهش نمی کنم.

در اسلام عزت گزینی و گوشه گیری به معنای انزوای مطلق از خلق خدا وجود ندارد چون اسلام دین زندگی است و در متن جامعه مطرح است احکام و دستورات مکتب ما به طریقی است که شامل تمام آحاد جامعه می شود و برای هر یک از ارگان ها و محافل و ادارات دولتی و غیردولتی دستورالعمل های خاص خودشان را دارد پس نمی توان گفت ما را با مردم و افراد جامعه چه کار چرا که هر کدام ما مکلف به تکالیفی درباره همسایگان و ارباب رجوع مربوط به کار خود هستیم و نمی توانیم خانه نشین باشیم و رهبانیت را برگزینیم.

اما گوشه گیری به معنای همرنگ جماعت گنهکار نشدن و برای رفع حوایج خود را محتاج خلق خدا ندانستن و در تمام زمینه ها به حق تعالی متصل شدن و فقط از او طلب حاجت کردن کاری است پسندیده چنانکه در دعای فوق خواندیم و در مناجات شعبانیه نیز عرض می کنیم.

إِلَهِی هَبْ لِی کمال الِانْقِطَاعِ الیک خدایا به من کمال بریدگی از خلق را بسویت ببخش.

پس عزلت و گوشه گیری صحیح آن است که در عین حضور در اجتماعات و رفت و آمد و معاشرت با مردم در بین مردم باشیم و با ناهنجاری ها و کارهای خلاف شرع و ادب و اخلاق آنها نباشیم.

ص:726


1- دعای بیست و هشتم صحیفه

مولایمان علی علیه السلام در توصیف چنین سیره و منش که از آن خوبان عالم است می فرماید:

وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیَتِهِمْ (1)

با بدن هایشان بین مردم و در دنیایند ولی جان هایشان به ملا اعلی آویخته است اینها جانشینان خداوند در روی زمین اند و مردم را به دین او دعوت می کنند آه آه که چقدر مشتاق دیدارشان هستم.

گوینده این کلمات نورانی خود بیست و پنج سال گوشه نشینی را برای حفظ اسلام و زحمات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برگزید و دم برنیاورد. چون تشخیص داده بود که باید صبر کند آن هم صبر جمیل صبری که به گفته خود مثل کسی که استخوان در گلویش مانده باشد و تیر و خار به چشمش رفته باشد.

انزوای امیرالمومنین علی علیه السلام قهر با مردم جامعه نبود و خانه نشینی را انتخاب نکرده بود او در همان زمانی که مظلوم واقع شده بود و حق قطعی او و همسرش را غصب کرده بودند در جمع مردم حضور می یافت و پاسخگوی مسایل علمی و دینی و اخلاقی آحاد جامعه بود.

بنابراین روشی را که بعضی از کسانی که خود را منتسب به حضرتش می دانند و عزلت و گوشه گیری از خلق خدا بر می گزینند روشی نادرست است و فرار از تکلیف محسوب می شود.

در همان زمانی که سه خلیفه بر سر کار بودند امام همام ما در صفوف جماعت حضور می یافت و نیازهای اعتقادی و ایمانی مردم را برطرف می کرد.

و گاه بعضی از همان خلفاء وقتی در پاسخ مسایل می ماندند مسایل را به حضرتش ارجاع می دادند و آن بزرگوار سوال کنندگان را قانع می کرد و آبروی خلیفه را میخرید و

ص:727


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 139

او هم طبق نقل اهل سنت بارها گفت لَولا عَلَیٌّ لَهَلَکَ عُمر اگر علی علیه السلام نبود عمر هلاک می شد. (1)

در نهج البلاغه خطبه 146 آمده است که عمر بن خطاب با آن بزرگوار درباره جنگ با ایرانیان مشورت کرد مولایمان علی علیه اسلام نفرمود که چون تو حق مرا غصب کرده ای و من انزوا را طلبیده ام پاسخت را نمی دهم بلکه در نهایت اقتدار و بزرگواری فرمود این کار اسلام پیروزی و شکستش به زیادی و کمی سپاه مربوط نمی شود دین خداست که پیروزی می آورد و لشگر پروردگار است که آنها را مهیا ساخته و کمک می نماید تا به نتیجه ای که باید برسد و پرتو آن بدانجا که باید بتابد.

خداوند تبارک و تعالی به ما وعده پیروزی داده است و حضرت او به وعده اش وفادار است و سپاه خویش را یاری خواهد کرد.

موقعیت کسی که زمام امور امت اسلام را به عده دارد مثل موقعیت بند تسبیح است که دانه ها را گرد هم آورده اگر بند پاره شود دانه ها پراکنده خواهند شد و هر کدام به کناری خواهند افتاد و بعد از آن دیگر گرد هم نخواهند آمد.

امروز ملت عرب گرچه اندکند ولی در سایه اسلام بسیارند و به خاطر یکدلی و وحدت کلمه عزیز و بزرگوارند و تو مثل قطب وسط آسیا بمان و با یاری عرب جنگ را اداره کن و به توسط آنان و نه با خودت آتش جنگ را شعله ور ساز که تو از این سرزمین برای جنگ بیرون روی عرب ها بر تو می شورند و با توجه به مخالفت برمی خیزند تا آن حد که نگاهداری مرزها که پشت سر می گذاری برای تو مهمتر باشد از آنچه پیش رویت با آن درگیر هستی اگر ایرانی ها تو را در میدان جنگ ببینند می گویند این اصل و ریشه و سر کرده عرب است او را از پای در آوریم کار تمام است و راحت می شویم و همین باعث می شود که آنها فشار را بر تو بیشتر کنند و برای از بین بردن تو حریص شوند.

ص:728


1- بحار ج1ص231

و اما اینکه گفتی آنها به راه افتاده اند تا با مسلیمن جنگ کنند خداوند تبارک و تعالی از حرکت آنها بیش از تو ناخشنود است و او در نابود کردن و شکست آنچه خود نمی پسندند تواناتر خواهد بود.

و اما اینکه گفتی تعدادشان چنین و چنان است مگر در گذشته به وسیله زیادی عددمان جنگ می کردیم جز این نبود که با امدادهای غیبی پروردگار می جنگیدیم ملاحظه فرمودید که امیرالمومنین علی علیه السلام در عین گوشه گیری برای حفظ و حراست از اسلام بدون هیچ حقد و کینه ای راهنمایی هایی لازم را به عمر بن خطاب ارایه می دهد و در واقع جنگ را رهبری می کند نتیجه آنکه ما می آموزیم که اسلام دین رهبانیت و انزوای مطلق نیست ولی این هست که باز برای حفظ ایمان و تقوا نباید در هر مجلس و محفلی شرکت کرد و کنار هر سفره و غذای شبهه ناک نشست و خورد و با هر فرد آلوده به گناه رفاقت کرد و همرنگ او شد که عواقب خطرناکی در پی خواهد داشت.

همان بزرگوار به ما سفارش می فرماید که مواقع فتنه ها اینگونه باشیم:

کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ(1)

در هنگام وقوع فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشت قدرتمندی دارد که سواری دهد و نه پستانی دارد که بتوان از او شیر دوشید. این بیان مولا بهترین آموزش گوشه گیری است که مومن باید زیرک و هوشیار باشد تا مبادا در هنگام وقوع فتنه ها از او سوء استفاده کنند و وی را بارکش کارهای خلاف خود قرار دهند.

ص:729


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 1

حرف ل

لجاجت

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ من الْإِصْرَارِ عَلَی الْمَأْثَمِ(1)

خدایا به تو پناه می برم از لجاجت و اصرار بر لغزش ها

لجاجت و اصرار بر لغزش ها معمولا از هوای نفس و راضی کردن دل سرچشمه می گیرد آدم لجوج تلاش می کند که خود را بر دیگران برتر نشان دهد و به هر قیمتی شده حرف و کار ناحق خد را به مرحله عمل برساند.

شخص لجباز اهل اندیشیدن و بررسی عاقبت کار نیست و بدون تدبیر بر کارها سماجت می ورزد. چنانکه مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اللجاجه تَسُلُّ الرَّأْیِ (2)(لجاجت تدبیر را سست می کند)

لَیْسَ للجوج تَدْبِیرِ (3) لجوج را تدبیر نیست.

در واقع شخص لجوج اجازه نمی دهد که عقل کار خود را انجام دهد به همین جهت نتیجه کار لجوج معمولا شر و زشت خواهد بود.

به عنوان مثال جوانی بدون مشورت با پدر و مادر و بزرگترها و دوراندیشی برای خود شغل و یا همسری را انتخاب می کند که هیچ نوع سنخیت و هماهنگی بین او و شغلش و یا همسرش وجود ندارد و برای رسیدن به خواسته اش پافشاری می کند و نصایح بزرگترها را نادیده می گیرد و چشم و گوش بسته دنبال گزینه خود می رود و پس از رسیدن به خواسته اش و برخورد با زشتی هایی که گریبانش را گرفته پشیمان می شود و چاره ای جز ساختن و سوختن ندارد و موقعی می فهمد که اشتباه کرده که راه بازگشت ندارد. رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود

ایّاک وَ اللجاجه فَإِنَّ أَوَّلَهَا جَهْلٌ وَ آخِرَهَا نَدَامَهْ(4)

ص:730


1- دعای هشتم صحیفه
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 179
3- غررالحکم 7478
4- تحف العقول ص14

پرهیز کن از لجبازی زیرا که آغاز آن نادانی و پایانش پشیمانی است.

گاهی بعضی پدر و مادران و بزرگترها هستند در مسایل صحیح و درستی که فرزند انتخاب کرده مخالفت می کنند و اصرار دارند حتما خواسته را تحمیل کنند این هم نتیجه طغیان لجاجت فرزند را در پی خواهد داشت.

امیرمومنان علی علیه السلام فرمود:

الْإِفْرَاطُ فِی الملامه یَشُبُّ نِیرَانَ اللجاجه (1)

زیاده روی در سرزنش کردن آتش لجاجت را شعله ور می کند.

در تعلیم و تربیت فرزندان باید این نکته مهم را در نظر داشت که تغافل گاهی کار ساز تر از تذکر پی در پی است. یعنی به قول معروف شتر دیدی ندیدی و لغزش و خطای فرزند را مشاهدهه نکردی. و یا بدون تصریح به گناه او را اندرز دادن تاثیر بیشتر دارد تا اینکه شب و روز اولاد را سرزنش کنیم حریم را بشکنیم و باعث گستاخی فزند شویم.

پس لجاجت پدر و مادر در اندرز و پند فرزندان آتش نزاع ها را شعله ور می سازد چنانکه در برخوردهای اجتماعی و سیاسی هم چنین است.

همان بزرگوار فرمود:

لاَ مرکب اجمح مِنْ اللَّجَاجِ (2) مرکبی چموشتر از لجاجت نیست.

و نیز فرمود:

اللَّجَاجِ یکبو براکبه(3) مرکب لجاجت سوار خود را بر زمین می اندازد.

ویاز فرمود: آن که لجاجت کند و بر این لجاجت خویش پای فشرد او همان بخت برگشته ای است که خداوند بر دلش پرده غفلت زده و پیشامدهای ناگوار بر فراز سرش قرار گرفته است. (4)

ص:731


1- بحار ج78ص10
2- غررالحکم 10737
3- همان مدرک 1710
4- نهج البلاغه نامه 58

همان بزرگوار در نامه معروف و منشور بین المللی خویش به مالک اشتر نوشت زنهار از شتابزدگی در کارها پیش از فرا رسیدن زمان آنها یا کندی کردن در کارها به هنگام رسیدن زمان آنها یا لجاجت در آنها هرگاه مبهم و ناشناخته باشند و یا سستی کردن در آنها هرگاه روشن و آشکار باشند بنابراین هر چیزی را در جایگاه خویش بگذار. (1)

اماره صیغه مبالغه است نفس اماره یعنی یکی از حالات بسیار حساس و خطرناک نفس که حالت کثیرالامری پیدا می کند یعنی با سماجت و لجاجت امر به بدی و کارهای زشت می نماید.

اگر این حالت در انسان مهار نشود هیچ کس از آسیب آن در امان نخواهد بود و همگی باید از شر آن به خداوند تبارک و تعالی پناه ببریم و برای پیروزی بر آن از حضرت باری تعالی کمک بگیریم. همان طور که یوسف صدیقه علیه السلام با همه صداقت و سلامت نفس خویش به خدا پناه برد.

وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی(2)

من نفس خویش را مبرا نمی کنم که ضمیر انسانی پیوسته به گناه فرمان می دهد مگر آن را که پروردگارم رحم کند.

مولایمان علی علیه السلام در همان ابتدای نامه خود به مالک اشتر که بدان اشاره کردیم می فرماید:

فَإِنَّهُ جَلَّ اِسْمُهُ قَدْ تَکَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ اَلشَّهَوَاتِ وَ یَزَعَهَا عِنْدَ اَلْجَمَحَاتِ فَإِنَّ اَلنَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ اَللَّهُ

به تحقیق خداوند که نامش بزرگ است پذیرفته که یاوران خود را یاری کند و عزت دهندگان و دینش را عزیز بدارد. و به او فرمان می دهد که در برابر خواسته های شهوات نفس را سر

ص:732


1- نهج البلاغه نامه 53
2- یوسف 53

جای خود بنشاند و از طغیان آن را باز دارد زیرا نفس آدمی هماره انسان را امر به بدی می نماید مگر در آنجا که خدا ترحم فرماید.

و یا صاحب کلمات نورانی صحیفه امام سجاد علیه السلام می فرماید که امیرالمومنین در هنگام شهادت در یک روایت طولانی مطالبی را برای فرزندان و شیعیان خویش بیان فرمود و از جمله این بود که:

وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ لِلْأَنْفُسِ فَهِیَ اعدی الْعَدُوِّ لکم أَنَّهُ تبارک وَ تَعَالَیْ قَالَ إِنَّ النَّفَسَ لاماره بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی وَ إِنَّ أَوَّلَ الْمَعَاصِی تَصْدِیقُ النَّفْسِ وَ الرکون إِلَیَّ الْهُوِیِّ(1)

سوگند به خدا بترسید از خدا در مورد جهاد با نفس که وی دشمن ترین دشمنان شماست چنانکه خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

أَنَّ النَّفْسِ لاماره بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی

به تحقیق سر لوحه همه گناهان تصدیق خواهش های نفسانی و فرو رفتن در هواپرستی است.

گوهر معرفت آموز که با خود ببری***که نصیب دگران است نصاب زر و سیم

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا***ورنه آدم نبرد صرف ز شیطان رجیم

لقمه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنِی مِنَ السَّرَفِ، وَ حَصِّنْ رِزْقِی مِنَ التَّلَفِ، وَ وَفِّرْ مَلَکَتِی بِالْبَرَکَةِ فِیهِ، .....وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَکْسَبِ(2)

پروردگارا بر محمد و ال او درود فرست و جلوگیری کن از اسراف کاری و نگه دار روزی ام را از تلف شدن و فراوان کن دارای ام را به برکت در آن در نتیجه مجبور نشوم وزر و وبال مسئولیت های کسب و کار را به دوش کشم و از راه حرام کسب معیشت نمایم.

ص:733


1- مستدرک الوسایل ج2ص270
2- دعای بیستم صحیفه

لقمه حرف اول را در فلز وجود انسان می زند لقمه ای که مادر می خورد اگر حرام و نجس باشد از همان روزهای نخستین شکل گیری جنین اثر گذار است تا وقتی که ناف بچه در رحم به خون مادر متصل و از تغذیه مادر ارتزاق می کند و بعد که دوران رضاع و شیر دادن فرا می رسد باز شیر مادر اسکلت طفل را رشد و نمو می دهد بنابراین حلال و حرام بودن خوراک مادر به طور مستقیم وضع بچه را از نظر روحی و ایمان می سازد پس مواظبت از لقمه از انعقاد نطفه انسان آغاز و به مرگ و انتهای عمر پایان می پذیرد.

در آموزه ای که امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به ما داده یکی از درخواست های ما همین است.

اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقٍ الطاعه وَ بَعْدَ المعصیه وَ عِرْفَانَ الحرمه .....وَ طَهِّرْ بُطُونِنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَهُ

خدایا روزیمان کن توفیق طاعتت و ترک معصیتت و شناخت محرمات را.... و شکم های ما را از مال حرام و شبه ناک پاکیزه گردان.

در حدیث معراج و در صفت اولیاء خدا آمده است که:

بُطُونِهِمْ خفیفه مِنْ اکل الْحَرَامِ (1) شکم هایشان از خوراک حرام خالی است.

قابل توجه پدران و مادران گرامی امام صادق علیه السلام فرمود:

کسب الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذریه(2) درآمد حرام در نسل انسان اثر می گذارد.

در واقع از پیامدهای لقمه حرام باید ترسید چون غیر از آنکه ما را تاریک و نسبت به بندگی و طاعت الهی بی رغبت می کند و باعث مستجاب نشدن دعاها می شود در نسل ما هم اثر منفی خواهد گذاشت.

ص:734


1- ارشاد القلوب ص 99
2- کافی ج5ص125

و باز قابل توجه برادران و خواهرانی که علاقمند به سلوک الی الله هستند عزیزان لقمه حرام و حتی شبه ناک باعث تاریکی دل و عقب افتادن از قافله صالحان می شود.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

إذَا وَقَعَتْ اللقمه مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کل ملک فِی السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ (1)

هرگاه لقمه حرامی در شکم بنده ای قرار گیرد و جزو بدنش شود تمام فرشتگان آسمان ها و زمین او را لعنت می کنند.

همان بزرگوار فرمود:

العباده مَعَ اکل الْحَرَامِ کالبناء عَلِیِّ الرَّمْلِ(2)

عبادت با حرام خواری مانند بنا کردن ساختمان بر روی رمل است.

لقمه حرام باعث می شود که انسان حاضر به شنیدن سخن حق نباشد و حتی از استماع کلمات نورانی قرآن و محمد و آل محمد علیهم السلام نفرت داشته باشد.

امام حسین علیه السلام به سپاه عمر سعد در آن هنگام که به سخنان و موعظه های حضرت گوش نمی دادند فرمود:

فَقَدْ مُلِئَتْ بطونکم مِنْ حَرَامٍ وَ طُبِعَ عَلِیِّ قلوبکم ویلکم إلَّا تنصفون إلَّا تَسْتَمِعُونَ(3)

شکمهای شما از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده دیگر حق را نمی پذیرید وای بر شما آیا انصاف نمی دهید آیا گوش فرا نمی دهید.

فضل بن ربیع می گوید روزی شریک بن عبدالله بن سنان نخعی بر مهدی عباسی خلیفه زمان وارد شد مهدی عباسی گفت باید یکی از این سه کار را بپذیری یا پست قضاوت را قبول کنی یا اینکه فرزندان را تعلیم بدهی یا یک مرتبه از غذای من بخوری شریک

ص:735


1- سفینه البحار ج1ص245
2- همان مدرک
3- نهج الشهاده ص212

بن عبدالله اگرچه پذیرش هر یک از سه کار را دشوار می دید لکن چاره ای ندیده در فکر فرو رفت پس از لحظه ای گفت خوردن غذا آسانتر است از آن دو کار دیگر.

مهدی عباسی به آشپز مخصوص خود سفارش کرد چند نوع غذای لذیذ از مغز استخوان و شکر سفید تهیه کند غذا حاضر شد شریک به مقدار کافی خورد متصدی آشپزخانه به مهدی عباسی گفت:

یَا مَهْدِیُّ لَیْسَ یُفْلِحُ الشَّیْخُ بَعْدَ هَذِهِ الاکله أَبَدًا ای مدی عباسی این شخص بعد از خوردن این غذا دیگر روی سعادت را به خود نخواهد دید.

فضل بن ربیع می گوید به خدا قسم شریک بن عبدالله پس از صرف غذا مجالست و هم نشینی با بنی عباس را اختیار نمود قضاوت و تعلیم و تربیت اولاد ایشان را نیز پذیرفت یک روز حواله ای برای شریک بن عبدالله از بابت حقوقش به صرافی نوشتند شریک به صراف مراجعه کرده سخت گرفت که باید نقد بپردازی آن مرد گفت کتان و لباس قیمتی که به من نفروخته ای که این قدر سخت م یگیری شریک در جواب او گفت

بَلْ وَ اللَّهِ بَعَثْتُ اکثر مِنْ الْبَزِّ بِعْت دَیْنِی به خدا قسم از کتاب با ارزشتر فروخته ام دینم را فروخته ام. (1)

پس وای از غفلت از خوردنی ها و آشامیدنی هایمان که چقدر تاثیرگذار است و ما با تاسف برای صرف غذا دعوت هایی را می پذیریم که می دانیم میزبان اموالش یا از حرام است و یا مخلوط به حرام و بی درنگ می رویم و می خوریم و خبر از عوارض و پیامدهای آن نداریم.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

مِنْ اکل لَقِّمْهُ حَرَامٌ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلُّوهُ أَرْبَعِینَ لَیْلَهُ وَ لَمْ تَسْتَجِیبَ لَهُ دَعُوهُ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ کل لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أُولِی بِهِ وَ إِنْ اللُقمَه الواحِدَه تُنْبِتُ اللَّحْمَ(2)

ص:736


1- مروج الذهب ج3ص320
2- سفینه البحار ج1ص259

کسی که لقمه حرامی بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر گوشتی که در بدن از حرام روئیده شود پس آتش به آن سزاوارتر است و جز این نیست که یک لقمه هم گوشت را در بدن می رویاند.

یک روز هارون الرشید از طعام چرب و گرم خود برای بهلول فرستاد خادم غذا را برداشت و پیش بهلول آورد. بهلول گفت من نمی خورم ببر پیش سگ های پشت حمام بینداز غلام عصبانی شد و گفت ای احمق این طعام مخصوص خلیفه است اگر برای هر یک از امنا و وزرای دولت می بردم به من جایزه هم می دادند تو این حرف را می زنی و گستاخی به غذای خلیفه می کنی. بهلول گفت آهسته سخن بگو که اگر سگها هم بفهمند از خلیفه است نخواهند خورد. (1)

ص:737


1- مجمع النورین ص 77

حرف م

محاسبه

اللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا فَلَقْتَ لَنَا مِنَ الْإِصْبَاحِ، ......وَ هَذَا یَوْمٌ حَادِثٌ جَدِیدٌ، وَ هُوَ عَلَیْنَا شَاهِدٌ عَتِیدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْدٍ، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا بِذَمٍّ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنَا حُسْنَ مُصَاحَبَتِهِ، وَ اعْصِمْنَا مِنْ سُوءِ مُفَارَقَتِهِ بِارْتِکَابِ جَرِیرَةٍ، أَوِ اقْتِرَافِ صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ وَ أَجْزِلْ لَنَا فِیهِ مِنَ الْحَسَنَاتِ، وَ أَخْلِنَا فِیهِ مِنَ السَّیِّئَاتِ(1)

پروردگارا حمد تراست که صبح ها را برای ما گشودی..... و این روز برای ما روز جدیدی است و آن برای ما شاهد آماده ای است. اگر کار نیکی انجام دهیم بر ما درود می فرستد و اگر کار بدی انجام دهیم با نفرین کردن بر ما از ما جدا خواهد شد.

بار الها بر محمد و آل او درود فرست و توفیقمان ده تا مصاحب خوبی برای آن باشیم و ما را از اینکه در هنگام جدایی با آن مرتکب لغزشی شویم خواه گناه کوچک و یا بزرگ حفظ فرما بلکه ما را موفق بدار تا در این روز جدید بر کارهای نیک خویش بیفزاییم و از بدی ها خود را تخلیه کنیم.

امام سجاد علیه السلام در قالب دعا ما را متوجه این حقیقت می کند که هر روز باید از خداوند برای انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد کمک بگیریم و به حساب اعمال خویش برسیم تا مبادا در اثر غفلت مرتکب لغزش شویم که دیگر جای جبران و اصلاح برای آن نماند به دو روایت جالب و متناسب با کلمات نورانی امام سجاد علیه السلام دقت کنید:

امام صادق علیه السلام می فرماید:

ص:738


1- دعای ششم صحیفه

ما مِن یومٍ یَأتِی علی ابنِ آدَمَ إلاّ قالَ ذلکَ الیومُ : یا بنَ آدَمَ ، أنا یَومٌ جَدیدٌ و أنا علَیکَ شَهیدٌ ، فافعَلْ بِی خَیرا ، و اعمَلْ فِیَّ خَیرا ، أشْهَدْ لکَ یَومَ القِیامَةِ ، فإنّکَ لَن تَرانِی بَعدَها أبدا(1)

روزی نیست که بر فرزندان آدم بگذرد مگر آنکه آن روز به انسان ها خطاب کند که من روز جدیدی هستم و بر تو و اعمالت شاهد و ناظر پس در من اعمال و رفتار شایسته انجام بده تا روز قیامت بر تو آسان گذرم و بدان با پایان رسیدن من دیگر مرا نخواهی دید.

موسی بن جعفر علیه السلام می فرمود:

لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَاِن عَمِلَ خَیراً اِستَزادَ اللهَ مِنهُ وَ حَمِدَالله َ عَلَیهِ وَ اِن عَمِلَ شَرَاً اِستَغفَر،اللهَ مِنهَ وَ تابَ اِلَیهِ(2)

از ما نیست هر کسی که هر روز به حساب نفس خویش نرسد پس اگر کار خوب انجام داده از خداوند طلب فزونی آن اعمال را کند و اگر مرتکب گناه شد از لغزش خود استغفار کند و به پیشگاه پروردگار توبه نماید.

ثمره محاسبه نفس مراقبه و مواظبت از اعمال و رفتار است و بی تفاوت بودن در این راه باعث ادامه گناه و فراموش کردن خدا و مرگ و قیامت می شود پس چه بهتر قبل از قیامت هر روز از خود حساب برسیم که کجای کاریم آیا در مسیر قرآن و عترت حرکت می کنیم و یا بیراهه می رویم و مرکب شیطانیم؟

امام صادق علیه السلام هشدار می دهد:

أَلَا فَحَاسِبُوا انفسکم قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا فَإِنَّ فِی القیامه خَمْسِینَ مَوْقِفاً کل مَوْقِفٍ مِثْلُ أَلْفِ سِنِّهِ(3)

آگاه باشید و به حساب خود برسید قبل از آنکه در روز قیامت به حساب شما برسند زیرا که در قیامت پنجاه ایستگاه است و هر ایستگاه هزار سال می باشد.

ص:739


1- محاسبه نفس سید بن طاووس ص14
2- کافی ج2ص423
3- بحار ج15ص40

چه کسی به حساب ما می رسد؟ نخست خداوند تبارک و تعالی که سریع الحساب است

وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا (1) و حسابگری او بس است.

بعد از خداوند محاسبه اعمال با خود ماست چه بخواهیم و چه نخواهیم نامه اعمالمان را در اختیارمان می گذارند و به طور مستقیم به ما خطاب می کنند که:

اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا (2)

بخوان نامه عملت را که امروز خودت حسابگر خویش باشی بس است.

در روز قیامت هر کس که پرونده سنگین و پر از گناه دارد نامه عملش را می خواند و می بیند که بدون استثنا لغزش هایش را از ریز و درشت نوشته اند بر سر خود فریادی می کشد و می گوید:

یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا(3)

وای بر ما این چه نامه است؟ تمامی گناهان چه کوچک و چه بزرگ از قلم نیفتاده است ای عزیزان خواننده آیا بهتر نیست در این دنیا جای خلوتی را پیدا کنیم بر سر خود فریادی بزنیم و تا دیر نشده به حساب خویش برسیم شاید ترک گناه کرده و از غفلت بیرون آییم و تا نفس بالا می آید مشمول عفو الهی قرار گیریم؟

ص:740


1- احزاب 39
2- اسراء 14
3- کهف 49

محبت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْیِ الْمَوَدَّةَ(1)

خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و کینه کینه ورزان را برای من به محبت و حسد ستمکاران را به دوستی تبدیل کن.

محبت سرمایه گرانبهایی است که بخش زیادی از آن را باید به دست آورد و یافتنی است این درست است که در ساختمان وجود انسان و حیوان عاطفه و محبت خدادادی است ولی بعضی رفتارها باعث می شود که محبت آسیب ببیند و چیزی از آن باقی نماند و یا تبدیل به محبت بر دیگران شود.

حقیقت محبت رابطه ای است که محب را به محبوب متصل می کند و اصولا جذبه های محبوب است که محب را به خود جلب می نماید و گاهی این جذبات آن قدر زیاد و قوی است که آنی محب را از محبوب غافل نمی کند.

به عنوان مثال دوست داشتن خداوند تبارک و تعالی گاهی تا مرتبه ای پیش می رود که دل می شود جایگاه مطلق خداوند و غیر او را دوست نمی دارد.

دل سرا پرده محبت اوست***دیده آیینه دار طلعت اوست.

الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (2)اهل ایمان سخت و شدید خدا را دوست می دارند.

مفضل از امام صادق علیه السلام از عشق و محبت به خداوند پرسید؟ امام علیه السلام فرمود:

قُلُوبٌ خَلَتْ عَنْ ذکر اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ(3)

ص:741


1- دعای بیستم صحیفه
2- بقره 165
3- بحار ج73ص158

خداوند تبارک و تعالی دل هایی را که از یاد او خالی گردد از محبت خودش تهی می کند و محبت غیر خود را در آنها جایگزین می نماید.

بهترین گزینه برای ابراز محبت خداوند و محمد و آل محمد علیهم السلام هستند و بعد پدر و مادر و هر کسی که با محبوب اصلی یعنی پروردگار متعال در رابطه است.

ای پیامبر بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و همسرانتان و خویشاوندانتان و اموالی که به دست آورده اید و تجارتی که از کساد آن نگرانید و خانه هایی که بدان دل خوش داشته اید نزد شما از خدا و رسول او و جهاد در راه وی محبوبتر است انتظار برید تا خدا فرمان خویش بیاورد که خدا گروه عصیان پیشگان را هدایت نمی کند. (1)

امام صادق علیه السلام در واقع در تبیین آیین فوق می فرماید:

حتی یکون اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ وَ مِنْ النَّاسِ کلهم (2)

کسی به پروردگار ایمان نمی آورد مگر اینکه خداوند از خودش و پدر و مادر و فرزند و خانواده و ثروتش و بلکه از جمیع مردم محبوبتر باشد.

این سفارش دیگر خداوند به پیامبر خویش که:

قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی (3)

بگو من جز محیت و مودت به نزدیکانم از شما درخواست مزدی ندارم.

پس محبت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم امر الهی است.

ابن عباس می گوید:

لَمَّا نَزَلَتْ قُلْ لَا اسالکم عَلَیْهِ أَجْراً الایه قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِلَهَ وَسَلَّمَ مَنْ هولاء الَّذِینَ أُمِرْنَا اللَّهُ بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ عَلِیٌّ وَ فاطمه وَ وُلْدُهُمَا(4)

ص:742


1- توبه 24
2- بحار ج70ص24
3- شوری 23
4- مجمع البیان ج9ص29

همینکه این آیه قُلْ لَا اسالکم عَلَیْهِ أَجْراً تا آخر نازل شد عده ای گفتند ای رسول الله منظور آیه کیانند که خداوند ما را امر به دوستی و مودت بر آنها نموده؟ حضرت فرمود علی و فاطمه و فرزندان آنها.

برگردیم به بیان امام سجاد علیه السلام که از خداوند تبارک و تعالی درخواست نمود که خدایا بغض و حسادت مخالفین مرا به محبت و مودت تبدیل فرما.

به راستی محبت چیز خوبی است و چه بسا افراد زیادی به خاطر کمبود محبت گرفتار افسردگی شده و باعث از هم پاچیده شدن خانواده هایشان می شوند. دل مومن با صفاتر از آن است که کینه و بغض کسی را در آن نگه دارد مگر آنکه طرف مورد بغض ما دشمن خدا و رسول و اهل بیت پیامبر علیهم السلام باشد.

مومن اگر در محفلی از کسی آزاری ببیند به محض خروج از آن دل را از ملامت او خالی می کند.

خداوند متعال می فرماید: وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی (1)

و اگر عفو کند به تقوا نزدیکتر است.

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر***ببند و دام نگیرند مرغ دانا را

ص:743


1- بقره 237

مراقبه

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا، وَ حَرَکَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْیُنِنَا، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِی مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ حَتَّی لَا تَفُوتَنَا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَکَ، وَ لَا تَبْقَی لَنَا سَیِّئَةٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَکَ(1)

خدایا بر محمد و آل او درود فرست و اسرار دل هایمان و حرکات اعضای بدنمان و نگاه های پنهانی دیدگانمان و سخنان زبان هایمان را در چیزهایی قرار ده که موجبات ثواب تو را فراهم می آورد تا هیچ حسنه ای از ما فوت نشود و سزاوار پاداش شایسته تو گردیم و کار بدی که به خاطر آن مستوجب عذاب تو شویم برای ما باقی نماند.

بخش مهم مراقبه آن است که مراقب باشیم که خداوند تبارک و تعالی مراقب اعمال و رفتار ماست و برای محفوظ ماندن از لغزش و خطا باید از حضرت باری تعالی چون زین العابدین علیه السلام استمداد نماییم و بخواهیم که ما را کمک کند.

إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا (2) خداوند مراقب بر شماست.

بعد از آنکه فهمیدیم که خداوند مراقب اعمال ماست لازم است خود نیز در حالت مراقبه و مواظبت نسبت به اعمال و رفتارمان باشیم تا مبادا نافرمانی و تخلفی از ما سرزند.

مردم باید بدانند و باور داشته باشند جایی را نمی یابند که محضر خداوند متعال نباشد.

مولایمان علی علیه السلام در دعای ارزشمندی که به کمیل آموختند عرضه می داشت.

وَکُلَّ سَیِّئَة اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنّی وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوارِحی، وَکُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرائِهِمْ، وَالشّاهِدَ لِما خَفِیَ عَنْهُمْ

بار پروردگارا هر کار زشت و گناهی را به فرشتگان مامور خود امر بر نگارش نموده ای همانا که به حفظ آنچه کرده ایم موکل و شاهد بر اعمال و جوارح من گردانیدی و فوق

ص:744


1- دعای نهم صحیفه
2- نساء 1

آن فرشتگان تو خود مراقب من و شاهد و ناظر بر اعمال من هستی که حتی به فضل و رحمت خویش آنها را از نظر فرشتگان پنهان و مخفی داشته ای.

مرتبه مراقبه از مراتب بسیار ارزشمند و روحانی است که در هنگام نیت و عمل و بعد از عمل باید مورد توجه قرار گیرد. اخلاص و حضور قلب شرط اول منزل مراقبه برای سالک به سوی خداست غیر خدا را در کارها دخالت ندادن و فقط رضای او را خواستن آغاز راه است.

در هنگام عمل مراقب باشیم نافرمانی خدا را نکنیم و حتی در انجام کارهای حلال و درست در برابر نعمت های الهی شکرگزار بوده و غافل از منعم خویش نباشیم.

و بعد از عمل مراقبت کنیم که عجب به سراغمان نیاید چرا که تمام زحمات و ریاضت های ما را برباد می دهد و اعمالمان را بی خاصیت و بی اثر می سازد.

نتیجه می گیریم که اهل مراقبه دنبال مقدار ثواب اعمال نیستند بلکه منتهای مقصودشان جلب رضایت پروردگار و حراست از دارایی های معنوی خویش است چنانکه در معنای مراقبه اهل لغت گفته اند: راقَبَ الشَّییُ اَی حَرَسَهُ مراقبت از چیزی یعنی حراست و نگهبانی از آن که از دست نرود و ضایع نگردد.

این حالت نباید مقطعی و گذرا باشد بلکه باید در تمام لحظات زندگی با ما همراه باشد چرا که درست در همان حال غفلت و فراموش کردن خداوند بزرگ شیطان به سراغمان آمده و یا نفس اماره ما را تشویق به گناه میکنند که هر دو دشمن قسم خورده ما هستند و اگر ترحم پروردگار نباشد امثال یوسف صدیقه علیه السلام هلاک می شوند و به دام شیطان و نفس اماره می افتند.

ص:745

مرحوم محدث قمی در کتاب گرانقدر مفاتیح الجنان در قسمت دعاهایی برای صبح و شام وارد است دعایی را بنام دعای عهد با خداوند تبارک و تعالی نقل می کند که بسیار قابل دقت و متناسب با بحث ماست.

اَللّهُمَّ فاطِرَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ .......وَلا تَکِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً وَلا اِلی اَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فَاِنَّکَ اِنْ وَکَلْتَنی اِلَیْها تُباعِدْنی مِنَ الْخَیْرِ وَتُقَرِّبْنی مِنَ الشَّرِّ اَیْ رَبِّ لا اَثِقُ اِلاّ بِرَحْمَتِکَ فِصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیِّبینَ وَاجْعَلْ لی عِنْدَکَ عَهْداً تُؤَدّیهِ اِلَیَّ یَوْمَ الْقِیمَةِ اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ.

خداوندا تو که به وجود آورنده آسمان ها و زمین هستی و آگاه به غیب و شهودی..... مرا به اندازه یک چشم بهم زدنی به خودم وامگذار و نیز به خلق خودت چرا که اگر مرا به خود و خلق واگذاری از خوبی ها دورم ساخته و به بدی ها نزدیکم کرده ای ای خدای من جز به رحمتت به جایی اعتماد ندارم. پس بر محمد و آل پاکیزه اش درود فرست و برایم نزد خودت عهدی قرار ده که روز قیامت به من بازگردانی زیرا که تو خلف وعده نمی کنی.

آری امام سجاد علیه السلام در دعای نهم صحیفه که فرازی از آن گذشت از خداوند کمک می خواهد که بر نفس و شیطان مسلط شود و موجبات ثواب الهی را فراهم آورد.

رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم نیز با همه قداست و طهارت نفسانی در آخرین سفر حج در صحرای عرفات در آغاز خطبه اش عرضه داشت:

الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِینُهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ وَ نَتُوبُ إِلَیْهِ وَ نَعُوذُ بَا اللَّهُ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ سَیِّئَاتٌ أَعْمَالِنَا(1)

ص:746


1- ناسخ التواریخ ص499

حمد مخصوص الله است او را ستایش می کنیم و از او یاری می طلبیم و به سوی او توبه و بازگشت می نماییم و به خدا پناه می بریم از امراض نفسانیمان و بدی های اعمالمان.

تنم می بلرزد چو یاد آورم***مناجات شوریده ای در حرم

که می گفت با حق به زاری بسی***میفکن که دستم نگیرد کسی

تو دانی که مسکین و بیچاره ایم ***فرو مانده نفس اماره ایم

نمی تازد این نفس سرکش چنان***که عقلش تواند گرفتن عنان

که با نفس و شیطان برآید بزور***مصاف پلنگان نیاید ز مور

به مردان راهت که راهی بده***و زین دشمنانم پناهی بده

در پایان این بحث به شما عزیز خواننده و به خود توصیه می کنم عامل اصلی و بسیار مهم برای مراقبه از اعمال در محضر خداوند مراقب تقویت اراده است اصولا توسط حواس ظاهر و باطن به مغز ما گزارش های امور مختلف را می رساند و در آن قوای مرموزی هستند که تصمیم برای انجام کارها را به عقل که فرمانده کل قواست موکول می کنند و آنچه در نظر عقل پسندیده آمد نیرویی بنام اراده مامور اجرای آن می شود ولی متاسفانه عقل بیچاره به سبب طغیان شهوت و غضب بیکار و فرماندهی کل قوا به هوی و هوس داده می شود و در نتیجه انسان بنده هوس شده و اراده می کند تا کارهای زشت و نامشروع انجام دهد اینجاست که باید اراده را تقویت کرد و از خداوند کمک گرفت و عرض کنیم خداوندا تو خود می دانی ما بنده ضعیف و ناتوان تو هستیم ما را یاری کن تا در تصمیم گیریها محکم و قاطع باشیم و به دنبال هوی و هوس نرویم و پایان و عاقبت کارها را بیندیشیم.

ص:747

مرزها و مرزداران

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ لِأَهْلِ الثُّغُورِ........ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِکَ، وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِکَ، وَ أَسْبِغْ عَطَایَاهُمْ مِنْ جِدَتِکَ(1)

دعای ویژه امام سجاد علیه السلام برای مرزداران کشور اسلامی:

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و به عزتت مرزهای مسلمانان را محکم ساز و به نیرویت مرزبانان را تقویت فرما و به توانگریت عطاهایت را برایشان فراوان کن.

یکی از سخت ترین و پرمسئولیت ترین کارها در نیروهای مسلح مرزداری در خط صفر مرزی است جایی که هر لحظه احتمال حمله دشمن و ورود بیگانگان و ایجاد خطر برای منطقه جغرافیایی کشورهای اسلامی وجود دارد.

امام بزرگوار حضرت زین العابدین علیه السلام به همین خاطر یک دعای مبسوط خویش را به مرزداران اختصاص داده است.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ، وَ وَاتِرْ بَیْنَ مِیَرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ بِکِفَایَةِ مُؤَنِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِی الْمَکْرِ

الها بر محمد و ال او درود فرست و تعداد مرزبانان را زیاد و اسلحه شان را تند و تیز از حوزه ماموریتشان حراست فرما و حومه کارشان را محکم و جمعشان را نسبت به یکدیگر مهربان گردان.

ص:748


1- دعای بیست و هفتم صحیفه

خدایا تدبیر در کارها و روزی پی در پی برایشان مقرر کن و خود به تنهایی امور زندگی آنها را کفایت فرما و جهت پیروزی بر دشمن و دارا بودن استقامت و صبر مددشان فرما و برای فریب نخوردن از دست بیگانگان دقت نظر و عمل به آنها عنایت کن.

یکی از آسیب هایی که برای نیروهای مسلح پیش می آید و سبب شکست سپاه اسلام می شود دنیا گرایی و ثروت اندوزی است همان طور که در جنگ احد عامل اصلی شکست مسلمین نافرمانی از دستور فرمانده کل قوا رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و خالی کردن سنگر حساس جبهه جنگ بود آن هم برای آنکه هنگام تقسیم غنایم جنگی بعد از پیروزی که در ابتدا به دست آوردند عقب نمانند و به دنیای بی ارزش خود برسند و دشمن هم از همین نقطه ضعف سوء استفاده کرد و مسلمانان را دور زد و از همان نقطه ای که دنیا طلبان سنگر را خالی کردند حمله کرد و باعث شد که عده ای زیادی از رزمندگان گرانقدر اسلام همچون حمزه عموی عزیز و گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به شهادت برسند.

امام سجاد علیه السلام در این دعا به این نکته هم اشاره نموده و به درگاه الهی عرض می کند:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْسِهِمْ عِنْدَ لِقَائِهِمُ الْعَدُوَّ ذِکْرَ دُنْیَاهُمُ الْخَدَّاعَةِ الْغَرُورِ، وَ امْحُ عَنْ قُلُوبِهِمْ خَطَرَاتِ الْمَالِ الْفَتُونِ، وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ

پروردگارا بر محمد و ال او درود فرست و در آن هنگام که با دشمن روبرو می شوند توجه به دنیای نیرنگ باز و گول زننده را از آنها دوری کن و از دل هایشان فکر به ثروت فتنه انگیز را محو فرما و بهشت را در مقابل چشمانشان قرار ده.

نکته دیگری که به پیروزی های مسلمین در جنگ ها و حفظ مرزهای اسلامی قابل اهمیت ویژه بوده و هست امدادهای غیبی خداوند است چنانکه در غزوات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با دشمنان اسلام مانند جنگ بدر فرشتگان به امر پروردگار به کمک مسلمین آمدند و باعث شکست و نابودی دشمن شدند و ما بر این باوریم امروز هم اگر مسلمانان با قصد قربت

ص:749

و برای رضای پروردگار به دفاع از مرز و تمامیت ارضی کشورشان بپردازند خداوند از مددهای غیبی خویش دریغ نخواهد کرد.

و امام سجاد علیه السلام به همین مسئله مهم پرداخته و عرض می کند:

اللَّهُمَّ اغْزُ بِکُلِّ نَاحِیَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَی مَنْ بِإِزَائِهِمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، وَ أَمْدِدْهُمْ بِمَلَائِکَةٍ مِنْ عِنْدِکَ مُرْدِفِینَ حَتَّی یَکْشِفُوهُمْ إِلَی مُنْقَطَعِ التُّرَابِ قَتْلًا فِی أَرْضِکَ وَ أَسْراً

خداوندا گروه های مختلف مسلمین را جهت مبارزه با مشرکین اعزام کن و فرشتگان را پی در پی برای امدادرسانی به ایشان بفرست تا دشمنان را تا لب مرزها برده و آنها را در زمین تو کشته و یا اسیر کنند.

امام علیه السلام حتی به نقاط حساس جغرافیایی آن زمان اشاره فرموده که خیلی جالب و قابل توجه است:

اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِکَ أَعْدَاءَکَ فِی أَقْطَارِ الْبِلَادِ مِنَ الْهِنْدِ وَ الرُّومِ وَ التُّرْکِ وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النُّوبَةِ وَ الزَّنْجِ وَ السَّقَالِبَةِ وَ الدَّیَالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشِّرْکِ، الَّذِینَ تَخْفَی أَسْمَاؤُهُمْ وَ صِفَاتُهُمْ، وَ قَدْ أَحْصَیْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ أَشْرَفْتَ عَلَیْهِمْ بِقُدْرَتِکَ

خدایا این درخواست مرا درباره دشمنانت در هر کجای جهان هستند به اجرا در آور در هند و روم و ترکستان و خزر و حبشه و نوبه و زنگبار و سقابله و دیالمه و سایر ملت های مشرک آنهایی که نام و نشانشان مخفی است ولی تو از آنها با خبری و به قدرت خویش بر آنها احاطه داری.

یکی از مواردی که مسلمانان در آسایش و امنیت به سر می برند آن موقع است که زورگوهای جهان با هم اختلاف دارند و با هم درگیرند در این زمان مسلمانان نفس راحتی می کشند و به زندگی عادی خویش ادامه می دهند و برعکس وقتی کافران ملت واحده

ص:750

شوند آن وقت است جان و مال و ناموس و آب و خاک و از همه مهمتر اعتقادات مسلمین مورد هجوم دشمنان قرار می گیرد.

حضرت سجاد علیه السلام عرض می کند:

اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الِاحْتِشَادِ عَلَیْهِمْ. اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ

خدایا مشرکین را به مشرکین مشغول کن تا دست درازی به مرزهای مسلمانان نکنند و به ایجاد نقص در آنها از وارد کردن نقص بر مسلمین بر حذرشان دار و تفرقه بین آنها بینداز تا هماهنگی علیه مردم مسلمان نداشته باشند. خدایا دل هایشان از امنیت خالی و بدن هایشان از قوت تهی فرما.

امام علیه السلام برای آنهایی در پشت جبهه مشغول به خدمت به رزمندگان هستند نیز عرض می کند:

اللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا مُسْلِمٍ خَلَفَ غَازِیاً أَوْ مُرَابِطاً فِی دَارِهِ ....فَآجِرْ لَهُ مِثْلَ أَجْرِهِ وَزْناً بِوَزْنٍ وَ مِثْلًا بِمِثْلٍ

پروردگارا هر مسلمانی که در پشت جبهه جانشین رزمندگان می شود و کار خانه روزمندگان را انجام می دهد..... به همان اندازه که به رزمندگان مزد و پاداش دهی به وی نیز پاداش ده.

ص:751

مسئولیت

لَا تَجْعَلْنِی فِی أَهْلِ الْعُقُوقِ لِلْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ یَوْمَ تُجْزَی کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ(1)

خدایا مرا در روزی که هر کس به آنچه کرده مواخذه می شود و جزا داده می شودو به کسی ظلم نمی گردد عاق والدین قرار مده.

وَ أَعِنِّی عَلَی تَرْبِیَتِهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ، وَ بِرِّهِمْ، .......وَ اجْعَلْهُمْ لِی عَوْناً عَلَی مَا سَأَلْتُکَ. وَ أَعِذْنِی وَ ذُرِّیَّتِی مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ(2)

خدایا در تربیت و ادب کردن فرزندانم و نیکی به آنها مرا یاری کن....و آنها را درباره آنچه از تو طلب می کنم یاورم گردان و من وذریه ام را از شیطان رانده شده پناه ده

وَ تَوَلَّنِی فِی جِیرَانِی وَ مَوَالِیَّ .......فِی إِرْفَاقِ ضَعِیفِهِمْ، وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ، وَ عِیَادَةِ مَرِیضِهِمْ، وَ هِدَایَةِ مُسْتَرْشِدِهِمْ، ........وَ کِتْمَانِ أَسْرَارِهِمْ، وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ، وَ نُصْرَةِ مَظْلُومِهِمْ، .......وَ إِعْطَاءِ مَا یَجِبُ لَهُمْ قَبْلَ السُّؤَالِ (3)

پروردگارا مرا با بهترین نوع سرپرستی و ولایت درباره همسایگان و دوستانم موفق بدار و نیز توفیق ده در سود رساندن به ضعیفان و جلوگیری از فقر و نداریشان و عیادت بیمارانشان و هدایت ره جویانشان..... و حفظ اسرارشان و پوشاندن عیب هایشان و یاری مظلومانشان..... و دادن آنچه بر آنها واجب شده قبل از آنکه از ایشان مطالبه شود.

سه فراز از سه دعا کنار هم درباره حقوق پدر و مادر و فرزندان و همسایگان و دوستان که همگی حکایت از بار مسئولیت سنگین آنان بر فرد فرد جامعه می کنند.

امام سجاد علیه السلام می خواهد که ما در برابر این موارد به طور جدی احساس مسئولیت کنیم تا مبادا در اثر قصور در تکلیف عاق والدین و یا عاق فرزندانمان شویم و یا حقوق

ص:752


1- دعای بیست و چهارم صحیفه
2- دعای بیست و پنجم صحیفه
3- دعای بیست و ششم صحیفه

همسایگان و دوستان را نادیده بگیریم. مسئول به کسی می گویند که درباره کاری که به عهده اش گذاشته از وی سوال می شود و مورد مواخذه قرار می گیرد و هیچ راه گریز و فرار هم ندارد.

قرآن شریف به صراحت نسبت به بعضی از مسائل از کلمه سوال و مسئولیت استفاده کرده که اینها در روز قیامت مورد پرسش قرار می گیرند به چند نمونه دقت کنید:

1-الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ حجر (1)

آنانی که قرآن را پاره پاره کردند سوگند به پروردگارت که همه آنها را مواخذه خواهیم کرد نسبت به آنچه عمل کرده اند.

شاید منظور از پاره کردن قرآن ایمان به بعضی آیات آوردنو انکار بعض آیات کردن باشد چنانکه می فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا (2)

آنان که به خدا و رسولان او کافر می شوند و می خواهند که بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و گویند به بعضی ایمان می آوریم و به بعضی کافر می شویم و می خواهند در این میان راهی پیدا کنند.

2-إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (3)

گوش و چشم و دل همگی مورد مواخذه و سوال قرار خواهند گرفت.

3-احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَی صِرَاطِ الْجَحِیمِ وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ (4)

ص:753


1- 91تا93
2- نساء150
3- اسراء 36
4- صافات 22تا24

اینک ستمکاران را با همسرانشان و آنچه را که عبادت می کردند حاضر ک نید آنچه غیر خدا بندگی می کردند و همه را به راه جهنم راهنمایی نماید آنان را نگاه دارید که بازخواست می شوند.

4-ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ (1)

و آنگاه در آن روز از نعمت ها بازخواست خواهید شد.

ما در برابر نعمت های الهی مسئولیم که چگونه مصرف کنیم و به چه طریق آنها را به دست آوریم و از همه مهمتر شکر و سپاس به جا آوریم ولی آن چیزی به طور قطع در روز قیامت مورد مواخذه قرار می گیرد و سزاوار است خدای کریم از آن بپرسد آن چیزی است که امام صادق علیه السلام به آن اشاره فرموده است:

عَنْ الْإِمَامِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ قَالَ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ وَ اللَّهِ مَا هُوَ الطَّعَامُ وَ الشَّرَابِ وَ لکن وَ لاَ یتنا أَهْلَ الْبَیْتِ(2)

به خدا سوگند آن نعمتی را که خداوند در روز قیامت از ما می پرسد و مورد مواخذه قرار می دهد غذا و آب نیست بلکه نعمت ولایت ما اهل بیت است.

نکه دیگر در موضوع مسئولیت مسئله قبول مسئولیت کارهای اجتماعی و سیاسی است کسانی که بر مسند وزارت و وکالت و ریاست بر مردم نشسته اند بی شک بیشتر مورد مواخذه و سوال در دنیاو آخرت قرار می گیرند بر همین اساس مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام چون دیدبانی دقیق و آگاه نظارت بر نوع برخورد و رفتارهای مسئولین مملکتی داشت و از کارگزاران خویش حساب می کشید و به محض آنکه مطلع از خلافکاری هایشان می شد بدون اغماض و ملاحظات سیاسی تذکر می داد و گاهی آنان را عزل و از کار برکنار می کرد.

ص:754


1- تکاثر 8
2- تفسیر برهان ج4ص503

به یکی از کارگزارانش نوشت آیا امید داری که خداوند تبارک و تعالی پاداش فروتنان را به تو دهد در حالی که تو در نزد پروردگار جزو متکبرین هستی؟ و طمع کرده ای که ثواب صدقه دهندگان را ببری در حالی که در نعمت غوطه وری و حق افراد ضعیف و بیوه زنان را نمی دهی؟(1)

و نیز به کارگزار دیگرش نوشت به من درباره تو خبر رسیده که اگر صحت داشته باشد پروردگارات را به خشم آورده امامت را نافرمانی کرده و امانت خود را از دست داده ای.

به من خبر داده اند که تو زمین از محصول برای خود خالی کرده و هر چه زیر پایت بوده گرفته ای و آنچه در اختیارت بوده خورده ای اکنون حساب مخارج خود را برایم بفرست و بدان که حساب پروردگار از حساب مردمان بزرگتر است. (2)

به دیگری نوشت: همین که فرصت بیشتر در خیانت بر مردم یافتی با عجه چون گرگی تیزرو که بزی زخم خورده و پا شکسته را می رباید اموال امت را ربودی و بدون آنکه احساس گناه کنی شادمان آنها را به طرف حجاز روانه ساختی گویی که غیر تو را پدری نیست وای بر تو چنین پنداشتی که ارث پدر و مادرت را برای بستگانت می فرستی سبحان الله پناه بر خدا آیا به قیامت معتقد نیستی و از حساب و سوال آن روز هراس نداری؟ قسم به پروردگار اگر حسن و حسین این کاری را که تو انجام داده ای کرده بودند با آنها صلح و آشتی نمی کردم و نمی گذاشتم که به آرزوهایشان برسند تا اینکه حق مردم را از آنها بگیرم و باطلی را که به ظلم برایشان به وجود آمده از بین ببرم. (3)

ص:755


1- نهج البلاغه نامه 21
2- همان مدرک نامه 40
3- همان مدرک نامه 41

مشورت

اللَّهُمَّ إِنِیِّ أَسْتَخِیرُکَ بِعِلْمِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ لِی بِالْخِیَرَةِ وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِیَارِ، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ ذَرِیعَةً إِلَی الرِّضَا بِمَا قَضَیْتَ لَنَا وَ التَّسْلِیمِ لِمَا حَکَمْتَ فَأَزِحْ عَنَّا رَیْبَ الِارْتِیَابِ، وَ أَیِّدْنَا بِیَقِینِ الْمُخْلِصِینَ(1)

پروردگارا به علم تو طلب خیر می کنم پس بر محمد و آل او درود فرست و آنچه خیر است برایم مقرر فرما و شناخت انتخاب را بر دلمان الهام کن و این را وسیله رضامندی به آنچه برایمان مقدر کرده ای و سبب تسلیم شدن به آنچه بر ما حکم فرموده ای قرار ده و شک و تردید را از ما برطرف کن وما را به رساندن به یقین اهل اخلاص تاییدمان فرما.

دعای فوق بخشی از دعا برای استخاره و طلب خیر نمودن از خداوند تبارک و تعالی است و در واقع در انجام کارها با خداوند بزرگ مشورت کرده است دوستان و برادران و خواهران ایمانی حتما می دانند که استخاره مربوط به کارهای مهم و مواردی است که انسان با اندیشیدن و مشورت با دیگران از سرگردانی و حیرت بیرون نمی آید بناچار پناه به قرآن و یا نوع دیگر استخاره می برد. و استخاره می کند در غیر این صورت رجوع به استخاره برای کارهای ساده و یا اگر به مشکل وسواس در آید اصلا مورد ندارد و کار درستی نیست.

پس اول استشاره و مشورت و بعد در صورت به نتیجه نرسیدن استخاره و در ضمن تفعل به قرآن زدن یک نوع فال گیری است بنابراین بعضی که قرآن شریف را با دیوان حافظ اشتباه می گیرند به کتاب خدا توهین می نمایند.

بله نوعی طلب خیر از خداوند بدون مراجعه به قرآن قبل از استشاره آمده است.

ص:756


1- دعای سی و سوم صحیفه

امام صادق علیه السلام می فرمود هرگاه اراده کاری کردی پیش از مشورت با پروردگارت با هیچ کس مشورت مکن راوی می گوید عرض کردم چگونه با پروردگارم مشورت کنم؟ فرمود:

تَقُولُ أَسْتَخِیرُ اللَّهَ مَائِهِ مُرْهُ ثُمَّ تُشَاوِرُ النَّاسَ فَإِنَّ اللَّهَ یُجْرِی لک الخیره عَلِیِّ لِسَانِ مَنْ أَحَبَّ (1)

صد مرتبه می گویید از خدا خیر را می طلبم سپس با مردم مشورت می کنی در این صورت خداوند خیر و صلاح تو را بر زبان هر که دوست داشته باشد جاری می سازد.

امام صادق علیه السلام در جای دیگر سفارش می کنند که:

لَا تَتَفَأَّلْ بِالْقُرْآنِ (2) به قرآن تفال نزن یعنی در واقع فالگیری با قرآن نکن.

همان بزرگوار درباره استخاره با قرآن به کسی که خدمت ایشان عرض کرده گاه تصمیم به انجام کاری می گیرم و درباره آن از خدا طلب خیر می کنم اما فکرم به جایی نمی رسد فرمود:

وَ افْتَحِ الْمُصْحَفَ فَانْظُرْ إِلَیَّ أَوَّلُ مَا تُرِی فخذبه إنْ شَاءَ اللَّهُ(3)

قرآن را باز کن و به اولین آیه ای که چشمت می افتد به خواست خدا عمل کن.

فرق تفال و استخاره را دوباره دقت کنید استخاره عبارت از این است که انسان وقتی در ترجیح یکی از دو کار بر دیگری بماند و نتواند برای عمل یکی را انتخاب کند از خداوند می خواهد که او را در انتخاب یکی از آن دو کار راهنمایی کند و خیر او را در آن قرار دهد اما تفال زدن یا فال گرفتن به معنای شناسایی و پیش بینی کردن عواقب کارها و پیشامدهای آینده و امثال اینهاست.

اما درباره شور با مردم قرآن تشویق می کند که :

ص:757


1- مکارم الاخلاق ج2ص98
2- کافی ج2ص629
3- التهذیب ج3ص310

وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ (1)

و در کارها با مردم مشورت کند. وَ اَمرُهُم شُوری بَینَهُم (2) و کارشان در میانشان مشورت است.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مرا به یمن فرستاد و در مقام سفارش به من فرمود:

یَا عَلِیُّ مَا حَارَ مَنِ اسْتَخَارَ وَ لَا نَدِمَ مَنِ اسْتَشَارَ (3)

ای علی کسی که از خدا طلب خیر کرد سرگردان نشد و کسی که مشورت نمود پشیمان نگشت.

همان بزرگوار فرمود:

الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِیرَ ذَا الرَّأْیِ وَ تُطِیعَ أَمْرَهُ(4)

دوراندیشی آن است که با صاحب نظر مشورت کنی و به نظر او عمل نمایی.

همان طور که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: باید با صاحب نظران و اهل خرد مشورت کرد چون آدم هایی که گرفتار گناهند و یا اسیر رذایل اخلاقی خویشند شایسته مشورت در کارها نیستند چه بسا امیل نفسانی خویش را به شما تحمیل می کنند و در نتیجه نه تنها کمکی برایتان نیستند بلکه شما را از راه به در کرده و همچون خود گرفتار ضلالت و خطا می نمایند.

در روایات آمده با آدم های ترسو بخیل دروغگو آنهایی که در رای خویش استبداد دارند اهل لجاجتند حریص به مال دنیایند مشورت نکنید.

در مقابل سفارش شده که با کسانی مشورت کنیم که خدا ترس خیرخواه خردمند اهل تجربه و دوراندیش آزاده و متدین و امین باشند.

امروزه جایگاه هایی بنام مراکز مشاوره به وجود آمده که حکایت از نیاز شدید آحاد جا معه برای حل اختلافات و نگرانی های روحی خانواده ها وغیره می باشد جالب توجه

ص:758


1- آل عمران 159
2- شوری 38
3- امالی طوسی ص 136
4- بحار ج75ص105

آن است بعضی از این مراکز بی اطلاع از معارف مکتب ناب قرآن و عترت هستند و لذا در پاسخگویی همه چیز را براساس مسایل مادی می سنجند و باعث جدایی ها و طلاق و بر هم خوردن خانواده ها می شوند.

امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

خیانه الْمُسْتَسْلِمِ وَ الْمُسْتَشِیرِ مِنْ أَفْظَعُ وَ أَعْظَمُ الشُّرُورِ وَ مُوجِبَ عَذَابِ السَّعِیرِ (1)

خیانت کردن به فرد تسلیم شده و مشورت کننده از شنیع ترین کارها و بزرگترین بدی هاست و موجب عذاب آتش فروزان می شود.

کسی در مقام ارشاد و هدایت افراد بر می ایدو به او اعتماد می شود باید تمام تلاش خود را به اصلاح ذات البین مصروف دارد نه آنکه موجبات جدایی و شدت اختلاف را فراهم آورد.

همان بزرگوار فرمود:

ظَلَمَ الْمُسْتَشِیرِ ظُلْمٌ وَ خیانه (2)

ستم کردن به مشورت کننده هم ظلم است و هم خیانت

پس کسی که بر مسند مشاوره نشسته تا سر حد ممکن باید نقش مصلح و اصلاح کننده امور را ایفا نماید که کاری پرثواب و قابل تقدیر است.

همان بزرگوار فرمود:

مِنْ کمال السعاده السَّعْیُ فِی صَلَاحِ الْجُمْهُورُ(3)

کوشش در راه ایجاد صلح و آشتی میان توده مردم از کمال سعادت است.

امام صادق علیه السلام فرمود: اصلاح میان مردم هرگاه با هم دچار اختلاف و دشمنی شوند و نزدیک کردن آنها به یکدیگر هرگاه از هم دور گردند صدقه ای است که خداوند آن را دوست دارد. (4)

ص:759


1- غررالحکم 5075
2- نهج البلاغه خطبه 173
3- غررالحکم 9361
4- کافی ج2ص209

مصیبت

اللَّهُمَّ لَا طَاقَةَ لِی بِالْجَهْدِ، وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَی الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَی الْفَقْرِ، فَلَا تَحْظُرْ عَلَیَّ رِزْقِی

خدایا من طاقت سختی و صبر در برابر بلاها را ندارم و نیرویی برایم در مقابل فقر و تنگدستی نیست به همین جهت روزی ام را از من مگیر.

وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یَدْعُوکَ مُخْلِصاً فِی الرَّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِینَ الْمُضْطَرِّینَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ(1)

الها مرا توفیق ده که تو را در هنگام خوشحالی و آسایش از روی اخلاق بخوانم مثل کسی که مصیبتی بر او وارد شده و مضطر و درمانده است و از روی اخلاق دعا می کند که به تحقیق تو ستوده و با عظمتی

مصیبت به چیزی گفته می شود که به نعمتی از نعمت های الهی مثل سلامتی و جان انسان های مربوط به ما و یا اموالشان صدمه و آسیب می رسد. در این نوع موارد چیزی که مصیبت را التیام می بخشد مدد گرفتن از پروردگار صبر و شکیبایی است.

آدم مصیبت دیده وقتی ارتقاء و تعالی می یابد که در برابر بلاها و مصائب اعتراض نکند و صبر را پیشه خویش قرار دهد.

وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (2)

و اهل صبر را مژده ده همان کسانی که وقتی دچار مصیبتی می شوند می گویند ما متعلق به خداییم و به سوی او باز می گردیم اینان مردمی هستند که لطف و رحمت خدا و درود الهی بر آنهاست و اینان همان هدایت یافته گانند.

ص:760


1- دعای بیست و دوم صحیفه
2- بقره 155تا157

این گفته درست است که بخشی از مصیبت ها امتحان الهی و جهت ترقی انسان است.

ناز پرورده تنعم کی برد راه به دوست***عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد.

هر که در این بزم مقربتر است***جام بلا بیشترش می دهند.

اما گاهی از دست دادن نعمت و گرفتاری ها نتیجه اعمال ماست ناسپاسی ها و درست استفاده نکردن از نعمت الهی باعث می شود مصیبت به سراغ ما بیاید.

وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ (1)

آنچه از مصیبت ها بر شما وارد می شود از دست کارهای خود شماست و خداوند از بسیاری از لغزش ها می گذرد.

نتیجه آنکه چون وجود نازنین امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام دعا کنیم و از خدا بخواهیم که در هنگام بلاها و مصیبت ها کمک ما باشد و دستمان را بگیرد.

خداوند به موسی علیه اسلام وحی فرمود:

یَا موسی اتَّخَذَنِی جَنَّهُ لِلشَّدَائِدِ وَ حِصْناً لِمُلِمَّاتِ الْأُمُورِ (2)

ای موسی مرا در برابر سختی ها سپر کن و در مقابل بلاها و مصیبت ها دژ خود قرار ده.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام به ما می آموزد که:

قُلْ عِنْدَ کل شَدِّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قَوِّهِ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ تکفها(3)

در هنگام سختی و مشکلی که به وجود می آید بگو نیرو قدرتی جز با خدای بالا و بزرگ نیست. آن سختی از میان می رود.

امام رضا علیه السلام میفرمود: پدرم را در خواب دیدم فرمود: پسرم هرگاه در سختی و گرفتاری بودی جمله یا رَووفُ یا رَحِیم را فراوان بگو آنچه در خواب می بینی چنان است که در بیداری می بینی. (4)

ص:761


1- شوری 30
2- بحار ج84ص259
3- همان مدرک
4- مهج الدعوات ص 333

در دستورالعمل های دینی ما آمده اگر مصیبت زده ای را دیدی بدون آنکه متوجه شود خدا را شکر کنید که این بلا سر شما نیامده است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَّ ذلک یَحْزُنُهُمُ (1)

هرگاه بلازدگانی را دیدید خدا را شکر کنید اما نه چنان که آنها بشنوند زیرا ناراحت می شوند.

باید از خداوند تبارک و تعالی درخواست کنیم که بارالها لَا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا خدایا مصیبت ما را در دین ما قرار مده یعنی هر آسیبی بناست بر ما وارد شود خدایا اعتقادات و اخلاقیات و ایمانمان سلامت بماند که مصیبت بزرگ از دست رفتن معنویات و دین است.

روز جمعه آخر ماه شعبان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر منبر خطبه خواند ووظایف مردم را در ماه مبارک رمضان بیان فرمود:

قَالَ عَلَیَّ فَقُمْتُ وَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ

علی علیه السلام بپا خاست و گفت ای رسول خدا در ماه رمضان چه عملی بهتر از تمام اعمال است؟ پیغمبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمود:

الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ

بهترین عمل اجتناب از گناه است.

بعد بی درنگ پیامبر اشک ریخت امیرالمومنین علی علیه السلام عرض کرد علت گریه شما چیست؟ فرمود می بینم که یک روزی در این ماه تو را می کشند برای آن می گریم.

نکته جالب توجه اینجاست که مولایمان علی علیه السلام هیچ نگران نشد فقط پرسید ای رسول خدا أَفِی سَلَامِهِ دِینِی آیا لحظه شهادت دین و اعتقادات من در سلامت است.

ص:762


1- بحار ج71ص34

توجه می فرمایید که امیرالمومنین علیه السلام شهادت را مصیبت نمی داند بی دین مردن بی تقوا و گنهکار مردن را مصیبت می داند و لذا می پرسد که آیا دینم سلامت است پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هم پاسخش مثبت است که آری با سلامت در ایمان و دینت شهید خواهی شد. (1)

حضرت یوسف علیه السلام بعد از آن همه مصائب و مشکلاتی که برایش پیش آمد بعد از تقدیر و تشکر از پروردگار درخواست مردن در حال ایمان و ملحق شدن به خوبان رامی کند.

رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (2)

یوسف گفت پروردگارا به من حکومت دادی و علم تعبیر خواب آموختی تویی آفریننده آسمان هاو زمین تویی ولی نعمت من در دنیا و آخرت مرا مسلمان بمیران و به صالحین ملحق فرما.

امام سجاد علیه السلام در دعای یازدهم صحیفه درباره عاقبت به خیری و سلامت ایمان عرض می کند.

وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَةُ أَعْمَالِنَا تَوْبَةً مَقْبُولَةً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَی ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ، وَ لَا مَعْصِیَةٍ اقْتَرَفْنَاهَا. وَ لَا تَکْشِفْ عَنَّا سِتْراً سَتَرْتَهُ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ، یَوْمَ تَبْلُو أَخْبَارَ عِبَادِکَ. إِنَّکَ رَحِیمٌ بِمَنْ دَعَاکَ، وَ مُسْتَجِیبٌ لِمَنْ نَادَاکَ

خدایا پایان آنچه دو فرشته نویسنده اعمال برایمان نوشته اند توبه قبول شده ثبت و ضبط فرما که اگر پس از آن لغزشی از ما سر زده باشد به حساب نیاوری و بازخواستمان نکنی.

الها روزی که به حساب بندگانت می رسی ای ستارالعیوب همان روزی که اخبار بندگانت را آشکار می سازی در مقابل چشمان مردمان اسرارمان را فاش مکن. چرا که توبه آنکه می خواندت رحم می کنی و هر که فریاد کنان صدایت می زند اجابت می نمایی.

ص:763


1- عیون اخبار الرضا علیه السلام ج1ص164
2- یوسف 101

حرف ن

نعمت ها

وَ لَکَ الشُّکْرُ عَلَی مَا خَوَّلْتَنَا مِنَ النَّعْمَاءِ، حَمْداً یُخَلِّفُ حَمْدَ الْحَامِدِینَ وَرَاءَهُ، حَمْداً یَمْلَأُ أَرْضَهُ وَ سَمَاءَهُ إِنَّکَ الْمَنَّانُ بِجَسِیمِ الْمِنَنِ، الْوَهَّابُ لِعَظِیمِ النِّعَمِ، الْقَابِلُ یَسِیرَ الْحَمْدِ، الشَّاکِرُ قَلِیلَ الشُّکْرِ، الْمُحْسِنُ الْمُجْمِلُ ذُو الطَّوْلِ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، إِلَیْکَ الْمَصِیرُ(1)

خدایا شکر تراست بر نعمت هایی که به ما بخشیده ای حمدی که بر سایر حمدها برتری داشته حمدی که تمامی زمین و آسمان خدا را پر کند.

به تحقیق تویی کسی که نعمت فراوان می دهی و نعمت های بزرگ بسیار می بخشی و تویی انکه سپاس اندک را می پذیری پاداش دهنده شکر کم نیکوکار و خوشرفتار دارای فضل و کرم نیست خدایی جز تو و پایان کار به سوی تو می باشد.

به یاد آوردن و بازگو کردن نعمت های الهی کاری است پسندیده و ارزشمند چنانکه خداوند تبارک و تعالی به پیامبر عزیز خویش می فرماید:

وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ (2) نعمت پروردگارت را بازگو کن.

و گاهی خداوند خود نعمت هایی را که به پیامبرش عطا فرموده بازگو می فرماید

أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ (3)

آیا سینه ات را گشاده نساختیم و آیا بار سنگین را از تو برنداشتیم همان باری که بر پشت تو سنگینی می کرد آیا آوازه ات را بلند نکردیم.

و یا در همان سوره الضحی آیات 6تا 8 فرمود:

ص:764


1- دعای سی و ششم صحیفه
2- ضحی 11
3- انشراح 1تا4

أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَی وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَی

آیا یتیمت نیافت و سپس پناهت داد؟ و تو را ره گم کرده یافت آنگاه هدایتت کرد و تو را فقیر یافت بی نیازت نمود.

بیان نعمت های الهی نوعی سپاسگزاری از نعمت های پروردگار است گاهی انسان در خلوت خود به خدای خویش عرض کند بار پروردگارا هر چه دارم از تو دارم از اوان زندگی مرا غرق در نعمت های خویش فرمودی و هیچ گاه نعمتت را درباره من و خانواده ام و پدر و مادرم دریغ نفرمودی. که البته این گونه سخن راندن شیوه و سیره انبیاء و امامان معصوم علیه السلام بوده است.

حضرت سلیمان علیه السلام وقتی در برابر آن همه نعمت های الهی قرار می گیرد عرض می کند:

رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَی وَالِدَیَّ (1)

پروردگارا به من توفیق شکر نعمت هایی که به من و پدر و مادرم عنایت فرمودی بده.

و یا پروردگار به ما می آموزد که وقتی انسان به رشد می رسد و به مرز چهل سالگی وارد می شود می گوید:

قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَی وَالِدَیَّ (2)

پروردگارا به من توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا فرمودی به جا آورم.

از آنجایی در میان اقوام و ملت ها قوم موسی علیه السلام و بنی اسرائیل مردمی ناسپاس بوده و هستند خدای عزوجل در سه جای سوره مبارکه بقره آیات 40و47و122 به آنان خطاب می کند:

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذکرا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ علیکم

ص:765


1- نمل 19
2- احقاف 15

ای فرزندان اسرائیل نعمت مرا که به شما عنایت کردم به یاد آورید.

البته این نوع ناسپاسی منحصر به قوم بنی اسرائیل نمی شود در بین مسلمین و حتی پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام متاسفانه شاهد و ناظر افرادی هستیم که قدر نعمت های الهی را نمی دانند نه تنها بازگو نمی کنند بلکه مثل آدم های طلبکار نعوذا بالله به خدای خویش گمان سوء دارند و متوقعند که هر چه می خواهند برایشان آماده شودو شکر نعمت هی موجود و خدادادی را بجا نمی آورند.

بی شک ناسپاسی و بازگو نکردن نعمت های پروردگار باعث تغییر و سلب نعمت می شود و خداوند نعمت هایش را از ما می گیرد مگر آنکه ما وضع خود را عوض کنیم و شایسته بهره مند شدن از نعمت های الهی گردیم.

به چند جمله از کلام وحی دقت کنید:

أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ .......فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (1)

خداوند هیچ گاه به بندگانش ستم نمی کند..... خدا هم به خطر گناهانشان آنها را مجازات کرد زیرا که پروردگار نیرومند است و سخت عذاب می کند.

این به این جهت است که خداوند می خواهد نعمتی را که بر مردمی عنایت فرموده تغییر ندهد تا اینکه آن مردم در خود تغییراتی ایجاد کنند.

بزرگترین نعمت که باید پیروان محمد و آل محمد علیهم السلام قدرش را بدانند و با هیچ چیز عوض نکنند نعمت ولایت و محبت آن بزرگواران است.

مبادا به خاطر فقر و نداری و یا رسیدن به امیال نفسانی و مقهور قرار گرفتن در برابر زرق و برق زندگی دنیا نعمت ولایت را از دست بدهیم که قابل جبران نخواهد بود.

ص:766


1- انفال آیات 52تا53

مردی از شیعیان امام جعفر صادق علیه السلام به محضر آن بزرگوار شرفیاب شد و از فقر و تنگدستی خویش شکایت نمده امام علیه السلام فرمود:

أَنْتَ مِنْ شِیعَتِنَا وَ تَدَّعِی الْفَقْرَ وَ شِیعَتُنَا کلهم أَغْنِیَاءَ

تو از شیعیان ما هستی و اظهار فقر و تنگدستی می کنی با اینکه تمام شیعیان ما بی نیازند.

آنگاه فرمود تو را تجارت پر فایده ای هست که بی نیازت کرده عرض کرد کدام تجارت است؟ فرمود اگر کسی از ثروتمندان بگوید روی زمین را برای تو از نقره پر می کنم و از تو می خواهم دوستی و ولایت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را از قلب خود خارج کنی و نسبت به دشمنان آنها اظهار دوستی و محبت نمایی آیا حاضر می شوی این کار را انجام دهی؟ عرض کرد ای پسر رسول خدا هرگز اگر چه دنیا را برای من پر از طلا بنماید.

امام علیه السلامف رمود پس تو فقیر نیستی بینوا کسی است که آنچه تو داری نداشته باشد. حضرت مقداری پول به او دادند و از محضر آن بزرگوار مرخص شد. (1)

امام صادق علیه السلام با اینکه خود امام معصوم است بر نعمت ولایتی که از جد بزرگوارش امیرالمومنین علی علیه السلام دارد مباهات می کند.

وَلَایَتِی لِعَلِیِّ بْنِ ابیطالب عَلَیْهِ السَّلَامُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ وِلَادَتِی مِنْهُ لِأَنَّ وَلَایَتِی لِعَلِیِّ بْنِ ابیطالب فَرْضٌ وَ وِلَادَتِی مِنْهُ فَضْلٌ(2)

ولایت من نسبت به جدم علی بن ابیطالب علیه السلام نزد من محبوب تر است از ولادت من از آن بزرگوار زیرا که ولایت من نسبت به ایشان واجب است و ولادت من از ایشان فضیلت است.

محمد فضل می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم:

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (3)

ص:767


1- انوار نعمانیه ص349
2- بحار ج2ص28و39
3- یونس 58

بگو به کرم و رحمت خدا به همین شادمان باشید که از آنچه منکران جمع می آورند بهتر است.

مقصود چیست؟ فرمود مقصود ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام است که بهتر از آن چه را منکران ولایت از دنیای خویش جمع می آورند. (1)

نعمت ولایت محمد و آل علیهم السلام و محبت به اهل بیت پیامبر طبق فرمایش شخص رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در هفت جای حساس کار ساز است:

حُبُّ أَهْلِ بَیْتِی نَافِعٌ فِی سُبْعِهِ مَوَاطِنَ أَهُوَ الْهَنُ عَظِیمِهِ عِنْدَ الوفاه وَ فِی الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الکتاب وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ(2)

دوستی اهل بیت من در هفت موضع ترسناک برای شما مفید است هنگام مرگ در قبر موقع برخاستن از قبور وقت باز شدن نامه اعمال در رسیدگی حساب زمان سنجش اعمال و برای عبور از پل صراط

نفاق

وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکُفْرِ وَ دَوَاعِی النِّفَاقِ (3)

پروردگار توسط قرآن شریف ما را از افتادن در گودال کفر و آنچه که نفاق است حفظ کن.

برای از بین بردن نفاق و دورویی کافی است مختصری درباره روزی که همه اسرار فاش می شود فکر شود زیرا که آن روز کسی نمی تواند کفر و الحاد خود را مخفی کند.

یَوْمَ تُبْلِی السَّرَائِرِ(4)

روزی که همه ضمیرها و باطن ها آشکار می گردد.

آری جهان آخرت کانون کشف اسرار است هر چه را که اشخاص در دنیا از مردم پنهان کرده اند در آن عالم آشکار می گردد.

ص:768


1- تفسیر برهان ج2ص188
2- اصول کافی ج1ص14
3- دعای چهل و دوم صحیفه
4- طارق 9

موارد نفاق فراوان است مثلا در عبادت پروردگار باید خضوع اعضاء و جوارح با خضوع و خشوع قلب یکسان باشد والا نفاق است.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

مازاد خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَیَّ مَا فِی لِقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ (1)

اگر خشوع جسم و ظاهر از خشوع در دل بیشتر باشد نزد ما نفاق محسوب می شود.

سعی کنیم با مردم نیز زبان و قلبمان یکی باشد به اندازه ای که به طرف مقابل ارادت داریم عرض ادب و احترام کنیم از تعارف های دروغین و تملق گویی ها جدا پرهیز کنیم چون بالاخره روزی دست ما رو می شود و نفاقمان ظاهر می گردد و نتیجه ای جز کدورت در پی نخواهد داشت.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره منافقین می فرماید:

یَجِی ءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذوالوجهین دَالِعاً لِسَانُهُ فِی قَفَاهُ وَ آخِرَ مِنْ قُدَّامِهِ یَلْتَهِبَانِ نَاراً حَتَّی یَلْهَبَا جَسَدَهُ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ هَذَا الَّذِی کَانَ فِی الدُّنْیَا ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لسانین یعرف بِذَلِکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ(2)

در روز قیامت منافق را وارد می کنند در حالی که دارای دو چهره است و دو زبان یکی از پشت سرش و دیگری از مقابل و از هر دو زبانش آتش شعله ور است تا بالاخره تمامی وجودش را احاطه می کند سپس به او می گویند این همان کسی است که در دنیا اهل دو چهره و دو زبان بود و به این کیفیت او شناخته می شود.

یا مسلمان باش یا کافر دو رنگی تا بکی***یا مقیم کعبه شو یا ساکن بتخانه باش

یا که در ظاهر فروغی ذکر درویشی مکن***یا که در باطن مرید خسرو فرزانه باش.

ص:769


1- کافی ج1ص48
2- ثواب الاعمال ص 316

پس منشا نفاق سالم نبودن قلب و بیگانگی آن از واقعیات و عدم اعتراف سر وجود به حقایق و معنویات است و تا دل از زنگار کفر و الحاد در مرتبه اول و حسد و بی حیایی وخود بینی و دنیاپرستی در مرتبه دوم پاکیزه نگردد نفاق همچنان وجود دارد و از بین نخواهد رفت.

خداوند تبارک و تعالی چهره زشت منافقون را اینگونه ترسیم می فرماید:

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ (1)

بعضی از مردم می گویند به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم در حالی که ایمان نیاورده اند با خدا و ایمان آورندگان خدعه می کنند و حال آنکه جز خودشان را فریب نمی دهند و نمی فهمند.

در دلهایشان بیماری هست خداوند بر بیماری ایشان بیفزاید و به خاطر دروغ گفتنشان عذابی دردناک دارند.

منافق فقط نمای دینداری به خود می گیرد و تظاهر به دین و اعتقاد می کند در حالی که دروغ میگوید و ادعای خلاف واقع می نماید.

آدم منافق ضعیف النفس و ذلیل است و همین احساس حقارت است که او را به نفاق کشانده است.

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

نِفَاقُ الْمَرْءِ مِنْ ذُلِّ یَجِدُهُ فِی نَفْسِهِ (2)

نفاق آدمی ناشی از حقارت و ذلتی است که در ضمیر خود احساس می کند.

ص:770


1- بقره 8تا10
2- غررالحکم8899

راه شناخت منافق طبق بیان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سه چیز است اگر چه اهل نماز و روزه باشد وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ و خیال کند که مسلمان است.

إذَا ائْتُمِنَ خَانَ وَ إذَا حَدَثَ کذب وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ (1)

1-به او اعتماد کنند ولی خیانت کند. 2-در هنگام سخن گفتن دروغ بگوید. 3-وعده بدهد ولی خلف وعده کند.

امیرمومنان علی علیه السلام می فرمود اگر با این شمشیر به بن بینی مومن بزنم که با من دشمن شود دشمنی نخواهد نمود و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست دارد دوست نخواهد داشت و این برای آن است رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در گذشته فرمود:

یَا عَلِیُّ لَا یبغضک مومن وَ لاَ یحبک مُنَافِقٌ(2)

ای علی مومن با تو دشمن نمی شود و منافق ترا دوست نمی دارد.

و هر آنچه بر سر اسلام و مسلمین از ضرر و زیان از صدر اسلام تا به امروز آمده و همواره از پشت بر پیکره مکتب ما خنجر زده اند از ناحیه منافقین و نفوذی های بی دین بوده است و بی شک این قشر از جامعه بدترین مردم در دنیا و پست ترین مکان را در دوزخ دارند.

إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا (3)

منافقین در پست ترین نقطه جهنم هستند و برای آنان یاوری نخواهی یافت.

ص:771


1- کافی ج2ص2911
2- نهج البلاغه حکم و مواعظ 42
3- نساء 145

نفس

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا(1)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و بالا مبر مرا در میان مردم به درجه ای جز آنکه پائینم آری در پیش خودم به همان مقدار و پیش نیاور برای من عزتی در ظاهر جز آنکه پیش آوری به همان اندازه برایم خواری در باطن در پیش خودم.

تعریف نفس در گفتار بزرگان متفاوت است بعضی آن را عبارت از من وجود می دانند و بعضی به استناد قرآن مجموعه تن و روح می دانند آنجا که درباره قصاص می فرماید:

وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ (2)

در کتاب تورات برای یهودیان نوشتیم که نفس را در مقابل نفس قصاص کنند.

مرحوم محدث قمی رضوان الله علیه از قول شیخ بهائی رحمه الله علیه تعریف نفس را اینگونه بیان می کند حق آنست که نفس جوهری است لطیف و نورانی ادراک کننده جزئیات و کلیات در حالی که در بدن هست و تصرف در آن دارد اما از تغذیه مادی بی نیاز و تحلیل رفتن و یا رشد و نمو بری است و هیچ بعید نیست که چنین موجودی بعد از فنا بدن جاودانه باقی بماند و از ملایمات لذت و از ناملایمات رنج ببرد. (3)

از نکات مهمی که درباره نفس مطرح است اصل وجود نفس جوهریت تجرد و بساطت و اینکه نفس محسوس به حواس نیست و مدرک بالذات است.

درباره اصل وجودش هیچ جای تردید نیست اما چرا جوهر است و عرض نیست چون جوهر مستقلا هست و عرض به تبع جوهر وجود پیدا می کند مانند سیب که جوهر است و سرخی آن عرض است و تخته که جوهر است و میز و شکل هندسی آن عرض است.

ص:772


1- دعای بیستم صحیفه
2- مائده 45
3- سفینه البحار ج2ص603

و چرا مجرد و بسیط است چون اغلب موجودات ترکیب یافته از اجزای مختلف و قابل تجزیه هستند ولی نفس انسان مجرد و بسیط است یعنی تشکیل یافته از اجزای متفرق نیست و بلکه موجودی است دارای خصوصیت وحدت و یکی است و چرا محسوس به حواس نیست؟ به این دلیل که ما با حواس فقط می توانیم اشیاء را حس کنیم و بین حواس ما و مادیات سنخیت هست ولی نفس چون ماده نیست قابل حس و لمس کردن نمی باشد.

و در آخر گفتیم که مدرک بالذات است یعنی برای دانستن محتاج به واسطه نیست یعنی قوه دراکه را در خود دارد گوش و چشم و زبان نمی فهمند چه می کنند ولی نفس می فهمد که چشم و گوش کار خود را درست انجام می دهند یا خیر و بر تمام اعضای بدن احاطه دارد امام سجاد علیه السلام به این ترتیب انسان یعنی نفس در این فراز از دعا این گونه پرداخته که اگر بالا رفتم و ترقی کردم به همان اندازه ترفیع در پیش نفس خویش پائینم آر که گرفتار عجب و خود بزرگ بینی نشوم.

به راستی که نفس موجود عجیبی است که اگر عنانش در اختیار قرار گیرد و ما بر او امیری کنیم آن می شود که امام علیه السلام درخواست می کند ولی اگر رهایش کنیم و به حال خودش واگذاریم ده ها رذیله آن را احاطه می کنند و چنان سرکش و طغیان گر می شود که امید به رام کردنش نخواهد بود.

چرا قرآن می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُم اَنفُسَکُم(1)

ای اهل ایمان بر شما باد که به نفس خویش بپردازید.

پرداختن به نفس تربیت و محافظت از اوست که سر به طغیان نزند.

مولای عارفان امیرمومنان می فرمود:

ص:773


1- مائده 100

الْعَارِفُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا وَ نزهها عَنْ کل مَا یُبْعِدُهَا (1)

عارف کسی است که نفس خود را بشناسد و او را آزاد سازد و از هر چیزی که از او دورش می کند پاکیزه اش بدارد.

بر همین اساس جهاد با نفس جهاد اکبر نامیده شده موسی بن جعفر علیه السلام فرمود پس از خاتمه یکی از جنگ های مسلمین رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سربازان مسلمان را مخاطب قرار داد و فرمود:

مَرْحَباً بِقَوْمٍ قضو الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ عَلَیْهِمُ الْجِهَادُ الاکبر قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الاکبر قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ(2)

خوشا به حال مردمی که جهاد کوچک را پشت سر گذاشته و جهاد بزرگ ایشان باقی مانده عرض کردند ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جهاد بزرگ کدام است؟

فرمود جهاد با نفس.

ای شهان کشتیم ما خصم برون***ماند خصمی زو بتر در اندرون

کشتن این کار عقل و هوش نیست***شیر باطن سخره خرگوش نیست

دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست***کو بدریاها نگردد کم و کاست

هفت دریا را در آشامد هنوز***کم نگردد سوزش آن خلق سوز

عالمی را لقمه کرد و در کشید***معده اش نعره زنان هل من مزید

قَدرَ جَعنا مِن جِهادِ الاَصغریم***با نبی اندر جهاد اکبریم

سهل شیری دان که صفها بشکند***شیر آن را دان که خود را بشکند.

امیرالمومنین علی علیه السلام درباره انسان های وارسته و موفق می فرماید:

ص:774


1- غررالحکم 630
2- معانی الاخبار ص160

مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ (1)

پاداش مجاهدی که در راه خدا کشته می شود از انسان پاکدامن که می تواند گناه کند و برخلاف خواهش نفس خویش عمل می کند و گناه نمی کند بیشتر نیست نزدیک است که شخص پاکدامن فرشته ای از فرشته های الهی گردد.

مولایمان در جای دیگر کابین بهشت را مبارزه با درخواست نفس می دانند:

جِهَادُ النَّفْسِ مَهْرُ الجنه(2)

در همان کتاب و همان ج و صفحه بیان دیگری را از امام امیرالمومنین علیه السلام نقل می کند که بسیار راه گشا و آموزنده است:

النفسُ مَجبولَةٌ علی سُوءِ الأدَبِ ، و العَبدُ مَأمورٌ بِمُلازَمَةِ حُسنِ الأدَبِ ، و النفسُ تَجرِی بطَبعِها فی مَیدانِ المُخالَفَةِ ، و العَبدُ یَجهَدُ بِرَدِّها عن سُوءِ المُطالَبَةِ ، فمتی أطلَقَ عِنانَها فهُو شَریکٌ فی فَسادِها ، و مَن أعانَ نفسَهُ فی هَوی نفسِهِ فقد أشرَکَ نفسَهُ فی قَتلِ نَفسِهِ

جبلی و سرشت نفس آن است که بر سوء ادب برود ولی انسان مامور است که او را ملزم به حسن ادب نماید و نفس به طور طبیعی همواره در مقام مخالفت با واقعیات است ولی انسان سزاوار است که تلاش کند او را از سوء مطالبه بر حذر دارد بنابراین هر کس عنان نفس را رها کند و آن را به حال خود بگذارد خود در فساد نفس شریک و سهیم است و هر کس در بوالهوسی های نفس او را کمک کند بداند که در نابود کردن و قتل خود شریک است.

یک لحظه اگر نفس تو محکوم شود***علم هم انبیات معلوم شود

آن صورت غیبی که جهان طالب اوست***در آینه فهم تو مفهوم شود.

ص:775


1- نهج البلاغه حکم و مواعظ 466
2- مستدرک الوسائل ج2ص270

راه درست این است که هر بار از او لغزش سر زد به تنبیه و عتاب او برآییم و او را به خاطر گناهی که مرتکب شده عقوبت کنیم.

شاید بعضی عمل زشت خود و فریب نفس را توجیه کنند ولی باید بدانند که نفس سرکش سوء استفاده می کند و بنای طغیان می گذارد و به تدریج از اختیار خارج خواهد شد.

از نفس خودم جدایی ام ده یا رب***وز قید خودم رهائی ام ده یا رب

بیگانه ز آشنای خویشم گردان***یعنی به خود آشنائیم ده یا رب

نی از تو حیات جاودان می خواهم***نی عیش و تنعم جهان می خواهم

نی کام دل و راحت جان می خواهم***چیزی که رضای تست آن می خواهم.

نماز

وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکَسَلِ عَنْ عِبَادَتِکَ، وَ لَا الْعَمَی عَنْ سَبِیلِکَ(1)

خدایا به بیحالی در عبادتت و نه به کوری و گمراهی از راهت گرفتارم مکن.

وقتی سخن از عبادت به میان می آید اولین چیزی که به ذهن انسان می رسد نماز است چرا که سر لوحه سایر عبادات و سلامت و یا نقض آن تاثیر گذار در سایر عبادات است.

حافِظُوا عَلیَ الصَّلواتِ (2) بر نمازها محافظت داشته باشید.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود:

اوصیکم بالصلاه حِفْظِهَا فَإِنَّهَا خَیْرُ الْعَمَلِ وَ هِیَ عَمُودُ دینکم(3)

شما را به نماز و مواظبت بر آن سفارش می کنم زیرا که نماز بهترین کار است و ستون دین است.

نماز را باید با نشاط و از سر ذوق و شوق خواند تنبلی و کسالت در آن نباشد کسی که طعم شیرین مناجات و گفت و گوی با پروردگار را چشیده باشد هیچ گاه از انجام نماز

ص:776


1- دعای بیستم صحیفه
2- بقره 238
3- بحار ج82ص219

اظهار خستگی و بی حالی نمی کند بلکه وقت نماز را انتظار می کشد و به عنوان استقبال این فریضه الهی به انجام نافله و دعا و تلاوت قرآن می پردازد تا در اول وقت و وقت فضیلت نماز را به جا آورد. و انجام آن را مقدم بر تمام کارهای خویش قرار می دهد. رفتار بزرگترها در خانه و مسئولین حکومت اسلامی در محافل و مجامع عمومی در اهمیت دادن به نماز و خواندن آن در وقت فضیلتش الگو و اسوه دیگران خواهد بود ولی متاسفانه گاهی رعایت این واقعیت نمی شود و تاثیر سوء ش را در جامعه مشاهده می کنیم.

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (1)

وای بر نمازگزاران همانان که از نمازشان غافلند.

در تفسیر آیه فوق امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید:

لَیْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَیَّ اللَّه عزوجل مِنْ الصلاه فَلاَ یشغلنکم عَنْ أَوْقَاتِهَا شیی مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا فَإِنَّ اللَّهَ عزوجل ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ یَعْنِی أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا(2)

هیچ کاری نزد خدای عزوجل محبوبتر از نماز نیست پس مبادا چیزی از امور دنیا شما را از اوقات نماز باز دارد زیرا خدای عزوجل مردمانی را نکوهیده فرموده است همانان که از نمازشان غافلند یعنی از اوقات نماز غافلند و به آن اهمیتی نمی دهند.

مومنین باید همه کارهایشان روی نظم باشد خوردن و خوابیدن سفر کردن و تفریح و هر کاری که به عهده گرفته اند و سرانجام خواندن نماز بی نظمی در تمامی موارد ذکر شده ناپسند است خصوصا در نماز.

امام رضا علیه السلام برای استقبال از برخی علویان رفت در این هنگام وقت نماز رسید حضرت راه خود را به طرف محل دیگری ادامه داد و زیر صخره ای فرود آمد و به یکی

ص:777


1- ماعون 54
2- خصال ص621

از یاران فرمود اذان بگو عرض کرد منتظر می مانیم تا یارانمان هم به ما ملحق شوند. حضرت فرمود خدا تو را بیامرزد هرگز نمازت را بدون علت از اول وقت به تاخیر مینداز همیشه رعایت اول وقت را بکن پس من اذان گفتم و نماز خواندیم.(1)

امام صادق علیه السلام می فرمود:

فَضْلُ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلِیِّ الْأُخَرِ کفضل الاخره عَلِیُّ الدُّنْیَا (2)

فضیلت اول وقت نماز بر آخر وقت همچون فضیلت آخرت بر دنیاست.

همان بزرگوار فرمود:

لِفَضْلِ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلِیِّ الْأُخَرِ خَیْرٌ للمومن مِنْ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ (3)

فضیلت نماز در اول وقت بر آخر آن برای مومن از دارایی و فرزندش بهتر است

مقید بودن به نماز اول وقت معیار ایمان و اعتقاد مومن است برای شناخت درجه تدین افراد باید دید چه اندازه به نماز اول وقت اهمیت می دهند و چه اندازه به طور کلی از نمازهای یومیه خویش محافظت می نمایند.

این بیان رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم است:

حَسَبُ الرَّجُلِ مِنْ دَیْنِهِ کثره مُحَافَظَتِهِ عَلِیِّ أَقَامَهُ الصَّلَوَاتِ(4)

در دینداری مرد همین بس که برگزاردن نمازها مواظبت کند.

در حال خواب آلودگی مگر در مواقعی که نماز نزدیک به قضا شدن است نماز نخوانید که منع شده حتما مقداری استراحت کنید بعد با نشاط و تازگی به نماز بایستید.

مولایمان علی علیه السلام می فرمود هرگاه در حال نماز خواب بر تو غلبه کرد نماز را قطع کن و بخواب زیرا در چنان حالی نمی دانی که خودت را دعا می کنی یا نفرین. (5)

ص:778


1- بحار ج83ص21
2- ثواب الاعمال 58
3- بحار ج82ص359
4- تنبیه الخواطر ج2ص122
5- بحار ج84ص283

در حدیث معراج آمده است ای احمد از سه بنده در شگفتم 1-بنده ای که به نماز می ایستد ومی داند دست به سوی چه کسی بر می دارد و در برابر چه کسی ایستاده است اما خواب آلوده است (1)

بعضی می پرسند که چه کنیم که نماز ما مورد قبول حق تعالی قرار گیرد؟ شک نیست که باید شرایط قبولی را آماده و موانع قبولی را برطرف سازیم.

اما شرایط قبول شدن نماز:

اولین موضوعی که در روایات مطرح شده پرهیزکاری از گناه و تقوا پیشه کردن است خداوند از آدم بی تقوا و ناپاک هیچ عملی را قبول نمی کند و به ویژه نماز را که در صدر همه کارهای خوب و پسندیده قرار دارد.

إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (2) خداوند عمل را از اهل تقوا می پذیرد.

باید مظلمه و حق الناس را پرداخت کرد تا نماز قبول افتد پس تا زمانی که رد مظالم داده نشده و حق مردم به آنها پرداخت نگردیده منتظر قبولی نماز نباشیم.

آب وضو محل وضو لباس نماز و مکان نماز باید غصبی نباشد که در صورت رعایت نکردن شرایط ذکر شده نماز قبول نمی شود.

نکته مهم شرط ولایت عترت وائمه طاهرین علیهم السلام است. وقتی از امام زین العابدین علیه السلام از سبب قبولی نماز پرسیده می شود؟ می فرماید

وَلَا یتنا وَ البراءه مِنْ أَعْدَائِنَا(3)

دوستی و ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما.

و شرط مهم دیگر حضور قلب در نماز است که عدم توجه در نماز یعنی غفلت از اینکه در برابر چه کسی ایستاده ایم و او را ستایش می کنیم و در نماز هم مشغول به دنیا باشیم نماز قبول نمی شود.

ص:779


1- همان مدرک
2- مائده 27
3- مناقب ابن شهر آشوب ج4ص131

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

لَا یَقْبَلُ اللَّهُ صَلَّاهُ عَبْدِ لَا یَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ (1)

خداوند نماز بنده ای را که دلش با بدنش حضور ندارد نمی پذیرد.

موانع هم عبارت است از: 1-نافرمانی و آزردن پدر و مادر 2-غیبت مرد و زن مومن را کردن تا چهل روز نماز قبول نمی شود مگر از شخصی که غیبتش را کرد بخواهد که او را ببخشد. 3-شرب خمر البته در روایات موارد دیگری نیز نقل شده که باید اهل تحقیق به آنها مراجعه کنند.

در پایان این بحث روایتی را که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده بیشتر دقت کنید تا انشاء الله همگان نماز مقبول الهی را به جا آوریم.

مِنْ صُلِّیَ رکعتین وَ لَمْ یَحْدُثْ فِیهَا نَفْسَهُ بشیی مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ(2)

هر که دو رکعت نماز بگذارد و در آن دو رکعت به هیچ امری از امور دنیا فکر نکند خداوند گناهانش را می آمرزد.

نور

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی الرَّغْبَةَ فِی الْعَمَلِ لَکَ لِآخِرَتِی حَتَّی أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِی، ......وَ هَبْ لِی نُوراً أَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ، وَ أَهْتَدِی بِهِ فِی الظُّلُمَاتِ، وَ أَسْتَضِی ءُ بِهِ مِنَ الشَّکِّ وَ الشُّبُهَاتِ (3)

خدایا بر محمد و ال او درود فرست و برای آخرتم میل به انجام کارها برای خوشنودی ات نصیبم فرما تا از روی صدق و صمیم قلب تو را بندگی کنم ..... الها به من نوری عطا

ص:780


1- محاسن برقی ج1ص406
2- بحار ج41ص18
3- دعای بیست و دوم صحیفه

کن تا بتوانم بین مردم زندگی کنم و به وسیله آن از تاریکی ها رهایی یابم و در پرتو آن اسیر شک و تردید نگردم.

از آنجا خداوند تبارک و تعالی کل نور است و خالق نور چه از نوع مادی و چه از نوع معنوی اش چنانکه می فرماید:

اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ(1) خدا نور آسمان ها و زمین است.

پس چه بهتر از کل نور درخواست نور کنیم آن هم نوری که چراغ زندگی ما باشد و ما را از گمراهی ها رهایی بخشد و از شک و شبهه بیرون آورد.

و این تنها درخواست ما نیست بلکه انبیاء و اولیای الهی از پروردگار متعال می خواستند که از مرکز نور یعنی وجود خداوند تبارک و تعالی به آنها افاضه نور شود.

رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

أکثَرُ دُعائی و دُعاءِ الأنبیاء قَبلی بعَرفَةَ: لا إلهَ إلاّ اللّه ُ وحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، لَهُ المُلکُ و لَهُ الحَمدُ ، یُحیی و یُمیتُ ، و هُو علی کُلِّ شیءٍ قَدیرٌ ، اللّهُمّ اجعَلْ فی سَمعی نُورا ، و فی بَصَری نُورا ، و فی قَلبی نُورا ، اللّهُمّ اشرَحْ لی صَدری ، و یَسِّرْ لی أمری ، و أعُوذُ بکَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ و تَشَتُّتِ الاُمورِ (2)

بیشترین دعای من و پیامبران پیش از من در عرفه این بوده و هست معبودی جز خدا نیست یگانه است و بی نیاز پادشاهی و ستایش یکسره از آن اوست زنده می کند و می میراند و او بر هر چیزی تواناست بار خدایا در گوش من نوری قرار ده و در دیده ام نوری و در دلم نوری. بار خدایا سینه ام را فراخ گردان و کارم را آسان ساز و از وسوسه های سینه ها و پراکندگی کارها به تو پناه می برم.

ص:781


1- نور 35
2- تفسیر در المنثور سیوطی ج1ص548

پس از دعا از گاه الهی البته کارهایی نیز وجود دارد که نور زا و نور آفرین است مثل نماز در تاریکی شب و روزه از روی اخلاص و خدمت به خلق خدا بدون منت چنانکه از مضامین روایات چنین استفاده هایی می شود.

امام صادق علیه السلام در یک حدیث طولانی به عبدالله بن جندب از جمله نکاتی که اشاره فرمودند این بود که خداوند در یکی از وحی های خود فرمود:

من نماز را از کسی می پذیرم که در برابر من افتادگی کند و به خاطر من از خواهش های نفس بگذرد و روز خود را با یاد من بگذارند و بر آفریدگان من بزرگی نفروشد و گرسنه را سیر کند و برهنه را بپوشاند و بر گرفتار و مصیبت زده رحم آورد و غریب را پناه دهد.

فذلک یُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ أَجْعَلُ لَهُ فِی الظلمه نُوراً (1)

چنین کسی نورش چون خورشید می تابد برایش در تاریکی نوری قرار می دهم.

همان بزرگوار فرمود:

طَلَبْتُ نُورَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِی التفکر وَ البکاء وَ طَلَبْتُ الْجَوَازَ عَلِیِّ الصِّرَاطِ فَوَجَدْتُهُ فِی الصَّدَقَهْ وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ فِی صَلَّاهُ اللَّیْلِ (2)

نور دل را جستجو کردم و آن را در اندیشیدن و چشم گریان یافتم و گذر از صراط را جستم و آن را صدقه دادن پیدا کردم و نورانیت چهره را جستجو نمودم و آن را در نماز شب یافتم.

مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم عرض کرد من دوست دارم در روز قیامت با نور و روشنایی وارد محشر شوم؟ فرمود:

لَا تَظْلِمُ أَحَداً تُحْشَرُ یَوْمَ القیامه فِی النُّورِ(3)

به هیچ کس ظلم نکن تا در روز قیامت در نور و روشنایی محشور شوی.

آیات 12 و 13 سوره مبارکه حدید قابل تدبر بیشتر در همین زمینه است:

ص:782


1- تحف العقول ص306
2- مستدرک الوسائل ج12ص173
3- کنزالعمال 44154

یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا

می بینی که مردان و زنان با ایمان نورشان از پیش رو و سمت راست و چپ آنها حرکت می کند گفته می شود که امروز مژده باد بر شما بهشتی که نهرها از زیر درختانش روان است و برای همیشه در آن می مانید. که این است رستگاری بزرگ روزی که مردان و زنان منافق به اهل ایمان می گویند نظری به ما کنید تا از نور شما اقتباس کنیم گفته می شود برگردید به پشت سر خودو کسب نور کنید. یعنی این نور ما از اعمال دنیایمان می باشد شما نیز اگر می توانید به دنیا برگردید و کسب نور کنید که البته چنین چیزی محال خواهد بود.

ص:783

حرف و

والدین

وَ اجْعَلْ طَاعَتِی لِوَالِدَیَّ وَ بِرِّی بِهِمَا أَقَرَّ لِعَیْنِی مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَانِ، وَ أَثْلَجَ لِصَدْرِی مِنْ شَرْبَةِ الظَّمْآنِ حَتَّی أُوثِرَ عَلَی هَوَایَ هَوَاهُمَا، وَ أُقَدِّمَ عَلَی رِضَایَ رِضَاهُمَا

خدایا اطاعت از پدر و مادر و نیکی به ایشان را در نظرم از خواب شیرین خوشتر و از سیراب شدن تشنه گواراتر گردان تا خواسته آنها را بر خواسته های خویش مقدم قرار دهم و خشنودی ایشان را بر خشنودی خویش برگزینیم.

اللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِی، وَ أَطِبْ لَهُمَا کَلَامِی، وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِیکَتِی، وَ اعْطِفْ عَلَیْهِمَا قَلْبِی، وَ صَیِّرْنِی بِهِمَا رَفِیقاً، وَ عَلَیْهِمَا شَفِیقاً

پروردگارا یاری ام کن تا صدایم را در برابرشان آهسته و سخنم را پاکیزه و برخوردم را ملایم نمایم و دلم را نسبت به ایشان عطوف و مهربان کن و مرا با آنها رفیق و شفیق و دلسوز فرما.

اللَّهُمَّ اشْکُرْ لَهُمَا تَرْبِیَتِی، وَ أَثِبْهُمَا عَلَی تَکْرِمَتِی، وَ احْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنِّی فِی صِغَرِی

خدایا به خاطر زحماتی که در تربیتم کشیدند و مرا تکریم نمودند اجر و پاداش عنایت کن و همان طور که در کودکی در حفظ و حراست من کوشیدند تو آنها را نیز حفظ فرما.

اللَّهُمَّ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَهُمَا فِی أَدْبَارِ صَلَوَاتِی، وَ فِی إِنًی مِنْ آنَاءِ لَیْلِی، وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِی

خدایا در تعقیب نمازهایم و در اوقات شب و در هر ساعتی از ساعات روزم یاد و ذکرشان را از دل و زبانم مبر.

ص:784

اللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِیَّ، وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُکَ لِی فَشَفِّعْنِی فِیهِمَا حَتَّی نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِکَ فِی دَارِ کَرَامَتِکَ وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَ الْمَنِّ الْقَدِیمِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ(1)

خدایا اگر آنها را زودتر از من بخشیدی شفاعتشان را درباره من بپذیر و اگر مرا زودتر از آنها بخشیدی مرا شفیع ایشان قرار ده تا همراه پدر و مادرم در جوار رافت و کرم و مغفرت و رحمتت قرار گیرم زیرا که تو صاحب فضل بزرگ و نعمت دیرینه ای و تو هستی مهربانترین مهربانان.

ملاحظه فرمودید دیدگاه وجود نازنین امام زین العابدین علیه السلام درباره پدر و مادر چقدر لطیف و زیباست و از منظر آن بزرگوار والدین در چه جایگاهی قرار دارند و اگر ما باشیم و دعای بیست و چهارم صحیفه امام سجاد علیه السلام برای تشخیص تکلیف و رسالتمان درباره حقوق والدین کافی است و جایی باقی نمانده که حضرت به آن اشاره نکرده باشند. خداوند تبارک و تعالی رتبه و مقام والدین را آنقدر بالا برده که بعد از پرستش خود احسان بر آنها را حکم قطعی خویش بیان می فرماید:

وَقَضَی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا (2)

و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.

از کلمه قَضی یعنی حکم قطعی خداوند استنباط می شود پدر و مادر در هر شرایطی که باشند واجب الاحسان هستند و کسی نباید به خاطر بد اخلاقی و یا اختلافات عقیدتی و رفتاری درست از احسان و نیکی بردارد و باید به هر نحو ممکن حتی اگر غیر مسلمان و فاجر باشند به ایشان محبت کرد.

امام رضا علیه السلام می فرمود:

ص:785


1- دعای بیست و چهارم صحیفه
2- اسراء23

بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَاجِبٌ فَإِنْ کانا مُشرِکَینِ

نیکی به پدر و مادر واجب است اگر چه مشرک باشند ولی اگر پدر و مادر از ما درخواست گناه کنند و یا از ما بخواهند که دست از عقاید صحیح خویش برداریم اطاعتشان واجب نیست. همان طور که در دنباله روایت امام رضا علیه السلام آمده:

وَلَا طاعه لَهُمَا فس معصیه الْخَالِقِ(1)

ولی در چیزی که نافرمانی خداوند است نباید از آنان اطاعت کرد.

همان که در متن آیه شریفه آمده:

وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلَی أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا(2)

و اگر پدر و مادر تلاش کردند تو چیزی را شریک من قرار دهی که از آن آگاهی نداری از آنان اطاعت مکن با آن دو در دنیا رفتار شایسته داشته باش.

جالب است که در عین حال خداوند در پایان می فرماید حتی با پدر و مادر مشرک در دنیا رفتار خوب داشته باش.

یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ .....(3)

از تو سوال می کنند چه چیز را انفاق کنند؟ بگو هر خیری را انفاق می ک نید برای پدر و مادر و خویشاوندان.... خداوند قبل از هر طایفه و گروهی نام از پدر و مادر را می برد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

ص:786


1- بحار ج74ص71
2- لقمان 15
3- بقره 215

أَنْ موسی بْنِ عِمْرَانَ قَالَ یَا رَبِّ أَیْنَ صَدِیقِی فُلَانٌ الشَّهِیدُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَیْ فِی النَّارِ قَالَ أَلَیْسَ قَدْ وُعِدْتُ الشُّهَدَاءَ الجنه قَالَ بَلِیَ وَ لکن کان مِصْرًا عَلِیِّ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ أَنَا لَا أَقْبَلُ مَعَ الْعُقُوقِ عَمَلًا (1)

موسی بن عمران به پروردگار عرض کرد آن رفیق من که شهید شد حالش چگونه است؟

خطاب رسید او در جهنم است عرض کرد پروردگارا مگر شهید را وعده بهشت نداده ای فرمود چرا ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر و من عمل کسی را که بر پدر و مادر ستم روا دارد قبول نمی کنم.

در عوض احسان و اطاعت پدر و مادر در غیر معصیت خدا آنچنان کارساز و نور آفرین است که مثل پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را مشتاق دیدار شخص محسن و خدمتگذار والدین می کند.

اویس شتربانی می کرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را می داد یک روز از مادر اجازه خواست که برای دیدار و ملاقات با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به مدینه رود مادرش گفت اجازه می دهم به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی اویس حرکت کرد وقتی به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رسید اتفاقا آن بزرگوار تشریف نداشتند ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف پیامبر را ندیده مراجعت کرد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به خانه آمدند. پرسیدند این نور کیست که در این خانه تابیده گفتند شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و بازگشت فرمود آری اویس در خانه ما این نور را هدیه گذاشت و رفت آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره اش فرمود:

یَفُوحُ رَوَائِحَ الجنه مِنْ قَبْلَ الْقَرْنُ وَ اشوقاه الیک یَا أُوَیْسُ الْقَرْنِ(2)

نسیم بهشت از جانب یمن و قرن می وزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی.

جهان کودکی را کند ارجمند***ز پستی رساند به جای بلند.

ص:787


1- لباب الالباب راوندی ص 302
2- منتهی الامال ج1ص142

که نیک احترام پدر داشته***پدر را ز جان دوست تر داشته

برو ای پسر قدر مادر بدان***که مادر بود مهربانتر از آن

اگر قدر مادر نداند پسر***به سختی برد روزگاری بسر

عمار بن حیان گوید به امام صادق علیه السلام خبر دادم از محبت ها و نیکی های فرزندم اسماعیل نسبت به خودم امام علیه السلام فرمود من فرزندت را دوست میداشتم اینک دوستی من به وی بیشتر گشت. (1)

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ (2)

پروردگارا در روز برپایی حساب من و پدر و مادرم و مومنین را مشمول بخشش خود قرار ده.

وصیت

یَا اللَّهُ الَّذِی لَا یَخْفَی عَلَیْهِ شَیْ ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ، .......سُبْحَانَکَ قَضَیْتَ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِکَ الْمَوْتَ مَنْ وَحَّدَکَ وَ مَنْ کَفَرَ بِکَ، وَ کُلٌّ ذَائِقُ الْمَوْتِ، وَ کُلٌّ صَائِرٌ إِلَیْکَ، ......فَإِلَیْکَ أَفِرُّ، و مِنْکَ أَخَافُ، وَ بِکَ أَسْتَغِیثُ، وَ إِیَّاکَ أَرْجُو، وَ لَکَ أَدْعُو، .......وَ عَلَی جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَتَّکِلُ(3)

ای خدایی که هیچ چیز در زمین و آسمان از دیدش پنهان نیست.....منزهی تو حکم قطعی مرگ را برای جمیع مخلوقات اراده کرده ای چه تو را یکتا بدانند و چه به تو کافر باشند و همگی مزه مرگ را خواهند چشید و همگی یکسره به سویت باز گردند..... خدایا به سویت فرار می کنم و از تو می ترسم و به تو استغاثه می نمایم و به تو امیدوارم و تو را می خوانم...... و بر جود و کرمت توکل می جویم.

ص:788


1- کافی ج1ص161
2- ابراهیم 41
3- دعای پنجاه و دوم صحیفه

کسی وصیت می کند که مرگ را چون امام زین العابدین علیه السلام باور دارد و می داند چه بخواهد و یا نخواهد روزی پرونده اش بسته می شود و مزه مرگ را خواهد چشید.

کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ (1)

بر شما نوشته شده وقتی یکی از شما را مرگ نزدیک شد اگر ثروتی دارد برای پدر و مادر و خویشان خود به نیکی و احسان به آنان وصیت کند که این کار سزاوار اهل تقواست.

و در آیه بعد توضیح می دهد که اگر وصی و یا بازماندگان برخلاف وصیت موصی و وصیت کننده عمل کنند گناهش به گردن تغییر دهندگان وصیت است.

فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

و هرگاه کسی بعد از انکه وصیت را شنید تغییر دهد گناهش بر گردن تغییر دهندگان است زیرا که او پروردگار شنوا و آگاه است.

بعضی از افراد ملتزم دانستن خود در امر وصیت را کار دشوار و ترسناک می دانند و شاید فکر کنند از چیزی به نام وصیتنامه بنویسند و حق ثلث خود را تشریح کنند و امثال آن. مرگشان فرا می رسد و زودتر می میرند. در حالی سخت اشتباه میکنند زیرا که اجل و پایان عمر با اراده باری تعالی واقع می شود و عمل انسان هیچ دخالتی در آن ندارد بلکه یک نوع تعهد و انجام تکلیف است.

آنهایی که بدون وصیت می میرند حق ثلث ندارند و اگر فرزند نابالغ و صغیر داشته باشند کار را برای اطرافیان خویش دشوار می کنند.

از آیه این طور استنباط می شود که وصیت الزامی است همان طور که درباره روزه ماه مبارک رمضان می فرماید:

ص:789


1- بقره 180

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ (1)

و یا درباره قصاص می فرماید

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَی (2)

پس جای هیچ تردید و ابهامی وجود ندارد که هر مسلمان و مومن باید وصیتنامه داشته باشند ووضع پس از مرگ خود را روشن کند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

الوصیه حَقٌّ عَلَیَّ کل مُسْلِمٍ (3)

وصیت کردن وظیفه هر مسلمانی است.

همان بزرگوار فرمود:

الْمَحْرُومَ مَنْ حُرِمَ الوصیه (4)

محروم از رحمت خدا کسی است که از وصیت کردن محروم شود.

و نیز فرمود:

مَا حَقُّ أَمْرِی مُسْلِمٍ لَهُ شیی یُرِیدُ أَنْ یُوصِیَ فِیهِ یَبِیتُ لَیْلَتَیْنِ إلَّا وَصِیَّتِهِ مکتوبه عِنْدَهُ(5)

مسلمانی که مالی دارد و می خواهد در آن وصیت کند حق ندارد دو شب را سپری کند مگر این که وصیتش نوشته شده نزد او باشد.

خوب است ترکیب وصیتنامه اینگونه باشد بعد از اقرار به وحدانیت پروردگار و نبوت خاصه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و خلافت بلافضل امیرالمومنین علی علیه السلام و ائمه معصومین علیهم السلام بعد از او و اعتراف به اینکه مرگ قیامت حساب و رسیدگی به اعمال و بهشت و دوزخ حق است نوشته شود که اینجانب (بامشخصات اسم و فامیل) فلان شخص را وصی خود نمودم که به وصیت های من عمل کند. محل دفن مراسم بعد از مرگ به طور متعارف

ص:790


1- بقره 183
2- بقره 178
3- وسایل الشیعه ج13ص352
4- کنزالعمال 46051
5- همان مدرک

دور از گناه و اسراف انجام گیرد به دفتر بدی هایم مراجعه شود و دیونم پرداخت گردد.

چند سال نماز و چند ماه روزه برایم استیجاری بگیرند خمس و شوه نپرداخته ام پرداخت شود در صورت مستطع بودن و نرفتن به حج یک حج کامل تمتع برایم بگیرند. مقداری از ثلثم را رد مظالم دهند و بقیه ثلث را در امور خیریه البته هر آنچه موردنظر موصی است مکتوب شده و یک فرد به عنوان ناظر بر اجرای درست وصیت گزینش شود و اگر فرزند نابالغ و صغیر دارد فردی را هم قیم بر صغیر و یا صغار قرار دهد.

بار دیگر در پایان این بحث به روایت و کلام نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمومنین علیه السلام دقت کنید که فرمودند:

إلَّا ضِرَارَ فِی الوصیه مِنْ الکبائر (1)

ضرر زدن به وارث در وصیت از گناهان کبیره است.

الْحَیْفُ فِی الوصیه مِنْ الکبائر(2)

ستم و حق کشی در وصیت از گناهان کبیره است.

وقار

وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَی حُسْنِ الذِّکْرِ(3)

خدایا پا برجایم کن تا پاسخ دهم خیانت کسی را که به من خیانت کرده به خیرخواهی و پاداش دهم کسی که ترک مرا کرده به نیکی و عوض دهم کسی که محرومم نموده به بذل و بخشش و مکافات کنم هر که پیوندش را از من بریده به پیوستگی و مخالفت کنم با هر که پشت سرم بد گوید به اینکه به خوبی یادش کنم.

ص:791


1- کنزالعمال 46069
2- من لا یحضر الفقیه ج4ص184
3- دعای بیستم صحیفه

از مجموعه مطالب فوق یک حقیقت به دست می آید و آن هم وقار مومن است مومن آرامش و سکینه خود را در برابر زشتی ها و بدی های دیگران نسبت خود از دست نمی دهد و بلکه در مقام پاسخ زیبا و خیر است.

به این دو آیه شریفه سوره مبارکه فرقان توجه کنید و وقار مومن را ملاحظه فرمایید.

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (1)

و بندگان خدای رحمان آنانی هستند که بی تکبر روی زمین راه می روند و اگر نادانان چیزی به آنها بگویند در جواب سلام می گویند.

وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا (2)

همان هایی که به ناحق شهادت ندهند و هرگاه با کار زشتی روبرو شوند از خود بزرگواری نشان می دهند.

هیچ گاه برخوردهای تند و بد دیگران احساسات مومن را تحریک نمی کند و مانع از استقامت و انجام وظیفه او نمی شود. و از گفته های مخالفین و آزار زبانی و عملی آنان کوچکترین ضعف و سستی در ادامه مسیر و حرکت به سوی کمال از خود نشان نمی دهد و با کمال خلوص متوجه وظیفه شرعی و الهی خویش بوده و با وقار تمام با مسایل روبرو می گردد. آری کی کوه را دریابد تند باد طوفان های سهمگین و هجوم دشمنان مومن را از پای در نمی آورد بلکه با صبر و حوصله می ایستد و حفظ ایمان می کند.

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند***و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.

امام صادق علیه السلام می فرماید هنگامی که بین دو نفر جنگ و نزاع رخ می دهد دو فرشته نزول می کنند و به یکی از طرفین دعوا که بدگویی و ناسزاگویی کرده می گویند گفتی و گفتی و خود سزاوار و لایق هستی آنچه را که گفتی و به زودی سزای گفته های خویش را

ص:792


1- فرقان 63
2- فرقان 72

خواهی دید و خطاب به شخص حلیم و بردبار می گویند صبر کردی وحلم به خرج دادی به زودی خداوند تو را مشمول غفران و رحمت خویش قرار خواهد داد البته به شرط آن که همین طور حلیم و وقور باشی. (1)

یکی از نشانه های وقار مومن حفظ نفس و زبان از چیزی که حکایت از شکایت از خداوند کند به خصوص در مواقعی که مصیبت ها به او روی می آورند اینجاست که مومن متانت خودرا حفظ می کند و چیزی نمی گوید که از مقام و منزلت اش بکاهد.

حضرت سید الشهدا اباعبد الله الحسین علیه السلام در هنگام وداع با خاندان مصیبت دیده که ده ها داغ وشهادت را با چشم خویش ملاحظه کرده بودند چنین فرمود:

اِستعدّوا للبلاءِ، واعلمُوا أنَّ اللهَ تعالَی حامیکُمْ وحافِظُکُمْ، وسیُنجیْکُم مِنْ شرِّ الأعداءِ، ویَجْعلُ عاقِبةَ أمرِکُم إلی خَیرٍ، ویعذِّبُ عَدوَّکُم بأنواعِ العذابِ، ویعوّضُکُم من البَلیَّةِ بأنواعِ النِّعمِ والکرامةِ، فلا تَشُکُّوا، ولا تقولُوا بأَلسنَتِکُم ما یُنقِصُ مِنْ قَدرِکُم(2)

برای بلا ومصیبت آماده باشید بدانید که خداوند حامی و نگهبان شماست و بزودی شما را از شر دشمنان نجات خواهد داد خدا آینده کارتان را به خیر و نیکی مبدل خواهد ساخت و دشمنانتان را به انواع عذاب معذب می سازد.

در برابر این گرفتاری ها و مصیبت ها انواع نعمت ها و کرامت ها را نصیبتان خواهد کرد.

پس زبان به شکایت نگشایید و آنچه که از قدر و منزلت شما می کاهد بر زبان نیاورید.

مومن اهل جزع و فزع نیست گاه دیده شده بعضی به خاطر از دست دادن ثروت دنیا و یا عزیزانشان چنان حرکات غیر موجه دارند که جلب توجه همه را کرده و گاهی عباراتی می گویند که درجه منزلت و ارزش آنها را پایین می آورد و با بی تابی هایشان وقار خود را می شکنند.

امام باقر علیه السلام می فرمود:

ص:793


1- اصول کافی ج2ص113
2- نهج الشهاده ص223

مَنْ صَبَرَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ حمدالله عِنْدَ المصیبته فَقَدْ رَضِیَ بِمَا صَنَعَ اللَّهُ وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَیَّ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذلک جُرِیَ عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ ذَمِیمٌ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ(1)

هر کس صبر را پیشه خود کند و در هنگام وقوع مصیبت بگوید انا لله و انا الیه راجعون و حمد و سپاس پروردگار را نماید به تحقیق به آنچه که خداوند برایش خواسته رضایت داده و پاداشش با باری تعالی است و هر کس چنین نکند قضای الهی بر او جاری خواهد شد در حالی که مورد مذمت واقع شده و اجرش نیز ضایع خواهد شد.

ولایت

رَبِّ صَلِّ عَلَی أَطَایِبِ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِکَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِکَ، وَ حَفَظَةَ دِینِکَ، وَ خُلَفَاءَکَ فِی أَرْضِکَ، وَ حُجَجَکَ عَلَی عِبَادِکَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِیراً بِإِرَادَتِکَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِیلَةَ إِلَیْکَ، ......اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ، وَ مَنَاراً فِی بِلَادِکَ ........فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِینَ، وَ کَهْفُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّکِینَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِینَ(2)

بار الها بر پاکیزگان اهل پیامبر همان هایی که برای اجرای فرامینت برگزیدی درود فرست همان هایی که گنجینه های علمت و حافظان دینت و جانشینان روی زمینت و حجت ها برای بندگانت قرار دادی همان هایی که به اراده خودت از هر ناپاکی و پلیدی پاکشان فرمودی و ایشان را وسیله ای برای ارتباط باخودت گردانیدی ..... الها دینت را در هر زمان به توسط امامی که برای بندگانت علامت و در شهرها نشانه بوده اند برپا داشتی.... امامی که حافظ پناهندگان و پناه اهل ایمان و ریسمان اهل توسل و بهاء جهانیان است.

ص:794


1- بحار ج71ص96
2- دعای چهل و هفتم صحیفه

امامان معصوم علیهم السلام خازنان علم خدا و حافظان دین او و جانشینان پروردگار بر روی زمین هستند آنان حجت خدا و محل توسل متوسلین و کسانی هستند که آیه تطهیر در شانشان نازل شده است.

إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (1)

در ذیل آیه به طور متواتر روایاتی از شیعه و سنی نقل شد که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

نَزَلَتْ هَذِهِ الایه فِی خُمُسِهِ فِی وَ فِی عَلِیٍّ وَ فاطمه وَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ (2)

این آیه در شان پنج نفر نازل شده درباره من و علی و فاطمه و حسن و حسین.

امام معصوم علیه السلام طبق فرمایش امام سجاد علیه السلام عَصَمَهُ اللَّائِذِینَ کهف الْمُومِنِینَ وَ عروه المُتَمَسِّکینَ است.

ولایت آن سروران سرمایه دنیا و آخرت ماست و اسلام منهای ولایت آن بزرگواران یعنی هیچ چرا که نقش آنان در هدایت بشر و ارادت و قبول ولایتشان جهت پذیرش اعمال حرف اول را می زند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

یَا عَلِیُّ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِی قَوْمِهِ وَ کان لَهُ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مُدَّ فِی عُمُرِهِ حتی حَجَّ أَلْفَ عَامٍ عَلِیِّ قَدَمَیْهِ ثُمَّ قُتِلَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ مَظْلُوماً ثُمَّ لَمْ یوالک یَا عَلِیُّ لَمْ یَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَ لَمْ یَدْخُلْهَا(3)

یا علی اگر انسانی عبادت پروردگار را به اندازه نوح پیامبر بنماید و به اندازه کوه احد طلا در راه خدا بدهد و آن قدر عمر کند که هزار بار پای پیاده به حج برود و در پایان هم بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود ولی تو را دوست نداشته باشد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و وی را به بهشت راه نخواهند داد.

ص:795


1- احزاب 33
2- درالمنثور سیوطی ج5ص198
3- مناقب خوارزمی ص 28

بدون تردید ولایت علی علیه السلام و فرزندان معصومش سرمایه سعادت دنیا و آخرتمان به حساب می آیند به این دلیل که امامت باطن نبوت و نبوت وابسته به توحید است و موضوع ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و تثبیت آن در آن حد اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش فرمود:

وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (1)

اگر آن مطلب را یعنی نصب خلافت بلافصل علی علیه السلام به مردم را نرسانی تبلیغ رسالت و ادای وظیفه نکرده ای.

بنابراین ولایت و امامت از لوازم نبوت بلکه تتمیم مقام نبوت و از اصول دین و ایمان محسوب می شود که معرفت آن مانند معرفت نبوت واجب است.

دوستداران اهل بیت علیهم السلام ارتباط دایمی با صاحبان ولایت یعنی محمد و آل محمد علیهم السلام دارند و این ارتباط را به شکل های مختلف به آن بزرگواران برقرار می کنند گاهی در لباس دعا و توسل که بحمدالله در میان شیعیان با مضامین و عبارات بسیار بلند و ارزشمند موجود است و جالب اینجاست که اغلب ادعیه جهت توسل به اهل بیت علیهم السلام از همان ذوات مقدسه برای ما نقل شده و در دسترس ما قرار گرفته است.

ابوالحسن بن ابی البغل می گوید امام عصر حجه ابن الحسن علیه السلام به من فرمود: أَیْنَ أَنْتَ مِنْ دُعَاءِ الْفَرَجِ اگر گرفتاری چرا دعای فرج را نمی دانی؟ پرسیدم آن دعا چگونه است؟ فرمود دو رکعت نماز می خوانی آنگاه این دعا را تلاوت می کنی: یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ (2)

زیارت جامعه کبیره از جمله زیارات بسیار خوب و به حق جامعی است برای ارتباط با ائمه طاهرین علیهم صلوات الله مرحوم مجلسی در مورد این زیارت فرموده است: زیارت جامعه از نظر سند صحیح ترین زیارات و از جهت متن و فصاحت و بلاغت بهترین زیارات است و این نظر همه بزرگمردان از علمای شیعه است.

ص:796


1- مائده 67
2- فرج المهموم سید بن طاووس ص 247

مرحوم صدوق (1) و در (2) و شیخ طوسی در (3) و علامه مجلسی در (4) زیارت جامعه کبیره را نقل کرده اند.

زیارت جامعه کبیره از امام علی النقی حضرت هادی علیه السلام و زیارت عاشورا از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده که البته زیارت عاشورا بیان کننده مظلومیت حضرت حسین علیه السلام و خباثت و شرارت دشمنانش می باشد و تولی و تبری را به بهترین وجه در بردارد.

نوع دیگر ارتباط با صاحبان ولایت تشکیل مجالس و محافلی است که بحث و گفت و گو در مناقب و فضایل آن پاک طینتان می شود راستی کانون هایی که تحت این عنوان برپا می گردد چه صفا ونورانیتی بر آن حاکم است.

اصولا شیعیان و ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت مشتاق و شیفته مباحثی هستند که درباره صفات کمال و مکارم اخلاق و کرامات و افاضات علمی ایشان مطرح می گردد و ناگفته نماند که آسمانیان و فرشتگان الهی بیش از دوستان اهل بیت علیهم السلام شور و عشق شرکت در این محافل را دارند.

چنانکه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

أَنْ الملائکه لَتَقَرَّبُ إِلَیَّ اللَّه تَقَدَّسَ ذکره بمحبتک وَ ولایتک وَ اللَّهِ إِنَّ أَهْلَ مودتک فِی السَّمَاءِ لاکثر مِنْهُمْ فِی الْأَرْضِ (5)

فرشتگان جهت تقرب جستن به مقام قدس الهی از محبت و ولایت تو استفاده می کنند و به تحقیق دوستان تو در آسمان بیش از دوستان تو در زمین هستند.

همان بزرگوار فرمود:

زَیِّنُوا مجالسکم بذکر عَلِیِّ بْنِ ابیطالب(6)

مجالس و محافل خود را با ذکر مناقب امیرالمومنین علی علیه السلام زینت بخشید.

ص:797


1- من لا یحضر الفقیه ج2ص609
2- عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2ص277
3- تهذیب الاحکام ج2ص95
4- بحارالانوار ج102ص144
5- بحار ج238ص93
6- بحار ج38ص199

حرف ه

هلاکت

وَ لَا تُهْلِکْنِی یَا إِلَهِی غَمّاً حَتَّی تَسْتَجِیبَ لِی، وَ تُعَرِّفَنِی الْإِجَابَةَ فِی دُعَائِی، وَ أَذِقْنِی طَعْمَ الْعَافِیَةِ إِلَی مُنْتَهَی أَجَلِی، ......وَ إِنْ عَذَّبْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْحَمُنِی، وَ إِنْ أَهْلَکْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَعْرِضُ لَکَ فِی عَبْدِکَ، أَوْ یَسْأَلُکَ عَنْ أَمْرِهِ(1)

خدای من مرا در غم و اندوه هلاکم نکن و هرگاه دعایم را مستجاب نمودی مطلعم ساز و مزه عافیت و سلامتی را تا پایان عمرم به من بچشان..... و اگر مرا عذاب نمایی چه کسی می تواند به من رحم کند و اگر مرا هلاک کنی چه کسی می تواند مانع و جلوگیر باشد و یا جرات سوال کردن از وضع او از تو را داشته باشد.

خداوند تبارک و تعالی عوامل هلاکت ملت ها را متفاوت بیان فرموده در یک جا ظلم و تعدی به حقوق دیگران را عامل هلاکت بیان فرموده:

وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذَلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ(2)

پیش از شما بسیاری از امت ها را وقتی ستم کردند و پیامبرانشان با دلایل به نزدشان آمدند و ایمان نیاوردند نابود کردیم و ما مردم بدکار را این چنین مجازات می کنیم.

آه مظلوم بسیار خطرناک است بسیاری از حکومت ها به خاطر ستمگری هایشان ساقط شدند و به زباله دان تاریخ افتادند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

اتَّقُوا دَعُوهُ الْمَظْلُومِ وَ إِنْ کان کافرا فَإِنَّهُ لَیْسَ دُونَهُ حِجَابٌ(3)

از آه و دعای مظلوم بترسید گرچه کافر باشد زیرا هیچ چیز حجاب دعای مظلوم نمی شود.

ص:798


1- دعای چهل و هشتم صحیفه
2- یونس 13
3- کنزالعمال 76000

و امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:

أَنْفَذَ السِّهَامِ دَعُوهُ الْمَظْلُومِ (1) کارگرترین تیرها دعای مظلوم است.

خداوند تبارک و تعالی هلاکت قوم نوح را به خاطر ظلم و ستمگریشان بیان می کند:

وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِیَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ وَقِیلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ(2)

به زمین گفته شد آب را فرو بر و به آسمان امر شد که باران را قطع کن آب فرو نشست و حکم قطعی خدا انجام گرفت و کشتی بر کوه جودی نشست و گفته شد مردم ستمکار از رحمت خدا دور باد.

و در یک کلام مولایمان علی علیه السلام فرمود:

الظُّلْمِ تَبِعَاتُ مُوبِقَاتٌ (3) ظلم پیامدهایی مهلک دارد.

عامل دیگری که پروردگار برای هلاکت انسان بیان می فرماید اسراف و زیاده روی است.

وَ اهلکنا الْمُسْرِفِینَ(4) ما اسراف کنندگان را نابود ساختیم

اسراف و زیاده روی در هر کاری خشم خداوند متعال را همراه دارد و او از اسراف کننده بیزار است.

وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (5)

اسراف نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.

إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ (6)

خداوند هر اسراف کننده دروغگو را هدایت نمی کند.

أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ (7) اسراف کنندگان یاران آتشند.

ص:799


1- غررالحکم 2979
2- هود 44
3- غررالحکم 875
4- انبیاء 9
5- اعراف 31
6- غافر 28
7- همان سوره 43

عامل دیگر مطلق گناهان است وقتی در یک جامعه گناه شایع شود و گستاخی در انجام معاصی به اوج خود برسد خداوند تبارک و تعالی باکی ندارد که عذابش را بر سر آن مردم گنهکار نازل کند و نعمت هایش را از آنان بگیرد.

أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَیْهِمْ مِدْرَارًا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِینَ(1)

آیا ندیدند پیش از آنها چه نسل ها را نابود کردیم در حالی که به آنها امکاناتی در زمین داده بودیم که در اختیار شما نگذشته ایم باران های پی در پی برای آنها فرستادیم و نهرها در زمین برای ایشان جاری ساختیم و سپس به خاطر گناهانشان آنها را نابود کردیم و بعد از آنها نسل های دیگری را به وجود آوردیم.

آثار و پیامدها گناه هلاکت در دنیا و عذاب در آخرت است گناه گاهی باعث از دست دادن نعمت الهی می شود همان طور که مولایمان علی علیه السلام فرمود:

مَا زَالَتْ نِعَمِهِ وَ لَا نُضَارُهُ عَیْشٍ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوا إِنَّ اللَّهَ لَیْسَ یظلام لِلْعَبِیدِ(2)

هیچ نعمتی و هیچ خرمی از زندگی زایل نشد مگر به سبب گناهانی که مرتکب شدند چه خداوند به بندگان ستم نمی کنید.

امام صادق علیه السلام به بندگان خوب خدا هشدار می دهد که مواظب باشند مبادا به تعبیر حقیر لقمه حرامی بخورند و یا در مجلس گناهی شرکت کنند و خود مرتکب گناهی شوند چون آثارش بی توفیقی از انجام نافله شب و غیره میگردد. به بیان حضرت توجه کنید:

ص:800


1- انعام 6
2- خصال ص 624

إِنَّ الرَّجُلَ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلَّاهُ اللَّیْلِ وَ إِنَّ الْعَمَلَ السیی أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السکین فِی اللَّحْمِ(1)

همانا بنده گناهی می کند و به سبب آن از نماز شب محروم می شود سرعت تاثیر کار بد در آدمی از سرعت تاثیر کارد در گوشت بیشتر است.

همسایه

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ لِجِیرَانِهِ دعای امام سجاد علیه السلام در حق همسایگان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَوَلَّنِی فِی جِیرَانِی .......وَ وَفِّقْهُمْ لِإِقَامَةِ سُنَّتِکَ، وَ الْأَخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِکَ فِی إِرْفَاقِ ضَعِیفِهِمْ، وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ، وَ عِیَادَةِ مَرِیضِهِمْ........وَ کِتْمَانِ أَسْرَارِهِمْ، وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ، وَ نُصْرَةِ مَظْلُومِهِمْ(2)

پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا با بهترین نوع سرپرستی و ولایت درباره همسایگان موفق بدار و همسایگانم را نیز در برپایی سنت هایت و کسب صفات پسندیده در سود رساندن به ضعیفان و جلوگیری از فقر و نداریشان و عیادت بیمارانشان..... و حفظ اسرارشان و پوشاندن عیب هایشان و یاری مظلومانشان توفیق ده.

همان بزرگوار در رساله حقوق خویش درباره حق همسایه میفرماید:

أَمَّا حَقُّ جَارِکَ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ إِکْرَامُهُ شَاهِداً وَ نُصْرَتُهُ إِذَا کَانَ مَظْلُوماً وَ لاَ تَتَبَّعْ لَهُ عَوَرُهُ فَإِنْ عَلِمْتَ عَلَیْهِ سوءسترته عَلَیْهِ وَ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ یَقْبَلُ نَصِیحَتَکَ نَصَحْتَهُ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ وَ لَا تُسْلِمْهُ عِنْدَ شَدَائِدِهِ وَ تَقَبَّلْ عَثَرَاتِهِ وَتَغْفِرَ ذَنْبَهُ وَ تُعَاشِرُهُ معاشره کَرِیمِهِ(3)

ص:801


1- کافی ج2ص272
2- دعای بیست و ششم صحیفه
3- خصال ص569

اما حق همسایه ات این است که در غیاب او آبرویش را حفظ کنی و در حضورش او را احترام نهی اگر به او ستمی شد یاریش رسانی دنبال عیب هایش نباشی اگر بدی از او دیدی بپوشانی اگر بدانی که پند و اندرز تو را می پذیرد او را در پنهان نصیحت کنی. در سختی ها رهایش نکنی از لغزشش درگذری گناهش را ببخشی و با او به خوبی و بزرگواری معاشرت کنی.

در دنیای امروز که همسایه قرب مکانی بیشتری پیدا کرده و زندگی آپارتمان نشینی فرهنگ خاص خودش را دارد مسئولیت ها و مواظبت ها نسبت به حقوق همسایگان شدیدتر و سخت تر شده است.

وقتی همسایه درب خانه اش را باز می کند با چندین واحد در یک طبقه مواجه می شود به طریق اولی باید برخوردها و در رعایت حقوق متقابل دقت بیشتر شود.

در موضوع پخت و پزها و پخش بوی غذاها خیلی باید دقیق بود که گاهی برای صاحب غذا ناگوار خواهد بود.

در بحث تفقد نسبت به همسایگان رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم می فرمود:

فَمَا اقْرُبِی مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ (1)

به من ایمان نیاورده است آن که شب سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد.

در مورد محدوده و مرز همسایگی همان بزرگوار فرمود

أَرْبَعُونَ دَارًا جَارٍ(2) تا چهل خانه همسایه به شمار می آیند.

چیزی که مهم است این است که باید به گونه ای با همسایگان رفتار کنیم که باعث اذیت و آزارشان نشویم بلکه برعکس وسایل رفاه و آسایش آنان را فراهم آوریم.

امام صادق علیه السلام فرمود مردی از انصار خدمت پیامبر خدا آمد و عرض کرد من از بنی فلان خانه ای خریده ام و نزدیکترین همسایه ام کسی است که امیدی به خیر و خوبی او

ص:802


1- امالی طوسی ص 520
2- کنزالعمال 24892

ندارم و از شر و بدیش در امان نیستم پس پیامبر خدا به علی و سلمان و اباذر و مقداد دستور داد با تمام قدرت در مسجد اعلام کنند ایمان ندارد هر آن کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد. آنان سه بار این سخن را اعلام کردند. (1)

روایت امام رضا علیه السلام هشدار به کسانی است که با صداهای ناهنجار و مبتذل و دعواها ونزاع های خانوادگی و رعایت نکردن مسایل بهداشتی و نظافت باعث اذیت همسایگانشان می شوند.

لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ (2)

از ما نیست کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد.

و انصافا همسایه بد بزرگترین مصیبت برای همسایگان است و گاه یک همسایه بد یک محله را به عذاب می کشد و باعث رنج جمعیتی می گردد.

لقمان حکیم علیه السلام می فرمود:

حَمَلْتُ الْجَنْدَلَ وَ الْحَدِیدِ وَ کل حِمْلٍ ثَقِیلٍ فَلَمْ أَحْمِلْ شَیْئاً أَثْقَلَ مِنْ جَارِ السَّوْءِ (3)

من سنگ های بزرگ و آهن و هر بار سنگینی را به دوش کشیدم اما باری سنگین تر از همسایه بد ندیدم.

مولایمان علی علیه السلام هم فرمود:

جَارِ السَّوْءِ أَعْظَمُ الضَّرَّاءِ وَ أَشَدُّ الْبَلَاءِ(4)

همسایه بد بزرگترین رنج و سخت ترین بلا و مصیبت است.

آن طور که از روایات استفاده کردم حقیر پیشنهادی می دهم قبل از خرید خانه حتما نخست درباره همسایگانتان تحقیقاتی کنید که از پسندیدن خود خانه خیلی مهمتر است.

ص:803


1- وسایل الشیعه ج8ص487
2- عیون اخبار الرضا علیه السلام ج2ص44
3- قصص الانبیاء ص196
4- غررالحکم 4734

زیرا گاهی خانه دلخواه را انتخاب می کنید اما خبر ندارید که خانه شما در کنار جهنم سوزانی از ناهنجاریها و بلاها قرار دارد.

بر همین اساس همان بزرگوار فرمود:

سَلْ عَنْ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ(1) پیش از خرید خانه ببین همسایه ها کیستند.

همنشین

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی، وَ لِسَاناً عَلَی مَنْ خَاصَمَنِی، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی، وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَی مَنْ کَایَدَنِی، وَ قُدْرَةً عَلَی مَنِ اضْطَهَدَنِی، وَ تَکْذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی، وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی، وَ وَفِّقْنِی لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِی، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِی(2)

بارالها بر محمد و آل او درود فرست و قرار ده برایم دست نیرومندی بر هر که به من ستم کند و زبان گویایی بر هر که با من ستیزگی نماید و پیروزی بر هر کس که با من دشمنی کند و حیله ای در مقابل حیله کنندگان به من بده و نیرویی بر کسی که در تنگنایم گذارد و تکذیب گفتار هر که عیب جویی و بد گویی ام نماید.

و تندرستی از شر کسی که مرا تهدید می نماید وموفقم بدار برای فرمانبرداری کسی که کمکم کند و پیروی کسی که به راه راستم واداردو ارشادم کند.

در بیان فوق امام سجاد علیه السلام تکلیف ما را در برابر دو نوع مصاحب و همنشین روشن فرموده گروه اول کسانی که قصد ظلم و خصومت و مکر ما را دارند و گروه دوم آنهایی که قصد کمک و هدایت و ارشاد ما را دارند.

ص:804


1- غررالحکم 5598
2- دعای بیستم صحیفه

یعنی به ناچار با این دو قشر از جامعه در محیط کار و در ارتباط های خانوادگی مانوس و مربوط هستیم پس باید از خداوند مدد بخواهیم که هم صحبت هایمان باعث گمراهی ما نشوند و بلکه برعکس کسانی باشند که سبب رشد و تعالی ما گردند و اگر به خاطر شغل ووصلت هایی که در فامیل و ازدواج ها انجام میگیرد مجبور به رفت و آمد و دید و بازدید هستیم از خداوند بخواهیم آنچه را که وجود نازنین امام سجاد علیه السلام از خداوند تبارک و تعالی طلب می کند.

و البته اگر اجباری در رفت و آمد و دید و بازدید نیست و جزو ارحم نیستند لزومی ندارد با بدانشان ارتباط برقرار کنیم خیلی راحت می توانیم قطع رابطه کنیم و رفیق و همنشینی و هم صحبت صالح و شایسته را برگزینیم چون مجالست آنقدر اثرگذار است که گاهی دین انسان را تغییر می دهد.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

الْمَرْءِ عَلَیَّ دِینِ خَلِیلِهِ فَلْیَنْظُرْ احدکم مِنْ یُخَالِلْ (1)

آدمی بر آیین دوست خود است پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می کند.

یکی از آثار سوء همنشینی با بدان بدگمانی نسبت به خوبان است همچنان که مولایمان علی علیه السلام فرمود:

صَحِبَهُ الْأَشْرَارِ تُوجِبُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْیَارِ (2)

همنشینی با بدان موجب بد گمانی به نیکان می شود.

و درست نقطه مقابل همنشینی با خوبان طبق بیان همان بزرگوار این گونه است:

لَیْسَ شَیْ ءٌ اُدُّعِیَ لِخَیْرٍ وَ أُنْجِی مِنْ شَرِّ مَنْ صَحِبَهُ الْأَخْیَارِ(3)

هیچ چیز به اندازه همنشینی با نیکان آدمی را به خوبی فرا نمی خواند و از بدی نمی رهاند.

برای شناسایی شخصیت افراد بهترین راه نگاه کردن به همنشینان و رفیقان آنهاست.

ص:805


1- امالی طوسی ص 518
2- غررالحکم 5839
3- غررالحکم 7625

کند همجنس با همجنس پرواز ***کبوتر با کبوتر باز با باز

تا سنخیت و وجه شباهت ایمانی و اخلاقی و رفتاری بین دو نفر نباشند جذب به یکدیگر نمی شوند.

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود:

اخْتَبِرُوا النَّاسَ بِأَخْدَانِهِمْ فَإِنَّمَا یُخَادِنُ الرَّجُلُ مَنْ یُعْجِبُهُ نَحْوُهُ (1)

مردم را با دوستانشان بیازمایید زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید دوستی می کند.

سلیمان پیامبر علیه السلام می فرمود:

لاَ تحکموا عَلَیَّ رَجُلٌ بشی حتی تَنْظُرُوا إِلَیَّ مَنْ یُصَاحِبُ فَإِنَّمَا یُعْرَفُ الرَّجُلُ باشکاله وَ أَقْرَانِهِ (2)

درباره هیچ کس قضاوتی نکنید تا آن که ببینید با که همنشینی می کند زیرا آدمی از طریق هم شکل ها و همنشینانش شناخته می شود.

آری به طور طبیعی ارواح و دل ها با کسانی گره می خورند که هم سنخ هم باشند پس باید نخست خود را اصلاح کرد تا با صالحین و صدیقین و متقین هم صحبت و همراز گردیم.

مولایمان علی علیه السلام فرمود:

النُّفُوسِ اشکال فَمَا تشاکل مِنْهَا اتَّفَقَ وَ النَّاسُ إِلَیَّ اشکالهم أَمِیلُ(3)

نفسها گوناگون هستند پس آنهایی که همگون باشند با هم گرد آیند و مردم به همگنهای خود بیشتر گرایش دارند.

همان بزرگوار فرمود همنشین مانند وصله لباس است بنابراین دوست همگون با خودت انتخاب کن. (وصله ناجور نباشد) همراه نیز چون دوست است پس همراه ساز کار برگزین. (4)

ص:806


1- تنبیه الخواطر ج2ص249
2- بحار ج74ص188
3- بحار ج78ص92
4- غررالحکم 1179

هوا پرستی

اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ .....مُتابِعَهِ الهَوی (1)

خداوندا به تو پناه می برم از پیروی هوای نفس

در دریای پهناور نفس انسان امواج سهمگین و خطرناکی وجود دارد که همواره انسان را تهدید می کنند و اگر مهار نشوند نظم طبیعی جسم و روح را به هم زده و تا مرز نابودی و هلاکت ابدی پیش می روند.

هواپرستی که در حقیقت منشا اغلب لغزش های دیگر است قبل از هر لغزشی باید کنترل شود و اکثر مردم بیچاره هوای نفس خویشند. همان طور که خداوند عزوجل در قرآن شریف می فرماید:

إِنَّ کَثِیرًا لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ(2)

بسیاری از مردم از روی نادانی و هوس هایشان دیگران را گمراه می سازند البته پروردگار تو متجاوزین را بهتر می شناسد.

نفس اماره حالتی است که اگر امیر انسان شود پی در پی امر به بدی می کند مگر آنکه شخص به خدا پناه برد و با مدد پروردگار از شرش سلامت بماند.

یوسف صدیق علیه السلام با همه صداقت و سلامت نفس می گوید

وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی(3)

من خود را تبرئه نمی کنم زیرا که این نفس پیوسته به گناه فرمان می دهد مگر آن را که پروردگارم رحم کند که پروردگارم بخشنده و مهربان است.

البته بعضی از مفسرین این کلام را از قول زلیخا نقل می کنند که در هنگام مواخذه و استیضاح گفته است در هر حال چه از یوسف باشد یا از زلیخا هدف خداوند از نقل این عبارت هشدار به انسان هاست که مواظب باشند و آن را کنترل کنند در غیر این صورت در دام وی خواهند افتاد.

ص:807


1- دعای هشتم صحیفه
2- انعام 119
3- یوسف 53

پیروان نفس اماره و بوالهوس ها معمولا کسانی هستند که غلام حلقه به گوش خواهش دل خویشند. از خوردن حرام باکی ندارند در انجام واجبات و تکالیف شرعی سست و غافلند و با کمال گستاخی آداب و سنن الهی را زیر پا گذاشته و در انواع شهوت و لهو و لعب غوطه ورند.

امام سجاد علیه السلام نقل می فرماید: که امیرالمومنین علی علیه السلام در هنگام فوت در یک روایت طولانی مطالبی را برای فرزندان و شیعیان خویش بیان فرمود و از جمله این بود که:

وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ الْأَنْفُسِ فَهِیَ اعدی الْعَدُوِّ لکم أَنَّهُ تبارک وَ تَعَالَیْ قَالَ إِنَّ النَّفَسَ لاماره بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی وَ إِنَّ أَوَّلَ الْمَعَاصِی تَصْدِیقُ النَّفْسِ وَ الرکون إِلَیَّ الْهُوِیِّ (1)

سوگند به خدا بترسید از خدا در مورد جهاد با نفس که وی دشمن ترین دشمنان شماست.

چنانکه خداوند تبارک و تعالی می فرماید همانا نفس همواره امر به بدی می کند مگر کسی را که مورد لطف و رحمت حق قرار گیرد و به تحقیق سر لوحه همه معاصی تصدیق خواهش های نفسانی و فرو رفتن در هوا پرستی است.

تنها راه علاج این حالت نفسانی استعاذه به پروردگار است همچنان که حضرت سجاد علیه السلام گفت: اللَّهُمَّ إِنِّی اعوذبک ......متابعه الْهُوِیِّ خداوند به تو پناه می برم از پیروی هوای نفس

به راستی اگر کمک باری تعالی نباشد همگی زمین خورده هوای نفسیم.

روزی امیرالمومنین علی علیه السلام بالای منبر رفت و شروع به خواندن خطبه کرد و فرمود دو چیز باعث نابودی مردم شده همان دو ملت های پیشین را هلاک کرده و آیندگان را نیز هلاک می کند.

أَمَلٌ یُنْسِی الاخره وَ هَوِیَ یُضِلُّ عَنِ السَّبِیلِ ثُمَّ نَزَلَ(2)

ص:808


1- مستدرک الوسایل ج2ص270
2- اعلام الناس ص12

یکی آرزویی که مردم را از یاد آخرت بیندازد دوم هواپرستی ای که باعث گمراهی شود همین اندازه فرمود و از منبر پایین آمد.

بسیاری از اهل ایمان علاقمند هستند بدانند که آیا مقبول درگاه الهی هستند یا نه البته باید بدانند تا زمانی که گرفتار هوای نفس خویشتند انتظار مقبولیت ذات باری تعالی را نداشته باشند.

فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنَ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ(1)

ای پیامبر اگر تو را استجابت نکردند بدان که فقط از هوی و هوس های خود پیروی می کنند وکیست گمراهتر از کسی که بدون هدایتی از جانب خدا از هوی و هوس خود پیروی کند محققا خدا مردمان ستمکار را هدایت نمی کند.

امام سجاد علیه السلام در مناجات الشاکین نخست از نفس سرکش به خداوند شکوه می کند و بعد از شیطان وسوسه انگیز و حیله گر!

إِلَهِی إِلَیک أَشْکو نَفْسا بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَی الْخَطِیئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِیک مُولَعَةً......مَیالَةً إِلَی اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ، مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَ السَّهْوِ تُسْرِعُ بی إِلَی الْحَوْبَةِ وَ تُسَوِّفُنِی بِالتَّوْبَةِ(2)

پروردگارا به تو شکایت می آورم از نفسی که همواره امر به بدی می کند و به سوی لغزش ها می شتابد و به نافرمانی تو حریص است.... نفسی که میل شدید به لعب و کارهای بیهوده دارد و پر است از غفلت و خطا و با سرعت مرا به گناه سوق می دهد و مرا وادار می کند تا توبه ام را به تاخیر اندازم.

إِلَهِی لَا حَوْلَ وَ لَا قَوِّهِ إلَّا بقدرتک وَ لاَ نَجَّاهُ لِی مِنْ تکاره الدُّنْیَا إِلَّا بعصمتک

خدایا نیست جنیش و نه نیرویی مگر با قدرتت و نه نجاتی برای من از ناخوشایندی های دنیا مگر با بازدارندگی تو.

ص:809


1- قصص 50
2- مفاتیح الجنان محدث قمی

حرف ی

یقین

وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ..... وَ صَحِّح بِما عِندَکَ یَقینِی (1)

خدایا یقینم را بهترین یقین ها قرار ده.... و به وسیله آنچه در پیش تواست یقینم را تصحیح کن.

اینکه امام سجاد علیه السلام بهترین نوع یقین را از خدا طلب می کند معلوم می شود یقین مراتبی دارد و همه اهل یقین در مرتبه کامل و بالای آن نیستند بزرگان علم حکمت عقلی و نظر معتقدند یقین سه مرتبه دارد علم الیقین عین الیقین حق الیقین. بعضی در کلاس اول مانده اند و بعضی در کلاس دوم و گروهی در کلاس سوم نمره عالی گرفته اند. بعد مثال می زنند که به وجود آتش. کسی که آثار آتش مثل دود آن را از دور می بیند در مرتبه علم الیقین است. علم پیدا می کند دود نشانه آتش است و آنکه به آتش نزدیک می شود و آن را به وضوح رویت می کند در مرتبه عین الیقین است و کسی که دست و بدن را به آتش می رساند و می سوزد و مزه سوختن را می چشد در مرتبه حق الیقین قرار دارد. اعتقاد به خداوند متعال و معاد و همه مسایل دینی در این سه کلاس جای دارند پس چه بهتر که در همه موارد در کلاس حق الیقین حضور یابیم و از خداوند بخواهیم که وَ صَحِّح بِما عِندَکَ یَقینِی به وسیله آنچه در پیش تو است یقینم را تصحیح کن.

بی تردید اصلاح یقین همت عالی را می طلبد و با سستی و تنبلی منافات دارد و این همت را ابتدا باید در نیایش و مناجات با پروردگار به کار برد و عاجزانه از خداوند برای رسیدن به افضل یقین مسئلت جست مولایمان علی علیه السلام خطاب به مردم می فرمود:

ص:810


1- دعای بیستم صحیفه

أَیُّهَا النَّاسُ سَلُوا اللَّهَ الْیَقِینَ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ فِی الْعَافِیَةِ فَإِنَّ أَجَلَّ النِّعْمَةِ الْعَافِیَةُ وَ خَیْرَ مَادَامَ فِی الْقَلْبِ الْیَقِینُ وَ الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ دِینَهُ والمغبوط مَنْ غُبِطَ یَقِینَهُ (1)

ای مردم از خداوند یقین بخواهید و عافیت از او مسئلت کنید زیرا بزرگترین نعمت عافیت است و بهترین چیزی که در دل پایدار ماند یقین است و زیان دیده کسی است که در دینش زیان بیند و رشک برده کسی است که در یقینش بر او رشک برند.

در یک کلام هدف نهایی انسان در دنیا و آخرت در پرتو یقین به دست می آید همان بزرگوار چنین فرمود:

بِالْیَقِینِ تدرک الغایه القصوی (2) با یقین است که هدف نهایی به دست می آید.

اگر ما بخواهیم اعتقادات را رتبه بندی کنیم یقین در مرتبه اول دینداری قرار دارد و بقیه تحت الشعاع آن هستند همان بزرگوار فرمود:

الْیَقِینَ رَأْسُ الدِّینِ (3) یقین در راس دین است.

البته جزو میوه های کمیاب معنوی محسوب می شود چرا که اگر اکثر مردم اهل یقین بودند. بیشتر خطاها را کنار می گذاشتند و به اکثر فرمان های پروردگار پایبند بودند ولی متاسفانه یقین کمیاب ترین چیزهاست.

امام باقر علیه السلام می فرمود:

لَمْ یُقْسَمْ بَیْنَ النَّاسِ شی أَقَلُّ مِنَ الْیَقِینِ(4)

هیچ چیز مانند یقین در میان مردم کم تقسیم نشده است.

ص:811


1- بحار ج70ص176
2- نهج البلاغه خطبه 157
3- غررالحکم 852
4- کافی ج2ص51

یقین رمز قبولی اعمال و بلکه خود جزو برترین عبادات است مردمی که با شک و تردید به عبادات می پردازند قطعا از فیوضات و نورانیت عبادات محرومند و برعکس کسانی با اعتقاد کامل و عرفان جامع حتی دو رکعت نماز می خوانند در پیشگاه پروردگار ارج و قرب دارند.

امام صادق علیه السلام فرمود عمل پیوسته و اندک که با یقین همراه باشد نزد خداوند برتر از عمل بسیار است که با یقین توام نباشد. (1)

یکی از ثمرات یقین آن است که ایمان و عمل انسان را استوار و محکم می کند. با مطالعه تاریخ اسلام و جنگ هایی که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و در حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیه السلام و کربلا اتفاق افتاد نمونه های فراوانی را از افراد می شناسیم که به خاطر نداشتن یقین از جبهه فرار کردند و حمایت از پیامبر و یا امام علی و یا امام حسن و یا سیدالشهداء علیهم صلوات الله نکردند و گاهی شک و تردید کارشان را به آنجا کشاند که حتی در جبهه مخالفینشان قرار گرفتند و به نام اسلام و مسلمانی شمشیر بر امام زمان خودشان کشیدند.

بر همین اساس مولایمان علی علیه السلام تفاوت مومن و منافق را اینگونه بیان می فرماید.

أَنْ المومن یُرِیَ یَقِینُهُ فِی عَمَلِهِ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یُرِیَ شکه فِی عَمَلِهِ (2)

مومن یقینش در کردارش دیده می شود و منافق شکش در عملش نمایان است.

و دیدیم مومنینی را در جنگ های پیامبر و علی و صحنه کربلای امام حسین علیهم صلوات الله چگونه محکم و استوار تا آخرین قطره خونشان ایستادند و خون قلبشان را در راه خدا فدا کردند.

وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عندک مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ

خدایا مرا همراه حضرت حسین علیه السلام و اصحاب او که خون قلبشان را در راه امام حسین علیه السلام بذل کردند ثابت قدم و محکم بدار. آمین رب العالمین.

ص:812


1- کافی ج2ص57
2- غررالحکم 3551

بحمد الله کتاب حدیث بندگی که شرح موضوعی صحیفه کامله سجادیه بود در بعد از ظهر شنبه چهارده ذی الحجه 1429 شب میلاد امام هادی علیه السلام بین دو عید قربان و عید الله اکبر غدیر خم به پایان رسید امید دارم که مولایم سیدالساجدین زین العابدین علیه السلام در حق غلام خود آقایی کند و آنچه را که سزاوار خودش هست از درگاه الهی نصیب حقیر گردد. والسلام.

ص:813

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109